بخشی از مقاله

نقوش سنتي ايران

در زندگي روزانه افراد مبتكر ، دقايق و مواقعي هست كه به ايجاد طرح و شكل دست مي برند و با نوك قلم، شكلهاي آشنا و مكرر به وجود مي آورند و از اين راه به شكلهاي تازه راه مي يابند . زيرا از راه تكرارها و خطوط هرز كشيدن يا خطوط موازي و متقاطع به وجود آوردن ، ميان آنها را نقطه گذاري كردن ، نقطه ها را پهلوي هم يا دور از هم قرار دادن ، شكلهاي تازه به وجود مي آيد.
بشر اوليه از آنگاه كه چشم به طبيعت دوخت و به اطراف خود ‌انداخت چيزهاي زيادي براي طرح كردن اندوخت . خاطرات زيادي داشت كه آنها را مي بايست باز نويسي يا شكل سازي كند و بمانند زينت گري از هر خط راست يا كج الهام بگيرد و آنها را براي خوش آيندي چشم در جايي مناسب كار بگذارد و به نحوي مطبوع ، تركيب بندي كند.


شايد مناسب ترين وسيله زينت گري پس از آرايش هيكل و سر و صورت ، كوزه هاي گلي و سفالي باشند ( در واقع همان وسيله اي :كه نوك چوبها يا سنگهاي تيز مي توانسته رويه نرم آنها را آسانتر بكاوند و احياناً مي شده است خطوط اشتباهي و بد راه و نامناسب را به اصلاح آورند.)
خطوط راست و كج يا موازي و متقاطع كشيدن ، هاشور زني و نقطه گذار ي كردن شايد ابتدايي ترين شكل زينت گري بوده باشد. زيرا هم ساده ترين شكلها را داشته و هم مناسبترين نمونه مكرر سازي و به دست آوردن مهارت در اين راه بوده است.


چه بسا سفالها ، كه بدست آمده و برروي آنها ابتدايي ترين نقوش بشر ماقبل تاريخ اين فلات ، خودنمايي مي كند و به خوبي مي توان دريافت كه كدام شكل ، ماهرانه يا ناشيانه انجام شده ، يا كدام طرح از روي شتاب يا حوصله به وجود آمده است .
شايد نوع طراحي شكل (2) كه به خاطر دشواري مستقيم كشيدن خطوط و همچنين شكل (3) كه طراحي آن از حيث دشواري دست كمي از نقش دوم ندارد حاكي جرأتي باشد كه كوزه گر طراح به اتكاء تمرين فراوان در انواع طرح ، از ارائه چنين تركيبي باك نداشته است و با پركردن خانه ها يا راههاي پهن كه نقش چشمگير به وجود مي آورده عيب طرحها پوشيده مي مانده است.


طرح (4) كه شانه أي شكل است و طرحهاي (5و6) كه اكثراً به هم شباهت دارند و شكلهاي (7و8 و9 ) كه از هر حيث ياد آور يكديگرند و شكل (10) كه با خطوط متقاطع نازك و خطوط افقي پهن زينت شده است آنچنان حساب شده و منظم اند كه مانند شكلهاي (11و12) و يا شكلهاي (13و 14) داراي ريتم نرم و ظريف مي باشند و در عين يك نواختي شكل ، چون زمزمة ساييده دوران ها و مردمي است كه آواي گمشده آنان گويي چون خود طرحها از ميان فضاي هزارها سال به گوش ما مي رسد .
« متأسفانه تصويري از شكلهاي 7 به بعد در دس

ت نبود و تنها صرف آشنايي با طرحها از آنها نام برديم.»
يافته هاي ما قبل تاريخي مردم فلات ، مقداري كوزه هاي منقوش به دست داده اند كه اغلب آنها داراي نقش هاي حساب شده مي باشند. ولي تعدادي از آنها نيز هستندكه به صورت به اصطلاح بازاري و بدون حساب و فقط به منظور پركردن جاخاليهاي ظروف سفالي روي آنها نقش بندي و طراحي شده است و نمي توان از آنها انتظار يك تركيب مناسب را داشت و بعلاوه ، وضعيت شكل كوزه ها نيز ايجاب مي كرده يا كه طراح كوزه لازم مي ديديده كه جاخاليها را به نحوي پركند .


اين تركيب ها تا چه اندازه امروز مطبوع خاطر ماست و يا حسابگريهاي فني ما جور در مي آيد امري است كه شايد در اصل نبايد با سليقة و حسابگريهاي خودمان آنها را مقايسه كنيم ، بلكه بايد بهمني كفايت كنيم كه آنها سعي داشته اند طرحهايي به منظور زينت روي سفالها و ظروف خود به وجود آورند و خود از آنها لذت ببرند. اين كارشان آنچنان ماهرانه انجام شده كه نه تنها مورد پسند زمان خود بوده (و تكرارها اين نظر را تاييد مي كنند) بلكه امروزه نيز ما از كاري كه آنها كرده اند لذت مي بريم و الهام مي گيرم.


در اين كتاب سعي بر اين است كه بدانيم تنوع شكلي كه آنها به وجود آورده اند تا چه حد است و بعلاوه تا چه اندازه توانسته اند با الهام گيري از شكلهاي طبيعي اطراف خود ، تركيب هاي تازه به وجود آورند.
از بشر دوران غار فلات ايران ، زمينة در خور نداريم. ولي آنچه از حفاريهاي ما قبل تاريخي ارائه داده اند و نقوشي را در بر دارند بايد يقين كنيم كه طرحهاي به دست آمده حاصل شايد هزارها سال تمرين از دورة غارنشيني تا سفالگري است كه سفالگران حرفه أي طرحهائي محكم و ماهرانه روي آنها به وجود آورده اند.
از ميان دو گونه طراحي بر روي سفالها ، بنظر مي رسد ك نوع كنده كاري شدة آن بيش از طراحي با رنگ معمول بوده باشد. زيرا كف رنگ شايد به تجارب فراوان و برخورد تصادفي يا ماية لازم ، بستگي داشته است. بهرانجام ، تحقيق در اين باره شايد از حدود وظيفه أي كه دارم به دور باشد . دلي بطور طبيعي ميتوان دريافت كه كنده كاري كوزه ، كاري مناسب تر بوده و زودتر پيش آمده و رنگ آميزي و طراحي با رنگ ، ديرتر شروع شده است.
از ميان مقدار زيادي نقوش بر روي سفال مكشوفه از يك ناحية ما قبل تاريخي درسي يلك ، مقداري نقوش كنده كاري شده به دست آمده است كه نمي توان گفت بهمين علت مربوط به زمانهاي گذشتة دور است. چه بسا ، كه گاهي كوزه گر مناسب ديده است كه با نوك چوب مخصوص خود كه به جاي قلم از آن استفاده مي كرده كنده كاري كند و در همان زمان كه رنگ نيز موجود داشته از آن استفاده نكرده باشد.
در اين كتاب ، حساب قدمت طرحهاي يك ناحيه كه كدام مقدم بر ديگري بوده مطرح نيست بلكه آشنايي با انواع طرحها كه مردم يك ناحيه ما قبل تاريخي به وجود آورده اند مطرح است و همچنيناين موضوع در ميان است كه تا چه اندازه مردم اين نواحي ما قبل تارخي كه دور از هم يا كه نزديك هم بوده اند از يكديگر برداشت شكل زينتي كرده اند و عموماً معلوم گردد شكلهاي زينتي ايكه مردم گذشته هاي دور اين سرزمين به وجود آورده اند تا چه حد اعتلا يافته است.


از ميان آثار به دست آمده از حفاري تپه سي يلك كه قدمت آنرا تا به چهار هزار و پانصد سال پيش از ميلاد مي رسانند مقداري كوزه و ظروف سفالي منقوش در دست است كه داراي ابتدايي ترين نقش كنده شده مي باشند و چنانكه گفته شد اين نقوش قطعاً نمي توانند نقوش اوليه باشند ولي از لحاظ ترسيم از خطوط ساده استفاده شده و تركيب گرفته اند.


مثلاً تكه سفال بشمارة 15 را سفالگر طراح با شكلهاي گوشه دار زينت كرده است و عبارتند از سه گوشي هايي در سمت راست كه بنظر مي رسد با يك حركت قلم سه بر ، آنها را بر روي يك سطح طويل موازي چنان كنده كاري كرده كه قاعدة سه گوشي ها را يك در ميان به موازات بر سطح طويل قرارداده و به اين طريق ، حدفاصل سه گوشي ها ، خط زيكزاكي يا (7ـ8) به وجود آورده است.
ستون دوم اين تكه سفال با شكلهاي به صورت 8 كنده كاري شده و مجموع آنها بر رويهم ، الهام از شاخة گياهي به نظر مي رسد كه به اين طريق ساده طرح شده است. طرح سمت چپ تكه سفال ، سه گوشي بزرگ كنده شده ايست كه دو طرف «وتر» آنرا با خطوط سادة موازي پر كرده اند. سفالگر طراح در عين اينكه خواسته است جا خاليهاي سافل را پر كند به تنوع نقش ها نيز توجه داشته است.
در شكل (16) ظرف سفالي پايه دار ، حاشيه أي در بخش بالاي خود دارد كه طراح سفال ، با نقش زيكزاكي (7ـ8) آنرا برجسته سازي كرده و ميان هر شكل (7) يا (8) را با يك گردي زينت بخشيده است. ايجاد اين نقش (7ـ8) ساده ترين كاري است كه يك سفالگر مي توانست مانند خطوط هاشوري انجام دهد. زيرا گل كوزه را چون نواري گرد در آورده و به صورت (7ـ8) دور تا دور حاشيه را نقش كرده است. همينگونه نقش بندي را بر روي ظرف پايه دار ديگري كه با شمارة (17) ارائه شده است مي توان ديد.
نظير نقش بندي زيكزاكي در شكلهاي (16و17) را در كوزة بشمارة (18) مي توان ديد. ولي در اينجا برجسته سازي نشده بلكه آنرا با رنگ انجام داده اند. « متأسفانه عكسي از كوزة شمارة 17 در دسترس نبود»
آيا رنگهايي كه سفالگران ما قبل تاريخي براي نقشين كردن كوزه ها و سفالها بكار مي بردند چه چيزي بود؟ شايد تا همين اواخر ، باستانشناسان روي آن نمي توانستند حدسي بزنند. گيرشمن در كتاب خود «ايران از آغاز تا اسلام» در فصل مربوط به تمدن هزاره چهارم پيش از ميلاد در سي يلك ، نوشته است : « چينه ، جاي خود را به خشت گلي كه تازه اختراع شده بود داد و رنگ قرمز كه با آن ديوارهاي اطاقها را مي اندودند وسيلة تزئين داخلي بشمار ميرفت. اين رنگ ، مخلوطي از اكسيد آهن (كه در فلات ايران بسيار عموميت داشته) و همچنين عصارة ميوه بوده است. »
اظهارات گيرشمن دربارة استفاده مردم ما قبل تاريخي ناحية سي يلك از اكسيد آهن ، يادآور خاطره أي در زمينه استفاده از اكسيد آهن در ديه «كلپوركان» (ناحيه ساروان در مكران بلوچستان) است.


در دي ماه سال 1335 شمسي كه به منظور بررسي نقوش زينتي مردم ايران به آن سامان رفته بودم ، بر حسب علاقه أي كه اظهار نموم مردم بومي خاطرنشان ساختند كه در ديه «كلپوركان» كارخانة سفالگري وجود دارد. چون مي دانستم كه نام كارخانه بايد منحصر به چال و كورة بومي و كار دستي باشد با يكنفر بلد به آنسو عزيمت كردم و بكار گاه كوزه گري زني بومي در زير ساية چادري سياه وارد شدم. زن سفالگر روي تخته پاره أي به ساختن ظروف و كوزه هاي گلي مشغول بود. به ياد تذكر گيرشمن افتادم كه ايضاً در كتاب فوق الذكر خود نوشته بود : « درتپة سي يلك

يكنوع از ظروف در جوار مصنوعات قديم بظهور رسيد كه كوچك تر از ظروف ديگر بود ولي با دقت بيشتري انجام مي شد. پيدايش اين ظروف نشانة اختراع چرخ كوزه گري است. اين چره عبارت بود از يك تختة سادة باريك كه روي زمين قرارداشت و شخصي آنرا مي چرخاند . اهميت اين ظروف در تزئين آنهاست كه با رنگ مشكي روي زمينة قرمز سفال كه به سياهي ميزد حيواناتي را در حال جست و خيز نقش كرده بودند. در هيچ جاي ديگر نظير اين فن شناخته نشده است. اينكار ميرساند كه فلات ايران زادگاه اصلي ظروف منقوش است و اين اقدام اولين بار در حدود هزارة چهارم پيش از ميلاد تنها به وسيلة كوزه گر ماقبل تاريخي اين فلات صورت گرفته است. »


زن كوزه گر «كلپوركاني» نيز كوزه هاي خود را بر روي تخته پاره أي سرانجام ميداد و در مواقع لزوم با انگشتان پا به آهستگي آنرا روي زمين هموار ، مي چرخانيد.
در اندكي دور تر از سياه چادر ، در ميان چاله أي بزرگ ، مقدار زيادي كوزه هاي نيم پخته در حال سفال شدن بودند و چند نفري گاه به گاه كوزه هاي پخته را از چاله به كنار مي كشيدند و آتش چاله را نيز مي تابانيدند.
زن كوزه گر، كوزه پخته أي را برداشت و مشغول نقش اندازي شد و من به ياد سفالگران ماقبل تاريخي به انگشتان زن كوزه گر كه با مهارت طرح ريزي بوميانه مي كرد چشم دوختم. سر يك چوب نازك را هر بار به مايع داخل گودي يك سنگ فرو مي برد و پس از اندودن آن ، پيرامون ظرف را با نقوش هندسي زينت مي كرد.


مايع داخل سنگ ، زردي أي چون آب پياز بر روي كوزه جا ميگذاشت. پرسيدم كه آن مايع چه مي باشد ؟ پاسخ داد آب خالص است كه هر بار داخل گودي سنگ مي ريزد و اين سنگ از كوه مقابل آورده شده است .
سنگ را بررسي كردم با جنس فلز مخلوط بود. با سرانگشت از آن مايع بر روي تكه سفالي ماليدم . به رنگ قهوه أي زلال بود . زن كوزه گر انديشه ام را در قيافه ام خواند و گفت اين رنگ چون آتش و حرارت ببيند تيره و سياه مي شود و سپس كوزه أي منقش را كه دوبار حرارت ديده بود به من نشان داد . درست به همان كوزه هايي مي مانست كه اينك در موزه ايران باستان به فراواني به چشم مي خورد.


سفالهاي دوران چرخ كوزه گري شايد با برخورداري از گردش منظم چرخ ، رنگ آميزيهاي منظم تري به خود گرفته باشند . ولي بهر انجام ، ظروفي از ماقبل تاريخ تپه سي يلك در دست است كه نقوش آنها ، هم كنده كاري و هم رنگ آميزي شده مي باشند . مانند شكل (19) و ظروف سفالي ديگري از همين قبيل نيز موجودند كه فقط رنگ آميزي شده اند مانند شكل (20) . طرح اين قبيل سفالها با شمارة (21) ارائه مي شود.


چنان كه در شكلهاي مربوطه ديده مي شود نواري كمربندي و شطرنجي دارند و بخش بالاي آنها داراي كنده كاري و طرح زيكزاكي (7و8) مي باشد .
استفاده از رنگ سنگهاي معدني به آساني براي مردم ماقبل تاريخي مقدور نشده است. تجربه اين كار چيزي نبوده است كه به ذهن آنها راه يابد جز اينكه باور كنيم تصادف آنها را با اين رنگ آشنا كرده و موجب برخورداري شده است.
بهر انجام ، با كشف اين رنگ ، سليقه مردم ماقبل تاريخ دامنه گرفت و ذوق آنها در راه طرح ريزي و تركيب بندي شكلهاي ساده ، وسعت يافت . با اين همه ، آنچه به نظر مي رسد اين كه : « تا با تمرينات زياد در طرح ريزي مهارت فني پيدا نكرده بوده اند ، خطوط ساده و منكسر و متقاطع همچنان تنها نقوش زينتي بوده است.»
شكل (22) كه ظرف سفالي پايه داري را نشان مي دهد داراي دو گونه نقش ساده مي باشد : بخش بالاي ظرف داراي خطوط مايل است و بخش پايين با خطوط متقاطع زينت شده است. از شكل 22 متأسفانه تصويري در دسترس نبود.
سفالگر طراح توجه داشته است كه آن چه در بالا طرح كرده تكرارش در پايين خوش آيند چشم نيست و از اين رو ، بخش پايين را به وسيلة خطوط متقاطع پر كرده است.
ميدان براي سفالگر طراح به تدريج وسيع گرديد و مشعر هنري او در ايجاد نقوش متنوع به كار افتاد. از خطوط متقاطع به انواع مختلف استفاده كرد و چنان كه در شكل (23) ديده مي شود ليوان دسته دار را در دو بخش زينت كرد. بخش بالاي آن را با خطوط متقاطع شكل داد و سراسر بخش پايين را رنگين نمود. « از اين ليوان نيز تصويري در دسترس نبود.»


در ليوان ديگري (شكل 24) مي بينيم كه نيمة پايين آن ساده مي باشد و سه خط موازي دورة آن را كمربندي گرفته و بخش بالا با خطوط منكسر را هاشور زده است.
همين كار را روي سه ظرف سفالي ديگر نيز تكرار كرده اند و شكلهاي (25و26 و27) آنها ارائه مي دهند . كه متأسفانه از اين شكلها نيز تصويري در دسترس نبود.
در دو ظرف سفالي كه دهانة آنها از يك طرف لبة دراز ناوداني پيدا كرده است كوزه گر با دو سه خط كمربندي به آنها زينت بخشيده و به آن كفايت كرده است . شكلهاي (28 و 29) .
خطوط موازي ، زمينه زينت بخشي فراواني براي كوزه گر طراح ماقبل تاريخي شده و از آن ، به طرق مختلف استفاده نموده است.


چنانكه در شكل (30) ديده مي شود ظرف سفالي ايكه چون گيلاسي ساخته شده و بدنه أي بلند دارد از پايين تا بالا با فواصل مختلف و با خطوط موازي نقش شده است و جاخالي دو دسته خطوط موازي نيز با نوك قلم نقطه چين شده است. همچنين براي خوش آيند چشم ، خطوط را به يك پهنا نگرفته بلكه باريك تر و پهن تر گرفته اند.
به نظر مي رسد كه كوزه گر طراح نسبت به كاري كه انجام مي داده آگاهي داشته و از اين رو ، به تناسب و تنوع فواصل خطوط توجه مي كرده است. طرح اين سفال با شمارة (31) ارائه مي شود.
ظروف فراواني در اين زمينه به دست آمده است كه داراي چنين تركيب و نقشي مي باشند . مانند شكلهاي (32 و 33 و 34 ) كه از خطوط موازي در هر كدام به نحوي استفاده شده و در يكي از آنها (34) نقش سه گوشه أي نظير خار گل سرخ به كار رفته است.
همچنين در فواصل دو خط موازي ، نقوش روي سفالها از خطوط زيكزاكي به صورت حركت مار و به صورت منحني هاي متواتر موجي شكل استفاده كرده اند و اين قبيل نقوش را شكلهاي (35 و 36) و طرحي از شكل (36) با شماره (37) و شكل هاي (38 و 39) ارائه مي دهند.
بعلاوة اينها ، در ميان اين خطوط موازي كمربندي ، نقوش ديگري از انواع هفت و هشتي شكل (7و8 ) را بكار گرفته اند مانند شكل (40) كه خطي افقي ميان زيكزاك را بريده است.
از شكلهايي كه نام برده شده اما در كتاب وجود ندارد متأسفانه تصويري در دسترس نبود . تنها صرف آشنايي با نقوش از آنها نام برده شده است.


يا شكل (41) كه نقوش هفت و هشتي در بالاي خطوط كمربندي قرار گرفته و لبة ظرف را پر كرده است.
يا در نقش (42) كه خطوط منحني أي معكوس هم در ميان دو خط موازي كمربندي اين ظرف ، هاشورهاي عمودي گرفته است.
يا ظرف به شمارة (43) كه بخش بالاي آن ، خانه هاي شطرنجي متمايل به لوزي دارد و پس از چندين خط كمربندي موازي نازك ، خطوط هفت و هشتي شكل پهن ساخته شده و در پايين با دو خط نازك كمربندي و يك خط پهن محاط شده است.
عاليترين نقش از نوع زيكزاكي يا هفت و هشتي شكل را در ظرف سفالي أي مي تواند ديد كه طرح آن با شمارة (44) داده شده است.


چنانكه در طرح ديده مي شود پس از دو خط موازي كمربندي پهن و نازك ، در يك زمينة وسيع تر ، شكل هاي هفت و هشتي دو خطي أي شروع شده كه با هاشور ها و سفيد گذاشتن و سياه كردن ، با آنها بازي مطبوعي شده و جاخاليهاي اين زيكزاكيها را نيز با نقشي شبيه گل چهارپر ، پر كرده اند.
بخش پايين اين هفت هشتي شكل ( و همچنين پايه را) با خطوط پهن كمربندي رنگ آميزي نموده اند.
جز اين شكلها ، در ميان خطوط موازي و كمربندي ظروف ، از گرديها و منحني ها نيز براي زينت بخشيدن به وضع خاصي استفاده نموده اند. مانند شكل (45) كه از گردنه كوزه سفالي كه داراي خط كمربندي پهن است نيم دايره هايي با انحناي به سوي پايين شروع كرده اند و حد فاصل اين نيم دايره هاي پشت به هم كرده را با هاشور پر نموده اند و مضافاً در زير نيم دايره هاي پاييني نيم دايره هاي ديگري طرح كرده اند كه يك در ميان آنها را سياه كرده و هاشور زده اند.
يا در طرح ظرف ديگري ، ديده مي شود كه به نيمدايره هاي معكوس خطوط كوتاهي چون اشعة خورشيد داده اند و حد فاصل آنها را هاشور نزده اند. شكل (46).


و بالاخره ،كوزه گر طراح از همين نقوش نيم دايره أي الهام گرفته نيم دايره هاي دو خطي أي را كه پشت به هم داده اند به كار گرفته است . شكل (47).
در ميان اين نقوش كه خطوط موازي به بهترين شكلي به كار گرفته شده اند، رعايت ضخامت و ظرافت اين خطوط به بهترين وجهي شده و در فواصل هر دو دسته خط موازي ، خطوط منكسر بياري گرفته شده اند و هاشور ها نيز نقش عمده پيدا كرده براي خوش آيندي چشم در اغلب جاها نقش سايه روشن را يافته اند.


مهارت در استفاده از خطوط موازي كم كم كوزه گر طراح را به ايجاد شكلهاي ديگري واداشته است.
از خطوط متقاطع كه با رنگ پر مي شده و نقوش شطرنجي به وجود مي آمده به طريق ديگري از آن استفاده شده است: كوزه گر طراح با توجه به شكل ظروف سفالي از تكه هايي از آن الهام گرفته و از خطوط متقاطع در ظرف سفالي به شمارة (48) كه چون قوري مي باشد و دهانه دراز به جلو دارد ، دو بال ساخته و به اين طريق پرنده أي به وجود آورده و انديشه را به بازي گرفته است.
از اين طرح به انواع مختلف استفاده شده است مانند شكل هاي (49 و 50) كه از گردن كوزه هاي دسته دار خطوط چندي را سرازير كرده به يك نقطه رسانيده اند . اين كار را روي سفالهاي فراوان كرده اند ، مانند دو طرح از همين قبيل نقوش كه با شماره هاي (51 و 52 ) ارائه مي شود ، و به علاوه ، خطوط متقاطع را هم از گردن و هم از دماغة ظرف شروع كرده ، ساده ، متقاطع و سياه نقش كرده اند. مانند شكل هاي (53و54).
اين نقش گيسويي گويي طرفدار زيادي داشته كه كوزه گر طراح آن را به صورتهاي مختلف روي ظرف سفالي به كار گرفته است. زيرا اگر در كوزه به شمارة (55) نظر كنيم از بن دماغه شروع كرده و به دو شكل آن را نقش بندي نموده اند. بخش جلوي متصل به دماغه را از خطوط متقاطع و دنباله را يك سره سياه گرفته اند ، و به علاوه بر روي همين كوزه طرحي بر دماغه دارد كه بسان چشم پرنده آن را ساخته اند و همچنين بر گردن كوزه خط منحني اي چون حركت مار بر روي خط كمربندي رسم كرده اند و از زير اين خط نيز گرديهايي آويخته طرح نموده اند.
در كوزه هاي شماره (56 و 57) مي بينيم كه دماغه ها با خطوط متقاطع پر شده و بن دماغه داراي همان نقش گيسويي بوده و بعلاوه بر روية وسيع كوزه سطوحي شطرنجي (سياه و سفيد ) نشان داده اند.


نقش هاي گيسويي و شطرنجي به فراواني بر روي كوزه هاي سي يلك رسم شده اند . مانند شكل هاي (58و 59 ، 60،61،62،63) متأسفانه از شكل 51 به بعد تصويري در دسترس مولف نبود و تنها براي آشنايي با شكل نقوش آنها از آنان ياد شده است. براي مزيد آشنائي، شكلهاي با شمارة (79ـ80ـ81) از تعدادي كوزه هاي ارائه شده، در اينجا آورده مي شود، و بعلاوه طرحهائي از سفال هاي دماغه دار را هم با شماره هاي
براي مزيد آشنايي ، شكلهايي با شماره (79و80 و 81) از تعدادي كوزه هاي ارائه شده ، در اين جا آورده مي شود ، و به علاوه طرحهايي از سفالهاي دماغه دار را هم با شماره 85 ارائه مي دهد.
شايد خطوط و نقش كوتاه مانند متواتري كه بر دوره سفال به شمارة 91 ديده مي شود در واقع حاكي كوههاي حوالي كوزه گر سي يلك باشد كه الهام بخش او در ايجاد سلسله كوههايي

(تزئيني ) شده است ( خاصه كه بر يك سوي لبة اين ظرف سر آهو نيز ساخته باشند.)
يا ظرف سفالي ديگري كه با همين نقش سلسله كوهها تزيين شده ، ماري را نيز روي آن نقش كرده اند . شايد كه مارهاي موجود در نواحي كوزه گر ، مورد علاقة ديگري بوده باشد. شكل 92 .
همچنين در همين گونه ظروف كه با نقش سلسله كوهها مزين شده و اين بار كوهها رنگ سفيد دارند نقش خورشيد را بكار برده اند كه باز بتوانند حاكي آفتاب سوزان زوال ظهر باشد كه همة اشياء و اطراف را سفيد كرده اند . اين ظرف ، نيز دسته أي دارد كه بر سر و صورت حيواني شبيه است . شكل 93 .
اين سه ظرف كه با شماره هاي (91 ، 92 و 93 ) ارائه گرديد ، همة آنها بدون دماغه بوده اند و دهانة گرد داشته اند و چنانكه ديديم دو تاي آنها دسته أي نيز داشته اند كه به شكل سر حيوان آنها را ساخته بوده اند. كه از اين شكلها تصويري در دسترس نبود . ولي اينك ظرفي ارائه مي شود كه مانند اغلب ظروف سفالي ارائه شده داراي دماغه بلند مي باشد و نقش سلسله كوهها را دارد و مضافاً داراي يك دسته گرد است و پايين بخش عمومي ظرف ، صاف و ساده مي باشد و مانند دو ظرف از سه ظرف ارائه شده ، شيار دار نيست و بعلاوه ، روي دماغة بلند اين ظرف را با نقش نيم گردي مزين كرده اند . شكل 94 .
در ميان كاسه هاي مكشوفه از سي يلك تعدادي ظروف ديده شده كه داراي نقش دورو مي باشند به اين عبارت كه هم بيرون را منقوش كرده اند و هم داخل را. مانند كاسه سفالي شمارة 95 كه پاية آن را با خطوط موازي افقي زينت كرده اند و از لبة كاسه نيز جابجا دو خط موازي پهلوي هم را باهم تا به اولين خط كمربندي پايه ادامه داده اند. طرحي از اين كاسه با شمارة 96 ارائه مي شود.
همين كاسه بشمارة 95 كه بخش بيرون آن چون طرح بشمارة 96 زينت شده ، نقش داخل آن از لبه تا مركز كف كاسه ، بطور سه گوش بهم رسيده اند و اين قسمتهاي سه گوشي را يك در ميان با هاشور متقاطع رسم كرده اند و آنهاي ديگر را با خطوط زيكزاك (7ـ8) پر كرده اند.
داخل خود كاسه با شمارة 97 و طرحي از آن با شمارة 98 و طرحي كه نماي داخل و خارج كاسه را مي نماياند با شمارة 99 ارائه مي شود.


كاسه أي ديگر كه مانند كاسه شمارة (95و97) و طرحهاي (96 و98) از بيرون داراي تزييناتي از لبة كاسه تا پايه مي باشد ، داخل آن به صورت بسيار جالب نقش گرديده است. شكل(100) .
چنانكه در شكل ديده مي شود پرندگاني را طرح كرده اند كه دايره وار از لبة داخل كاسه همديگر را دنبال كرده و دور برداشته اند و تا مركز كف كاسه پيچيده اند.
شايد اين نقش عاليترين الهامي بوده باشد كه سفالگر طراح از گردش دسته جمعي پرندگان آسمان محيط خود به ايجاد اين طرح عالي دستبرده است. از اين كاسه ، طرحي ديگر ارائه مي شود كه نيمي از آن نقش بيرون و نيم ديگر نقش درونش را نشان مي دهد. شكل 101


نظير چنين كاري در دو كاسة ديگر كه ارائه مي شود انجام شده است. بيرون اين كاسه ها ساده مي باشد ولي فقط داخل آنها را نقش بندي كرده اند. كاسة شمارة (102) را با طرحي شبيه دانة گندم كه گوئي بدنبال هم ريه كرده و چون تسبيح آنرا به رشته درآورده باشند ساخته اند و سه بار اين شكل را به صورت متحدالمركز طرح نموده اند و چنانچه در شكل ديده مي شود داخل اين نقش ها را هاشور زده اند.
از اين كاسه ها طرحي با شمارة (103) داده مي شود كه نيمي از آن بدون نقش و بيرون آنست و نيم ديگر نقش مشروحه مي باشد كه در داخل كاسه نشان داده اند. از اين كاسه تصويري در دست نبود. كاسة سفالي ديگري مكشوفه از تپه سي يلك در داخل خود داراي نقوش طنابي شكل بصورت دواير متحدالمركز است ولي در حوالي كف كاسه بصورت چهارگوشي درآمده كه اضلاع آن در وسط به طرف مركز شكسته شده و در نتيجه در چهارگوشه بشكل لوزي درآمده است و نيز در مركز دو مثلث نقش شده كه راس آنها بهم وصل است. اين دو مثلث را با رنگ تيره پر كرده اند. شكل ـ104
طرحي از اين كاسه با شمارة (105) داده مي شود. «از اين شكل تصويري در دسترس نبود»
باستان شناسان طرحي ديگر از اين قبيل كاسه را ارائه داده اند كه دواير طنابي شكل و متحدالمركز آن درست همان است كه شكل (104) ارائه داده است ولي قسمت كف اين كاسه از لحاظ نقش با آن فرق دارد و چنانكه در شكل ديده مي شود ، اين كاسه در محل كف و در امتداد

قطر ناقص طرحي زيگزاگي دارد كه بر راس هر برجستگي آن خطي مستقيم بسوي بالا و پايين بصورت زيكزاك هاي بسيار ريز ادامه يافته است. (شكل 106) . كاسة ديگري هست كه نقش داخل آن از سه گوشيهايي تشكيل شده كه قاعدة آنها بر روي محيط دايره و راس آنها بطرف مركز دايره در كف كاسه متوجه است. اين نقش سه بار در دور داخل كاسه تكرار شده است. شكل (107)
در شرح نقش كاسة با شمارة (97) آمده بود كه داخل كاسه را به نحوي قسمت بندي كرده بودند كه ايجاد سه گوشيهايي تا مركز كاسه نمد بودند و بعضي از اين سه گوشيها را با هاشور متقاطع پركرده بودند و قسمتهاي ديگر را با خطوط زيكزاك زينت بخشيده بودند.


همچنين پرندگاني را دنبال هم در شكل (100) ديديم كه بنحو مطبوعي دايره وار تا مركز تركيب شده بودند. اينك نقش ديگري از كاسة سفالي ارائه مي شود كه به وضعي جالب تركيبي از دو نقش مذكور دارد. شكل (108) . چنانكه در نقش كاسه ديده مي شود سه گوشيها چون كاسه هاي قبلي با هاشورهاي متقاطع پرشده اند و قسمت هاي ديگر كه نقوشي بشكل (8) دارند چنان ساخته شده اند كه گويي پرندگان نقش كاسه بشمارة (100) را ساده كرده و در اينجا به دنبال هم رديف در حركت اند.
كاسه أي ديگر را كه در درون آن نقشبندي كرده اند با شمارة (109) نشان مي دهيم. لبة اين كاسه را در داخل با خطوط كوتاه و بفاصله گرداگرد طرح كرده اند و در پايين اين نقشبندي خطوطي را موازي و متقاطع بصورت خانه هاي لوزي درآورده اند و خانه هايي را خالي گذارده و خانه هاي ديگر را با خطوط متقاطع پر كرده اند ، بطوريكه دو رج را زينت بخشيده اند و از زير يكي از لوزيها نيز سه خط عمودي فرود آورده اند.
ضمن ارائه نقوش سه گوش در شكل (93) ديديم كه از سه گوشي هاي مكرر پهلوي هم استفاده شده و سه گوشي هاي واقع بين دو سه گوشي را كه راسش به پايين بوده با خطوط متقاطع هاشور زده اند. از اين قبيل نقوش به فراواني بر روي سفالهاي مكشوفه از سي يلك ديده شده است. از جمله ، طرحي از روي نقش سفالي كه با شمارة (110) ارائه مي شود موجود است كه از تكرار نقوش سه گوشي در چهار رديف استفاده شده است. به اين نحو كه از لبة ظرف پس از يك طرح افقي بر دورة لبه ، از خطوط زيكزاك استفاده شده زمينة سه گوشيهايي را كه قاعدة آنها در پايين قراردارد ساده گرفته اند و سه گوشيهايي را كه قاعده شان در بالا قرار دارد با خطوط افقي هاشور زده اند و پس از دو رج خط افقي طرح كردن ، نقش بالا تكرار شده و ايضاً به همين طريق تا پايين ظرف سفالي را پر كرده اند. در پايين ظرف نيز سه گوشيهايي پرتر به وجود آورده اند.
بر روي چندين ظرف مكشوفه از سي يلك نقوش لوزي و نيمه لوزي ديده شده است.
در شكل (111) طرح ظرفي داده شده كه تا نيمة آن طرح نيمه لوزي و تمام لوزي است و در پايين اين نقش دو رج طرح ريزي كرده اند كه به صورت طناب است. بخش پايين اين ظرف ساده مي باشد.
در ظرف سفالي أي كه با شمارة (112) داده شده از به وج

ود آوردن دو سطح مستطيلي در ميان خطوط متوازي عمودي و طرح اقطار اين مستطيل ها ، سه گوشي هايي بوجود آورده اند كه بخش بالا و پايين را ساده و پهلويي ها را با زمينة تيره نشان داده اند. اين ظرف در لبه و بخش پايين نقش با خطوط موازي افقي زينت شده است. (از اين شكلهاي 110 و 111 تصويري در دسترس نبود )
ظرف ديگري نيز هست كه از لحاظ نقش بي شباهت به ظرف قبلي ارائه شده نيست . نقش اصلي همان است كه ديديم ولي در اين يك ، سطوحي افقي و پهن به موازات خطوط نازك ، بر دور ظرف سفالي گشته است. شكل (113) كه از آن تصوير موجود نبود !


در ظروف سفالي مكشوفه از تپه سي يلك نقوش لوزي و نيمه لوزي و شطرنجي به فراواني ديده مي شوند. در ظرف سفالي أي كه با شمارة (114) ارائه مي شود نقش لوزي يك دور بر قسمت بالاي ظرف گشته و دورة بيروني لبه را پركرده است و همة آنها در ميان دو رديف خط افقي قرارگرفته اند. بر بدنة اين ظرف از تركيب خطوط عمودي و افقي خانه هاي شطرنجي به وجود آورده اند و يك در ميان آنها را تيره نموده اند و قسمت آخر نقوش كه در پايين ترين قسمت شكل استوانه أي ظرف قرار دارد. خط نسباً پهني مانند نوار ، دورة ظرف سفالي را احاطه كرده است. همچنين بر گردنة پاية اين ظرف نيز خطي افقي كمربندي كشيده اند و از آن بصورت نقطه چين راسته زينت به وجود آورده اند. طرحي از شكل اصلي ظرف با شمارة (115) ارائه مي شود.
در زمينة نقوش اين ظرف سفالي ، ظروف چندي موجود است كه هر يك بطريقي يادآور يك دورة استفاده از نقوش لوزي ، نيمه لوزي و شطرنجي مي باشد كه گويا مورد استعمال داشته است. ظرفي سفالي با قد نسبتاً بلند هست كه قسمت بيشتر آن با نقوش لوزي و خطوط عمودي در سه رج زينت شده است . هر يك از اين سه رج به وسيلة دو خط افقي از رج ديگر فاصله يافته و بالاي اولين رج و پايين آخرين رج از دو خط افقي پهن برخوردار است و چنانكه در شكل (116) ديده مي شود هر رج پس از يافتن شكلهاي لوزي و نيمه لوزي در ميان يك چهار گوشي داراي خطوط عمودي از دو طرف محصور شده است.
خطوط شطرنجي را نيز با خطوط عمودي با هم تركيب كرده اند و چنانكه شكل (117) ارائه مي دهد ، دو خط موازي پهن از لبة ظرف سفالي شروع شده و از آخرين خط ، دسته خطوط عمودي و شطرنجي فرود آمده اند و در انتها نيز مانند بالاي نقش با دو خط پهن افقي محصورند.


ظرف سفالي ديگري هست كه نقش اصلي آن ، نواري شطرنجي است كه بر نقش شطرنجي افقي آن متعامد است و طرفين نقش شطرنجي عمودي بوسيلة خطوط عمودي پر شده است و خطي افقي ميان اين خطوط عمودي را گرفته دوره گشته است. شكل (118)
ظرف سفالي ديگري هست كه با برخورداري از همين نقش سفال بشمارة (118) خطوط افقي پهن و باريكي بالا و پايين نقش شطرنجي و عمودي را در برگرفته است. شكل (119) .
ظرف ديگري ، بر ميانة خود فقط دو رج نقش شطرنجي چون كمربند دارد و در پايين

تر نيز خطي افقي ، دوره گشته است. شكل (120) اين چند ظرف سفالي ، از لحاظ نقش يادآور دسته ظروفي هستند كه در اوايل اين كتاب نقوش شطرنجي و سه گوشي را ارائه داده اند. ( از تمام شكلهاي ياد شده ، تنها شكل شماره 120 در دسترس بود ) .
بازي با نقوش لوزي كه بطور عمودي و افقي قرار گرفته باشند در ميان طراحان تپه سي يلك معمول بوده است زيرا علاوه بر آنچه در اين كتاب ديدم نقوش ديگري هست كه اين امر را روشن تر مي سازد. ظرفي سفالي مكشوفه از تپه سي يلك هست كه يك رج نقش لوزي عمودي بر بالاي خود دارد و تعدادي رديف افقي چون پايه أي بر اين لوزي ساخته شده و لوزيهاي ديگري در يك رديف بطور افقي و هاشور زده ساخته اند كه نيز چندين خط كمربندي افقي در پايين دارد. شكل (121) . ظرف سفالي ديگري هست كه در انها نقوش هاشوري متقاطع و نقوش نيمه لوزي را بكار برده اند.


در ظرف شمارة (122) كه دهانة آن نسبت به بدنه اش تنگ تر است ، بر لبة بيروني آن از خطوط متقاطع استفاده شده و پايين تر ، نقوش نيمه لوزي را چنان بكار برد اند كه اقطار كوچك (يا قاعدة مثلث) بهم متصل مي باشند. در ظرف سفالي ديگر ، نقوش نيمه لوزي بر دور لبة ظرف قرار دارد و

 

خطوط متقاطع هاشوري در پايين تر بكار رفته است ـ شكل (123) زير اين خطوط متقاطع را خطي پهن و كمربندي كشيده اند و از آن در فواصلي گرديهايي را بعنوان زينت بكار برده اند و بعلاوه ، از اين خط كمربندي در چهارجا ، سه خط را با هم تا به زير ظرف سفالي كشيده اند و گلبرگي هشت پر را نيز در جاخالي بخش پايين اين ظرف سفالي بكار برده اند . استفاده از نقوض هاشوري متقاطع و لوزيهاي نزديك به چهارگوش و احياناً دسته خطوطي عمودي كه به ته ظروف ميرسد ، و يا استفاد از نقطه چين ها و گرديها براي زينت جاخاليهاي ظروف سفالي بسيار معمول بوده است و به نظر مي رسد كه كوزه گر طراح ، ديگر ميدانسته يا يادگرفته بوده كه از خطوط به چه نحوي استفاده كندو هريك را در چه محلي بكار برد.


شكل (1) اين كتاب كه در اينجا دوباره با شمارة (124) آورده شده ، براي ما روشن مي سازد كه كوزه گر طراح تا چه حد مهارت فني به دست آورده و خط كشي ها و هاشور زني هاي او چقدر با قدرت انجام مي شده است يا دريافته بوده است كه سطوح بزرگ را چگونه كوچك نموده تناسبي ميان اين سطوح با ديگر سطوح بوجود آورد. مثلاً در همين سفال شمارة (124) مي بينيم كه

لوزيهاي نزديك به چهارگوشي را با كمك دو خط متقاطع بصورت ضربدر (×) به مربعات كوچكتري قسمت نموده اند و اين دو خط متقاطع را پهن تر گرفته و ميان آنها را پر نكرده اند . در نتيجه ، زمينة خالي اين خطوط متقاطع به صورت (×) يك هم آهنگي با ديگر زمينه هاي خالي پيدا كرده است. يا با بكار بردن گرديها در پاين ترين خط كمربندي ، وسعت خالي پايين ظرف را بصورت مطبوعي در آورده اند و وسعت بظاهر زياد جاخالي اين بخش را با سه خط عمودي موازي و گاهي با يك مثلث توپر ، پر كرده اند.
از اين شكل تصويري متاسفانه در دسترس نبوده و باز هم تنها محض آشنايي با نقوش از آنها ياد كرده ايم .
در مناطق فارس و شوش ، پاره سفالهايي از ظروف سفالي به دست آمده است كه علاوه بر نقوش مشابه سفالهاي تپه سي يلك و گيان نهاوند و تپه حصار ، نقوشي ديگر ارائه مي دهند كه اختصاص به مردم فارس داشته و يا كه با استفاده از نقوش همجواران تغييراتي در نقوش خود داده بصورت نوي آنها را عرضه كرده اند .
شكل (270) كه پاره سفالهاي مكشوفه از نواحي فارس را ارائه مي دهد ، هفده نقش مختلف دارد كه مجموعاً متشكل از نقوش هندسي و حيوان و پرندگان است . اين نقوش در چهار رديف اند كه بتدريج از رديف بالا و از سمت چپ بشرح آنها پرداخته مي شود:
نقش نخستين از سمت چپ رديف بالا، عبارت است از يك خط عمودي كه محور دواير بر رويهم نهاده ، به حساب مي آيد. در برخي جا ، اين دواير ، از حركت مارپيچي دو خط (كه متقاطع شده اند) بوجود آمده اند و ما ، در شرحهاي گذشته اين كتاب به آنها برخورده ايم.
نقش دوم رديف بالا از سمت چپ ، چهارپايي شاخ دار است كه حركت «راسو » دارد ولي شاخ آن مانند شاخهاي فانتزي حيواناتي ديگر كه نه گرديده مي باشد و عبارتست از خط مستقيمي كه از كلة حيوان به عقب سر و بالا رفته و دو طرف اين خط را با چهار گوشي هايي كه مانند شاخة درختان شده و ياد آور گوزن جواني است.
بخش سوم از رديف بالا ، خطوط متقاطع مايلي است كه بصورت ضر

بدر آورده اند.
بخش چهارم ، چهارگوشيهاي نامنظمي در داخل هم است و چهار گوشي بزرگ با خطوط متقاطع پر كرده اند.
نقش پنجمين ، عبارت از مربعاتي است كه هر مربع را از گوشه أي ديگر بوسيله خط منحني جدا كرده اند و يك قسمت را رنگ آميزي كرده و سمت ديگر را همچنان با رنگ زمينة سفال باقي گذاشته اند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید