بخشی از مقاله
احكام ولايي در حكومت علوي
مقدمه
امام علي(ع) در دوران حكومت كوتاه خود، جز به حاكميت اسلام و اجراي احكام و قوانين
آن نمي انديشيد تا در پرتو آن "عدالت در جامعه" برقرار شده و مردم در جامعه اي سالم و عادلانه
به "رشد و كمال معنوي" نايل شوند. هر چند موانع فراواني از سوي افراد و جريانات مختلف
ايجاد شد و حضرت براي رسيدن به هدف مقدس فوق، توفيق كامل نيافت، اما گفتار و سيره او را
در اداره جامعه، الگوي روشني براي مسلمانان، بلكه بشر به ارمغان گذاشت.
احكام و دستورهايي كه از سوي حضرت در عرصه هاي گوناگون اجتماعي و سياسي و
اقتصادي و يا نظامي صادر مي شد، در يك دسته بندي كلي دو گروهند:
گروه اول: دستورهايي كه بر اساس آيات قرآن و سنت رسول خدا(ص) به عنوان تحقق
حكم شرعي انجام مي شد.
نامه ها و سخنرانيهاي حضرت، موارد فراواني از اين قبيل دستورها و احكام را در بر دارد.
دستور اقامه نماز، روزه داري، پرداخت زكات و دهها نمونه ديگر، در زمره اين گروه اند. در اين
عرصه امام علي(ع) شأن ابلاغ احكام الهي را دارد و مردم را به انجام دستورهاي الهي تشويق
مي كند.
گروه دوم: احكام و دستورهايي است كه از امام(ع) به عنوان حاكم جامعه و مجري قوانين و
مقررات اسلامي و بر اساس مصالحي كه تشخيص مي داد، صادر مي شد؛ احكامي كه معمولاً در
اوضاع گوناگون زماني و مكاني و بنا بر مقتضيات از سوي حاكمان و مديران جامعه مقرر و به اجرا
گذاشته مي شود. از اين دسته احكام، به احكام حكومتي، ولايي و سلطاني ياد مي شود.
|376|
احكام حكومتي و احكام اوليه
احكام حكومتي تفاوتهايي با احكام دسته اول (اوليه) دارند كه به پاره اي از آنها اشاره
مي شود:
1ـ احكام اوليه، قوانين و مقررات كلي است كه به نحو قضاياي حقيقيه جعل شده، ولي احكام
حكومتي، جزئي بوده و در اوضاع مختلف صادر مي شود و از قبيل قضاياي شخصيه است.
2ـ دسته اول، قوانين و مقررات ثابتي بوده و در اوضاع مختلف تغيير نمي كنند، چون تابع مصالح و مفاسد واقعي اند كه از سوي خداوند (قانونگذار) مورد توجه قرار گرفته و بر آن اساس جعل شده اند، ولي دسته دوم متغيرند و در اوضاع گوناگون تغيير مي كنند، زيرا به تناسب مصالح وضع موجود، انديشيده مي شوند.
از بيان فوق روشن مي شود احكام حكومتي هرچند در مبحث قضاوت مورد توجه فقها قرار
گرفته و بعضي از آنان تعريفي متناسب با قضاوت ارائه كرده اند، [1] اما اختصاص به قضا نداشته و
اعم از آن است. از همين رو فقيه برجسته، صاحب جواهر در تعريف "حكم حكومتي" مي گويد:
"انشاء انفاذ مِن الحاكم ـ لا منه تعالي ـ لحكم شرعيٍ اَو وضعيٍ اَو موضوعهما في
شييء مخصوص، و لكن هل يشترط فيه مقارنته لفصل الخصومة (اي اَن يكون في
خصوص القضاء) كما هو المتيقن مِن ادلّته لا اقل من الشك و الاصل عدم ترتب الآثار
علي غيره، اَو لا يشترط لظهور قوله(ع): "اني جعلته حاكماً" في اَنّ له الاِنفاذ و الاِلزام
مطلقاً و يندرج فيه قطع الخصومة". [2]
از بيان صاحب جواهر چند نكته استفاده مي شود:
اولاً : حكم حكومتي از سوي حاكم انشا مي گردد، نه خداوند به عنوان قانونگذار؛
ثانياً : متعلق اِنشاء حاكم، حكم تكليفي است يا حكم وضعي و يا موضوع يكي از آن دو؛
ثالثاً : همان طور كه احتمال دارد حكم حاكم، مخصوص باب قضاوت باشد، احتمال دارد اعم
باشد، كه در اين صورت شامل باب قضاوت هم خواهد شد.
امام خميني از فقهايي است كه از آيات و روايات، اعم بودن دايره حكم حاكم را از باب
قضاوت استفاده كرده و آن را مدلّل ساخته است. [3]
|377|
احكام حكومتي (ولايي)
بر آنيم كه نمونه هايي از احكام حكومتي امام علي(ع) را كه در دوران حكومت خويش، وضع
و ابلاغ و يا به اجرا گذاشت، مرور كنيم. برخي از اين احكام به امور قضايي، برخي اقتصادي،
بعضي اجتماعي و يا اداري و سازماني دولت اسلامي مربوط مي شود. شايد بعضي از احكام كه
مطرح مي شود، به طور قطعي حكم حكومتي نباشد و بعضي از علما تفاسير يا توجيهات ديگري
ارائه كرده باشند.
الف) احكام اداري ـ سازماني
بخشي از احكامي كه از سوي امام علي(ع) در دوران حكومتش صادر شد، احكامي است در
عزل يا نصب استانداران، كارگزاران، مأموران حكومتي، قضات و فرماندهان نظامي.
اما به عنوان حاكم جامعه هر شخصي را كه براي ولايت و اداره شهري، به مصلحت
نمي دانست، عزل و شخص ديگري را كه لايق منصب تشخيص مي داد، نصب مي كرد. عزل و
نصب و دستور عملهايي كه ابلاغ مي كرد و احكام مأموريتي كه صادر مي نمود، در زمره احكام
حكومتي قرار مي گيرد.
عزل عمر بن ابي سلمه مخزوني از ولايت بحرين و نصب نعمان بن عجلان زرقي به جاي او، [4]
عزل اشعث بن قيس، والي آذربايجان و نصب قيس بن سعد، [5] عزل قيس بن سعد بن عباده انصاري
از مصر و نصب محمد بن ابي بكر، [6] به خاطر مشكلاتي كه توسط معاويه براي قيس فراهم شد، و
در مراحل بعدي يا قبلي ـ بنا بر اختلاف مورخان ـ نصب مالك بن حارث اشتر نخعي و دستور
عمل معروف حضرت به وي [7] ـ هرچند قبل از رسيدن به مصر، توسط مزدوران معاويه مسموم شد
و به شهادت رسيد ـ نيز نصب مالك به عنوان استاندار جزيره و نصيبين، قبل از مصر، [8] نصب
عثمان بن حنيف به عنوان والي بصره و پس از او و به پايان رسيدن جنگ جمل، نصب
پسرعمويش، عبدالله بن عباس و گماردن زياد بن ابيه به عنوان مأمور خراج، [9] نصب ابوالاسود
دئلي در بصره [10] پس از اشتباهات ابن عباس در آن ديار و توبيخ او توسط امام(ع) و قهر كردن وي
و ترك بصره، گماردن عبيدالله بن عباس به ولايت يمن [11] و خليد بن قرّه يربوعي به استانداري
خراسان، [12] ابقاي جرير بن عبدالله بجلي به عنوان استاندار همدان پس از عثمان، [13] ابقاي نرسا،
بزرگ مردم فارس به امارت آن ديار، [14] نصب مصقلة بن هبيره شيباني در اردشير خرّه، از
|378|
شهرهاي ايران، [15] نصب قثم بن عباس به ولايت مكه [16] و همچنين نصب عمار ياسر و عبدالله
بن بديل و حجر بن عدي و مالك اشتر و صعصعة بن صوحان و عمرو بن حنظله و ... به عنوان
فرماندهان و امراي لشكر در صفين، [17] حسين بن علي(ع) و قيس بن سعد و ابوايوب انصاري و
حارِثة بن قدامه سعدي و معقل بن قيس رياحي و شريح بن هاني حارثي و عدي بن حاتم طائي و
حريث بن جابر حنفي و سليمان بن صرد خزاعي و سعيد بن قيس همداني به عنوان فرماندهان سپاه
در نهروان، [18] نصب قضاتي چون شريح بن حارث [19] يا اعزام افرادي براي امارت حج چون
ابن عباس يا قثم بن عباس [20] يا اعزام افرادي به عنوان مأموران اطلاعاتي (عيون) به شهرهاي
مختلف، [21] همه از اقدامات ولايي و حكومتي امام محسوب مي شود.
پيشگيري اعمال و رفتار كارگزاران، نظارت بر عملكرد آنان، بازخواست از ايشان و گاه
ضبط و مصادره اموالشان كه به ناحق به دست آورده بودند، [22] نيز از احكام حكومتي حضرت به
شمار مي رود.
امام(ع)، علي بن اصمع را بر بارگاه، محلي نزديك بصره كه براي جمع آوري كالا اختصاص
داشت گماشت، ولي پس از مدتي به خاطر خيانت به بيت المال، مجازاتش كرد. [23]
همچنين به قاضي اهواز نوشت: علي ابن هرمة را كه متولي بازار آن منطقه بود، به خاطر
خيانت، عزل و مجازات كند و فرد ديگري را به جاي او نصب نمايد. [24]
اشعث بن قيس، والي آذربايجان و بعضي ديگر از كارگزاران عثمان را به خاطر حيف و ميل
بيت المال مؤاخذه و اموالشان را مصادره كرد. [25]
ابن عباس را به خاطر برداشت ناصواب از بيت المال توبيخ كرد و او را وادار به پس دادن
اموال نمود. [26]
علاوه بر آن تأسيس نهادهاي امنيتي و شهرباني (شرطه)، احداث زندان و رفع نيازهاي
زندانيان، [27] احداث محلي براي نگهداري چارپايان گمشده تا پيدا شدن صاحبانشان، [28] همچنين
دستور احداث درمانگاه [29] و اختصاص محلهايي براي غريبان و فقيران كه خانه و كاشانه
نداشتند، [30] از جمله اقدامات امام در دوران حكومتش بود. استقصاي كامل و ذكر همه اقدامات
امام در اين زمينه مجال بيشتري مي طلبد.
گذشته از اختياراتي كه هر حكومتي براي اداره جامعه برخوردار است و بدون عزل و نصب
كارگزاران و تأسيس نهادها و ادارات مختلف، امكان اداره جامعه وجود ندارد، امام(ع) براي حل
|379|
معضلات اجتماعي و دفاع از حقوق عامه و جلوگيري از تجاوز به حقوق مردم، مقرراتي را در
بخشهاي مختلف وضع نمود و به اجرا گذاشت.
ب) احكام اجتماعي
امام علي(ع) به سبب انحراف جامعه اسلامي از مسير اصلي خود، همت خويش را براي
اصلاح امور مصروف داشت. روند فتوحات را كه در زمان خلفا شدت يافته بود، كُند كرد، چرا كه
با گسترش فساد در جامعه، فتوحات تنها بر مشكلات مي افزود. رواج تبعيضها و بي عدالتي ها و
فزون طلبي ها و دريافت سهم بيشتر از بيت المال و تصدي مسؤوليتها توسط افراد فاسق و نالايق ِ
بني اميه و ظلم و اجحاف به مردم از جمله انحرافاتي بود كه جامعه از آن رنج مي برد.
به همين جهت، امام(ع) اصلاح جامعه را از بزرگترين وظايف مي دانست. مقابله امام با
فتنه گران كه دين و ايمان مردم و حقوق آنان را در معرض تهديد قرار داده بودند، از اقدامات
اساسي ايشان بود. همچنين انحرافاتي كه اعتقادات و اخلاق و رفتار مردم را تهديد مي كرد، مورد
توجه حضرت قرار گرفت كه به بعضي از آنها اشاره مي شود:
1ـ برخود قاطع با دشمنان داخلي
ايستادگي و جنگ امام در برابر سه گروه منحرف ناكثين، قاسطين و مارقين كه به دنبال
فتنه گري و عصيان آنان در برابر حكومت مشروع حضرت انجام گرفت، از جمله اقدامات اساسي
امام جهت اصلاح جامعه بود. دفاع از حقوق مردم و حمايت از دين و ايمان آنان و حراست از
بيت المال در برابر زياده طلبان و ايجاد نظم و امنيت اجتماعي، وظيفه حاكم است. امام
نمي توانست فتنه گري پيمان شكنان را به بهانه هاي واهي خونخواهي خليفه مقتول و در حقيقت
به خاطر عدم دستيابي به پول و رياست تحمل كند و تضييع حقوق مسلّم مردم و بي نظمي اجتماعي
و مخدوش شدن امنيت جامعه و تهديد جان و مال و آبروي مردم را نظاره گر باشد؛ از اين رو در
برابر سپاه جمل ايستاد و آنان را سركوب كرد.
همچنين تحمل معاويه به عنوان حاكم شام و تحميق مردم و سوار شدن بر گرده آنان و به بازي
گرفتن دين و ايمان مردم و به بند كشيدن انسانهاي صالح توسط او براي امام دشوار بود؛ از اين رو
امام علي رغم توصيه افرادي چون ابن عباس حاضر به ابقاي او در شام نشد و او را عزل نمود،
|380|
هرچند تصميم او در عزل معاويه پيامدهاي فراواني داشت و بسياري از مفاسد با اشارت او
صورت گرفت و جنگ جمل و صفين با تحريك و دخالت او رخ داد. دستور حضرت در صفين
پس از قرآن بر نيزه كردن سپاه شام، مبني بر ادامه جنگ و بي اعتنايي به نيرنگ دشمن، حكم
صريح ديگري از حضرت بود كه به عنوان امام و فرمانده جنگ صادر شد، اما با بي اعتنايي طيفي
از يارانش كه با حماقت و ناداني خويش فريب دشمن را خورده بودند، روبه رو شد.
ظهور خوارج در همين جنگ و مصائبي كه آنان در عصر حكومت علوي به وجود آوردند، از
ديگر دغدغه هاي امام بود. تا آنجا كه آنان به بيان نظريات خود پرداخته و به فتنه گري و تهديد
نظم و امنيت جامعه نپرداخته بودند، از سوي حضرت تحمل شدند، اما وقتي به شورش و آشوب و
قتل و غارت اموال مردم روآوردند، امام دستور جنگ با آنان و سركوبشان را صادر كرد.
دستور حضرت براي جنگ با اين سه گروه فتنه گر و دستورهايي كه از موضع فرماندهي
جنگ صادر كرد، از ديگر احكام حكومتي محسوب مي شود.
عفو بازماندگان جنگ جمل
يكي از اقدامات حضرت در جنگ جمل اين بود كه بر فراريان، مجروحان و اسيران كه
مصداق "باغي" بودند، منت نهاد و آنان را عفو كرد، در حالي كه حضرت در صفين دستور قتل
فراريان را صادر فرمود. اين تفاوت رفتار، منشأ سؤالي از امام جواد(ع) شد و حضرت پاسخ
فرمود:
"چون در صفين هر كه مي گريخت به معاويه ملحق مي شد و دوباره با سازماندهي
جديد به ميدان جنگ بازمي گشت، ولي در جمل كه فرمانده شان (طلحه و زبير) كشته
شده بودند، فراريان نمي توانستند بار ديگر با حمايت فرماندهي به جنگ
بازگردند". [31]
فقها با استفاده از آيه شريفه "و اِنْ طائفتان ِمِن المؤمنين اقتتلوا فاَصْلحوا بينهما فاِنْ بغتْ
اِحديهما علي الاُخري فقاتلوا التي تبغي حتي تفيء اِلي اَمر الله"> [32] و نيز به استناد روايات، اتفاق
نظر دارند كه اشخاص سركش و اهل بغي چنانچه دست از بغي و سركشي بردارند و سلاح بر زمين
گذارند يا شكست خورده و سپاهي پشت سرشان نباشد تا حمايتشان كند و با سازماندهي جديد
بازگردند، كشته نمي شوند، [33] ولي اين حكم قطعي نيست، بلكه به تشخيص امام در هر زماني
|381|
بستگي دارد، تا چه مصلحت بيند. رفتار امام علي(ع) در جمل نشان مي دهد عفو و بخشش يا
شدت عمل در برابر آنان، از اختيارات امام بود و همين كه گفته شده: امام بر آنان منت نهاد و
عفوشان كرد، همچنان كه رسول خدا بر اهل مكه، به هنگام فتح آن منت نهاد، [34] معلوم مي شود
مي توانست شدت عمل به خرج دهد و فراريان را به قتل برساند، به ويژه كه در روايت عبدالله
بن سليمان صريحاً از امام نقل شده كه "لو قتل عليّ اهل البصرة جميعاً و اَخذَ اموالَهم لكان
حلالاً"، [35] ولي امام چنين نكرد.
تخريب اماكن فتنه و فساد
حضرت با توطئه گران داخلي بسيار جدي و سخت برخورد مي كرد. امام به عنوان حاكم جامعه
و مسؤول جان و مال و آبرو و امنيت و دين مردم نمي توانست خيانتها و توطئه ها را ناديده بگيرد
يا با ملاحظاتي، از مقابله جدي با آنان چشم بپوشد. در مواردي دستور تخريب خانه هاي فتنه و
فساد را صادر كرد. مورخان نقل كرده اند امام سقيفه را كه فسّاق در آن اجتماع كرده و به فتنه گري
مشغول بودند، تخريب كرد، [36] چنانكه رسول خدا(ص) مسجد ضرار را خراب كرد. همچنين خانه
"مصقلة بن هبيره" و افراد ديگري را كه مرتكب خيانت شده بودند، تخريب نمود. [37] وي كه عامل
و كارگزار حضرت در "اردشير" بود، با مالِ خراج گروهي از مسيحيان، بني ناحيه را خريد و آزاد
كرد. حضرت او را به خاطر اين عمل توبيخ كرد و اموال مصرف شده را از او طلبيد. وي شب بعد
به معاويه ملحق شد. وقتي امام اين خبر را شنيد، فرمود:
"خداوند او را هلاك گرداند! چون بزرگان كار كرد، ولي چون بردگان گريخت و چون
بدكاران خيانت ورزيد. اگر بازخواست مي شد و اظهار عجز مي نمود، بيش از زنداني
شدن او را مجازات نمي كرديم. اگر چيزي از اموال او مي يافتيم، از او مي گرفتيم و اگر
بر مالي دست نمي يافتيم، رهايش مي كرديم". [38]
2ـ مبارزه با خرافات
يكي ديگر از انحرافات اجتماعي، رواج خرافات و سرگرميهاي بي حاصل بود. عده اي از
ساده لوحي مردم سوء استفاده كرده و بدين وسيله آنان را فريب داده و از اين راه براي خود كسب
درآمد مي كردند. چنانكه عده اي كه از نظر فكري داراي انحرافات بودند، مردم را به انحراف
|382|
سوق مي دادند.
اخراج قصه سرايان از مسجد
قصه گويان و داستان سراياني در مسجد رسول خدا(ص) مردم را دور خود جمع كرده و با بيان
خرافات و افسانه ها آنان را سرگرم مي كردند. امام با اخراج چنين افرادي از مسجد [39] كه محل
عبادت و دانش اندوزي و تصميم گيري هاي مهم اجتماعي ـ سياسي و مركز اعزام نيروها به
جبهه هاي نبرد بود، با گسترش اين انحراف مبارزه كرد.
برخورد با پيشگويان
همچنين منجماني كه اعتقادات مردم به توحيد را در معرض هجوم قرار داده و اجرام آسماني
را مؤثر در حوادث زميني پنداشته و به پيشگويي نجومي اشتغال داشتند و مردم را از نقش خالق
هستي و دعا غافل مي كردند، با برخورد قاطع حضرت روبه رو شدند. امام با سخنان روشنگرانه
خود، با اين تفكر انحرافي برخورد كرد و به يكي از آنها فرمود:
"اَتزعم انك تهدي الي الساعة التي مَن سار فيها صُرف عنه السوء و تُخَوِّف مِنَ
الساعة التي مَن سار فيها حاق به الضّر؟! فمن صدقك بهذا فقد كذّب القرآن و اسْتغني
عن الاِستعانة بالله في نيل المحبوب و دفع المكروه ... ايها الناس ايّاكم و تعلّم النجوم
اِلّا ما يُهتدي به في برّ او بحر، فانّها تدعو اِلي الكهانة و المنجم كالكاهن و الكاهن
كالساحر و الساحر كالكافر و الكافر في النّار؛ [40]
آيا گمان مي كني به زماني هدايت مي كني كه هر كس در آن وقت حركت كند بدي از
او دور مي شود و هر كسي را در آن ساعت ضرر متوجه اوست، مي ترساني؟! هر كه تو
را بر اين سخن تصديق كند، قرآن را تكذيب كرده و از ياري خواستن از خداوند براي
رسيدن به مطلوب و محبوب و جلوگيري از نامطلوب و ناگواري، خود را بي نياز
شمرده است ... . اي مردم! از ياد گرفتن نجوم بپرهيزيد، مگر به مقداري كه شما را در
خشكي و دريا [در يافتن راهها] راهنمايي كند، زيرا نجوم شما را به كهانت سوق
مي دهد و منجم، كاهن و كاهن مانند جادوگر و جادوگر مانند كافر و جايگاه كافر
جهنم است".
|383|
امام تنها به تبيين انحراف اكتفا نمي كرد، بلكه اقداماتي نيز مي كرد؛ در يك مورد "مسافر
بن عفيف الازدي" را كه مردم را به انحراف سوق داده بود، تهديد به دستگيري و مجازات نمود و
فرمود:
"لئن بلغني انك تنظر في النجوم لاخلدنك الحبس مادام لي سلطان فوالله ما كان
محمد منجم و لا كاهن؛ [41]
اگر به من خبر برسد در ستارگان نظر كرده اي [و احكام نجومي صادر نموده اي] تا
وقتي حكومت در اختيار من است، تو را زنداني خواهم كرد. به خدا سوگند! محمد نه
منجم بود و نه پيشگو".
شكستن نهادهاي يهوديان
امام علي(ع) همچنين دستور تخريب محاريب، يعني محلهايي را كه در مساجد به عنوان صدر
مجلس بنا شده و يادآور يهوديان بود، صادر فرمود تا جامعه اسلامي مبلّغ شعائر اديان تحريف
شده و جريانات منحرف مذهبي و سياسي نباشد. امام صادق(ع) از پدر بزرگوارش نقل مي كند:
"اِنَّ عليّاً(ع) كان يكسر المحاريب اِذا رأها في المساجد و يقول كانّها مذابح يهود. [42]
چنان كه رسول خدا(ص)در زماني كه مسلمانان در اقليت بودند و سفيدي موي مسلمانان
نشانه پيري آنان بود، دستور خضاب كردن داد و آنان را از تشبّه به يهود بازداشت و فرمود:
"غيّروا الشيب و لا تشبهوا باليهود [43]". در زمان اميرالمؤمنين كه مسلمانان در اكثريت بودند و
تضعيفي از اين ناحيه متوجه آنان نبود، اين حكم الزامي لغو شد. [44]
3ـ برخورد با انحرافات فكري و عملي
امام علي(ع) به لحاظ وضعيت گذشته حكومتها با انحرافاتي در عقيده و رفتار گروهي از مردم
روبه رو بود و خود را موظف به برخورد با اين كژي ها مي دانست.
مبارزه با صوفيگري
يكي از انحرافات، سرخوردگي گروهي از مردم و انزواپيشگي از جامعه و تبليغ صوفيگري
بود. در اين ميان بعضي از بازيگران سياسي به زهدفروشي پرداختند و توانستند افراد ساده لوح را
|384|
فريب و به زهد منفي و دنياگريزي سوق دهند. حضرت با كساني كه اين مشي را در پيش گرفته يا
در گفتار و رفتار خويش به تبليغ آن مي پرداختند، برخورد نمود.
حسن بصري را كه در مسجد به تبليغ روش صوفيان و افكار آنان مي پرداخت و بدين وسيله
كسب وجهه مي نمود، از مسجد اخراج كرد [45] و در برابر اين گونه انحرافات فكري و عملي
موضعگيري نمود.
"علاء بن زياد حارثي" از ياران امام علي، از برادرش "عاصم بن زياد" به حضرت شكوه كرد
كه لباس خشن پوشيده و زندگي را رها كرده و سر به بيابان نهاده است! حضرت او را احضار كرد و
فرمود:
"يا عُدَيَّ نفسه! لقد استهام بك الخبيث، اما رحمتَ اهلك و ولدك؟ اَتري الله اَحلَّ لك
الطيبات و هو يكره اَنْ تأخذها؟! اَنت اَهون علي الله من ذلك [46]؛
اي دشمن كوچك خويش! شيطان حيرانت كرده و از راه منحرفت ساخته است! بر
زن و فرزندانت رحم نمي كني! گمان مي كني خداوند آنچه را كه پاكيزه است و بر تو
روا داشته، ناخشنود است از آنها بهره ببري؟! تو نزد خدا خوارتر از آني كه
مي پنداري".
او به حضرت پاسخ داد: خود لباس خشن مي پوشيد و غذاي نامطبوع مي خوريد! امام فرمود:
وظيفه من كه رهبر جامعه هستم با تو تفاوت دارد. بدين وسيله حضرت او را به خاطر اشتباه در
عقيده و رفتار تخطئه نمود و راهنمايي كرد و به خانه و كاشانه برگرداند.
شكوه از رواج بدعتها
انحرافات به قدري در جامعه گسترش پيدا كرده و مردم آنها را جزء دين مي شمردند كه مبارزه
با آنها دشوار و غير ممكن مي نمود. برخي از اقدامات اصلاحي حضرت كه اهميت بيشتري
داشت، عكس العملهاي فراواني به دنبال داشت و مشكلاتي براي حضرت و جامعه ايجاد كرد.
حضرت در يك سخنراني از دو چيز اظهار نگراني مي كند: پيروي از هوي و هوس، و آرزوهاي
طولاني. سپس مي افزايد:
"قبل از من، واليان اعمالي انجام دادند كه بر خلاف سنت رسول خدا بود و تعهد بر مخالفت داشتند تا نقض عهده كرده و سنت را تغيير دهند".