بخشی از مقاله
چکیده
یکپارچگی را نقطه مقابل چند پارچگی میتوان دانست. چندپارچگی آن بیماری در حال شیوعی است که هم دامنگیر منظر شهری بافت معاصر و هم بافت تاریخی شهرهای ایران است. پر بدیهی است که نخستین گام در مسیر درمان، شناخت آسیب است؛ برای نزدیک شدن به آسیبشناسی شرایط سالم بایستی مورد بازشناخت قرار گیرد. بازخوانی و واکاوی اسناد و نظریههای مرتبط با نقش یکپارچگی در مدیریت منظر شهری نشان میدهد که در دهههای اخیر مفهوم یکپارچگی در فرآیند انتخاب، ارزیابی و تدوین برنامهی جامع مدیریت منظر شهری مورد توجه قرار گرفته است.
این مقاله در راستای دستیابی به هدف پژوهش که بازشناخت یکپارچگی در منظر شهری از طریق تعیین مفاهیم مرتبط با یکپارچگی و در پی آن آسیب شناسی و ساماندهی مرکز محله ی ناران - پاچنار ناران - شهر لواسان است، پرسش اصلی مقاله را مبنی بر این که ابعاد، جنبهها، مؤلفهها و معیارهای اصلی مفهوم یکپارچگی در حوزه منظر شهری چه میباشند و چگونه میتوان مبتنی بر آن به آسیب شناسی و ساماندهی یکپارچگی منظر شهری پاچنار لواسان پرداخت، در پیش میگیرد.
بازخوانی اسناد و نظریههای مرتبط با یکپارچگی نشانگر اهمیت حفظ و پایایی ابعاد فرهنگی در کنار ابعاد طبیعی، جنبههای عینی و ذهنی منظر شهری در فرآیند بازشناسی و ساماندهی یکپارچگی مکان است که از طریق معیارهای انسجام ساختاری-تاریخی، انسجام کارکردی-اجتماعی و انسجام بصری-زیباییشناسی امکان سنجش و ارزیابی مییابند.
جنبههای عینی و ذهنی منظر شهری عناصر انسانساخت، طبیعی و انسانساخت- طبیعی را شامل میشود و که جنبههای ذهنی همان تصویر ذهنی موجود در ادارک ساکنین است. دستاورد اصلی این مقاله چگونگی کاربست مجموع این موارد در آسیبشناسی و ساماندهی یکپارچگی منظر شهری لواسان میباشد که میتواند در نمونههای دیگر نیز مورد بهرهبرداری و توسعه قرار گیرد.
-1 مقدمه
مفهوم یکپارچگی به مثابه توانایی یک اثر میراثی به منظور تضمین، حفظ و تداوم معنای فرهنگی آن در طول زمان میباشد. مفهوم یکپارچگی مرجعی مهم به منظور تعیین محدودیتهای توسعهی شهری در مناطق تاریخی شهری به شمار میآید.[1] عدم یکپارچگی یکی از آسیبهایی است که در منظر شهری بسیاری از شهرهای ایران به چشم میخورد. برای تحقق یکپارچگی منظر شهری، یکپارچگی در سه مقیاس "کلان"، " میانی" و "خرد" میبایستی تأمین گردد. بدیهی است که تحقق یکپارچگی در مقیاس بالاتر منوط به بهبود یکپارچگی در مقیاسهای پایینتر است.
ضرورتی که در شرایط موجود مورد اغفال واقع گردیده است و این امر تصویر ذهنی ساکنان از شهرها را دستخوش آسیب نموده است. در نمونه موردی این پژوهش شهر لواسان مقیاس کلان، محله ناران مقیاس میانی، و پاچنار مقیاس خرد را شکل می دهد. منظر شهری محله ناران نیز به مانند سایر محلات شهر لواسان در گذر زمان دچار آسیبهای متعدد گردیده است که این پژوهش با تمرکز بر مرکز این محله به نام محلی پاچنار در پی آسیبشناسی و سپس ارائهی راهکارهای ساماندهی منظر شهری در مقیاس خرد مبتنی بر دستاوردهای نظری پژوهش میباشد.
در این پژوهش روش تحقیق بر مبنای محتوای سؤال تحقیق و نیل به هدف از نوع کیفی برگزیده میشود و با بهرهگیری از راهبرد استدلال منطقی و تکنیک "تحلیل محتوا" و "استنتاج منطقی" تلاش میگردد تا به بازخوانی محتوایی وجوه مختلف مؤثر در منظر شهری و نیز یکپارچگی پرداخته شود. در ادامه با تبیین مفهوم یکپارچگی در منظر شهری میکوشد با بهرهگیری از راهبرد "نمونه موردی" یکپارچگی منظر شهری مرکز محلهی ناران در لواسان مورد بررسی و آسیبشناسی قرار میگیرد و از رهگذر آن طرح ساماندهی ارائه گردد.
برای انجام این پژوهش از تاکتیکهای مطالعه و مشاهده اسنادی با استناد به مطالب مندرج در کتب، مقالات و اسناد معتبر به عنوان ابزارهای تحقیق در بخش نخست و به منظور بازخوانی محتوایی و تعیین وجوه مؤثر در یکپارچگی منظر شهری استفاده میشود و در بخش دوم، بررسی و آسیبشناسی نمونهی موردی پژوهش علاوه بر تاکتیکهای مطالعه و مشاهده اسنادی به منظور بررسی پیشینه محلهی ناران از تاکتیکهای مشاهده و مصاحبه برای تهیه نقشه شناختی بهره گرفته شده است.
-2 واکاوی مفهوم منظر شهری
برای نزدیک شدن به مفهوم منظر شهری لازم است هر دو واژهی "منظر"، "شهر"، مورد مداقه و بررسی قرار گیرد. از این رو در این بخش در ابتدا به واکاوی این دو مفهوم به عنوان مفاهیم پایه پرداخته میشود.
-1-2 شهر
در معنای شهر در لغت نامه دهخدا آمده است: » خانههای بسیار و عمارات بیشمار که مردمان در آنها سکنی میکنند در صورتی که بزرگتر از قصبه، قریه و ده باشد« - لغت نامه آنلاین دهخدا - . در تعریف شهر میتوان سه تحلیل نظریهای را طرح نمود: نخست "شهر به مثابهی مصنوع هنری"، دوم "شهر به مثابهی فضای کالبدی" و سوم "شهر به مثابهی نهادی اقتصادی و اقتصادی- اجتماعی بر پایهی سرزمین" » .[2] ایلدفونسو سردا1که با طراحی شهری بارسلون معروف است، عموماً به عنوان سر منشاء استفاده از اصطلاح "شهرسازی" شناخته میشود.
در حقیقت "سردا" اعتراف کردهاست که در جستجو برای یافتن اصطلاحی مناسب برای نوع کاری که در زمان طراحی شهری انجام میداد، این اصطلاح را به وجود آوردهاست. او اصطلاح لاتین urbs را برگزید.[3]« این واژه در لغت به Urbum به معنای گاوآهن اشاره دارد؛ در زمانهای باستان رومیها از خیش برای تعیین حدود یک منطقه استفاده میکردند.
این مرزها یک منطقهای باز را به یک محدوده که برای ساخت و ساز استفاده میشد، تبدیل میکردند.[4] این مفهوم شاید قابل انطباق با توضیح فلامکی در تعریف شهر باشد، که میگوید: » نخستین بندی که انسان در طول تاریخ زندگیاش برپای خود بست، مزرعهای بود که در کنار خانهاش احداث کرد.[2] « و از این طریق به مفهوم قلمرو اشاره میکند.
"مرز" در ریشهیابی کلمهی شهر در فارسی نیز واجد معناست: در دوره ساسانیان ایران به چند ایالت تقسیم میشده است؛ » حکام ایالات، ساتراپها یا مرزبانان از مستخدمین عالیمقام دولت محسوب میشدهاند . . . کلمه شهربان Shahrabnan - شترپان - Shatrapan، که در یکی از عبارات آسیب دیده کتیبه پایکولی دیده میشود، ظاهراً نام قدیم مرزبانان بوده . . . قطعاً در دوره اول ساسانیان حکام ایالات را شِهربان یا بذخش bidhakhsh - بتختش bitakhsh هرتسفلد پایکولی، لغت شماره - 214 گفتهاند، لفظ مرزبان بعدها متداول شده، چه این لفظ در کتیبههای آغاز دوره ساسانیان دیده نمیشود، حتی در کتیبه کعبه زردشت هم که در آن نام و عنوان بسیاری از حکام دولت ذکر شده است، از این عنوان اثری نیست. و نیز در قطعات باقیمانده کتیبه پایکولی برخلاف انتظار به نظر نرسیده است.
گمان می کنم برای اولین بار این عنوان در زمان بهرام پنجم - 420-438 - بنظر میرسد در آن عهد بود که یکنفر مرزبان بحکومت ارمنستان گماشته شد . . . و مقام مرزبان کوشان گرفت.[5] « به این ترتیب کلمه "مرزبان" را میتوان معادل "شهربان" دانست و "مرز" را معادل " شهر". » با رسم این مرزها در واقع منطقهای شهری میگردد؛ بدین معنا که از محیطی باز و غیر محدود به منطقهای قابل ساخت تبدیل میگردد. بر این مبنا urbanism به معنای طراحی و برنامهریزی نواحی شهری خواهد بود . . . سردا اصطلاحات دیگری از قبیل، city و town را نیز مورد بحث و بررسی قرار میدهد.
این دو واژه اغلب مترادف و به معنای شهر در نظر گرفته میشوند. در حالی که میتوان به این نکته توجه کرد که واژه town - معادل tun در انگلیسی قدیم - به معنای یک بنای محصور به کار میرفتهاست. سپس و با گذشت زمان از واژهی village متمایز گشت. village به معنی روستا از villa - اصطلاحی ایتالیایی به مفهوم خانهای در بیرون شهر - مشتق شدهاست که نماد سکونتگاهی کوچکتر از town است.
city از واژه لاتین civis و به معنای ساکنین سکونتگاههای شهری - اهل شهر - گرفتهشدهاست. در کاربرد قرون وسطی، City - مشتق از واژه - civitas شهر - town - دارای کلیسای جامع بودهاست و از این طریق از یک شهر - town - عادی متمایز می گردید. Metropolitan اسقف اعظم بود که بر دیگر اسقفها حکمرانی میکرد. بنابراین مقر حکومت او، متروپولیس خوانده میشد. در زمان حال این واژه - کلانشهر - ، مفهوم عمومیتری شامل نواحی شهری بسیار گسترده و یا نواحی در بر
گیرنده شهرداریهای محلات نزدیک به هم در محدوده شهرهای بزرگ را دارا است .[3]
فلامکی در تعریفی که از شهر ارائه میدهد بر پویایی و انعطافپذیری شهر تأکید میورزد: » شهر نهادی است انسانی- مدنی، که شکلگیری ابزارهای کالبدی- کاربردی لازم برای زندگیاش را در نقطهای از سرزمین حاصلخیز میریزد و بر پایه عاملها و پدیدههایی که زادگاهی سرزمینی دارند، در طول زمان و در شرایط تعادل پویا، پذیرای تحول آن میشود. شهر، به مثابهی موجودیتی سرزمینی، شرایط اصلی و اولیه به میان آمدن و ماندگار نگه داشتن شرایط وجودی تعادل پویا را برای ساختار فضایی خود و ساکنان، در پهنههای متمایز درونی و پیرامونی خود فراهم میآورد.[6]«
-2-2 منظر
از نظر ریشهشناسی کلمهی landscape در اصل به حوالی هلند و شمال آلمان در اوایل سال 400 باز میگرددlandschaft .[7] هم یک مکان- ناحیهای محدود از زمین- و هم یک جامعه معنا میداده است. آن گونه که استیلگو2 میگوید: » این کلمه بیشتر از ساماندهی یک فضاست؛ به ساکنان یک مکان و وظایفشان به یکدیگر و زمین مربوط میشود[8]« .جدیدتر از آن، کنت اُلویگ3دربارهی آن که - landschaft حداقل تا پایان قرن شانزدهم- در قلبش یک مفهوم سیاسی بوده است، بحث کرده است: » یک landschaft بیشتر از یک مکان بوده است؛ این کلمه بسیاری از ایدههای ارائه سیاسی را که در یک بدنهی نماینده یک اجتماع سیاسی آشکار میشود، بیان میکند. بنابراین landschaft نه مانند مکان نه به صورت فیزیکی بلکه اجتماعی به عنوان مکان سیاسی تعین میشده است.
بروز فیزیکی آن مکان انعکاسی از قوانین متعارف بوده که سیاست را به عنوان یک منظر سیاسی تعریف میکرده است [9]اُلوینگ. درصدد بوده است که توضیح دهد چگونه مفهوم Landschaft به مفهوم منظرهی بدیع زمانی که به بریتانیا یعنی یک زمینهی سیاسی جدید در ابتدای قرن هفدهم معرفی گردید، تغییر کالبد داد. اُلوینگ مدعی است که ایدهی منظرهی بدیع، برآمده از منظر روستایی ارکادی که به روم و یونان باستان برمیگردد، برای ترفیع ایدهی یک هویت سیاسی جدید که بریتانیای کبیر، حکومتی واحد متشکل از سرزمینهای انگلیس، اسکاتلند و ایرلند، نامیده میشد به کار رفته است.[9] بنابراین از نخستین ریشهها، منظر به گونهای غیر قابل گشودن با مفاهیم هویت سیاسی و فرهنگی گره خورده است.