بخشی از مقاله
منشا زبان در زبانشناسی زیستی و اسلامی: کاشت، داشت، و یا هردو؟
چکیده
چگونگی شکلگیری زبان در ذهن انسان، از دیرباز خاستگاه بحثها و جدلهای بسیاری بوده و بررسی و مطالعه ی آن، بـا توجـه بـه پویایی، تحول، تغییر و مرگ زبان، موضوع بسیار پیچیدهای است. این تحقیق، به ایـن امـر، از دو منظـر زبانشناسـی زیسـتی و زبانشناسـی اسلامی می پردازد و فرض می کند که که هر دوی آنها، دیدگاه ذاتا یکسانی به موضوع دارند. این مطالعه به روشی توصیفی و بـا اسـتفاده از ابزار اسنادی و کتابخانهای به گردآوری اطلاعات میپردازد. نتیجه ی به دست آمده، فرضیه ی ابتدایی را تایید می کنـد و مشـخص مـی کند که زبانشناسی زیستی و زبانشناسی اسلامی، هرچند بانگاه هایی متفاوت به منشأ زبان مینگرند ولی به نتیجه و نظر مشترکی دربـاره ی منشا زبان می رسند و تفاوت های موجود میان این دو هم بیشتر عرضی است و نه جوهری.
-1 مقدمه
زبان به عنوان ابزاری ارتباطی و بخش مهمی از زندگی روزمرهی افراد، در طول تاریخ همیشه سؤالات زیـادی را بـه ذهـن محققان متبادر کرده است. به طور کلی اکثریت انسانها، فارغ از زبانی که به آن صحبت میکننـد، در فواصـل زمـانی معـین از زمان تولد، زبان خود را به کار میگیرندمثلاً. از حدود شش ماهگی برخی واج آواهای خاص را تولید میکنند و کمکم از سن 1 سالگی و 2 سالگی استفاده از زبان برای تولید کلمه و سپس عبارات دو کلمهای و ... میپردازنـد. در حـدود شـش سـالگی هـم قواعد نحوی زبان خود را به درستی به کار میبرند و تا پایان زندگی هم بر دایرهی واژگانشـ ان مـی افزاینـ د. ولـی سـؤال اصـلی اینجاست که این توانایی منحصر به نوع انسان، از کجا سرچشمه میگیرد؟ به عبارت دیگر، منشأ زبان چیست و از کجاست؟
روش مورد استفاده در این تحقیق روشی توصیفی و ابزار گردآوری اطلاعات هم ابزاری اسنادی و کتابخانهای میباشد.
-2 منشأ زبان در طول تاریخ
در مورد دیدگاه های موجـود دربـاره ی منشـأ زبـان در دوران باسـتان، اطلاعـات زیـادی در دسـت نیسـت. افلاطـون در کراتیلوس، فیلسوفان را مبدع زبان در نظر میگیرد و در قرون وسطی هم، مردم آنچه را که دربارهی آفرینش انسانها و ابـداع و ایجاد زبانها پس از برج بابل در کتاب مقدس گفته میشود، میپذیرند، در دورهی رنسانس، ژان ژاک روسو، زبان را پـیش نیـاز اجتماعی شدن انسان و اجتماعی شدن را پیشنیاز آفرینش میداند. و معتقد است که زبان بـرای زبـان شـدن، نیـاز بـه زمـانی طولانی دارد (فریور،.(1385 بعد از او لرد مونبودP1P0F ، به صامت بودن دورهای از زندگی بشر قبل از اختراع زبان اشاره مـیکنـد. در قرن نوزدهم و قرن بیستم و با ظهور روشهای علمی زبانشناسی تاریخی- تطبیقی و به ویـژه در چـارچوب نظریـهی دارویـن، نگرش به منشأ زبان، به سمت علمی و زیستی شدن سوق پیدا میکند و توجه زبانشناسان به نحو، معنیشناسی و مانند آنهـا، به طور مجزا و یا در کنار هم به صورت یک کل، معطوف میشود.
بخش بعد به منشا زبان در زبانشناسی زیستی و اسلامی میپردازد.
-1-2 منشأ زبان از منظر زبانشناسی زیستی
زبانشناسی زیستی ، آنچنانکه از نامش پیداست ، شاخه ای میان رشته ای است که از یک سو زبانشناسی و در سوی دیگر زیست شناسی را در بر می گیرد.کریستال، زبانشناسی زیستی را شاخه ای از زبانشناسی می داند که به مطالعه ی پیش شرط های زیستی لازم برای رشد و استفاده از زبان در انواع بشر می پردازد که شامل موضوعاتی مانند انتقال ژنتیکی زبان، مدل های عصب شناسانه ی تولید زبان و راه های درمان شناختی رفتارزبانی می شود.(کریستال،.(55:2008 شاید به خاطر موضوع متاخر(راه های درمان شناختی رفتار زبانی) است که گروهی، زبانشناسی زیستی را، تا حد زیادی، همان زبانشناسی کلینیکی می دانند اما در واقع این دو شاخه، جدا از همدیگر در حال پیشرفت هستند و هریک به مطالعه ی زبان، با اهدافی متفاوت می پردازند، هر چند که ممکن است، مانند تمام شاخه های علوم به طور عام و زبانشناسی به طور خاص، گاه در این راه، نقاط مشترک و همپوشانی هایی هم داشته باشند که با در نظرگرفتن علوم به صورت یک طیف، قابل توجیه هستند.
زبانشناسی زیستی، اولین بار توسط میدر و مایسکن در سال 1950 به کار رفت که مورد توجه قرار نگرفت.در دهه 1970 و ابتدا طی کنفرانسی به نام بحثی بر زبانشناسی که توسط دی چیولو و دیگران، ماسیمو پیتالی – پالارینی وسپس با تلاشهای افرادی مثل سالوادور لوریا، این کلمه اندکی بر سر زبان ها افتاد و در سده اخیر از آن به عنوان یک شاخه علمی جدید ، در کتابها ، مقالات و کنفرانسهای مختلف نام برده می شود.گروهی بر این باورند که زبانشناسی زیستی در آثار ریشه دوانیده است.موضع انتقادی چامسکی در مقابل کتاب افرادی مثل نوام چامسکی، اریک لنبرگ و موریس هله که منجر به ایجاد رویکرد دستور زایشی شد رفتارگفتاریاسکینر در سال 1959 که در کنار کتاب ساختار های نحوی همگی تمرکز توجه را از زبان به عنوان یک رفتار خارجی معطوف به یک و یا کتاب پایه های زیستی زبان با تاکید بیشترفرآیند شناختی و در واقع زیستی کرده اند .در قرن بیست و یکم هم لایل جنکینز و قبل از آن اریاجرکا بیشتر بر روی زبانشناسی زیستی ، دریچه جدیدی را به سوی زبانشناسی زیستی برای زبانشناسان دیگر باز کردند(دی چیولو و بوئکس ،.(2011 انتشار یک مجله اختصاصی به نام زبانشناسی زیستی و ایجاد بنیادی به نام شبکه بین المللی زبانشناسی زیستی از دیگر فعالیتهای انجام شده در راستای گسترش این شاخه نوین علمی می باشد( دی چیولو و دیگران،.(2010 خوزه لوییز مندیویل گیرو ، زبانشناسی زیستی را علمی می داند که زبانها را از دیدگاه علوم طبیعی بررسی می کند. به نظر او زبانشناسی تنها کاربرد زیست شناسی در مطالعه زبان نیست بلکه بسط دادن زیست شناسی است به گونه ای که زبانها را مورد مطالعه قرار میدهد و از دو مشخصه ی عمده برای متمایز کردن این شاخه از زبانشناسی با دیگر شاخه های آن نام می برد:
-1 طبیعت گرایی روش شناختی: بدین معنی که در تحقیقات زبانشناسی زیستی از همان روش شناسی استفاده می شود که در سایر علوم طبیعی به کار می رود.
-2 درون گرایی، به این معنی که زبان به عنوان یک بخش از ساختار ذهن و مغز وجود دارد (دیدگاه چامسکی و خرد گرایان ) (مندویل گیرو .(2-11 : 2010
چامسکی در واقع، هدف زبانشناسی را یافتن پاسخ پنج سوال می داند: -1 دانش زبانی چیست؟
-3 دانش زبانی چگونه گرفته می شود؟
-4 دانش زبانی چگونه به کار گرفته می شود؟
-5 دانش زبانی چگونه در ذهن بارگزاری می شود؟
-6 دانش زبانی چگونه در انواع موجودات ظاهر شد؟
او، معتقد است که عقبه ی این سوالات، به 4 سوال مطرح شده در مقاله ای توسط جانورشناسی به نام تینبرگن در سال 1963 بر می گردد(بوئکس و گروهمن،.(2007
دی چیولو و دیگران هم ، هدف زبانشناسی زیستی را روشن کردن ذات زیستی زبان انسان با توجه به پنج پرسش اصلی می دانند :
-1 مشخصه های پدیده ی زبانی چیست؟
-2 چگونه توانایی زبانی در افراد رشد و نمو می کند ؟
-3 زبان چگونه بکار گرفته می شود ؟
-4 زبان چگونه در ذهن فرا گرفته می شود ؟
-5 چه فرآیند های تکاملی منجر به پیدایش زبان شد ؟ (دی چیولو و دیگران، (2010
آنچنانکه مشاهده می شود در تمامی این سوال ها و تعاریف ، پدیده ی زبان و علم زیست شناسی در ارتباط با یکدیگر مورد بررسی قرار می گیرند . یعنی پس از بررسی های گوناگون از دیدگاه های مختلف بر روی زبان ، زیست شناسی هم به دنبال مطالعه ی زبان و کمک به یافتن پاسخی جامع به سوال همیشگی بشر در مورد چگونگی فراگیری زبان می باشد .
تی . جی .بیور در مقاله ای با عنوان زبانشناسی زیستی امروز و افلاطون گرایی دیروز به مقایسه ی نظریات زبانی در شاخه زبانشناسی زیستی از یک سو و نظریات افلاطون گرایان می پردازد و آن دو را شبیه به هم می داند زیرا که هر دو معتقدند زبان برخی از مشخصه های زبان یک صورت طبیعی دارند و معلولی برای علتی نیستند . ( تی . جی . بیور،(1992
بوئکس و گروهمن ، به وجود دو نوع زبانشناسی زیستی ضعیف و قوی اشاره می کنند که اولی را کار معمول زبانشناسان می داند که به دنبال کشف ویژگی های دستوری زبان هستند و در واقع تحت تاثیر کتاب ساخت های نحوی چامسکی می باشند و نوع قوی آنرا تلاشی برای پاسخ های صریح به سوالاتی می داند که در واقع ترکیبی از زبانشناسی و دیگر علوم ( زیست شناسی تکاملی ، ژنتیک و عصب شناسی ، روانشناسی و ........) هستند (بوئکس و گروهمن، (2007
چامسکی،بنیان زبانشناسی زیستی را تحت تاثیر کنجکاوی ها و بحث های دانش آموختگان علوم ریاضی و زیست شناسی در سال های پس از جنگ جهانی دوم در آمریکا می پندارد.او می گوید : از نظر زبانشناسی زیستی ، زبان انسان از تمام جوانب – آوا ،معنی –ساختار و غیره ... به عنوان یکی از اجزای ذهن به شمار می رود (چامسکی،.(2004 از نظر او ، فرآیند های ذهنی ، کاملا طبیعی هستند و از فعالیتهای فیزیولوژیکی مغز نشات می گیرند.
برخی زبانشناسی زیستی را با نظریه ی تکامل داروین مقایسه می کنند ، بدینگونه که زبان در مسیر رشد خود در انسان به تکامل رسیده است والا ، مرکز زبان در ذهن را یکی از اجرای مهم در تئوری تکاملی مدرن می داند و از آن به عنوان ذات اخلاقی و هوشی فرد نام می برد (چامسکی،.(2004 او برخلاف داروین ، معتقد است که تکامل مراکزی مثل زبان و ریاضی در ذهن ، قابل توصیف توسط انتخاب طبیعی و یا تنوع نیست و برای اینکار ما نیاز به مجموعه ای از قواعد دیگر داریم.
زبانشناسان زیستی مثل تترسال و دایامند، زبان را دارای ریشه ای ذهنی می دانند که شاید به صورتی افراط گرایانه – به عقیده نویسندگان – وجود ذهن را هم اثبات می کند. چامسکی این عقیده را شبیه به عقاید دکارتی ها2F22 می داند که معتقد بودند وجود زبان، شاهدی عینی است که موجودات دیگر هم، مثل ما دارای ذهن هستند ولی تترسال و دایاموند، وجود ذهن زبان را معیاری برای وجود ذهن در نظر می گیرند.
از منظر زبانشناسی زیستی، انسان به طور ذاتی و ژنتیکی، از قبل به گونه ای طراحی شده است که قادر است زبان را یـاد بگیرد. نوام چامسکی، که خردگرایی ذات نظریات اوست، برخلافرفتارگرایان که زبان را صرفاً در رابطهی محرک- پاسـخ قابـل یادگیری میدانند، معتقد است که کودک با صفحهی سفید به دنیا نمیآید بلکه بخشی از ذهن، در بدو تولّد مجهز به وسیله ای برای کسب زبان است که کمکم و یا در معرض ورودیهای زبانی محیط اطراف، زبان را شکل میدهد.
در چارچوب نظریهی داروین همانسان غالباً با میمون مقایسه میشود. اندام گفتاری انسان تـا حـد بسـیار زیـادی مشـابه میمونهاستولی، تفاوت اصلی میان انسان و میمون، محل قرار گرفتن حنجره است که در اولی، پایینتر قرار دارد و همین امر باعث ایجاد فضای بیشتری برای تعدیل کردن آواها میشد، به طور مثـال، تولیـد آوای صـامت در کـار، در گـاری و یـا مصوت