بخشی از مقاله
كـودكـان خيـابـاني
منابع:
كودكان خياباني، عباس علي عليرضا دوانلو نشريه خراسان
كودكان خياباني كيستند؟ خلاصه اي از تحقيق سازمان ملل متحد يونيسف نشريه همشهري
مشكلي به نام كودكان خياباني نشريه همشهري
پديده كودكان خياباني و عوامل مؤثر در آن نشريه مردم سالاري
علل پيدايش و گسترش كودكان خياباني در ايران نشريه اصلاح و تربيت
بررسي وضعيت كودكان خياباني، علل پيدايش و راهكارها نشريه اصلاح و تربيت
بچه هاي خياباني جمعه ها به مدرسه مي روند آقازاده ها بخوانند نشرية ابرار
كتاب
فرجاد محمد حسين (1374) آسيب شناسي اجتماعي و جامعه شناسي انحرافات انتشار بدر چاپ ششم
مقدمه
انتشار آمار 200 هزار نفري كودكان خياباني واكنش هاي متفاوتي را در پي داشته است. رئيس سازمان بهزيستي كشور آمار واقعي را يك دهم اين عده مي داند و آن را نيز با عناوين متفاوتي تفكيك مي كند. در هر حال واقعيت تلخي كه همچون بمب ساعتي زير پاي اجتماع ما قرار دارد ، قربانياني با نام «كودكان خياباني» هستند كه در تمام شهرهاي كشور شب و روز به چشم ميخورند.
پديده كودكان خياباني كه طي سالهاي اخير به شدت آماري رو به رشد داشته بنابر دلالي كه تشديد شده همچنان ادامه دارد و باتوجه به اينكه 50 درصد جمعيت كشور سني كمتر از بيست سال دارند به تهديدي جدي تبديل خواهد شد. براساس تعريف صندوق كودكان سازمان ملل متحد ( يونيسف) كودكان خياباني كساني هستند كه عمده وقت خودرا بدون سرپرست بزرگسال در خيابانها ميگذرانند. تحقيقات كارشناسان نشان داده است كه آغاز ولگردي در ميان كودكان از سن 10 تا 13 سال بيشتر است و در آستانه بلوغ كه تغييرات جسمي و روحي به وجود مي آيد اين ناهنجاري شدت مي يابد.
محققان معتقدند كه وضعيت اقتصادي خانواده ، تأثير به سزايي بر ولگردي دارد و غالب كودكان به علت فقدان معيشت كافي و وضع نامساعد خانوادگي به تكديگري و ولگردي ميپردازد. وضع نامطلوب خانوادگي مرگ زود رس پدر و مادر ، چند زنه بودن پدر، تعدد فرزندان و فقدان محبت از جمله عوامل در افزايش كودكان خياباني است.
براساس بررسي هاي پزشكي قانوني غالب كودكان ولگرد و خياباني مورد تجاوز جنسي قرار گرفته اند و به ناچار تن به هر كاري داده اند.
در مشهد طي يك سال تعداد كودكان از 185 مورد به بيش از 400 نفر افزايش يافته و به مسئله اي بسيار حساس تبديل شده است.
در اراك پديدة كودكان خياباني نيز رشد روز افزون داشته و آمار كودكان خياباني اين بحث را به سطوح مسئولان و افكار عمومي كشانده است. مسئول دفتر آسيب هاي اجتماعي بهزيستي گلستان مي گويد در طرح سال 1379 ، 69 كودك و در طرح سال 80 ، 516 كودك خياباني را درمركز استان پذيرش داديم ولي تعداد واقعي آنان بيش از اين رقم است در عين حال مراكز نگه داري آنان موفقيت چنداني ندارد، در هر حال كودكان خياباني كه امروز قرباني ضعف سيستم اجتماعي هستند ، فردا بزهكاراني خواهند شد كه از جامعه انتقام مي گيرند روند اجباري زندگي آنان ، آن ها را به سرنوشت تاسف باري مي رساند آنان كه به دليل بي سرپرستي بد سرپرستي و تك
سرپرستي به كار اجباري رو آورده اند معمولا با مشاغل(روزنامه فروشي، گل فروشي و ..) شروع مي كنند و به مشاغل سياه ( فروش مواد مخدر ،توزيع نوار و مشروب) ميرسند تعداد كودكان خياباني و كودكان كار در اغلب شهرهاي كشور و به خصوص شهرهاي بزرگ غالباً با كودكان فراري نيز افزايش مي يابد. كودكاني كه به علت رفتارهاي تربيتي نامناسب، خشونت خانوادگي، فقر، اعتياد، جدايي والدين، فريب خوردگي كانون خانواده را ترك مي كنند و غالباً در اثر زرق و برق هاي شهرهاي بزرگ به
آن جا پناه مي برند اين كودكان در برخي موارد جذب باندهايي مي شوند و در پايان هر روز بخشي از درآمد كار، تكدي گري و … را به ناچار به آن ها مي دهند تا بتوانندبه كار خود ادامه دهند. اگر اين روند با يك برنامه ريزي منسجم و هماهنگ بين دستگاهها مرتبط متوقف نشود و يا كاهش نيايد، خطراتي جدي به زودي جامعه را تهديد خواهد كرد برنامه اي كه موجب جلوگيري از سوء استفاده از كودكان خياباني ، تامين مكاني براي خواب شب. تهيه غذا و آموزش آنان براي تبديل شدن به كارگر ماهر شود.
فرضيه:
فقر، طلاق، بی سرپرستی و بد سرپرستی در خيابانی شدن کودکان موثرند.
فصل دوم
بچه هاي خياباني كيستند؟
مطالعه به عمل آمده در خيابان هاي تهران نشان مي دهد كه كودكان خياباني از سنين خيلي پايين در پارك ها و چهار راه هاي شلوغ پر رفت و آمد ديده مي شوند. اكثر اين كودكان همراه با خانواده هايشان از نقاط ديگر ايران و همچنين كشورهاي همسايه مانند افغانستان و پاكستان به تهران مهاجرت كرده اند. اين خانواده هاي مهاجر يا در ساختمان مخروبه سكني مي گزينند و يا حداكثر مي تواند در بدو ورود به تهران يك اتاق براي اقامت همه افراد خانواده كه معمولا تعدادشان بيش از 6 تا 8 نفر است اجاره كنند. اكثر والدين اين كودكان بيسواد بوده و پايكارند و يا فاقد مهارت هاي حرفه اي و در نتيجه به كارهايي مشغول مي شوند كه در آمد بسيار ناچيزي دارند. به اين ترتيب كودكان هم مجبور مي شوند براي كمك به اقتصاد خانواده تحصيلات رسمي را رها كرده و به مشاغلي خياباني مانند دستفروشي و گدايي متوسل شوند زيرا آن ها هم فاقد مهارت ملي حرفه اي هستند.
مسائل ديگري مانند از هم پاشيدن خانواده و مرگ يا معلوليت والدين نيز كودكان را به خيابان مي كشد. كودكاني كه از هر دو جسنيت مي توان ديد كه در خيابان ها كار مي كنند و برخي از آنها بيش از 5 سال ندارند. اين كودكان با خطرات گوناگون و گاه ناشناخته اي مواجهند. از تصادف با اتومبيل و استنشاق دودهاي مسموم كننده گرفته تا خشم وغضب رانندگان و مسافران شهري و همچنين دستگير شدن توسط ماموران به جرم پرسه زدن در خيابان ها و سد معبر، اين بچه ها همچنين در معرض خطر
تبهكاران بزرگسال و سازمان يافته اي هستند كه از آنان بر اجيري دزدي و فروش مواد مخدر استفاده مي كنند و يا براي رسيدن به هدفهاي پليدشان آنان را مورد سوء استفاده بدني وجنسي قرار مي دهند اين كودكان به علت محروميت از غذاي مناسب دچار سوء تغذيه بوده و در نتيجه محروم بودن از امكانات پزشكي و آموزش هاي بهداشتي از بيماري هاي پوستي و گوارشي رنج مي برند و
به طور كلي سالم نيستند اين كودكان هر روز با سوء استفاده هاي رواني فراوان به شكل حملات شفاهي ( فحاشي) ، بزرگتر ها ، والدين و همقطاران خود رو به رويند.
كودكاني كه از خانه فرار كرده اند ، گروهي ديگر از اين كودكان هستند آنان به دليل سوءاستفاده هاي بدني و رواني پدر و يا ناپدري و نامادري از خانه فرار كرده اند و فرار آنان پيامد طلاق ، مرگ ، ترك خانواده ويا ازدواج مجدد يكي از والدين است.اين كودكان با خانواده هاي خود ارتباطي ندارند در نتيجه خانه اي هم ندارند كه پس از كار به آن پناه برند و اغلب در مساجد ، اتوبوس هاي پارك شده و حتي كانال هاي تهويه دارها و قنادي ها مي خوابند.اين دسته از كودكان براي تبهكاري بزرگسال لقمه هاي آماده
اي هستند و خيلي زود به وسيله اين حرفه اي ها با دنياي تبهكاران آشنا مي شوند. كودكاني كه به دست اين تبهكاران مي افتند در طي دوره كارآموزي چنان مورد سوء استفاده جنسي و بدني قرار مي گيرند كه چشم انداز زندگي آينده آنان شكل نگرفته كور مي شود. آنان خيلي زود روشهاي تبهكاران را فرا مي گيرند و به تدريج تمايل مي يابند كه به كارهاي ضد اجتماعي وجسورانه تر دست زنند ، از جيب بري و ماشين دزدي تا سرقت منازل ، تبهكاران حرفه اي از تعدادي از اين كودكان نگه داري مي كنند ودر نتيجه حضور آنان دردنياي تبهكاران سازمان يافته كم و بيش تثبيت مي شوند و تداوم مي يابند.
به اين ترتيب دستيابي به اين گروه از كودكان براي كسب اطلاعات از وضعيت كنوني و همچنين سوداهايي كه براي آينده به نظر مي رسد كه به آينده خوش ببنند. حتي برخي ازآنان آرزو دارند در آينده معلم ، دكتر، مغازه دار و يا تاجر شوند هر چند كودكي آنان زيربار امرار معاش و نگه داري از افراد خانواده مدفون شده و مجالي براي دنبال كردن تحصيلات و يا حتي بازي هاي كودكانه ندارد.
در موارد خاصي بچه ها براي يك «صاحب كار» كار مي كنند صاحب كار بزرگسالي است كه يك گروه از كودكان را نگه داري مي كند.از دستگيري آنان جلوگيري مي كند و اجناسي را كه كودكان بايد بفروشند در اختيار آنها مي گذارد اين صاحب كار مقدار فروش و درآمد روزانه را معين مي كند و در پايان هر روز بچه ها نخست بايد درصد معيني ازدرآمدشان رابه صاحب كار بدهند و آنگاه مي توانند بقيه آن را براي خود و خانواده هايشان نگه دارند.
بنابراين كودكان خياباني از كليه حقوق بقا، رشد ، امنيت اجتماعي ،مراقبت هاي بهداشتي ، حفاظت از سوء استفاده هاي جسمي وروحي و محيط خانوادگي سالم محرومند و در نتيجه گروه بسيار آسيب پذيري را تشكيل مي دهند كه محتاج توجه و رسيدگي فوري است.
عوامل موثر در بروز پديده هاي بچه هاي خياباني
زمينه خانوادگي
تقريبا در 90 درصد از مواد بررسي شدن ، كودكان پدر ومادري دارند و با آن ها زندگي مي كنند وتعداد اندكي از آن ها يتيم و يا فراري هستند در اكثر موارد ، والدين بيسوادند و بقيه نيز به زحمت قادر به خواندن ونوشتن هستند. پدران كه اغلب بيسواد وفاقد مهارت حرفه اي هستند به كارهايي از قبيل پينه دوزي ،دستفروشي ، گدايي و گاهي سنگتراشي اشتغال دارند و درآمد حاصل از اين گونه مشاغل براي معيشت خانواده كافي نيست.
مادران اين كودكان عمدتاً خانه دار بوده و سهمي در درآمد خانواده ندارند .و خانواده ها غالباً پرجمعيتند. تعداد اعضاي خانواده از 5 تا 10 نفر متغير بود ، و ميانگين آن 8 نفر است. در حدود 80 درصد از اين خانواده ها مهاجر هستند 240 درصد از روستاها و شهرهاي ديگر مانند تبريز ، مشهد ، اردبيل ، بومهن، مشكين شهر ، و سبزوار به تهران مهاجرت كرده اند و در حدود 36 درصد مهاجران افغاني هستند كه پس از جنگ به ايران پناهنده شده اند.اين خانواده ها در منطقه ورامين درجنوب تهران ميدان شوش و منطقه افسريه سكني دارند.
اكثر خانواده ها در يك اتاق اجاره اي كه كليه افراد خانواده ها را در خود جاي مي دهد سكونت دارند. اين اتاق ها معمولا از امكانات آب و برق برخوردارند. اما گاز و توالت مستقل ندارند. بعضي از مهاجران افغاني كه در كشور خود از رفاه نسبي برخوردار بوده اند در محل سكونت خود تلويزيون هم دارند خانواده ها و حتي گروه هايي از كودكان هستند كه در خرابه ها و ساختمانهاي نيمه كار زندگي مي كنند.
در ميان مهاجران ، افغاني ها گروه بسياربسته اي هستند . آنها به دليل نا آشنايي به زبان فارسي و همچنين ترسي از دستگيري و اخراج از كشور از مصاحبه اجتناب مي كنند. اين گروه از كودكان معمولاً تحت سرپرستي يكي از اعضاي بزرگسال جماعت خود قرار دارند. همچنين از آن جايي كه اكثر پناهندگان افغاني كارت شناسايي ندارند فرزندان آنها از امكانات اوليه آموزش و مراقبت هاي بهداشتي محرومند اعضاي اين خانواده ها از نظر شغلي آميزه اي ندارند.
خانواده هاي ايراني شناسنامه دارند و بعضي از فرزندان كوچكتر از آن ها به مدرسه مي روند اما به دليل محدوديت هاي اقتصادي ، بسياري از فرزندان بزرگتر مجبورند ترك تحصيل كنند و مسئوليت خانواده را به دوش بكشند ، يك گروه تقريبا هزار نفري هم در نزديكي ميدان شوش زندگي مي كنند كه ظاهراً كولي بوده و در خانه هاي متروكه سكني دارند.ساير ساكنين اين منطقه از اين گروه بيزارند چون آن ها مشكوك به ترويج فحشا و مواد مخدر مي دانند.
مصاحبه با بچه هايي كه از خانه خود فرار كرده اند نشان مي دهد كه فرار اين كودكان اغلب به دليل سوء استفاده و آزارهاي (جسمي و روحي) پدرانشان ، پس از مرگ مادر و ازدواج مجدد پدر بوده است. و در برخي از موارد يكي از والدين خانواده را ترك گفته و باعث بروز محيطي ناسالم در خانواده شده است و در بعضي ديگر پدر درحادثه اي و يا زلزله كشته شده، بر خورد بين خواهران و برادران منجر به فرار كودكان شده است.
سن و جنسيت
95 درصد از كودكان خياباني از جنس مذكر هستند . مشاهدات نشان مي دهد كه معمولاً دختران به تنهايي در خيابان ها ديده نمي شوند به طور سنتي دختران اغلب در خانه مي مانند و به امور مربوط به خانه مي پردازند. سن كودكان خياباني بين 5- 18 سال است. كار كودكان در خيابان ها غالباً به خود آنها واگذار مي شود و ظاهراً بزرگسالي بر آن نظارت ندارد. در مواردي به نظر مي رسد برخي از اين كودكان مي ترسند و پيش از آن كه بتوانند آزادانه صحبت كنند لازم است كه از بزرگسالان اجازه بگيرند ظاهرا اين بزرگسالان ( صاحب كار يا مراقبين ) هر چند كه به چشم نمي آيند بر گروه كودكان خود كاملا تسلط دارند.
برخي از اين كودكان اظهار داشتند كه يك بزرگسال هر روز صبح آن ها را به سر كار مي آورد و در آخر روز به خانه برمي گرداند. همچنين مشاهده شد كه تقريبا 55 درصد كودكان شناسنامه دارند. آنهايي كه كارت شناسايي ندارند معمولاً از خانواده هاي افغاني هستند. از آن جايي كه صدور كارت شناسايي اخيرا متوقف شده است، افغاني ها اگر هم بخواهند نمي توانند كارت شناسايي داشته باشند.
سلامتي وبهداشت
كودكان خياباني از سن خود كوچكتر به نظر مي رسند. اكثر آنها دچار سوء تغذيه بوده از مشكلات پوستي ، بيماري هاي دندان وورم معده و روده رنج مي برند. در بسياري از مواقع كودكان از سردرد وسرگيجه شكايت دارند به دليل سرماي گزنده در شب ، اين كودكان از خواب كافي بهره مند نمي شوند و اين مسئله هم برسلامتي آنان اثر مي گذارد حداكثر موارد بيماري آنان علاج نشده باقي مي ماند كودكان خياباني تحت پوشش بيمه درماني قرار ندارند و براي مداوا بايد زير بار هزينه هايي بروند كه ميزان آن وابسته به خواسته پزشكان معالج است. در خيابان ها،غذاي روزانه اين كودكان عمدتا پس مانده هاي رستوان ها و ته مانده هاي ساندويچ ها، اگر خوش شانس باشند يك تخم مرغ و كمي پلو و خورش است. آن هايي كه با خانواده هايشان زندگي مي كنند، قبل از اينكه كار روزانه شان را در خيابان ها شروع كنند و پس از پايان كار براي
شام به خانه مي روند چيزكي براي خوردن دارند كه عمدتاً مقداري برنج است فراري ها و كودكاني كه خانواده ندارند.غالباً نمي توانند دوبار در روز غذا بخورند. بهداشت دراين بچه ها بسيار پائين است.اغلب اين كودكان يا هفته اي يك بار و يا در فواصل كار طولاني تر حمام مي كنند بسياري از بچه ها حتي ماهي يك بار هم استحمام نمي كنند و در نتيجه احتمال اين كه عفونت هاي پوستي آنان وخيم تر شود بيشتر است.
كار
همه كودكان خياباني براي امرار معاش خود و يا كمك به درآمد خانواده كار مي كنند و هر چند كه به نظر مي رسد گدايي يكي از پردرآمدترين شغل ها مي باشد . تعداد قليلي از اين كودكان ( تنها در حدود هفت درصد ) براي امرار معاش گدايي مي كنند. معمولاً دختران گدايي مي كنند واغلب ديده مي شود كه زنان در حالي كه بچه هاي كوچكي به همراه دارند به گدايي مشغولند.
به طور كلي كودكان در خيابان هاي مختلف و به تنهايي كار مي كنند. اما كودكان افغاني معمولاً به طور گروهي ديده ميشوند.به نظر ميرسد رايج ترين شغل در ميان كودكان خياباني فروش آدامس،شيريني و گل مي باشد.در مرحله دوم فروش روزنامه ، كوپن وفالنامه قرار دارد.
كودكان اغلب خيابان ها ، پارك ها و يا ميدان هاي ثابتي دارند كه هر روز در آن جا كار مي كنند .ساعت كار آنان از 30/6 تا 7 صبح تا حدود 9 تا 10 شب است يعني حدوا 12 ساعت در روز معمولاً از طرف والدين و يا صاحب كاران مقدار فروش روزانه اجناس بچه ها معين مي شود. كودكان كوشش مي كنند كه در پايان روز به اين حد نصاب دست يابند و در نتيجه مجبورند اجناسشان را با اصرار زياد به مشتريان عرضه كنند .درصد معيني از اين درآمد روزانه به اين قيم ها و يا صاحب كاران مي رسد و در مقابل در برابر بزرگسالان ديگر مثل پليس و يا ماموران شهرداري از كودكان حمايت مي كنند.
تعدادي از پيران بزرگتر (16 تا 17 ساله ) از صبح خيلي زود تا حدود ساعت 2 بعد از ظهر در خيابان ها مشغول جمع آوري زباله و مواد قابل بازيافت مي شوند. يك گروه ده الي دوازه نفري از اين پسران اظهار داشتند كه به طور دسته جمعي در اتاقي كه در افسريه اجاره كرده اند زندگي مي كنند. در ميان صحبت با كودكان ، آنها تعريف كردند كه در ناحيه هايي ( مانند ميدان ونك و ميدان امام خميني ) دسته هاي متشكلي فعاليت دارند كه هر روز صبح بچه ها را در آن مناطق تخليه و آخر شب جمع آوري مي كنند
پديده كودكان خياباني و عوامل موثر در آن
بسياري از كودكان خياباني تحت سيطره افرادي سودجو به شكل باندهاي بزرگ براي مقاصد خاص مورد استفاده قرار مي گيرند كه نبود مديريت صحيح و برنامه ريزي مناسب فرهنگي و اقتصادي در پيدايش اين پديده شوم دخالت دارد.
بسياري از كودكان خياباني از سنين هفت و هشت سالگي اقدام به كارهاي دور از شان و شخصيت خود مي كنند و در نوجواني به عنوان كودكان فراري از خانه مطرح مي شوند كه اغلب تحت تاثير افرادي ديگر مورد سوء استفاده واقع مي شوند . اين كودكان با گل فروشي در معابر و خيابان ها ، واكس زدن . دستفروشي پاك كردن وشستن شيشه ها و تكدي گري امرار معاش مي كنند و تازماني كه باندهاي خاص، از كودكان سوء استفاده كرده و با كنترل و حمايت و هدايت خود آن ها را تشويق و با زندگي آن ها بازي مي كنند كه در نتيجه آن ها داراي آينده درخشاني نخواهند بود. مهم ترين عوامل ظهور اين پديده را فقر اقتصادي ، فقر فرهنگي ،عدم آگاهي افراد ،اعتياد پدر و
مادر طلاق والدين و مشكلات زندگي وخانوادگي است اين درحالي است كه خيلي از افراد هم هستند كه فكر مي كنند وجود فرزندان زياد موجب افزايش درآمد و رونق كار مي شوند وباطبع شخصيت چنين افرادي در سطح پايين قرار دارد و در مقابل بسياري خانواده ها در عين حال كه پرجمعيت وفقير هستند اما تكدي گري نمي كنند وي با اشاره به بالا بودن آمار كودكان خياباني در جامعه اظهار داشت ، بي برنامگي و بي مسئووليتي سازمان ها و مراكز ذيربط و نداشتن برنامه هاي توسعه اي مناسب ، ضعف مديران و عدم حمايت از خانواده هاي كم درآمد و آسيب ديده در زمينه افزايش كودكان خياباني اثر گذار است. دسته هايي از كودكان خياباني را بچه هاي افغاني تشكيل
مي دهند كه از زادگاه و موطن اصلي خود مهاجرت كرده و در ايران سكني گزيده اند و دسته ديگر را كولي هاي مهاجر داخل كشور تشكيل مي دهند كه زندگي يكجا نشيني را تجربه نكرده و دايم از شهري به شهر ديگري در حال كوچ هستند.
تعداد بسياري از كودكان خياباني را كودكان بزهكار تشكيل مي دهند كه اين افراد عموما نوجوانان بزهكاري هستند كه زير سن 15 سال قرار دارند و اقدام به كارهاي خلاف قانون در سطح پايين مانند پرخاشگري دزدي مي كنند.
راهكارهاي فرهنگي و اجتماعي براي مقابله با اين معضل گسترش مراكز فرهنگي هنري رايگان، برنامه ريزي مفيد اقتصادي تحصيلي اجتماعي براي كودكان و نوجوانان و جوانان است و هم چنين حمايت از خانواده هاي بي سرپرست محروم و مراكز و سازمان هايي كه كودكان و نوجوانان خياباني را تحت پوشش خود قرار مي دهند.
يونيسف
مددرساني
در طي تحقيقات نشان داده شده است كه در تهران هيچ ارگان وسازماني ( چه دولتي و چه غير دولتي ) وجود ندارد كه به طور اخص به مسايل و رفاه كودكان خياباني بپردازد . تاكنون هيچ گونه اطلاعاتي يا آماري رسمي از آنان موجود نيست .اما به هر حال در تهران وديگر شهرهاي مهم ايران سازمان هاي رفاهي و خيريه اي وجود دارند كه مراكز آنها كودكاني را مي پذيرند كه شرايط زير را داشته باشند :
الف ) يتيم و بي پدر باشد
ب ) پدرانشان معتاد ويا زنداني باشند
ج ) رها شده اند ويا محيط خانوادگي منفي ( نامناسب ) داشته باشد
و به هر حال اين كودكان فقط در صورتي مورد مراقبت اين سازمان هاي رفاهي قرار مي گيرند كه سابقه ارتكاب جرم و يا اقامت در كانون اصلاح و تربيت را نداشته باشند اين كودكان از طريق دادگاه و يا نيرويهاي انتظامي كه آن ها را از خيابان جمع آوري كرده ، سازمان رفاهي معرفي مي شوند. سازمان رفاهي مسئوليتي در مورد جمع آوري كودكان از خيابان ها ندارند.
از اين كودكان به طور غيرمستقيم حمايت به عمل مي آيد.اين حمايت ها به صورت مالي است و يا ازطريق قراردادن بچه ها در خانواده هايي كه محيط آنها براي رشد و تحصيلات شايسته مساعد است