بخشی از مقاله
چکیده
این پژوهش به بررسی و تحلیل موضوع زهد در شعر ناصرخسرو قبادیانی و ابوالعلاءمعرّی در چارچوب ادبیات تطبیقی و بر اساس مکتب فرانسوی میپردازد. درباره شعر ناصرخسرو و ابوالعلامعرّی تحقیقات متعدّدی انجام گرفته اما تاکنون ابعاد زهدگرایی در شعر آن دو به صورت تطبیقی بررسی نگردیده است. دستیابی به انگیزههای زهدگرایی و جلوههای آن در شعر این دو شاعر و واکاوی تأثیر و تأثّر آنها از یکدیگر، از جمله اهداف این پژوهش است.
هدف دیگر این است که نشاندهیم زهد کدام یک از این دو شاعر از ارزشهای دینی و اسلامی نشأت گرفته و به تعالیم اسلامی نزدیکتر است. این پژوهش پس از واکاوی اندیشه زهد در ادب پارسی و عرب و تحلیل دلایل اقبال ناصرخسرو و ابوالعلا به زهد و بازتاب جلوههای آن در شعر ایشان به مقایسه زهدگرایی آنان میپردازد. نگارنده در نهایت به این نتیجه دست مییابد که زهد ناصرخسرو به ارزشها و تعالیم اسلامی نزدیکتر است و جلوههای منفی در آن دیده نمیشود اما زهدمعرّی توأم با بدبینی و گریز از ابعاد واقعی زندگی اجتماعی و انسانی است. همچنین ناصرخسرو در سرودن شعر زاهدانه به اشعار زاهدانهمعرّی توجه داشته و از وی تأثیر پذیرفته است.
مقدمه
زهدگرایی از تعالیم و آموزههای دین مبین اسلام سرچشمه گرفته و با گذر روزگاران دستخوشحوّتل شده است. این اندیشه، بر مبنای دل نبستن به دنیا و نادیدهگرفتن زیورها و رویگردانی از تعلّقات و امور فریبنده دنیوی استوار است و از جمله نخستین رویکردهای انسان کمالجو و معرفتطلب برای زدودن آلودگیهای نفسانی و مادی از وجود خویش و آمادهشدن برای دریافتهای اشراقی و الهی به شمار می رود. از این رو زهدگرایی یک اندیشه ژرف و معنادار است که شعرای زاهد آن را پذیرفته-اند واین تفکّر، گستره وسیعی از شعرشان را در برگرفته است.
برخی از خاورشناسان مانند گلدزیهر بر این باورند که نشانههای زهد در قرون اولیه اسلامی در نتیجه دو عامل شکل گرفت: نخست زیادهروی در احساس گناه، دیگری ترس از مجازات خداوند و روز قیامت - عطوی 1970م: . - 73 اما با گذر زمان، ترس و زیاده روی در احساس گناه به ترتیب جای خود را به عشق و محبت و دلدادگی و سرکوب نفس اماره داد و مسیر زهد اسلامی تا اندازه زیادی هموار شد.
پیشینه زهدگرایی در ادب پارسی و عرب
نخستین بارقههای شعر زهد در ادب پارسیدر میان شاعران کرّامی در عصر سامانی درخشیدن گرفت که از نمونههای آن میتوان به اشعار عارفانه ابوذر بوزجانی اشاره کرد. - شفیعی کدکنی ب :1378 . - 459-462 اما ظهور این نوع شعر در ادب عربی قدمت بیشتری دارد و به اواخر قرن دوم و اوایل قرن سوم برمیگردد. - البیهقی 1987م: . - 47-56 هرچند قدیمیترین نشانههای شعر زهد در ادب عرب به دوران پیش از اسلام برمیگردد، لیکن شکل تکاملیافته این نوع شعر که با مسائل اجتماعی و اخلاقی درآمیخته بود، در عصر عباسی به وجود آمد و نمونههای آن را میتوان در اشعاربشّ»ار بن بُرد« و »ابونواس« مشاهده کرد. با این حال، نمونه شعر زهد واقعی و برجسته، تنها در اشعار ابوالعتاهیه دیدهمیشود و از این رو باید وی را طلایهدار واقعی این میدان دانست.
نگاهی به روزگار ناصرخسرو و ابوالعلاءمعرّی
حکیم ناصرخسرو قبادیانیملقّب به ابومعین و متخلّص به »حجت« در سال 394 ه در قبادیان بلخ دیده به جهان گشود و در سال 481 ه در منطقه بدخشان بدرود حیات گفت. وی از شاعران برجسته ادب پارسی است که آثار ارزشمندی را به یادگار گذاشته واز جمله شخصیّتهای بزرگی است که توانست علم و حکمت و زهد را به خوبی با هم تلفیقکند و با بهرهگیری از آموزههای اسلامی بر غنای اشعار خود بیفزاید.
روزگار ناصرخسرو آکنده از جدال و ستیز میان آیینها و نحلههای مختلف و ظلم و جفای دولت سلجوقی و عثمانی بر مردم خراسان بود و این امر باعث میشد هر از چند گاهی آشوب و فتنهای میان مردم شکل بگیردتعصّ.ب فکری و مذهبی بر محیط زندگی وی سیطره داشت و از آزادی اندیشه و بیان خبری نبود و مخالفان را با تهمتهایی چون ملحد، زندیق و کافر از خود میراندند. در چنین شرایطی شاعران به جای ترویج اصول اخلاقی و دینی به ستایش حاکمان وقت روی آوردند.
در بحبوحه این احوال آشفته، ناصرخسرو شعر و ادب خود را به مثابه سلاحی برنده و قاطع برای از بین بردن تباهی و ظلم و فساد حاکمان درباری به کارگرفت و به جای مدح و ستایش دولتمردان، به ترویج دین و حکمت و اخلاق و نقد اوضاع فکری و اخلاقی جامعه پرداخت و شعرش را از انتقادهای تلخ و گزنده لبریز کرد. برخی ناقدان معاصر، وی را شجاع ترین نماینده اندیشه اعتراض در ادب پارسی دانسته اند.
احمد بن عبداالله أبوالعلاء تنوخی ملقب به معرّی در سال 363در منطقه معرّه النعمان دیده به جهان گشود. وی در چهار سالگی بر اثر بیماری آبله بینایی خود را از دست داد ولی این بیماری نتوانست روح لطیف وحسّاس وی را از درک زیباییها و ظرافتهای دنیای ادب محروم کند. وی در این باره میگوید: من خداوند را بر نابینایی خود شکر میکنم همانگونه که دیگران خداوند را بر بینایی خود ستایش می کنند. روزگار ابوالعلاء نیز مانند روزگار ناصرخسرو سرشار از فساد و ظلم دولتمردان، رواج نفاق و ریا در میان مردم بود. دانایان و صاحبان علم و خرد، مورد بیتوجّهی و بیمهری قرار داشتند و اصحابمال و ثروت مورد توجّه همگان. روزگارمعرّیاز دو جنبه حائز اهمّیّت است: نخست پریشانی اوضاع سیاسی و ناامن شدن سرزمینهای تحت سیطره حکومت، دوم شیوع جنگ و فتنه.
گفتنی است آشنایی ناصرخسرو با ابوالعلاءمعرّی در هنگام اقامتش در شهر معرهالنعماناتّفاق میافند. شاعر در کتاب » سفرنامه « خود به این مطلب اشاره میکند و در توصیف احوالمعرّی میگوید: وی حاکم منطقه معره النعمان و از ثروت و مکنت خوبی برخوردار بود و ساکنان شهر هم خدم و حشم وی بودند و در امور مهم شهر با وی مشورت می کردند.