بخشی از مقاله

چکیده

تاریخ نشاندهنده تحول افکار و عقاید است و آنجا که نهضتها برای یک امری مقدس قیام میکنند و ساحتهای مختلف تفکر اعم از ساحت آگاهی یا علم و ساحت خودآگاهی یا حکمت و فلسفه و ساحت حضور یا دل آگاهی یا عرفان، تصوف همه در یک جهت وحدت قرار میگیرند، معمولاً دوره اوج است و تعالی علمی، ادبی و هنر که حالا ممکن است شأن سیاسی هم داشته باشد و آنجایی که در حقیقت تعالیم و اعتقادات کمرنگ و مسخ میشود معمولاً ما شاهد آن هستیم که علوم و معارف و ساحتهای مختلف تفکر هم از هم فاصله میگیرند یعنی آنجا دوره نزول است. بعد از دوره هجوم اقوام مغول ما شاهد نهضتهایی هستیم که در این نهضتها در واقع طریقت، شریعت و حقیقت اسلام به نحوی منشأ اثر است مثل نهضت سربداران، حروفیه و... که این نهضتها به فرهنگ و تمدن دوره صفوی منجر میشود.

واژگان کلیدی: دولت صفوی ، فرهنگ وتمدن اسلامی

مقدمه

در حقیقت خود فرهنگ و تمدن صفوی اوج دوره تعالی در فرهنگ و تمدن اسلامی و شیعی است که البته بعدها به دلایلی رو به ضعف میرود که آن دلایل هم قابل بحث است. در فرهنگ و تمدن صفوی تقریباً همه علوم و هنرها در عالیترین سطوح جریان دارند. هنر نگارگری و معماری شاهد عالیترین مصادیق در این عصر است بخصوص در اصفهان و علما و فلاسفه بزرگ همچون شیخ بهایی و ملاصدرا در این دوره به ظهور میرسند. همه شئون فرهنگی به نحوی در حد عالی خود در فرهنگ و تمدن صفوی وجود داشته و خب در مبادلات طول جاده ابریشم ما شاهد هستیم که فرهنگ و تمدن از چین و ماچین تا دول غربی تأثیر بسزایی در عالم آن روز داشته است. البته بعد از صفویه هم سلسلههای مختلفی به وجود میآیند تا قدرت فرهنگ ایرانی را احیا کنند که به جایی نمیرسد تا دوره قاجاریه که مواجه میشویم با فرهنگ و تمدن جدید و فرهنگ و تمدن قدیم ما در ذیل فرهنگ تمدن جدید مستور میشود و به طور کامل به حجاب غربزدگی میرود. اما در نهایت با نهضتی که در دوره انقلاب اسلامی شکل میگیرد میشود گفت که در دوره مابعد مدرن، عطف توجه دیگری به بازجست حقایق تعالیم اسلامی و شیعی صورت گرفته است. ما امیدواریم که در نهضت بیداری اسلامی تفکر و فرهنگ ایرانی و انقلاب اسلامی در منطقه و جهان دوباره منشأ اثر جدی باشد.

شکوفایی فرهنگ و تمدن اسلامی دردوره صفویان

روند شکل گیری

شیخ صفی الدین، که به زهد و عرفان روی آورده بود، راهی شیراز شد تا محضر غیب الدین بزغوش را دریابد، اما پیش از رسیدن، شیخ از این سرای خاکی رخت برکشیده بود.لذا شیخ صفی به شیخ زاهد گیلانی رهنمون شد و نزد شیخ زاهد بار یافت و مقرب شد و پس از مرگ او ریاست طریقه زاهدیه را بر عهده گرفت. این مقام معنوی مهمی بود و از همین پایگاه بود که صفویان طی دو سده به تبلیغ و ارشاد گروهی بزرگ از مردم، به ویژه ترکمانان غرب ایران و آناتولی شرقی، پرداختند که بعدها نیروهای فدایی دولت صفوی شدند. این دولت همچون خیمه ای بود که بر عمود مستحکم نیروهای ترکمن طریقت تصوف صفوی تکیه کرده بود.یکی از ارکان دولت صفوی تصوف بود.

از زمان خواجه علی، که در سال 793ق به ریاست معنوی طریقت صفویه رسید، تعالیم نیمه مخفی طریقت صفویه آشکارا ماهیت شیعی گرفت و بدین ترتیب صفویان از یک نیروی معنوی دیگر هم برای تشکیل دولت خود استفاده کردند که همان تشیع بود که با تصوف هم وجه اشتراکی داشت و آن محوریت مقام حضرت علی - ع - ، بود. روند شکل گیری و انقراض دولت صفوی ورود به عرصه سیاسی بدون تقابل و تعامل با حکومتهای وقت میسر نبود. لذا قراقوینلوها، که صفویان را تهدیدی برای اقتدار خود می دانستند، به رویارویی با آنها برخاستند. در عوض، آق قوینلوها، که دشمن قراقوینلوها بودند و می خواستند از نیروی صفویان علیه دشمن خود بهره گیرند، به صفویان پناه دادند. بدین گونه صفویان وارد دسته بندیهای سیاسی شدند.

تشکیل دولت صفوی

اسماعیل پنج سال در لاهیجان مخفی بود، اما روابطش را با مریدان حفظ کرده بود. ضعف آق قوینلوها بر اثر جنگهای شاهزادگان فرصت خوبی را در اختیار اسماعیل میرزا قرار داده بود.لذا در سال 905ق به اردبیل بازگشت و مریدانش را به سوی خود خواند و با این نیروها به جنگ با شروانیان رفت و انتقام پدران خود، جنید و حیدر، را از آنها گرفت آن گاه آق قوینلوها را در هم شکست و بدون مانع وارد تبریز شد و در سال 907ق تاج گذاری کرد .شاه اسماعیل در همان روز تاج گذاری مذهب شیعه را دین رسمی اعلان کرد و به ترویج و تقویت مذهب امامیه پرداخت.تبریز به پایتختی دولت نوپای صفوی انتخاب شد. شاه اسماعیل پس از سرکوبی مدعیان قدرت، در سال 918ق به جنگ با ازبکان پرداخت که مرزهای شرقی و شمال شرقی ایران را عرصه تاخت و تاز خود قرار داده بودند.

شاه اسماعیل در جنگ مرو ازبکان را به سختی شکست داد؛ ولی در نبرد غجدوان، که نیروهای خود را کمک ظهیر الدین بابر فرستاده بود، شکست خورد. تضادهای عقیدتی، تحریکات هواخواهان صفوی در آناتولی و مداخله صفویان در امور سیاسی عثمانیها و ... منجر به جنگ چالدران در سال 920ق شد. در این جنگ صفویان شکست خوردند و این شکست برای دولت صفوی زیانبار بود.افزون بر تلفات جانی و خسارات مالی، پایتخت صفویان هم به اشغال سلطان سلیم درآمد. شاه اسماعیل پس از این جنگ و در واقع در دهه آخر زمامداری خویش به کنج عزلت خزید و اقدام خاصی انجام نداد.
مرحله تثبیت و تحکیم

شاه اسماعیل اول در 930ق درگذشت و تهماسب جانشین او شد؛ در حالی که بیشتر از دوازده سال نداشت.دوره زمامداری بلند مدت شاه تهماسب اول 930-84 - ق - را باید دوران تثبیت دولت صفوی دانست زیرا به خوبی بر اوضاع داخلی و سیاست خارجی مسلط شد. شاه تهماسب، در ده سال اول دوره سلطنتش، توانست بر دسته بندیها، زیاده خواهی و خودسریهای قزلباشان، که بنیانهای دولتش را متزلزل می کرد، چیره شود و انضباط خاصی را در میان صفوف قزلباشان و دولتمردان برقرار سازد. این روند تا سالهای پایانی سلطنت 54 ساله اوتداوم یافت.

عصر اقتدار

پیش از اینکه شاه عباس به سلطنت برسد اوضاع مملکت ایران از هر جهت پریشان بود؛ زیرا شاه محمد خدابنده، افزون بر ضعف شدید بینایی، مردی ضعیف و زبون بود و این باعث شده بود که از سویی همسرش و از سوی دیگر قزلباشان در امور مملکت دخالت کند.این اوضاع آشفته داخلی فرصتی پدید آورد تا ترکان عثمانی، که با انعقاد معاهده آماسیه در سال 962ق و در عصر زمامداری شاه تهماسب از حملات به ایران و تصرف قلمرو صفویان بازمانده بودند، درگیریهای خود را با ایران از سر گیرند و آن معاهده را در سال 986ق نقض کنند و شهرهای غربی و شمال غربی ایران را تصرف نمایند.

در چنین اوضاع و احوالی که کیان دولت صفوی از داخل و خارج در معرض تهدید بود شاه عباس از خراسان به قزوین آمد و در سال 996ق بر تخت سلطنت نشست.شاه عباس شدیداً قزلباشان را فرو نشاند و از آنجا که آنان نخبگان نظامی و نیروهای رزمنده دولت صفوی بودند شاه عباس برای جبران خلأ آنان نیروی گرجی، چرکسی و ارمنی در ساختار نظامی استفاده کرد و ارتشی منظم پدید آورد و با استفاده از دانش نظامی اروپاییان به ویژه برادران شرلی، آنان را به سلاح گرم و توپخانه مجهز کرد و با این ارتش قوی هم به سرکوبی قزلباشان ادامه داد و هم امنیت را برقرار کرد و هم اوضاع اقتصادی مملکت را سامان بخشید.

شاه عباس که می دانست تنها با شمشیر نمی توان حکومت کرد و به علاوه آن قدر به تجارت اهمیت می داد که شاید بتوان او را یک مرکانتلیست دانست، به گسترش مناسبات با کشورهای اروپایی مانند فرانسه، انگلیس، آلمان، روسیه و اتریش پرداخت. مجموع این فعالیتها و اصلاحاتی که شاه عباس به ضرب شمشیر و نیروی تدبیر انجام داد چنان رونق و شکوهی برای ایران پدید آورد که او را شایسته عنوان »کبیر« گردانید و از همین روست که شاردن، آگاه ترین فرد اروپایی که از ایران دیدار کرده، معتقد است در هنگامی که این پادشاه بزرگ از جهان رخت بربست، رونق و رفاه نیز از ایران رخت بربست .

افول و نابودی

سیاست شاه عباس در کشتن شاهزادگان و زندانی نمودن آنان در حرم، دربار صفوی را از وجود مردانی کارآمد که تداوم بخش مسیر بزرگی و شکوه عصر عباسی باشند، خالی کرده بود. پس از شاه عباس، در سال 1038ق، نوه اش، شاه صفی، به قدرت رسید.در زمان او سیاست تبدیل ولایات ممالک به ولایات خاصه، که عباس اول برای تحصیل درآمد بیشتر و به تبع آن تقویت بنیه نظامی ایجاد کرده بود، گسترش یافت و این امر شدیداً به بنیه دفاعی ایالات آسیب رساند.با به سلطنت رسیدن شاه سلیمان، سلسله صفویه و کشور به سرعت وارد دوره ای از زوال شد. حضور جدی تر علما در عرصه سیاسی و مذهبی دولت صفوی صحنه را برای صوفیان، که تشکیل دهندگان دولت و مقوم بودند، تنگ کرد و زوال موقعیت صوفیان، که از زمان شاه عباس اول با جایگزینی عنصر سوم، یعنی گرجیهاوچرکسها، آغاز شده بود، شتاب بیشتری گرفت. شاه سلطان حسین، که در سال 1105ق به قدرت رسید، مردی ضعیف و به امور مملکت بی توجه بود.در زمان او ضعف و پریشانی دولت صفوی و نظامیان افزونی گرفت.در این ایام افغانان غلجایی قندهار که از این ضعف با خبر بودند و سیطره حاکمان صفوی شیعه را در قندهار خوش نمیداشتند

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید