بخشی از مقاله

ابوریحان بیرونی


ابوریحان محمد بن احمد بیرونی، دانشمند بزرگ و ریاضیدان، ستاره‌شناس و تاریخنگار سده چهارم و پنجم هجری ایران است و بعضی از پژوهندگان او را از بزرگ‌ترین فیلسوفان مشرق‌زمین می‌دانند. او در ۳۶۲ هچری قمری در خوارزم که در قلمرو سامانیان بود به دنیا آمده بود و زادگاه او که در آن زمان روستای کوچکی بود بعدا به «بیرونی» تجدید نام داده شده است. مرگش در غزنه در اوان انقلاب سلجوقیان و پادشاهی مسعود بن محمود غزنوی بوده است و برخی درگذشت او را در ۴۴۰ هجری قمری می‌دانند. تألیفات بیرونی به زبان عربی، یعنی زبان علمی و همه‌کس‌فهم عالم اسلام و ایران بوده است، مگر ترجمهٔ «التفهیم» که خود , آن را از عربی به فارسی برگردانیده است (یا احتمالاً برعکس).


بیرونی دقت و اصابت نظر خویش را مدیون مطالعات فلسفی بود، لیکن او در فلسفه پیرو روش متعارف عهد خویش یعنی آن روش که به وسیله کندی و فارابی و نظایر آنان تحکیم و تدوین شده بود نبود بلکه به عقاید ویژه و روش جداگانه و ایرادات خود بر ارسطو ممتاز است، وی همچنین از آثار فلسفی هندوان کتبی چون «شامل» را به عربی ترجمه نمود.


دانشنامه علوم چاپ مسکو ابوریحان را دانشمند همه قرون و اعصار خوانده است. در بسیاری از کشورها نام بیرونی را بر دانشگاهها، دانشکده‌ها و تالار کتابخانه‌ها نهاده و لقب «استاد جاوید» به او داده اند. بیرونی گردش خورشید، گردش محوری زمین و جهات شمال و جنوب را دقیقا محاسبه و تعریف کرده است. خورشید گرفتگی هشتم آوریل سال ۱۰۱۹ میلادی را در کوههای لغمان (افغانستان کنونی) رصد و بررسی کرد و ماه گرفتگی سپتامبر همین سال را در در غزنه به زیر مطالعه برد.

 

در زمان بیرونی، سامانیان بر شمالشرقی ایران شامل خراسان بزرگ‌تر و خوارزم به پایتختی بخارا، زیاریان بر گرگان و مازندران و مناطق اطراف، بوئیان بر سایر مناطق ایران تا بغداد، بازماندگان صفاریان بر سیستان و غزنویان بر جنوب ایران خاوری (مناطق مرکزی و جنوبی افغانستان امروز) حکومت می‌کردند و همه آنان مشوق دانش و ادبیات فارسی بودند و سامانیان بیش از دیکران در این راه اهتمام داشتند.

بیرونی که در جرجانیه خوارزم نزد ابونصر منصور تحصیل علم کرده بود مدتی نیز در گرگان تحت حمایت مادی و معنوی زیاریان که مرداویج سر دودمان آنها بود به تحقیق پرداخته بود و پس از آن تا پایان عمر در ایران خاوری آن زمان به پژوهش‌های علمی خود ادامه داد. با این که محمود غزنوی میانه بسیار خوبی با بیرونی نداشت و وسائل کافی برای تحقیق در اختیار او نبود ولی این دانشمند لحظه‌ای از تلاش برای تکمیل تحقیقات علمی خود دست نکشید. بیرونی که بر زبانهای یونانی، هندی و عربی هم تسلط داشت کتب و رسالات متعدد که شمار آنها را زائد بر ۱۴۶ گزارش کرده‌اند نوشت که جمع سطور انها بالغ بر ۱۳ هزار است. مهم‌ترین آثار او التفهیم در ریاضیات و نجوم،

آثار الباقیه در تاریخ و جغرافیا، قانون مسعودی که نوعی دانشنامه است و کتاب تحقیق ماللهند درباره اوضاع این سرزمین از تاریخ و جغرافیا تا عادات و رسوم و طبقات اجتماعی آن. بیرونی کتاب دانشنامه خود را به نام سلطان مسعود غزنوی حاکم وقت کرد، ولی هدیه او را که سه بار شتر سکه نقره بود نپذیرفت و به او نوشت که که کتاب را به خاطر خدمت به دانش و گسترش آن نوشته است، نه پول.

بیرونی معاصر بوعلی سینا بود که در اصفهان می‌نشست و باهم مکاتبه و تبادل نظر فکری داشتند. بیرونی در جریان لشکرکشی‌های محمود غزنوی به هند (پاکستان امروز قسمتی از آن است) امکان یافت که به این سرزمین برود، زبان هندی فراگیرد و در باره اوضاع هند تحقیق کند که محصول این تحقیق، کتاب «هندشناسی» اوست. از ديگر آثار وی می‌توان به كتاب الصیدنه فی الطب اشاره كرد كه كتابی است در باره گیاهان دارویی و توسط استاد عباس زریاب خویی خویی تصحيح گرديده است.


زندگی نامه ابوریحان


هنگامی که تقریباً ۱۸ ساله بود ، به رصد می‌پرداخت . وی همچنان با دیگر دانشمندان هم عصرش مراودات و مکاتبات علمی داشت و مکاتبات علمی بیرونی و ابن سینا با یکدیگر بسیار مهم و معروف است .

 

ابوریحان محمد بن احمد بیرونی ، نابغهٔ نامدار ، نمونهٔ مثالی زدنی متفکران هوشیار و معتقد ایرانی و بی‌شک یکی از بزرگترین دانشمندان جهان در تمامی اعصار است .
این محقق جسور در سوم ذی حجهٔ سال ۳۶۲ هجری قمری در «بیرون» خوارزم (ناحیهٔ مصب آمودریا در ساحل جنوبی دریاچهٔ آرال) در خانواده‌ای خوارزمی تبار ، گمنام و شیعه مذهب (احتمالاً شیعه زیدیه) به دنیا آمد . وی سالهای آغازین عمر را در زادگاهش سپری کرد و به خوارزمشاهیان معروف به آل عراق که در «کاث» فرمانروا بودند ، پیوست . ابونصر منصور بن علی عراق که از خاندان شاهیهٔ خوارزم و از ریاضیدانان و منجمان بزرگ ایرانی بود ، تعلیم و تربیت بیرونی را بر عهده گرفت و بعدها رساله‌های مختلف ریاضی خویش را به نام و برای شاگرد دانشورش نوشت .


ابوریجان از همان آغاز جوانی مشغول تحققیق و تألیف شد . خود نوشته است . که در حدود سال ۳۸۰ هجری قمری
● زندگینامهٔ ابوریحان بیرونی
، یعنی هنگامی که تقریباً ۱۸ ساله بود ، به رصد می‌پرداخت . وی همچنان با دیگر دانشمندان هم عصرش مراودات و مکاتبات علمی داشت و مکاتبات علمی بیرونی و ابن سینا با یکدیگر بسیار مهم و معروف است .


ابوریجان تا حدود ۲۳ سالگی در خوارزم و ظاهراً در رصد خانه‌ای مشغول تحقیق بود و حدوداً در سال ۳۸۵ هجری قمری ، پس از انقراض خاندان آل عراق به دست مأمون بن محمد ، والی جرجانیه (گرگانج) ، و قتل ابو عبدالله محمد بن احمد ، آخرین حکمران آل عراق ، به ناچار زادگاهش را ترک کرد و تا چند سال از شهری به شهر دیگر رفت . در خلال همین سفرها به ری رفت و چنان که خود در مقدمهٔ کتاب مقالید علم الهیئه نوشته است ، در انجا با ابو محمود خجندی و کوشیار بن لبان گیلی ملاقات کرد .


بیرونی در ری دچار تنگدستی و پریشانحالی بود و خود در این باره حکایت جالبی را در آثار الباقیه نقل کرده است که ما نیز به خلاصه‌ای از آن اشاره می‌کنیم .
روزی بیرونی در ری با یکی از منجممان آن شهر رو به روه شد و دریافت که وی در پاره‌ای از محاسبات نجومی خود اشتباه می‌کند . بیرونی خطای منجم را تذکر داد و منجم ، که اطلاعات علمیش بسیار کمتر از بیرونی بود و خود نیز احتمالاً این مسئله را می‌دانست ، به جای پذیرش نقص کار ، با تکبر فراوان ابوریحان را تحقیر و گفتهٔ او را تکذیب کرد . بیرونی متوجه شد که دلیل رفتار غیر منطقی آن منجم ، توانگر بودن خود او و فقر بیرونی است . جالب‌تر این که بعدها ، وقتی بیرونی از تنگدستی رهایی یافت ، منجم نظر او را تصدیق کرد .


ابوریجان از ری به طبرستان و نزد مرزبان بن رستم از امیرزادگان آل باوند و صاحب کتاب مرزبان نامه رفت و کتاب مقالید علم الهیئه را به نام او نوشت . همچنین مدتی نزد منصور دوم پسر نوح سامانی روزگار گذراند و از حمایت او برخوردار شد .
در سال ۳۸۷ هجری قمری ظاهراً به خوارزم برگشت و با ابوالوفا محمد بن محمد بوزجانی ، که در آن هنگام در بغداد بود ، مکاتبه کرد و آن دو با یکدیگر قرار گذاشتند که همزمان در بغداد و خوارزم ، ماه گرفتگی را رصد کنند .


ابوریحان در سال ۳۸۸ هجری قمری به گرگان رفت و در دربار شمس المعالی قابوس بن وشمگیر ، امیر آل زیار ، از او به گرمی استقبال شد .قابوس مردی با فرهنگی و ادیبی فاضل بود و به عربی و فارسی شعر می‌سرود و در دربارش دانشمندان جایگاهی رفیع داشتند . بیرونی کتاب آثار الباقیه را که نخستین کتاب مشهور و عظیم او به عربی و دربارهٔ گاهشماری است ، به نام شمس المعالی تألیف کرد . دانشمند ما حدود سال ۳۹۹ هجری قمری به زادگاه خود بازگشت و در جرجانیه یا گرگانج (در شمال غربی خوارزم) به دربار ابوالعباس مأمون بن مأمون خوارزمشاه پیوست و در آنجا مقامی بلند یافت .
سلطان محمود در مراجعت به غزنه در سجستان (افغانستان) در بهار سال ۴۰۸ هجری قمری بیرونی و جمعی از فضلا و اهل عمل گرگانج را همراه خود به غزنه برد . ابوریحان از آن پس و به اجبار ،‌ شهر غزنه را مرکز فعالیتهای خویش قرارداد و شاید به صورت رسمی منجمی دربار محمود را به عهده داشت .


در دوران سلطنت مردود بن مسعود ملقب به شهاب الدوله (پسر مسعود که پس از قتل وی در سال ۴۳۲ هجری قمری به قدرت رسید) نیز بیرونی مورد عنایت و احترام دربار بود و کتاب المجاهر فی معرفه الجواهر ، در شناخت گوهرها و کانیها ، از تألیفات این دورهٔ اوست . آخرین اثر ابوریجان کتاب الصیدنه فی الطب و دربارهٔ داروشناسی است . به گفتهٔ خودش در زمان تألیف این کتاب ، بیش از هشتاد سال داشت و این مایه پویایی فکری و عزم علمی در چنین سنی بسیار شگفت انگیز است .

تاریخ فوت ابوریجان را سال ۴۴۰ هجری قمری و محل فوتش را غزنه دانسته‌اند ولی منطقی به نظر می‌رسد که وی کمی بعد از سال ۴۴۲ هجری قمری فوت شده باشد ؛ زیرا همانطور که در بالا گفتیم ، خود او تصریح کرده است که در زمان نوشتن صیدنه ، بیش از هشتاد سال داشت و اگر تاریخ تولد بیرونی حقیقتاً سال ۳۶۲ هجری باشد ، نمی‌توان مرگش را در سال ۴۴۰ هجری قمری دانست ؛ مگر اینکه میلاد وی پیش از سال ۳۶۲ هجری قمری باشد .


ابوریحان شخصیتی اعجاب انگیز و منشور گونه داشت و بسیار پیشروتر از زمان خود به نظر می‌رسید . وسعت مشرب ، انصاف علمی ، ، دقت نظر ، دوری جستن از تعصبات و اشتیاق غیر قابل وصف او برای درک ، تحصیل و تحلیل فرهنگها ، افکار و علوم جدید ، هویتی نسبتاً متفاوت با فرهنگ غالب آن روزگار به این محقق شهیر بخشیده بود .


بیرونی ریاضیدان ، ستاره شناس ، جغرافیدان ، مورخ ، مردم شناس ، دین شناس و فیزیکدانی بزرگ بود و تقریباً در همهٔ علوم زمان خویش به جز کیمیا (شیمی) محققی نکته سنج به حساب می‌آمد و همواره با خرافات به مبارزه می‌پرداخت . بسیاری از دانشمندان غرب و شرق از وی به عظمت یاد کرده‌اند و شخصیت پیشرو و منتقدش را با عباراتی به یاد ماندنی ستوده‌اند .


این حکیم نامدار ،‌ روحی وارسته و طبعی بلند داشت . روایت کرده‌اند که وقتی تألیف کتاب قانون مسعودی به پایان رسید ، سلطان مسعود غزنوی یک بارِ فیل نقره برای بیرونی هدیه فرستاد ولی وی آن را به خزانهٔ حکومت بازگرداند و گفت : «مرا به این مال نیازی نیست ، زیرا عمری به قناعت زندگی کرده‌ام و خوش ندارم پس از این روشی دیگر در پیش گیرم» .
بیرونی تا آخرین لحظهٔ عمر در پی آموختن بود و شاید نقل آن حکایت بسیار معروف و آشنا ، همچنان خالی از لطف نباشد .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید