بخشی از مقاله

چکیده

نگارنده در این تحلیل نظري، قصد دارد ابتدا در زمینه کلی تفسیر عفاف و حجاب قرآن، ضرورت آثاراخلاقی فردي وجمعی ونقش سازنده ظاهري وباطنی آن بحث کند؛ سپس با درك علل کاهنده ارزشها و هنجارهاي مربوط به آن، درموازین عناصرفرهنگ به دنبال راهکارهاي رشد متناسب و سازنده حدود قرآنی در مقابله با آفات مفسده برانگیز هتک وفحشا برخواهد آمد.

چنین هدفی میتواند بر پایه این فرضیه استوارباشد که، کشف ملکه اعتدال و طمانینه نفس در مواجهه با قوه غریزي شهوت، بدون نیاز به جبر و قهر بیرونی موجب شکوفایی بالفعل دراخلاق عفت می گردد تا مقدمه ترادف معنوي با ظاهرحجاب، قرار گرفته و در نتیجه ازجمله لوازم معرفت درونی به حسن معروف و قبح منکر در روابط متعامل و متکامل زن و مرد وبر پایه عشق عفیف تفسیر شود.از سوي دیگر اثبات عدم تعارض بین آزادي بانوان در بهره برداري از الگوهاي پوشش متنوع فرهنگی وحفظ حدود فقهی حجاب، با توجه به تفسیري تطبیق پذیرازآزادي، امنیت و برابري کیفی حقوق، و نیز تشخیص نسبیت یا مطلقیت عفاف و حل افراط و تفریط متعارض با آن، در نیاز به پاسخگویی اعتدالگرایانه به مقتضات زمانی متجدد و متحول جامعه، اجتنابناپذیر به نظر می رسد.

 مقدمه

به منظور بیان مسئله،تفسیر عبارت از تحلیل مبادي تصوري و تصدیقی و حصول ذهنی و عینی مقصد قرآن و مدلول بسیط و مرکب لفظ در آن است.پس ضروري به نظر می رسد که مبتنی بر موازین فقهی،عقلی و عرفانی در فرهنگ مفاهمه عمومی تبیین گردد؛ تا تفسیر موضوعی انسان بر پایه هویت ،عقل نظري ومصالح عملی او متاثر از اقتضائات هر زمان و مکانی تطبیق یابد.

همه خطابهاي قرآن در محور کلی ایمان و عمل صالح،اگر چه طبق فرهنگ محاوره با صیغه و ضمیرمذکر می آید؛ اما ضمن در بر گرفتن حقیقت روحانی انسان، هیچ نگاهی به تفاوت جنسیت او ندارد. - نحل،97 ؛غافر،40 ؛آل عمران،195 ،نساء، - 124حال اگر تنظیم رفتارعاطفی فردي و جمعی بر اساس غرایز نفسانی انسان مدارانه یا اخلاق شرعی خدا محورانه باشد؛ قوه شهوت آن را مطابق با صور معنایی آن موازین ،به طور معقول یا مشروع ، استحاله کرده وانتقال خواهد داد.پس با حل تعارض بین تفسیر انفسی باطنی و شناخت آفاقی ظاهري میتوان معرفت نفس را بر محور طریقت عرفان رب متحد وتنظیم نمود. چنانکه محدودیت ظاهري شرعی همچون حجاب باطنا آزادي کمال آور روح و برابري جنسی را به دنبال داشته در حالیکه آزادي ظاهري نفسانی همانند بی عفتی باطنا محدودیت نقص آور روح و تبعیض محسوب می گردد.گویی امکان دارد در ابتدا ، تعارضی ظاهریبین آزادي نفس و حدود عفاف به علت مطلق فرض کردن معانی حقیقتا نسبی آنها به نظر برسد.

با توجه به آیات 24 نساء1و 33 نور2،زمانی می توان به مفهومی از عفاف دست یافت که غریزه شهوت درهر جنس انسان تحت میزان عقل و شرع ،حدود غیر اخلاقی فردي تفریط و مفاسد جمعی افراط در ارضاي نفس را به اعتدال ملکه طمانینه در روح و جسم برساند. پس عفت در ترادف معنایی با حیاء ،از لوازم فطرت مخموره و جنود عقل از فطریات عمومی عایله بشریت بوده و در مقابل هتک و فحشاء و مفاسد جنسی،از لوازم فطرت محجوبه و جنود جهل است

همچنین ، »استعفاف« معنی احتراز نفس از زنا هنگام محرومیت از نکاح را القا می کند. از سوي دیگر،بر اساس آیه 53 احزاب 3، پاکترین راهکار حفظ متقابل قلوب مرد و زن از امراض باطنی قوه شهوت در نفس ،این است که از وراي حجاب با یکدیگر ارتباط کلامی نزدیک پیدا کنند

واژه »حجاب« را در معناي استثنایی ازعمومیت اولین حکم حجاب در این آیه - سیوطی، 1404، -   43-41 ، می یابیم که سوال نامحرمان درباره حوائج از پشت پرده با همسران نبی - ص - را موجب حفظ طهارت قلوب از وسوسه می داند

پیش کشیدن »جلابیب« نیز انواع پوشش زیر گلو و سینه را در جامعه شامل بوده و نمادي از آزاده بودن همسري مسلمان را ثابت و عدم امکان تعرض نامحرمان را تضمین می نمود

گوییحجاب ،میوه عفاف و عفاف ریشه حجاب است .همانگونه که حجاب ظاهري نمی تواند لزوما به معناي برخورداري از کل درجات عفاف باطنی باشد ؛ عفاف بدون پوشش صوري نیز قابل ارزیابی نخواهد بود و نوع کلی این حجاب را قرآن اما انواع جزئی آن را فرهنگ معرفی خواهد کرد.

از طرفی دیگر، فرهنگ ،مجموعه اي ازبایدو نباید هاي هنجاري کلی ،تجربی،شرعی،برهانی،اخلاقی و حقوقی قراردادي و مشترك در جامعه خاصی است که به صورت نظري تکوینی و عملی اعتباري ارزش می یابد تا افراد به جهت عضویت فعال جمعی آنها را تعلیم نمایند و تربیت یابندو استعدادهاي بالقوه خود را در طبقات مختلف نقشها به فعلیت بر سانند چنانکه در تفقه قلبی و بصیرت عقلی اجتماعی خلاصه گردد. - اعراف، - 179 در این راستا آزادي تکوینی افراد در سوء یا حسن اختیار نسبت به معیار ارزیابی فرهنگها یعنی میزان تقوا و ورع آنان در مقابل معاصی منجر به اختلاف ارزشها می شود. - نحل،93 ؛حجرات،13،مائده،. - 48

اصطلاح آزادي همراه با عبودیت حق و اسارت با تبعیت از شهوات نفس و به تبع آن تعدي بر حقوق همنوع قابلیت تفسیرمی یابد. - ذاریات،56 ؛بقره،256 - پس هدف از جعل تکالیف الهی ،آزادي از قیود جسمانی روح است نه محدودیتی براي آزادي ؛به عبارتی حصول علم بعد از تمامیت القاي مبادي آن قهري بوده اما حصول ایمان پس از تعلیم مبادي آن اختیاري و آزاد است . اگر آزادي را بر اساس هویت و حیات الهی  انسان    در قرآن تفسیر نکنیم ممکن است ارزشی غیر فرهنگی را به عنوان ملاك آزادي مطرح کنیم که اگر زیبایی هم به نظر برسد نسبت به جنبه حیوانی ظاهر او کمال باشد

اما براي وجهه روحانی باطن نقص آفریند. از سویی نباید صرف توانستن تکوینی را دلیل جواز تشریعی قرار داد و قدرت ارادي بر هر عملی را نمی توان مصحح هر شهوت فرض کرد؛ چنانکه لازم است بین آیات ناظر بر آزادي تکوینی - انسان، - 3 و آیات مرتبط با آزادي تشریعی - اسراء، - 102 تفکیک شود تا با ظاهر هیچ یک براي تثبیت دیگري استدلال نگردد.

ماهیت پژوهش ،اثبات این فرضیه است که می توان حدود شرعی عفاف را با آزادي حقیقی نفس و برابري جنسیتی در هر فرهنگی به تطابق،اعتدال، امنیت و رشد منظم رساند تا تفسیر واحد ، یکنواخت ، انعطاف ناپذیر و نا هماهنگی ازفرهنگ ثابت قرآنی، بر تنوع سنن ارزشی هر زمان و مکانی تحمیل نشده و با حذف خلاقیت و کارآمدي از شرع ، موجب کاهش اعتبار و خلاءارزشهاي آن در مقابل تهاجم معانی فرهنگ ساز روزآمد غیرشرعی،نشویم.اهداف تحقیق نیز در جستجوي راه حلی اعتدالی بر می آید تا بین مکتب تفریطی و فقهی مطلق، مبتنی بر تفکیک جنسی در حریمهاي اجتماعی ،محدود سازي فرهنگها و تقبیح روابط مستقیم نامحرمان  ویا مکتب افراطیو فرهنگی مطلق،آزادسازي روابط جنسی و اختلاط بدونحدود شرع دراماکن اجتماعی و شباهت سازي کمی حقوق زن ومرد :

در نتیجه ، پاسخ دهد که آیا عفاف مطلوب قرآن، تحت سایه آزادي غیر شرعی ، امکان تعلیم فرهنگی خواهد یافت یا به صرف تحمیل ظاهري حدود فقهی حجاب بر کل جامعه، قدرت تربیت اخلاقی دارد ؟ ویا بستگی به قابلیت تفسیر تطبیقی عفاف و حجاب در فقه،نسبت به آزادي و برابري کیفی زن و مرد درهر فرهنگ اسلامی خواهد داشت؟

سابقه بحث مربوطه را می توان در کتب »:فرهنگ عفاف خانواده و دولت ،مسئولیتها و بایسته ها «اثر:  دفتر مطالعات و تحقیقات زنان ،همچنین  »حجاب در فرهنگ اسلامی «نشر :مرکز امور زنان و خانواده،جستجو نمود.    

آزادي حجاب، یکی از ارزشهاي مشترك بین دین و فرهنگ است که باعث صعود زن به امنیت اخلاقی مرد و تساوي با جنس او از نظرخنثی شدن نسبت به سوءاستفاده شهوانی ،شده اما استعدادهاي بالقوه متفاوت آن دو حقوق و تکالیف غیر قابل تشبیهی را نیاز دارد.پس شبیه سازي صور بی حجاب آنها به همدیگر در تعارض با آزادي معنا می دهد.اما به شرط پذیرش اصالت وجودي حجاب، دیگرنباید تفسیر دینی از آن با تاویل فرهنگی زن ،در تناقض باشد تا آزادي او زیر سوال برود.

بر اساس آیه 143 بقره5، و حدیث نبوي »:خیر الامور اوسطها - «کلینی،1348 ،ج6 ،540 مجلسی،1403 ،ج16 ، - 357از یک سو بعد جسمانی انسان که مظهرجنسیت اواست و با مرگ زوال می پذیرد ،هیچ سهمی در هویت انسانی او ندارد و از طرف دیگر آنچه باقی می ماند و کل حقیقت حیات او را تشکیل می دهد، هیچ اثري از شرط مرد یا زن بودن در آن ،مزیت محسوب نمی گردد.

در تفسیر کلامی آیه 29 حجر6، انسان،جنس نفس ناطقه مجردومرد مثل زن، نوع آن فرض می گردد. - ملاصدرا1380،ج8 ،264و303 - البته حفظ بالقوه صفات جنسی در برزخ یا معاد جسمانی تنها تحت غلبه صیانت روح و تجرد آن معنا می یابد. - سجده،11- 10

پس نوع جنسیت جسم،تنها ابزاري براي روح است که در سه نشئه دنیا ،برزخ و قیامت با حفظ وحدت و عینیت،روح را همراهی می کند و این بدن واحد،درهرنشئه اي متناسب با همان نشئه ظهور کند تا بتواند صفات همان موقعیت وجودي خویش را با اختیارخود اثبات سازد.گویی هریک از زن ومرد فقط در فروع و ابزاربا یکدیگر تغایر صنفی دارند؛ درحالیکه درحدود وجودي روح که در آن معیار ضعف یا قوت در جنسیت معنا نمی پذیرد برابري و آزادي تکامل در حق همه انسانها وجود دارد.چنانکه در قرآن ،نقص و تقبیح از جسم خاکی انسان - آل عمران،14؛اعراف، - 179 و کمال و تحسین از فطرت روحانی او - روم ،30؛اعراف،172 - ریشه می گیرد.براي حقیقت واحد کمال هاي متنوع و متباین ،فرض صحیح ندارد

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید