بخشی از مقاله

نقش هندسه پايدار فراکتال در معماري اسلامي و بازيابي ريشه هاي به معماري معاصر
چکيده
امروزه بحث بازگشت به طبيعت و الگ وبرداري از آن به عنوان يکي از چالش هاي مهم در دنيا مطرح شده است . فرم هاي پايدار طبيعي و فراکتالي اين قابليت را دارند که با کمترين کميت و مقدار، بيشترين بازدهي و کارايي را حاصل کنند . بحث هندسه فراکتال اولين بار در سال ١٩٧٥ توسط بنويت مندلبروت مطرح شد. اين در حالي است که رد پاي آن صد ها سال پيشتر در معماري مسلمانان مشاهده مي گردد. تا کنون معماري اسلامي و بنا هاي اين دوره از اين زاويه نگريسته نشده است . لذا جا دارد معماري اسلامي از اين بعد نيز بررسي گردد. در اين مقاله با تکيه بر شيوه بيان نمادين معماري و تز ئينات اسلامي قصد بر اينست که "بررسي و شناخت معنايي هندسه فراکتال در معماري اسلامي " و همچنين "اهميت بازيابي اين هندسه پايدار فراکتالي و مفهوم آن در دوران معاصر" مورد پژوهش و بررسي قرار گيرد.
روش پژوهش به کاربسته شده بصورت مطاله اسنادي و کتابخانه اي از نوع کيفي و تحليلي محتوا بوده و به همراه آن مطالعه نمونه موردي با بررسي اثر ارزنده "مسجد شيخ لطف الله اصفهان " مي باشد. مي توان گفت که نتايج حاصله نشان دهنده اينست که هنرمند مسلمان با استفاده از انواع اشکال هندسي و گياهي در بنا هاي اسلامي در پي آن است که اثبات کند پيوستگي خاصي در بين حيات جماد ، نبات و دنياي انسان وجود دارد. و عالم متکثر جدا از سر منشاء آن نيست . مهمتر از آن هنرمند اسلامي با تقيد عملي خود به استفاده از نقوش طبيعي اعتقاد راسخ خود را به رجحان هندسه طبيعت و ارگانيسم زنده ابراز مي نمايد. به اين ترتيب مشاهده مي گردد که هندسه فراکتالي از زمان شکل گيري هنر معماري اسلامي به نوعي رايج بوده است و عناوين امروزي تحت نام هندسه فراکتالي ، تعابير جديد دوره معاصر اخير است .
همچنين هندسه فراکتالي با ريشه اي که در معماري اسلامي دارد شايسته بررسي و توجه بيشتر مي باشد.
واژه هاي کليدي: معماري اسلامي، هندسه فراکتال ، وحدت در کثرت ، نقوش اسلامي، مسجد شيخ لطف الله

١- مقدمه :
تاريخ نگاران سالروز تولد بحث فراکتاليسم را حدود سال ١٩٦٠ ميلادي ارزيابي مي کنند. آن ها معتقدند که هندسه فراکتال در نتيجه بررسي هاي آقاي مندلبروت در سال ١٩٧٥ ايجاد شد. رياضي دانان تا قبل از سال ١٩٥٧ بر اين باور بودند که الگو هاي طبيعت پيچيده و بي نظم و داراي ساختاري غير قابل مشخص هستند تا اينکه مندلبروت در سال ١٩٥٧ بيان کرد :
(( ابر ها کره نيستند، و کوه ها مخروطي شکل نمي باشند. خط کنار ساحل دايره اي نيست و رعد در يک خط مستقيم حرکت نمي کند)). بر اين اساس در زبان رياضي دانشي شکل گرفت که تحت عنوان هندسه فراکتالي مطرح شد اين در حاليست که رد پاي آن را صد ها سال پيشتر مي شد در معماري سنتي ساير نقاط جهان بخصوص معماري اسلامي مشاهده نمود. در آن زمان از نما ها و پلان ها و نقوش رشد يابنده در طراحي ها استفاده مي شد در حاليکه اين هندسه بصورت علمي در آن دوران وجود نداشته است . در اين تحقيق هدف بر آن است تا نشان داده شود بروز هندسه فراکتال در آثار معماري اسلامي با هدف بوده و مسلمانان براي بيان تفکرات خ ود از اين هندسه استفاده مي کرده اند تا هم اعتقادات خود را بصورت نمادين به تصوير کشند و هم خود را به طبيعت و
قوانين آن نزديک تر کنند. در ادامه سعي مي شود پاسخي به سوال هاي زير داده شود:
-آيا ارتباطي بين هندسه فراکتال و معماري و نقوش اسلامي وجود دارد؟
-به چه دلايلي هنرمندان مسلمان از هندسه فراکتال در هنر معماري استفاده مي کرده اند؟
-آيا پيوندي ميان هندسه فراکتال و مفهوم وحدت در عين کثرت وجود دارد؟
-لزوم بازيابي اين هندسه و مفهوم آن در معماري معاصر چه مي باشد؟
در اين پژوهش فرض بر آن است تا نشان داده شود بين مفهوم وحدت در کثرت و هندسه فراکتال رابطه اي وجود داشته که موجب کاربرد اين هندسه در ساير بنا هاي اسلامي شده است .ضرورت اين تحقيق در آن است تا با اثبات اين موضوع در گام هاي بعدي به اندازه گيري کمي ابعاد فراکتالي ساير بنا هاي اسلامي پرداخته شده و بتوان اين کميت ها را به عنوان شناسنامه هر بنا با ساير بنا هاي اسلامي و حتي ساير سبک هاي معماري علي الخصوص طراحي به سبک مدرن مقايسه کرد.
٢- فراکتال هاي طبيعي :
انسان هميشه در برابر يک جهان پر از اشکال نامنظم پبچبده قرار گرفته است و در برابر تغييرات نوساني و الزامي، در طبيعت نمونه هاي فراواني از فراکتال ها وجود دارد. همچون سرخس ها، برگ درختان ، انواع گوناگون گل کلم ، شکل کوه ها، ابر ها، صاعقه ، چگونگي توزيع کهکشان ها در عالم و شکاف در سنگ ها.
با تحول دنياي رياضيات و دست يافتن به دانش هندسه فراکتال ، تصورات از مناظر و اشکال عظيم الجثه عجيب و بي همتا در طبيعت ميسر شد: مجموعه هاي کانتور،منحني هاي پينو، منحني هاي بدون شاخه ها و خطوطي که بتواند فضا را پر کند. بسياري از اين هيولا ها در واقع همتاياني در دنياي بي قاعده طبيع ت شناخته شدند.
٣- خواص فراکتال ها:
در کاربرد محاوره اي يک فراکت ال ، يک شکل هندسي چند پاره يا ناهموار است که مي تواند به بخش هايي تقسيم شود که هرکدام از آن ها ( حداقل بطور تقريبي) يک کپي کاهش يافته از لحاظ اندازه ، از کل شکل مي باشد.
از خواص عمومي فراکتال ها مي توان به موارد زير اشاره کرد:
١) بي نظمي با گونه اي از آشوب ساخ تاري در ظاهر
٢) تشابه در جلوه بصري در هر مقياس
٣)يکساني و همگوني آن ها در هر مقياسي
٤) ايجاب خود همانندي که هر زير سيستمي از فراکتال معادل کل سيستم باشد.
٥)عدم تعيين طولي در در هر مقياس
٦) داراي بعد اعشاري هستند.
٧) بي قاعده تر از آن هستند که بتوان آن ها را با زبان هندسه اقليدسي توصيف کرد.
٨) يک ريتم تکرار شونده در اشکال فراکتال وجود دارد که آن ها را به سمت تعادل سوق مي دهد.
٩) در اشکال فراکتال هيچ خط مستقيمي وجود ندارد. وجوه و لبه هاي داخلي آن ها صاف و هموار نيست بلکه منفذ دار و تاب خورده است .
از آنجايي که فراکتال ها در تمام سط وح بزرگنمايي مشابه به نظر مي رسند، فرض مي شود که بطور نامحدودي پيچيده اند ( در اصطلاح غير رسمي) درست همانند نقوش اسلامي که تا حد ممکن رشد مي کنند تا حس بينهايت را القا کنند و در نهايت به تعادل و وحدت مي رسند. با اين حال تمام اشياء خود متشابه فراکتال نيستند. براي مثال خط حقيقي ( يک خط راست اقليدسي ) ظاهرا خود متشابه است اما ساير مشخصات فراکتال را دارا نمي باشد.
٤- بعد فراکتالي :
بعد يک کميت عددي مي باشد که نشان دهنده چگونگي پر شدن فضا توسط فراکتال ، در هنگام کوچکتر شدن مقياس مي باشد .
تعاريف زيادي از بعد فراکتالي وجود دارند از جمله : بعد هاسدراف ، بعد ريني، بعد شمارش جعبه اي و بعد همبستگي و غيره که هيچ کدام از آن ها نبايد به عنوان يک مدل جهاني واحد استفاده شود. يک الگو با بعد فراکتالي بالاتر پيچيده تر و نامنظم تر از بعد فراکتالي کمتر است و فضاي بيشتري را اشغال مي کند.
در فراکتال ها اين بعد فراکتالي است که مهم است و نه مقياس . زيرا در هر اندازه اي، اين بعد فراکتالي حفظ مي شود و بيانگر خاصيت اصلي فراکتال است . همين امر کاربرد فراکتال ها را در علم امروزي زياد کرده است .
٤- تشخيص هندسه فراکتال در طبيعت
١-٤- هندسه هاي رشد يابنده :
طبيعت با هندسه هاي ثابت مشخص نمي شود بلکه هندسه هاي طبيعت هندسه هايي رشد يابنده اند يعني از نظر رياضي در حال افزايش يا کاهشند. دوتزي معتقد است که ط ب يعت خود را به صورت منظمي کرده که به نسبت هاي خاصي مکررا ديده مي شود.
وي در کتاب توان نهايتا، نسب ت هاي طلايي و ساير روش هاي تناسبي و هندسه هاي رشد يابنده را در فرم طبيعي به صورت تجلي ارتباط متقابل وحدت و تنوع که مشخصه طبيعت است ، تعريف مي کند.( محمودي نژاد ١٣٩٠: صفحه ٢١٥ )

شکل (١): هندسه فراکتال فقط در نقوشي وجود دارد که رشد يابنده اند و فقط تک رار مبنا نيست

٢-٤- هندسه اجزا:
اگر در نظر گرفته شود مفهوم چسباندن فرم ها به م ت راکم ترين صورت ، بستگي به اندازه آن ها ندارد، انتظار چنين خواهد بود که فرم طبيعي نيز مستقل از مقياس باشد، که همينطور هم هست . مثلا با مشاهده شاخه هاي رودخانه واضح است که الگوي ش اخه اي داراي سلسله مراتب بوده فرم ، تعداد و توزيع ثابتي دارد که مستقل از مقياس است . زماني که روش علمي و هندسه اقليدسي در تلاش خود به منظور طبقه بندي و ساده کردن قادر به بيان استقلال مقياس يا پيچيدگي فرم ها و سيستم هاي طبيعي نبودند، هندسه اجزاء پديد آمد.
هندسه اقليدسي به طرز غير واقعي مبتني بر مقياس است . يعني بافت ظاهري فرم ، با تغيير مقياس دگرگون مي شود. در طبيعت پيچيدگي ظاهري حتي با وجود تغيير مقياس ثابت باقي مي ماند. فرم هاي طبيعي رفتاري مستقل از مقياس را بيان مي کنند. با افزايش مقياس ، جزئيات آن هم افزايش م ي يابد، به همين دليل بافت ظاهري آن ها ثابت باقي مي ماند . در مورد اجزاء هميشه جزئيات بيش از آن چيزي است که به چشم مي خورد.
هندسه اقليدسي فاصله را بدون توجه به مقياس ، ثابت فرض مي کند و مقدار تغييرات جزئي نسبي با تغيير مقياس تغيير مي کند.
در هندسه فراکتال فاص له با مقياس تغيير کرده ، اما بافت ظاهري ثابت مي ماند.

شکل (٢): هندسه فراکتالي کثرت پذير شکل (٣): هندسه اقليدسي کثرت نا پذير
٥- هندسه و طبيعت :
انسان سنتي تمام مخلوقات را بصورت تجليات وجود يگانه مي بيند و در مسير الهامي که با طبيعت در آن سهيم است به شباهتي در ساختار و تناسب مي رسد که به وسيله رياضيات سنجيدني مي شود. برعکس ، تمام مخلوقات انسان و طبيعت بصورت فرم هايي که مي توان به وسيله قوانين رياضي تشابه ، تقارن و هندسه بررسيشان کرد ديده مي شوند. زيبايي بلور برف همانقدر به نظم هندسي اش وابسته است که به توانايي اش در انعکاس نظمي عالي تر و عميق تر. اين نشان مي دهد تمام اشکال ، سطوح و خطوط مطابق با تناسب ذاتي طبيعت چيده شده اند و نظام هاي زيبايي ايده آلي را منعکس مي کنند. بر مبناي اساسي عيني، که مستقل از انس ان و ذوق و سليقه ذهني اوست ، زيبايي اي بدست مي آيد که عمومي، جهاني و ابدي است . نظم و تناسب به صورت قوانيني جهاني ديده مي شوند که انسان تلاش مي کند به وسيله حساب ، هندسه و هارموني درکشان کند. تناسب نسبت به فضا مانند ريتم است نسبت به زمان و هارموني نسبت به صدا. ريتم جهاني و صدا هاي هم آهنگ به صورت اعداد قابل درک مي شوند، بنابر اين درک تناسب نيز از ه مين جا پا مي گيرد. (نادر اردلان ١٣٩٠: صفحه ٥١)
٦- مفهوم اصل وحدت در کثرت در اسلام :
بورکهارت مهمترين اصل اسلام و مرکز ثقل تفکرات اسلام را وحدانيت مي داند و بر اين اعت قاد است که بيان آن در غالب تصاوير به سهولت نمي گنجد. چنان که بر اين اعتقاد است که احديت در عين حال که به غايت عيني و انضمامي است ، به نظر انسان
تصويري انتزاعي مي نمايد. محور مرکزي اسلام احديت و وحدانيت است ولي هيچ تصويري قادر به بيان آن نيست . بنابر اين مسجل است که در اسلام توجه به وحدت در بيان وحدانيت اصل قرار گيرد. اين امر در هنر دنياي اسلام به وضوح مشهود است . از اين حيث متکثرات در هنر و زيبايي خود بيان وحدت و الوهيت دارند. در بينش اسلامي هنر فقط براي اين است که به ماده شرافتي روحاني ببخشد و زيبايي بالقوه اي از احديت به عاريت گرفته را عيان سازد. از لحاظ هنرمند مسلمان ، هنر انتزاعي بيانگر قانوني است و به مستقيم ترين وجه ، وحدت در کثرت را نمودار مي سازد. و اين امر در بسياري از صور هنر اسلامي توسط تکرار نقش مايه هاي هندسي و تناوب در وزن ها و قرينه سازي انجام پذيرفته است . هنر اسلامي که از آن تمامي هنر هاي بصري اسلام را مراد مي کنيم ، اساسا در نظامي بصري، جنبه ها و ابعاد مشخصي از وحدت الهي را نمايان مي سازد. در هنر اسلامي وحدتي که از تکثرات نشات مي گيرد، شهادتي است بر يگانگي خدا. (مژگان خاکپور ١٣٨٩: صفحه ١٩)
٧- ارت باط بين هندسه فراکتال و مفهوم وحدت در عين کثرت :
براي معمار سنتي الگو هاي هندسي مانند صورت هاي کثرت در وحدت هستند . الگو هاي تکرار شونده نماد ايده لايتناهي و بي زماني هستند. زيبايي و هماهنگي اي که در الگو هاي هندسي مشاهده مي شود يک نظم هندسي بالاتر و عميق تر ، يعني قوانين کيهاني را منعکس مي کند. انسان روحاني درصدد کشف الگو هاي هندسي به عنوان وسيله درک و رسيدن به خدا است . (مهرداد حجازي ١٣٨٧: صفحه ٢٦) به همين دليل است که بدون داشتن هيچ گونه علم عددي به الهام از طبيعت و الگو هاي فراکتالي مي پردازد تا بتواند اين ت کثر و تکرار را در جهت رسيدن به احديت و وحدت منعکس کند.
٨- الگوبرداري از طبيعت و کاربرد هندسه فراکتال در اسلام :
بازنمايي تصويري موجودات زنده در قرآن به صراحت منع نشده با اين وجود بسياري از مسلمانان ترسيم چهره ها و موجودات زنده را خطري به سوي بت پرستي به شمار ميآوردند و گناه مي دانستند؛ بنابراين هنر اسلامي اغلب بر خلق زيبايي با نقوش انتزاعي و استفاده از حروف ٬ متمرکز بوده است . و به دليل محدوديت نسبي ساير هنرها همچون نقاشي، مجسمه سازي، موسيقي، مسلمانان به توسعه سبک هاي مختلف در زمينه هايي انتزاعي سوق داده شدند.
عمده اي از مسلمانان تصويرگري چهره پيامبر اسلام را مردود مي شمردند و حتي گاهي تصويرگري جانداران و انسان نيز مورد قبول بخشي از مسلمانان نبود. با اين وجود همواره در سرزمين هاي اسلامي تصاويري از انسان و موجودات زنده ديگر نقش مي شد و به مواردي از تصويرسازي چهره پيامبر نيز برمي خوريم افزون بر منع تصويرسازي چهره پيامبر، مفهوم و تصوير ذهني خداوند به صورتي که در آيين هندو و مسيحيت رايج است در اسلام مرسوم نبود اين همه به علاوه دلايل اقليمي، اجتماعي و فرهنگي و رقابت با تمدن هاي ديگر موجب شد تا هنرمندان و هنرپروران در سراسر سرزمين هاي اسلامي به اشکالي از هنرهاي انتزاعي (شکل ٤) مانند خوشنويسي، نقوش هندسي يا اسليمي و معماري توجه ويژه داشته باشند که برخي از آن ها نمود کاملي از کاربرد هندسه فراکتال مي باشند.
در هنر اسلامي هنرمند مسلمان بر اين واقعيت است که خود، آفريدگار يا منشاء زيبايي نيست بلکه اثر هنري به ميزاني که تابع و مطيع نظم جهاني باشد، از زيبايي بهره جسته ، زيبايي کلي را جلوه گر مي سازد . اين هنرمند در تلاش خلق اثر هنري بي همتا نيست ، که خود واقف به عبث ب ودن اين امر است . او در پي ظهور جلوه حق در اثر هنري است ، که در اين وادي به خلق اثري زيبا دست مي يازد. ( مژگان خاکپور ١٣٨٩: صفحه ٣)

شکل (٤): با گسترش نقش انتزاعي گنبد شاه نعمت الله ولي مي توانيم به يک درخت برسيم
٩- دلايل استفاده از هندسه فراکتال در معم اري و نقوش اسلامي :
در رابطه با ظهور وحدت در کثرت در هنر اسلامي که در نهايت به منتج شدن الگو هاي فراکتالي مي انجامد دلايل کاربردي و مفهومي زيادي وجود دارد اما با توجه به استفاده از اين الگو ها در ساير نقاط دنيا و وجود معنا در نماد پردازي اسلامي مي توانيم
ه ب موارد زير برسيم :
١) استفاده از اين هندسه به عنوان يک ابزار خلاقانه : هندسه نقشي اساسي در طراحي بنا هاي معماري ايراني ايفا مي کند. از ديدگاه عملکرد خارجي ، استفاده از هندسه به عنوان هنر براي خلق شکل ها،الگو ها و تناسب ها،معمار بزرگ جهان را به ياد مي آورد و صور نوعي را فرا مي خواند. بنابر اين هنر هندسه يک عنصر کليدي براي ايجاد ارتباط بين ساختمان و ايده هايي است که سازنده در ذهن داشته است .
٢) استفاده از تکنيک هاي اندازه گيري براي تحليل پايداري سازه اي : از ديدگاه عملکرد داخلي ، هندسه به عنوان علم براي انتخاب ابعاد سازه اي مانند ارتفاع ، طول و عرض ساختمان و اجزاي سازه اي آن ، بر رفتار سازه اي ساختمان حاکم است . رفتاري که از هندسه طبعيت مي کند و هندسه درست باعث مي شود که ساختمان داراي کارکرد درستي باشد.
٣) تجسم بهشت و محيط زندگي انسان : نقوش گياهي و تزئيني که در بنا ها شکل گرفته است خود نماد بهشت برين و گياهان بهشتي است گرچه سابقه آن ها به قبل از اسلام هم مي رسد . ماحصل کلام آن تزئينات و الحاقات اگرچه در
بسياري از موارد نقش چنداني در استحکام بنا ندارد ولي جزء لاينفک معماري ايراني بوده و هست . ( حسين ياوري ١٣٩٠: صفحه ٣٢)
٤)نقوش هندسي بي نهايت گسترش پذير نمادي از بعد باطني اسلام و مفهوم صوفيانه وحدت در عين کثرت : هنر بر مبناي تفکر شکل مي گيرد و در هنر اسلامي که مبناي تفکر وحدانيت است ، وحدت در کثرت و کثرت در وحدت در تمامي وجوه هنر متجلي است که ريشه در تفکر اسلامي دارد . وحدت حاصل به هم پيوستن اجزاء نبوده بلکه خود را در عناصر اثر هنري نيز متجلي ساخته است . اصل هنر اسلامي زيبايي است که وابسته به زمان نبوده و ذاتي و دروني است . در هنر اسلامي ماده در جهت ظهور اين زيبايي متعالي مي گردد. اصل اين زيبايي وحدت است و هر آينه که بيانگر وحدت باشد زيباست . وحدت و کثرت در تقابل با يکديگر فهم مي شوند که از آن ها مفهوم تضاد استنباط نمي گردد و اين تعاريف تصور اولي و بي نياز از تعريف است . ( مژگان خاکپور ١٣٨٩: صفحه ٢٥)
١٠- نمادپردازي فراکتالي توسط تزئينات براي بيان وحدت :
تزيينات در هنر ايران به صورت هاي مخ تلفي تجلي پيدا کرده است . نقوش منحني اسليمي و گياهي، نقوش هندسي و گره چيني، نقوش کتبيه و خط نگاره ها اساسيترين عناصر الفباي تزيينات هنر ايران هستند. هنرمندان اين نقش ها را به صورت منفرد و يا با ترکيب آن ها، در حوزه وسيعي از هنر هاي کتاب آرايي،کاشي،آجر،گچ بري،سنگ ، چوب ،آلات فلزي،سفال ،پارچه ،قالي و... به کار گرفته اند.
هنرمندان توانسته اند بسياري از مفاهيم فرهنگي را با زبان نمادين طرح ها و نقش ها بيان کنند. در حقيقت اين آثار انعکاسي از جهان بيني و تفکر فلسفي جامعه اي است که هنرمند براساس آن ، سنت هاي هنري دوره هاي قبلي را تعديل کرده است . براي مثال وجود نقش دايره در پلان بنا ها و در تزئينات معناي خاصي دارد. اين نقش بسيار پيچيده است . از نظر عرفا دايره مفهوم خاص خود را دارد به اين معنا که دايره خطي است که نه آغاز دارد و نه انجام ، عرفا اعتقاد دارند که دايره شبيه به زمان در حال حرکت است و بيانگر زندگي و مرگ است و يا مرگ و حيات و نشاني از خالق و مخلوق است و همچنين در خصوص اعداد و اشکال نيز نظرات عرفاني متصور است که همه اشکال از نقطه است و همه اعداد از واحد است .
از عناصر تزئيني ديگر که نمود بارز رشد فراکتالي در معماري اسلامي مي باشد، مي توان مقرنس را نام برد که تمثيلي از فيضان نور در عالم مخلوق خداوند است که چون چلچراغي بر سر جان نمازگزاران نور رحمت معنويت را مي گستراند.
١-وحدت نقوش اسليمي در عين کثرت : طرح هاي اسليمي که تزئيني از سر نبوغ هنرمندان مسلمان است به دليل شمايل گريزي در هنر اسلامي رواج بيشتري داشته و کثرت اجزاي آن در وحدتي غير قابل توصيف بيان الوهيت مي نمايد.اين طرح ها با ايجاد بافت و توازن ، از من بودن تصوير گريخته و فرار از مکان و زمان را در تزئين نمودار گشته است . رواني حرکت چشم از نقطه اي به نقطه ديگر عين وحدتي است که از متکثرات نشات مي گيرد. پيچاپيچي هندسي اشاره بسيار آشکاري است بر انديشه اينکه يگانگي الهي يا وحدت الوهيت ، زمينه و پايه گوناگوني هاي بي کران جهان است . از طريق هماهنگي تابيده بر جهان است که وحدت الوهيت در جهان نمودار مي شود و هماهنگي هم چيزي نيست جز (( وحدت در کثرت ))، به همانگونه که (( کثرت در وحدت )) است . در هم گره خوردگي بيانگر يک جنبه و جنبه هاي ديگر است . اسليمي به مثابه کل عالم از ذاتي واحد سرچشمه گرفته و در فراواني خود تنها همگوني و هماهن گي را متجلي مي سازد. ( مژگان خاکپور ١٣٨٩: صفحه ٢٣)
٢-وحدت نقوش هندسي در عين کثرت : در معماري سنتي هندسه مانند مهندسي جديد محدود به جنبه هاي کم و بيش کمي نيست بلکه جنبه کيفي دارد که در تناسب و هماهنگي يک بنا وحدت تقريبا بي مانند خود را بدست مي آورد. قواعد تناسب بطور سنتي بر تقسيم دايره توسط اشکال منتظمي است که مماس با آن در داخل رسم شده اند .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید