بخشی از مقاله

چکیده

طرح نظریههای گوناگون در تعیین نسبت علم و اراده در حق تعالی نزد اندیشمندان مسلمان و مسیحی موجب ابهام، تداخل و تعارض آراء گردیده و ضرورت پژوهشی عمیق توأم با تبیین نظریه صحیح و اشکالات سایر نظریات راکه، شمّهای از موضوع این مقاله است، هویدا میگرداند. براین پایه، این مقاله میکوشد نخست با تشریح ابعاد مختلف نگاه اندیشمندان مسلمان درباره رابطه علم و اراده در حق تعالی، در دو بخش مستقل و بررسی و تحلیل هر یک، ضمن توجیه منطقی نظریه معتبر و شناسایی حقیقی نسبت علم و اراده در حق تعالی در نظر ایشان، که همانا تقدم علم بر اراده است، به بررسی ابعاد مختلف علم و اراده در حق تعالی از منظر متکلمان برجسته مسیحی، جهت تحصیل نظریهای صحیح در تشخیص این ارتباط بپردازد و از رهگذر نقد مستدل فرضیههای مختلف در این حیطه، زمینه پذیرش تفسیر برگزیده از منظر ایشان را که همان اصالت علم است، به نحو منطقی فراهم آورد.

واژگان کلیدي: علم الهی، اراده الهی، اندیشمندان مسلمان، متکلمان مسیحی. 

١ .  مقدمه

بحث از صفات الهی از جمله مباحث دامنهداری در الهیات همه ادیان است که تقریبا همه متکلمان و فلاسفه بدان توجه نمودهاند و کوشیدهاند برمبنای نظام فکری خویش و سازگار با سایر بخشهای آن به تبیین این مسأله بپردازند. در میان صفات الهی، دو صفت »علم« و »اراده« همواره از توجه بیشتری برخوردار بودهاند، چراکه در تبیین بسیاری از مسائل کلامی، تفسیر این دو صفت الهی تأثیر ویژهای داشته است. برایناساس دو دیدگاه اساسی درباره رابطه علم و اراده در حق تعالی نزد اندیشمندان مسلمان و نیز مسیحی وجود دارد، که قائلین به هریک از این دیدگاهها، تئوری خود را مبتنی بر ادلهای میداند که بر دیدگاه رقیب تفوق داشته و قابل دفاع است. ما در این مقاله میکوشیم با بررسی ادله هر گروه بر تقدم علم یا اراده بر دیگری، به مبنای فکری ایشان در چینش ادله دست یابیم تا بتوانیم براساس مبانی ایشان، در مورد هریک از این دو رویکرد به قضاوت صحیحی دست یابیم.

٢ .  نظریه اندیشمندان مسلمان در مورد رابطه علم و ارده در حق تعالی

درباره رابطه علم و اراده در حق تعالی دو دیدگاه عمده در میان اندیشمندان مسلمان وجود دارد که عبارتند از دیدگاه متکلمان و دیدگاه فلاسفه و حکما که در مقابل یکدیگر قرار دارند. گرچه در مواردی مشابهتهایی نیز میان نظریه حکما و برخی از متکلمان، که عمدتا شیعی هستند، می توان یافت. پیش از بیان دیدگاههای مختلف در این زمینه، لازم است به تعریف علم و اراده از منظر ایشان بپردازیم تا درباره ارتباط علم و اراده بتوان به درستی قضاوت نمود.

براین اساس، علم حق تعالی با عنایت به اینکه واجب تعالی از ماده و قوه منزه است و علم به طورکلی چیزی جز حضور شیء لشیء نیست، بنابراین ذات حق تعالی برای ذاتش معلوم است. بنابراین علم واجب تعالی بذاته در مرتبه ذاتش عین ذات اوست؛ و حق تعالی به ماسوای خویش نیز در مرتبه ذات خود علم دارد و این همان چیزی است که از آن به علم قبل الایجاد یاد می شود. بر طبق این نظریه، علم حق تعالی علم اجمالی در عین کشف تفصیلی است. بدین معنا که خداوند متعال به ماسوی خود از موجودات علم تفصیلی نیز دارد، که از آن به علم بعدالایجاد تعبیر میشود که درواقع علم حق تعالی به موجودات در مرتبه ذات آنهاست که خارج از ذات حق تعالی است.2 تعریف اراده در حضرت حق به معنایخواستِ خداوند متعال و چهارمین فتص از صفات کمالیه و از صفات ثبوتیّه خداوند

است. اما اراده در غیر از حق تعالی به طور کلی عبارت است از: »کیفیت نفسانی متفاوت از علم و شوق که ماهیتی ممکن دارد.« در واقع اراده در مورد ما انسانها عبارتست از یک کیفیت و حالت نفسانیهای که پس از اشتیاق به یک عمل در ما بوجود میآید، توضیح آنکه هنگامی که انسان کاری را اراده میکند، در مرحله اوّل آن امر را تصور نموده و راجع به نفع و ضرر و سود و زیان آن میاندیشد و در مرحله دوّم تصدیق میکند که این عمل نافع است و به این نتیجه میرسد که در این عمل سودی در کار است و یا زیانبار است، در مرحله سوم اگر تصدیق به نفع آمد، شوق به انجام کار در انسان پیدا میشود و در مرحله چهارم هنگامی که این شوق به بالاترین درجه رسید و به اصطلاح فلاسفه شوق مؤکد شد، عزم خود را جزم نموده و به دنبال آن مقصد روان میگردد. پس اراده در انسان عبارتست از همین تحریک عضلات به جانب مطلوب. بنابراین بدین معنا واجب تعالی که منزه از ماهیت و امکان است و نیز این مراحل و مقدمات مستلزم جهل و نقص است و ذات حق از هر عیب و نقصی منزه است، در مورد حق تعالی مفهومی ندارد. پس باید دید مراد از اراده خدا چیست؟

. 2 طباطبایی، نهایه الحکمه، قم: موسسه نشر اسلامی، بی تا. ص .233
 
همه متکلمین و فیلسوفان اسلامی برآنند که خداوند متعال، »مرید« است. منتهی در بیان ماهیت اراده خداوند اختلاف دارند و تعاریف مختلفی برای صفت اراده ذکر شده است.

.2 1   دیدگاه متکلمان معتزلی

در میان معتزله حداقل سه تعریف مختلف برای اراده در حق تعالی میتوان یافت که عبارتند از:

1.    ابوالحسن بصری و نظام و جاحظ و ابوالهذیل علاف و محمود خوارزمی، که از متکلمین سترگ معتزله هستند، میگویند: اراده خداوند عبارتست از همان داعی بر فعل و داعی را تفسیر کردهاند به اینکه: خداوند در ازل عالم بود به اینکه آفرینش عالم در فلان مرحله مصلحت دارد و همین علم به مصلحت باعث شد که خداوند این ممکنات را در مراحل مختلف و هرکدام را در ظرف زمانی و مکانی خود بیافریند. پس اراده عبارتست از علم به مصلحت که آن علم مصلحت داعی بر ایجاد گردید.

2.    حسین بن محمد نجار، که از علماء معتزله است میگوید: اراده یک صفت سلبی است و وقتی میگوئیم خداوند مرید است؛ منظور این است که خداوند مغلوب چیزی نیست و کسی نمیتواند او را بر انجام کاری مجبور سازد و خلاصه فاعل موجب نیست. اشکال این نظریه این است که صفت ثبوتی را به صفت سلبی برگردانده و این باطل است.

3.    ابو القاسم کعبی، نیز که از دانشمندان معتزله است میگوید: خداوند مرید است یعنی او نسبت به افعال خویش عالم است و نسبت به افعال بندگان آمر است و علم و اراده در حق تعالی به یکمعناست. اشکال این نظریه در قسمت اوّل این است که اگر منظور از علم، علم مطلق است، میگوئیم: بنابراین صفت اراده همان صفت علم میشود و کمال و صفت جداگانهای نیست و حال آنکه با صفت اراده در صدد اثبات کمال دیگری غیر از علم برای حق تعالی هستیم. و اگر منظور علم مقید به مصلحت است که این همان حرف ابو الحسین بصری است و بازگشت به آن قول دارد و امّا در قسمت دوّم: لازم شیء به جای خود آن اخذ شده است، یعنی لازم اراده را به جای اراده گرفتهاند. زیرا که آمریت از اراده ناشی میشود، یعنی چون دارای اراده است امر هم میکند نه اینکه اراده همان امر کردن باشد.

.2 2   دیدگاه متکلمان اشعری

اشاعره براساس اعتقاداتشان در باب صفات خدا میگویند: صفت اراده یک صفتی زائد بر علم است و همانند سایر صفات الهی، قدیم و زائد بر ذات است که این نظریه نیز به دلیل تعدد قدما باطل است.3

.2 3   دیدگاه متکلمان شیعی

درمورد ماهیّت اراده خداوند در میان متکلمان شیعیحداقل دو نظریّه اساسی قابل طرح است:

.1 علم به اصلح: بنابراین نظریّه، که با دیدگاه اول معتزلیان مشابهت دارد، اراده خداوند، نفس داعی است و آن، علم الهی به اصلح است؛ یعنی اراده عبارت از علم خدا به صلاحی است که در امور نهفته است. بیشتر متکلّمان شیعه از جمله علامه حلی بر همین عقیدهاند.4 در همین راستا شیخ طوسی گفته است که معنای مرید بودن حق تعالی آن است که هرگاه کاری را . 3 علی محمدی، شرح کشف المراد، قم: دار الفکر، 1378، صص 124-126؛ ولفسون، فلسفه علم کلام، ترجمه احمد آرام تهران: الهدی، 1368، صص .144-252 . 4 علامه حلی، انوار الملکوت، به تحقیق محمد نجمی زنجانی قم: الشریف الرضی،1363، ص .67

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید