بخشی از مقاله

چکیده

بهاء الدین محمد بن شیخ حسین بن عبدالصمد جبعی حارثی جبل عاملی همدانی از بزرگ ترین دانشمندان قرن دهم و اوایل قرن یازدهم هجري است؛ وي در تمام علوم زمان خویش چون فقه و اصول و فلسفه و تفسیر و... توانا بود؛ سعید نفیسی در مقدمه جامعی که در آغاز کلیات شیخ آمده است، به این علوم اشاره کرده وپس از نام بردن از شمار کثیري از نویسندگان و فلاسفه، به نقل از محمد باقر الفت می نویسد:»هیچ یک از این نوابغ در محیط نفوذ و شهرت دیگران راهی نیافته اما شیخ بهایی در اندرون خانه هریک از آنان اقامتگاهی محکم و آراسته دارد.«

در شعر شیخ می توان به اندیشه هاي بلند صوفیانه که به عرفان می پیوندد دست یافت. مثنوي هاي شیخ به ویژه »نان و حلوا« سرشار از زهد و دنیا ستیزي است که ریشه در کلام گویندگانی چون مولوي و حافظ و سعدي دارد؛ اگرچه این عرفان به جذابی و خلوص روزگاران پیشین نیست با این حال قابل تأمل است. شناخت و بررسی نمونه هایی از زهد، پارسایی و دنیا ستیزي شیخ و مقایسه با کلام دیگر شاعران عارف بر اساس شیوه ي کتابخانه اي موضوع این پژوهش است.

مقدمه

در عصرصفویه به خاطر مرکزیت حکومت صفویان و رسمیت دین شیعه در ایران، بارقه هاي ظهور مجدد تصوف و عرفان پدیدار شد. اگرچه در تاریخ عرفان این عصر هیچگاه خلوص عرفان دورهاي پیشین دیده نمی شود با این حال شاید بتوان عرفان جدیدي را که در دوره هاي صفویان و پس از آن تا عصر قاجاریان رواج می یابد، بر خاسته از تفکّرات عصر صفویه و تصوف این عصر دانست. شیخ بهایی که به جایگاه هاي ادبی، علمی، سیاسی و... دست یافته بود، علم را به گونه اي دیگر در می یابد و آنگونه که خود می گوید آن را ارضاي روح نمی داند و به دنبال دارویی است تا روح او را از علم هاي رسمی، رهایی داده و بتواند جان او را تعالی و برتري بخشد:

گذشت عمر و تو در فکر نحو و صرف و معانی  //  بهایی از تو بدین نحو صرف عمر بدیع است

وي در این عصر به زهد روي می آورد؛ چون زهد و دنیا گریزي را یگانه راه تسلّاي درون خویش می داند. تصوف او رنگ و بوي عرفانی دارد؛ او برخلاف بسیاري از متصوفان پیشین به علوم زمان خویش تسلّط کامل دارد و در صحنه ي سیاسی، به مقام و منزلتی دست می یابد که کمتر در متصوفه پیشین می توان سراغ گرفت. محمد باقر الفت در این مورد می نویسد »:در مسجد و میخانه، در مدرسه و خانقاه، در صومعه و خرابات، هرجا که قدم بگذاریم نام و نشان بلند و نمایانی از شیخ به جا مانده است. این دسته جات و عناصر مختلف و متضاد که تودة انبوه ملل اسلام عبارت از مجموع آنهاست، هر یک شیخ را از نوع خود می شمارد. او را به صدق دل دوست می دارد و به وجودش در میان دسته خود افتخار و به اقوالش استدلال می کند. -

عرفان در عصر شیخ بهایی

درایام حکومت صفویه تصوف و عرفان جان تازه اي می گیرد؛ تصوف، به جهت توجه مرکزیت حکومت در عصرصفویه و گره خوردن با تعالیم شیعی، در شخصیتی هایی چون شیخ بهایی و نظایر آن در شعر جاري می شود. این جریان تا جنبش جدید تصوف در ایران از زمان کریم خان زند ادامه می یابد..... در دورة قاجار همچنان بر رشد و رونق آن افزوده می شود، تا این که پس از آشنایی با علوم مغرب زمین از گرمی و رواج بازار تصوف کاسته می شود.

در دیوان شیخ بهایی و سروده هاي او آنچه جلوه گري می کند، اندیشه هاي صوفیانه و عرفانی مĤبانه اوست. غزلیات و مثنویات شیخ همگی داراي اندیشه ها و موضوعاتی با درون مایه هاي عرفانی و صوفیانه است. این دست مایه، عنصر اصلی کلام او در تمام اشعار است، در این رهگذر کمتر شعر یا بیتی می توان یافت که به این موضوعات و اندیشه ها نپرداخته باشد؛ به عنوان مثال در مثنوي هاي شیخ به ویژه در مثنوي »نان و حلوا« دست مایه هاي صوفیانه ي کلام او را چنین موضوعاتی زیر تشکیل می دهد:

-1 دنیاگریزي و دنیا ستیزي از برترین نمود هاي تصوف کلام شیخ بهایی

موضوع زهد و پرهیز که در قالب دنیا گریزي و زهد مطرح شده است از مهم ترین موضوعاتی است که به خصوص در مثنوي هاي شیخ بازتاب دارد. در آثار گذشتگان از اساسی ترین موانع و مشکلات عارف و سالک براي سلوك طریق الی االله دنیاست؛ حافظ در این باره می گوید :

مجو درستی عهد از جهان سست نهاد   //    که این عجوزه عروس هزار داماد است

غزّالی در کیمیاي سعادت در مورد دنیا می گوید: »مثَل وي چون سایه است که در وي نگري ساکن نماید، و وي بر دوام همی رود و معلوم است که عمر تو هم چنین بر دوام می رود. دیگر سحر وي آن است که خویشتن به تو دوستی نماید تا تو را عاشق کند و آن گاه ناگاه از تو به دشمنی تو شود. چون زنی نابکار که مردان را به خویشتن غرّه کند تا عاشق کند و آن گاه به خانه برود و هلاك کند

خواجه عبداالله انصاري آن را به مثال عروسان آراسته بر طارم طرّاري نشسته کی داند که از شبکه شک بیرون می نگرد و با تو می گوید :

من چون تو هزار عاشق از غم کشتم   //    نابود به خون هیچ کس انگشتم

آن گاه می گوید »آن علی مرتضی و هژبر درگاه رسالت، داماد حضرت نبوت، هرگاه بردنیا برگذشته، دامن دیانت خویش فراهم گرفته ترسان ترسان و گفتی » غُرّي غَیرِي« 

شیخ بارها به دنیاگریز ي و روي گردانی از مظاهرآن اشاره کرده که در زیر به برخی از آنها اشاره می شود:

-1-1 نَفْس و پرهیز از این دیو:

گر ز دیو نفس می جویی امان   //    رو نهان شو چون پري از مردمان

این پنهان شدن همان عزلت و گوشه گیري صوفیانه است؛ درجایی دیگر می گوید :

رو به عزلت آر اي فرزانه مرد   //    وز جمیع ما سوي االله باش فرد..

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید