بخشی از مقاله
مقدمه
ابومسلم خراسانی، سردار نام آور عباسی، بیشـترین نقـش را در برافتـادن امویـان و برآمـدن عباسیان برعهده داشت. افراد زیادي سعی در نـابودي دولـت امـوي داشـتند و در ایـن راه، سپاهیان زیادي جمع آوري کردند، ولی موفـق بـه ایـن کـار نشـدند و در نهایـت، شکسـت خوردند. ابن زبیر، ابناشعثیزیدبن، مهلّب و حـارثبـن سـریج از جملـه شخصـیتهـایی بودند که در این زمینه گام برداشتند و تا حدي در اوایل نهضتشـان موفقیـتهـایی داشـتند، ولی سرانجام شکست خوردند و کشته شدند. ولی ابومسلم امپراطوري بزرگ امـوي را، کـه از اسپانیا تا کاشغر و مرزهاي چین وسعت داشـت، برانـداخت. بـدینروي، وي بـا افـرادي چون اردشیر و اسکندر مقایسه شده است. یکی از اقدامات عجیب ابومسلم کشـتن داعیـان کهنهکار و قدیمی دعوت عباسی بود. به راستی، چرا ابومسلم افـرادي را کـه در راه دعـوت مردم به نهضت عباسی زحمات زیادي متحمل شده بودند، نابود کرد؟ در این مقالـه، سـعی شده است اقدام و موضع گیري عجیب ابومسلم، عنـاد بـا داعیـان بـزرگ عباسـی، بحـث و بررسی شود.
اصالت ابومسلم خراسانی
از ابومسلم خراسانی در منابع، با نام »صاحب دعـوت عباسـی« یـاد شـده و او را در شـمار بزرگانی همچون اردشیر، اسکندر برشمرده اند.1 وي صاحب دعـوت عباسـی و قهرمـان آن دولت بود و به دست او پیروزي نصیب عباسیان گشت.2 دربارة اصالت ابومسلم و نژاد وي در منابع سخنان زیادي نقل شده است، ولی اتفاقنظـري در ایـنبـاره وجـود نـدارد. و نـام اصلیاش بیشتر بر مولی بودنش صحه میگذارد. کسانی که تحت تاثیر اقـدامات و کارهـاي بزرگ او قرار گرفتهاند روایاتی درباره نسب وي نیز ذکر کردهاند.بنا3 بـه روایتـی از مؤلّـف اخبارالدوله العباسیه وي از بومیان اصفهانی بود که به دلیل سنگینی خراج، از آنجا گریخـت
و به ادریس بن معقل عجلی پناه برد و برده وي گردید.4 برخی می گویند: وي اصفهانی بـود
و در منزل عیسی متولد و با فرزند او بزرگ شد.5 نسب ابومسلم را برخی دیگـر خراسـانی دانستهاند.6 کسانی دیگر وي را مروزي و در شمار ساکنان مرکز خراسـان عهـد امـوي ذکـر کرده اند7 که در خدمت یوسفبن ابیسفیان باهلی بود.حتی8 افرادي وي را کُرد دانسـتهانـد. بعضی نیز وي را در شمار مردم »خطرانیه« سواد کوفه ذکر کردهاند.9 تأکید بیشـتر منـابع بـر
ابومسلم خراسانی و دلایل عناد او با داعیان عباسی ۱۱۱
مروزي بودن ابومسلم است. خود ابومسلم بر نسب و نژاد خویش تأکیدي نداشت و زمـانی که در شروع قیامش، کسانی از زاهدان خراسان از اصل و نسب وي پرسـیدند، وي جـواب داد: »اثر من براي شما از نسبم بهتر است.10«
به نظر میرسد که وي از اقوام فرودست جامعه و از موالی بوده است، ولی با توجـه بـه اینکه کار بسیار بزرگی (نابودي دولت قدرتمند و وسیع امـوي) توسـط وي انجـام گرفـت، بعدها طرف دارانش براي وي نسبی والا درست کردند . اگر نسـب ابومسـلم از طبقـات بـالا می بود، زمانی که فقها و بزرگان از نسب او پرسیدند، با فخر و غرور آن را مطرح مـیکـرد. بنا به نقل ابن اثیر چون شوکت ابومسلم و کار او در امر دعوت بالا گرفت، ادعا کـرد کـه از نسل سلیط بن عبداالله بن عباس است.11 منصور در زمانی که بر ابومسلم خشـم گرفـت و در لحظاتی قبل از قتلش، وي را به خاطر این ادعایش سرزنش کـرد و گفـت: مگـر تـو همـان نیستی که عمه ام، آمنه دختر علی بن عبداالله، را خواستگاري کـردي و در نامـه خـود مـدعی شدي که از نسل سلیط بن عبداالله بن عباس هستی و به جایگاهی بلند و دشـوار برآمـدي؟12 اگر ابومسلم داراي نسبی والا می بود، زندگی وي از دوران نوجوانی در خدمت هواخواهـان نهضت عباسی، داعیان و محمدبن علی و فرزندش ابـراهیم نبـود و وي بـر نسـب خـویش تأکید می کرد و یا دستکم آن را پنهان نمیداشت و اینهمه اختلافنظر در باب نسـب وي به وجود نمی آمد. علاوه بر این، منابع متعددي بر بـرده بـودن ابومسـلم در دوران نوجـوانی تأکید دارند.13 منابعی که از ابومسلم ستایش میکننـد از کـار مهـم و بـزرگ او و نـه نسـب والایش سخن میگویند. برخی از منابع متأخّر هم بدون اسـتناد بـه نسـب والاي وي، از او سخن گفته اند. البته برده بودن و یا از نسل اشراف بودن، در اسـلام نـه منقصـتی بـه شـمار می آید و نه فضیلتی. پیامبر همواره می فرمودند: براي من سلمان فارسی و صهیب رومـی و بلال حبشی از سید قریشی بهترند.14 در قرآن، عمل صالح و تقوا ملاك برتري مسـلمانان بر یکدیگر است. ( حجرات: (13 بزرگان دعوت عباسی و از جمله سلیمان بن کثیـر نیـز بـر مبناي همین آیات، تبعیض نژادي بنی امیه را محکوم می کردند و نمی توانستند در اعتـراض به ریاست ابومسلم در مرو و در جمع داعیان، از نژاد پست او سخن بگویند. نهضت عباسی از حمایت شدید طبقات پایین جامعه و فرودستان برخوردار بود و زیر سؤال بردن ابومسلم به خاطر نسبش منطقی نمینمود.
۲۱۱ سال هشتم، شماره سوم، پیاپی سیویک، پاییز و زمستان ۰۹۳۱
ابومسلم در خدمت امام عباسی
ابومسلم توسط داعیان خریداري شد و به محمدبـن علـیبـن عبـداالله و یـا ابـراهیم تقـدیم گردید. گفته میشود: هوش و ذکاوت وي سبب شد داعیـان از توانـایی یـک بـرده تعجـب کنند. آنها او را به حمایت از عباسیان دعوت کردند و وي پذیرفت.15 وقتـی صـفات وي را براي امام عباسی بیان کردند، وي علاقه مند شد او را به خدمت بگیرد. شاید به علت همـین هوش و فهم بالا بود که در شطرنج، مهارت زیادي داشت.16 نام اصـلی ابومسـلم در منـابع،
ابراهیمبن عثمان بن یساربن شیدوس از فرزندان بزرگمهر معرفی شده17 و در برخی از منابع آمده است: نام پدر او پیش از آنکه اسـلام بیـاورد، بنـداد هرمـز بـوده اسـت. نـام خـود او
بهزادان،18 کنیه اش ابومسلم و نام عبدالرحمن توسط ابراهیم بن محمدبن علی عباسـی بـراي وي تعیین گردید. طبیعتاً اگر چنانکه از بعضی روایات برمیآیـد نهضـت عباسـی و عقیـدة خود ابراهیم ضدعرب می بود، نام ایرانی اجدادش عوض نمیشد و یا نامهایی کاملاً ایرانـی انتخاب می شد و کنیه و اسم عربـی بـراي وي انتخـاب نمـیگردیـد. کنیـه ابومسـلم و نـام عبدالرحمن را ابراهیم براي وي برگزید.19 اینکه ابراهیم امام در اخبار غیبی دیـده باشـد کـه عبدالرحمن نامی دولت اموي را سرنگون خواهدکرد،20 منطقی به نظر نمی رسد. ابراهیم این اخبار غیبی را از چه کسی آموخته بود؟ چرا در اخبار غیبـی از نـام وي (ابومسـلم) خبـري
نیست؟ مردم هیچ مذهبی اعتقاد به علم غیب براي ابراهیم ندارند.
ابومسلم در رأس قیام عباسیان
زمانی که ابومسلم از سوي ابراهیم براي ریاسـت نهضـت در خراسـان برگزیـده شـد،21 بـا مخالفت بزرگان دعوت در آن ایالت مواجه شد . ابومسلم در ایـن زمـان، قریـب سـی سـال داشت و خراسانیان می ترسیدند وي نتواند قیام مهم بنیعباس بر ضد امویان را رهبري کنـد و از عهده آن برآید. بنابر روایت اخبارالدوله العباسیه، سلیمان بـن کثیـر سـخت برآشـفت و ابومسلم را دشنام داد و دوات به سوي او پرتاب کرد.22 بر اثر این اقـدام سـلیمان، صـورت ابومسلم خونآلود شد.23 سلیمان کمی بعد در جـواب ابـوداود از دیگـر داعیـان عباسـی در توجیه مخالفتش با ابومسلم چنین گفت: »جوان بود و بیم کردیم قدرت قیام به ایـن کـار را نداشته باشد.24« سلیمان خود از ابراهیم خواسته بود که با توجه به فراهم شـدن زمینـههـاي قیام، یک تن از خاندانش را بفرسـتد 25. شـاید از اینکـه یـک مـولی بـه جـاي یـک تـن از
ابومسلم خراسانی و دلایل عناد او با داعیان عباسی ۳۱۱
اهل بیت براي رهبري قیام آمده، ناراحت بودحتمالاً.ا ابـراهیم بـه عموهـایش و یـا افـراد دیگري از خاندانش اطمینان نداشت که در صورت هدایت نهضت، در نهایت، خود قـدرت را به دست نگیرند. از سوي دیگر، اعتقاد خراسانیان بر خطاناپذیر بودن اهلبیـت ممکـن بود شخصی از خاندان عباسی را که در رأس قیام قرار داشت، با مشکل مواجه کند. انتخاب ابومسلم این تبعات را نداشت . وي اول بار از سوي خود سلیمان و دوسـتانش مثـل لاهـز، مالک و قحطبه 26 به محمدبن علی معرفی شده بود، در حالی که نوجوانی بـیش نبـود و در زندان واسط در خدمت عیسی و معقل پسران ادریس عجلی و مثل برده آنـان بـود. داعیـان عباسی از فهم و هوش بالاي ابومسلم تعجب کردند و صفات وي را براي محمـدبـن علـی توضیح دادند. به دستورمحمد آنان در بازگشت از شام، ابومسلم را خریدند و بهح»میمـه« نزد امام عباسی فرستادند.27 بنا به یک گزارش طبري، آنها در مرحله بعـدي دیـدار خـود بـا محمدبن علی در مکه، ابومسلم را تقدیم نمودنـد و سـلیمان گفـت: ایـن وابسـته (مـولاي) توست.28 بنا به گزارش هایی نیز وي توسط داعیان در خراسـان خریـداري شـد.29 بـه نظـر می رسد که محمدبن علی میخواست که ابومسلم را خود پرورش دهد و آنگونه کـه خـود می خواست بار آورد. پس از مرگ محمد نیز ابراهیم سرپرست و ارباب ابومسلم و عهده دار تربیت او شد. زمانی هم که ابومسلم قیامش را در خراسان شروع کرد، چنین شایع شـد کـه مردي از اهل بیت به خراسان آمده است30 و ابراهیم در نامهاش بـه طـرفداران و داعیـان نوشت که ابومسلم از خاندان وي است؛ امرش را بشنوید و از وي اطاعت کنید.31
انتخاب ابومسلم براي ریاست دعوت و قیام عباسی انتخابی دقیق بود و تعیین وي با آن سن و وضع نژادي، درایت ابراهیم را میرساند. واقعیات بعدي نشان داد ایـن جـوان نخبـه بود و با سن پایین، کاري انجام داد که کارکشتگان نهضت عباسی از انجام آن ناتوان بودنـد. کار ابومسلم در خراسان و شهرت، عظمت و اعتبار او بسیار بالا گرفـت. کـار او همـراه بـا دوستی و محبتش استوار شد و از بلند منزلتترین مردم در نظر شیعه شد آنچنانکه بـه نـام او سوگند میخوردند و سوگند خود را نمیشکستند و همواره بـدون اینکـه خسـته شـوند دربارة او سخن می گفتند.32 بلعمی در این باره مینویسد: »کار ابومسلم همـی بـالا گرفـت و هیبت و شکوه او اندر دل خراسانیان افتاد و ایدون گویند کـه بـر منبرهـا خطبـه کردنـدي، گفتندي: »اللهم اصلح الامیر ابامسلم امین آل محمد صلی االله علیه وسلم.33«
۴۱۱ سال هشتم، شماره سوم، پیاپی سیویک، پاییز و زمستان ۰۹۳۱
ابومسلم در دوران عزتش، خدم و حشـم زیـادي داشـت. بنـا بـه گـزارش مقدسـی در آشپزخانه او، در هر روز سههزار من نان پخته میشد و همچنین صـد گوسـفند، عـلاوه بـر گاوان و پرندگان.34 همین شکوه و عظمت بود که موجب شـد پـس از پیـروزي عباسـیان، گروهی در خراسان پیدا شوند که وي را بعد سفّاحاز (نخستین خلیفه عباسی) امام بدانند و گروهی از آنان پس از کشته شدن ابومسلم مرگ وي را باور داشتند و گروهی نیز مـرگ او را باور نکردند. آنها می گفتند: روح خدا در وي دمیده شده و وي بهتر از جبرئیل و میکائیل
و دیگر فرشتگان است و میگفتند: ابومسلم زنده است و گروه هایی از آنان تا زمان بغدادي در قرن چهارم، در شهرهاي مرو و هرات با نام »برکوکیه« بودند.35 ایـن گـروه »ابومسـلمیه« بودند که گروهی از آنان به امامت و مهدویت وي قایل بودند.36 برخـی از فرقـهشناسـان از بعضی فرقهها که براي هواخواهی از ابومسلم در خراسان پس از مرگ او پدیدار شدند، نـام برده اند و از جمله آنها »برکوکیه«، »سنبادیه« و »برازبندیه« بودند.37 نفوذ ابومسلم در خراسان
و محبوبیت او در بین مردم آن ناحیه، حتی پس از بیرون راندن نصـر، نمـیتوانسـت بـراي داعیان باتجربه و قدیمی عباسی مهم باشد. بـرخلاف مـردم عـادي، آنهـا دوران کـوچکی و بندگی وي را دیده بودند.آن ها خود، او را خریده و به امام عباسی تقدیم کرده بودند. در آن زمان، آنها تصور نمیکردند وي بعدها به ارزش و منزلت بالایی دست یابد.
ابومسلم و خصومت با داعیان قدیمی
به نظر می رسد که با افزایش فوقالعاده محبوبیت ابومسلم در بین خراسانیان، او بـه تـدریج، به فکر نابودي کسانی افتاد که دوران حقارت و بندگی او را دیده و او را خریـداري نمـوده بودند. اطاعت خراسانیان از ابومسلم و نبوغ او، میتوانست به راحتی اندیشهها و برنامههاي وي را در این زمینه، پس از شکست نصر و تصرف مرو عملی سازد. پیش از تصرف مرکـز خراسان، این کار بسیار خطرناك بود؛ زیرا هم باعث تفرقه بین طـرفداران عباسـیان و هـم سبب نافرمانی دیگر داعیان از وي میشد . ابومسلم زیرکانه در ابتـداي ورود بـه خراسـان و ریاستش بر داعیان، در برابر مخالفتهاي سلیمانبن کثیر با آرامـی و نـرمش واکـنش نشـان داد38 و با توسل به آیات الهی، تأکید می کرد کـه »آیـا مـردي را بـه جـرم اینکـه مـیگویـد پروردگار من االله است میکشید، در صورتی که با ادلّه روشن از جانب خدا براي شما آمـده است؟« (غافر: .(28 اما زمانی که نصربن سیار فـرار کـرد و مـرو بـه دسـت ابومسـلم افتـاد،
ابومسلم خراسانی و دلایل عناد او با داعیان عباسی ۵۱۱
شرایط فرق میکرد و او میتوانست با قدرت مخالفانش را نابود کند. وي در همـین راسـتا
لاهزبن قریظ تمیمی، قحطبهبن شبیب طایی، ابوسلمه خلال و سلیمانبن کثیر خزاعـی را از میان برداشت.
شاید تصور شود دلایل عناد ابومسلم با داعیان، تمایل آنـان و یـا خـودش بـه سـمت و سوي علویان و امام جعفر صادق بوده است؛ اما واقعیت این است که داعیانی که توسـط ابومسلم نابود شدند سالها بود در خدمت عباسـیان بودنـد و در راه نهضـت آنـان سـختی بسیار کشیدند و خود را مرید خانـدان عباسـی مـی دانسـتند و همفکـران سـلیمان، لاهـز و قحطبه از پیوستن مردم عادي و طرفداران معمـولی نهضـت بـه قیـامهـاي زیـد و یحیـی جلوگیري میکردند 39. مردم عادي خواهان پشتیبانی از نهضـت زیـد و امثـال آن از علویـان بودند، در حالی که سران نهضت عباسی امثال سلیمان مخـالف شـرکت مـردم و هـدر دادن نیروي هواخواهان در این راه بودند . خود ابومسلم هم از طرفداران علویان نبود. وي یکـی از نوادگان جعفر بن ابیطالب به نام عبدااللهبن معاویه را به سبب اینکه رقیب عباسـیان بـود، کشت40 و امام صادق به یکی از علویان، که تصور میکـرد ابومسـلم و ابوسـلمه طرفـدار علویان هستند و نامه ابوسلمه صادقانه نوشته شده است، فرمود: از چه وقت مردم خراسـان شیعه تو شده اند؟ مگر ابومسلم را تو به خراسان فرستادهاي؟41 ممکـن اسـت کـه ابوسـلمه
خلّال براي منحرف ساختن ذهن امویان از سران نهضـت عباسـی و جلـب توجـه آنـان بـه سمت و سوي امام صادق و دیگر علویان نامه نگاشته باشد. درست اسـت کـه امویـان ـ دستکم ـ از عهد خلافت هشام و امارت اسدبن عبداالله قسـري بـر خراسـان42 از فعالیـت خراسانیان در نهضتی فراگیر مطلع شدند، ولی از هویت رئیس جنـبش اطلاعـی بـه دسـت نیاورده بودند.
الف. بهانه ابومسلم برای کشتن لاهزبن قریظ تمیمی
لاهز بن قریظ تمیمی از قبیله تمیم از جمله داعیان سرشناس نهضت عباسی از آغاز دعـوت آنان در خراسان بود. نسب و نـام اجـداد وي اصـالت تمیمـی- و نـه عجمـی- او را تأییـد می کند: لاهز بن قریظ بن سريبن کاهنبن زیدبن عصبه43 ابومسلم بـه محـض فـراهم شـدن زمینه و فرصتی که بهانه لازم براي قتل لاهزبن قریظ را به دست آورد، در کشتن وي تردید نکرد44 و سپس به ظاهر از قتل وي اظهار تأسف نمود و سحر نصر را موجب نابودي یکـی
۶۱۱ سال هشتم، شماره سوم، پیاپی سیویک، پاییز و زمستان ۰۹۳۱
از مهم ترین داعیان عباسی دانست. 45 از کسی همچون ابومسـلم، کـه بـا درایـت و تـدبیر و دوراندیشی برنامههایش را به پیش میبرد، بعید است که تحت تأثیر احساسات، ایـن اقـدام را انجام داده باشد وبلافاصله پس از آن هم واقعاً اظهار ندامت نموده باشد.
لاهز در راه گسترش دعوت عباسی زحمات زیادي کشیده بود و گرفتاريهاي بسـیاري را نیز تحمل نموده بود. وي از نقباي دوازده گانه دعوت عباسی بود که در شروع دعـوت از سوي بکیربن ماهان و ابومحمد الصادق براي نشـر دعـوت عباسـیان در خراسـان برگزیـده شد.46 فقط در یک مرحله، به جرم دعوت مردم به الرضا به دستور حـاکم خراسـان اسـدبن عبداالله قسري سیصد تازیانه خورد 47. در زمانی که لاهز تازیانه میخـورد، ابومسـلم سـن و سال پایینی داشت. زمانی که لاهز به همراه دیگر داعیـان قـدیمی مثـل سـلیمان، قحطبـه و مالکبن هیثم براي دیدار با امام عباسی از خراسان به »حمیمه« شام میرفتنـد وي نوجـوانی در زندان واسط و در خدمت عیسیبن معقل عجلی بود. برخی از روایات ضـمن تأکیـد بـر سن پایین ابومسلم در زمان دیدار داعیان با زنـدانیان، از گریـه کـردن وي در آن زمـان یـاد کرده اند.48 عیسیبن معقل توسط یوسفبن عمر ثقفی به زندان افتـاده بـود. 49 بنـابر آنچـه از برخی گزارش ها برمیآید، ابومسلم توسط لاهز و دیگر داعیان مثل سـلیمان همـراه بیسـت-هزار دینار و دویست هزار درهم و متاع بسیار به ابراهیم تقدیم شد.50