بخشی از مقاله
مقدمه :
خانواده يكي از ابتدا ي ترين اشكال شناخته شده زندگي اجتماعي انسان مي باشد . كه از بدو پيدايش انسان تاكنون وجود داشته است . كاركردهاي مختلف خانواده و نقش اساسي آن در خانواده يكي از مهم ترين دلايل پيدايش و بقاي آن از ابتدا تا به امروز مي باشد . از اين رو خانواده بعنوان يكي از نهادهاي اجتماعي است كه داراي قدمت بسياربوده و براي رفع اساسي ترين
نيازهاي انسان بوجود امده است و كاركرد اساسي خانواده يعني ادامه نسل انسان بوسيله ازدواج تامين مي گردد. پس بدون ترديد ازدواج يكي از مهم ترين پديده هاي اجتماعي – زيستي و فرهنگي مربوط به جامعه و انسان محسوب مي شود
امروزه وجود مسائل مختلف اجتماعي مخصوصا در شهرهاي بزرگ پديده ازدواج را به صورت امر پيچيده و مبهم در مي آورد . كه بعضا با مسائل و مشكلات بيشماري همراه ميباشد . اين وضعيت از يكسو منجر به تاخير در ازدواج مي گردد كه پيامدهاي اجتماعي مختلفي را مخصوصا در ابعاد منفي به دنبال دارد و از سوي ديگر وضعيت هاي مشكل زاي ازدواج موجب تضعيف بنيان خانواده گرديده و معضل بزرگتري به نام طلاق را پيش ميآورد. بنابراين مطالعه ازدواج و مسائل و مشكلات مكربوط به ان در جهت دستيابي به قانونمنديهاي اجتماعي بمنظور تسهيل روابط اجتماعي و استواري بنيان خانواده ، توسعه بررسي و شناخت بيشتر در اين زمينه را ضروري مي سازد .
وجود جامعه اي سالم در درجه اول وابسته به نهادهاي سالم با اصول و ضوابط و هنجارهاي متناسب با نيازهاي مي باشد .
( مهدوي – محمد صادق – بررسي تطبيقي تغييرات ازدواج – 1377- مركز و انتشارات دانشگاه شهيد بهشتي – صفحه 1 )
پرسش اساسي : تغييرات ازدواج در دنياي معاصر
پرسشهاي فرعي :
1- چگونگي ازدواج در اديان مختلف
2- تفاوت ازدواج در ايران در دوران معاصر و گذشته
3- شيوه همسر گزيني در دوره معاصر چگونه است ؟
4- مشكلات ازدواج در دوران معاصر چيست ؟
5- چگونه يك ازدواج موفق داشته باشيم ؟
6- معيارهاي همسر گزيني در دنياي معاصر چيست ؟
تعريف ازدواج:
ازدواج عبارت از فرايند علاقمندي، كشش جسمي، جنسي، رواني و به دنبال آن فراهم سازي شرايط اقتصادي، اجتماعي، علمي، شغلي، خانوادگي، شخصي دو جنس مخالف ( زن ومرد يا دختر و پسر) در جهت ايجاد يك زندگي مشترك توأم با تفاهم، محبت، پويايي، زايندگي، و هدفمند كه در راس آن بيشترين تأثيرات را مذهب و اعتقاد و دين دو طرف دارد.بنابراين در شكل تفكيك شده، ازدواج جنسي مطلق، مخصوص بهايم است ازدواج رواني مخصوص عشاق است و ازدوا
ج اخلاقي مخصوص عرفا مي باشد. شيعه واقعي همه اتصالات را باهم برقرار مي كند. رابطه جنسي سالم د ارد، عبادت مي كند در تصوير گناهان و حضور خداوند اشك مي ريزد، با مردم در مي آميزد. تجارت مي كند و توالد و تناسل را نيز برقرار مينمايد.
http://www.dostan.net/view.asp?id=50051666151100001
ازدواج از ديدگاه حقوقي
در ايران با توجه به شيعه جعفري در اسلام ازدواج به دو نحو دائم و موقت ميتواند صورت پذيرد. در مذهب جعفري آيين اسلام اين دو ازدواج در پارهاي از آثار با هم يکي هستند و در برخي دگر اختلاف دارند، تفاوت اصلي و جوهري ازدواج موقت با ازدواج دائم در اينست که ازدواج موقت از لحاظ حدود و قيود آزاد است، يعني وابسته باراده و قرارداد طرفين است، حتي بودن آن نيز در حقيقت نوعي آزادي بهطرفين ميبخشد و زمان را در اختيار آنها قرار ميدهد.
آنچه در درجه اول اين دو را از هم متمايز ميکند يکي اين است که در ازدواج موقت زن و مرد تصميم ميگيرند بطور موقت باهم ازدواج کنند و پس از پايان مدت، اگر مايل بودند تمديد ميکنند و اگر مايل نبودند از هم جدا ميشوند.
ديگر اينکه از لحاظ شرايط، آزادي بيشتري دارند که بطور دلخواه بهر نحو که بخواهند پيمان ميبندند مثلاً در ازدواج دائم مرد بايد عهده دار مخارج روزانه و لباس و مسکن و احتياجات ديگر زن از قبيل دارو و طبيب بشود، ولي در ازدواج موقت بستگي دارد بقرارداد آزادي که ميان طرفين منعقد ميگردد، ممکن است مرد نخواهد يا نتواند متحمل اين مخارج بشود، يا زن نخواهد از پول مرد استفاده کند.
در ازدواج دائم، زن بايد امر مرد را در حدود مصالح خانواده اطاعت کند، اما در ازدواج موقت بسته به قراردادي است که ميان آنها منعقد ميگردد.
در ازدواج دائم زن و شوهر از يکديگر ارث ميبرند، اما در ازدواج موقت چنين نيست.
زن و مرد ميتوانند در ازدواج موقت شرط کنند که بهره برداري جنسي آنها محدود باشد و مثلاً آميزشي صورت نگيرد.
در ازدواج دائم فقط با توافق يا رضايت طرفين ميتوان از بچه دار شدن جلوگيري نمود ولي در ازدواج موقت هريک از طرفين ميتواند از تشکيل نطفه کودک و پيدايش فرزندي جلوگيري کند تا ايجاد مسئوليتي جديد و احيانا دست و پاگير براي آنها نشود، در حقيقت اين نوعي آزادي ديگر است که بزوجين داده شدهاست.
اگر در اثر آميزش زن و مردي که همسر موقت يکديگرند کودکي متولد شود با فرزند ناشي از ازدواج دائم هيچگونه تفاوتي ندارد و مانند ازدواج دائم مرد مسئول اداره و تأمين وسايل کافي براي رشد و تربيت آن کودک است.
مهر هم در ازدواج دائم لازم است و هم در ازدواج موقت، با اين تفاوت که در ازدواج موقت عدم ذکر مهر موجب بطلان عقد است و در ازدواج دائم عقد باطل نيست، مهرالمثل تعيين ميشود.
همانطوريکه در عقد دائم، مادر و دختر زوجه بر زوج، و پدر و پسر زوج بر زوجه حرام و محرم ميگردند در عقد منقطع نيز چنين است.
همانطوريکه رابطه جنسي زن دائم با ديگران حرام است، در ازدواج موقت نيز چنين است.
در ازدواج دائم جمع ميان دو خواهر جايز نيست در ازدواج موقت نيز روا نيست و ازدواج با خواهر زن تا وقتي حرام است که خواهر ديگر همسر انسان باشد.
در ازدواج موقت پس از تمام شدن مدت، زن و شوهر خود به خود از هم جدا ميشوند و نيازي به طلاق نيست.
همانطور که زوجه دائم بعد از طلاق بايد مدتي عده نگهدارد، زوجه موقت نيز بعد از تمام شدن مدت يا بخشيدن آن بايد عده نگهدارد. با اين تفاوت که عده زن دائم سه نوبت عادت ماهانهاست و عده زن موقت دو نوبت يا چهل و پنج روز (در رساله احکام فقها عده براي بانوان از سن نه سالگي تا سن يائسگي است ولي اگر بين زن و شوهر آميزش جنسي انجام نپذبرفته باشد، عده لازم نيست و زن ميتواند بلافاصله ازدواج نمايد).
ازدواج در اديان و مذاهب
اسلام
از ديدگاه اسلام، ماهيت ازدواج يک قرارداد و پيمان با شرايطي ويژهاست. [۵] و بسيار پسنديده و مطلوب است و از منظر فقه اسلامي، عملي مستحب و چه بسا مستحب موکد و در برخي موارد واجب شمرده ميشود [۶] عفت و حيا از جملهٔ اين صفات ميباشند که يکي از راههاي تأمين اين صفات و سجايا، ازدواج است. اسلام با تشريع ازدواج، مسير رسيدن به عفت و حيا را هموار ميسازد بدين صورت که ازدواج را بهترين و طبيعيترين راه تأمين نيازهاي جنسي معرفي ميکند.
طبق قوانين اسلامي تنها خواندن صيغه عقد توسط زن و تاييد توسط مرد صحيح است و الزامي به وجود شاهد يا نماينده ديني نيست.[۷] البته ميتوان براي خواندن اين جمله [۸] کسي را وکيل کرد که لازم هم نيست که نماينده ديني باشد.[۹]
شيعيان نوع ديگري از ازدواج (معروف به ازدواج موقت) را دارند که در آن عقد ازدواج براي مدت معين و محدودي بين دو طرف بسته ميشود.در اين نوع از ازدواج که به صيغه يا متعه يا ازدواج موقت معروف است زن و مرد پس از شناخت يکديگر و صحبتهاي اوليه در صورتي که هر دو طرف به اين امر راضي باشند مدت زمان صيغه و همچنين مبلغ صيغه ( مقدار مهريه ) را خودشان به صورت توافقي
تعيين مي کنند ( مثلاً با هم قرار ميگذارند براي مدت سه ماه و هر ماه يکصد هزار توما
ن به عقد ازدواج موقت هم در آيند ) . در ازدواج موقت زن ومرد بايد به صورت عربي يا فارسي متن صيغه رابخوانند متن صيغه : زن ميگويد : ( به زبان عربي ) : زوجتک نفسي في المده المعلومه علي مهر المعلوم و مرد نيز جواب مي دهد : قبلت ( ترجمه فارسي ) :زن ميگويد ): من خودم را به عقد ازدواج تو درمي اورم براي مدت زمان مشخصي و با مهريه مشخصي وسپس مرد بلافاصله مي گويد : قبول دارم مدت زمان و مبلغ مهريه بايد قبل از خواندن متن صيغه مشخص شود . در اين نوع ازدواج
اگر دختر باکره باشد بايد از پدر يا جد پدري خود اجازه بگيرد ولي اگر باکره نباشد نيازي به اجازه ندارد . ازدواج موقت در مذهب شيعه ( پيروان علي که امام اول شيعيان و جانشين رسول گرامي اسلام مي باشد )امري مستحب موکد ميباشد وبر آن تاکيد شده است و ائمه اطهار نيز از آن به نيکي ياد ميکنند و آن را يادگار رسول الله ميدانندوغالبا به آن عمل مي کردند . همچنين مرد
مسلمان مي تواند با زنان اهل کتاب مانند مسيحيان و يهوديان نيز ازدواج موقت داشته باشد . ولي زن مسلمان ( شيعه )فقط با مرد مسلمان شيعه مي تواند ازدواج موقت بکند. بنابر نظر بعضي از مراجع شيعه «براي دختر رشيده اذن پدر در ازدواج موقت ضرورتي ندارد»[۱۰]پس از تعيين مدت زمان عقد و مهريه با خواندن صيغه عقد زن و مرد به يکديگر محرم ميشوند.
دين بهائي
ازدواج در بين بهائيان، اتحاد بين زن و مرد است و بهائيان به امر ازدواج تشويق شدهاند. اما اين ازدواج علاوه بر ارتباط جسماني بايد روحاني نيز باشد. هدف اصلي ازدواج، پرورش روح و ايجاد هماهنگي و وحدت بين دو شريک زندگي تعريف شدهاست. [۱۱] حداقل سن ازدواج پانزده سال تمام است. [۱۲]از بيان رضايت طرفين و پرداخت مهريه بهائي و خواندن آيهاي توسط زن و مرد که متن آن در کتاب اقدس امالکتاب دين بهائي امدهاست و ثبت واقعه، امضاي والدين و همچنين ۹ شاهد رسما آغاز ميشود. [۱۳] بايد توجه داشت که رضايت والدين دو طرف ازدواج نيز در امر بهائي از عناصر تحقق اقتران است. [۱۴] [۱۵]
آبه مخصوص که به آن اشاره شد «انا کل لله راضون» براي مردان و «انا کل لله راضيات» براي زنان است. [۱۶] [۱۷] در احکام بهائي ازدواج موقت (که به متعه و صيغه معروف است)، داشتن چند همسر در يک زمان و ازدواج همجنسان حرام است. [۱۸]
دين مسيح
مسيحيان هنگام ازدواج متعهد ميشوند که يکي شدن مرد و زن را نشانهٔ آشکاري براي محبت خدا به بشر و محبت مسيح به شاگردانش قرار دهند. به همين علت، مسيحيان ازدواج را التزام و تعهد در طول زندگي ميشمارند و با طلاق و ازدواج مجدد در زمان حيات همسر مخالفند. [۱۹] اگرچه ازدواج در مسيحيت پديدهاي مقدس محسوب شده و سرّ عظيم ناميده ميشود، اما در برابر آن دوري گزيدن از ازدواج امري پسنديدهتر است. شخص مجرد، با تمام توان به خدمت خداوند ميرسد و با کمکردن مشغلههاي دنيوي و زندگي، خود را شبيه عيسي ميسازد. [۲۰]
دين يهود
در يهوديت، ازدواج به معناي کامل شدن و اوج رشد انساني است. برپايه تعاليم يهود، يک زن بدون همسر و يک مرد بدون زن انسانهايي کامل نيستند و با ازدواج و پيوند زناشويي از شکل ناقص به وجودي کامل تبديل ميشوند.ازدواج در ميان کليميان داراي مراسمي مخصوص با آداب مربوط به آن است که از آنجمله ميتوان به مهريه زن که کتوباه گفته ميشود تا چاپاه، پارچهاي سفيد و نماد روشنايي که بر روي چهار چوب از هر طرف و بر روي سر عروس و داماد قرار ميگيرد و نماد خانه و زندگي جديد زوج جوان است ياد کرد.
تغييرات اجتماعي ازدواج
ازدواج برحسب ماهيت، نوع و انگيزه ميتواند پيامدهاي مثبت و منفي داشته باشد. لذا بررسي تغييرات اجتماعي آن حائز اهميت ميباشد. بدين لحاظ در اين مجال ضمن ارائه نظريات جامعهشناسي خانواده و آثار سازنده ازدواج بر فرد، تغييرات كمّي و كيفي ازدواج در ايران بررسي شده است.
ازدواج ميان همسايگان كه معمولاً از لحاظ شغل، درآمد و ساير ويژگيهاي قشري مشابه هم هستند، بسيار متداول است، البته هر خانوادهاي، در جامعه از طريق روابط اجتماعي كه براي فرزندان خود ايجاد ميكند، امكان ازدواج نامتجانس را كم و امكان ازدواج متجانس را زياد ميكند. (اعزازي، 1382: صص98-96)
ـ امروزه در جوامع اروپايي، ميزان رشد جمعيت، روندي كاهشي دارد و صرف نظر از تنظيم خانواده، ازدواج در سنين بالا صورت ميگيرد. واحد خانواده به طور متوسط داراي فرزند كمتري است.
ـ در جوامع غربي، شكل جديدي از خانواده تحت عنوان همزيستي مشترك[xxv]، خارج از قالب ازدواج رسمي و قانوني، متداول و روندي افزايشي به خود گرفته است و نسبت ولادتهاي خارج از ازدواجهاي مشروع تا حد زيادي در جامعه غربي افزايش يافته كه خود موجب ايجاد نوعي بحران در اين جوامع شده است. (شيخي، 1382: صص 59 و 35)
ازدواج در ايران (دوران گذشته و معاصر)
1)ـ دوران گذشته
درباره ويژگيهاي ازدواج و پيامدهاي اجتماعي آن در ايران دوران گذشته، اطلاعات چنداني وجود ندارد و منابع موجود در اين زمينه در حد خاطرات، زندگينامه و نوشتههاي بزرگان و افراد خانوادههاي سرشناس درباري و كتابها و سفرنامههاي جهانگردان خارجي است و منابع ديگري در دست نيست. بر مبناي همين منابع، برخي از مهمترين ويژگيهاي ازدواج در آن دوران عبارتند از:
-ازدواج و انتخاب همسر معمولاً تحت سلطه كامل خانواده انجام ميشد؛
-چند زني، داشتن صيغه و كنيزهاي فراوان در خانوادههاي اشراف مرسوم بود؛
-زنان خانواده، در انتخاب همسر براي دختران و پسران دخالت ميكردند كه احتمالاً به دليل جدايي ميان مردان و زنان، در اين زمينه، ابتكار عمل را در دست داشتند؛
- ازدواجهاي فاميلي خصوصاً ازدواج دختر عمو- پسر عمو مرسوم بود؛
-قابليت فرزندآوري، ويژگي مطلوب يك زن تلقي ميگرديد و مورد انتظار همگان بود؛
-فاصلة سني ميان زن و مرد براي ازدواج زياد بود[xxvi]؛
- دختر و پسر طبقه اشراف در سنين پايين ازدواج ميكردند. در طبقه پايين نيز به دليل فقر، سن ازدواج عموماً در سنين پايين بود، لذا برخلاف اروپا، سن ازدواج در ميان توده مردم، بالا نبود.
-رابطه زن و شوهر نيز بر اساس احترام زن نسبت به شوهر و حفظ فاصله همراه با ترس بود، همچنين با توجه به وجود پديدة ازدواج مجدد و اجازه مرد براي تجديد فراش، زنان همواره در دلهرة دائمي به سر ميبردند؛
- عشق و علاقه در ازدواج و پس از آن كمتر وجود داشت؛
- زنان پس از ازدواج نيز از منزلت پاييني در خانواده و اجتماع برخوردار بودند؛
-روابط والدين- فرزندان نيز مانند اروپا، بر اساس فاصله اجتماعي و دوري مكاني بود؛ در طبقات بالا، كودكان از همان ابتدا به دايه و سپس به معلم سرخانه سپرده ميشدند و مادر صرفاً بر تربيت كودكان نظارت كلي داشت.[xxvii] در طبقات پايين نيز در صورتي كه كودك از مخاطرات و بيماريهايي كه در معرض آن بود به سلامتي ميگذشت، از همان سنين كودكي، در فعاليتهاي شغلي والدين، كمك ميكرد. دختران در سنين پايين ازدواج ميكردند، پسران نيز براي يادگيري حرفهاي به شاگردي سپرده ميشدند، يا به عنوان «غلام بچه» به منازل بزرگان فرستاده ميشدند.
- روابط ميان خواهران و برادران نيز به دليل فاصله سني زياد ناشي از ازدواج مجدد والدين- كه به دليل مرگ همسر قبلي صورت ميگرفت- و نيز چند زني مردان، روابطي سرد، غيرصميمي و آميخته به حسادت بود.[xxviii]
2)- دوران معاصر و تغييرات ازدواج
1-2) تغييرات كمّي
ـ متوسط سن ازدواج
آمار نشان ميدهد كه متوسط سن ازدواج از سال 1345 به بعد روندي افزايشي داشته است؛ به طوري كه متوسط سن ازدواج دختران، خصوصاً روستائيان در طول زمان، همواره سير صعودي داشته و از 4/18 سال در سرشماري 1345 به 4/22 سال در سرشماري 1375 رسيده است و متوسط سن ازدواج پسران، پس از كاهش محسوس در اوايل انقلاب اسلامي، از سال 1365 به بعد روندي افزايشي داشته است، معالوصف در مجموع افزايش سن ازدواج در دختران بيش از پسران بوده است. همچنين متوسط سن ازدواج دختران و پسران در نقاط روستايي همواره كمتر از نقاط شهري بوده است، اما در سال 1375 شاهد افزايش قابل ملاحظه متوسط سن ازدواج خصوصاً در بين دختران روستايي هستيم.
ـ اختلاف ميانگين سن در اولين ازدواج
اختلاف ميانگين سن در اولين ازدواج در فاصلة دهه 55-45 به شدت كاهش يافته و از 6/6 در سال 1345 به 4/4 سال در 1355 رسيده و پس از آن به گونهاي بطئي و كند به سير نزولي خود ادامه داده و به تدريج به 8/3 در سال 1365 و 7/3 در سال 1370 و به رقم 3 در سال 1375 رسيده است. اما در مجموع، شدّت آن در مناطق روستايي بيشتر ميباشد. بنابراين حتي در ميان روستائيان نيز شاهد افزايش سن ازدواج خصوصاً در بين دختران روستايي هستيم. (رضوي و ديگران، 1381: ص22)
مطابق آمار سرشماري سال 1375 ميانگين سن ازدواج در ايران براي پسران تقريباً26 سال و براي دختران تقريباً 23 سال بوده است. در واقع بين بلوغ و سن ازدواج در دختران و پسران حداقل 10 سال فاصله است و پيشرسي ازدواج يعني ازدواج زير 20 سال طي 40 سال گذشته براي دختران از 41 درصد به 18 درصد رسيده است. تغييرات فوق، نشاندهنده سير پيشرونده تأخير در ازدواج و افزايش فاصله بلوغ و ازدواج است. (گلدوست عارفي، 1382، ص12)
ـ درصد ازدواج نسبت به جمعيت جوان
آمارها نشان ميدهد كه تعداد و درصد ازدواج نسبت به جمعيت جوان[xxix] در چند سالة اخير، يعني در فاصلة سالهاي 1380-1375 روندي رو به افزايش داشته است، به طوري كه از 8/2 درصد به 02/3 درصد رسيده است.
ـ نرخ رشد ساليانه ازدواج
نرخ رشد ساليانه ازدواج[xxx] طي سالهاي 75 تا 80 نيز با نوسانات زيادي همراه بوده است، به طوري كه رقم 54/3 درصد در سال 75 به 71/6 درصد در سال 76 رسيده، سپس به 99/3 در سال 77 كاهش يافته، مجدداً در سال 78 به ميزان 06/15 افزايش پيدا كرده است و در سال 1379 دوباره به 72/5 درصد كاهش يافته و بالاخره در سال 1380 به 35/0 درصد نزول كرده است.
ـ متوسط نرخ رشد ازدواج
متوسط نرخ رشد ازدواج[xxxi] در سالهاي 1380-1375 نيز در كل كشور رقم 02/6 است كه در مناطق شهري 8/6 و در روستا برابر 7/3 ميباشد. اما بر خلاف افزايش متوسط نرخ رشد ازدواج، شمار متأهلين در سنين جواني (29-15 سال) در هر دو گروه دختران و پسران طي سالهاي 1375 تا 1380 كاهش يافته است. به طوري كه بيشترين ميزان تأهل پسران جوان در فاصله سني 25 تا 34 سالگي و بيشترين ميزان تأهل دختران در فاصله سني 20 تا 29 سال روي داده و شمار متأهلين در سنين 15 تا 19 سالگي اندك بوده و خصوصاً در سالهاي اخير روندي كاهشي داشته است.
بررسي متوسط نرخ رشد ازدواج در برش زماني وسيعتر يعني طي 20 سالة اخير حاكي از آن است كه اين ميزان همواره تابع آهنگي ثابت نبوده و نمودار آن V شكل است. متوسط نرخ رشد ازدواج در فاصله سالهاي 75-65 نسبت به دهه قبل آن، روند نزولي داشته است، به طوري كه در دهه 65-55 نرخ رشد ازدواج 33/7 درصد و در دهه 75-65 با نرخ 5/3 درصد بوده است. در مناطق روستايي كاهش نرخ رشد ازدواج 47/5 درصد و در مناطق شهري31/3 درصد بوده است (كه احتمالاً به دليل مهاجرت مردان روستايي ميباشد) پس از آن تا سال 1380 نرخ رشد ازدواج روند صعودي (افزايش 52/2 درصد در كل كشور) به خصوص در مناطق روستايي داشته است. (همان، صص 28-25)
2-2) تغييرات كيفي
با توجه به تغييرات اجتماعي بعد از انقلاب صنعتي، فرآيند جواني، طولاني شده است. فرآيندي كه به تعبير روانشناسان، وظيفه اصلي آن، جستجوي هويت مستقل و استقلاليابي است. دوران جواني، درواقع دوراني است كه با شروع بلوغ جسماني آغاز ميشود و معمولاً با تثبيت پايگاه اجتماعي فرد، توليد مثل و شغل اصلي خاتمه مييابد. در جوامع صنعتي و نيمه صنعتي عصر حاضر، به دو علت از مفهوم «جواني طولاني شده» ياد ميشود، اول به سبب جلو افتادن تحولات بلوغ و دوم به سبب بالا رفتن سن ازدواج و استقلال شغلي است. بنابراين در دوران معاصر،
«جواني» به دوران كمابيش طولاني شدهاي اطلاق ميشود كه در حد فاصل «بلوغ جسماني» و «بلوغ اجتماعي» قرار دارد. (محبوبيمنش، 1381: ص70) جوانان امروز از يك سو با انواع وسايل ارتباط جمعي، نظير ماهواره و اينترنت سروكار دارند كه غرايز جنسي آنان را تحريك ميكند و از سوي ديگر امكان ازدواج برايشان فراهم نيست، لذا احتمال اينكه فاصله ميان بلوغ جسماني و بلوغ اجتماعي آنها را فساد و هرزگي پر نمايد بسيار است. زيرا نياز جنسي، نيازي انكارناپذير است،
نيازي است كه در سنين جواني بايد به آن پاسخ مناسب داد، نيازي است كه نميتوان انكار، تحريم يا تعطيل نمود. دختر و پسر، هنگاميكه به سن بلوغ ميرسند، هرچقدر فاصله بلوغ جنسي تا زمان ازدواج آنها بيشتر باشد، جامعه بايد در انتظار تبعات اين تأخير باشد كه چيزي جز فساد اخلاقي نيست. تجردگرايي، حركتي برخلاف نياز طبيعي انسان است و اثرات و تبعات سوئي را به دنبال دارد كه از لحاظ فردي و اجتماعي زيانبار است. در ادامه برخي ديگر از تحولات كيفي ازدواج در موضوعات ذيل بررسي ميشود:
ـ انگيزه ازدواج و الگوهاي همسرگزيني
ـ تصور محدود شدن پس از ازدواج در بين نسل قبلي (زن و مرد) از جوانان ازدواج نكرده فعلي كمتر بوده است. (محسني، 1382: ص99 و ص101)
ـ دغدغه انجام ازدواج در بين نسل قبل بيش از نسل كنوني بوده، در حالي كه ازدواج در شرايط كنوني به دغدغه بعدي جوانان تبديل شده است.
امروزه اكثر جوانان انتظار دارند كه تمام توقعات، نيازها و انتظارات آنها با ازدواج تأمين شود، در حالي كه در نسل قبلي هدف ازدواج بيشتر معطوف به بعد روحي انسانها بود.
ـ الگوي ازدواج به عنوان خاستگاه اصلي تشكيل خانواده دستخوش تغييرات مهمي از جمله در الگوي همسرگزيني شده است. امروزه ميان ارزشهاي والدين و فرزندان براي انتخاب همسر تفاوت و گاه تضادهاي آشتيناپذيري بروز كرده است. به طوري كه جوانان كمتر از قبل تن به ازدواجهاي فاميلي ميدهند و از درون همسري يا ازدواج با خويشان و عشيره مشترك سر باز ميزنند. متغير سن نيز اشكال متفاوتي به خود گرفته است. از طرفي جوانان در سنين جواني به ازدواج روي نميآورند و متوسط سن ازدواج به حدود 27 سال رسيده است و از طرف ديگر با فردي ازدواج
ميكنند كه كمترين فاصله سني را با آنها دارد. همسرگزيني به اقتداي هويت خانوادگي افراد صورت نميگيرد. عواملي نظير تحصيل، شغل، ثروت و دارايي، زيبايي و قابليتهاي فردي نسبت به عواملي چون آبروي خانوادگي، اسم و رسم، تبار و منزلت اجتماعي، تدين و اخلاق ديني و سنتي از اهميت بيشتري برخوردار گرديده است. امروزه در شهرهاي بزرگ، موضوع تعيين مهريه بالا و چگونگي احقاق حقوق زن در صورت جدايي از شوهر، از مهمترين موضوعات همسرگزيني به شمار ميرود. به طوري كه امروزه تعيين مهريه زياد به عنوان مشكل از سوي جوانان پسر و خانوادههاي آنها براي ازدواج ذكر ميشود. (مهدوي، 1377: ص89) و مشكل تهيه جهيزيه به نظر برخي از دختران به عنوان عاملي جهت انصراف خواستگار از ازدواج مطرح ميگردد. (همان، ص90)
ـ واقعيت اين است كه در جامعه ما انتخاب آزاد همسر صورت نميپذيرد و پدر و مادر تا حدودي در شكلگيري و ساماندهي ازدواج فرزندان نقش دارند، ولي شدت و ضعف نقشهاي آنان در گروههاي مختلف اجتماعي متفاوت بوده و بين دو الگوي سلطه و برابري در نوسان است. (محسني، 1382: ص52)
ـ هنوز هم در خانوادههاي سنتيتر (گسترده با جمعيت بيشتر) گرايش به جلب رضايت والدين براي ازدواج جوانان بيشتر از خانوادههاي جديد (ابعاد كوچك و نسبتاً مدرن) است. (همان، ص57)
ـ زنان بيشتر از همتايان مرد خود از رضايت والدين در امر ازدواج حمايت ميكنند. (همان، ص62) هر چند نسل جديد جوانان ازدواج نكرده كه از خانوادههايي با بعد كوچكتر داراي تحصيلات عالي، سطح اطلاعات عمومي بالاتر و استفاده بيشتر از رسانهها هستند، موافقت كمتري براي جلب موافقت والدين براي ازدواج دارند. (همان، ص63)
ـ قبلاً ازدواج فرزندان كوچكتر بيشتر منوط به ازدواج فرزندان بزرگتر بود، اما اخيراً اين رويه كمتر رعايت ميشود. (مهدوي، 1377: ص57)
ـ عدم رعايت ترتيب نوبت ازدواج در گذشته در بين فرزندان خانوادهها در مورد زنان با تقبيح بيشتري نسبت به مردان همراه بود. (همان، ص103)
ـ اضطراب انتخاب همسر و تشكيل خانواده براي نسل كنوني بيش از نسلهاي گذشته است. در گذشته خانوادهها و جامعه، جوانان را حمايت ميكردند، ولي در حال حاضر كسي جوانها را حمايت نميكند و آنها بايد خودشان زندگي را اداره كنند و در برابر مشكلات ايستادگي نمايند. (همان، ص105)
ـ در نسل قبلي توافق بيشتري در مورد زندگي زوج جوان با والدين يكي از طرفين (زن يا شوهر) وجود داشته است و اين توافق در بين زنان بيشتر مشاهده ميشد. (همان، ص102) اما امروزه تشكيل يك زندگي بايد در يك محل جديد باشد.