بخشی از مقاله
سنایی غزنوی در فصلی از حدیقه الحقیقه درباره ی اعضای خانواده و خویشاوندان خود مسائلی را طرح کرده که با بررسی آن می توان زوایای پنهان جامعه ی عصر او را تشریح کرد او در این فصل افراد خانواده و بستگان خویش را مورد عتاب قرار میدهد وبه اعضای خانواده می تازد و با زبان طعنه و سرزنش به تحقیر آنها می پردازد از این تحقیر و انتقاد، زنان و دختران سهم بیشتری می برند.در این مقاله برآنیم تا علل چنین نگرشی را در اندیشههای شاعر جست و جو کنیم که آیا علت تندی شاعر با جامعه نزدیک و دور، عامل بدبینی مرضی یا عامل ژنتیک بوده است ؟
واژهای کلیدی: سنایی، خانواده، زن، جامعه
.1 مقدمه
خانواده به عنوان اولین کانونی که فرد در آن قرار می گیرد دارای اهمیت شایان توجهی است اولین تأثیرات محیطی که انسان، دریافت می کند از محیط خانواده است و حتی تأثیر پذیری فرد از سایر محیط ها می تواند نشأت گرفته از همین محیط خانواده باشد. خانواده پایه گذار بخش مهمی از سرنوشت انسان است و در تعیین سبک و خط مشی زندگی آینده، اخلاق، سلامت و عملکرد فرد در آینده نقش بزرگی دارد.خانواده، واحد بنیادین جامعه و کانون اصلی رشد و تعالی انسان است و تربیت و عواطف اجتماعی به عنوان مهم ترین ویژگی نظام انسانی از خانواده نشأت می گیرد و توجه به نقش زن، به عنوان محور عاطفه و تربیت و نقش محوری مرد در امر تربیت و تأمین معشیت و اداره ی زندگی، امری ضروری است.سنایی در اشعارش، به بستگان و اعضای خانواده نگاه انتقادآمیزی دارد و سخنان تند و سرزنش آمیزی علیه آنها بر زبان رانده است.»با نگرش عمیق به مطالبی که در اشعار سنایی در مورد افراد مختلف ارائه می دهد می توان به این مسأله پی برد که جامعه ی او در تلّون اخلاقی به سر میبرد، ارزشهای اخلاقی دگرگون و تضادها ی اجتماعی و فاصلههای طبقاتی و احوال بد زمان را فریاد میزند« - فطوره چی،. - 15 :1384
.2 بستر اجتماعی و سیاسی عصر سنایی
»در قرن پنجم و اوایل قرن ششم وقایع عجیب و گاه بسیار تلخ در جریان بود در جای جای ایران میان فرقههای متعصب و زاهدمنش اشعری با شیعیان و معتزلیان،اختلافهای شدیدی وجود داشت حنفی ها و شافعیها با هم در ستیز بودند و تقریبا هیچ نوع آزاد اندیشی، در آن محیط دیده نمی شد جنگ های صلیبی که از قرن چهارم - یازدهم میلادی - شروع شده بود،هنوز ادامه داشت دولت آل بویه سقوط کرده بود و سلجوقیان در سال 422 ه.ق پس از شکست مسعود غزنوی در دندانقان،سلسله ی جدید را پایه گذاری کرده بودند.
تسلط زردپوستان آسیای مرکزی اعم از قبایل و غلامان،برقلمرو فرهنگ ایرانی نتایج گوناگون داشت و بر روی هم موجب تغییرات عظیمی در اصول عقاید سیاسی و اجتماعی ایرانیان شد و بسیاری از رسوم و آداب قدیم را دگرگون ساخت. اینان معمولا مردمی متعصب در عقاید ودر نشر مذهب خود سختگیر و نسبت به کسانی که با عقایدشان همراهی نداشتند بد رفتارو، قتّال و سفاک بودند و به همین سبب،با تسلط آنها چه غلامان و چه امرای قبایل،سیاست دینی خاصی در ایران رایج شد و این امر به تقویت علمای شرع و آزار مخالفان آنها خاصّه حکما و معتزله و همچنین آزار سخت شیعه ی اسماعیلیه و شیعه ی اثنی عشریه کشید« - صفا،. - 170:1374سنایی نیز از نحوه ی دینداری و تظاهر به مسلمانی حاکمان عصر خویش انتقاد کرده و در قصیده ای آنها را مورد سرزنش و نکوهش قرار داده است.
مسلمانی کنون اسمیست بر عرفی و عاداتی دریغا کو مسلمانی دریغا کو مسلمانی
جهان یکسر همه پر دیو و پر غولند و امت ر ا که یارد کرد جز اسلام و جز سنت نگهبانی - سنایی، 1362الف: - 678
در جامعه سنایی، عالمان آن به آنچه می دانند عمل نمی کنند و زاهدانشان ریا و تلبیس می کنند باطل را در لباس حق جلوه می دهند وفسق و فجور و فحشا به صورت علنی و آشکار در جامعه رواج دارد. از سویی ظلم و ستم حاکمان و حکومت فرهنگ سلطه ی یافته ی آن روزگار و از سوی دیگر بی دینی آشکار، حکیم غزنه را به ستیزه با چنین اوضاعی وا می دارد و مانند یک منتقد اجتماعی از فاسدان و فاسقان انتقاد می کند و برای آگاه کردن انسانهای جامعه ی خویش با شعر تعلیمی مسائل دینی و اخلاقی رارواج می دهد.اگر نکات منفی درباره ی زنان و مردان در آثار او مشاهده می کنیم زائیده چنین طرز تفکر سنایی است که به نوعی بازتاب عقاید مردمان جامعه اوست.
.3 علل نگاه بدبینانه ی سنایی
»در واپسین باب حدیقه مسائلی درباب خانواده مطرح شده است که بی شباهت به زندگی نامه نیست. سنایی در آن علت هایی را بیان میکند که وی را به گوشه گیری رهنمون شده و وادارش کرده است که عزلت و تنهایی را برگزیند. ولی از آگاهی که سنایی درباره ی خودش در »حدیقه«می دهد،ماده ی چندانی برای باز سازی زندگی نامه اش به دست نمی آید« - برتلس، - 232:1375 شاعر نسبت به افراد جامعه و اطرافیان خود به شدت رنجیده خاطر شده و این رنجش نوعی بدبینی مفرطی را در او ایجاد کرده است.
به سخن چون شکر همه نوشند به سخا دل درند و جان جوشند - سنایی، - 87 :1385
از فحوای کلام شاعر در این بیت به خوبی میتوان دریافت که مردمان زمانه ی او تنها در سخن نکوکار بودند و در عمل زور گو و مردم آزار.سفر به نیشابور از مواردی است که باعث رنجش سنایی شده است وقتی در کاروانسرایی منزل گرفته بود، شاگردی - نوکری و غلامی - همراه داشته است -در آن کاروانسرای یک دزدی -هزار دینار طلا از دکان صرافی میدزدد-تهمت بر غلامی هندو میافتد،واو را میگیرند و جندان چوب میزنندکه ناچار مقر میآید که من دزدیده ام و آن را به نو کر خواجه سنایی داده ام -این خادم را نیز میگیرند و زحمت حکیم فراهم میآید،چنان که در مدت یک ماه و نیمی که این گفت و گو در بین بوده است،سنایی به فکر مرگ میافتد و شاگرد یا خادمش هم تقاضا و توقع از او داشته است که در حمایت او سخنی بگوید عاقبت سنایی تاب آن ناملایمات را نیاورده نیشابور را ترک میکند و به هرات می رود - سنایی، 1362ب: . - 205
به همین دلیل سنایی مکتوبی هم دوستانه و متوقعانه به خدمت خیام مینویسد و اندکی هم تحکم و بزرگواری به کار میبردکه هرچند به معنی از تو بزرگترم در این موقع به معاونت تو محتاجم -آخر کلام تو در آن شهر مقبول و نافذ است -به آن صراف ملعون بگو،من اهل نیم که هزار دینار او را بدزدم - رک. همان، - 207 وی در مورد خانواده جز در باب دهم حدیقه، در جای دیگری سخن نگفته است و به همین دلیلقضاوت را بر محققان،سخت و دشوار میسازد که آیا سنایی به واقع از خانواده ی خود انتقاد میکند یا به عنوان مصداقی برای عبرت گیری دیگران،این سخنان را مطرح کرده است. سنایی در هیچ یک از آثارش به خانواده و نوع برخورد و شیوه ی سلوک خوداشاره نکرده است حتی در بعضی از اشعار به پاکیزگی نژاد و شرافت خانوادگی خود میبالد و چنین میگوید: