بخشی از مقاله
مقدمه
یکی از پرسشهایی که در بحث امر بهمعروف و نهی از منکـر، مطـرح اسـت، ایـن است که آیا وظیفه امر بهمعروف و نهی از منکر، تنها در خصوص واجبـات و منکراتـی است که بهصورت علنی ترك میشوند یا انجام میگیرند یا بهطور عـام، واجـب اسـت؛ یعنی »معروفهایی که مخفیانه یا علنی ترك میشوند« و »منکراتی که مخفیانه یـا آشـکار انجام میگیرند« در هر دو صورت، امر و نهی واجب است؟
پاسخ به این پرسش از آن رو اهمیت دارد که گاه گفته می شود امر بهمعروف و نهی از منکر، نسبت به معروف و منکري که بهصورت غیر علنی، ترك یـا انجـام مـیشـود، ورود در حریم خصوصی بوده و دخالت در زندگی خصوصی مردم می باشـد و بـدیهی است که دخالت در حریم خصوصی دیگران جایز نیست.
مفهوم »معروف« و »منکر«
براي آنکه معلوم شود »معروف« و »منکر«، تنها افعالی نیستند که بهصورت آشکار و علنی انجام میشوند اصولاًو معروف و منکربودن به »آشکار یا پنهانبودن فعل« ارتباطی ندارد، به اختصار تعریف اصطلاحی این دو واژه را مورد بحث و بررسی، قرار میدهیم.
فقها، »معروف« و »منکر« را چنین تعریف کردهاند:
»المعروف هو کل فعل حسن اختص بوصف زائد علی حسنه اذا عرف فاعله ذلک اودلّ علیه و المنکر هو کل فعل قبیح عـرف فاعلـه قبحـه اولّد علیـه« (نجفـی، بـی تـا، ج21،
ص356-357؛ حلی، بیتا، ج9، ص.(437
در این تعریف، »فعل حسن« و »فعل قبیح«، جنس و »اختص بوصف زائد علی حسنه اذا عرف فاعله ذلک اولّد علیه« و »عرف فاعله قبحه اولّد علیه«فصلِ، تعریف هستند.
همچنین مراد از »حسن«، جواز بالمعنی الاعم در برابر حرام است. ازایـنرو، شـامل واجب، مستحب، مکروه و مباح می شود و ذکر قید در تعریف براي خارج کردن »مبـاح« است؛ زیرا تنها واجب و مستحب است که افزون بر اطلاع فاعل از حسـن آن فعـل یـا دلالت دلیلی بر حسن آن، داراي وصف زایدي است. به نظر برخی از فقها این تقسـیم،
اشاره به آن است که گاهی انسان، حسن فعل را با اجتهاد، کشـف مـی کنـد و گـاهی از روي تقلید آن را بهدست میآورد.
البته مباح، علاوه بر جایزبودن، داراي وصف زایدي نیست که فاعل از آن آگاه باشد یا دلیلی بر آن دلالت کند. لذا وقتی مباح از تعریف خارج باشد، مکروه به طریـق اولـی خارج خواهد بود؛ ولی بنا بر تعریف دیگري که از فعل حسـن شـده از آوردن قیـد در تعریف، بی نیاز میشویم و آن هر فعلی است که کنندة آن استحقاق مدح و ستایش پیـدا میکند.
بنا بر این تعریف، تنها واجب و مستحب است که کنندة آن مستحق مدح و سـتایش است و مباح و مکروه، مشمول این تعریف نیست تا براي خارج کـردن آنهـا نیـازي بـه
»فصل« داشته باشیم.
متقابلاً فعل »فعلی است کـه کننـدة آن اسـتحقاق سـرزنش را داشـته باشـد« و ایـن تعریف، منحصر در حرام است. البته برخـی مکـروه را هـم داخـل در تعریـف »قبـیح« دانسته اند که در آن صورت، نهی از منکر گاهی واجب است و گاهی مستحب؛ مانند امر بهمعروف که گاهی واجب و گاهی مستحب است.
ملاحظه می شود که در هیچیک از این دو تعریف، »آشکار« یـا »پنهـان«بـودن فعـل، تأثیري در حسن و قبح آن ندارد. البته ممکن است کار نیکویی در صورت مخفیبـودن، دارايح سن زایدي گردد یا فعل قبیحی در صورت علنیبودن، داراي قبح زایدي باشد، اما »حسن و قبح« فعل یا »واجب و مستحب و حـرامبـودن فعـل« پیونـدي بـا علنـی و مخفیبودن آن ندارد.
پیشینه بحث
فقها بهطور مستقل، پرسشی را که در مقدمه ذکر شـد، مطـرح نکـرده و پیرامـون آن بهصورت مستقل بحث ننمودهاند، اما از ظواهر کلمـات و استنادشـان بـه »عمومـات« و »اطلاقات« ادله امر بهمعروف و نهی از منکر استفاده میشود که امر بهمعروف و نهـی از منکر را به طور مطلق، واجب میدانند و وجوب آن را محدود بـه واجبـات و محرمـات
ورعی سیدجواد /آشکار و پنهان گناهان و منکر از نهی و معروفبه مرا |
83 ش
65پیاپی /سوم شمارة / دهمهف سال |
84 ش
علنی و آشکار نمیکنند. »عدم تفصیل« میان معروفهـا و منکرهـاي مخفـی و آشـکار، نشان می دهد که فقها در هر دو حال، امر بهمعروف و نهی از منکر را واجب مـیداننـد.
افزون بر آن در شرایط امر بهمعروف و نهی از منکر نیـز سـخنی از »آشـکاربودن تـرك معروف و ارتکاب منکر« به میان نمیآورند. لذا معلوم میشود که امـر و نهـی رامطلقـاً واجب میدانند؛ البته در میان آیات و روایاتی هم که بـر وجـوب ایـن فریضـه، دلالـت دارند اثري از این تفکیک و تفصیل، مشاهده نمیشود.
تنها در بعضی از کتب اخلاقی، عباراتی در بحث امر به معروف و نهـی از منکـر بـه چشم میخورد که از فرصت، استفاده کرده و به نقل و بررسی آنهـا مـیپـردازیم. از آن جمله، عبارات »امام محمد غزالی«؛ نگارنده »احیاء العلوم«، »مولی مهدي نراقی«؛ نگارنده
»جامع السعادات« و »مولی احمد نراقی«؛ نگارنده »معراج السعادة« است.
غزالی در شمار »شرایط امر بهمعروف و نهی از منکر« مـینویسـد: »شـرط سـوم آن است که منکر براي »محتسب«، بدون آنکه تجسس کند، آشکار باشد. ازاینرو، هـر کـه گناهی را در خانهاش بپوشاند و در خانـهاش را ببنـدد، تجسـس از آن جـایز نیسـت و خداوند از آن نهی کرده و فرموده : تجسس نکنید« (غزالی، بیتا، ج7، ص1.(36
سپس این پرسش را مطرح کرده که »حد و مقدار ظهور و استتار چقـدر اسـت؟« و
بدین مضمون پاسخ داده:
کسی که درِ خانه اش را ببندد و با دیوارهایی آن را محصـور نمایـد، ورود بر خانه این شخص براي آگاهی از اینکه گناهی انجام می دهد، بـدون اذن او جایز نیست؛ مگر آنکه گناه آن قدر آشکار باشد که هر که بیـرون خانـه است از آن آگاه شود، مثل صداي بلند موسیقی که به بیرون از خانه برسد و هر که از آن محل گذر می کند، آن را بشنود. در این صورت، هـر کـس که صداي موسـیقی حـرام را شـنید، مـی توانـد وارد خانـه شـود و آلات موسیقی را بشکند، همچنین اگر افرادي در خانـه، مشـروب خـورده و بـا صداي بلند و فریاد، سخنانی بگویند که بین افراد مسـت متعـارف اسـت؛ به طوري که مردم در خیابان بشنوند، مأمور حسبه می توانـد بـراي نهـی از
منکر دخالت کند2 (همان).
وي در ادامه میافزاید: »اگر انسان، یقین داشته باشد که شخصـی، شیشـه مشـروبی را براي نوشیدن زیر لباسش مخفی کرده، میتواند اقدام کرده و آن را بریزد و بشکند، اما اگر نداند چه چیزي را مخفی کرده، حق ندارد به صرف احتمال ارتکاب منکر(شـرب خمـر)،
تجسس کند« (همان).
محقق نراقی نیز در »جامع السعادات« در این خصوص مینویسد:
- من الشرائط ان یظهر المنکر علی المحتسب من غیر تجسس، فلایجب، بـل لایجوز التجسس، کفتح الباب المغلق و وضع الاذن و الانف لاحتباس الصوت
- الریح و طلب ارائه ما تحت الثوب و امثال ذلـک، لـنص الکتـاب و السـنه؛
از جمله شرایط وجوب امر بهمعروف و نهی از منکر آن است که منکر بدون تجسس براي محتسب، آشکار شود وگرنه واجب نیست؛ بلکهتجسس جایز نیست؛ مثل اینکه در بسته را باز کند یا گـوش خـود را بـه در بگـذارد یـا از پشت در، بو بکشد یا از شخص بخواهد آنچه را زیر پیراهنش مخفی کـرده، نشان دهد و مانند آن؛ هیچیک از اعمال فوق جایز نیست، به دلیل صریح در
کتاب و سنت (نراقی، 1383ق، ج2، ص.(242
قاعدتاً مقصود نراقی، آیـات و روایـاتی اسـت کـه مـردم را ازتجسـس در زنـدگی خصوصی دیگران، نهی کرده است.
بنابراین، از این دو عبارت، استفاده می شود که شرط نهی از منکـر توسـط مـأموران حکومت، »آشکاربودن« منکر است و آنان وظیفهاي نسبت به منکراتی که بهصورت غیر علنی انجام میشود، ندارند؛ چرا که در این صورت، انسان وظیفهاي نسبت بـه گناهـانی که مخفیانه انجام میگیرد و بدون آنکهتجسس کرده باشد، بهصورت اتفاقی از آن آگـاه میشود ندارد، حتی اگرتجسس هم کرده و با ارتکاب حرام از آلودگی این شـخص بـه گناه مطلع شده، باز هم وظیفه نهی از منکر ندارد.
البته باید توجه داشت که موضوع سخن این دو عالم اخلاق، »محتسـب« اسـت کـه مأمور حکومتی است، نه فـرد عـادي؛ زیـرا آنـان از اینکـه »آیـا چنـین شـرطی در امـر
ورعی سیدجواد /آشکار و پنهان گناهان و منکر از نهی و معروفبه مرا |
85 ش
65پیاپی /سوم شمارة / دهمهف سال |
86 ش
بهمعروف و نهی از منکرهاي عادي که از سوي افراد معمولی انجام میشود، معتبر است یا نه؟« سخنی نگفتهاند.
اگر این شرط، شامل امر بهمعروف و نهی از منکرهاي عادي هم بشود، به حسـب ظاهر، نظري است بر خلاف نظریه معروف و مشهور علما که انسان به طور کلی، وظیفه امر بهمعروف و نهی از منکر دارد؛ چه نسبت به گناهان آشکار و چه نسبت بـه گناهـان مخفی، البته حقتجسس نسبت به گناهان مخفی را ندارد، ولی اگـر بـهصـورت اتفـاقی متوجه شد یا بعدتجسازسِ حرام از آن اطلاع پیدا کرد، با رعایت شرایط و مراتب این فریضه، وظیفه نهی از منکر دارد.
اما آیاواقعاً این دو عالم بزرگوار در صدد ابداع نظریـهاي بـر خـلاف نظریـه رایـج بودهاند یا در مقام بیان »حرمتتجسس«، حتی با انگیزة خیرخواهی و انجام فریضه امـر بهمعروف و نهی از منکرند؟ بعید نیست احتمال دوم صحیح باشد؛ هـر چنـد عبارتشـان موهم احتمال اول است. شاهد این ادعا آن است که نراقـی در همـین اثـر اخلاقـی بـه هنگام بحث از شرایط وجوب امر به معروف و نهی از منکر، همان چهار شرط معـروف را بر شمرده و سپس از شرط دیگري براي محتسب، سخن گفته اسـت. ایشـان در آثـار فقهی خود از این فریضه بحث نکرده، اما ـ در پاسخ یک اسـتفتاء ـ در صـورت وجـود علم بهمعروف و منکر و اثرداشتن امر و نهی و اصرار شخص بر گناه، نهی از منکر را بر شخص عامی نیز واجب دانسته و از شرط دیگري سـخن نگفتـه اسـت (نراقـی، 1380،
ج1، ص.(238
اما موضوع سخن مولی احمد نراقی که بیانی شبیه پدر دارد، نـه فقـط محتسـب کـه مأمور حکومتی است، بلکه هر مکلفی است که در صورت فراهم بودن شـرایط، وظیفـه دارد امر بهمعروف و نهی از منکر نماید. در واقع، عبارت وي، حـاوي نکـات جدیـدي است که در عبارات غزالی و مولی مهدي نراقی وجـود نـدارد. او پـس از بیـان شـرایط چهارگانه امر بهمعروف و نهی از منکر مینویسد:
از جمله اموري که در امر بهمعروف و نهی از منکر لازم است، آن اسـت کـه علم به صدور آن هم رسیده باشد؛ به این نحو که آدمی خـود آن را ببینـد یـا
علم به آن به هم رساند، بدون اینکه تفحص یاتجسس نماید. اما بـه محـض احتمال یامظنّه، تجسس از آن لازم نیست و در صدد فحص نبایـد بـر آمـد.
پس اگر کسی گمان برد که شخصی در خانه، مشـغول معصـیتی اسـت، امـا یقین نداشته باشد، نمیتواند داخل آنجـا شـود و نبایـد در صـدد تحقیـق آن برآید و همچنین جایز نیست گوشفراداشتن تا معلوم شود کـه صـدایی کـه میآید، معصیت است یا نه، یا بوییدن دهان به جهت آنکه معلوم کنی شراب خورده است یا نه، یا تحقیق اینکه آیا در خانه شراب دارد یا آنچه در ظـرف اوست، شراب است یا نه، یا پرسیدن اینکه در زیر دامانآلت، سازي، پنهـان کرده است یا نه. خلاصه تا آنکه علم حاصل نشود تفحص و تجسسنمـودن جایز نیست و از همسایه و رفقاي فاسق، تفتیش او را کردن روا نه. بلی اگـر کسی تفحص را نمود و بر آن معصـیتی معلـوم شـد، در آن نهـی از آن لازم است؛ گو ابتدا خوب نکرده که تجسس نموده (نراقی، بیتا، ص.(165