بخشی از مقاله

ميکروفاسيس و محيط رسوبي سازند آسماري در ميدان نفتي کرنج
چکيده
سازند آسماري با سن اوليگو - ميوسن يکي از مهم ترين مخازن نفتي جنوب غربي ايران در ناحيه فروافتادگي دزفول است . اين سازند از نظر ليتولوژي شامل ، سنگ آهک ، سنگ آهک دولوميتي ، سنگ آهک ماسه اي ، سنگ آهک رسي و شيل است (مطيعي ، ١٣٨٢) . در اين تحقيق براي شناسايي ميکروفاسيس ها و تفسير محيط رسوبي اين سازند با استفاده از مطالعه حدود ٢١٠ مقطع نازک ميکروسکپي و مطابقت آن ها با ميکروفاسيس هاي استاندارد فلوگل (٢٠٠٤) و ويلسون (١٩٧٥)، در مجموع ١٥ ميکروفاسيس کربناته مربوط به رخساره هاي درياي باز و شيب قاره ، ريف ، سد يا بار، لاگون (مرتبط با درياي باز) ، اينترتايدال ، سوپراتايدال ، يک رخساره غيرکربناته انيدريت و دو رخساره سيليسي آواري (شيل . مادستون و ماسه سنگ ) شناسايي شد با توجه به رخساره هاي شناسائي شده و شواهد موجود مي توان گفت که سازند آسماري در ميدان کرنج در يک شلف باز (Open Shelf) رسوب گذاري شده و بيشترين ضخامت رسوب گذاري در منطقه درياي باز و شيب قاره (Slope) بوده است .
واژه هاي کليدي : کرنج ، آسماري ، فرامينيفرهاي پلاژيک ، شلف باز

مقدمه
ميدان نفتي پارسي در ناحيه فروافتادگي دزفول شمالي و در حدود ١١٥ کيلومتري جنوب باختري اهواز واقع شده است . از نظر موقعيت زمين شناسي از جنوب و غرب به ميدان آغاجاري و از غرب و شمال غرب به ميدان هاي پرنج و پارسي منتهي مي گردد، بلندترين نقطه ستيغ آن عمقي برابر ١٠٣٥ متر زير سطح دريا دارد.
(گزارش داخلي شماره ٥٣١٠ مناطق نفت خيز جنوب ). سازند آسماري در اين ميدان با ضخامت حدود ٤٠٠ متر متشکل از سنگ آهک ، سنگ آهک دولوميتي ، سنگ آهک رسي ، ماسه سنگ و شيل است و داراي فرامينيفرهاي بنتيک ميليوليد، بورليس ملوکورديکا، پنروپليس ، ديس کوربيس ، آستروتريلينا، نوموليت ، به همراه مرجان ، جلبک قرمز و سبز و پلانکتونيک مي باشد.


بحث
براي تعيين رخساره هاي ميکروسکپي و ارايه مدل رسوبي در اين ميدان حدود ٢١٠ مقطع نازک از مغزه هاي چاه شماره ١٤ ميدان کرنج مورد بررسي پتروگرافي قرارگرفت . با استفاده از ميکروسکپ پلاريزان ترکيب کاني شناسي ، مشخصه هاي بافتي و ميکروفسيل هاي موجود شناسايي شد. در نام گذاري سنگ هاي کربناته از روش دانهام (١٩٦٢) استفاده شده است . در مجموع ١٥ ميکروفاسيس کربناته ، يک ميکروفاسيس غيرکربناته انيدريت و دو رخساره سيليسي آواري (شيل . مادستون و ماسه سنگ ) مربوط به ٦ کمربند رخساره اي شناسايي شد که از محيط عميق به سمت محيط کم عمق عبارتند از:
الف : ميکروفاسيس هاي کربناته
ميکروفاسيس هاي مربوط به درياي باز و شيب قاره (گروه A) - ميکروفاسيس A١، مادستون تا وکستون با فرامينيفر پلاژيک (wackestone .Pelagic foraminifora mudstone ): اين ميکروفاسيس داراي بافت مادستون تا وکستوني است و داراي ميکروفسيل هاي گلوبيژرينا، کرينوئيد پلاژيک و روتالياي ريز و هم چنين ميکروفسيل هاي دندرتيناي رنجاي ، ميليوليد، استراکد، ديس کوربيس و اکينودرم مي باشد. دانه هاي ريز ماسه به صورت پراکنده ، پلوئيد و مقدار کمي اينتراکلاست و فابريک هاي لاميناسيون و آشفتگي زيستي نيز در آن مشاهده مي شود (شکل ٣ – الف ). با توجه به وجود ميکروفسيل هاي پلاژيک و فابريک موجود مي توان آن را مربوط به قسمت هاي عميق شيب قاره و کمربند کوهزايي ٣ ويلسون (١٩٧٥) نسبت داد.
ميکروفاسيس A٢، وکستون تا پکستون با فرامينيفر پلاژيک (.Pelagic foraminifora wackestone (packstone : اين ميکروفاسيس شامل ميکرايت و دانه هاي بسيار ريز کوارتز، پلوئيد و اينتراکلاست همراه با ميکروفسيل هاي پلاژيک Rotalia stachi و گلوبيژرينا و ميکروفسيل هاي اپرکولينا، ديس کوربيس مي باشد.
هم چنين ميکروفسيل هاي بنتيکي که از محيط هاي کم عمق تر به وسيله جريان هاي توربيدايت به اين محيط حمل شده اند در آن قابل مشاهده است . مرز ناگهاني دانه ها و فابريک هاي لاميناسيون و ايمبريکاسيون در اين ميکروفاسيس مشاهده مي شود. با توجه به آلوکم ها و فابريک هاي موجود در اين ميکروفاسيس که نشان دهنده توربيدايت است مي توان آن را معادل ميکروفاسيس استاندارد شماره ٤ فلوگل (٢٠٠٤) و کمربند رخساره اي ٤ ويلسون (١٩٧٥) در نظر گرفت (شکل ٣ – ب).
ميکروفاسيس A٣، وکستون تا مادستون ماسه اي با فرامينيفر پلاژيک Sandy Mixed pelagic) (mudstone .foraminifora wackestone : اين ميکروفاسيس سنگ آهک ماسه اي وکستون تا مادستوني است که در حدود ١٠ درصد ذرات تخريبي کوارتز در زمينه ي ميکرايتي در اندازه ي ريز تا متوسط دارد. ميکروفسيل هاي پلاژيک (گلوبيژرينا) و ميکروفسيل هاي هتروستژينا، ميوژيپسينا، ميليوليد و اکينودرم به همراه جلبک سبز نيز در آن مشاهده مي شود (شکل ٣ – ج). با توجه به وجود فسيل پلاژيک در اين ميکروفاسيس ، اندازه ي دانه هاي کوارتز، عدم پراکندگي يکنواخت آن ها و فابريک ايمبريکاسيون که نشان دهنده توربيدايت هستند مي توان آن معادل کمربند رخساره اي ٤ ويلسون (١٩٧٥) در نظر گرفت . ميکروفاسيس A٤، وکستون تا پکستون بيوکلاستي با فرامينيفر پلاژيک Mixed pelagic) (packstone .foraminifora bioclstic wackestone : اين ميکروفاسيس زمينه اي ميکرايتي داشته و در حدود ٣ تا ٥ درصد فرامينيفرهاي پلاژيک ، و حدود ١ تا ٢ درصد مواد آواري در اندازه ي ماسه هاي ريز و سيلت در آن مشاهده مي شود. علاوه بر ميکروفسيل هاي پلاژيک قطعاتي از اکينودرم ، استراکد، دوکفه اي ، گاستروپود و ساير ميکروفسيل هاي بنتيک و جلبک سبز نيز در آن قابل مشاهده است . با توجه به تنوع ميکروفسيل ها (پلاژيک و بنتيک ) و فابريک هاي دانه بندي تدريجي ، ايمبريکاسيون و وجود دانه هاي حمل شده از مناطق کم عمق تر، اين ميکروفاسيس نشان دهنده توربيدايت است و مي توان آنرا معادل ميکروفاسيس استاندارد شماره ٤ فلوگل (٢٠٠٤) و کمربند رخساره اي ٤ ويلسون (١٩٧٥) که مربوط به شيب قاره است در نظر گرفت (شکل ٣ – د).
ميکروفاسيس A٥، وکستون تا پکستون جلبکي با فرامينيفر پلاژيک .Algal wackestone): (packstone with pelagic forams اين ميکروفاسيس از قطعات جلبکي قرمز ليتوفيلوم و ليتوتامينيوم در زمينه اي از ميکرايت تشکيل شده است . زمينه ميکرايتي در آن به طور محلي دولوميتي شده اما ساختمان جلبکي در آن به خوبي حفظ شده است (شکل ٣ – ه). ميکروفسيل هاي پلاژيک و همچنين ميکروفسيل هاي بنتيک ميليوليد و ميوژيپسينا و قطعات اکينودرم به همراه پلوئيد و اينتراکلاست در آن مشاهده مي شود. با توجه به وجود ميکروفسيل هاي پلاژيک به همراه جلبک سبز مي توان اين ميکروفاسيس را معادل ميکروفاسيس استاندارد شماره ٤ فلوگل (٢٠٠٤) و کمربند رخساره اي ٤ ويلسون (١٩٧٥) که مربوط به شيب قاره و جلوي سد است در نظر گرفت .
ميکروفاسيس مربوط ريف (گروه B)- ميکروفاسيس B١، باندستون مرجاني Coral): (Boundstone اين ميکروفاسيس از اجتماع مرجاني تشکيل شده است که در آن حجرات مرجاني موجود توسط سيمان کلسيتي و گل آهکي پر شده اند (شکل ٣ – و). اين رخساره در بخش بالايي شيب قاره قرار داشته و معادل ميکروفاسيس استاندارد شماره ٧ فلوگل (٢٠٠٤) و کمربند رخساره اي ٥ ويلسون (١٩٧٥) است .
ميکروفاسيس هاي مربوط به سد (گروه C) - ميکروفاسيس C١،گرينستون بيوکلاستي Bioclstic): (grainstone در اين ميکروفاسيس مي توان به فرامينيفرهاي کف زي ميليوليد و دندريتينارنجاي به همراه گاستروپود اشاره کرد. بيشتر دانه ها در اين ميکروفاسيس ميکرايتي شده و همراه با دانه هاي ريز پلوييد بوده ، و زمينه ي آن اسپارايت و فابريک سيمان از نوع گرانولار است و چون فاقد گل مي باشد، اين رخساره در سد بيوکلاستي و در محيطي با انرژي و آشفتگي بسيار بالا در عمق کم و نور کافي رسوب کرده است و مي توان آن را معادل ميکروفاسيس استاندارد ١١ فلوگل (٢٠٠٤) و کمربند رخساره اي ٦ ويلسون (١٩٧٥) دانست (شکل ٣ – ز).
ميکروفاسيس C٢، ااييد گرينستون (Ooid grainstone): اين ميکروفاسيس داراي بافت گرينستوني است با سيمان دريايي ، که در آن ااييدها عمدتا ميکرايتي بوده که گاهي فشردگي مکانيکي روي آن ها اثر گذاشته است ، ميکروفسيل هاي ميليوليد، دندريتيناي رنجاي ، اکينوئيد و پنروپليس به همراه اينتراکلاست و کمي پلوئيد در آن ديده مي شود. برخي ااييدها به صورت گزينشي تبديل به دولوميت شده اند، دانه هاي کورتوئيد نيز در آن مشاهده مي شود. اين ميکروفاسيس بيانگر محيط پر انرژي سد االيتي و معادل ميکروفاسيس استاندارد شماره c١٥ فلوگل (٢٠٠٤) و کمربند رخساره اي ٦ ويلسون (١٩٧٥) است (شکل ٣ – ح).
ميکروفاسيس هاي مربوط به لاگون باز (گروه D) - ميکروفاسيس D١، پکستون ميليوليددار Miliolid) (packstone: در اين ميکروفاسيس علاوه بر ميليوليد که فراوان ترين آلوکم آن است ميکروفسيل هاي دندريتيناي رنجاي ، استراکد، ديس کوربيس ، اپرکولينا، پنروپليس ، جلبک و اکينودرم به همراه ميکروفسيل پلاژيک و دانه هاي کوارتز به مقدار کمتر از ٥ درصد، اينتراکلاست وپلوئيد، مرز ناگهاني دانه ها و فابريک ايمبريکاسيون نيزدر آن مشاهده مي شود (شکل ٣ – ط). اين ميکروفاسيس را با توجه به آلوکم هاي موجود و وجود ميکروفسيل پلاژيک مي توان به ميکروفاسيس استاندارد شماره For ١٨ فلوگل (٢٠٠٤) و کمربند رخساره اي ٧ ويلسون (١٩٧٥) نسبت داد.
ميکروفاسيس D٢، پکستون با فرامينيفرهاي درشت (Large foraminifora packestone): در اين ميکروفاسيس ميکروفسيل هاي بورليس ملوکورديکا، اپرکولينا، ميوژيپسينا، پنروپليس ، آمفيستژينا، ميلوليد، آستروتريلينا و استراکد به همراه ميکروفسيل هاي پلاژيک (گلوبيژرينا) و دانه هاي پلوئيد و اينتراکلاست مشاهده مي شود. اين ميکروفاسيس داراي فابريک ايمبريکاسيون و سيمان کلسيتي و انيدريتي نيز مي باشد. اين ميکروفاسيس را نيز مي توان معادل ميکروفاسيس استاندارد شماره For ١٨ فلوگل (٢٠٠٤) و کمربند رخساره اي ٧ ويلسون (١٩٧٥) نسبت داد (شکل ٣ – ي).
ميکروفاسيس هاي مربوط به اينترتايدال (گروه E) - ميکروفاسيس E١، وکستون بيوکلاستي Bioclstic) (wackestone: اين ميکروفاسيس داراي حدود ١٥ درصد دانه هاي ريز ماسه ، ٥ درصد اينتراکلاست و ٥ درصد ميکروفسيل مي باشد. وجود مقادير کمي ميليوليد نشانگر عملکرد توفان و جريان هاي جزرومدي است که باعث انتقال آن ها به اين محيط شده است . داراي تخلخل حفره اي و شکستگي است . اين ميکروفاسيس بيانگر رخساره کانال هاي جزرومدي و معادل ميکروفاسيس استاندارد شماره ١٦ فلوگل (٢٠٠٤) است که در کمربند رخساره اي ٨ ويلسون (١٩٧٥) قرار دارد (شکل ٣ – ک).
ميکروفاسيس E٢،گرينستون تا پکستون اينتراکلاست دار (Intraclast grainstone. packstone):
اين ميکروفاسيس شامل دانه هاي اينتراکلاست در زمينه ي ميکرايتي است ، علاوه بر اينتراکلاست پلوئيد و مقدار کمي ماسه و ميکروفسيل نيز در آن وجود دارد. سيمان کلسيتي و فابريک هاي ايمبريکاسيون و کنده شدگي هاي ريز در آن مشاهده مي شود (شکل ٣ – ل). باتوجه فابريک هاي موجود و به اينکه اينتراکلاست که نشانه ي خروج از آب و به سمت رو به خشکي است (حسين رحيم پوربناب ، ١٣٨٤)، اين ميکروفاسيس مربوط به بخش بالاي محيط بين جزرومدي است و معادل ميکروفاسيس استاندارد شماره ١٦ فلوگل (٢٠٠٤) و کمربند رخساره اي ٨ ويلسون (١٩٧٥) مي باشد.
ميکروفاسيس E٣، وکستون با ماسه فراوان (Highly sandy wackestone): اين ميکروفاسيس داراي حدود ٢٠ تا ٣٠ درصد ماسه ، در اندازه هاي ريز تا متوسط با جورشدگي نسبي خوب و گردشدگي کم تا زاويه دار در زمينه ميکرايتي است . با توجه به ويژه گي هاي سنگ شناسي و وجود دانه هاي کوارتز تخريبي مي توان آن را جزء ميکروفاسيس هاي مخلوط کربناته – تخريبي قرار داد. اين ميکروفاسيس در طبقه بندي فلوگل (٢٠٠٤) و ويلسون (١٩٧٥) جايگاهي ندارد ولي با توجه خصوصيات سنگ شناسي مي تواند بيانگر رخساره کانال هاي جزرومدي و معادل کمربند رخساره اي ٨ ويلسون (١٩٧٥) باشد (شکل ٣ – م).
ميکروفاسيس هاي مربوط به سوپراتايدال (گروه F) - ميکروفاسيس F١، مادستون فسيل دار (lime mudstone:Fossiliferous )اين ميکروفاسيس شامل زمينه ي ميکرايتي و داراي قطعات فسيلي ميليوليد و گاستروپود است که در مجموع فراواني اين قطعات کمتر از ٢ تا ٣ درصد مي باشد. با توجه به اينکه ميزان گل نسبت به ساير اجزا در اين ميکروفاسيس زيادتر است و نيز آثاري از دولوميت ريز بلور در آن ديده مي شود که در واقع در محيط سابخا و در طي دولوميتي شدن تبخيري جانشين گل آهکي شده اند.
پديده ي انحلال و جانشيني به وسيله انيدريت در اين رخساره ديده مي شود. به نظر مي رسد برخي از حفره ها که به وسيله انيدريت جايگزين شده اند. قطعات ميکروفسيلي مثل گاستروپود موجود در اين ميکروفاسيس توسط توفان هاي قوي به اين مناطق حمل شده اند. اين ميکروفاسيس معادل ميکروفاسيس استاندارد شماره ١٩ فلوگل (٢٠٠٤) و در کمربند رخساره اي ٩ ويلسون (١٩٧٥) قرار دارد و به بخش بالاي پهنه جزر و مدي نسبت داده مي شود (شکل ٣ – ن).
ميکروفاسيس F٢، مادستون آهک دولوميتي (Dolomitized lime mudstone): اين ميکروفاسيس مادستوني است که دولوميتي شده ، ويژه گي عمده اين ميکروفاسيس بسيار ريز دانه بودن آن است . دانه هاي تخريبي و کاني هاي تبخيري نيز در آن مشاهده مي شود. به نظر مي رسد کاني هاي تبخيري بعد از انحلال بخش هايي از سنگ (احتمالا جلبک سبز) جايگزين شده اند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید