بخشی از مقاله
بر اساس مقاله بريتانيكا مـهـــــــــدی - واژه عربى - به معنى شخصى كه به طور الهى هدايتشدهاست. و در آخرالزمانشناسى اسلامى عبارت است از منجى كه انتظار ظهورش مىرود و زمين را از عدالت و برابرى پر خواهد كرد. دين راستين را اعاده خواهد نمود و در طى يك دوره كوتاه طلايى كه هفت، هشت و يا نه سال تا قبل از پايان جهان طول خواهد كشيد، راهنمايى مردم را بر عهده خواهد گرفت. قرآن (كتاب مقدس اسلامى) اشارهاى به او ندارد و به هيچ حديث (گفته منسوب به محمد پيامبر، صلىاللهعليهوآله) قابل اعتمادى نيز در مورد مهدى نمىتوان استناد كرد. بسيارى از علماى متعصب سنى اعتقاد به مهدويت را زير سؤال مىبرند. اما اين اعتقاد، بخش ضرورى اصول عقايد شيعيان مىباشد. به نظر
مىرسد عقيده به مهدى در دورههاى اغتشاش و عدم امنيت مذهبى بر تحولات سياسى اوايل اسلام (قرنهاى هفتم و هشتم ميلادى) رواج يافته باشد. شايد مختار بنابو عبيده ثقفى، رهبر شورش مسلمانان غير عرب در عراق، در سال686 م. اولين كسى باشد كه از اين نظريه براى نگهداشتن ياران خود در كنار يكى از پسران على، عليهالسلام، (داماد پيامبر، صلىاللهعليهوآله) به نام محمد بن حنفيه، استفاده كرد. حتى بعد از مرگ محمد بن حنفيه نيز اين اعتقاد ادامه يافت. ابوعبيد [مختار] فكر مىكرد كه مهدى يا همان محمد حنفيه زنده مانده است و در معبد خود در حالت پنهانى (غيبت) زندگى مىكند. و مجددا ظاهر خواهد شد تا دشمنان خود را نابود كند،در سال 750 م. انقلابيان عباسى از پيشگوييهائى كه در آن هنگام درباره آخرالزمان رايجبود، استفاده كردند. اين پيشگوييها مىگفت كه مهدى از خراسان كه در مشرق قرار دارد، قيام خواهد كرد و پرچمهاى سياهى را حمل مىكند.
پاسخ به اشتباهات و انحرافات: اينك به نحو اجمال و اختصار به پاسخ اشكالات فوق مىپردازيم. نويسندگان مقالات مزبور معتقدند: «اسلام دينى نيست كه در آن ظهور منجى انتظار برود و جايى براى مسيح نجاتبخش در آن وجود ندارد».براى پاسخ مىگوييم: اسلام دينى است كه اساس تعليمات خود را برتذكرات فطرى پايه گذارى كرده، و از فطرت انسانها به عنوان
گنجينه عظيمى از وديعههاى الهى بهره برده و آن را پشتوانه اصول معارفى و تربيتى خود قرار داده است. يكى از اصول غير قابل انكار فطرى كه همواره در طول تاريخ بشرى توسط اديان و مذاهب تكرار شده، موضوع فرارسيدن روز موعودى است كه عموم رسالتهاى آسمانى با همه ابعادشان اجرا شوند و پس از رنجهاى طولانى و نگرانيهاى جا نفرسا، انسانيت مسيرى مطمئن و قرارگاهى مجهز براى تلاشهاى آرمانى خود بيايد.
شهيد "صدر" در اين زمينه مىگويد: انتظار آيندهاى اينچنين ، تنها در درون كسانى كه با پذيرش اديان ، جهان غيب را پذيرفتهاند راه نيافته ، بلكه به ديگران نيز سرايت كرده است. تا آنجايى كه مىتوان انعكاس چنين باورى را در مكتبهايى كه جهتگيرى اعتقادى شان ، با سر سختى ، وجود غيب و موجودات غيبى را نفى مىكند ، مشاهده كرد. براى مثال: در ماترياليسم ديالكتيك كه تاريخ را بر اساس تضادها تفسير مىكند نيز روزى مطرح است كه تمامى تضادها از ميان مىرود و سازش و آشتى حكمفرما مىگردد. بدين سان مىبينيم كه
تجربه درونى كه بشريت در طول تاريخ در مورد اين احساس داشته، درميان ديگر تجربههاى روحى، از گستردگى و عموميتبيشترى برخوردار گرديده است .دين اسلام نيز در عين حال كه به اين احساس روحى همگانى، استوارى مىبخشد; با تاكيد بر اين عقيده كه زمين همانگونه كه از ظلم و بيداد پر شود; از عدالت و دادگرى آكنده خواهد گشت، به اين احساس، ارزش عينى بخشيده و جهت فكرى باورمندان به اين اعتقاد را، به سوى ايمانى به آينده روشن، متوجه مىسازد. نگاهى به ادبيات مذهبى در اديان الهى و حتى آيينهاى بشرى نشان دهنده اعتقاد ديرينه انسانها به روز موعود است كه در آن عدالت به دست مصلحى جهانى، در سرتاسر آفاق گسترده مىشود. تكرار اصل ظهور يك منجى و نياز به آن ، دليلى بر فطرى بودن
اين احساس است. اعتقاد به ظهور يك منجى موعود نه فقط در دين مسيحيت بلكه در ديگر اديان الهى و يا حتى آئينهاى بشرى مورد بحث و تاكيد قرار گرفته است. به عبارت ديگر اين امر يك اعتقاد فطرى است كه در طول تاريخ بشرى توسط سفيران الهى پيوسته تذكر داده شده است اما ويژگى اسلام به عنوان آخرين دين الهى در اين است كه جزئيات اين امر را نيز مورد بحث قرار مىدهد و ريشههاى فطرى بودن عقيده به مهدويت را نيز بيان مىكند. محمد بن يعقوب كلينى (م 328 ه.ق) در كافى به اسناد خودش از حمران بن اعين، از ابوحمزه از امام باقر، عليهالسلام، نقل مىكند كه فرمود ": اخذ الله الميثاق على النبيين و قال الستبربكم؟ قالوا بلى و ان هذا محمدا رسولى و ان عليا اميرالمؤمنين و الاوصياء من بعده،
عليهمالسلام، و لاة امرى و خزان علمى و ان المهدى، عليهالسلام، انتصر به لدينى و اظهر به دولتى و انتقم به من اعدائى و اعبد به طوعا و كرها قالوا اقررنا ربنا و شهدنا " : خداوند از پيامبران ميثاق و پيمان گرفت و فرمود: آيا من پروردگار (مالك) شما نيستم؟ گفتند آرى ، سپس فرمود و اينكه اين محمد، صلىاللهعليهوآله، رسول من است و على، عليهالسلام، اميرالمؤمنين و جانشينان بعد از او، عليهمالسلام، ولى امر من (و اولى به تصرف) و خزانه داران علم من هستند و همانا بوسيله مهدى ، عليهالسلام ، دين خود را يارى مىكنم و
دولتخود را توسط او نمايان مىسازم، و با او از دشمنانم انتقام مىگيرم و بوسيله او با گردن نهادن يا اكراه، پرستيده مىشوم. گفتند اى پروردگار ما ، اقرار كرديم و گواه هستيم. اين روايت نشان مىدهد در عوالم قبل از اين عالم هنگامى كه خداوند ميثاق توحيد را از پيامبران اخذ مىكرد، ميثاق ولايت چهارده معصوم را نيز از آنها اخذ كرد. اين اخذ ميثاق در روايتهاى متعددى در مورد تمام انسانها وارد شده است .نويسنده مقالات بريتانيكا در مورد مهدى (ع) ادعا كرده است كه عقيده به مهدى در دورههاى اغتشاش و عدم امنيت مذهبى و تحولات سياسى اوايل اسلام (قرنهاى هفتم هشتم ميلادى) رواج يافته است. با توجه به آنچه در مورد فطرى بودن اعتقاد به ظهور منجى گفته شد، رواج اعتقاد به مهدى (ع) ، در دورههاى
اغتشاش و عدم امنيت مذهبى و سياسى ، نه تنها ترديدى در اصل مهدويت ايجاد نمىكند بلكه تاكيد ديگرى بر فطرى بودن آن است. زيرا امور فطرى هنگامى ظهور و بروز پيدا مىكنند كه انسان با مشكلات و مصائب شديدى روبرو مىگردد. در آن هنگام كه كشتى آسيب ديده در دل درياى طوفانى دچار امواج مىشود مسافران كشتى هر لحظه خود را در ورطه غرق شدن مىبينند، براساس فطرت، ناخودآگاه متوسل به يك نجاتدهنده مىشوند كه مىتواند آنها را نجات دهد و شروع به دعا براى نجات خود مىنمايند. در صحنه اجتماعى نيز هر گاه
امنيت و عدالت در جامعه دستخوش آسيب گردد همان يادآورى فطرى باعث مىشود افراد جامعه به وجود منجى كه مىتواند امنيت و عدالت را برقرار كند، متوسل گردند. و انتظار ظهور چنين شخصى را در دل بپرورانند. البته در چنين مواقعى همواره افرادى وجود دارند كه بنابر دلايل مختلف مانند حس جاهطلبى، دخالتبيگانگان و يا حتى انگيزه اصلاح اجتماعى، خود را به نام همان منجى موعود مىنامند، و مقام وى را مدعى مىشوند. در حقيقت هنگامى كالاى تقلبى رواج پيدا مىكند كه نوع اصيل آن نيز وجود داشته باشد. و اگر طلايى وجود نداشت
كسى نيز به عرضه طلاى تقلبى اقدام نمىكرد. بديهى است كه از نظر شيعيان تمامى ادعا كنندگان ذكر شده در مقالات بريتانيكا غير واقعى و دروغين مىباشند. زيرا همگى آنها علاوه بر نداشتن علايم امامت، نتوانستند به صورت جهانى به گسترش عدالت اقدام نمايند. نويسنده مقاله بريتانيكا مدعى است كه قرآن، كتاب مقدس اسلامى اشارهاى به مهدى (ع) ندارد و به هيچ حديث قابل اعتمادى ، يعنى گفته منسوب به محمد، صلىاللهعليهوآله، نيز در مورد مهدى نمىتوان اشاره كرد !! مراجعه به برخى آيات قرآن بطلان اين ادعا را نشان مىدهد، كه از جمله مىتوان به آيات ذيل توجه نمود:
1. هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دين الحق ليظهره علىالدين كله و لو كره المشركون:
او همان خدايى است كه رسولش را با هدايت و دين حق فرستاد تا آن را بر تمام اديان غلبه و چيرگى دهد، هر چند كه مشركان ناخوش داشته باشند.
2. هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دين الحق ليظهره علىالدين كله و كفى بالله شهيدا: او همان خدايى است كه رسول خود را با هدايت و دين حق فرستاد تا اينكه آن را بر تمام اديان چيرگى و غلبه دهد و خداوند براى شهادت كافى است
3 .يريدون ليطفئوا نور الله بافواهم و الله متم نوره و لو كره الكافرون:مىخواهند تا نور خدا را با دهانهايشان فرو نشانند، در حاليكه خداوند تمام كننده نور خود خواهد بود هر چند كه كافران ناخوش داشته باشند.
به صراحت اين آيات دين اسلام به رغم خواسته كافران و مشركان بايد بر تمام اديان جهان چيره شود و اين هدف و اراده خداى متعال است. بايد از مدعيان پرسيد آيا تاكنون چنين اتفاقى در جهان افتاده است؟ و اسلام بر همه اديان غالب و چيره گشته يا هنوز بايد براى تحقق اين فرموده خداى متعال در انتظار بود و چشم به راه آنكس كه رسول خدا، صلىاللهعليهوآله ، به وى بشارت داده ، كه اين كار به دست تواناى او انجام خواهد شد. انسان در شگفت مىشود كه چگونه حقايق ناديده انگاشته شده و افرادى كه گويا از همان مصاديق بارز مخالفان در آيات فوق هستند به كتمان يكى از بر جستهترين و بارزترين عقايد اسلامى كه توسط رسول خدا بيان شد، پرداختهاند. روايات منقول از رسول خدا،
صلىاللهعليهوآله، در امر قيام مهدى (ع) از منابع سنى و شيعى ، افزون بر صدها حديث است كه در صدها كتاب و اثر، آمده است. قيام حجتحق در آخرالزمان تا آنجا قطعى است كه اهل سنت از رسول خدا، صلىاللهعليهوآله ، نقل كردهاند كه فرمود: من انكر خروج المهدى فقد كفر بما انزل على محمد، صلىاللهعليهوآله: هر كس قيام مهدى را انكار كند همانا بر آنچه بر محمد ، صلىاللهعليهوآله، نازل شده، كفر ورزيده است.
روايات انبوهى كه بسيارى از آنها فوق حد تواتراند از طريق اهل سنت در قيام مهدى (ع) از سوى رسول خدا (ص) نقل شده كه از آن جمله است:
1. لو لم يبق من الدنيا الا يوم واحد لطول الله عز و جل ذلك اليوم حتى يبعث فيه رجلا من ولدى اسمه اسمى: اگر از عمر جهان جز يك روز باقى نمانده باشد خداوند بزرگ آن روز را طولانى خواهد كرد تا اينكه برانگيزد در آن روز مردى را از فرزندانم كه نام او نام من است.
2. المهدى حق و هو من ولد فاطمة : مهدى حق است و او از فرزندان فاطمه، عليهالسلام، است
در مجلدات اول و دوم از دوره پنج جلدى «معجم احاديث الامام المهدى» بيش از پانصد و چهل حديث به نقل از رسول خدا ، صلىاللهعليهوآله، آمده است كه بيشتر آنها از طريق اهل سنت روايت شده است. منابع و مآخذ دو مجلد 408 كتاب و رساله مىباشد كه حدود بيست اثر از آنها از شيعه و همگى مآخذ ديگر از اهل سنت است. در اين آثار انبوه ويژگيهاى فروانى از «مهدى، عليهالسلام» و قيام و نهضت جهانى او ترسيم شده است . نكته مهمتر آنكه امر قيام مهدى (ع) در آخرالزمان تا آن پايه قطعى بوده كه اهل سنت آثار مستقل در موضوع «مهدى». قيام او نگاشتهاند. از جمله در خلال «كتابنامه امام مهدى» نوشته على اكبر مهدىپور كه بيش از دو هزار اثر تاليف شده در باب مهدويت را معرفى نموده، هفتاد نوشته مستقل از اهل سنت نيز شناسانده شده است. هم چنين مؤلف اين اثر، در مقدمه خود مىنويسد: هم اكنون بيش از يكصد جلد كتاب مستقل، از علماى اهل سنت در دست داريم كه پيرامون آن موعود جهانى، نگارش يافته است.در «كتاب خورشيد مغرب»، تاليف محمد رضا حكيمى نيز بيش ازچهل اثر از اين دست گزارش شده كه از آن جملهاند:
البرهان فى علامات مهدى آخرالزمان، على بنحسامالدين معروف به متقى هندى (975 ق(البيان فى اخبار صاحب الزمان، محمد بن يوسف گنجى شافعى (658 ق- (العرف الوردى فى اخبار المهدى، جلالالدين سيوطى (911- ( صفةالمهدى، ابونعيم اصفهانى (430 - (عقدالدرر فى اخبار المنتظر، يوسف بن يحيى بن شافعى (قرن هفتم). احقاق الحق و ازهاق الباطل، مجلد سيزدهم، مجموعهاى از روايات اهل سنت و از منابع ايشان است در اينكه ائمه، عليهمالسلام، دوازده نفرند. و ويژگيهاى دوازدهمين امام (ع). احقاق الحق مجلد چهاردهم، نيز مجموعهاى است از روايات از طريق اهل سنت در تفسير آيات قرآن كريم كه مربوط به اهل البيت، عليهمالسلام، و از جمله مهدى (ع) مىباشد.
چگـــونگـــي زنــدگــــي :
زندگي بقية الله الاعظم عجل الله تعالي فرجه در زمان غيبت ، و چگونگي آن ، چنان است که خود آن حضرت در دعاي حجاب از درگاه قادر متعال درخواست نموده که محجوب ، و پشت پرده ديدهها باشد. اَللهُمَّ احْجِبْنِي عَن عُيونِ اَعدائِي وَ اجْمَع بَينِي وَ بَينَ اَولِيائِي.
در تشرّف ابراهيمبن مهزيار آمده که از طائف گذشتيم و به قسمتي از دشت حجاز رسيديم که عواملي ناميده ميشد. در اين ديدار امام عليهالسلام به پسر مهزيار فرموده است: پدرم با من پيمان بسته که در مخفيترين و دورترين سرزمينها مسکن گزينم تا از تيررس اهل ضلالت در امان باشم. اين پيمان مرا به اين ريگزارهاي عواملي و دشت حجاز از نجد تا تهامه انداخته است. در نقل ديگري آمده است که حضرت نميخواهد در زير پرچم هيچ حکومتي قرار گيرد تا بيعت کسي به گردنش نباشد.البته اين بدان معنا نيست که حضرت ولي عصر عجلالله تعالي
فرجه در محل اقامت خود ، تنها است. بلکه همواره تعدادي از بزرگان در محضر آن سرور هستند تا در اين دوران عزلت ، وسيله رفع غربت از وجود اقدس آن هادي امّت و عصاره خلقت باشند. امام صادق(ع) فرمود: لابُدَّ لِصاحِبِ هَذا الاَمرِ مِن عُزلَةٍ وَ لا بُدَّ فِي عُزلَتِهِ مِن قُوّةٍ وَ مَا بِثَلاثِينَ مِن وَحشَةٍ وَ نِعمَ المَنزِلُ طِيبَة؛ براي صاحب اين امر به ناگزير دوران عزلتي هست و در ايام عزلت ، نيرو و افرادي لازم است تا با وجود سي نفر، ديگر وحشتي نباشد. وه چه جايگاه خوبي است مدينه.
علامه مجلسي پس از ذکر اين روايت مينويسد :اين روايت دلالت دارد بر اينکه همواره سي تن از شيعيان و نزديکان در محضر آن بزرگوار هستند که هرگاه عمر يکي از آنها به پايان رسيد؛ ديگري به جاي او تعيين ميشود و جاي او را پر ميکند.
در تشّرف علّامه سيد محسن امين عاملي آمده که حضرت براي جمعي از يارانش بياناتي ايراد ميفرمود. از جمله فرمود: فرزندان حضرت زهرا (ع) اگر گرفتار انحرافي شوند ، آخر کار، حقّ را دريافته از دنيا ميروند. و فرمود: اميرعلي شريف مکّه در حال مرگ است. و من (سيدمحسن امين) که در عرض هفت سال اقامت در مکه و شرکت در مراسم حج، در آرزوي ديدار يار بودم؛ نگران آن دوست شدم و سريع خود را به منزل اميرعلي رساندم. ديدم همه اطرافيان نگران حال او هستند، و تا وارد سالن استراحتش گرديدم ديدم همان وجود مبارک بر بالين اميرعلي، نام امامان اثنيعشري را با کلمه حجةالله تلقين ميکند. تا به خودش رسيد، فرمود: بگو اشهد انک حجةالله. شهادت گفتن همان و تمام کردن همان.من از مهابت آن حضرت ساکت بودم که خيلي سريع تشريف بردند. تکاني خوردم که آقا کجا رفت؟ ديگران و بيخبران گفتند: که کجا رفت يعني چه؟ آري آن را که خبر شد، خبري باز نيامد.
مکــــان زندگــــــي :
از روایات معصومین علیهم السلام میتوان دریافت که امام قائم (عج) هم اقامتگاه مخصوص و هم همسر و هم فرزند دارد. در مورد اقامتگاه آن حضرت و فرزندان و بستگان و یاران مخصوص، چندین مکان مانند: مدینه، دشت حجاز، کوه رضوی، کرعه، خرابات، سرزمین های دور دست، جزیره ی خضراء و ... گفته شده است. همچنین آن حضرت همه ساله در مراسم حج شرکت می کند. («بحارالانوار»، ج 52، ص 151)
امام هادی علیه السلام در باره ی اقامتگاه قائم (عج) فرمود: «حضرت مهدی (عج) و فرزندانش در جزیزه هایی بسیار بزرگ و پهناور در دریا زندگی می کند و عدد شیعیان آنجا بسیار زیاد است». («اثباة الهداة»، ج 7، ص 58)
آنگونه که از داستان مفصّل و معروف «انباری» بر می آید، «جزایر مبارکه» از اقامتگاههای قائم (عج) است. این جزایر شامل پنج جزیره به نامهای: مبارکه، زاهره، صافیه، ظلوم و عناطیس است که همگی مسلمان و شیعه هستند، و بر آنها پنج نفر از فرزندان حضرت صاحب الزّمان (عج)، حکومت می کنند که نامهای آنها طاهر، قاسم، ابراهیم، عبدالرحمن و هاشم است. (خلاصه ی داستان انبار در کتاب «اثباة الهداة»، ج 3، ص 579، نقل شده است)
«بَلَد مهدی»، یکی دیگر از اماکن سکونت حضرت ولی عصر (عج) است. «بَلَد مهدی» شهری نیکو و محکم است، که آن را مهدی فاطمی بنا کرده و برای آن قلعه ای قرار داده است. («العبقری الحسان»، ج 1، بساط 3، ص 58)
در آخرین مطلب از باب هفتم کتاب «نجم الثاقب»، اینگونه آمده است: مسکن حضرت قائم (عج) در جزیره ی خضراء است، در بحرابیض، از جزایر خالدات مغربیّه، معروف به خرابات، برکوهی که در دو فرسخی این بلده ی مبارکه است و سایر جزایر مثل علقمیّه و ناعمه ی مبارکه و صالحیّه و بیضاویّه و نوریّه که حاکمند در آنها امرای آن جناب که از فرزندان اویند: وَ اِذا ارَأَیْتَ ثَمَّ رَأَیْتَ نَعیماً وَ مُلْکَاً کَبیراً. (انسان/20)
: و چون آن جایگاه نیکو را مشاهده کنی عالمی پُر نعمت و کشوری بی نهایت بزرگ خواهی یافت.
از بررسی مجموع احادیث استفاده می شود که حضرت مهدی (عج) اقامتگاه و فرزندان بسیاری دارند که همه از اولیاء و صُلَحا و شرفا هستند، امّا سِمَت امامت ندارند، که امامت منحصر به دوازده معصوم است و جایگاه واقعی آن حضرت بر همگان پوشیده است.
امام ششم عليهالسلام ميفرمايد :در غيبت کبري به جز نزديکترين دوستان، کسي از جايگاه او اطلاع نخواهد داشت. نيز وارده شده که در غيبت کبري کسي از اقامتگاه او اطلاع ندارد، جز خدمتکاري که متصّدي امور آن سرور است.
مرحوم شيخ مفيد ميفرمايد :اخبار فراواني از پيشوايان معصوم (ع) به ما رسيده که براي قائم عجلالله تعالي فرجه دو غيبت است که يکي طولانيتر از ديگري است. در غيبت کوتاه ، خواصّ شيعه از جايگاه او آگاهند ، ولي در غيبت طولاني او ، مردم از اقامتگاه او بيخبر خواهند بود ، به جز دوستان مورد اعتماد که متصدّي خدمتگزاري آن حضرت هستند.
آنچه مسلّم و ترديدناپذير است اين که آن حضرت همه ساله در مراسم حجّ شرکت ميکند و خانه خدا را زيارت ميکند ، ولي انبوه حج گزاران او را نميبينند و اگر بينند نميشناسند.از اين رهگذر در طول غيبت آن خورشيد جهان تاب ، دلباختگان کوي او به حج خانه خدا روي آورده ، در مراسم حج به جستجوي او ميپردازند، و چه بسيار نيک بختاني که توفيق تشرّف و به پيشگاه آن کعبه مقصود و قلبه موعود را در کنار خانه خدا يافتهاند. ليکن در غير ايام حج، دليل قاطعي بر اقامت آن بزرگوار در مکان معيّني نداريم. فقط اشارات و کناياتي در برخي از احاديث وارد شده که بخشي از آنها را يادآور ميشويم.
1.سرزمينهاي دور دست: در توقيع شريفي که در سال410 هجري از ناحيه مقدسه براي شيخ مفيد صادر شده است ؛ حضرت بقية الله عجل الله تعالي فرجه چنين مرقوم فرمودهاند: اگر چه ما در سرزمين دوردستي سکني گزيدهايم که از جايگاه ستمگران بدوريم – زيرا خداوند مصلحت ما و شيعيان مؤمن ما را در اين ديده که تا حکومت دنيا در دست تبهکاران است در اين نقطه دور دست مسکن نمائيم- ولي از اخبار شما آگاهيم و هرگز چيزي از شما بر ما پوشيده نميماند و ميدانيم که چه گرفتاري و پريشاني به شمار رسيده است...
2. مدينه طيّبه: هنگاميکه از امام حسن عسگري عليهالسلام پرسيدند: اگر حادثهاي بر شما روي داد از فرزند بزرگوار شما کجا سراغ بگريم؛ حضرت فرمود: در مدينه.
امام صادقعليهالسلام نيز بههنگام بحث از غيبت کبري ميفرمايد: و چه جايگاه خوبي است مدينه.
3. دشت حجاز: توضيح آن در تشرف ابراهيمبن مهزيار به اختصار گذشت.
4. کوه رضوي: امام صادقعليهالسلام از کوه رضوي ياد ميکند و ميفرمايد :از هر درخت ميوه در آن هست و چه پناهگاه خوبي است براي شخص خائف. و چه پناهگاه خوبي!... صاحب اين امر را در آن دو غيبت است: يکي کوتاه و ديگري طولانی
5. جابلقا و جابلسا: مرحوم نوري مينويسد :اخبار بسياري هست که از نظر معني متواترند، و دلالت دارند بر اينکه در شرق و غرب جهان دو شهر بهنامهاي جابلقا و جابلسا وجود دارند که اهل آنها از انصار حضرتوليعصر عجلالله تعاليفرحه هستند و در محضر آن حضرت خروج ميکنند.
6- شهر مهدي عجل الله تعاليفرجه: علامه مجلسي در جلد السماء العالم بحارالانوار از کتاب قسمت اقاليم ارض و بلاد آن که تأليف يکي از علماي اهل سنّت است، نقل ميکند که :بلد مهدي عليهالسلام شهري است نيکو و محکم که آن را مهدي فاطمي بنا کرده و براي آن قلعهاي قرار داده است. (البته هيچ ربطي به مکان زندگي حضرت مهدي (ع) ندارد)
7. بيتالحمد: امام صادقعليهالسلام ميفرمايد :براي صاحب اين امر خانهاي است که به آن بيت الحمد گفته ميشود. در آن خانه چراغي است که از روز ولادت آن حضرت روشن است و اين چراغ تا روزي که آن حضرت با شمشير قيام کند خاموش نميشود.
8. جزاير مبارکه: داستان مفصّل و معروف انباري حکايت از آن دارد که شخص محترمي در مجلسي عونالدين وزير اظهار داشت که من به سال 622 هجري از زادگاه خود همراه يک کاروان تجارتي به سرزمين بربر رفتيم و از آنجا سفر دريائي خود را آغاز کرديم. سرانجام به جزيرههائي رسيديم که همسفران و حتي ناخداي کشتي براي نخستين بار به آن جزيرهها رسيده بودند. اسامي آن جزاير عبارت بود از: مبارکه، زاهره، صافيه، ظلوم و عناطيس که ساکنان آنها همگي از شيعيان بودند و بر آنها 5 نفر از اولاد حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالي فرجه به نامهاي طاهر، قاسم، ابراهيم، عبدالرحمن و هاشم حکومت ميکردند.آنگاه بطور مفصّل از اخلاق و رفتار نيکوي آنها و از صفا و زيبائي بينظير آنجا سخن گفته است. پس از پايان يافتن سخنان وي، وزير ناصبي از يکايک حاضران تعهدّ گرفته که اين داستان را هرگز نقل نکنند، و آنها تا روزي که آن وزير زنده بود آنرا مخفي نگه داشتهاند.
اين داستان در منابع فراواني به تفصيل آمده است. از جمله:
1) الصراط المستقيم تأليف زينالدين عليبن يوسف عاملي.
2) السطان المفرج من اهلالايمان تأليف عليبن عبدالحميد نيلي.
3) حديقةالشيعه تأليف مقدس اردبيلي
4) الانوارالنعانيه تأليف سيد نعمةالله جزايري (ج2، ص 58- 65(
5) جنةالماوي تأليف مرحوم نوري طبرسي. 20
6) نجم الثاقب نوري (ص217- 228(
7) العبقريالحسان تأليف نهاوندي (ج 2، ص 123- 126(
و خلاصه آنرا مرحوم شيخ حرّ عاملي صاحب وسائل الشيعه در کتاب اثبات الهداة نقل کرده است.
9. جزيره خضراء : فضل بن يحيي نويسنده معروف قرن هفتم- به تاريخ 11 شوال 699 هجري- مشروح سرگذشت عليبن فاضل مازندراني را در شهر حلّه از زبان شخص ايشان شنيده و آن را در کتابي بنام الجزيرة الخضراء گرد آورده است. تحقيق و تقضيل اين رويداد را، پژوهشگر معاصر استاد علياکبر مهديپور در کتاب جزيره خضراء تبيين نموده است.
همســــر و فرزنـــد :
در مورد اينکه آيا حضرت بقية الله عجل الله تعالي فرجه در دوران غيبت کبري همسر و فرزنداني دارد يا نه ؛ دليل قطعي بر وجود يا عدم آن در دست نيست. ليکن به استناد سه گروه شواهد و قران؛ داشتن همسر و فرزند براي آن حضرت قابل اثبات است : 1. احکام فراگير 2. روايات 3. دعاها
احکام عامّ و فراگير شريعت اسلام ايجاب ميکند که حضرت بقية الله عجلالله تعالي فرجه نيز مانند ديگر پيشوايان معصوم عليهمالسلام از سنّت جدّ بزرگوار خويش حضرت ختمي مرتبت صلياللهعليهواله پيروي نموده و تشکيل خانواده دهند.
يکتائي و بيهمتائي ويژه ذات اقدس خداوند متعال است و بس، و همه موجودات عالم آفرينش، از ريز و درشت و از ذرّه تا کهکشان، زوج و جفت، نر و ماده، و مثبت و منفي آفريده شدهاند.
(سُبْحَانَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْوَاجَ كُلَّهَا مِمَّا تُنبِتُ الْأَرْضُ وَمِنْ أَنفُسِهِمْ وَمِمَّا لَا يَعْلَمُونَ)؛ منزه است آنکه آفريده جفتها را، همه آنها را، از آنچه ميروياند زمين و از خود ايشان و از آنچه نميدانند.
انسان هم در آفرينش، بصورت زوج و جفت، و با همتا و همانند آفريده شده، و راحتي و آسايش او از رهگذر ازدواج متناسب تأمين ميگردد:
(وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ )؛ از نشانههاي خداوند آن است که براي شما از خودتان جفتهائي آفريده تا بيارميد با آنان، و نهاده در ميان شما دوستي و مهرباني را. همانا در اين نشانههائي است براي کسانيکه ميانديشند.
ميرزاي نوري مينويسد:چگونه ترک خواهند فرمود چنين سنّت عظيمه جدّ بزرگوار خود را با آن همه ترغيب و تحريص در فعل و انجام آن، و تهديد و تخويف که در ترک آن وارد شده است. سزاوارترين امّت در اخذ سنّت پيامبر صلي الله عليه واله امام هر عصر است و تاکنون کسي ترک آن را از خصايص آن جناب (امام زمان) نشمرده است.
مرحوم نهاوندي ميگويد: بالجمله بعد از اعتقاد به زندگي و غبيت آن بزرگوار و استحباب تَناکُح و تناسل و منع ار رهبانيت و عُزوبَت؛ لابد آن حضرت را عيال و اولاد ميباشد، و کثرت آن به سبب طول عمر چنانکه عادت اقتضاء ميکند، باعث اختيار بلدي خاصّ است که خالي از غير خواصّ باشد، تا ذکر آن حضرت چنانکه مقتضاي حکمت غيبت است مستور بماند، و اولاد او هم به آسودگي خاطر زندگي کنند. پس گول اين شبهات، مخور و انکار وجود بلاد آن بزرگوار را افسانه شمار. اما با بررسي روايات در مييابيم که در مورد همسر يا همسران حضرت تنها يک روايت وجود دارد که مرحوم کفعمي آنرا در مصباح نقل کرده است. براساس اين روايت همسر آن حضرت از نسل عبدالعزّي فرزند عبدالمطلب ميباشد. ليکن درباره اولاد آن حضرت روايات بسياري آمده که از آن استفاده ميشود حضرت در دوران غيبت فرزنداني دارد به برخي از آنها اشاره ميشود:
1. سيّدبن طاووس در جمالالاسبوع ميگويد: روايتي با سندهاي متصل يافتم که حضرت ولي عصرعجلالله تعاليفرجه را اولاد بسياري هست که در شهرهاي کرانه دريا حاکم و والي هستند، و در نيکي و بزرگواري در رأس نيکان روزگار و در قلّه صفات ابرار و اخيار هستند.
2. امام صادقعليهالسلام ميفرمايد:براي صاحب اين امر دو غيبت است که يکي از آنها به قدري طولاني ميشود که برخي از مردم ميگويند او وفات کرده است. برخي ميگويند کشته شده است! و عدهاي ميگويند آمده و رفته است! و جز تعداد اندکي از شيعيان بر باور خود استوار نميمانند، و کسي از اقامتگاه او مطلّع نميشود، حتي فرزندانش نيز جايگاه او را نميدانند، به جز کسي که متصّدي امور اوست.
3. محمدبن مشهدي در مزار از امام صادق عليه السلام نقل ميکند که فرمود:گويا ميبينم نزول قائمعجلالله تعاليفرجه را در مسجد سهله با اهل و عيالش.
4. رسولاکرمصلياللهعليه واله در آخرين شب زندگي خود، قلم و دولت خواست و وصاياي فراواني را املاء کرد و اميرمؤمنان نوشت. آنگاه وصيتهائي هم در رابطه با فرزندان حضرت مهدي عليهالسلام بيان فرمود، و دستور داد که آنرا مامان معصوم دست به دست بهحضرت مهديعليهالسلام برسانند، و او به هنگام وفات به پسرش تحويل دهد.
5. مرحوم شيخ حرّ عاملي در کتاب الايقاظ من الهجعة بابي را به بحث از دولت فرزندان امامزمانعجلالله تعاليفرجه اختصاص داده است.
6. مرحوم علامه مجلسي نيز بابي را به بحث و گفتگو از جانشينان و فرزندان حضرت وليعصرعجلاللهتعاليفرجه اختصاص داده است.
7. داستان انباري و عليبن فاضل مازندراني که به آنها اشاره شد.
آنچه مسلّم است اينکه از فرزندان حضرتمهدي عليهالسلام هيچ کدام امام نخواهد بود، و گرنه تعداد امامان معصوم بيش از دوازده تن ميشود که بر خلاف ضرورت مذهب است. مرحوم شيخ طوسي در اين خصوص ميگويد:هرکس بگويد که حضرت وليعصرعجلالله تعاليفرجه فرزند امام دارد که تعداد امامان به سيزده برسد؛ سخن باطل گفته است.شايد فرزندان آن حضرت بطور ناشناس در ميان مردم زندگي کنند، و به برکت روش و رفتار آنان، گروهي به آئين اسلام و راه راست تشيع گرايش يابند. چنانکه مرحوم آيةالله مرعشي نجفي بر آن معتقد
بود.دعاهاي بسياري از ناحيه مقدّسه صادر شده يا از ديگر معصومان علهيمالسلام وارد شده که در زمان غيبت در اماکن مقدسه يا ايّام متبرکّه خوانده ميشود، و در آن از فرزندان و اهل بيت حضرت ولي عصر عجلالله تعاليفرجه سخن به ميان آمده است، در حق آنان دعا شده و يا به ايشان سلام و درود تقديم گشته است که به دليل مأثور بودن، بر اثبات مطلب دلالت ميکند.در اين دعاها تعبيرهاي صريحي چون ولد، ذريّه، اهل بيت و آلالبيت به کار رفته که وجود همسر و فرزندان را براي آن حضرت اثبات ميکند. در اين زمينه دعاهاي بسياري هست که بخشي از آنها را يادآور ميشويم.
8. صلواتي که از ناحيه مقدسه صادر شده، چنين ميخوانيم:
وَ عَلَي وَلِيّکَ وَ وُلاةِ عَهدِهِ وَ الاَئِمَّةِ مِن وُلدِهِ وَ مَدّ فِي اَعمَارَهِم وَ زِد فِي آجالِهِم وَ بَلِّغْهُم اَقصَي آمالِهِم دِيناً و َدُنياً وَ آخِرَةً اِنَّک عَلَي کُلّ شَيئٍي قَدِير؛ درود فرست بر ولي امرت و اولياء عهدش و پيشوايان از فرزندان او، بر عمر و اجلشان بيفزاي و آنها را به عاليترين آرزوهاي ديني، دنيوي و اخرويشان برسان، که تو حقاً به هر چيز توانائي.
9. دعائي که به هنگام وداع سرداب مقدس وارد شده، چنين است:
صَلِّ عَلي وَلِيِّکَ وََ وُلاةِ عَهدِکَ وَ الاَئِمَّةِ مِن وُلدِهِ؛ درود بر وليّ امرت و اولياء عهدت و پيشوايان از فرزندانش.
10. در زيارت مخصوصه حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه در روزهاي جمعه چنين آمده است:
السَلامُ عَلَي وُلاةِ عَهدِهِ وَ عََلَي الاَئِمَّةِ مِن وُلدِهِ؛ درود بر اولياء عهدش و پيشوايان از فرزندانش.
11. امام رضا عليهالسلام در قسمتي از دعائي که تعليم فرموده تا در زمان غيبت خوانده شود، چنين ميفرمايد:
اللّهُمَّ اَعطِهِ فِي نَفسِهِ وَ اَهلِهِ وَ وُلدِهِ وَ ذُرّيَّتِهِ وَ اُمّتِهِ وَ جَمِيعِ رَعيَّتِهِ مَا تَقرُّ بِهِ عَينُهُ؛ بارالها به او درباره خودش، اهلش، فرزندانش، امتش وهمه رعيّتش موجبات روشني ديده عطا فرما.
12. در فرازي از زيارت مخصوص آن حضرت در هر روز جمعه چنين ميخوانيم:
يا مولاي يا صاحبالزمان صلواتالله عليک و عليآل بيتک ... صلواتالله عليک و علي اهل بيتک الطاهرين؛ يعني اي سرور من، اي صاحبالزمان، درود خدا بر تو و اهلبيت تو باد ... صلوات خدا بر تو و آلبيت تو باد.
13.سيدبن طاووس دعائي طولاني از ناحيه مقدسه نقل کرده و آن را از تعقيبات نماز عصر جمعه شمرده، ميفرمايد:
اگر به هيچکدام از اعمال عصر جمعه موفق نشدي؛ اين دعا را ترک نکن که از ناحيه مقدسه به آن امر شده است. در فرازي از اين دعا چنين ميخوانيم: حَتي نَظَرَ اِلي وَلِيِّکَ صَلَواتُکَ عَلَيهِوَ آلِهِ ظاهِرَ المَقالَةِ وَاضِحَ الدِلالَةِ هَادِياً مِن الضَلالَةِ شافِياً مِنَ الجَهالَةِ؛ تا نگاه کنيم بر وليّ تو که صلوات تو بر او و فرزندان او باد، با گفتاري روشن، برهاني آشکار، راهگشا از گمراهي و نجاتدهنده از ناداني.
14.در بخشي از صلوات بسياري مفصّلي که در صبح جمعه وارد شده است چنين آمده:
وَ تَجعَلَهُ وَ ذُريّتَهُ فِيها الاَئِمَّةَ الوَارِثين؛ او و ذريّهاش را پيشوايان و وارثان زمين قراردهي.
15. همين مضمون در دعاي شب بيست وسوم ماه رمضان نيز وارده شده که آنرا سيد طاووس با سند خود در کتاب عمل شهر رمضان آورده است.
بايد اعتراف نمود که وجود مقدس حضرت بقية الله الاعظم عجل الله تعالي فرجه پر از راز و رمز، و از استثناهاي آفرينش است که بهخواست خداي توانا مانند جريانات حضرت نوح و حضرت ابراهيم، و حضرتموسي و حضرت عيسي- سلامالله عليهم- مافوق فهم و تحليل معمول است. ولي فرزندان حضرتش شايد زندگي و مرگ طبيعي داشته باشند، زيرا دليلي بر ديرزيستي آنان نداريم. چنانکه داستان عليبن فاضل و تشرّف او به حضور پنجمين نواده حضرتعجلالله تعاليفرجه بنام سيّد شمس الدّين- در اواخر قرن هفتم هجري- و نيز نام هاي ديگري که در داستان انباري آمده است؛ گوياي اين مطلب است.
اعتقاد به مهدويت در اديان مختلف :
انتظار ظهور يك مصلح بزرگ آسمانى، و اميد به آينده و استقرار صلح و عدل جاويدان، امرى فطرى و طبيعى است كه با ذات و وجود آدمى سر و كار داشته و با آفرينش هر انسانى همراه است و زمان و مكان نمى شناسد و به هيچ قوم و ملّتى اختصاص ندارد. از اين رو، همه افراد طبق فطرت ذاتى خود مايلند روزى فرا رسد كه جهان بشريّت در پرتو و با تأييد و عنايت پروردگار، از ظلم ظالمان و ستم ستمگران ظهور رهبرى الهى و آسمانى نجات يافته، شور و بلوا در جهان پايان پذيرد و انسانها از وضع فلاكت بار موجود نجات يابند و از نابسامانى
و نا امنى و تيره روزى خلاص شوند و سرانجام به كمال مطلوب و زندگى شرافتمندانه اى نايل آيند. به همين دليل، در تمام اديان و مذاهب مختلف جهان، از مصلحى _ كه در آخر الزمان ظهور خواهد نمود و به جنايتها و خيانتهاى ضد انساني خاتمه خواهد داد و شالوده حكومت واحد جهانى را بر اساس عدالت و آزادى واقعى بنيان خواهد نهاد _ سخن به ميان آمده و تمام پيامبران و سفيران الهى در اين زمينه به مردم با ايمان جهان، نويدهايى داده اند.
در اين زمينه، يكى از نويسندگان معروف چنين مى نويسد: موضوع ظهور و علايم ظهور، موضوعى است كه در همه مذاهب بزرگ جهان واجد اهميّتخاصّى است. صَرفِ نظر از عقيده و ايمان كه پايه اين آرزو را تشكيل مى دهد، هر فردعلاقه مند به سرنوشت بشريّت، و طالب تكاملمعنوى وقتى كه از همه نا اميد مى شود، و مى بيند كه با وجود اين همه ترقّيات فكرى و علمى شگفت انگيز، باز متأسّفانه، بشريّتغافل و بى خبر، روز به روز خود را به سوى فساد و تباهى مى كشاند و از خداوند بزرگبيشتر دورى مى جويد، و از اوامر او بيشتر سرپيچى مى كند; بنا به فطرت ذاتى خودمتوجّه درگاه خداوند بزرگ مى شود، و از او براى رفع ظلم و فساد يارى مى جويد.
از اين رو در همه قرون و اعصار، آرزوى يك مصلح بزرگ جهانى در دلهاى خداپرستان وجود داشته است. و اين آرزو نه تنها در ميان پيروان مذاهب بزرگ، مانند: زرتشتى و يهودى و مسيحى و مسلمان، سابقه دارد، بلكه آثار آن را در كتاب هاى قديم چينيان و در عقايد هنديان، و در بين اهالى اسكانديناوى و حتّى در ميان مصريان قديم و بوميان و حتّى مكزيك و نظاير آنها نيز مى توان يافت».آرى! عقيده به ظهور يك مصلح بزرگ آسمانى در پايان جهان، يكى از مسايل بسيار مهمّ و حسّاسى است كه نه تنها در آيين مبين اسلام، بلكه در همهاديان آسمانى، و نه تنها در ميان پيروان اديان و مذاهب بلكه در نزد بسيارى از مكاتب مختلف جهان سابقه ديرين دارد، و تمامى پيروان اديان بزرگ عالم از مسيحيان، كليميان و زرتشتيان گرفته تا پيروان مكتب هاى الحادى، همه و همه بدان عقيده دارند.
مساله حكومت واحد جهاني و مصلح آخر الزمان مورد توافق اسلام و مسيحيت و حتي زرتشتيها است مگر چيزي كه مربوط به آينده است و اين يكي از آرزوها واعتقادات بيش از ۳ ميليارد جمعيت كره زمين است . پيروان همه اديان عقيده دارند كه در يك عصر تاريك و بحراني فساد و بيدادگري و بيديني همه جا را فرا میگيرد يك نجات دهنده بزرگ جهاني طلوع ميكند و به واسطه نيروي فوق العاده غيبي اوضاع آشفته جهان را اصلاح ميكند و خدا پرستي را بر بي ديني و ماديگري غلبه ميدهد . اين نويد خوش را در تمام كتابهايي كه بعنوان كتاب آسماني
باقي مانده مانند كتاب زند و پازند و كتاب جامسبنامه كه از كتابهاي مقدس زرتشتيان ميباشد، و كتاب تورات و ملحقات آن كه كتاب مقدس يهود شمرده ميشود و كتاب انجيل عيسويان ميتوان پيدا كرد. بلكه در كتابهاي مقدس براهمه و بوداييان نيز كم و بيش ديده ميشود.هر ملتي او را با لقب مخصوصي ميشناسد . زرتشتيان او را با نام" سوشيانس" نجات دهنده جهان يهوديان به نام" شيلو" مي شناسند عيسويان به نام "پسر انسان يا روح راستي يا تسلي دهنده "و مسلمانان به نام "مهدي يا قائم "مي نامند.ليكن هر ملتي آن نجات دهنده غيبي را از خودشان محسوب ميدارند . زردشتيان او را ايراني و از پيروان زردشت ميدانند . يهوديان ، از بني اسرائيل و پيروان موسي مي شمارند . عيسويان او را همكيش خود شان
ميدانند.مسلمانان از دودمان بني هاشم و فرزند پيغمبرش مي شمارند . نكته قابل توجه اين است كه علائم و مشخصاتيكه در ساير اديان براي آن نجات دهنده بزرگ ذكر شده در مورد مهدي موعود اسلام يعني فرزند بلا فصل امام حسن عسگري نيز انطباق دارد. ميتوان او را از نژاد ايراني شمرد زيرا مادر حضرت سجاد كه جد امام زمان است ، يك شاهزاده خانم ايراني به نام" شهر بانو "دختر يزدگرد پادشاه ساساني ،از دودمان و خاندان بني اسرائيل مي شود ،زيرا بني هاشم و بني اسراييل هر دو از نسل حضرت ابراهيم بوجود آمده اند،بني هاشم از فرزندان اسماعيل هستند و بني اسرائيل از اولاد اسحاق . پس بني هاشم و بني اسرائيل در واقع از يك خاندان محسوب مي شوند .به عيسويان نيز نسبت دارد زيرا بر طبق روايات ماد
ر حضرت صاحب الامر يك شاهزاده خانم رومي به نام "نرجس" است كه به صورت يك داستان شگفت انگيزي در كتابها ديده مي شود. در قرآن آياتي چند در سوره هاي انبيا آيه ۱۰۵، نور آيه ۵۵، قصص آيه۴ صف آيه۸و۹ ، سوره حج آيه ۶۰،حديد آيه ۲۶ ، و سوره مريم آيه ۷۷ آمده است كه اجمالا روزي را وعده ميدهند كه حق پرستان و حزب خدا پرست و طرفداران دين و مردم شايسته جهان قدرت و حكومت زمين راقبضه مي نمايند و دين اسلام بر تمام اديان غالب ميگردد. نخستين کسانی که از انديشه مهدی (ع) حمايت نموده اند شيعيان بوده اند و از جمله اعتقادات آنان ٬ ايمان به امام غايب و منتظر است که زمين را از داد آکنده می سازد بعد از آنکه از ستم لبريز شده باشد .اين انديشه از راه همنشينی و همدلی و اختلاط به اهل تسنن نيزسرايت کرده و در اعتقاداتشان راه يافته ولی جزء اصول اعتقاديشان نمی باشد.
احــاديـث و روايــات در خـصـوص قيـــام قائـــم (عج( :
در کتاب کافی از ابو بصير از امام ششم نقل کرده که فرموده:«اذا ما يو عدون» قيام قائم ماست و آن ساعتی است ک پيروان باطل خواهند ديد ٬و عذاب خدا را به دست توانای قائم آل محمد خواهند چشيد و اين است معنای «من هو شر مکانا» يعنی آنها خواهند ديد که در پيشگاه امام زمان چه جايگاه بدی دارند.
امام صادق (ع) فرموده اند:همانا حضرت قائم در شب ۲۳ (رمضان) به نام او ندا می شود ٬و در روز عاشورا ٬روز شهادت امام حسين (ع) قيام ميکند.(المفيد٬محمد بن محمد بن النعمان(
و نيز فرموده اند که :«يذل له کل صعب» همه مشکلات و دشواريها ٬در برابر امام قائم (عج) تسليم و رام ميگردند.
امام سجاد (ع) می فرمايد:هنگامی که قائم قيام کند ٬ خداوند هر گونه آفت و وحشت را از شيعيان ما برطرف می سازد و قلوب آنها را همچون پاره های آهن محکم می نمايد٬و نيروی يک نفر از آنها را برابر نيروی چهل نفر می کند و آنها حا کمان و سروران سراسر زمين خواهند شد.(علامه مجلسی(
برگشت به سوی اسلام ٬برای جهان صلح جهانی به ارمغان می آورد و برای او امکاناتی فراهم می آورد که به راحتی نفس بکشد و از يک خطر مو حش و بدبختی بزرگی که دهان خود را باز کرده تا در جنگ جهانی جديدی تر و خشک را با هم بسوزاند نگهبانی کند. مسيحيان به شخصي به نام« روح راستي يا پسر انسان» معتقدند كه براي اصلاح جامعه بشري و تشكيل حكومت جهاني مي آيد .قبل از آمدن ، در دنيا پر از ظلم و جور مي شود و سراسر جهان را ظالمين و ستمگران احاطه مي كنند او مردم را به جميع راستيها هدايت مي كند و ظلم و ستم را از روي زمين محو مي كند ، در زمان او ثروت زمين را استخراج مي كند و حكيمان پر ارزش مي گردند ودنيا همه خدا شناس مي شوند او به پيامبري عيسي شهادت
ميدهد حضرت عيسي با او خواهد آمد و مردم مسيحي قبل از ديگران به حقانيت او شهادت ميدهند ، و بسياري از مردمي كه از دنيا رفته انددر آن موقع بيدار مي شوند و به دنيا بر ميگردند.يهوديان مصلح آخر الزمان را با نام «شيلو »مي شناسند و معتقدند كه اگر چه تاخير نمايد ولي مي آيدو همه ملتها را نزد خود جمع مي كندوتمام قومها رابراي خويشتن فراهم مي آورد . دراصل براين عقيده اند كه درآن روز خداوند خواهدآمدوبرتمامي زمين پادشاهي ميكند ودرآنروز قومهاراجمع مي كند تابه جنگ اورشليم روندوآنهاشهرهاراميگيرندآنگاه خداوند به جنگ با آن قومها می رود و تمامی مقدسان با او می آيند و در آنروز خورشيد و ماه و ستارگان ديگر نور نخواهند داد ولی همه جا روشن خواهد بود . مردم تنها او را خواهند پرستيد و در
اورشليم ٬در امنيت ساکن خواهند شد.(کتاب مقدس.(زرتشتيان به شخصی به نام «سوشيانست » يا نجات دهنده دين معتقدند که او دنيا را پر از عدل و داد می کند. مصلح آخر الزمان از بنی هاشم و به دين جد خود رسول اکرم (ص) می باشد. آن حضرت از مکه به طرف ايران قديم حرکت می کند و جهان را آباد ميکند و در زمان او پيامبران و نيکان و صلحا زنده می شوند و به دنيا رجعت می کنند و اين موضوع با عقايد اسلامی کاملا تطبيق ميکند زيرا يکی از ضروريات مذهب اسلام اعتقاد به رجعت است .نتيجه آنکه عقيده به ظهور يک نجات دهنده فوق العاده جهانی ٫يک مشترک دينی است که از مصدر وحی سرچشمه گرفته و همه پيمبران بدان بشارت داده اند٬و همه ملل در انتظار آن هستند ليکن در تطبيق آن خطا شده
است.زمان رو به پايان است ٬زمین به گردش مکرر و دوارگون خود نزديک می شود ٬ آفرينش در تکرار مداوم لحظه ها و روزهای ملال آور غيبت ٬ به نقطه انفجار نزديک می شود آنقدر نزديک که نوای خوش بهشتی در گوشهايمان طنین اندازااست.بر اين اساس قيام و انقلاب مهدی (ع) بر اساس يک جريان طبيعی که همان وجود زمينه ها در جامعه است انجام خواهد گرفت. اگر پيروان اديان بتوانند بر سر اين مسائل اساسی و بنيادی توافق کنند ٬اکثر اختلافاتشان رفع می شود و بسياری از جنگها و نزاعها ی ابلهانه که از افکار جهال و متعصبين فرو مايه ای که در تمام اديان کم و زياد وجود دارند منشا گرفته ٬رفع می شود و در نتيجه وحدت و انس و صميميت و محبت و همبستگی که لازمه حيات طيبه است به وجود می آيد.تعاون و کمک به يکديگر در احيای مواهب الهی و سلامت محيط زيست و رعايت بهداشت و ظهور مقام شامخ انسانيت و رشد و فرهنگ و هنر و پيشرفت علم و آموزش و اصلاح خانواده ها که نتيجه همبستگی و توافق در مسائل مهم فوق است ايجاد ميگردد.
حـجـــت ناپنــــــــــهان :
درفرهنگ عامه زمانی که می خواهند از کسی یاد کنند و آرزوی حضور او را در جمع بنمایند می گویند « جای فلان خالی است » در مورد حضرت ولی عصر ارواحناله الفدا این موضوع هم مصداق دارد و هم ندارد! جای او خالی است زیرا او را نمی بینیم و از سالیان دور همواره آرزوی ظهور او را کرده ایم . جای او خالی است زیرا طواغیت ظالم جای حکومت عدل مهدوی را گرفته اند. جای او خالی است زیرا اجرای تعالیم احکام نجاتبخش اسلام را که باید بدست او در جهان جاری شود به فراموشی سپرده شده و دنیا جولانگاه مکاتب منبعث از عقل خود بنیاد بشر و عرصه حکمرانی حکام ظلم وجور در جهان شده است ...اما جای او حقیقتاً خالی نیست چرا که او حجت الهی است و زمین بی حجت برپا نمی ماند. او واسطه فیض
تکوینی وتشریعی الهی است و رسیدن فیض پیاپی هستی و نیز وساطت تشریعی و هدایت و تربیت بشر در سایه پرمهر او دوام می یابد. او حوایج متوجهین به درگاهش را برآورده می کند. جویندگان علم و معرفت را یاری می دهد و دعای او در یاری درماندگان و دفع اشرار مؤثر است و با این اعتقاد که او براحوال شیعیان ناظر است ، معتقدین از پیروی هواجس نفسانی و وسوسه های شیطانی برکنار می مانند و در یک کلام تمامی کائنات و اجتماعات انسانی ریزه خور خوان اویند.
به بیان برخی از بزرگان غیبت امام « غیبت شأنیه » است یعنی اینکه غیبت او غیبت کلی نیست بلکه یک غیبت جزیی است
و در شأنی از شئون گوناگون ولایت ( که همان حضور فیزیکی و قابل رؤیت توسط عام باشد) غایب است و در سایر شئون که در بالا بدانها اشاره کردیم حاضر . او به خورشید پشت ابری می ماند که اگرچه چشمان ما از رؤیت شعاع طلایی رنگ او محروم است اما گرما و سایر برکات آن برزمینیان فیض می دهد.
آری او حاضر است اما ما غایبیم . او ما را می بیند ولی ما او را نمی بینیم و براین اعتقادیم که او حجت ناپنهان الهی است . چنانچه دریکی از زیارات آن حضرت آمده است :السلام علیک یا حجة التی لا تخفی
... بله ما " خود حجاب خودیم " و گرنه جمال یار در تجلی است. اگر این چنین نبود آن حضرت در توقیع مبارکشان درباره شیعیان اینگونه نمی فرمودند که: پس ما را از آنها پوشیده نمی دارد مگر همان چیزهایی که از آنها به ما می رسد و ما دوست نداریم و از آنها انتظار نداریم اندکی به خود بیاییم... اللهم ارنا الطلعه الرشیده و الغره الحمیده...
انتـــظار و نظارت هـــاي فــــردي و اجتمــــاعـي :
حسب تعالیم اسلام که برگرفته از آیات الهی و روایات ائمه معصومین (ع) است هدایت ، نظارت و کنترل خاص خداوندی در تمامی شئون حیات موجودات جاری است . این شأن در سایر مراتب هستی بویژه ائمه معصومین (ع) و انسانها نیز وجود دارد.« خود نظارتی » و « تقوا » ، نظارت اجتماعی در قالب رسانه های گروهی ، نهادهای مدنی و « امر به معروف و نهی از منکر » نهادهای نظارتی و بازرسی کننده تعریف شده در قانون اساسی کشورها از مهمترین جلوه های نظارت فردی و اجتماعی در عرصه حیات انسانی است . نظارت و کنترل یکی از وظایف مدیر( در کنار وظایف دیگری مانند هدفگذاری ، برنامه ریزی و... ) برشمرده شده است . تعیین شاخص برای نظارت ، سنجش عملکردها با شاخص های تعیین شده ، تشخیص نقاط انحراف از شاخص و انجام اقدامات اصلاحی از مهمترین مسائلی است که در مقوله نظارت و کنترل قابل بحث و بررسی است . این نظارت باعث افزایش اثربخشی و کارایی و اصلاح انحرافات ، توقف و یا بازگرداندن عملیات به مسیر اصلی حرکت صورت می پذیرد.
در دوران غیبت حضرت ولی عصر(عج) ، وظایف آحاد جامعه اسلامی آن است تا با حفظ تقوای الهی ، امر به معروف و نهی از منکر و نظارت بر امر حکومت ، بیشترین مواظبت و مراقبت را برای زمینه سازی ظهور آن حضرت داشته باشند.منتظران مصلح خود باید صالح باشند و این امر جزبا نظارت دائمی و دقیق، اجتماع و حکومت صورت نمی پذیرد.
در زمانی که جامعه اسلامی از نعمت حضور آشکار حضرت در میان مسلمانان وتشکیل حکومت اسلامی با تصدی آن حضرت در رأس حکومت محروم است . حکومت اسلامی تحت ولایت ولی فقیه عادل، شجاع ، مدیر و مدبر و باتقوی تشکیل و وظیفه اجرای احکام دین و اداره جامعه اسلامی را برعهده می گیرد. با تشکیل حکومت ، علاوه بر تلاشهای فردی و اجتماعی در امر نظارت ، وظایف دیگری نیز برعهده مدیران و کارگزاران حکومت اسلامی قرار می گیرد.
در نظام جمهوری اسلامی ایران که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 57تحت زعامت حضرت امام خمینی(ره) تشکیل یافته است نظارت درون حکومتی امری اساسی در اداره نظام و تشکیلات حکومت شمرده شده و چند اصل بدان اختصاص یافته است .
درنظام اسلامي الگوی حکومتی امیرالمؤمنین (ع) بایستی سرمشق مدیریت اداره کنندگان هریک از اجزاء و دستگاههای تابعه نظام اسلامی قرار گیرد. فرمان حکومتی آن حضرت به مالک اشتر مهمترین دستورالعمل و شیوه نامه حکومتی برای مدیران نظام اسلامی است . در این فرمان حضرت بر ضرورت بازرسی از کارگزاران ، صفات بازرسان ، فلسفه نظارت و عقوبت منحرفان تأکید کرده اند.
تعالیم اسلام که در آیینه آیات و روایات و سنت پیامبراعظم(ص) و معصومین(ع) بازتاب یافته است. مهمترین منابعی است که بایستی سرلوحه کار تک تک افراد ، گروههای اجتماعی و حکومتگران درعصرغیبت امام زمان(ع) واقع شود. در این راه وظایف ناظران حکومتی بسی سنگین است . مهمترین اصولی که یک دستگاه ناظر بایستی به آنها توجه کند به شرح زیر قابل ذکر است : پیشگیری از انحراف مقدم به درمان است . شاخصهای نظارت باید مبتنی بر قانون باشد و نه سلیقه فردی ، استانداردهای انجام کار بایستی برای کارکنان تبیین شود ، ناظرین باید مصادیق انحراف را بشناسند ، ناظرین باید خودساخته باشند ، هدف باید کسب رضایت الهی و ائمه(ع) باشد ، نظارت بر نیروی انسانی باید از نقطه استخدام شروع شود ، مبنای عمل ناظرین باید گزارش صحیح باشد تا برخورد صحیح صورت گیرد ، حفظ اسرار و آبروی افراد واجب است ، اصل برائت و اصالت الصحه باید رعایت شود. سوء ظن و تجسس ممنوع است . باید با ریشه های انحراف مبارزه کرد و نه فقط معلولها ، ناظر و مجری باید همدوش و همگام باشند . جامعه صالح و حكومت صالح برای زمینه سازی ظهور ضروری است . باید کاری کرد تا افراد صالح ، جامعه صالح و حکومت صالح بوجود بیاید ، در نظارت باید بر گلوگاهها و نقاط استراتژیک تمرکز کرد.
مهدى منتـظر (عج) و سیـر تاريخــى:
ارتباط مهدى (عج) با پايان سير تاريخ بيشتر فلاسفهى پوزيتيويسم به ويژه ماركسيستها در سدهى نوزدهم و بيستم، دربارهى سنتها و مرحلههاى تاريخ به بحث پرداختهاند . بهترين دست آوردى كه ماركسيسم، به انديشهى بشرى تقديم كرد، اصل جبر تاريخى و كوشش براى كشف سنتها و مراحل تاريخ، نيز اهميتشناخت قوانين آن براى پيشبينى مسير حركت تاريخ و پىآمدهاى آن بود . ماركسيسم دربارهى شناختسنتهاى تاريخ و نقش آن در ارتقاى بينش و آگاهى انسان و تاثير فعاليتهاى مثبت در رويكرد مرحلهى تاريخى كه انتظار آن مىرود، نيز كاوش مىكند . اما ماركسيسم با انكار وجود خداى متعال و تحريف دين الهى در برخورد و تعامل با پيامبران، گرفتار لغزش شد، كه پىآمد آن، عدم موفقيت در كشف مراحل كلى
حركت تاريخ و شناختسنتهايى است كه مقطع كنونى و گذار را به مرحلهى آينده انتقال مىدهد و در پايان محتومى نگه مىدارد . انديشهى بشرى از راه افكار ماركسيستى، در سدهى 19 ميلادى، جبر تاريخى را درك كرد و به كشف مراحل و مقاطع جبرى تاريخ و قوانين كلى آن پرداخت، اما در كشف خود به راه اشتباهى رفت . در مقابل، انديشهى نبوى، از آغاز پيدايش در بيش از هزار سال پيش، تصور خود از حركت جامعهى بشرى را براساس جبر تاريخى نهاد و انديشهاى روشن از سنتها و مراحل تاريخ را تقديم كرد . ميراث دينى يهوديان و مسيحيان و مسلمانان، نصوص مشتركى را دربارهى سنتهاى تاريخى به گزارش پيامبران، در بر دارد و پژوهشگران مىتوانند بگويند باور دينى به سنتهاى تاريخى، از مهمترين اعتقادات اساسى مشترك ميان اديان سه گانهى اسلام، يهوديت و مسيحيت است . مايلم تاكيد كنم متون دينى كه ميراث اديان سه گانهى مذكور است، اطلاعات يكسانى توسط شخصيتهاى تاريخى ارايه مىدهد كه حركت و نهايت تاريخ براساس آن پايهريزى مىشود . بنابراين، در برابر ما فقط انديشهى مشتركى دربارهى نهايتسير تاريخ نيست، بلكه انديشههاى همخوان
شخصيتهاى تاريخى است كه از متون دينى به دست مىآيد . به سبب وجود متونى كه از شخصيتهاى تاريخى سخن مىگويد، قرائتها و تفسيرهاى گوناگونى يافته مىشود كه ما را در برابر مصداقهاى مختلفى از يك انديشه قرار مىدهد . البته راه گفت و گوى آرام علمى براى اديان سه گانه و گرايشها و مذاهب، براى راهيابى و وصول به قرائتى يكسان از متون، باز است . مىتوان گفت: به اعتقاد شيعه، وجود مهدى موعود، حجتبن الحسن العسكرى، فرزند حسين مظلوم و شهيد، با مراحل و سنتهاى سير تاريخ مرتبط است، چنان كه اين سخن را تمامى پيامبران توسط متون اساسى مانند قرآن و تورات و انجيل گفتهاند . سير اعتقادات شيعى، به گواه ميراث معتبرش، مدعى است كه مهدى موعود (عج)، قهرمان پايان تاريخ است . متون شيعى، مهدى موعود (عج) را «محمد بن الحسن العسكرى، فرزند حسين مظلوم شهيد» مىداند . متون دينى مسيحى و يهودى نيز وى را مشخص كردهاند . گواه انديشهى
ما، تاكيد قرآن است كه پايان درخشان تاريخ، به خواستخدا حتمى است و خداوند در قرآن و كتابهايى كه بر پيامبران پيشين فرستاده، آن را بيان كرده است . قرآن تاكيد دارد كه خبر بعثت پيامبر مكى، در تورات و انجيل هست . اهل بيت عليهم السلام در سخنان خود تاكيد دارند كه كتابهاى پيشين [تورات و انجيل] به محمد و اهل بيتش بشارت داده است . على و حسين و مهدى عليهم السلام در اين كتابها نام برده شدهاند، چنان كه از پيامبر صلى الله عليه و آله نام برده شده است . اعتقاد مشترك اديان سه گانهى آسمانى دربارهى پايان تاريخ پيروان اديان سه گانهى آسمانى (مسلمانان، مسيحيان و يهوديان) باور دارند آيندهى نهايى مسير زندگى خاكى، پيروزى ايمان بر كفر، حاكميتحق و علم و عدالت اجتماعى و عبادت خداى متعال، وراثت زمين به صالحان، پايان خرافات و گمراهى و ستم و تمامى گونههاى انحراف است . نيز اتفاق نظر دارند شخصى كه خداوند عهد و پيمانش رابه دست او
تحقق مىبخشد، از فرزندان ابراهيم بودهاست و شريعتى كه بدان حكومت مىكند، آيين موسى نيست، بلكه دين پيامبرى است كه خداوند در آخر زمان، وى را مبعوث مىكند و امىها [اهالى مكه (ام القرى) ] منتظر اويند . در قرآن كريم، سورهى انبيا آيهى 105 آمده است: و ما بعد از تورات، در زبور داوود نوشتيم [و در كتب انبياى پيشين وعده داديم ] كه بندگان نيكوكار من، ملك زمين را وارث و متصرف خواهند شد . مزمور 37 كتاب مقدس خطاب به داوود چنين مىگويد: كار اشرار تو را نگران نكند و بر گناه كاران حسرت مبر; زيرا مانند گياه، زود پژمرده مىشوند و مثل علف سبز، تند خشك مىگردند . بر پروردگار توكل كن و كار خير انجام بده . با خيال آسوده، در زمين سكناگزين و امانتدار باش . به پروردگار اميدوار باش تا آرزوى قلبىات را برآورد . راهت را براى پروردگار خالص ساز و بر او توكل كن تا كارت را بر عهده گيرد و بىگناهىات را مانند نور، آشكار كند و مثل خورشيد تابان، حقت را ظاهر سازد . در پيشگاه پروردگار، آرام گير و با شكيبايى، در انتظار [فرمان] وى باش و به آنكه به كمك نيرنگ، در تلاشش موفق مىشود، حسرت مبر . خود را از غضب نگه دار و خشم را ترك كن و براى انجام شر، متهور مباش; زيرا اشرار در مىمانند، اما منتظران [فرمان] پروردگار، وارثان خيرات زمين اند . به زودى ، شخص شرير نابود مىشود و اگر در پى وى باشى، او را نخواهى يافت . اما نيكوكاران، خيرات زمين را به ارث مىبرند و به فيض صلح و سلامت مىرسند . . . خير كمى كه راستگو داراست، بهتر از ثروت بسيار اشرار است; زيرا دستان اشرار به زودى مىشكند،
اما پروردگار نيكوكاران را پشتيبانى خواهد كرد . پروردگار به روزگار افراد باكمال ، آگاه است و تا ابد، ميراثشان پاينده خواهد بود . . . از شر دور باش و خوبى كن كه تا ابد آرام باشى; زيرا پروردگار عدالت را دوست دارد و از پارسايان حمايت و تا ابد آنان را حفظ مىكند . اما ذريهى اشرار نابود مىشوند . درستكاران، خيرات زمين را به ارث مىبرند و تا ابد در آن مىمانند . دهان راستگو، هميشه سخن حكمتآميز مىگويد و به سخن حق، برترى مىيابد . آيين معبودش، در دلش ثابت است و گامهايش متزلزل نيست . شرير در كمين درستكار است و تلاش در كشتن وى دارد، اما پروردگار نمىگذارد او به چنگ شرير افتد و به وقت محاكمه، محكوم گردد . منتظر [فرمان ] پروردگار باش و هميشه در راهش رو، تا مقامت را رفيع كند و زمين را مالك شوى و شاهد نابودى اشرار باشى . مىبينم شخص شرير [كه در دنيا به ظاهر] پرثمر و پرسايه مانند درختى سبز و ريشهدار در زمين اصلى خود است، پس از مدتى، ديده
نمىشود . به دنبال آن هستى، ولى اثرى از آن نمىيابى . كمال را در نظر گير و مستقيم بنگر; كه پايان چنين انسانى، سلامت است . اما همگى عصيانگران هلاك مىشوند و نهايت اشرار، فناست، ليكن رهايى و رستگارى نيكوكاران، از جانب خداست و او به هنگام تنگى، دژ و امان آنان است . به حق، پروردگار كمكشان مىكند و از اشرار نجاتشان مىدهد و رهايى مىبخشد; زيرا زير حمايت پروردگارند . اختلاف نظر مسلمانان و مسيحيان و يهود در هويت رهبر موعود الهى و كتاب وى در هويتشخصى كه خداى متعال به دست وى، رخداد بزرگى را كه انتظار مىرود، به اجرا مىگذارد، اختلاف نظر است . مسلمانان و يهود و مسيحيان، نظر گوناگونى در امتى كه رهبر بزرگ الهى، از آن است و شريعت الهى كه بدان عمل مىكند، دارند . همگى مسلمانان معتقدند وى از ذريهى اسماعيل و از فرزندان محمد صلى الله عليه و آله خاتم انبيا و از نوادگان فاطمه، دخت پيامبر است و امت اين رهبر [موعود]، امت محمد
است و آيينش، شريعت محمد مىباشد . ابى داود و ابن ماجه و ابن حنبل و طبرانى و حاكم در مستدرك و ديگران از قول پيامبر روايت كردهاند: اگر از دهر (دنيا) جز يك روز باقى نمانده باشد، خداوند مردى از اهل بيتم را برمىانگيزاند كه زمين را چنان كه پر از ستم شدهاست ، پر از عدل و داد خواهد كرد . نيز فرمود: مهدى از عترت من، از فرزندان فاطمه است . اما يهود و مسيحيان معتقدند كه وى از ذريهى اسحاق، از فرزندان يعقوب و از نوادگان داود است . مسيحيان مىگويند: اين رهبر [موعود ] اسراييلى، مسيح عيسى بن مريم است كه به دستيهود كشته شد . خداى متعال، وى را زنده كرد و از ميان مردگان برانگيزاند و به آسمانش برد و در آخر دنيا، وى را مىفرستد تا توسط وى، وعدهاش را تحقق بخشد . يهوديان مىگويند: وى [ رهبر موعود] هنوز زاده نشده است .. آيهى 20 اصحاح [ سوره] 17 سفر تكوين [ پيدايش] به وعدهى خداى متعال به اسماعيل اشاره دارد: «اى اسماعيل! سخنت را
دربارهى وى [ رهبر موعود] شنيدم . منم آنكه مباركش مىگردانم و رشدش مىدهم و توانش را بسيار بسيار مىكنم و دوازده رهبر مىزايد و امت عظيمى قرارش مىدهم» . «حنان ايل» ; مفسر يهودى در حاشيه بر اين آيه مىگويد: از پيشگويى اين آيه، 2337 سال گذشت تا عرب (سلالهى اسماعيل) [با ظهور اسلام در سال 624 م] امتى عظيم گردند . در اين مدت، اسماعيل مشتاقانه منتظر بود وعدهى الهى محقق شود و عرب بر عالم چيره گردند . ولى ما كه ذريهى اسحاق هستيم، تحقق وعدهى الهى كه به ما داده شده بود، به سبب گناهانمان، به تاخير افتاد، اما حتما وعدهى الهى، در آينده محقق خواهد شد . پس نبايد نوميد شويم . در سفر اشعيا 111 آمده است: از تنهى «يسى» شكوفه مىرويد و از
ريشهاش، شاخه سبز مىشود . روح پروردگار، روح حكمت و هوشمندى، روح مشورت و توان، روح معرفت و ترس از پروردگار، بر «يسى» مستقر مىشود و شادىاش در تقواى پروردگار خواهد بود . به آنچه چشمانش مىبيند، قضاوت نخواهد كرد و به آنچه گوشهايش مىشنود، حكم نخواهد نمود . براى مسكينان، به عدل قضاوت مىكند و براى بينوايان زمين، به انصاف حكم مىنمايد . با دهان و زبانش، زمين را مجازات خواهد كرد و به نفسى كه از ميان لبانش بيرون مىشود، منافق را مىميراند . او لباس نيكى مىپوشد و كمربند امانتدارى مىبندد . در نتيجه [و در پرتو حكومت عادلانهاش] گرگ با ميش خواهد زيست و پلنگ در كنار بره خواهد نشست و گوساله و شير درنده همدم خواهند شد و همهى حيوانات با هم چرا خواهند كرد و بچهى خردسالى، همگى را خواهد راند . گاو و خرس با هم به مرتع خواهند رفت و كرههاىشان كنار هم خواهند بود . شير درنده مثل گاو، علف خواهد خورد و كودك شيرخواره، در امنيت، كنار لانهى مار، بازى خواهد كرد و بچهى خردسال، دستش را داخل لانهى افعى مىكند و بدو آسيبى نمىرسد . در هر كوه قدسى، آدميان اذيت نمىشوند و بدى نخواهند
كرد; زيرا زمين، از معرفت پروردگار پر خواهد شد، چنان كه دريا از آب پر است . در آن روز، اصل و نسب «يسى» پرچمدار [هدايت ] امتخواهد بود و همگى مردم، (Gentiles) زير پرچم وى خواهند آمد و بدو نظر خواهند داشت و جايگاه «يسى» رفيع خواهد شد . آيا رهبر موعود از فرزندان اسحاق يا اسماعيل است؟ تفصيل سخن در اختلاف مسلمانان و مسيحيان و يهود، با تحقيق در اين مساله ممكن است: پيامبرى كه امىها [ مردم يا اهالى امالقرى (مكه) ] منتظر اويند، عيسى استيا محمد صلى الله عليه و آله؟ وارث ابدى امامت ابراهيم كيست؟ آيا اسماعيل و ذريهى برگزيدهى وى هستند يا اسحاق و فرزندان برگزيدهى او؟ و رهبر الهى كه بىآنكه گناهى كرده باشد، كشته مىشود و كشتن وى سبب هدايتبسيارى خواهد شد، كيست؟ چنان كه كشته شدن وى سبب حفظ و نشر دين مىشود و نسلى از ذريهى او، روزگار درازى خواهند زيست و آيندهى روشن تاريخ بشريت، به دست آنان محقق خواهد شد .
علماى مسلمان و بسيارى از علماى يهودى و مسيحى، دربارهى «رهبر موعود از نسل كيست» و «پيامبر آخرالزمان كيست» بحث كرده و پيروى خود از پيامبر و اهل بيتش را اعلام نمودهاند . دربارهى «كشته شدن رهبر موعود» ، مسيحيان پيرو «پولس» به تفسير متونى پرداختهاند كه ازمرد دردها و رنجها سخن مىگويد و چنان كه قوچ ذبح مىشود، كشته خواهد شد . اينان معتقدند وى عيسى بن مريم است . اما تطبيق متون، متناسب با او نيست; زيرا عيسى، ذريه و نسلى نداشت كه روزگار دراز يا كوتاهى زندگى كنند . اختلاف شيعه و سنى در رهبر موعود شيعه معتقد است رهبر موعود، محمد بن حسن عسكرى است كه سال 256 هجرى متولد شد و والدش [امام] حسن عسكرى بر امامت وى تصريح كرده است
. سپس به اذن خدا، او غيبت صغرى و كبرى مانند عيسى نمود . غيبت صغرى هنگامى بود كه خدا، وى را از نيرنگ حكومت عباسى نجات داد . وى از هنگام تولد، مخفى مىزيست و پدرش او را [از ديدهها ] پنهان مىكرد . پس از وفات پدرش در 261، شيعيان را توسط وكيلانش (نواب اربعه) راهنمايى مىكرد . نيابت اينان 69 سال (261- 329) به طول انجاميد . غيبت كبرى، پس از وفات نايب چهارم (على بن محمد السمرى) آغاز شد . به هنگام وفات، وى به شيعه گفت: نايبى خاصى پس از او نخواهد بود تا خداى متعال، ولىاش را در آخر زمان ظاهر كند . سنىها معتقدند مهدى هنوز متولد نشده است و در آخرالزمان به دنيا مىآيد . تفصيل سخن در اختلاف شيعه و سنى دربارهى ولادت رهبر موعود و اينكه وى فرزند [امام ] حسن
عسكرى استيا در آينده متولد مىشود، با تحقيق در اين مساله ممكن است . پيامبر جانشين و اوصيايى معصوم دارد و نقل سخن پيروان از امامانشان پذيرفته مىشود; زيرا مانند پيروان مذاهب ديگرند كه به نقل از رهبران مذهبى خود، مسايل فقهى و تاريخى را روايت مىكنند . تمامى شيعه از زمان قديم، اتفاق نظر دارند كه پيامبر از امامان نام برده، شمارشان را گفته و هر امام، امام بعدى را معرفى كردهاست . [امام] حسن عسكرى خبر داده است فرزندى دارد كه وصى وى است و مهدى منتظر مىباشد . گواه شيعه بر بيان امامت الهى اهل بيت توسط پيامبر، حديث ثقلين [كتاب الله و عترتى ] و حديثسفينه [مثل اهل بيتى كمثل سفينة نوح . . . ] است . دليل شيعه بر شمار امامان، حديث اثنىعشر [اثنى عشر نقيبا] است و گواه بر اينكه نخستين امامان الهى، على سپس حسن، بعد حسيناند، حديث غدير [من كنت مولاه فعلى مولاه] و حديث منزلت [انت منى بمنزلة هارون من موسى . . . ] و حديث كسا
و حديث الحسن و الحسين سبط من الاسباط است كه همگى در احاديث معتبر سنى روايتشدهاند . گواه امامت نه فرزند [امام] حسين، احاديث وصيت در كتابهاى معتبر شيعه است، مانند فرمايش امام باقر عليه السلام كه كلينى روايت كردهاست: يكون تسعة ائمة من ذرية الحسين بن على، تاسعهم قائمهم . نه امام از فرزندان حسين بن علىاند، كه نهمى قائم است . امام صادق فرمود: آيا مىپنداريد اوصياى ما هر كه را بخواهند وصى مىكنند؟ نه، والله! اين عهد و گفتهاى به جا مانده از رسول الله دربارهى امامى پس از امامى ديگر است تا به وى [ مهدى موعود (عج) ] پايان پذيرد . در خبرى ديگر است: تا به صاحب الامر ختم شود . مشخصهى سيرهى ائمهى نه گانه، در اختيار داشتن كتابهاى جامعه و جفر است كه اما
م على به نقل از پيامبر، در ديدارهاى خصوصى كه داشتند، نوشت و اخبار غيبى و كراماتى كه از امامان ديده شد كه جز از برگزيدگان مورد تاييد خداوند، ساخته نيست . برادران اهل سنت كوشيدهاند ادعاى نام بردن امامان و نخستين امام; على عليه السلام توسط پيامبر را رد كنند . اينان مىگويند: احاديث نبوى كه گواه ادعاى شيعه است، دلالت ندارد يا سند آن ضعيف است، اما علماى شيعى با سنىها مناقشه كرده، اشتباه اهل سنت را بيان كردهاند . برخى فرقههاى شيعى به ويژه زيديه، امامت دوازده امام را نپذيرفتهاند، اما علماى شيعى بدانان پاسخ دادهاند . برخى نويسندگان معاصرنيز مىگويند: مهدى متولد نشده است; زيرا فقط يك فرقه از دوازده فرقهى پيرو حسن عسكرى، معتقد به ولادت مهدىاند . «نوبختى» در كتاب «فرق الشيعه» و اشعرى شيعى در «المقالات و الفرق» چنين گفتهاند . جواب اينان را به تفصيل در كتاب «حول امامة اهل البيت و وجود المهدى» دادهام . غيبتبه معناى وا نهادن
عمل به احكام اسلامى نيست غيبتبه معنى توقف عمل به احكام اسلام نيست . چگونه مىتواند چنين باشد، در حالى كه وجود اوصياى پيامبر، براى حفظ اسلام است تا راهى صحيح براى كسانى باشد كه مىخواهند به دين عمل كنند . امامان اين وظيفه را به بهترين صورت انجام دادهاند، بدين سان كه گروهى امين را براى فراگير علوم تربيت كردهاند . پذيرش حكومتبر جامعهى اسلامى توسط امامان، جزئى از فعاليتهاى اينان بود، اما شرط اساسى براى پذيرش حكومت ، كه وجود ياورانى شايسته و پيرو امامان است، فراهم نشد . چنان كه امير مؤمنان فرمود: اما والذى فلق الحبة و براالنسمة، لولا حضور الحاضر و قيام الحجة بوجود الناصر لالقيتحبلها على غاربها و لسقيت آخرها بكاس اولها . سوگند به آنكه دانه را شكافت و بشر را آفريد! اگر بيعت كنندگان نبودند و ياران، حجتبر من تمام نمىنمودند، رشتهى كار را از دست مىگذاشتم و پايانش را چون آغازش مىانگاشتم . غيبت امام، راه چارهاى الهى در
برابر مكر عباسىها بود كه خواستند امام را بكشند، اما خداى متعال مىخواست او را حفظ و براى روز موعود ذخيره كند . بارزترين حكمت غيبت و سر آشكارش در مورد امت ويژه (شيعهى اهل بيت) دادن فرصتى به ميراث داران ائمه بود كه مسؤوليت فكرى و علمى و سياسى خود را بر اساس فهم بشر غير معصوم، از قرآن اجرا كنند و ميراث فكرى را كه تجربهى معصومانهى پيامبر و امامان برجا گذاشته بود، انجام دهند . انديشهى بازگشت معصوم غايب در آخر زمان و ظهور دوبارهى وى در صحنهى اجتماعى و سياسى، براى ارزيابى تجارب گذشتهى غيرمعصومانهى بشر است . نيز كشف ميزان تاثير و صدق تعبير و درستى تجربههاى بشر و تحقق وعدهى الهى [در برقرارى عدالت كامل و حكومت صالحان] است . مفهوم
انتظار فرج، مربوط به مهدى محمد بن حسن عسكرى است كه رانده شده و مخفيانه زيست و هنوز وجود شريفش در اين حال است . خدايا! در فرج ولىات; حجتبن الحسن، تعجيل فرما! و ارتباط فرج به امت از آن روست كه مهدى موعود (عج)، رهبر معصوم آنان است كه براى انجام وظيفهى خاص الهى آماده شده است . تقدير خداست كه پايان سرنوشت زمين، چنين باشد و حضرت عيسى عليه السلام او را كمك كند . بنابراين، حكمت وجود اين اعتقاد در شيعه روشن مىشود، گرچه سنيان به مهدى موعود (عج) و غايب كه رانده شده و نگران [وضع امت ] است، ايمان ندارند . نشانههاى ظهور احاديثى كه از نشانههاى ظهور مهدى سخن مىگويد، چه در كتب شيعه و چه سنى، غالبا دربارهى دو موضوع بحث مىكند: نخست: حوادث مستقل و جداگانهاى كه رخ خواهد داد . دوم: وضع اجتماعى و سياسى و تكنولوژى (فنآورى) كه جهان، پيش از ظهور دارد . به عبارت ديگر، وضع دنياى سياست و اجتماع و فنآورى پيش از ظهور را براى ما ترسيم مىكند . در مورد رويكرد دوم، هر كه دربارهى نشانههاى ظهور پژوهش كند، درمىيابد كه جهان كنونى، از هر وقت ديگرى، به زمان ظهور نزديكتر
است . از جنبهى تكنولوژى، احاديث از جهانى سخن مىگويد كه در آن هواپيماهايى است كه مسافران را از كشورى به كشور ديگر مىبرند و ايستگاههاى راديويى به تعداد مردم دنيا وجود دارد كه مىتواند خبر را در آن واحد، براى تمامى دنيا پخش كند و تلفنهاى تصويرى هست و هر كه در مشرق است، صداى برادرش رادر مغرب مىشنود و چهرهى او را مىبيند و رايانههاى دستى وجود دارد كه داراى برنامههاى گوناگون است و دارندهاش را از همراه داشتن هزاران كتاب، بىنياز مىكند . از جنبهى اجتماعى، احاديث از وضع اجتماعى سخن مىگويد كه زنان، لباس مدى پوشيده يا برهنهاند كه گوياى كشف حجاب يا آرايشهاى جاهلانه است و انواع منكرات به ظهور مىرسد كه پيش از پيدايش، آدمى تصورش را نمىكرد . از جنبهى سياسى، سخن از كشف معبد هيكلسليمان مىگويد كه لازمهى بر پايى دولت اسراييل در دل جهان عرب و اسلام است . نيز وجود جنبشهاى اسلامى در جوامع مسلمان كه تلاش دارد حكومت اسلامى بر پا كند، اما بسيارى از افراد مجاهد زندانى مىشوند .
اســلام و زرتــشــت :
اسلام دينى نيست كه در آن ظهور منجى انتظار برود، و جايى براى مسيح نجاتبخش در آن وجود ندارد. با اين همه به طور تدريجى و شايد تحت تاثير مسيحيت عقيده به يك اعاده كننده آخر الزمانى ايمان از نسل پيامبر و يا به عنوان عيساى رجعت كننده در آن مطرح گرديده كه معمولا از او به نام مهدى ياد مىشود، كه به معناى كسى است كه به طور الهى هدايتشده است. بعد از ظهور عيسى، روز قيامتشروع مىشود. خوبها وارد بهشت و شريران به داخل جهنم خواهند افتاد. بهشت و جهنم داراى مراحل مختلفى براى مجازات خوبى و بدى
مىباشد. دوره قبل از پايان جهان به صورت بدبينانهاى مورد نگرش قرار گرفتهاست. خداوند، خودش جهان بدون خدا را ترك و رها خواهد كرد. كعبه (زيارتگاه بزرگ و مقدس جهان اسلام) ناپديد خواهد شد. نسخههاى قرآن تبديل به اوراق خالى مىشود و كلمات آن از خاطرهها محو مىگردد. پس آن گاه پايان فرا مىرسد. در اسلام اهل سنت تمام اين موضوع بيشتر به صورت افسانهآميز بيان شدهاست تا به صورت يك اصل مسلم مذهبى. البته تمام مسلمانان متعصب( به آمدن يك اعاده كننده نهايى ايمان، اعتقاد دارند. در زمانهاى بروز بحران و
اضطرابات سياسى يا مذهبى، توقع براى ظهور مهدى افزايش يافته و موجب قيام تعداد زيادى از كسانى كه خود را مهدى مىخوانند، شدهاست. بهترين نمونه آن «محمد احمد» مهدى سودانى است كه در سال 1881 م. شورشى را بر عليه دولت مصر بر پا كرد و بعد از چندين پيروزى پى در پى، دولت مهدى را به وجود آورد و تا سال 1898 م. كه توسط فرمانده ارتش انگليس به نام «كيچينير» (KITCHENER) ، در سودان شكستخورد، دوام آورد. در آيين مسلمانان شيعه (كه به واگذارى رهبريت روحانى در خانواده على، عليهالسلام، پسر عمو و داماد محمد،، صلىاللهعليهوآله، اعتقاد دارند) نظريه مهدى، بخش اساسى اعتقادات آنها را تشكيل مىدهد. در ميان شيعيان اثنى عشرى كه اصلىترين گروه شيعياناند، اعتقاد بر اين است كه مهدى منتظر، امام يا رهبر مذهبى دوازدهم است كه مخفى شده و از مكان پنهان خود مجددا ظاهر خواهد شد. عقيده به مهدى در ايجاد مذاهب جديد و يا فرقههاى شيعه نيز
نقش داشتهاست. به عنوان مثال، مىتوان از اعتقاد دروزىها نام برد كه معتقدند «الحكيم» خليفه مصرى سلسله فاطميون (كه در سالهاى996 1021 م. سلطنت كرد) و تصور مىشود آخرين نماينده الهى پيامبر باشد، در آخرالزمان (هزار سال بعد از ظهورش در اواخر قرن نهم) باز خواهد گشت تا حكومتخود را بر تمام جهان بر پا كند. ديگر چهرههاى منجيان اسلامى عبارتند از: ميرزا غلام احمد، بنيان گذار فرقه احمديه [ قاديانى] كه در اواخر قرن نوزدهم خود را به عنوان مسيح و مهدى معرفى كرد. و همين طور ميرزا على محمد شيرازى در ايران كه بنيانگذار مذهبى بود كه بعدا به نام هائيتشناخته شد. او در سال 1844 م. اعلام كرد كه باب (دروازه) مىباشد. اين اعلام مصادف با هزارمين سالگرد غيبت امام دوازدهم بود. آئين
زرتشتى، مذهبى استبا يك افق كاملا آخرالزمانى;زيرا تاريخ جهان در اين مذهب ميدان جنگى است كه در آن نيروهاى روشنايى و خوبى، با نيروى ظلمت و بدى مبارزه مىكنند. اگر چه عقيده به يك فرد مشخص نجاتبخش جنبه اساسى در نظام زرتشتى ندارد با اين وجود چنين فردى حتما قيام خواهد كرد. گفته شده است دولت زرتشت، پيامبر ايرانى (قرن ششم قبل از ميلاد) در پايان تاريخ چهار مرحلهاى جهان كه هر دوره آن 3000 سال به طول مىكشد گشوده خواهد شد و به فاصله هر 1000 سال، سه نجاتبخش ديگر كه از پسران زرتشت محسوب مىشوند و بعد از مرگ وى به دنيا خواهند آمد، در پى وى ظاهر خواهند شد، آخرين آنها سوشيانز ( SOSHYANS) و يا سائوشيانت (SAOSHYANT) نام دارد كه در پايان جهان ظاهر خواهد شد و خداوند وظيفه بر پايى آخرين حكومت جهان و رستاخيز مردگان را بر عهده وى خواهد گذاشت.