بخشی از مقاله
چکیده
یکی از جلوههای تأثیر قرآن کریم در ادبیات فارسی داستانهای پیامبران است که در تفاسیر،شرح مبسوط هریک آمده و شاعران با توجه به روایت قرآنی و بیان مفسّران، آن قصهها را به ذوق خویش بیان کرده و جنبهای از آن را مؤکد آوردهاند و از بخشی از روایت، چشم پوشیدهاند. داستان یوسف پیامبر - ع - بهترین قصه قرآن است که شعرای بسیاری بدان تمسک جستهاند و عشق یعقوب و زلیخا به یوسف و حسادت برادران و دسیسه زلیخا را در تعابیر و مضامین گوناگون به تصویر کشیدهاند.
این داستان در کلام شعرای عارفپیشه، بیشتر روایت شده و چاشنی »عرفان«، تأویل هنری به شالوده قصه بخشیده است، اما از اصل کلی و روایت اصلی منحرف نشده است. در پژوهش حاضر به شیوه توصیفی-تحلیلی به درونمایه-های عرفانی داستان یوسف و زلیخا در آثار منظوم سنایی و مولوی پرداخته شده است.
یافته های تحقیق نشان دهنده آن است که در میان مضامین به کار رفته از داستان یوسف، مضامینی همچون یعقوب و فراق فرزند، صفات مثبت و عرفانی یوسف و مکر برادران یوسف بیشترین فراوانی را دارند. اگرچه مولانا تقریباً دو برابر سنایی به داستان مذکور در آثار منظوم خود اشاره کرده است، اما تمایلات عرفانی سنایی نسبت به مولانا بیشتر است.
-1 مقدمه
داستانهای قرآنی بویژه قصههای پیامبران، دارای ساختار روایت منسجمی هستند که شاعر نمیتواند در آن دخل و تصرفی داشته باشد و اگر شخصیت یا کنشی تحریف شود مورد طعن و سرزنش اهل تحقیق و مفسّران قرآن کریم قرار میگیرد. از این روی شاعر میکوشد به توجیه رفتار و تحلیل شخصیتهای قصه بپردازد تا در ذهن مخاطب یک تصویر تازه بیافریند بیهیچگونه تحریف و تصرف در ساختار روایت. یکی از این گونه شگردها توجیه و تحلیل عرفانی شخصیتهاست که نگاهی تازه و مضمونی نو میآفریند.
به یقین همهعرفا، زهاد و ادبا، عرفان را حّد اعلای صعود انسان به ساحت قدس الهی میدانند. انسانی که تمامی مراحل هفت اقلیم عشق را با صلابت و قدرت و قداست روحی طی کرده و در عالم خاک به سیر در افلاک میپردازد. و یوسف - ع - که در سختترین گذرگاههای عرفانی به عمیقترین پالایشهای این کره خاکی همت گماشته و از آلایشهای روزمرگی خود را نجات داده تا آنجا که معشوق ازلی و ابدی، این خورشید تابناک و پاکدامن را در آغوش سوره ای به نام او و با ذکر بیست و پنج بار نام مبارک یوسف - ع - در آن به خواب ابدی فروبرده و در مسیر رسیدن به پرودگار خود سیر الی االله میکند.
و »زلیخا« نمود یک رستاخیز است، طغیانی علیه خود، به آلایشی سخت هولناک گرفتار شده و آزمایشی در این گذرگاه پرحادثه و سرانجام قبول عبودیت به پیشگاه خالق یکتا و این پالایشی بس سترگ و نمودی از صبر و مقاومت در راه رسیدن به خالق و سرانجام یوسف! زیرا از توجه به خالق است که تمامی نعم الهی در این انسان خاکی نمودی جاودانه پیدا میکنند. بویژه که »یوسف« مظهر تجلی ذات الهی و صفت جمال اوست.
در رهگذر توجه به این احسن القصص، گاه فرزانگانی چون ابوالمجد مجدودبن آدم سنایی قد علم میکنند و در آثار منظوم خود قیامتی بر پا میکنند، رستاخیزی که خواننده را در محشر خود تا به در دروازههای بهشت میکشاند و به فضای عطرآگین قداست بهشت ملبس میکند. سنایی در قرن ششم، اصطلاحات عرفانی را وارد ادبیات فارسی نمود و از تلفیق این دو مقوله منظومههای خود را پدید آورد و به سهم خود گامی عظیم در بیان و عیان نمودن تمامی مواعظ الهی که در جای جای این سوره مبارکه مشاهده میشود ایفا نموده است.
مولانا نیز در نهایت عصمت و طهارت، یوسف را در آثار خود ستوده است. علاوه بر شخصیت او به صبر جمیل پدرش در فراق و دیگر مصائبی که بر او وارد شده اشاره شایسته دارد. او در کمال بلاغت و فصاحت به بیان تمامی فراز و فرودهای زندگی آن حضرت از زمان تولد تا دیدار دوباره پدر پرداخته است.
در پژوهش حاضر، تلاش بر آن است تا بازتاب سیمای عرفانی دو شخصیت قرآنی حضرت یوسف - ع - و زلیخا در آثار منظوم سنایی و مولوی نشان داده شود. مسأله بنیادی، یافتن آن جنبههایی از شخصیت یوسف - ع - و زلیخاست که سنایی و مولوی در آثار منظوم خویش به آنها توجه نشان دادهاند و در حوزه عرفان عملی متضمن تکامل روح و تعالی نفس است.
در خصوص شخصیتپردازی سیمای حضرت یوسف - ع - و زلیخا در آثار منظوم سنایی و مولوی کار مستقل و پژوهشی شایسته انجام نشده است. اما در فصلی از تحقیقات پیرامون سیمای پیامبران به داستان یوسف - ع - و زلیخا اشاره رفته است. تحقیقاتی همچون: »داستان پیامبران در حدیقه سنایی - 1381 - « اثر نصرتاالله فروهر، »داستانهای پیامبران در مثنوی مولوی - 1378 - « نوشته عبدالرضا سیف و »داستان پیامبران در کلیات شمس - 1364 - « تألیف تقی پورنامداریان.
-2 تفسیرهای عرفانی داستان یوسف
در تفسیری منسوب به امام صادق - ع - ، قرآن بر اساس میزان بهرهوری افراد از آن، به چهار سطح تقسیم میشود: »کتاب االله علی اربعه اشیاء العباره و الاشاره و اللطائف و الحقایق. فالعباره للعوام و الاشاره للخواص و اللطائف للاولیاء و الحقایق للانبیاء.
در قرآن نیز خدا میفرماید که این کتاب آسمانی دارای بعضی از مفاهیم است که فقط عده ای با استناد به چنین آیاتی - آل عمران، آیه - 7 - است که گروهی از مفسران به تفسیر تأویلی قرآن پرداختهاند.