بخشی از مقاله

ارتباط بین انسان ها

ارتباطات
عمده تعريفي كه از ارتباطات مطرح شده است و عموماً مبنا براي تعاريف ديگر نيز هست، اين تعريف دكتر محسنيان راد است: «فراگرد انتقال پيام از سوي فرستنده براي گيرنده،مشروط بر آنكه درگيرنده پيام مشابهت معني با معني مورد نظر فرستنده پيام ايجاد شود.» اين تعريف دربرگيرنده آن است كه هرچه بين پيام يا در واقع معني درون پيام فرستنده و معني دريافتي از سوي گيرنده شباهت بيشتري باشد ارتباط كامل تر خواهد بود.
دكتر محسنيان راد در كتاب «ارتباط شناسي» سه شكل برقراري ارتباط و نتيجه آن طبق تناظر دو معني از سوي فرستنده و گيرنده را معرفي كرده است:


فقدان ارتباط
ارتباط ناقص
ارتباط كامل
(ارتباط با خود) فرا ارتباط


عمده كليه واژه هاي ارائه شده از تعاريف ارتباطات عبارتند از:
اقناع، اشتراك فكر، تاثيرپذيري، تاثيرگذاري، تغيير رفتار، جستجو براي پاسخ، درك عملي، داشتن علائم مشابه، درك معني، همانندي تجربه، انتقال معني، انتقال اطلاعات، دريافت پيام و...

مفهوم خود
خود در جريان ارتباط شكل مي گيرد. نوزادان در بدو توليد هيچ شناختي از خود ندارند و اين شناخت در جريان اولين نشانه هاي ارتباطي با محيط اطراف، پدر و مادر و اطرافيان حاصل مي شود انسان در جريان برخورد و تعامل با ديگران با خودش آشنا مي شود و در نتيجه اظهارنظر ديگران در مورد خودش، اين اظهارنظرها را مي پذيرد. مفهوم خود در بدو تولد ابتدا در برخورد با خانواده شكل مي گيرد. در برخورد و برقراري ارتباط با گروه همسالان تثبيت شده و در جريان روابط اجتماعي در سطحي وسيع تر تكامل مي يابد مفهوم خود، در حقيقت، محصول دروني شدن ديدگاههاي افراد خاص و افراد معمولي است.
ارتباط با خود


در اين دوران كه ما زندگي مي كنيم، مردم به ويژه آنهايي كه در شهرهاي بزرگ زندگي مي كنند از احساس وحشتناكي به نام « تهي بودن» رنج مي برند. هرچند كه رسانه هاي جمعي در پهنه اي وسيع با انسان در ارتباطند و او را سرگرم مي كنند، اما انسان ناكام و درمانده در برابر كوير زندگي خويش قرار مي گيرد. اين «درون ناخودآگاه» است كه در برخورد و ايجاد ارتباط مهمترين وسيله يا فضاي ارتباطي است. در عين اينكه خود اين دورن ناخود آگاه ارزشمندترين مخاطب فرد است. هندوهاو چيني ها با انجام حركاتي چون «يوگا» به اين ارتباط دست يافته اند. انسان به دو دليل عمده در ارتباط با خود دچار مشكل مي شود؛


الف) محرك هاي غريزي كه انسان را يك سويه نگر كرده و توازنش را برهم مي زند، مثلاً تحريك جنسي باعث عدم پاسخگويي به نيازهاي ديگر مي شود. قدما اين حالت را «گمگشتگي روحي» مي خواندند.


ب) خود بزرگترين نيروي روان است. خود مي تواند انسان را گرفتار جنون عظمت خواهي يا تخيلات فريبنده ديگر كند. شخصي كه گرفتار اين حالت شود همواره با واقعيت انساني خود را از دست مي دهد. اين مسأله باعث مي شود خود، «من خودآگاه» را به خطر اندازد.


عميق ترين نتيجه ارتباط برقرار كردن با خود باعث پديدارشدن قالب خاص و اصيلي در ارتباطات مي گردد كه به «ارتباطات درون فردي» معروف است. ارتباطات درون فردي يك دادو ستد ارتباطي است كه در درون فرد روي مي دهد. اين نوع از ارتباط در حقيقت حرف زدن با خود است.


از نظر «مانكن»، انسان در برقراري ارتباط قائل به نمادهايي است. از طريق اين نمادهاست كه آنچه او به ديگران مي گويد مي تواند همان معني و مفهوم را براي خودش داشته باشد كه براي ديگران دارد. هرچند كه در بسياري از تعابير از ارتباط درون فردي آن را اساس تمام انواع ارتباط و بخشي از ارتباط دانسته اند. انسان در واقع در نتيجه معاني كه در ذهن دارد با ديگران ارتباط برقرار مي كند – اما مفهوم ارتباط درون فردي مفهومي كاملاً مجزاست.


الف ) فرايند رمزگذاري و رمزگشايي در تنهايي انسان
ب )درون نگري انسان به يك مصيبت شخصي
انواعي از ارتباط درون فردي هستند كه انسانها درون نهادشان و تحت تاثير عشق ها، نفرت ها، آرمانها و.... در خود دارند.
از نظر «بارلاند»، محمل ارتباط درون فردي محصور در تنهايي يك شخص است كه با محيط خويش بده و بستان دارد و هم اوست كه آنچه را كه مقاصدش ايجاب كرده، مي بيند و آنچه را اندامگان او پذيرفته، حس مي كند و نشانه ها را بر طبق پويش شخصيت خويش تداعي و به يكديگر پيوند مي زند.
ارتباطات ميان فردي


ظهور مبحث ارتباطات ميان فردي از سال 1970 بود. تا اين دوران و در آغاز پيدايش اين شاخصه قابل تامل در ارتباطات از نتايج و ماحصل پژوهشهاي انجام شده در رشته هايي چون روانشناسي، روانپزشكي، مشاوره و مددكاري اجتماعي استفاده مي شد. اگرچه ارتباطات ميان فردي امروزه بعنوان يك رشته مستقل دانشگاهي مورد توجه قرار مي گيرد ولي در اصول كلي و مباحث اصلي نظري تابعي از علم ارتباطات است.


- تعريف ارتباطات ميان فردي؛ برخي عمده ترين ويژگي ارتباطات ميان فردي را تعداد افراد در فضاي ارتباط و برخي نيز بافت صميمانه ارتباط عنوان كرده اند. ليكن شاخصه اصلي ارتباطات ميان فردي «تعاملي» بودن آن است. ارتباطات ميان فردي در حقيقت نوعي از تعامل است. تعريف علمي ارتباطات ميان فردي:
«يك تعامل گزينشي، نظام مند، منحصر به فرد و رو به پيشرفت است كه سازنده شناخت طرفيت از يكديگر و محصول اين شناخت است و موجب خلق معاني مشترك در بين آنها مي شود»


اصول روابط ميان فردي
بسياري از روانشناسان اجتماعي براي روابط بين افراد در قالب خاص ارتباط ميان فردي با توجه به تعريفي كه ارائه شد، اصولي را قائل هستند. اين اصول عبارتند از:
1- انسانها نمي توانند با هم رابطه برقرار نكنند.


2- ارتباط ميان فردي با انتخابهاي اخلاقي عجين است.
3- در جريان ارتباط ميان فردي معاني مختلفي خلق مي شوند.
4- ارتباط ميان فردي موجب توسعه و تداوم روابط مي شود.


5- ارتباط ميان فردي كارآمد، آموختني است.

اهميت ارتباطات ميان فردي
براي درك بهتر اهميت ارتباطات ميان فردي داستاني را كه «جوليا تي. وود» در كتاب «ارتباطات ميان فردي» نقل كرده است. مورد توجه قرار مي دهيم؛
«دو ماه است براي مصاحبه اين طرف و آن طرف مي رويد ولي تا به حال شغلي بدست نياورده ايد. پس از مصاحبه ناموفق ديگري، يكي از دوستان نزديكتان مي پرسد چه مشكلي داريد. دوست شما بجاي اينكه فوراً با شما همدردي كند، پيشنهاد مي كند ناهار با هم باشيد و با هم صحبت كنيد. هنگام ساندويچ خوردن به دوست خود مي گوييد كه نگران وضعيت كارتان هستيد و نمي دانيد اشكال در كجاست. دوست شما با دقت به صحتبهايتان گوش مي دهد و به شما مي

فهماند كه او نيز نگران است. سپس بحث كساني را پيش يم كشد كه آنها نيز بيكار هستند. ناگهان احساس مي كنيد كه تنها نيستيد. دوست شما به يادتان مي اندازد كه ترم آخر چقدر نگران بوديد اما بالاخره موفق شديد با فارغ التحصيل شويد. با گوش دادن به صحبتهاي او اعتماد به نفس شما دوباره بالا مي رود و پيش از جداشدن از شما يك رشته ترفندهاي جديد را براي مصاحبه به شما توصيه مي كند و شما دوباره اميدوار مي شويد.»


براساس مدل نيازهاي «آبراهام مازلو» (1968) نيازهاي انسان از بنيادي ترين شان شروع و با ارضاي آنها، انسان نياز به تأمين نيازهاي انتزاعي تري دارد.
انتزاعي ترين نياز
نياز به خود شكوفايي
نياز به عزت نفسي
نياز به تعلق خاطر داشتن


نياز به ايمني و محافظت
نياز به ادامه بقا


(هوا، غذا، نيازجنسي و...)
بنيادي ترين نياز
1- نيازهاي جسمي: كودكان تازه متولد شده با گريه مي فهمانند كه گرسنه اند. در طول مسير رشد خود، انسان براي بقا نياز به ارتباط با ديگران دارد.
2- نياز به آرامش و امنيت: وقتي كه شما را كسي تهديد مي كند براي محافظت از خود به مجريان قانون مراجعه مي كنيد.
3- نياز به تعلق خاطر داشتن: ما نياز به پذيرش ديگران و معاشرت آنها داريم و در عين اينكه مي خواهيم ديگران را بپذيريم و آنها را تأييد كنيم.
4- نياز به عزت نفس: بهادادن به خودمان و ارزش قائل شدن براي خودمان و ارزشمندبودن از نظر ديگران انسان زماني براي خودش احترام قائل مي شود كه ديگران او را محترم بشمرند.


5- نياز به خوشكوفايي: از نظر مازلو، نياز به خودشكوفايي انتزاعي ترين نياز انسان است. انسان به دنبال چيزي بيش از بقاء امنيت، تعلق خاطر داشتن و عزت نفس است. انسان موجودي كمال جوست. دوست دارد با برقراري ارتباط با ديگران و بهره مندي از تجارب آنها در ابعاد جديدي را در خودش پرورش دهد و مهارتهاي جديدي را كسب نمايد. انسان در جريان ارتباط با ديگران است كه پي به توانايي ها و استعدادهاي خود مي برند.
شايد اولين كسي را كه به شما گفت در فلان زمينه استعداد داريد به خاطر بياوريد، همين تشويق و تشويقهاي ديگر باعث شد تا شما به دنبال همان استعدد برويد و خود را شكوفا سازيد.


6- مدلهاي ارتباطات ميان فردي
1- مدل هاي خطي: هارولد لاسول در سال 1948 مدل ارتباطي خود را ارائه داد. در اين مدل يك نفر بر ديگري تاثير مي گذارد. اين ديدگاه شامل پنج عنصر، چه كسي، چه مي گويد، در چه كانالي، به چه كسي و با چه تأثيري مي باشد.


كلورشنون و وارن ريور بعدها با تكميل مدل لاسول در سال 1949 به مدل خود عنصر پارازيت را افزودند. اين دو مدل سه ضعف عمده داشتند اولاً جريان ارتباط در آنها يك طرفه است و دوماً شنوندگان منفعلانه پيامهاي فرستنده را دريافت و پاسخي نمي دهند.
(مقصد) گيرنده → علامت دريافتي → علامت = كانال →پيام → منبع اطلاعات
پارازيت
ضعف سوم آن است كه ارتباطات اساساً
فرايندي پوياست ولي اين مدل ها ارتباطات را ايستا جلوه مي دهند.


2- مدل هاي تعاملي: بازخورد يا feedback اصلي ترين عنصر اين مدل هاست. ويلبرشرام يكي از صاحبان اين مدل هاي ارتباطي است. وي معتقد است كه بازخورد در فرآيند ارتباط، نوع ثانويه پيام است. پيام دهندگان در حقيقت پيام را در درون ميدان شخصي تجربه خود خلق و تفسير مي كنند. هرچه ميدان تجربي افراد همپوشي بيشتري داشته باشد افراد منظور يكديگر را بهتر مي فهمند.


ضعف اين مدل ها در اين است كه فرايند ارتباطات انساني را بطور كامل پوشش نمي دهند. اين مدل ارتباط را يك فرايند زنجيره اي خطي نشان مي دهد. در اين مدل ابتدا يك نفر با ديگر ارتباط برقرار مي كند و پس ديگري به او پاسخ مي دهد اين در حالي است كه ارتباط فرايندي همزمان است نه نوبتي. ضعف بعدي اين است كه اين مدل به پويايي ارتباط توجه نمي كند اگر دو نفر مدت طولاني با هم در ارتباط هستند رابطه آنها با هم صميمي تر و خودماني تراز زماني است كه با هم تازه آشنا شدند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید