بخشی از مقاله
چكيده
تهيه و تدوين برنامه هاي توسعه شهري در جهان و ايران با مفهوم امروزي از قدمت زيادي برخودار نيست ولي تلاش هاي انجام گرفته در اين خصوص به زمان هاي گذشته باز مي گردد، نخستين تلاش هايي كه به نوعي در راستاي نظم دهي به سكونتگاه انساني بوده است كه اولين سرچشمه هاي تدوين برنامه توسعه را فراهم نموده است.
در يك تقسيم بندي عمده مي توان 4 مرحله زير را براي سير تحول طرح هاي توسعه شهري در جهان برشمرد.
مرحله نخست (سال هاي 1800 تا 1900 ميلادي) شكل گيري ايده آرمان شهري براي رفع مشكلات شهروندان ارائه مي شود.
مرحله دوم (سال هاي 1900 لغايت 1950 ميلادي) با تهيه طرح توسعه براي شهرهاي اروپايي همچون آمستردام، پاريس و لندن، نخستين تفكرات مبتني بر برنامه ريزي به وجود مي آيد.
مرحله سوم (سال هاي 1950 تا 1970) شكل گيري و تدوين منشور آتن وتوجه به استانداردهاي كمي زندگي شهري.
مرحله چهارم (1970 به بعد) توجه به جنبه هاي غير كالبدي شهرها و ايجاد نگرش هاي جديد در برنامه ريزي توسعه شهري.
بررسي سيرتحول مطالعات طرح هاي توسعه شهري در ايران در يك طبقه بندي كلي 3 مقطع تاريخي زير را بيان مي كند:
مرحله اول: قبل از اسلام و دوران باستان با شكل گيري مجموعه هاي باشكوه و عظيم همچون چغازنبيل ـ تخت جمشيد ـ جندي شاپور و ....
مرحله دوم: بعد از اسلام تا مشروطيت رونق شهرنشيني با گسترش هنر دوران اسلامي و معماري باشكوه در مساجد بازارها و ايجاد شهرهاي پررونق مثل سمرقند، بخارا، اصفهان و...
مرحله سوم: دوران معاصر، با ورود اتومبيل به شهرهاي گور و تغيير ساختار قضايي شهرها با شكل گيري خيابان هاي عريض و تهيه اولين طرح هاي توسعه شهري از دهه 1340 شمسي به بعد.
واژگان كليدي
توسعه شهري در جهان، سكونتگاه انساني، تغيير ساختار فضايي شهرها،
مقدمه
تفكر در خصوص تهيه طرح براي شهر و بررسي ابعاد مختلف توسعه آتي آن از قدمت زيادي برخوردار نيست و واقعيت آن است كه با هريك از تقسيم بندي هاي انجام گرفته در اين خصوص مقايسه شود،[2] مشخص مي گردد[3] كه مدت زمان قابل تصور براي تفكر و تهيه طرح شهري حداكثر دو قرن است كه از اوايل قرن نوزدهم به بعد را شامل مي شود
. بنابراين شهرسازي نسبت به برخي علوم ديگر از عمر كوتاهي برخوردار است و خصوصاً در جريان تحولات انجام گرفته در طول دو سده اخير نيز با نوساناتي مواجه بوده است كه بعضاً دگرگون كننده برخي بنيانهاي اساسي اين علم شده است. بنا به همين سابقه، شهرسازي از نظريه پردازي صرف در باب مباحث اجتماعي، اقتصادي و يا ايده آل گرايي و تخيل پردازي شروع و قريب يك قرن با اين شيوه تفكر تداوم مي يابد. (اوايل قرن نوزدهم با نظريات رابرت اوئن، شارل فوريه، ژول ورن، ژان باتيست گودن و ديگران)[4]
با شروع قرن بيستم و رواج تفكرات عملي مبني بر پوزتيويسم و اثبات گرايي تجربي حاكم بر علوم، تفكرات طرح شهري و توسعه آن نيز از قاعده كلي تبعيت مي كند و به همين دليل شيوههاي تفكر مباحث شهري يكباره از مسائل انتزاعي و كلي به موارد عيني و جزيي تبديل مي گردد و توجه به مسائل عمومي و روزمره همچون بهداشت، حمل و نقل، ميدان و فرم شهري جاي خود را به مسائل كلي همچون طبقه بندي نظام مسكن (نظريه رابرت اوئن 1771-1858)[5] جامعه اشتراكي فالانستر (نظريه شارل فوريه 1838-1772)[6] و طرح قصر اجتماعي (نظريه ژان باتيست گودن 1819-1888) [7] مي دهد.
وارد شدن عرضه مهندسي عمدتاً با مفهوم Civil در شهرسازي كه عموماً با ماهيت عمران و ساختمان سازي قابل بيان است، تغيير عميقي در انديشه و شيوه عمل شهرسازي به جـــاي مــي گـذارد و باعث مي شود كه ماهيتاً جايگاهي زميني پيدا كند و از تخيلات به واقعيات روزمره تغيير يابد. به همين دليل توجه به جنبه هاي كالبدي شهر هم در نقشه شهري (طرح خيابان بندي شطرنجي Grid Iron) و هم عناصر شهري (ميدان هاي بزرگ توسط بارن اوسمان)[8] نمود مي يابد از اين مقطع اصول نظري شهرسازي مدرن پايه ريزي مي شود و توجه شديد به كميات معماري و جدايي فعاليت هاي شهري به عنوان يك اصل اجتناب ناپذير معرفي مي گردد (تفكرات لكر بوزيه 1965-1887).
از طرف ديگر وقوع جنگ جهاني دوم و تبعات ناشي از تخريب همه جانبه شهرها در اثر جنگ، باعث شد كه توسعه شهري از نگاه تك بعدي به چند وجهي تغيير يابد و به همين دليل توجه به مشكلات شهري از نگاه جامع ديدن به همه مسائل شهري مطرح مي گردد. به اين اميد كه جامع بيني بتواند همه پيچيدگي هاي نظام شهري را حل كند و محققان مختلف هريك از فراخور علم مكتسب خود به شناخت و تحليل برسند.
نتيجه نهايي اين تحول، اين بود كه امر شهرسازي جامعيت مي يابد و متخصصان اقتصاد، جامعه شناسي، جغرافيا، حقوق و ... علاوه بر معمار و مهندس قبلي براي تدوين طرح شهري فرا خوانده مي شوند و همين امر مقدمه اي بر تولد دانش شهرسازي در مفهوم آكادميك آن مي شود، شايد بتوان گفت كه ويژگي هاي اين دوره رجعت به دوران نخست شهرسازي است كه در آن تخصص هاي غيرفني در عرصه هاي نظري و خصوصاً با گرايش هاي اقتصادي، اجتماعي و مالي به ارائه ايده پرداختند. اما در عين حال به دليل تلفيق تخصص هاي گوناگون، نقش محوريت يك حرفه (اعم از معمار يا جامعه شناسي و اقتصاد) از بين رفته و تفكر جامع نگري در طرح هاي توسعه شهري گسترش مي يابد.
از اوايل دهه 1970 ميلادي، ضرورت كاربرد روش هاي جايگزين مطالعات جامع در طرح هاي شهري مطرح مي گردد و تأكيد بر نظريات جايگزين، خصوصاً نظريه عمومي سيستمها عنوان مي شود. به عبارتي رابطه انسان با محيط (شهروند با شهر) و عناصر تشكيل دهنده سيستم شهري در شيوه جديد مطرح مي شود.
از اين نظر نگاه به شهر همچون سيستمي پيچيده، احتمالي و در حال تكامل ديده مي شود كه استفاده از مباني نظري و روش هاي عملي آن در مطالعات شهري، اجتناب ناپذير است. توجه به شهر بايد همچون مجموعه اي از عناصر باشد كه با هم چنان در رابطه اي متقابل قرار مي گيرند كه تغيير در هر عنصر تشكيل دهنده مجموعه، موجـــب تغيير ساير عناصر و در نتيجه كل مجموعه مي شود. عناصر سيستمي كه در يك شهرقابل بررسي است شامل، انسان، فعاليت ها، مكان اختصاص يافته به آنها و ارتباطات مادي و غيرمادي است.
مراحل تهيه طرح هاي توسعه شهري
سيرتحول ديدگاه ها و روش هاي عملي حاكم بر طرح هاي توسعه شهري در كشورهاي مختلف (خصوصاً اروپاي غربي) طي دو قرن كه از آغاز پيدايش شهرسازي سپري شده است به 4 مرحله متفاوت به شرح زير قابل تقسيم است.[9]
مرحله اول (از 1800 تا 1900 ميلادي)
در اين دوره، هنوز شهرسازي به عنوان حرفه اي مستقل به وجود نيامده است. عمده كساني كه در باره چگونگي توسعه شهرها نظر مي دهند. نظريه پردازان مسائل اجتماعي براي رفع مشكلات طبقات اجتماعي هستند كه با ذكر خصوصياتي در خصوص شهر مطلوب يا ايده آل خود نظر مي دهند و عموم ايده هاي مطرح شده كه به صورت اتويپا مطرح مي شود شهر مناسب را خارج از شهرهاي موجود مي داند
و به همين دليل به شرايطي اصطلاحاً آزمايشگاهي مي انديشند كه براي تحقق شهر مورد نظر بايد هرگونه محدوديت و مانع به عنوان پيش فرض اوليه برداشته شده تا شهر ايده آل به صحنه ظهور برسد. بنا به همين دليل است كه بهترين نظريات مطرح شده اين دوره همچون شهر خيالي رابرت آوئن (1858-1771) و فالانستر شال فوريه (1838-1772) هيچگاه جنبه اجرايي پيدا نمي كند.
زيرا بسياري از اين نظرات با پيش فرض تغيير شرايط وضع موجود و ساختارهاي حاكم بر نظامي است كه براساس ساختار سياسي ـ اقتصادي ناشي از تحولات انقلاب صنعتي به وجود آمده است و قاعدتاً تغيير آن از عهده يك شهر ساز صرف برنمي آيد. زيرا نقد آوئن از ليبراليسم اقتصادي حاكم بر جامعه آن روز و دفاع از طبقه كارگر و پيشنهادهايش در مورد اصلاحات، او را قبل از هرچيز در راس اتحاديه كارگري و نظريه پرداز سوسياليسم دولتي قرار مي دهد كه براي تحقق اين ايده به 12 هزار هكتار (معادل 30 هزار ايكر).
نياز داشت تا در آن نقشه اي شطرنجي را ارائه كند و هركدام از خانه هاي شطرنج، پذيراي 1100 نفر در 400 تا 600 هكتار باشد، در عين حال نيز براي تحول اساسي شرايط و رفتار محرومان بايد آنان را از محيطي كه هم اكنون تأثير شومي بر آنها دارد بيرون كشيد و آنان را در شرايط مناسب براي سرشت طبيعي انسان قرار داد. شرايطي كه برازنده انسان و به نفع تمامي طبقات باشد.[10]
تأثير عميق انقلاب صنعتي كه با اختراع ماشين بخار جيمزوات شروع مي شود، به تدريج همه ساختارهاي اقتصادي، اجتماعي و سياسي را تحت الشعاع قرار مي دهد و نظام شهري نيز از اين قاعده مستثني نمي شود زيرا شهرهاي اروپايي در اين دوره به سبب تأثيرات انقلاب صنعتي به گونه اي بي سابقه گسترش مي يابند. اين توسعه عمدتاً به طور بي رويه و بي ضابطه در حاشيه بافت منسجم شهري (ميراث قرون وسطي) در اطراف صنايع و خطوط آهن و توسط صاحبــان زمين حومه هاي نوساز شهري صورت مي گيرد، مقابله با اين شرايط نابسامان يكي از اهداف دولت هاي بورژوازي اين دوره قرار مي گيرد كه عموماً به ايجاد تسهيلات بهداشتي محدود مي شود.
در عين حال در اواخر اين مقطع كه به نوعي نوزايي علم شهرسازي را پديده مي آورد. برخلاف آنچه كه در حومه هاي شهري بدون ضابطه و برنامه روي مي دهد، بازسازي مركز شهري در چارچوب هاي طرح هاي مدون صورت مي گيرد، اهداف و محتواي اين طرح ها از طرف هيأت حاكمه با توجه به نيازهاي جوامع و دولت هاي جديد تعيين مي شود و طي آن پيش بيني هايي براي ايجاد مراكز جديد اداري و خدماتي ، ميدان ها و شاهراه هاي جديد ارتباطي، پل ها، خطوط مترو راه آهن و تأسيسات زيربنايي آب و فاضلاب مي شود.
عمده اين طرح ها با كمك تكنسين هاي جديدي به نام مهندس تهيه و اجرا مي شود و معماران اين قرن كه بيشتر سرگرم ساختن ابنيه تشريفاتي هستند با اين فعاليت ها بيگانه مي مانند. حومه هاي نوساز شهري نيز كه خيلي زود بخش اعظم ساختار شهر مدرن اروپايي را تشكيل دادند، خود به خود و بدون دخالت معماران توسعه مي يابند. به عبارتي زماني كه عواقب منفي اين حومه جزء لاينفك ساختار شهري مي شود، لزوم تدوين طرح براي آنها احساس مي شود.
در بين نمونه هاي مطرح اين دوره بايد به طرح بارن اوسمان براي مركز شهر پاريس اشاره كرد كه الگويي براي بازسازي مراكز شهري در سايه كشورهاي اروپايي و به تدريج ساير كشورها مي شود.
مرحله دوم (1950-1900)
شروع قرن بيستم با تحولات زيادي در عرصه علوم همراه مي گردد، نظريات مبتني بر استدلال استقرايي و گسترش شيوه هاي تجربي در همه علوم باب مي شود و تدوين قواعد استدلالي براساس فلسفه علمي، اساس روش شناسي را تشكيل مي دهد. به طوري كه قواعد منطقي مبناي شناخت در فلسفه طبيعي برشمرده مي شوند.[11]
قاعده يكم: براي تعليل اشياء طبيعي، فقط بايد به عللي تمسك ورزيد كه هم صادق و هم براي تبيين ظواهر كافي باشند.
قاعده دوم: بايد به معلول هاي مشابه، تا جايي كه ممكنست علل مشابه را نسبت داد.
قاعده سوم: آن دسته از اوصاف كه در همه اجسام موجود در دسترس آزمايش يافت مي شوند و شدت و ضعف هم برنمي دارند مي بايد اوصاف همگاني جميع اجسام شمرده شوند
.
قاعده چهارم: احكامي كه از طريق استقراء عمومي و بر اثر كندو كاو در پديده ها به دست مي آيد درست است ونبايد به فرضيات مخالف اعتنايي شود.
به تبع تدوين قواعد منطقي و احكام استدلال در همه علوم، در اين دوره اصول نظري شهرسازي مدرن شكل مي گيرد و همه صاحبنظران سعي در بيان تجارب استقرايي مبتني بر مصاديق علمي دارند. بنا به همين دليل است كه در اين دوره نظريات متعددي در باره شهرسازي مطرح مي شود كه برخي از آنان عبارتند از:
• نظريه شهر خطي توسط آرتور سوريا.
• نظريه شهر صنعتي توسط توني گارينه[12] (1948-1869)
• نظريه باغ شهر توسط ابنزر هاوارد[13] (1928-1850)
• نظريه شهر درخشان توسط لوكور برزيه[14] (1965-1887)
نيمه اول قرن بيستم علاوه بر ايجاد تأكيد انديشه هاي پوزيتويسمي و بروز دو جنگ جهاني، زمينه بيشتري را براي تفكر بيشتر و منطقي تر به مفهوم توسعه شهري ايجاد مي نمايد. به همين دليل كنگره چهارم معماري مدرن (سيام) كلاً به موضوع شهرسازي اختصاص مي يابد و طي آن يك الگوي نمونه براي تهيه نقشه هاي شهري ارائه مي گردد كه برطبق آن براي هر شهر بايد 3 نقشه تهيه شود. يكي براي نشان دادن شيوه استفاده از زمين، دومي براي نشان دادن وضعيت معابر و سومين نقشه براي تكميل موقعيت شهر با توجه به محيط اطراف آن.
الگوي فوق الذكر مبناي تهيه طرح هاي توسعه شهري براي 33 شهر از جمله لندن، پاريس، برلين، ديترويت، مادريد مي گردد ولي اين الگو تنها نقشه هاي وضع موجود را نشان مي دهد، علاوه بر اين در فاصله دو جنگ جهاني، روش هايي كه براي سامان دادن شهرهاي بزرگ به كار گرفته مي شود، عمدتاً پراكنده و نامنسجم هستند و طرح هاي كلي شهري از محدوده مراكز شهري فراتر نمي روند.
تنها تجربه 3 پايتخت اروپايي (آمستردام، پاريس و لندن) از اين قاعده مستثني است و طرح در محدوده اي فراتر از مركز شهري و به عبارتي منطقه پيرامون شهري مورد بررسي و پيشنهاد قرار مي گيرد. نكته مهم مرتبط با اين مقطع اين است كه شروع تجربه تهيه طرح توسعه شهري به صورت جامع و توجه به تخصص هاي مرتبط با مسائل شهري ولي جدا از آن همچون جمعيت شناسي، اقتصاد، حقوق و....
از اين زمان به بعد آغاز مي شود و حرفه شهرسازي برمبنـاي عام ديدن همه مسائل شهري از اين زمان شروع مي شود و متعاقباً نيز گسترش سريعي را در كشورهاي مختلف پيدا مي كند. از آنجايي كه اين روش مطالعه به عنوان نقطه عطفي در تاريخ مطالعات تهيه طرحهاي توسعه شهري شناخته مي شود، ضروري است كه به 3 طرح مهم كه با اين شيوه بررسي شده اند اشاره شود.
طرح آمستردام (1939-1934)
در سال 1934 براي پايتخت هلند به استناد قانوني كه براساس آن همه شهرهاي بيش از 10 هزار نـفـر موظف به تهيه برنامه هاي توسعه آتي شده بودند طرحي تهيه مي شود كه ويژگي كامل يك طرح جامع شهري را داراست. به اين ترتيب كه با پيش بيني رشد آتي جمعيت شهر، خصوصيات تاريخي و فيزيكي و موقعيت آمستردام به عنوان پايتخت هلند جهت توسعه شهر، ميزان افزايش سطوح مسكوني، خدماتي، فضاي سبز و پارك ها، مراكز كار و فعاليت، چگونگي تقويت شبكه حمل و نقل زميني، زيرزميني و هوايي و تأسيسات زيربنايي و همچنين ضوابطي براي محله بندي شهر، ارتفاع ساختمان ها، تعداد طبقات و فاصله بلوك ها از يكديگر تعيين مي شود.
اين طرح به سبب آغاز جنگ جهاني دوم اجرا نمي شود و پس از اتمام جنگ نيز، طرح ديگري براي شهر تهيه مي شود كه در برخي بخش ها با طرح پيشين مغاير است.[15]
طرح پاريس (1939-1934)
در سال 1934 كميسيون ويژه اي براي تهيه طرح پاريس و تعيين محدوده منطقه شهري آن تشكيل مي شود، براساس اين طرح نتردام، مركز منطقه و اراضي و شهرهاي كوچكي كه تا فاصله 30 كيلومتري آن واقع شده اند جزو منطقه شهري پاريس قرار مي گيرند. تدوين كنندگان اين طرح كه براي تهيه و تصويب آن 5 سال زمان را صرف نموده اند. شكل توسعه چند مركزي طرح اوسمان را الگوي مناسب براي توسعه پاريس بزرگ تلقي نمودند.
علاوه بر اين تعيين ضوابطي براي چگونگي استفاده از زمين و ضوابط ساختماني مناطق گوناگون، ضوابط تصميم گيري در باره مناطقي كه اهميت تاريخي و هنري دارند (كاخ ورساي و سن ژرمن) مجموعاً محتواي طرح پاريس بزرگ را تشكيل مي دهند. اين طرح نيز همچون طرح جامع آمستردام به علت شروع جنگ اجرا نمي شود و درسال 1956 طرح ديگري براي اين شهر تهيه مي شود كه درآن برخي سياست هاي طرح قبل از جنگ دنبال مي شود.
طرح لندن بزرگ (1944)
طرح لندن به خلاف دو طرح جامع پاريس و آمستردام بلافاصله بعد از جنگ جهاني دوم تهيه مـــــي شود، ايـــــن طـرح براساس شناخت دقيق شهر و اصولي كه كميسيون بارلو براي برنامه ريزي و طرح ريزي محـــدوده لندن و اراضي مجاور آن تدوين مي كند، تهيه مي گردد. در طرح لندن بزرگ كه توسط سرپاتريك ايبر كرامبي [16]تهيه مي شود
شكل فيزيكي توسعه متحدالمركز و استخوان بندي تاريخي آن در قرن سيزدهم حفظ مي شود و سياست اصلي طرح، تقويت شبكه حمل و نقل سريع از طريق شاهراه حلقوي براي جابجايي سريع، پيرامون حلقه سوم شهر لندن است. علاوه بر اين، تقويت خطوط راه آهن و مترو، احداث 8 فرودگاه دركنار شهرهاي اقماري و همچنين سياست هاي زير مدنظر قرار مي گيرد:
• كاهش صنايع و اشتغال صنعتي در محدوده لندن واراضي مجاور آن.
• كاهش جمعيت در لندن بزرگ
• ايجاد مراكز جديد جمعيتي در نزديكي لندن
• حفظ اهميت بندر لندن و كنترل قيمت زمين و نوسانات آن توسط طرح
• ايجاد شهرهاي اقماري در محدوده هاي پيراموني شهر
مرحله سوم (1970- 1950)
مرحله سوم مطالعات توسعه شهري به زمان پس از جنگ جهاني دوم و نتيجه آن يعني تخريب وسيع بسياري از شهرهاي درگير جنگ بر مي گردد. آنچه كه از ويراني هاي به جاي مانده جنگ براي همگان عيان است، بازسازي و نوسازي سريع شهرها و استفاده از اصول نظري شهرسازي مدرن براي تهيه طرح هاي توسعه شهري است. ضرورت هاي ناشي از برنامه هاي بازسازي و كوشش براي رفع عدم تعادل هاي موجود در چگونگي استقرار و توزيع جمعيت، تأسيسات توليدي و خدماتي زيرساختي باعث توجه به برنامه ريزي و طرح ريزي كالبدي در سطوح منطقه اي و شهري نيز مي شود.
در اين دوره مهمترين مشخصه هاي برنامه ريزي و طرح ريزي كالبدي در 2 عرصه مختلف به منصه ظهور مي رسد:
1. طرح هاي توسعه شهري در قالب طرحهاي جامع، حاوي برنامه اي كلي و بلند مدت توسعه شهري براي دوره اي بلند مدت (عموماً 20 ساله)
2. طرح هاي تفصيلي به عنوان ابزار اجرايي طرح هاي جامع و به عمل رساندن پيشنهادهاي طرح اهداف اصلي طرح هاي جامع شهري و متعاقب آن طرح هاي تفصيلي الهام گرفته از اصول شهرســـازي كاركردي كه در چهارمين كنگره بين المللي معماري مدرن در سال 1933 تدوين شده است بر مي گردد. دو اصل عمده اين دوره عبارتست از به نظم در آوردن فعاليت هاي عمده شهري (مسكن، كار، تفريح، ارتباطات) و استاندارد نمودن نيازهاي كمي و كيفي زندگي شهري با توجه به دو هدف فوق الذكر. بنابراين شهرسازي صرفاً موضوعي زيبايي شناختي و تك عملكردي نيست بلكه بايد ابعاد مختلف زندگي شهرنشينان رابراي رسيدن به رفاه بيشتر شامل شود.
برمبناي اهداف و مباني نظري فوق الذكر، در نيمه اول قرن بيستم، نظريات متعددي شكل مي گيرد كه هركدام به گونه اي اصول سازماندهي كاركردي و فيزيكي شهر منظم و متعادل را ارائه مي كنند. از اين ميان نظريات منطقه بندي شهري (Zoning) و نظام سلسله مراتب تصميمات شهري در تحقق اصول شهرسازي كاركردي بيشتر مورد استفاده قرار مي گيرند. و شهرهاي بسياري براساس اصول اين دو نظريه طرح ريزي مي شوند.
از آنجايي كه دو عامل عمده اين مقطع زماني، طرح هاي جامع و تفصيلي هستند، در فصل بعدي به تشريح اهداف، مراحل و شيوه تهيه هريك به طور مفصل پرداخته مي شود.
مرحله چهارم (1970- به بعد )
از اواخردهه1960 ناكامي طرح هاي جامع سنتي درتحقق اهداف و آرما نهاي طرح توسعه شهري از يك سو و رواج و گسترش ديدگاه هاي جديد برنامه ريزي و شناخت در علوم از سوي ديگر باعث مي شود كه ضرورت تغيير در شيوه مطالعه طرحهاي توسعه شهري به وجود آيد. به همين دليل، نخست برنامه ريزان شهري انگلستان با تأكيد بر نظريه عمومي سيستم ها، ضرورت كاربرد روش هاي سيستمي را در برنامه ريزي و طرح ريزي شهري مطرح مي نمايند و به دنبال آن تغيير در شيوه نگرش طرح هاي جامع سنتي كه به رابطه يك سويه عناصر مي پرداخت (مجرد ديدن اجزاي شهري و بررسي آنها بدون ارتباط با يكديگر) به متقابل ديدن عناصر تشكيل دهنده مجموعه تبديل مي شود.
در نگاه جديد و با برداشت سيستمي، شهر همچون پديده اي پيچيده، احتمالي و در حال تكامـل مشخص مي گردد كه همواره پويا بوده و براي بررسي تحولات آن بايد پيش بيني را در قالب يك سيستم پويا جستجو نمود. براساس روش سيستمي، مراحل روند طرح ريزي چرخه پيوسته اي ازمراحل تحليل و جمع بندي است كه جايگزين روند استنتاجي مي شود. اگر در شيوه هاي سنــتي،
مرحلــه شناخت و تحليل وضع موجود، مقدم بر جمع بندي قرار مي گرفت، در روش سيستمي تدوين اهداف براي محدوده مطالعه و گردآوري و مدل سازي اطلاعات و ارزيابي و اجراي راه حل جايگزين آن مي شود. به عبارتي فرآيند برنامه ريزي كه از هدف گذاري تا نظارت بر اجرا را شامل مي شود، در طرح هاي توسعه شهري جايگزين جامع بيني فاقد هدف مي گردد
و شايد بتوان به جرأت اذعان كرد كه براي نخستين بار، طرح توسعه شهري از نقشه كالبدي به برنامه توسعه شهري تغيير مي يابد. ويژگي خاص شهرسازي اين مقطع زماني با توجه به جنبه هاي اتفاقي شهر و نگرش مبتني بر شرايط عدم قطعيت، محدوديت دانش بشري و نهايتاً نيز محدوديت اختيارات و كنترل انساني است. به همين دليل در ديدگاه جديد تعريف انسان و برنامه ريزي براي او بدين گونه بيان مي شود:
“انسان در شرايطي كه دانش وي كامل نيست عمل مي نمايد. به علاوه انسان اغلب از لحاظ اولويت ها دچار كشمكش بوده و در مقابل آنها غيرمنطقي است، لذا قدرت انسان در محاسبه و كنترل خيلي محدود است و بي شك در شرايط عقلانيت محدود و عدم كمال اين رويه ادامه خواهد يافت.[17]
اگر تجربه طرح جامع و نظريات مرتبط با آن دركشورهاي مختلف از جمله فرانسه، انگلستان و هلند، نقطه شروعي در شيوه عملكرد شهرسازي در دنياي مدرن تلقي مي شود، اما تحولات ايجاد شده در شيوه هاي علمي برنامه ريزي از دهه 60 به بعد كه شهرسازي را نيز با تغيير در رويكرد مواجه مي نمايد، نقطه عطف جديدي محسوب مي شود.
به همين دليل در نظريات ارائه شده اين مقطع كه از سوي افرادي همچون پل ديويدوف، توماس راينر، آلت شولر و ديگران مطرح مي شود، مقوله توسعه شهري را با نگاه جديدي مطرح مي نمايد. در اين راستا تجربه بـــــرنامه ريزي سـنتي از نگاه جامع و فاقد هدف به انواع جديد برنامه ريزي كه مبتني بر درك شرايط موجود نظام شهري است تغيير مي يابد و اصطلاحاتي چون برنامه ريزي تصميم گير،[18] برنامه ريزي روندي،[19] برنامه ريزي جزء به جزء،[20] برنامه ريزي اجرايي و سياستگزاري،[21] برنامه ريزي اجتماعي، و وكالتي [22]به عرصه نظام شهرسازي وارد مي شوند.
روش سيستمي طرح ريزي شهري
بزرگترين تحولي كه از اين مقطع زماني در عرصه مطالعات شهري و تهيه طرح هاي توسعه اتفاق مي افتد، تغيير روش تهيه طرح از تك بعدي ديدن و بررسي تحولات آينده براساس رونــد گذشته، ورود به عرصه سيستمي و نگاه به شهر به عنوان يك سيستم است. براساس اين روش، مراحل روند طرح ريزي، چرخه پيوسته اي از مراحل تحليل و جمع بندي است كه جايگزين روند استنتاج سنتي مي شود. مراحل اين روش جديد به شرح زير قابل طبقه بندي است: [23]
• تدوين اهداف طرح ريزي براي محدوده مورد مطالعه
• ايجاد بانك اطلاعاتي براي تشريح رفتار گذشته و حال سيستم
• پيش بيني و مدل سازي
• ارزيابي گزينه هاي توسعه و انتخاب گزينه مطلوب
• اجراي طرح و كنترل سيستم شهري
سابقه تحولات شهرسازي
فعاليت هاي مرتبط با تهيه طرح هاي جامع شهري در ايران از دو نظر قابل بررسي است، يكي لحاظ نمودن آثار پيشينيان از دوران باستان تا زمان حاضر و ديگري براساس مطالعات طرح توسعه شهري به مفهوم امروزين.
واقعيت اين است كه اگر چه سابقه تهيه طرح توسعه شهري در ايران قدمت اندكي دارد و حداكثر به نيـم قرن مي رسد. اما ميراث به جاي مانده از پيشينيان كه قبل از ميلاد را نيز بعضاً در بر مي گيرد. حكايت از وجود تفكر پيش انديشيده اي دارد كه اگر چه با مفاهيم امروزين هماهنگ نيست اما قطعاً در زمان خود حاكي از وجود طرح ريزي انديشمندانه اي دارد. وجود مجموعه تخت جمشيد پاسارگاد، معبد چغاز نبيل در هفت تپه خوزستان، ارگ بم كرمان. تپه سيلك كاشان، شهر سوخته سيستان و بلوچستان و بسياري ديگر همگي حكايت از اين دارد كه سازندگان بناهاي فوق الذكر، از پيش، نياز سنجي، امكان سنجي و لحاظ نمودن جميع شرايط اقليمي و سازه اي ، امنيتي و غيره را در نظر گرفته و براساس تلفيق متناسب آنها با يكديگر به ساخت اقدام نموده اند.
علاوه بر آثار به جاي مانده از دوران باستان، شهرهايي نيز با نقشه هاي منظم و از قبل طراحي شده وجود دارد كه عموماً با شبكه بندي نظم هندسي طراحي شده اند كه از جمله نمونه هاي باقي مانـــده مي توان به شهرهاي شاپور و اردشير خوره (فيروزآباد) در فارس، جندي شاپور و ايوان كرخه در خوزستان، بابل و تيسفون اشاره كرد.
از بين نمونه هاي فوق الذكر، شهر اردشير خوره با انجام محاسبات دقيق و كمي رياضي، دايره اي را به وجود آورده است كه حاكي از دقت عمل طراحان اين شهر است. همچنين در شهر نيشابور ويژگي هاي خاصي در شبكه بندي معابر مدنظر بوده است به طوري كه باعث شكل گيري شبكه شطرنجي شده است. علاوه بر اين خود شهر به سه قسمت تقسيم مي شود كه عبارتست از:
1ـ شهر خاص 2ـ نواحي خارج شهر 3ـ پاسدارخانه ها
شهرخاص داراي برج و حصار و چهار دروازه بوده كه در خارج شهر پاسگاه ها واقع شده و آنها نيز داراي دروازه بودند.[24]
نقطه عطف اوليه در ساخت شهر ايراني كه مبتني بر نظام بندي شهر و تفكر در خصوص چگونگي تقسيم بندي آن است به دوران ساسانيان باز مي گردد. در واقع ظهور دولت ساساني، اولين حركت جامعه شهري ايران براي تمركز و رسيدن به قدرت است. زيرا تا قبل از آن، حكومت هميشه از آن جامعه ايلي مي بود كه با جنگ و ستيز به قدرت مي رسيد، ولي نطفه اصلـي دولت ساساني در شهر بسته شد و زمينه حكومت در فضاي جامعه شهري پرورش يافته است و بنا به همين دليل است كه شهر پايه نهادهاي اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي، سياسي و بازرگاني، اداري دولت ساساني مي گردد.[25]
شهر پارسي از آنجايي كه مكان اصلي استقرار طبقات برتر اجتماعي همچون موبدان، جنگاوران، دبيران و دهقانان است از ديدگاه ريخت شناسي از پنج فضاي مختلف تشكيل مي شود كه طبقه بندي و جايگزيني هريك حاكي از وجود نظام برنامه ريزي شهري با نيازهاي آن زمان است. تقسيمات شهر دوره ساساني به شرح زير است:[26]
1. دژ حكومتي: مجموعه اي است مركب از كاخ ها، آتشگاه اصلي، ديوان ها، سربازخانه ها، ذخاير، خزاين و انبارهاي آذوقه كه به دليل اهميت دژ در بالاترين نقظه شهر و در مهمترين نقطه سوق الجيشي ساخته شده و با ديوارهاي سنگين محافظت مي گردد.
2. شارمياني: مجموعه اي مركب از محلات خاص براي استقرار طبقات ممتاز (از نظر اقتصادي و اجتماعي) اين بخش به وسيله ديواري سنگين با چهار دروازه به چهار سوي عالم محصور و بخشي از بازار شهر را در خود دارد. (اين قسمت در دوره اسلامي به شارستان موصوف مي گردد).
3. شار بيروني: مجموعه مركب از محلات، خانه ها، بازارها، باغات و مزارع پراكنده در اطراف شارمياني است. كه محل استقرار كليه مردماني كه در طبقات فوق جاي نگرفته و در ساختار قدرت نقشي ندارند مي باشد، اين بخش در دوران بعد از اسلام به ربض مشهور مي گردد.
4. بازار: به عنوان ستون فقرات شهر از دل شارستان (شارمياني) شروع شده و دامنه خود رابه شار بيروني (ربض) مي گستراند و در مسير خود محلات مختلفي را شكل مي دهد و به عبارتي قلب شهر را تشكيل مي دهد.
5. ميدان: شامل فضايي وسيع در مقابل دروازه هاي شارستان است كه در ربض ساخته مي شود و بازارها به آن باز مي شوند. ميدان محلي است براي اعلان فرمان هاي دولت، بخشودگي ها و عقوبت ها و....
ساختار تقسيم بندي شهرهاي دوره ساساني با ورود اسلام به شهر از تغيير جهان بيني برخوردار مي شود و به همين دليل عناصر كالبدي مبتني بر تفكر جديد در تفكرات تقسيم بندي نظام شهرسازي نيز وارد مي شود. بنا به همين دليل است كه شهر دوران اسلامي مفاهيم جديدي را ايجاد مي نمايد كه مهمترين آنها مسجد و محله است. بالطبع ورود اين دو عنصر به نظام شهري مستلزم جانمايي متناسب با قدر و اهميت آنها و همچنين تركيب ساير عناصر شهري با آنهاست لحاظ نمودن اين عناصر و تركيب موزون آن وظيفه اصلي برنامه ريزان و طراحان شهري است كه به دليل اهميت موضوع بطور مشخص به آن پرداخته مي شود:
سيرتحول برنامه ريزي شهري بعد از ورود اسلام به ايران
تحولات شهرسازي مبتني بر نگرش اسلام كه براساس محوريت عناصر كالبدي مذهبي (مسجد، بازار و...) شكل مي گيرد به سه دوره به شرح زير قابل تقسيم بندي است.[27]
1ـ قرون اوليه اسلامي
در اين مرحله به دليل تأثيرات به جاي مانده از نظام شهرنشيني دوران ساساني، اصول قبلي حاكم بر تفكرات اين نظام همچنان پا برجاست. اما به تدريج بر اثر عوامل جديد، سياست هاي شهرسازي تغيير مي كند. الگوي حاكم بر اين مرحله به دو گونه ساخت شهري منجر مي گردد (فقيه 1354، كياني 1365) يكي شهرهاي نوساز كه نشانه قدرت و وحدت سياسي امپراطوري اسلامي مي باشند، مثل شهر اوليه بغداد كه به دستور منصور خليفه عباسي بنا مي شود.
اين شهر براساس نظم هندسي دايره ساخته شده و با چهار دروازه در اطراف و قصر خليفه و مسجد بزرگ در مركز، طراحي كاملاً از پيش انديشيده شده اي را نشان مي دهد. نكته قابل توجه در خصوص طراحي اين شهر واگذاري ساخت محلات به عهده خود افراد شهر است كه حاكي از مشاركت مردمي دارد. به همين دليل ترتيب محله بندي، نحوه معماري، و باغ سازي اين شهر به شهرت رنگ وبوي ايراني مي يابد.[28]
شهرهاي نوع دوم، شامل شهرهايي است كه با ايجاد مسجد و بناهاي جديد رنگ و بوي اسلامي به خود مي گيرند مانند اصفهان و ري.
پيشرفت شهرسازي درزمان استقرار حكومت هاي ايراني همچون سامانيان، آل بويه و آل زياد كه آرامش نسبي نيز به كشور حكمفرما شده بود، فراهم مي گردد به همين دليل ربـــض گسترش يافته و بر شارستان تقدم مي يابد و همچنين با توسعه ارتباطات با روستاهاي اطراف، شهر فئودالي نيز در ايران شكل گرفته و به تكامل مي رسد.
2ـ قرون مياني اسلامي
در اين زمان، در كنار آرامش سياسي و رونق اقتصادي، هنر ايراني در قالب معماري ساختمـان ها شكوفا مي شود و عناصر اصلي زيبايي شناسي شهري را به وجود مي آورد و اگر چه يورش مغول باعث ويراني بسياري از شهرهاي آباد مي شود ولي از آنجايي كه احداث شهرهاي جديد و يا نوسازي آنها در اين دوره، يكي از وظايف اصلي دولت شناخته مي شود،
در زمان حكومت غازان خان، الجاتيو و ابوسعيد، شهرسازي شيوه نوين را پذيرا شده و شهرهايي چون مراغه، تبريز و سلطانيه بازسازي و يا احداث مي شوند. به طوري كه پروفسور پوپ در اين خصوص اذعان دارد كه: خواجه رشيد الدين وزير غازان خان، شهري: شامل 24 كاروانسرا، 1500 مغازه و 30 هزار خانه مسكوني براي محل سكونت دانشمنداني كه از اطراف جهان گرد آمدند بنا مي نمايد.
29] علاوه بر اين، احداث بيمارستان، نقاهتگاه و باغ هاي متعدد كه از لحاظ استحكام و زيبايي و يكپارچگي، تمام بناهاي نظير خود را تحت الشعاع قرار داده اند، ساخته شده و مجموعاً شهري را به وجود مي آورد كه تمام نيازهاي شهروندان را همراه با رفاه اجتماعي آنها فراهم نمايد.
در اين زمان شهرهايي چون سمرقند، بخارا و هرات از اهميت ويژه اي برخوردار مي شوند
و يكـي از نمـــونــه هـاي قابل توجه از نظر لحاظ نمودن مباحث امروزين برنامه ريزي شهري، به نام ترمه است. در اين شهر ابتدا جمعيت مورد نظر را كه بايد در شهر سكني كند، تعيين مي نمودند. سپس ميزان زمين مورد احتياج هر محله را مشخص ساخته و نهايتاً شبكه بندي خيابان ها بازارها، مسجد جامع و ساير مساجد و مدارس شهر معين مي گرديد و پس از طي اين مرحله مردم براي سكني در شهر جديد به آنجا كوچ داده مي شدند.[30]
3ـ قرون متاخر اسلامي
در اين مقطع نقطه عطف ديگري در تاريخ شهرسازي و شهرنشيني ايران اتفاق مي افتد و آن تغييـــر اســاسي ساختار شهرهاي ايران با گشايش شبكه هاي ارتباطي، ساختار فضاهاي عمومي متمايز از اماكن مذهبي و ايجاد ابنيه زيبا از حيث جنبه هاي معمارانه،[31] رونق شهرنشيني و همچنين احداث دو عنصر اصلي طراحي شهري يعني ميدان و خيابان به همراه بازارها و كاروانسراهاي شهري است. اوج اين اقدامات در عهد صفوي خصوصاً هنگام سلطنت شاه عباس اول است كه زمان شكوفايي هنرهاي مختلف خصوصاً نقاشي، معماري و شهرسازي را به همراه دارد.
نمونه هاي چنين توجهي را بيش از همه مي توان در پايتخت دوم صفويان يعني اصفهان جستجو كرد كه حتي به ابداع مجدد مفهوم شار و شروع سبك جديدي تحت عنوان مكتب اصفهان از آن ياد شده است.[32]
مكتب جديدي كه براساس الگوي آرماني صفويه از تفكر به اجرا در مي آيد، تلفيقي دقيق و روشن را از وضع مطلوب عرضه مي دارد. در اين تلفيق دو روش طراحي ارگانيك و خودگرا آميخته شده و مفهوم جديدي از برنامه ريزي و طراحي نهايي را به وجود مي آورد، شهر اصفهان كه عرصه كالبدي چنين تفكري است در طرح توسعه خود به گونه اي منطقي و خردمندانه به شرح زير تعريف مي گردد:
“محور چهارباغ به عنوان لولايي خطي بين سازمان فضايي كهن و نو، با عبور از محور زاينده رود (به عنوان محوري طبيعي و اندامين) عملاً تركيبي از طبيعي و مصنوع، اندامين و منطقي، نظم و بي نظمي و .... را عرضه مي دارد.
ميدان نقش جهان به عنوان مركز شهر جديد و نماد دولت قدرتمند صفوي با آن كه الگوي خود را از ميدان كهنه اصفهان مي گيرد ولي اين الگوي كهن را نظمي كاملاً منطقي مي بخشد و با دقتي بي نظير به تركيب و تنظيم هندسي و فضايي عناصر پيراموني و دروني آن مي پردازد.[33]
تركيب بندي عناصر فوق الذكر كه تا اين زمان در نظام شهرسازي ايران سابقه نداشته است باعــــث گرديـد تا مفهوم منطقه بندي شهري براساس نظام محله بندي و تمايزات اجتماعي در كل شهر، تبلور كالبدي پيدا كند. به عبارتي بارزترين تركيب كلامي مكتب اصفهان در مجموعه اي كالبدي ـ فضايي بكار گرفته مي شود، كه براساس آن هر مجموعه زيستي ( شهر ـ روستا) داراي يك ميدان و مركز ثقل خواهد بود كه هم سلسله مراتب مكاني را مشخص مي نمايد و هم مكان تقاطع گذرهاي اصلي و عبوري نيز مي باشد.
به طور كلي مكتب اصفهان در شهرسازي در پي تحقق بخشيدن به اصلي است كه جهان بر آن قرار دارد يعني اصل توازن و تعادل كالبدي، با اين مشخصات مباني و مفاهيم اساسي مكتب اصفهان در شهرسازي بدين شرح قابل جمع بندي است:[34]
“در مكتب اصفهان، شهر در محيط پيراموني خويش مستحيل مي گردد و از اين رو در توافق كامل با طبيعت پيراموني خويش قرار مي گيرد، در توافق، همزيستي و وحدت چند سويه با روستاهاي اطراف خود مي باشد و برج و باروي شهر نه به عنوان يك عنصر متمايز كننده شهر از روستا بلكه به عنوان حصاري براي تعريف محدوده كالبدي شهر به كار گرفته مي شود
، در اين مكتب، رونق و آباداني شهر نه از طريق بازسازي شهر كهن بلكه از مسير ايجاد مجموعه هاي شهري جديد در كنار شهر كهن دنبال مي شود، بنابراين مكتب اصفهان نه تنها شهر قديم را مورد جراحي و نوسازي قرار مي دهد، بلكه با ايجاد مجموعه هاي جديد و اعلام ديدگاه هاي جديد از طريق آنها، دگرگوني و دگرديسي را در بافت هاي كهن مي پراكند. آنچه در اين ميان اهميت دارد بيان هماهنگ و هماواي فضاهاي شهري است.
با انقراض حكومت صفويه، فعاليت هاي شهرسازي نيز از رونق مي افتد و هيچ يك از حكومت هاي افشاريه، زنديه و قاجاريه نمي توانند تأثيري در نظام شهرسازي ايران داشته باشند. تنها اقدام قابل توجه انجام يكسري فعاليت هاي شهرسازي در پايتخت زنديان (شيراز) است كه مجموعه بناهايي به نام مجموعه وكيل و ارگ حكومتي احداث مي شود.
در زمان قاجاريه با انتقال پايتخت به تهران، فعاليت هاي اندكي در خصوص احداث ميادين (سبزه ميدان، توپخانه و غيره) انجام مي گيرد كه در مقايسه با فعاليت هاي عظيم شهرسازي دوران صفويه كم رنگ است. في الواقع نزول نظام شهرسازي ايران در اين زمان با درهــــم ريختــن سيستم اداري شهرها همراه است.
شهرهاي تبريز، اصفهان. شيراز و... عظمت و شكوه خود را از دست مي دهند و تنها شهر تهران است كه به دليل تأثير پذيري ايران از اروپا، نمادهايي از نظام شهرسازي غربي را تجربه مي نمايد و اين امر موجب ايجاد تحولاتي در ساختار كالبدي اين شهر مي شود، به طوري كه با التقاطي شدن برخي تفكرات، خصوصاً در دوران حكومت ناصرالدين شاه ارزش هاي تازه اي در شهر سازي و معماري به وجود مي آيد كه زبان سبك و ساختار فضايي جديدي را به وجود مي آورد كه مي توان به آن سبك تهران اطلاق نمود.[35]
مهمترين اسناد تصويري كه گوياي وضعيت كالبدي و سازمان فضايي سبك تهران است دو نقشه مربوط به تهران است كه يكي مربوط به سال 1233 هجري شمسي (1855م) و ديگري مربــــــوط به 1256هجري شمسي (1878م) است، اولي نقشه در دارالخلافه تهران است كه همان ساختار اصلي شهر زمان صفويه است كه توسط شاه طهماسب صفوي ايجاد شده است كه با سبك اصفهان همساني زيادي دارد.
ولي دومين نقشه كه داراالخلافه ناصري است پس از اولين سرشماري كشور (در سال 1248) تهيه مي گردد و براساس آن به دستور صدراعظم وقت دستور برنامه ريزي و طراحي شهر جديد تهران را براي افرادي كه خارج از حصار و ديوار شهر بودند صادر مي كند. اين طرح زير نظر صدراعظم و وزير داراالخلافه مدرسه داراالفنون توسط مسيو بهلر (Buhler) فرانسوي تهيه مي شود.[36]
اين نقشه در حقيقت اولين طرح مدرن براي يك شهر است كه با مشاركت محققين ارائه مي شود خود آغاز فرايندي است كه درآينده به تحولات برون زاي نظام شهرسازي كشور منجر مي شود. نظام حاكم بر اين طرح براساس شبكه بندي خيابان هاي جديد همچون الگوي اروپايي خود از نظم هندسي پيروي كرده و عمدتاً با مركزيت ميدان تعريف مي شود. به همين دليل مجموعه ارگ و كاخ هاي دروني آن به عنوان مركز هندسي شهر جديد فضايي خاص مي يابند و بدين ترتيب مساحت شهر از 3 به 19 كيلومتر مربع مي رسد.
در سبك تهران، خيابان نيز مفهومي جديد مي يابد و نه به عنوان تفرجگاه بلكه به عنوان مكان تجارت و بازرگاني نقش مي يابد به گونه اي كه همانند يك فضاي شهري با هويت و زنده مطرح مي شود و سعي بر آن دارد كه مظهر تجدد طلبي دولت قاجار در دوره ناصري باشد.
بالطبـــع با دگرگوني مفهوم خيابان و حضور عملكردهاي جديد شهري همچون تماشاخانه، سينما، هتل، بانك، ميدان نيز فضاي كهن خود را از دست مي دهد و تبعيت كننده تناسبات كمي دوره هاي رنسانس و باروي مي گردد. به طور كلي اين سبك سعي در اختلاط شرق و غرب و تفوق شرق و عرضه نمودن جنبه هاي كالبدي آن دارد كه در برخي موارد نيز موفق بوده است. (نمونه ميدان سبزه ميدان).
شهرسازي دوران معاصر ايران
از سال 1285 هجري شمسي به بعد همزمان با انقلاب مشروطيت، گشايش اولين مجلس ملي، تدوين قانون اساسي و تصويب قانون بلديه، نقطه عطف جديدي در تاريخ ايران ايجاد مي شـــود. ايـــن انقـلاب همسو با تلاطمي كه در جهان سرمايه داري و صنعتي ايجاد شده است، آرمان شهر خود را جستجو مي كند و به دنبال قانونمند كردن رابطه دولت و رعيت، همراه با تحولات جامعه اروپايي در عرصه هاي مختلف از جمله نظام شهري است. به عبارتي روشن تر انقلاب مشروطيت بر آن بود تا با يك برش تاريخي روش زيست و توليد جامعه را تعريفي مجدد نمايد.[37]
اگر چه سرنوشت مشروطيت در گذار تاريخ اندك خود مقابل دولت كودتا رنگ مي بازد. اما از آنجايي كه اين نظام پويا برپايه يك سازمان متشكل ديوان سالار و نيروي نظامي مستقل از تقسيم بندي عشيره اي كهن تشكيل مي گردد. باعث دگرگوني هاي زيادي در عرصه تحولات و خصوصاً جامعه شهري مي گردد.
با تشكيل دولت پهلوي در سال 1304، استحاله جديدي در تغيير از سنت به مدرنيسم به وجود مي آيد و بدون به وجود آمدن زير بناهاي لازم جهت اين تغيير، روابط جديدي شكل مــي گيرد. به عنوان مثال جامعه ايلياتي با تصويب قانون ثبت اسناد و املاك، مراتع و زمين هاي خود را باز مي يابد و مالكيت اشتراكي زمين به نظام مالكيت انفرادي و قطعه قطعه شدن اراضي منجر مي شود.
جامعه شهري نيز بدون آن كه هسته هاي صنعتي را در خود جاي داده باشد و بي آنكه دوره انتقالـي از اقتصاد كارگاهي به اقتصاد كارخانه اي را درك كرده باشد در يك تغيير ماهوي از يك جامعه توليدي به يك جامعه خدماتي و سپس مصرفي تبديل مي شود و با تجدد طلبي حاكم بر مدرنيسم از دو جامعه روستايي و ايلياتي به شدت فاصله گرفته و پديده شهرمصرف زده را در پناه درآمـد و ثروت نفت به وجود مي آورد.
در اين دگرگوني و تحول، مفاهيم و عملكردهاي سنتي به كنار گذاشته مي شوند و شهر به عنوان تبلور فضايي ـكالبدي اين دگرگوني، ارزش هاي قديم سازمان فضايي خود را به دور مي اندازد. به همين دليل است كه يكباره دخالت هاي عظيم كالبدي در بافت قديم شهرهاي ايران از جمله اصفهان، يزد، كاشان، كرمان و... آغاز مي شود كه در بسياري موارد انسجام كالبدي و اجتماعي اين شهرها را تحت الشعاع خود قرار مي دهد.
[38] در اين مقطع تاريخــي، دولت به عنوان نهاد مداخله گر و درعين حال مقتدر هم از لحاظ قدرت و هم ثروت براي اولين بار در تاريخ شهرسازي كشور دست به تغيير ساختارهاي فضايي شهرها مي زند. ايــــن تغـــيير نـــه بر مبناي تفكرات و تحول دروني بلكه براساس انديشه و تغييري بروني شكل مي گيرد كه برخاسته از نظريه پردازي هاي نوگرايان نسل دوم شهرسازي جهاني است كه بيش از هر چيز به توسعه معابر مي انديشيده است و خيابان به عنوان نماد تجدد مطرح مي شود.[39]
نكته قابل توجه در اين نگرش اين است كه براي شهر نقشه جامع تهيه نمي شود بلكه اولين نقشه تهيه شده به نام نقشه خيابانها براي تهران در سال 1309 هجري شمسي و همدان 1310 هجري شمسي (1931) تهيه مي شود كه در آن توجه به خيابان بيش از هر عنصر كالبدي ديگر مطــرح مي گردد.[40] در همين زمان با تغيير نام بلديه به شهرداري و برداشتن نام داراالخلافه از پايتخت (1309 هجري شمسي) قانون بلديه مصوب مشروطيت، قدرت اجرايي مي يابد
و نظام مديريت شهري در سازماندهي جديد تعريف مي شود. متعاقب تصويب اين قانون اجراي نقشه خيابــان ها نيز در دستور كار قرار مي گيرد و در بسياري شهرها دو خيابان چليپايي، بافت كهن شهري را از بين مي برد و نشان اولين اقدامات شهرسازي جديد را بر چهره شهرهاي ايراني وارد مي كند.
به دنبال تصويب قانون تعريض و توسعه معابر (1312 هجري شمسي) كه به تعبيري آغاز فعاليت هاي شهرسازي در ايران نام گرفته است.[41] ساختارهاي كهن بافت شهري از هم گسسته شده و بازار يا در ميانه خيابان و يا در عبور از آن هويت خود را از دست مي دهد و خيابان نقش مسلط خود را به عنوان عنصر غالب و قدرتمند شهري ايفاء مي كند.
در سال هاي پس ازتصويب قوانين فوق الذكر و با تغيير نظام قدرت از پهلوي پدر به پسر، شهر توسعه بطني خود را عمدتاً در طول مسير خيابان هاي احداثي گذشته دنبال مي كند و سيماي شهري با حضور نمايندگان معماري مدرن شكل مي گيرد و كلاً شهر ايراني بر آن است كه براي اولين بار در تاريخ خود، تباين ها و تفاوت هاي اقتصادي ـ اجتماعي را تبلور كالبدي بخشد.[42]
دولت پهلوي در تحول ديگري به دنبال تبعيت از الگوي غربي به دنبال خلق شهر مردمي است و به نوعي با تصويب قانون تشكيل شهرداري و انجمن شهر (1328 هجري شمسي) به مشاركت شهروندان مي انديشد.
با تشكيل وزارت آباداني و مسكن و در دستور كار قرار گرفتن طرح هاي جامع (1343 هجري شمسي)، مقطع جديد تاريخ شهرسازي ايران كه مبتني بر تهيه طرح در قالب دستورالعمل مدون است شكل مي گيرد.
خلاصه
سير تحول تهيه طرح هاي توسعه شهري (جهان)
مرحله اول
1900-1800 • ايده هاي اتوپيايي براي رفع مشكلات اقتصادي، اجتماعي
• فالانستر شارل فوريه، دهكده تعاوني رابرت آوئن
مرحله دوم
1950-1900 • گسترش تفكرات پوزيتويسم و استدلال استقرايي
• تهيه طرح آمستردام 1939-1934
• طرح پاريس 1939-1934
• طرح لندن بزرگ 1944
مرحله سوم
1970-1950 • بازسازي و نوسازي سريع شهرها بعد از جنگ جهاني دوم
• نظم بخشي فعاليت هاي چهارگانه شهر (مسكن، كار، تفريح، حمل ونقل)
• استاندارد نمودن نيازهاي كمي و كيفي زندگي شهري
مرحله چهارم
1970 به بعد • توجه به جنبه هاي انساني شهر
• نگرش مبتني بر شرايط عدم قطعيت
• تغيير رويه مطالعات شهري از جامع به نظام سيستمي
بررسي سير تحول مطالعات طرح هاي توسعه شهري در ايران
دوران باستان (قبل از اسلام • وجود تفكرات از پيش برنامه ريزي شده براي ساخت و ساز
• احداث مجموعه هاي بزرگ (تخت جمشيد، چغازنبيل، ارگ بم، شهرسوخته
• ايجاد شهرهاي هندسي مثل فيروزآباد، نيشابور، جندي شاپور
• ريخت شناسي شار دوره ساساني (دژحكومتي / شارستان / ربض / بازار ميدان
بعد از اسلام تا عصرمشروطيت • اضافه شدن عنصر كالبدي مسجد در مراكز شهر
• توسعه شهر فئودالي و ارتباط شهر با روستا
• توسعه هنر ايراني در قالب معماري ساختمان ها و ايجاد شهرهاي پررونق مثل سمرقند، بخارا، هرات
• رونق شهرنشيني با اضافه شدن دو عنصر ميدان و خيابان خصوصاً در عصر صفويه
• گسترش شهرهاي آباد و پررونق (مثل اصفهان)
دوران معاصر تاانقلاب اسلامي • انقلاب مشروطيت و قانونمند شدن رابطه دولت و مردم
• تحول از سنت به مدرنيسم در عصر پهلوي و گسترش شهر تهران تغيير ساختارهاي فضايي شهرها با مداخله گري دولت مقتدر (ثروت و قدرت)
• تهيه نقشه خيابان ها (1309)
• تهيه طرح هاي شهرسازي در قالب معابر (به هم ريختن بافت سنتي شهرها)
• تصويب قوانين مرتبط با شهرسازي (شهرداري و انجمن شهر، وزارت آباداني و مسكن و...
تهيه اولين طرح هاي جامع شهري از دهه 1340
________________________________________
[1] - دكتراي شهرسازي مركز علوم و تحقيقات دانشگاه آزاد اسلامي
[2] - مزيني، منوچهر، مقالاتي در باب شهر و شهرسازي مقدمه كتاب
[3] ـ مهندسين مشاور شارمند، شيوه هاي تحقق طرح هاي توسعه شهري، جلد اول، ص 24
[4] - براي مطالعه بيشتر رجوع شود به «حبيبي، محسن، شهرسازي تخيلات و واقعيات، ص 81 به بعد»
[5] - Robert owen
[6] - Charles Fourier
[7] - Jean – Baptiste Godin
[8]- Barun Hosman
[9] ـ براي تقسيم بندي از ماخذ زير استفاده شده است:
• مهندسين مشاور شارمند، شيوه هاي تحقق طرح هاي توسعه شهري، جلد اول، ص 26.
• مزيني، منوچهر «مقالاتي در باب شهر و شهرسازي»
[10] ـ براي مطالعه بيشتر رجوع شود به شهرسازي، تخيلات و واقعيات، ص 87
[11]- كاپالدي نيكلاس، فلسفه علم، ترجمه علي حقي ، ص 224
[12] - Tony Garnier
[13] - Ebenezer Howar
[14] - Le Corbusier
[15] - شيوه هاي تحقق طرح هاي توسعه، جلد اول، ص 29
[16] - Sir Patric Abercrombey
[17] - David off Paul & Thomas Rainer “Achoise Theory of Planning”. Journal of the American in Stituete Planners, 1962.
[18] - Decision control planning.
[19] - Procedural Planning
[20] - Increemental Planning
[21] - Implmentation & Policy Planning
[22] - Advocacy Planning
[23] - مهندسين مشاور شارمند، شيوه هاي تحقق طرح هاي توسعه شهري (جلد اول)، ص 51.
[24] - تقوي نژاد ديلمي، محمدرضا، معماري، شهرسازي و شهرنشيني ايران در گذر زمان، ص 162.
[25]- حبيبي، محسن، «از شار تا شهر» ص 29
[26] - همان ماخذ، ص 32
[27] - مشهدي زاده دهاقاني، ناصر، «تحليلي از ويژگي هاي برنامه ريزي شهري در ايران» ص 231
[28] - سلطان زاده، حسين، مقدمه اي بر تاريخ شهر و شهرنشيني در ايران، ص 295
[29] - پوپ، آرتور، معماري ايراني، ترجمه رضا بصيري
[30] - سلطانيه، عبدالحميد، «شهر در تاريخ ايران» مجله محيط انساني شماره 1، 1349
[31]- فقيه، نسرين، «اصفهان شهري براي عابر پياده»، محله هنر و مردم، شماره 152
[32] - حبيبي، محسن، «از شار تا شهر»، ص 93
[33] - همان ماخذ ص 95
[34] - همان ماخذ، ص 99
[35] - همان ماخذ ص 129
[36] - همان ماخذ ص 141
[37] - حبيبي، محسن، «از شار تا شهر» ص 145.
[38] - براي مطالعه بيشتر رجوع شود به مزيني، منوچهر، «طرح ريزي شهري و تبيين چند مفهوم تازه»، مجموعه مطالعات طرح ريزي كالبدي 1370، ص 220
[39] - مشابه اقدامات بارون اوسمان در پاريس قرن نوزدهم
[40] - كريمان، حسين، تهران در گذشته و حال، 1353
[41] - مزيني، منوچهر، طرح ريزي شهري و تبيين چند مفهوم تازه، ص 220
[42]- حبيبي، محسن، از شار تا شهر، ص 174