بخشی از مقاله
علم النفس از دیدگاه صدرالمتالهین
آنچه براى اهل نظر از فلاسفه اسلامى ثابتشده، اين است كه غير از اعضاء و جوارح و ابدان
مادى، امر ديگرى در باطن انسانها است كه منشا احساسات و ادراكات و تعقلات و حركات و
سكنات و فعل و انفعالات ارادى و غيرآنها مىباشد و آن همان نفس ناطقه و جان و روان آدمى
است. و اين امر نيز مسلم است كه منشا ادراكات و تعقلات و احساسات و آثار و خواص ديگر در
تمام موجودات يكسان نيست و نيز واضح است كه هر يك از موجودات را آثار خاصى است كه
موجب امتياز آنها از يكديگر است.
از اينرو نفس ناطقه كه روح انسانى است، از نظر فلاسفه مجزا و غير از روح حيوانى است و
غير از قلب است زيرا قلب و روح حيوانى نوعى از اجسام و اجراماند و با فساد بدن از بين
مىروند و آنچه باقى مىماند، روح انسانى و نفس ناطقه است.
ملاصدرا يا صدرالمتألهين
يکي از بزرگترين افتخارات عصر صفويه وجود صدرالدين محمد بن ابراهيم شيرازي ملقب به
ملاصدرا يا صدرالمتألهين است که در حکمت و فلسفه صاحب مکتب و مقام و مرتبتي بس بلند
است. صدرا به سال 979 يا 980هجري در شيراز متولد شد و پس از مرگ پدر به اصفهان آمد.
علوم نقلي را نزد شيخ بهايي و علوم عقلي را نزد ميرداماد تحصيل و تلمذ کرد.
سپس خود اعجوبه زمان و افتخار حکماي دوران گشت.با آنکه از علماي صوري روي خوش
نديد، به بهترين وجه و عباراتي همچون آب روان بزرگترين و مهمترين مسائل حکمت را به لسان
عرب بيان کرده است.
کتب و رسايل او حاکي از سعي و کوشش در امتزاج فلسفه و عرفان و شرع است. ملاصدرا در
ميان فلاسفه و دانشمندان عالم صاحب مکتب شناخته شد و اساس مکتبش مبتني بر اين است که
طريق استدلال و کشف و وحي بالاخره به يک حقيقت و يک هدف منتهي مي گردد و عقل سليم
مؤيد همان حقايقي است که در دين نازل گرديده و در اشراق و شهود بر عارف مکشوف مي
گردد.
مهمترين تأليفات او به زبان عربي عبارت است از:
اسفار اربعه، شواهد الربوبيه، شرح اصول کافي، الهداية، حاشيه شرح حکمت الاشراق، الواردات
القلبيه وکسرالاصنام الجاهليه.
علاقه وافر ملاصدرا به عرفان و اصرار وي در بيان حقايق عرفان آن هم به زبان سليس و ساده
موجب شد که جمعي به دشمني برخاستند و اين حکيم فريد و عاليقدر براي آنکه از قيل و قال
زمانه بدور باشد، بالغ بر هفت سال و يا بقولي پانزده سال از عمر را در قريه کهک نزديک شهر
قم به سر برده به تفکرات عميق پرداخته است و بر اثر رياضت و تهذيب و تکامل نفس به قول
خود به علم حضوري نايل آمد، همان طوريکه قبلاً علم حصولي را به سر حد کمال فرا گرفته بود.
بيت الحرام را به کرات زيارت کرد و در سفر هفتم هنگام مراجعت در
سال 1050 هجري در شهر بصره بدرود حيات گفت و همانجا به خاک سپرده شد.
ملاصدرا درکتاب اسفار اربعه در سفر چهارم دربارهي همهي مراتب رشد نفس از لحظهاي كه
جنين شكلميگيرد تا رستاخيز نهايي و لقأالله بحث ميكند.
فصلِ (باب) اولِ اين سفر چهارم با تعريف نفس و [ارائهي] دلايلي بر وجود آن آغاز ميشود.
اسفار اربعه صدرالمتالهین – سفر چهارم جلد اول – ترجمه:محمد خواجوی – تهران مولی 1378 -صفحه 4 پاراگراف آخر و صفحه 5 پاراگراف اول
و من باب ماهیت نفس می فرماید:
پس از اثبات وجود نفس، ملاصدرا در باب دوم به نفس حيواني ميپردازد و بر استقلال آن از ماده يا «جاودانگي» آن دليل ميآورد. قواي مختلف نفس حيواني كه با بدن وي ارتباط دارند نيز مورد بحث قرار ميگيرند.
اسفار اربعه صدرالمتالهین – سفر چهارم جلد اول – ترجمه:محمد خواجوی – تهران مولی 1378 -صفحه 48 پاراگراف دوم
اسفار اربعه صدرالمتالهین – سفر چهارم جلد اول – ترجمه:محمد خواجوی – تهران مولی 1378 -صفحه 48 پاراگراف دوم
در فصل طولاني سوم، بررسي مفصلي دربارهي نفس نباتي انجام ميشود، كه در اينجا هم همهي
آن قوا به همان ترتيب، يكي يكي ذكر و توصيف ميشوند.
اسفار اربعه صدرالمتالهین – سفر چهارم جلد اول – ترجمه:محمد خواجوی – تهران مولی 1378 -صفحه 69 پاراگراف اول
در باب چهارم، ملاصدرا به نفس حيواني باز ميگردد و دربارهي قوايي كه اختصاصاً به آن
تعلق دارند، بحث ميكند. حواس بيروني توضيح داده ميشود و توجه خاصي به مسئله رؤيت
ميشود.
اسفار اربعه صدرالمتالهین – سفر چهارم جلد اول – ترجمه:محمد خواجوی – تهران مولی 1378 -صفحه 147 پاراگراف دوم
اسفار اربعه صدرالمتالهین – سفر چهارم جلد اول – ترجمه:محمد خواجوی – تهران مولی 1378 -صفحه 150 پاراگراف دوم
اسفار اربعه صدرالمتالهین – سفر چهارم جلد اول – ترجمه:محمد خواجوی – تهران مولی 1378 -صفحه 151 پاراگراف دوم
در فصل 12 از کتاب سوالی با این عنوان مطرح می شود که اولین عضوی که تکوین یافت چه عضوی بوده است؟که ملاصدرا اینگونه پاسخ می دهد:
در باب پنجم به حواس باطني ميپردازد، كه با حس مشترك، آغاز و با ساير قواي باطنيِ مطرح
در علم النفس، ادامه مييابد. ملاصدرا به ويژه بر وحدت نفس و اين واقعيت كه النفسُ في
وحدتها كل القُوي تأكيد دارد. وي همچنين برخي آرأ ابن سينا دربارهي نفس را مورد انتقاد قرار
ميدهد.
اسفار اربعه صدرالمتالهین – سفر چهارم جلد اول – ترجمه:محمد خواجوی – تهران مولی 1378 -صفحه195 وسط صفحه
و برای اثبات آن سه دلیل آورده است که بیان آن ها خارج از حوصله این بحث می باشد.
در فصل ششم، برهاني بر تجرد و استقلال كامل نفس از ماده اقامه ميشود در اینکه نفس ناطقه نه جسم است ونه مقدارو نه منطبع در مقدار