بخشی از مقاله
چکیده
ابومسلمنامه از قصههای عامیانهای است که با وجود اصل تاریخی ماجرا، منطبق با سلیقه عامه و بدون توجه به امانتداری های تاریخی بازنویسی شده است. داستان به تناسب کارکرد تبلیغی ای که برای گروههای مذهبی داشته، بارها بازنویسی و نقل شده؛ بنابراین نظامهای ارزشیِ مختلفی را در خود گنجانیده است. بررسی الگوی کنشگران و ارتباط آن با لایههای عمیق معنا بیانگر بخشی از تضادهای موجود در قصه است.
نشانه معناشناسی از طریق تقلیل روایت به روساخت و ژرفساخت به سازوکار تولید معنا در متن میپردازد. تحلیل دوگانه های الگوی کنشگران در ابومسلمنامه بیانگر نقص در مرحله شناختی داستان است؛ نقصی که کارکرد تبلیغی آن را از دست عباسیان خارج و تبدیل به ابزاری شیعی در جهت ذمّ عباسیان میکند. پژوهش حاضر قصد دارد با بررسی الگوی کنشگران نشان دهد نظامهای ارزشیِ جدید چگونه قصه را دستخوش تغییر کرده-اند و دامنه این تغییرات در نحو روایی چگونه است.
مقدمه
قیام ابومسلم نخستین اقدام ایرانیان علیه اعراب برای راه یافتن در دستگاه حکومت اسلامی و به دست آوردن قدرت و نفوذ سیاسی است. - صفا، - 163 : 1378 سرگذشت این قیام بعدها در محل نزاعهای فرقهای قرارگرفت. شیعه از قتل ابومسلم به عنوان ابزاری برای ذم عباسیان بهره برد و صلاحیت آلعباس در موضوع جانشینی را مطرح کرد. همین موضوعِ خلافت و جانشینی در عصر صفویه به تنش سلاطین عثمانی و شاهان صفوی گره خورد که بیانگر تنشی در روابط سیاسی صفویه با مقتدرترین همسایگان خود است.
افسانه سازی ابومسلمنامه الگویی برای گسترش و تحکیم سلطنت صفویه و رواج مذهب تشیع در قصههایی شد که برای شاهان صفوی ساختند. ایرج افشار میگوید نویسندگان و نقالانی بوده اند که برای نشان دادن نفوذ سیاسی و تبلیغ فعالیتهای سپاهی و مجاهدتهای متوالی برای حفظ حقوق و حدود کشور، وقایع را به اسلوب قصّهخوانی برای مردم توضیح میدادهاند تا محبتشان نسبت به صفویه تزاید گیرد. مصحح نیز معتقد است تنها با این جایگزین-سازی میتوان سکوت قزلباش را در برابر منع و لعن ابومسلمنامهخوانی توجیه کرد.
در ابومسلمنامه قطبهای متضاد و ناسازگار براساس مذهب رسمی شکل تازهای از بنمایه تضاد و برخورد دو نیرو را به تصویرکشندمی. بُعد ارزشیِ تضاد نیکی و بدی زمانی معناساز و متمایز میشود که بُعد صوری آن را در اساطیر و قصههای ایرانی در نظرداشته باشیم . »تضاد خوب و بد که اساس کل اسطوره شناسی، خداشناسی و فلسفه دین زرتشتی است
در گذر از بافت حماسی به مذهبی، به برتری مذهبی و آیینی تشیع در مقابل اهل سنت منجر میشود. تغییر در چینش اجزا و عناصر دو قطب خوب و بد در ابومسلمنامه موضوعی است که در الگوی کنشگران تضاد بین فرستنده و گیرنده را ایجاد میکند؛ داستان روایت پیروزی عباسیان است؛ اما رهبر قیام امام شیعی است. مرگ ناجوانمردانه ابومسلم، قدرت تبلیغی سرگذشت وی را برای شیعه افزایش یافت؛سرگذشت قهرمان از نو پرداخته شد و قتل وی به منزله بازگشت دوباره مروانیان به صحنه قدرت، امتداد مبارزه با نیروی باطل را در ذهن مخاطب شکل داد. همه اینها مقدماتی است بر این که چگونه نحو روایی برای تنظیم مجدد ابومسلمنامه براساس تندروی شیعه تغییر میکند و این تغییرات چه تاثیری بر چینش الگوی کنشگران داشته است.
پیشینه پژوهش
قصهپژوهی در ایران پس از گردآوری و توجه به تصحیح قصههای کهن، تلاش کرد به تعریف ادبیات عامه و طبقه-بندی انواع آن بپردازد . تعاریف مختلفی که از قصههای عامیانه بلند شده و معیارهای گوناگونی که در این تعاریف لحاظ شدهاند، بیانگر دغدغه عمده قصهپژوهان در مقطع زمانیِ خاص بوده است. مجموعه مقالات محجوب، ویلیام هاناوی، یان ریپکا، مارزلف و... تلاشی برای ارائه تعریف و دستهبندی قصههای فارسی است و برخی از این تلاش-ها میتواند در زیرمجموعه پژوهشهای ساختارگرایانه قرار گیرد، مانند طبقهبندی مارزلف.
اولریش مارزلف شخصیتهای ثابت و تکرارشونده در قصههای ایرانی را به قهرمان، ضدقهرمان، درویش، صاحبان مشاغل، دیو، پری و سرانجام زن تقسیم میکند. زنان اغلب در نقشهای منفی مانند توطئهچینی، تهمتزدن، خباثت و خیانت در قصهها ظاهر میشوند. گاه نیز مثبتاند و نقش مشاور و راهنمای قهرمان را دارند یا به صورت منفعل موجودی خواستنی و ارزشی برای عامل فاعلی اند
اساس مضمونی چنین رویکردی بر قوانین کلی و پایهای نیست. در تقسیمبندی فوق کنش شخصیتها و ارتباط آنان با پیرنگ ملاک واقع نشده است.
راجع به ابومسلمنامه پژوهشهای مختلفی انجام شده از جمله کتاب بوطیقای قصههای عامیانه بلند و مقالاتی نظیر عناصر عمده عامیانه در ابومسلمنامه، نقد و بررسی انواع قهرمانان در جنیدنامه، بازشناسی چهره قهرمان اژدهاکش در ابومسلمنامه، نظری بر ابومسلمنامه و.... مقاله تحلیل روایی عیاران و ارائه الگوی معنایی آن براساس ابومسلمنامه به بررسی روایتهای ابزاری مرتبط با عیاران پرداخته است.
مبانی نظری
عنصر کنشگر از عناصر پایهای و مهم در نشانهمعناشناسی است. مکتب پاریس تلاش کرد قوانین اصلی برنامه روایی را مشخص و معرفی کند. مفهوم کنشگر در »نحو روایی« یکی از این مشخصههاست. »کنشگر یک نقش است که به یک برنامه روایی مجهز شده است و به صورت کسی یا چیزی متجلی میشود
در نشانه-شناسی، شخصیت از طریق نقش خود تعریف میشود. زنجیره افعال در پیرنگ در جهت دستیابی عامل فاعلی به شی ارزشی نشانه گرفته شدهاند. نقش کنشگران در پیرنگ تعیینکننده جایگاه آنها در الگوی کنشگران است.
معناشناسی روایی روابط میان نقشهای روایتی موجود در داستان را بررسی میکند. اساس این رویکرد به نظریه کنشی پراپ برمیگردد.
نظریه کنشی پراپ معتقد است همه هستی شخصیت در نقشی خلاصه میشود که در داستان بر عهده دارد. تودروف مانند پراپ نقش شخصیت را همانند نقش فاعل در یک گفته میداند. لذا توصیف را معادل صفت در دستور زبان طبیعی و گذر از یک وضعیت به وضعیت دیگر را همانند فعل ارزیابی میکند.
از کسانی که به کنشگران پراپ انتقاد کردهاند گرمس است. وی در کتاب معنیشناسی ساختاری، - - stractura semantics که در سال 1366 به زبان فرانسه منتشر شد، با تقسیمبندی عملیتری کنشگرهای پراپ را به شش کنشگر تقلیل داد.
کنش گرهای گرمس ساختاریاند که میتوان به جای آنها شخصیت یا بازیگر موردنظر را گذاشت. لذا بیش از یک شخصیت میتواند در نقش یک کنشگر قرار گیرد،مثلا شخصیتهای بسیاری که به عامل فاعلی کمک میرسانند همگی نقش کنشگر یاریدهنده را ایفا میکنند. »گرمس1کوشید میان ساختارهای اثر ادبی و ساختارهای جمله نزدیکی و پیوندی پدید آورد.
همچنان که فعل، گرانیگاه جمله است، »کنش گران« نیز گرانیگاه روایت به شمار می آیند. »کنشگر« کسی یا چیزی است که کنش را انجام می دهد و یا این که عملی نسبت به او صورت میگیرد. در حقیقت، »فاعل« یا »مفعول« هر دو میتوانند»کنشگر« باشند. واژه »کنشگر« از»شخصیت« داستانی فراتر می رود، زیرا»کنشگر« ممکن است فرد، شیء، گروه و یا واژه ای انتزاعی مانند آزادی باشد
شخصیت براساس دستورالعملی که پیرنگ داستان برای او در نظر گرفته است در یکی از حوزههای کنشی قرار میگیرد . در الگوی کنشگران، شمار کنشگران به ششتا میرسد، اما روایت ممکن است تعدادی یا همه آنها را داشته باشد.
الگوی کنشگران به صورت زیر ضمن تقلیل شخصیتها به شش کنشگر، از طریق جهت فلشها نوع تعامل آنها را نشان میدهد.
فاعل کنشگر از سوی فرستنده برای دستیابی به شی ارزشی فرستاده میشود . یاریگران به او کمک میکنند و نیروهای بازدانده مانع رسیدن وی به هدف میشوند. از حرکت فاعل کنشگر و دستیابی وی به شی ارزشی، گیرنده بهره میبرد. گیرنده، فرستنده و فاعل کنشگر میتوانند یکی باشند. در این صورت نظام گفتمان از نوع القایی است، زیرا کنشگر خود تصمیم به عزیمت نموده است. اگر فرستنده و عامل فاعلی یکی نباشند نظام گفتمان، تجویزی است. عمل کنشگر فاعلی توسط داور ارزیابی میشود و کنشگر فاعلی تنبیه میشود یا پاداش دریافت میکند. پس نشانهشناسی روایی هویت اشخاص را از طریق کنش و ارتباط آنها با یکدیگر تعریف میکند.
عاملهای کلامی بدون توجه به وجوه بشری یا غیربشری آنها براساس نقشی که در فرایند تحول کلام ایفا میکنند، دستهبندی می-شوند، لذا برخلاف تقسیمبندی مضمونی، زن میتواند قهرمان یا عامل فاعلی باشد و به شیوه مردان قصد خود را متحقق کند. مانند داستان سکینهبانو، گیسیا بانو، پوراندخت و... یا شی ارزشی باشد مانند روحافزا، رشیده و... ، یا در دسته صاحبان مشاغل قرارگیرد مثل اسمای زندانبان، ستی تکلباز، مجلسافروز مطرب و.... گاه در روایتهای ابزاری حوزه کنشیِ خود را تغییر دهد؛ مثلا در جنیدنامه درحالی که رشیده مفعول ارزشی برای سیدجنید است، در روایت-هایی که از کنشگران دیگر جدا افتاده، عامل فاعلی است. از طرفی در قصههای عامیانه براساس تحولاتی که جامعه پشت سر میگذارد یکی از حوزههای کنشی اهمیت بیشتری مییابد