بخشی از مقاله
تاثیرات متقابل فرهنگ و گرافیک بر یکدیگر
چکیده
امروزه هنرهای تجسمی را یکی از بهترین و موثرترین وسایل ارتباطی می شناسند و آن را بصورت زبانی همگانی و بین المللی در زمینه های آموزشی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، صنعتی و به طور کلی در تمامی فعل و انفعالات فکری مورد استفاده قرار می دهند و با وجود امکانات مختلف ارتباط بصری و منابع موجود آموزشی، آشنایی با آن برای عموم فراهم و برای علاقمندان و هنرجویان نیز به صورت امری آسان و تا حدودی سهل الوصول در آمده است.
هنرهای تجسمی عالی ترین تجلیات زبان بصری شمرده می شود که با آن می توان فراتر از زمان سیر کرد و آینده و افق های دور را تجسم و تصویر نمود. ضمنا این زبان به علاقمند، نوعی توانایی می دهد که تمام پدیده های بصری را اعم از طبیعی و یا مصنوعی بهتر و کاملتر ببیند و آثار هنری را دقیق تر بفهمد و پیام های آن را ادراک نماید.
خلق هر اثر هنری، بازتاب احساسات و ادراکات انسان هنرمند از محی پیرامون او و زمینه های مورد علاقه اش می باشد. هر موضوعی را که انسان بررسی می کند، خواه بسیار کوچک باشد مانند اجزاء اتم و یا بزرگ باشد چون افلاک و کهکشان ها، هر کدام جنبه های مختلف حواس و شناخت او را بیان می کند. آثاری را که هنرمند با الهام از طبیعت و ذهنیاتش به وجود می آورد، مظهر فرهنگ و تمدن و پدیده های حاکم بر زندگی اوست و به همان نسبت تاثیر پذیری اش، می تواند تاثیر گذار بر فرهنگ دیگر بینندگان نیز باشد.
استاد قباد شیوا معتقد است؛ گرافیک به عنوان یک هنر قرن بیستمی بخشی از فرهنگ و تمدن انسان ها را شکل می دهد و نکته ی مهم این جاست که گرافیک خالی از هنر و بدون پشتوانه ی علمی و تجربی نیز مخرب فرهنگ و تمدن بصری مردم است.
کلمات کلیدی: گرافیک - گرافیک محیطی- فرهنگ - گرافیک تبلیغاتی- تبلیغات فرهنگی
1. مقدمه
غریزه زیبایی شناسی و زیبایی خواهی از نعمت های ارزشمند الهی است که به انسان مجال اندیشیدن در باب زیبایی ها و به ظهور رساندن این اندیشه در دنیای واقعیت را می دهد. چگونگی بیان اندیشه ی فوق، انواع و اقسام هنرهایی را می آفریند که هر کدام خود به تنهایی گویای هزاران راز پنهان است.
هنر در واقع بستر سیال احساسات و عواطف انسانی است که به قدمت تاریخ تمدن بشری و به تعداد خاستگاه های تمام نشدنی اوست و مدام شکل می گیرد و قالبی نو می یابد.
آفرینش هنر یا یک اثر هنری توس هر فرد وابستگی شدید به ارزش های فرهنگی و قومی و طرز تفکر او دارد. این که حس هنری و سلیقه ی ذاتی و فطرت وی چه چیز را بپذیرد، اثری را پدید می آورد که دنیای تفکرات و شخصیت وی و جامعه اش را نشان می دهد. یکی از این هنرهایی که دستخوش آفریده های ذهنی و ذاتی انسان هنرمند است، هنرهای تجسمی و بصری است.
در طول تاریخ پر فراز و نشیب هنر، بارها شاهد انقلاب های هنری و دگرگونی های بنیادی در عرصه ی هنرهای تجسمی بوده ایم. از آغاز قرن حاضر نیز، جنبش های حیات بخش و سازنده در این زمینه، همپای دیگر تحولات فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و صنعتی؛ پویائی و تحرکی ویژه در ساختار هنرهای تجسمی عصر ما بوجود آورده است. روحیه ی جستجو گری و پژوهندگی و نقش والای تجربه که از ویژگی های هنرهای تجسمی زمانه ماست، به حساسیت ها و افق های دید ما وسعت عظیمی بخشیده است.
گرافیک یکی از شاخه های مطرح هنرهای تجسمی است که امروزه جزء لاینفک زندگی بشریت است و نمی توان به هیچ وجه آن را از انسان و زندگی اش جدا کرد. جالب تر آنکه گاهی فرهنگ همین انسان، از دیدن آثار گرافیکی متحول می شود و در نهایت این تحول همگانی شده و جامعه ای را به سوی کمال سوق می دهد. به همین دلیل نیاز مبرمی به بررسی تاثیرات متقابل گرافیک و فرهنگ بر یکدیگر احساس می شود و نیاز به سال ها کار و تحقیق و تفحص دارد و در یک مقاله نمی توان این تاثیرات را تشریح کرد. امید است این مقاله آغاز گر این راه بوده و محققان گرامی در این راستا پژوهش های در خوری انجام دهند. همچنین بررسی تاثیرات متقابل گرافیک بر عرصه های متفاوت جامعه باب دیگری خواهد گشود برای تحقیق و تفحصی نو.
در این مقاله به دلیل ارتباط بیشتر »گرافیک محیطی« با موضوع معماری، فق به تشریح و توضیح این شاخه از گرافیک و تاثیرات متقابل آن با فرهنگ، خصوصا فرهنگ اسلامی می پردازیم.
2. هنرهای بصری، زبان بی کلام
بشر، همواره برای بیان ایده ها، آرزو ها و آرمان های ذهنی خویش، زبان های مختلفی را به کار گرفته که هنرهای بصری، یکی از زنده ترین و گویاترین این زبان ها است.
هرچند زبان وسیله ای ارتباطی بین افراد بشر است که بر اساس »کلمه« استوار بوده و انتقال مفاهیم، از طریق درک معانی این کلمات امکان پذیر می شود، اما بسیاری از ما، در جریان مکالمه با دیگران، بیشتر مفاهیم را از طریق حالات و رنگ چهره، حرکات دست
و صورت و دیگر اعضای بدن طرف مقابل، دریافت می کنیم تا از راه درک کلمات و جملات او. مواردی مثل: چین و چروک های پیشانی، انقباض عضلات آرواره ها، پائین افتادن پلک های چشم، سرخی رنگ چهره، حرکات مختلف دست ها و اعضای بدن، علائمی هستند که همه ی ما به طور ناخودآگاهانه و در اثر تجربه، آن ها را می شناسیم و درک می کنیم و برای درک آن ها، نیازی به کلاس درس
و یا کتاب لغت ویژه ای نداریم و در حقیقت، بیشتر از آن چه که بشر، سخن گفتن از طریق زبان بوسیله ی »کلمات« را بیاموزد، خواندن
علائم و نشانه های چهره را که بخشی از رشد و تکامل انسان به شمار می رود، فرا می گیرد. این نوع ارتباط و درک مفاهیم را ارتباط بی کلمه یا »زبان بی کلام« می نامیم.
»هنرهای تجسمی« یکی از مهمترین زبان های بی کلام است، که از طریق آن، بیشترین و گسترده ترین مفاهیم توس افراد جوامع مختلف انسانی از نژادها و ملیت های گوناگون دریافت می گردد. مفاهیمی که از طریق هنرهای تجسمی، قابل درک و دریافت می باشند، توس عناصر بصری مانند: خ ، نقطه، سطح، شکل، رنگ، بافت و غیره ابراز می گردند.
به عبارت دیگر، هنرهای تجسمی که زائیده ی تجسم ذهنی هنرمند است تا قبل از ظهور در عالم ماده نامرئی بوده و فق در ذهن هنرمند وجود دارد. به محض اینکه اولین نقطه، خ یا سطحی از طرح و فکر هنرمند به روی جسم مادی ظاهر می شود، آغاز یک آفرینش شکل می گیرد.
این انتقال فکر نامرئی به عمل مرئی، نخست با چشم دیده می شود و به همین دلیل به کلیه ی هنرهائی که در جریان آفرینش آنها، حس بینائی، عامل اصلی باشد هنرهای تجسمی و یا هنرهای بصری می گویند. در واقع ادراک و احساس آن ها توس انسان، بیشتر از طریق این حس انجام می گیرد، هر چند حواس دیگر نیز در دریافت و ادراک این گونه هنرها سهم مهمی دارند.
دیدن یک جریان پویا و فعال بوده و در اکثر موارد یک فعالیت ناخودآگاهانه ناشی از عملکردهای سیستماتیک و فیزیکی چشم است و این عادت جاری از دوران کودکی شروع می شود، اما بعضی از انواع دیدن ها، مانند ژرف نگری که اساس خلاقیت هنری به شمار می رود، نیاز مبرم به کوششی خودآگاهانه دارد و در حقیقت »دیدن« را باید فرا گرفت و این همان »اصولی دیدن« است.
3. تاریخ گرافیک
از زمانی که انسان تصمیم به ارائه ی یک پیام تصویری گرفت و به زعم خویش، از مواد و متریالی که برای همنوعان او مفاهیم مشخص و تا حدودی ثابت داشت استفاده کرد، هنر گرافیک آغاز شد و تا کنون با همه پیشرفت ها و تغییراتی که داشته است با همان شیوه به حرکت خود ادامه میدهد. نیاز به آثار گرافیک سرشار از خلاقیت به منظور ایجاد پیوند بین مردم، فرهنگ، اقتصاد و زندگی جمعی هیچ گاه به شدت امروز محسوس نبوده است. سرعت بشر به گونه ای حیرت انگیز افزایش یافته و گرایش امور به سمت کوچک تر و کوتاه تر شدن است.
استاد قباد شیوا در یکی از مصاحبه های خود، گرافیک را چنین تعریف می نماید: »ریشه لغوی گرافیک منشاء یونانی دارد و از واژه "گرافیتی" به معنای "خراش دادن" گرفته شده است؛ چون هنرمندانی برای نمونه برداری از طرح هایشان ابتدا طرح را روی چوب خراشیده و یا حکاکی می کردند؛ بنابراین واژه گرافیک را بر روی این پردازش و چاپ محدود طرح هایشان گذاشتند. این شیوه ی تکثیر، کم کم در خدمت چاپ و تکثیر قوانین دولتی و کلیسایی قرار گرفت و کارگاه هایی برای این امر، جدا از آتلیه هنرمندان به وجود آمد که نسخه های چاپ های سنگی از این شیوه ی تکثیر، هنوز در موزه ها و مجموعه ها وجود دارد. البته این کارگاه ها بیشتر در فرانسه و انگلیس بر پا شدند. مردم به اعلامیه ها و اطلاعیه ها عادت کردند تا این که در عصر صنعت یا انقلاب صنعتی اروپا و همزمان با اختراع ماشین های چاپ و ضرورتاً بزرگ شدن و پرجمعیت شدن شهرها و طبیعتاً نیاز به اطلاع رسانی به صورت اعم در جوامع، کم کم گرافیک به صورت یک رسانه به خدمت گرفته شد و هنر گرافیک، امروز با پشت سر گذاشتن تحولات بسیار در طول یک صد سال، شکل گرفت که نه تنها از طریق چاپ، بلکه با ابزار و رسانه های مختلف امروزی نیاز جوامع را مرتفع ساخته و آکادمی های بی شماری در تمام دنیا به آموزش این هنر رسانه ای می پردازند و جدا از عملکرد تولیدات گرافیک، این هنر به عنوان یک هنر قرن بیستمی، بخشی از فرهنگ و تمدن انسانها را شکل می دهد.«
وی معتقد است: »ماهیت اصلی هر اثر گرافیکی به عنوان یک رسانه، انتقال اطلاعات، تسهیل در درک آن و یا تحریک به درک اطلاعات است. جدا از این ماهیت اصلی، تبلور فرهنگ بصری مردم را نیز در قالب یک اثر محیطی به معنای اعم آن شکل می دهد که این رسالت ثانوی فق از طریق آثار هنری گرافیک میسر است. البته طبیعی است که تولیدات گرافیک خالی از هنر، مخرب فرهنگ و تمدن بصری مردمند.«
استاد قباد شیوا آینده ای موفق برای گرافیک پیش بینی نموده و ابراز داشته است: »من تصور می کنم که گرافیک حتی با سرعتی بیشتر از هنرهای دیگر در قرن حاضر به طرف ناب بودن و نفوذ در جامعه به صورت اعم حرکت کرده و می کند، تا آن جا که هنرهای موزه ای و نمایشگاهی نمی توانند خود را با این سرعت منطبق کنند. خلاصه بگویم در این زمانه، محی شهری، فضای باز و بسته و خصوصی ترین فضای زندگی مردم در تسخیر هنر گرافیک است.«
لذا این هنر مسخ کننده باید با تدبیر به جا و ظرافت تام به کار برده شود تا اثر خود را چنان که باید بر مخاطب بگذارد. بنابراین در بخش گرافیک، ابتدا فکر مهم است و اجرا در مرحله ی دوم قرار دارد. گرافیست باید سعی کند فکری جالب و ایده ای نو را در کار خود وارد کند و بعد با اجرایی دقیق و منحصر به فرد کار نهایی را به بهترین وجه ارائه دهد و در نهایت با ایجاد اثری خلاقانه و بصری به برقراری ارتباط حسی، ذهنی و فکری با بیننده دست بزند.
4. تقیسم بندی فنی گرافیک
بنابر نیاز دنیای متمدن امروز گرافیک کاربرد بالایی در زندگی ما دارد و به همین دلیل شاخه های گوناگونی از این علم در حال تدریس و آموزش است. برای سهولت در امر دسته بندی موضوعات، گرافیک خود به سه دسته ی تبلیغاتی، مطبوعاتی و مدیا تقسیم می شود:
1. گرافیک تبلیغاتی شامل گرافیک محطیی (بیلبورد، استندهای خیابانی و فضاهای شهری) و گرافیک اطلاع رسان (پوسترها، کاتالوگ ها، بروشورها، نشانه ها و ...) می شود.
2. گرافیک مطبوعاتی شامل مجله، روزنامه، صفحه آرایی و صحافی است.
3. گرافیک مدیا شامل تیزرهای تبلیغاتی و ویدئو کلیپ ها می شود.
گرافیک محیطی:
گرافیک محیطی علمی است که در آن چگونگی استفاده از فرمها، رنگ ها، نقش ها و تصاویر گوناگون به شکل ماهرانه، اصولی و برنامهریزی شده در جهت بهتر ساختن و ساده شدن ارتباطات، ترافیک و همچنین کاملتر ساختن زیبایی محی عمومی مطرح شده و مورد بررسی قرار گرفته است. این محی شامل فضای بسته مثل ویترین ها، غرفه ها، فضاهای نمایشگاهی، محی های اداری، آموزشی و خانگی و فضای باز مثل نمای معماری (مواد، رنگ، ابعاد، طرح)، باجه ها، آب نماها، حجم های گرافیکی و ... می شود.
همچنین پیکتوگرام ها یا علائم تصویری، سیستم های هدایت بصری، طراحی بدنه ساختمان ها و فروشگاه ها و حتی وسائل نقلیه، بیلبوردها، نقاشی های بزرگ دیواری و ... جزء تقسیم بندی های گرافیک محیطی محسوب می شود.
شاید به جرأت بتوان گفت گرافیک محیطی برجسته ترین و جدایی ناپذیرترین مبحث گرافیکی و حتی از ملزومات زندگی بشر امروزی است. چرا که مخاطب نیاز دارد به واسطه ی زیبایی جامعه و محی اطرافش از زندگی خود لذت برده و آرامش روحی را از بابت عدم آلودگی تصویری در خود احساس کند. رهایی از این نوع آلودگی، به دست متخصصان این بحث از گرافیک سپرده شده تا خدمت خود به جامعه و انسان ها را در این قالب تکمیل نمایند.
معماری نیز آمیخته و فرایندی است از علم، هنر، ذوق و سلیقه، اعتقاد و ایمان و مهارت های خاص که در راستای تمدن و فرهنگ و در رهگذر تاریخ، زبان گویای زمانه ی خویش است، لذا برای دستیابی به گرافیک محیطی پویا و زیبا می بایست اساس معماری اجتماعی را با تلفیق فرهنگ بصری به عاریه گرفت و در راستای معماری اسلامی و فرهنگ اجتماعی، اساس تبلیغات را پایه ریزی نمود.
بنابراین در گرافیک محیطی پیوند انسان با محی تصحیح شده، نکات غیرضروری و نادرست آن حذف و نکات ضروری آن مورد تاکید قرار گرفته و برجسته میشود؛ تا جایی که در این هنر، اطلاعرسانی، سادهسازی و دریافت شدنی بودن ارتباطات انسان و زیباییشناسی جدید و مناسب، مورد توجه قرار میگیرد.
فرهنگ چیست؟
واژه ی فرهنگ در زبان فارسی از دو جزء (فر) و (هنگ) تشکیل شده که (فر) به معنای بالا، جلو و بر و (هنگ) به معنای کشیدن، که معنای لغوی این واژه بالا کشیدن و برکشیدن است. اما مفهوم فرهنگ در ادبیات فارسی در موارد گوناگون و در زمان های مختلف از لحاظ تاریخی، مفاهیم متفاوتی به خود گرفته است.
در دیوان های شعرای پارسی زبان به معانی گوناگونی از فرهنگ بر می خوریم، گروهی آن را نشانه ای از عقل و خرد و دانائی، و عده ای دیگر آن را به معنای دانش و ادب و تربیت و حکمت می دانند. پرداختن به معانی بی شمار فرهنگ در ادب فارسی، از حوصله ی این مقاله خارج، که خود کاری سترگ است.
به باور" بیخو پارخ" فرهنگ نظامی از معناها، باورها و فعالیت هایی است که گروهی از انسان ها زندگی فردی و اجتماعی خود را با آن فهم، تنظیم و ساخت بندی می نمایند. به تعبیر دیگر فرهنگ روش درک و ساماندهی زندگی انسانی است.
با نگرشی ژرف به عنصر فرهنگ و نقشی که در ساختار تمدن بشری به عهده دارد، به این نتیجه می رسیم که عنصر فرهنگ، مقوله ای است ذاتا پویا و در تمامی مراحل رشد و تکامل انسان، همسان او، در تداوم نسل های پی در پی در طول زمان شکوفا می شود، شکل می پذیرد و تکامل می یابد و همانند او در مواردی، در پی انقراض و نابودی نسل های بشری، می پژمرد و می میرد.
»استفان چارنفسکی« جامعه شناس لهستانی، فرهنگ را عبارت از کلیه ی عناصر ملموس و عینی موجود در بین نسل های پی در پی بشری می داند، که به صورت مشترک درگروه های مختلف انسانی، وجود دارند و همچون میراثی اجتماعی که در طول زمان و مکان، قابلیت انتقال به دیگران را می یابد. راز پویائی عناصر مختلف فرهنگ، در قابلیت گذر و انتشار در زمان و مکان است و توانائی پیوند از نسلی به نسل دیگر را در خود دارد.
»مارگارت مید«، انسان شناس امریکائی نیز، فرهنگ را نتیجه ی انتخاب مجموعه ئی از رفتارهای آموخته شده ای می داند که یک جامعه، با سنت های مشترک، آن را به فرزندان خود به طور کامل و نیز به افراد مهاجر که به آن جامعه می پیوندند، منتقل می سازد. او علاوه بر هنر، علم، دین و فلسفه، که اساس فرهنگ را در گذشته ها پی ریزی کرده اند، صنعت و تکنولوژی، فعالیت های سیاسی، سلیقه های شخصی روزانه در تهیه ی خوراک و نحوه ی تربیت کودکان و غیره را نیز در قلمرو فرهنگ می داند.
آنچه »مارگریت مید« رفتارهای آموخته شده می نامد، یافته ها و اندوخته های رفتاری متکی به رابطه های فعال انسان با جهان بیرون و پیوندهای اجتماعی اوست و هر چه رواب فعال انسان با محی و پیرامون او، گسترده تر و آگاهانه تر باشد، شکل فرهنگ، غنی تر و جامع تر خواهد بود و در حقیقت فرهنگ فردی یا فرهنگ »ذخیره«، محصول داد و ستدهای اجتماعی انسان در کل فضای هستی بشری است.
از دیدگاهی دیگر، زایش پندار و اندیشه، فرآورده ی دریافت حسی از جهان بیرون است، چرا که »دریافت« زمینه ساز هر گونه تفکر انسانی است. فرهنگ ذخیره ی انسان، پیوندی تنگاتنگ با چگونگی یافته ها و دریافت های او از جهان مرئی دارد. هر اندازه دریافت های حسی در پیوند با فضای هستی و جهان پیرامون، پیچیده تر و غنی تر باشد، والائی تفکر و اندیشه بیشتر است و هر چه اندیشه و پندار غنی تر گردد، کیفیت ویژه ی شعور و ادراک که روندهای ذهن را مشخص می سازد، ابعادی گسترده تر یافته و دستیابی به گوهر ناب آفرینش را در هنرمند آسان تر می سازد.
یکی از با اهمیت ترین وسیله های ارتباطی و ادراک بین افراد بشر و گسترده ترین ابزارهای انتقال دانش و اطلاعات و پیام، زبان می باشد. اما این زبان می تواند گونه های مختلف داشته باشد که یکی از مهم ترین و قدیمی ترین آن ها زبان تصویر است که در بهترین، گویاترین و عمومی ترین حالت، توانایی بیشتری را برای انتقال برخی از اطلاعات بخصوص عواطف، احساسات و بسیاری از مفاهیم برخوردار است. امروزه زبان تصویر در قالب های مختلف و ابعاد گسترده ی زندگی جاری است و آنچه که به عنوان طراحی گرافیک مطرح است برگرفته از همین زبان تصویری است.
طراحی های منقوش بر دیوار غارهای محل زندگی انسان بدوی، سرآغازی بر پیدایش بیان تصویری در دنیای هنرهای تجسمی شدند. شاید بتوان گفت همین خلاصه بودن و سادگی نقوش و دریافت اطلاعات بسیار از این سادگی و به دنبال آن در پی یک زیبایی شناسی نو جهت پرداختن به اوضاع متغیر فرهنگی، اقتصادی و سیاسی قرن بیستم، به مرور زمان منجر به پدید آمدن هنری به نام گرافیک شد.
زبان کنایه یا به عبارتی نمادین یکی از رایج ترین و قدیمی ترین زبان هاست و یکی از روش های برقراری ارتباط بوده که در زمره ی ارتباطات تصویری قرار می گیرد و به جرأت می توان گفت که این تنها زبانی است که در حال حاضر و گذشته تمامی افراد چه با سواد و چه بی سواد با هر ملیت و هر گونه مذهب، قادر به فهم آن بوده اند و به راحتی آن را می فهمند.
برخی از این نمادها بصورت تجربی به وجود آمدند و برخی از روی احساسات و با توجه به گذشت زمان، مانند یک ایده منتشر و رد و بدل می شود و خیلی زود توسعه پیدا می کند.
روش های مختلف ساده بیان کردن یک موضوع در قالب تصویر در مبحثی به نام گرافیک گنجانده می شود. گرافیک هنری هدفمند است که کیفیت، خلاقیت و تمامی عوامل دیگر را که به هنر وابسته باشد در خدمت می گیرد و ارائه می دهد.
بنابراین یک طراح گرافیست باید آگاهی ها و اطلاعات عمومی خود را در زمینه های مختلف از جمله خصوصیات مخاطب مثل سن، جنسیت، عواطف، عقیده و ... و اطلاعات خصوصی اش را در زمینه ی محصولی که به وی سفارش می شود بالا ببرد تا بتواند این اطلاعات را با پختگی تام به تصویر مبدّل سازد و حتی با زبان نماد و کنایه در تصاویرش با مردم