بخشی از مقاله
معماري خياباني
چکيده :
فضاي شهري چيزي نيست جز فضاي زندگي روزمره ي شهروندان که هرروز به صورت آگاهانه يا نا آگاهانه در طول راه ، از منزل تا محل کار ادراک مي شود. در اين ميان اولين فضايي که انسان در زندگي خارج از منزل با آن مواجه مي شود خيابان است که تعاملات اجتماعي و جنب و جوش شهري در آن به حداکثر کمي و کيفي خود رسيده ، ذهن شهروندان را انباشته از خاطرات جمعي و ذهنيت هاي مشترک راجع به نوع و چگونگي حيات مدني ميگرداند. خيابانهاي شهري سرشار از رويدادهاي متعدد و متنوع اند که شهروندان به دلايل گوناگون و در ساعات مختلف در آن حضور مي يابند. از اين رو خيابانهاي شهري در تصوير ذهني شهروندان بيش از هر چيزي، يک مکان متراکم از رويدادها و فرصتهاي متنوع زندگي شهري است . بنابراين توجه به طراحي و ساماندهي با رعايت ارتباط مناسب ميان عناصر و وظايف خيابانهاي شهري از اهميت ويژه اي برخوردار است . دور شدن از هويت و ارزشهاي معماري ايراني از انتقادهاي وارده بر روند پيشرفت و تغيير و تحول کالبدي خيابانها مي باشد. با بررسي روند شکل گيري اوليه تا پيشرفت و تکامل خيابانها به مفهوم امروزي نياز به حفظ و بقاء اصول و مباني بخشهايي از معماري ايراني در اين زمينه احساس مي شود. مشاهدات عيني از آشفتگي و بي ساماني خيابانها و مسيرهاي دسترسي امروزه نگارنده را بر آن داشت تا با طرح موضوع و ارائه برخي پيشنهادات و توصيه ها حرکتي جهت ارتقاء هر چه بهتر سطح کيفي خيابانها انجام داده باشد..
اين مقاله با هدف بررسي دوره هاي شکل گيري خيابانها و روند پيشرفت آن به شکل امروزي و معرفي عناصر کالبدي خيابانها با اشاره به هويت مکاني و توضيح عناصر و اجزاي تأثير گذار در طراحي سيماي خيابان تدوين گرديده . در اين پژوهش از روش توصيفي – تحليلي و شيوه مرور متون و اسناد کتابخانه اي استفاده شده و در انتها ضمن جمع بندي مطالب معرفي شده و ارائه برخي پيشنهادات راهبردي براي هرچه بهتر شدن شرايط فعلي اميد است به حرکتي در جهت بهبود و بازيابي آنچه که در اين مسير از دست رفته است .
واژه هاي کليدي : فضاي شهري ، خيابان شهري، ،زندگي خياباني، پويايي و سرزندگي، خاطره انگيزي.
١-مقدمه
فضاي شهري صحنه اي است که داستان زندگي جمعي در آن گشوده ميشود فضايي است که به همه مردم اجازه ميدهد که به آن دسترسي داشته باشند و در آن فعاليت کنند در اين فضا فرصت آن وجود دارد که برخي مرزهاي اجتماعي شکسته شوند و برخوردهاي از پيش تدوين نيافته به وقوع پيوندند و افراد در يک محيط اجتماعي جديد با هم اختلاط يابند.
بنابراين مجموعه فضاي باز محيط پيرامون ما را فضاهاي شهري ميگويند که بر مبناي آن اين فضاها به بخشهاي :
١- فضاهاي عمومي
٢- فضاهاي نيمه عمومي . فضاهاي نيمه خصوصي
٣- فضاهاي خصوصي
تقسيم ميشود. ( پاکزاد، ٢٠:١٣٨٤)
در ميان انواع فضاهاي شهري فضاهاي باز عمومي مانند خيابانها ، مسيرها ، ميادين و ... داراي اهميت ويژه اي از ديدگاه حيات جمعي شهروندان هستند . جين جيکوبز١ در اين ارتباط ميگويد فکر کردن به شهر يعني به تصوير در آوردن خيابانهاي آن .
همچنان او متعقد است نقش عناصر شهري حيات بخش به فضا نظير فروشگاهها و مکان هاي عمومي بسيار مهم بوده و فضاهاي آمد و شد و سرزنده مي توانند دامنه اين سرزندگي و نشاط را به نقاطي بکشانند که به خودي خود جذابيتي ندارند و اين مکانها را به مکانهاي عبوري زنده و شلوغ تبديل نمايند وي بر اين نکته همواره تأکيد داشته که جذابيتي که از نگاه انسان برديگر انسان ها ايجاده شده به گونه اي غريب از سوي شهرسازان و معماران ناشناخته مانده است و يک خيابان زنده هميشه و به گونه اي همزمان استفاده کنندگان و تماشاچيان را داراست و عملکرد خوب خيابان در ارتباط با تجربه نوعي احساس ناخودآگاهانه از همبستگي در بين عابران است . ( خادمي، پور جعفر ، علي پور، ٣٨:١٣٨٩) بنابراين با توجه به اين موضوع اهميت و لزوم بازبيني و ساماندهي شبکه هاي ارتباطي و خيابانهاي شهري بيش از پيش احساس مي شود. که اين امر مستلزم برنامه ر يزي مدون و همه جانبه مي باشد.
٢- مباني نظري
٢-١ -فضاي شهري:
فضاي شهري صحنه اي است که داستان زندگي جمعي در آن گشوده ميشود فضايي است که به همه مردم اجازه ميدهد که به آن دسترسي داشته باشند.
٢-٢- خيابان شهري:
خيابان حاصل شکل گيري نا متمرکز خانه ها است . معماري پشت صحنه خيابان فقط در حال گذر به چشم مي آيد. خيابانهاي شهري در تصوير ذهني شهروندان بيش از هر چيزي يک مکان متراکم از رويدادها و فرصتهاي متنوع زندگي شهري است .
٢-٣ - زندگي خياباني:
خيابانها مکانهايي هستند که تعاملات اجتماعي و جنب و جوش شهري در آن به حداکثر کمي و کيفي خود رسيده ، ذهن شهروندان را انباشته از خاطرات جمعي و ذهنيت هاي مشترک راجع به نوع و چگونگي حيات مدني ميگرداند. خيابانهاي شهري سرشاز از رويدادهاي متعدد و متنوع اند و شهروندان به دلايل گوناگون و در ساعات مختلف در آن حضور مي يابند .
٢-٤ - پويايي و سرزندگي:
جوهر زندگي شهري به قول جيکوبز در يک تنوع سرزنده نهفته است که مي بايستي در هر زمان و براي همه در دسترس باشد و دامنه وسيعي از حق انتخاب ها را در اختيار آنها قرار دهد. ايجاد تنوع در عين سازگاري عملکردهاي يک خيابان شهري يک گام اساسي در جهت سرزنده تر نمودن آن است .
٢-٥- خاطره انگيزي:
با ايجاد محيطي مأنوس از طريق افزايش مشارکت شهروندان و امکان دخل و تصرف در فضا براي ايجاد قابليت توقف و نظاره اطراف و همچنين تقويت و حفظ کانونهاي فعاليتي پرمراجعه و مقصدي درمقياس شهر.
1- Jacobs Jane
٣- پيشينه شکل گيري خيابان
احتمالا مفهوم خيابان براي نخستين بار توسط ويتريوس معمار روم باستان بکار گرفته شده است وي با توصيف مناظر خياباني به سه دسته ، خيابانهاي حزن انگيز، خودماني و افسانه اي در صحنه هاي نمايشي تأثيرات شگرفي بر تصوير ذهني شهروندان اروپايي حتي عصر معاصر باقي گذاشته است . ( شواي ، ٤٥:١٣٧٥)
نسل اوليه شکل گيري خيابان در ايران مربوط به دوره صفويه مي باشد که نقطعه عطفي در تاريخ شهرسازي و شهرنشيني ايران بوجود آورد و تاکنون دستخوش تغيير و تحولات بسياري شده است .
٣-١ - مسير
مسيرها يکي از عناصر اصلي و زيربنايي ترين عنصر در ساختار ذهني از يک شهر هستند. آنها در ذهن شهروندان به صورت خطوطي ظاهر مي شوند که ارتباط و اتصال نقاط مختلف شهر را ميسر مي سازند. به عبارتي ديگر مسيرها در عينيت به صورت انواع خيابانها، کوچه ها و بن بستها و بزرگراه و ... خود را نشان ميدهند. از اين حيث آنها بيشترين سهم را نسبت به ساير فضاهاي شهري دارا بوده و نيز بيشترين سطح را نسبت به ساير فضاهاي شهري دارا بوده . از طرف ديگر محورهاي هر شهر از جمله فضاهايي هستند که شهروندان هر روز بدون استثناء همواره با آن در ارتباط بوده و شروع و خاتمه زندگي شهري آنها از طريق همين فضاهاست . مسيرهاي هر شهر اولين فضاهايي هستند که کودکان پس از خروج از خانه ، زندگي اجتماعي را در آن تجربه ميکنند.
آنها اولين مکانهايي هستند که همسايگان در آن مراودات اجتماعي دارند و در نتيجه اولين و مهمترين فضاهاي فرهنگ ساز مي باشند. لذا تکرار اتفاقهاي خوب کوچک در طول مسيرها همه شهروندان را مخاطب قرار داده و در جهت سلامت روان آنها و روحيه ورفتارهاي اجتماعي ايشان بسيار موثر است . ( پاکزاد، ٣٥:١٣٨٤)
٥- تحولات شهري و پيدايش خيابان
پيدايش شهر از آغاز تا به امروز از عوامل متعددي تأثير پذيرفته است . سيماي کالبدي بسياري از شهرهاي قديمي ايران ، چه در دوران قبل از اسلام و يا پس از آن ، ارتباط مستقيمي با نحوه نگرش به جهان دارد. جداره ها و نماي بيروني خانه ها براي نمايش متانت و وارستگي فاقد هرگونه تزئين و آرايشي بوده . نظام ساختماني در محلات مسکوني به ترتيبي است که نمودي از شکل بندي فضاهاي داخلي در نماي خارجي ديده نمي شود و کمتر بازشويي را در معبر پذيرا مي گردد. اين قاعده شکلي نما، تنها در
حالتيکه به يک ميدان گاه يا فضاي باز با عملکرد مرکز محله اي يا شهري مي رسد به دليل وجود فضاهايي با کاربري متفاوت تغييراتي را به خود مي پذيرد.
برخورد محتاطانه با نماي شهري در معماري و شهرسازي ايران در دوره صفويه و بويژه در زمان شاه عباس صفوي رويکردي متفاوت يافته و اندک اندک متحول مي گردد و زمينه اي براي پيدايي و ورود عناصر و مفاهيم جديد، در عين پذيرش و احترام به اصول و روش هاي ديرين فراهم مي آيد که از جمله تغيير اساسي ساختار شهرهاي ايران گشايش شبکه هاي ارتباطي، ساختار فضاهاي عمومي متمايز از اماکن مذهبي و ايجاد ابنيه زيبا از حيث جنبه هاي معمارانه ، رونق شهرنشيني و همچنين احداث دو عنصر اصلي طراحي شهري يعني ميدان و خيابان به همراه بازارها و کاروانسراهاي شهري است . در اين دوره اصفهان ، پايتخت دولت صفوي پذيراي مفاهيم جديدي در عرصه کالبدي شهر و شکل گيري « مکتب اصفهان » مي گردد، تحقق بخشيدن به اصلي است که جهان بر آن قرار دارد يعني اصل توازن و تعادل کالبدي و در پي آن معماري شهري، ايجاد و خلق فضاي شهري را ميتوان از اهداف اصلي شهرسازي مکتب اصفهان نام برد. بارزترين نمونه ايجاد خيابان شهري اينگونه بود که محور چهارباغ به عنوان لولايي خطي بين سازمان فضايي کهن و نو، با عبور از محور زاينده رود (به عنوان محوري طبيعي و اندامين ) عملاً ترکيبي از طبيعي و مصنوع ، اندامين و منطقي، نظم و بي نظمي و ... را عرضه مي دارد و واژه اي جديد را در متن شهر وارد نموده و از اين ره در مقابل محور خطي، ارگانيک و درون گراي بازار در استخوان بندي شهر محور خطي، مستقيم و ذاتاً برون گراي جديدي با ماهيت و الزامات متفاوت را در شهر مطرح مي نمايد. از اين پس ، معماري نه در حد بناهاي منفرد بلکه در حد مجموعه هاي شهري مطرح مي گردد.
با انقراض حکومت صفويه ، فعاليت هاي شهرسازي نيز از رونق مي افتد. در زمان قاجاريه با انتقال پايتخت به تهران و همچنين گسترش زندگي شهرنشيني دريچه اي جديد به سوي جهاني نو پديدار گشت . از ويژگي هاي برجسته معماري دوران قاجار نظم و تقارن است که در معماري خياباني اين دوره نيز کاملاً حضور دارد. محور تقارن بنا را روي ورودي تشکيل ميدهد که معمولا داراي تظاهرات قائم بر روي جداره است . بدين ترتيب موقعيت ورودي داراي تأکيد ويژه در نما است که اين امر در خط آسمان نيز به صورت يک عنصر شاخص مانند تاج منعکس مي باشد. بالکن از مهمترين عناصر معماري ايراني است که در معماري خياباني اين دوره حضور دارد . اين عنصر که در ترکيب با ستون ها و سقف شيرواني به نما تنوع حجمي مي بخشد واغلب با حصارهاي فلزي بسيار ظريف که بخشي از جزئيات اجرايي صنعت وقت ساختمان و انعکاس دسترنج هنرمندان ايران است تزئين شده است .(انتشارات سازمان ميراث فرهنگي کشور٤٠:١٣٧٥)
خيابان ، نه مانند خيابان مکتب اصفهان به صورت محصور با باغها ، و نه مانند جوامع امروزي صرفاً جنبه حمل ونقل و توزيع ترافيکي داشت ، بلکه به عنوان فضاي شهري زنده و پويا و مکان تجارت و بازرگاني خود را يافت . معرفي کالبد خيابان به بافت شهري در ايران عملا در وران پهلوي صورت گرفته است ليکن تحولات مربوط به تظاهرات خارجي بنا و تأکيد نما از داخل به خارج تدريجاً از اوخر دوره قاجار آغاز شده و به همين لحاظ گونه توسعه يافته معماري قاجار نيز داراي سيماي خارجي است .
از مهمترين اقدامات اين دوره ، تعريض خيابانها و احداث اماکن دولتي بوده است . خيابانهاي قديمي به بولوارهاي جديد و با اشکال هندسي و منظم تبديل شد و به تبعيت از الگوي شهرهاي غربي بسياري از خيابانها تعريض شد و خيابانها با الگوي شطرنجي شکل گرفت . اين دوران راميتوان نسل دوم و آغاز معماريِ خيابانيِ نوگراي ايران ناميد. در اين دوران بالکن نقش ويژه اي در فضاي داخلي معماري پيدا کرده است و به عنوان يک فضاي رابط با فضاي خيابان عمل کرده است .از عناصر کالبدي سيما در اين معماري حضور بالکن روباز است . بالکن به عنوان يک عنصر معماري تأکيد افقي بر روي نماي بناها برجاي گذاشته است . در اين دوره حصار فلزي از روي بالکن حذف و به جاي آن دست انداز اجرا شده (انتشارات سازمان ميراث فرهنگي کشور،٤٠:١٣٥٧). خيابان لاله زار را ميتوان نخستين خيابان به سبک اروپايي و مدرن دانست .
٥- خيابانهاي شهري
خيابان حاصل شکل گيري نا متمرکز خانه ها است . معماري پشت صحنه خيابان فقط در حال گذر به چشم مي آيد( پاکزاد،
٤٠:١٣٨٤) درميان انواع مسيرهاي يک شهر طراحي خيابانهاي شهري بيشترين حساسيت و ظرافت را به خود ميطلبد ،زيرا خيابانها مکانهايي هستند که تعاملات اجتماعي و جنب و جوش شهري در آن به حداکثر کمي و کيفي خود رسيده ، ذهن شهروندان را انباشته از خاطرات جمعي و ذهنيت هاي مشترک راجع به نوع و چگونگي حيات مدني ميگرداند. خيابانهاي شهري سرشاز از رويدادهاي متعدد و متنوع اند و شهروندان به دلايل گوناگون و در ساعات مختلف در آن حضور مي يابند . رجوع به مراکز مهم فعاليتي، خريد، تماشاي مغازه ها و خرده فروشي ها، پرسه زدن ها و گردش ، ديدن ديگران و ديده شدن توسط آنها همه و همه خيابان شهري را تبديل به فضايي متراکم از انواع رويدادهاي فردي و جمعي براي شهروندان نموده است .
از اين رو خيابانهاي شهري در تصوير ذهني شهروندان بيش از هر چيزي يک مکان متراکم از رويدادها و فرصتهاي متنوع زندگي شهري است . انرژي و حيات مدني اين خيابانها زائيده يک طرح يک جانبه و ساخت يکباره نمي باشند، از اين رو نمي توان توقع داشت که امروزه با اتکاء به رويکردي عملکردگرايانه و يا فرماليستي اقدام به طرح و ساخت آنها نمود. در زندگي روزمره نمي توان مکان ها را به صورت مستقل و تفکيک شده تجربه کرد. بلکه مکان در سايه روشن منظر آئين ها زندگي روزمره افراد تجربيات شخصي مراقبت و توجه به خانه و در بستر ديگر مکان ها حس مي شود. از اين رو لازم است به هشدار جان دونات ١ در مورد تلاش براي فهم مکان ها توجه کنيم : مکان ها در همه سطوح هويت حضوردارند مکان من ، مکان شما، خيابان ، جامعه ، شهر، شهرستان ، منطقه ، کشور، قاره اما نمي توان مکان را در طبقه بندي منطقي دسته بندي کرد همه اين مکان ها با هم همو پوشاني دارند و بر يکديگر نفوذ ميکنند و معاني گسترده اي را در برابر ما ميگذارند( کرير، ٦٧:١٣٨٣).
٥-١ - تصوير خيابانهاي امروز
با اين وجود آنچه ما امروز به عنوان خيابان شاهد آن هستيم نه خيابانهايي به صورت منسجم و يکپارچه است و نه صاحب زيبايي و نظم از پيش طراحي شده و بيشتر همانند معبري براي حمل و نقل و توزيع ترافيک است که به خودي خود و بدون برنامه ريزي و پيش بيني هاي مشخص ، صرفاً براي رفع نياز ايجاده شد .
به اعتقاد کريستوفر الکساندر٢ نکته بسيار مهم ديگر در مورد خيابان شهري مطلوب اين است که اساساً خودرو در آنها حذف نمي شود بلکه ورود و تداوم حرکت خودرو در آنها با برنامه ريزي و کنترل امکان پذير است . همچنين الکساندر متذکر ميشود که خودروها براي انسان مخاطره آميزند، با اين وجود بيشتر فعاليت ها در محل تلاقي خود انسان به وقوع مي پيوندد. (انتشارات سازمان ميراث فرهنگي کشور،٥٥:١٣٥٧) بيشترين مسائل و مشکلات خيابان هاي شهري متوجه انواع تداخل در حرکت سواره و پياده است از آنجائيکه به طور معمول و طبيعي توزيع کاربريها و کانونهاي فعاليتي در دو طرف خيابان شهري به نحوي است که بسيار مرتبط با همديگر مي باشند . لذا در اين نوع مسير بيش از هر يک از انواع محورهاي شهري مواجه با حرکت عرضي پياده و توفقف بي جاي شهروندان در مقابل برخي کاربريها هستيم . پارک خودرو ها، توقف تاکسي ها و انواع وسايل نقليه خصوصي وعمومي براي انتقال مسافرين ، مسافريني که در امتداد خيابان ها جا به جا ايستاده اند و مسافرکش ها که دم به دم با توقف خود بر عدم سهولت حرکت دامن ميزنند، همه و همه از جمله مواردي اند که باعث حضور بي پروا و بدون برنامه شهروند پياده در حريم سواره مي شوند. از آنجا که تعاملات اجتماعي را دررابطه بين پياده ها مي توان جستجو نمود و اساساً رابطه بين سواره ها به واسطه سرعت بالاي خودرو تعامل ستيز است وجود عرصه اي مناسب براي حضور پياده ها بسيار مهم مي شود . ولي آنچه که امروزه به عنوان پياده رو با آن روبرو هستيم سرشار از بي توجهي به نحوه حضور و حرکت پياده ها چه به لحاظ فيزيکي و چه به لحاظ روحي و نوع رفتار آنها است . في المثل کف پياده رو هاي خيابان هاي شهري ، در بسيار موارد فاقد هر نوع کيفيت براي حضور پياده هاست . کف آنها در بهترين حالت از آسفالت پوشيده شده و سرشار از پستي و بلندي هايي است که فرد را ناچار ميکند در هر چندين قدم يک بار پي پاي خود را وارسي کند.
با توجه به شرايط اقليمي متنوع کشور ما وجود برخي تسهيلات براي آسايش شهروندان در پياده رو ها الزامي است بي توجهي به اين مسئله و بکارگيري راه حلي يکسان براي تمامي خيابانهاي شهريمان از گرگان تا کرمان ، از سنندج تا زابل که ملهم و متأثر از خيابانهاي تهران مي باشند، باعث شده که خيابانهاي شهري در بسياري از ساعات شبانه روز، فاقد تحرک و سرزندگي لازم باشند.از طرف ديگر خيابان شهري مي بايستي پاسخگوي حضور اقشار متنوع اجتماعي شهر باشد و اين در حاليست که در شرايط فعلي عدم وجود تسهيلات لازم ، جايي براي مکث و توقف و ... حضور افراد سالمند ، خريداران با بار، کودکان و معلولين را به شدت دچار مشکل ساخته است . گاهي مسيرهاي حرکتي براحي پياده آنقدر طولاني هستند که خسته کننده مي شوند. وضعيت نابسامان مسيرهاي پياده به لحاظ شرايط فيزيکي کالبدي، بر روان شهروندان هم تأثير منفي گذاشته و باعث مي شود که افراد سعي در فرار هر چه سريعتر از خيابان نمايند. در اين ميان شهروندان نسبت به بسياري از محرکهاي محيط از جمله مکانهاي تاريخي، نقاط خاطره انگيز و ... بي توجه مي شوند. اين بي توجهي در طول زمان زمينه هاي تخريب اين نقاط را فراهم مي آورد.
يکي از فعاليتهايي که همواره در خيابان شهري رخ ميدهد قدم زدن ، پرسه زدن در طول آن است . براي گروهي ديدن مغازه ها، افراد ، فعاليتهاي متنوع در طول فضا وبعضاً بدنه هاي زيبا يا خاطره انگيز از جذابيت بالايي برخوردار است . در اين ميان وجود دستفروشها ، دوره گردها و معرکه گيرها نيز در طول خيابان جزو امکانات بالقوه فضا محسوب مي شودکه با اعطاي انرژي و هيجان به فضا نشاط خاصي را در پياده ها ايجاد مي نمايد.
ولي امروز متأسفانه عدم طراحي مناسب مسيرهاي پياده و انواع تداخلهاي فعاليتي و حرکتي در طول خيابان شهري ، باعث شده که بيش از هر چيزي، اختلال در حرکت پياده و مزاحمت هايي که آنها در پياده روها بوجود مي آورند به چشم مديرا شهري بيايد و ساير جنبه هاي نشاط انگيز حضور آنها ناديده گرفته شود. وجود برخي کاربريهاي ناسازگار در حاشيه خيابان شهري که کالا و ابزار آنان به عرصه پياده رو سر ريز مي شود يکي ديگر از مشکلات موجود در اين محورهاست ( پاکزاد، ٦٧:١٣٨٤-٥٠ )
معماري نا همگون ، اختلاف ارتفاع آزار دهنده بصري و پيش آمدگي و عقب رفتگي در اطراف خيابانها به سبب ناديده گرفتن مهمترين عناصر کالبدي خيابان همچون خط آسمان و جداره ها و همچنين عدم تناسب ميان ارتفاع نامناسب جداره ها به عرض خيابان موجب ايجاد سيماي ناهنجار و در بعضي موارد بوجود آمدن فضاهاي بسته در خيابانهاي شهري گرديده . حيات يک شهر مستلزم وجود فضاهاي مناسب و مساعد است . خيابان تنها کالبدي براي استفاده عموم نيست بلکه تجلي حيات در جامعه شهري است . خيابان ساختار اصلي فرم هر شهر را تشکيل ميدهد. خلق فضاي شهري پويا که با نيازهاي اجتماعي، فرهنگي، زيست محيطي، فيزيکي، روان شناسانه و اقتصادي مردم جامعه هماهنگ باشد همواره دغدغه کار بسياري از دست اندرکاران امر طراحي فضاي شهري بوده است .
با توسعه شهرها و حومه ي آن تمايل به يکنواختي خشک و بي روح مناظر شهري افزايش يافت تا تفاوت اندکي در ظاهر نواحي مختلف شهر يا حتي کشور وجود داشته باشد. از اين رو، لذت بخش ترين و خاطره انگيز ترين شهرها داراي حسن مکان و مناطق و نواحي خوبِ تعريف شده اي است که هر کدام داراي فضاهاي خاص خود هستند(گيبونز، اوبرهولزر، ٤٥:١٣٨٦)
٥-٢- ايجاد حسن مکان
هر مکان مرکز عمل و توجه است . جايي که تجربه اتفاقات با معناي وجودمان را تجربه ميکنيم . بنابراين مکان ها به ساختارهاي هدفمند همه تجربيات و آگاهي هاي انسان وارده شده اند. مکان ها بستر يا پس زمينه اي براي شي يا گروهي از اشياء يا اتفاقات هستند که به صورت هدفمند تعريف شده اند يا اينکه به نوبه خود داراي هدف باشند.
از نگاه پديدارشناسان حسن مکان به معناي مرتبط شدن با مکان و به واسطه درک نمادها و فعاليتهاي روزمره است . حسن مکان نه فقط باعث هماهنگي و کارکرد مناسب فضاي معماري و انسان است بلکه عاملي براي احساس امنيت ، لذت و ادارک عاطفي افراد نيز مي باشد.
٥-٣- سطح اوليه حس مکان
تجربه مکان ، فردي و ذهني است که انسان در آن با خيلي از افراد هم احساس ميشود، اين هم احساسي که در واقع حضور فيزيکي شخص در مکان و تجربه ناخودآگاه آن است ، حس مکان ناميده ميشود. سطح اوليه حس مکان آشنايي با مکان است که
شامل بودن در يک مکان بدون توجه و حساسيت به کيفيات يا معناي آن است . سطوح مختلف آشنايي با مکان عبارتند از :
آشنايي بسيار عميق با مکان : اين سطح زماني به وجود مي آيد که شخص خود در مکان حضور دارد و به صورت ناخود آگاه آنرا تجربه ميکند در اين حالت شخص با مکان يکي مي شود.آشنايي معمولي با مکان : اين سطح تجربه ناخودآگاه مکان است و بيشتر از آن که فردي باشد جمعي و فرهنگي است و شامل مشارکت عميق و بدون انديشه در نمادهاي يک مکان است اين مشارکت به ويژه در تجربه مکان هاي مقدس و آشنا بروز ميکند.
آشنايي سطحي با مکان : اين سطح تجربه شخصي حساس ولي نا آشنا با مکان است که به دنبال فهم اين موضوع است که مکان براي افرادي که در آن سکونت دارند چه شکل و معنايي دارد.با قبول اينکه مکان به عنوان يک پديده چند جانبه رخ مي نمايد و با بررسي برخي ويژگي هاي مکان همچون محل ، چشم انداز و وابستگي شخصي مي توان به برخي ارزيابي ها در زمينه ميزان ضروري بودن آنها براي تجربه ما و حس ما از مکان دست يافت .
٥-٤- چشم انداز و مکان
از نقطه نظر تجربه چشم انداز را نمي توان تنها به عنوان مجموعه اي از اشياء ، اشکال زمين ، خانه ها ، گياهان درک کرد. اين موارد تنها محيط فيزيکي را شامل مي شوند چشم اندازها هميشه داراي شخصيتي هستند که برگرفته از ارتباط ذهني مشخصه هاي فيزيکي و ساختي آنها با معاني آنها براي تجربه کنندگانشان مي باشد. چه مکان به صورت مستقيم يعني به گونه ايي که ويژگي هاي بصري، شواهدي ملموس را از کانون فعاليت هاي بشر در اختيار ما قرار دهند. درک و تجربه شود و چه در معني دقيق تر به عنوان انعکاس ارزش ها و توجهات انساني درک و تجربه شود در هر دو حال ، شکل شاخصه مهم همه ي مکان هاست . اما درک همه تجربيات مکان به عنوان تجربيات چشم انداز به سختي امکان پذير است )رلف ، ١٠٢:١٣٨٩)
٦- طراحي فضا و سيماي خيابان
ارزشهاي سيماي شهري فضاي خيابان متفاوت از ارزشهاي ديگر عناصر کالبدي شهر است ، فضاي خيابان با داشتن محتواي خطي و عملکرد عبوري براي معرفي سيماي خود شرايط خاصي دارد(انتشارات سازمان ميراث فرهنگي کشور،٦٠:١٣٥٧)
٦-١- عناصر محورهاي خيابان اصلي