بخشی از مقاله

آزادي و جايگاه آن در حکومت از نگاه قرآن

تعريف آزادي : در اين باره تعريف هاي بسياري وجود دارد ولي ساده ترين تعريفي که شده اين است : « آزادي فقدان مانع و جلوگيري است»1
اين تعريف اگرچه ساده است اما مبهم و چند پهلوست و بر اساس آن قضاوت در باب خوب يا بد بودن آزادي نيز بسيار مشکل خواهد شد . در تعريف ديگري گفته شده است : « آزادي قدرت داشتن براي انجام دادن هر کاريست که به ديگران زيان نمي رساند. » 2 طبق اين تعريف حدود آزادي بايد بوسيله قانون معين شود تا مشخص شود چه کاري به ديگران زيان مي رساند و چه کاري به ديگران زيان نمي رساند .


لازم به ذکر است در بررسي مسئله آزادي توجه عمده پژوهش معطوف به آراء متفکران شيعه و معاصر بوده است و بر اين مبني انواع آزادي را مي توان اين گونه بيان کرد :


1. آزادي تکويني : انسان از نظر خلقت موجودي با شعور و اراده است و اختيار دارد ، يعني اينکه وقتي انسان در برابر هر کاري که انجام آن امکان پذير است قرار مي گيرد به حسب طبيعت وجوديش نسبت به آن کار در نقطه اي قرار مي گيرد که محل تلاقي دو راه است : انجام دادن و ترک کردن. پس انسان به حسب فطرت خود نسبت به انجام دادن يا ترک کردن کارها آزادي است و اين همان « آزادي » است 3


2. آزادي تشريعي : به طور في الجمله لازمه آزادي تکويني آزادي ديگري است که « آزادي تشريعي » نام دارد . ( هر چند ميزان اين ملازمه را به طور دقيق نمي توان بيان کرد. ) به اين معني هيچ يک از افراد بشر حق ندارند مالک اراده و عمل ديگران بشود و آنها را را بنده خود سازد و انسان ها بايد در تصميم گيري هايشان آزاد باشند . 4 خداوند متعال مي فرمايد :
قل تعالوا الي کلمه سواء ... و لا يتخذ بعضنا اربابامن دون الله ( آل عمران ، 3/64)

در جاي ديگر آمده است :
ما کان بشر ... يقول للناس کونوا عبادا لي من دون الله ( آل عمران ، /79)
هيچ بشري حق ندارد بگويد به جاي خداوند بندگان من باشيد .

نگرشي ديگر به انواع ازادي ، تقسيم آن به دو نوع ازادي معنوي و آزادي اجتماعي است . لازم به ذکر است که اين دو نوع مورد توجه ويژه قران کريم قرار گرفته و به عنوان اساسي ترين اهداف انبياء در قرآن ذکر شده است و لذا نقطه کليدي توجه ما نيز در اين پژوهش به آن دو خواهد بود .

آزادي اجتماعي خود به انواع مختلف آزادي سياسي ، آزادي بيان ، عقيده و ... تقسيم مي شود .
الف ) آزادي اجتماعي :
در تعريف اين نوع آزادي گفته شده است : آزادي اجتماعي يعني {اينکه} بشر بايد در اجتماع از ناحيه ساير افراد اجتماع آزادي داشته باشد . ديگران مانعي در راه رشد و تکمل او نباشند . او را محبوس نکنند . به حالت يک زنداني در نياورند که جلوي فعاليتش گرفته شود . ديگران او را استثمار نکنند ، استخدام نکنند ، استبعاد نکنند ، يعني تمام قواي فکري و جسمي او را در جهت منافع خودشان بکار نگيردن ، اين را آزادي اجتماعي گويند.5



تعريف ديگر اينکه : منظور از آزادي اجتماعي حق تصميم گيري ، انتخاب و فعاليت هايي است که به شخص مربوط مي گردد و در نسبت ميان فردي و اجتماع تا آنجاست که به آزادي ديگران اسيب نرساند . 6

ب) آزادي معنوي:
يکي از ويژگي هاي مبحث آزادي در قرآن تاکيد بر آزادي معنوي و آزادي دروني در کنار آزادي اجتماعي است . اهميت آزادي معنوي تا آنجاست که برخي معتقدند آزادي اجتماعي بدون آزادي معنوي امکان پذير نيست و لذا بزرگ ترين برنامه انبيا آزادي معنوي است . اصلا تزکيه نفس يعني آزادي معنوي7 :
قد افلح من زکيها و قد خاب من دسيها (شمس ، 91/9-10)

شهيد مطهري در باب ارتباط آزادي معنوي و آزادي چنين مي گويد : پيغمبران آمده اند تا علاوه بر آزادي اجتماعي به بشر آزادي معنوي بدهند و آزادي معنوي است که بيشتر از هر چيز ديگر ارزش دارد. تنها آزادي اجتماعي مقدس نسبت بلکه آزادي معنوي هم مقدس است و آزادي اجتماعي بدون آزادي معنوي ميسر و عملي نيست . 8

بنابراين انسان در سايه آزادي معنوي که همان تزکيه نفس و نفي پرستش و بندگي هر چيز و هر کسي بجز خداست نه تنها از بند نفس درون که از اسارت بندهاي بيروني نيز آزاد گشته و آزادي اجتماعي بدين شکل در سايه تحقق آزادي معنوي فراهم مي گردد.


آزادي هدف حکومت از نگاه قرآن:
قرآن يکي از اهداف رسالت انبيا را آزادي اجتماعي بيان فرموده است : در نص قرآن مجيد يکي از هدف هايي که انبيا داشته اند اين بوده است که به بشر آزادي اجتماعي بدهند يعني افراد را از اسارت و بردگي يکديگر نجات بدهند . 9

مهم ترين تعليمي که انبيا به مردم مي دهند تعليم آزادي است و بيشترين تحولي که در شخصيت آنها ايجاد مي کنند همين است که آنها را آزاد کنند و زنجير تعلقات را از دست و پاي آنها بردارند و آنان را براي پرواز و معراج آماده کنند . 10

در قرآن آمده است :
الذين يتبعون الرسول النبي الامي الذي يجدونه مکتوبا عندهم في التوريه و الانجيل يامرهم بالمعروف ... و يضع عنهم اصرهم و الاغلال التي کانت عليهم ( اعراف ، 7/157)
همانا که از اين فرستاده ، پيامبر درس ناخوانده که ( نام ) او را نزد خود در تورات و انجيل نوشته مي يابند که آنان را به کار پسنديده فرمان مي دهد ... و از ( دوش) آنان قيد و بندهايي را که برايشان بوده است برمي دارد ...

در ذيل آيه فوق اين گونه آورده شده است : اين اشاره اي بس جذاب و هوشمندانه است که رهيافت کلي دين به مساله آزادي را همواره مسلط مي نمايد و بي انکه نسبت دين با آزادي را به ساحتي مشخص و ويژه منحصر نمايد ، آزادي را در مرکز کليه تلاش هاي پيامبر و وحي قرار مي

دهد ، ايمان به پيامبر امي تعهدات تحميلي بر انسانها را برمي دارد و غل و زنجير اسارت را از گردن آنان مي گسلد ... روشن است که اگر آزداي در مرکز معنا و تلاش هاي دين قرار گيرد و قرآن و سنت حديث را جزو فطرت انساني و چونان حق حيات ، حقي برتر از ديگر حقوق انساني تلقي مي کند انتظار مي رود که ديگر مفاهيم دين هم چون سياست و حکومت نيز معنايي هم سوء و سازگار با آن داشته باشد . 11

مضمون آزادي در قرآن به تعبير مرحوم مطهري موج مي زند و آزادي اجتماعي يکي از حماسه هاي قرآني است و در اين راستا زنده ترين و موج دارترين آيه قرآن اين جمله است :
قل يا اهل الکتاب تعالوا الي کلمه سواء بيننا الا نعبد الا الله و لا نشرک به شئيا و لا يتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله (آل عمران ، 3/64)

به تعبير استاد شهيد اين آيه : دو جمله بيشتر ندارد . يک جمله اش اين است ... در مقام پرستش جز خداي يگانه چيزي را پرستش نکنيم ... جمله دوم – اينکه هيچ کدام از ما ديگري را بنده و برده خودش نداند و هيچ کس هم يک نفر را ارباب و آقاي خودش نداند ، يعني نظام آقايي و نوکري ملغي ، نظام استثمار ، مستثمر ملغي ، نظام لامساوات ملغي . 12

آزادي اجتماعي به عنوان هدف حکومت از ديد قرآن درداستان رسالت حضرت موسي جلوه روشن تري مي يابد چرا که رسالت مهم آن حضرت رها سازي قوم بني اسرائيل از چنگال اسارت فرعون بوده است.

همان گونه که گذشته آزداي اجتماعي خود به شاخه هاي ديگري تقسيم مي شود که در اينجا به بررسي اهميت آنها در قرآن مي پردازيم:
آزادي سياسي:
آزادي سياسي يکي از عمده ترين شئون آزادي است. اينکه در اسلام به مشورت پيامبر با مردم توصيه شده است دليل آشکاري بر اين که آزادي سياسي مورد تأکيد و توجه اين دين مقدس است. روشن است که مشورت در صورتي دئر جامعه مفيد فايده خواهد بود که شخص مورد مشورت در بيان عقيده خود آزاد باشد و علاوه بر آن براي بيان نظرخود سود و ثمري مترتب ببيند. در غير موارد فوق آيه و شاورهم في الامر (آل عمران/ 159) ثمره عملي چنداني نخواهد داشت.

همان گونه که قبلاً گذشت در باب آزادي سياسي مي توان به مبحث امر به معروف و نهي از منکر نيز اشاره کرد که حوزه شمول اين وظيفه حکومت را نيزدر بر مي گيرد.

2. آزادي بيان:
آيات متعددي در قرآن دال بر اهميت آزادي بيان وجود دارد کهبه بعضي از آنها اشاره مي کنيم.
الف)
فبشرعباد الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه. اولئک الذين هداهم الله و اولئک هم اولوالالباب. (روم، 30/18)
ظاهر آيه دلالت کامل بر آزادي بيان دارد ... از آنجا که آزادي انسان و آزادي بيان لازم و ملزوم يکديگرند و نيز از آنجا که لازمه طبيعت انسان غير معصوم خطا و لغزش است به طوري که نمي توان کسي را ملزم کرد که جز سخن حق و پسنديده نگويد، اسلام با توجه به مکنونات طبيعي انسان حکم نموده و نخواسته است به بهانه اشتباهات و لغزش هاي احتمالي که احياناً از انسان سر مي زند اختناق ايجاد کند.3

طبيعي است که تنها در فضاي آزادي انديشه و بيان استماع اقوال مختلف ميسر مي شود و اگر آزادي بيان نباشد و گفته هاي مختلف امکان بروز نداشته باشد مقايسه و انتخاب احسن امکان نخواهد داشت .

ب )
ادع الي سبيل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتي هي احسن ( نحل ، 16/125)
با حکمت و اندرز نيکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان با شيوه اي که نيکوتر است مجادله نماي .
مجادله نيکو و منطقي که در اين آيه به پيامبر (صلي الله عليه واله) فرمان داده شده است در فضايي امکان مي يابد که عقايد گوناگون در نظرات مخالف امکان بيان پيدا کنند والا در جامعه بسته که در آن مخالفان ( اعم از کافر ، يهو د و نصاري و .. ) امکان طرح اشکال نداشته باشند ، جدالي صورت نخواهد پذيرفت تا در اين ميان جدال پيامبر احسن باشد .

ج )
فمکث غير بعيد فقال بمالم تحط به خبرا ( نحل ، /22)
پس ديري نپائيد که [هدهد آمده ] گفت از چيزي آگاهي يافته ام که از آن آگاهي نيافته اي . آنچه از آيه فوق مورد توجه است نحوه سخن گفتم هدهد با پادشاهي با عظمت و قدرت بي نظير سليمان است . « لشکريان سليمان و حتي پرندگاني که مطيع فرمانش بودند آن قدر عدالت سليمان به آنها آزادي و امنيت و جسارت داده بود که هدهد بدون ترس و بي پروا به او مي گويد : من به چيزي آگاهي يافته ام که تو از آن آگاه نيستي . » 14

3. آزادي عقيده
بي گمان در ميان آزادي ها نقطه آغازين را آزادي انديشه و عقيده تشکيل مي دهد . آزادي بيان و آزادي هاي اجتماعي و سياسي ديگر در صورتي تحقق مي يابند که ما واجد آزادي انديشه باشيم . در توضيح آزادي ، عقيده بايد گفت آزادي عقيده به اين معناست که نبايد در عقايد ديگران تصرف مالکانه و زورمندانه داشت ، نه اينکه هر چه ديگران فکر مي کنند و اعتقاد دارند صحيح و مورد

اعتماد است . لذا آزادي عقيده يعني اينکه در جامعه اسلامي هر کس مي تواند عقيده اي را برگزيند و به خاطر آن مورد تعقيب و اهانت قرار نگيرد. البته طبيعي است آزادي عقيده به معني بي تفاوت بودن متون ديني نسبت به هر عقيده اي نيست
بعضي گمان کردن اسلام طرفدار آزادي عقيده به طور مطلق است و اجازه مي دهد هر کس هر ديني را خواست ( حتي بت پرستي و شرک ) را انتخاب کند ، به هيچ وجه صحيح نيست .

چگونه ممکن است اسلام که شالوده اي بر توحيد و نفي شرک است مردم را در مخالفت با اصل توحيد آزاد بگذارد. اين تناقص صريح است.15

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید