بخشی از مقاله

امر به معروف و نهی از منکر
مقدمه
سپاس خداوندى را كه هيچ كتابى را نتوان گشود جز به ستايش او و نعمتها را نتوان طلبيد مگر به وسيله كرم ، بزرگوارى و بخشندگى وى .
درود بر سرور پيامبران حضرت محمّد صلى اللّه عليه و اله فرستاده و بنده خدا و بعد از او بر خاندان پاك و پاكيزه اش باد.


بارى ، امر به معروف و نهى از منكر بزرگترين محور دين و مساءله مهمى است كه براى آن ، خداوند تمام پيامبران را برانگيخت . چنانكه اگر بساط امر به معروف و نهى از منكر بر چيده و از نظر عملى و علمى مهمل گذارده شده بود، نبوت بيهوده مى گشت و ديانت نابود مى شود، سستى و گمراهى و جهل و فساد همه را فرا مى گرفت ، كج انديشى فراگير مى شد و شهرها ويران و مردمان هلاك مى گشتند و هر چند آن واقعه اى كه از آن بيم داريم ، واقع مى شد اما چه بسا مردم تا روز قيامت از هلاك خود آگاه نمى شدند، بنابراين ؛ ععع انا للّه و

انا اليه راجعون ، )) زيرا از نظر علمى و علمى آثار اين محور نابود شده و حقيقت و نشانه اش محو گرديده و نيرنگ آدميان بر دلها چيره شده و مراقبت خداوند از دلها رخت بربسته و مردم در پيروى از مردم از هوى و هوس همچون چهارپايان افسار گسيخته شده اند و مؤ من راستين كه ملامت كننده اى او را از راه خدا باز ندارد، در پهناى گيتى كمياب گشته است . پس هر كه در جبران اين سستى و پر كردن اين شكاف تلاش ‍ كند، يا در عمل عهده دار آن شود و يا اقدام در اجراى آن كند، با اين هدف كه اين سنت از ميان رفته را بازسازى كند و بر آن اهتمام بورزد و در راه زنده كردن آن دامن همت بر كمر زند، چنين شخصى از ميان مردم براى احياى سنتى كه سرانجام روزگار به نابودى آن انجاميده ، از خود گذشتگى كرده و مصمم به تقربى شده كه تمام مراتب قرب در برابر آن ناچيز است ، و اكنون ما آگاهى و اطلاع از آن را در چهار باب شرح مى دهيم :


باب اول در وجوب و فضيلت امر به معروف و نهى از منكر.
باب دوم در اركان و شرايط امر به معروف و نهى از منكر.
باب سوم در موارد انجام آن و بيان منكراتى كه عادت معمول شده است .
باب چهارم در امر به معروف و نهى از منكر فرمانروايان .
امربه معروف و نهي ازمنكر


نقش هر مسلمان در تعيين سرنوشت جامعه و تعهدي كه بايد در پذيرش مسؤوليت هاي اجتماعي داشته باشد، ايجاب مي كند كه او ناظر و مراقب همه اموري باشد كه پيرامون وي اتفاق مي افتد. اين مطلب در فقه اسلامي تحت عنوان امر به معروف و نهي از منكر مطرح شده و از مهم ترين مباني تفكر سياسي يك مسلمان به شمار مي رود؛ چنان كه از مهم ترين فرايضي است كه وجوب كفايي آن ضروري دين شناخته شده و ضامن بقاي اسلام است.[1]


قرآن كريم در بيان صفات ممتاز مؤمنان مي فرمايد:
«وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ يُطِيعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ»[2]
مردان و زنان با ايمان ولي (و يار و ياور) يكديگرند، امربه معروف و نهي ازمنكر مي كنند، نماز را برپا مي دارند و زكات را مي پردازند و خدا و رسولش را اطاعت مي كنند.
به موجب اين آيه، افراد مؤمن به سرنوشت يكديگر علاقمند بوده و به منزله يك پيكر مي باشند. پيوند سرنوشت ها موجب مي شود كه تخلف و انحراف يك فرد، در كل جامعه تأثير بگذارد؛ چنان كه يك بيماري واگير در صورتي كه معالجه نگردد، از فرد به جامعه سرايت نموده و سلامت آن را به خطر مي اندازد.


پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ در اين زمينه مي فرمايد:
يك انسان گنهكار در ميان مردم، همانند فرد ناآگاهي است كه با گروهي سوار كشتي شده و آن گاه كه كشتي در وسط دريا قرار مي گيرد، تبري برداشته و به سوراخ نمودن جايگاه خود مي پردازد، هر كسي به او اعتراض مي كند او در پاسخ مي گويد: من در سهم خودم تصرف مي كنم؛ به يقين اين يك حرف احمقانه است. اگر ديگران او را از اين عمل خطرناك باز ندارند، طولي نمي كشد كه همگي غرق مي شوند.[3]


معروف و منكر كه دو مفهوم متقابلند، در لغت به معناي ش

ناخته شده و ناشناخته مي باشند؛[4] و در اصطلاح كارهايي كه نيكي يا زشتي آن ها توسط عقل يا شرع، شناخته شده باشند، به ترتيب معروف و منكر ناميده مي شوند.[5]
به كارگيري لفظ معروف و منكر در امور مربوط به بايدها و نبايدهاي دين، بدين لحاظ است كه فطرت پاك انساني با كارهاي معروف آشنا و مأنوس و با زشتي ها و امور ناپسند، بيگانه و نامأنوس است.


بنابراين معروف ومنكر قلمرو وسيعي دارد و در محدوده عبادات يا يك سري از گناهان كبيره نمي گنجند. معروف شامل امور اعتقادي، اخلاقي، عبادي، حقوقي، اقتصادي، ‌نظامي (همانند مرزداري و پيكار در راه خدا) سياسي (مثل حضور در صحنه هاي انقلاب اسلامي و حفظ دستاوردهاي آن) و امور فرهنگي مي شود و منكر نيز شامل منكرات اعتقادي، عبادي، اخلاقي، اقتصادي (مانند كم فروشي و احتكار)، سياسي (همانند جاسوسي و كمك به ضدانقلاب)، نظامي (نظير فرار از جبهه و جنگ، عدم رعايت سلسله مراتب فرماندهي) و... مي شود در مجموع مي توان از معروف و منكر، به ارزش ها و ضد ارزش ها تعبير نمود.


شرايط وجوب امربه معروف و نهي ازمنكر
1 . بايد امر به معروف و نهي از منكر كننده بداند آنچه مكلف ترك نموده، واجب و يا آنچه مرتكب گرديده از منكرات است و بر كسي كه چنين علم و آگاهي از كار ديگري ندارد، واجب نيست.


2 . بايد آمر يا ناهي احتمال تأثير دهد پس اگر مطمئن باشد كه امر و نهيش مؤثر واقع نمي شود، امر و نهي بر وي واجب نيست.
3 . لازم است امر و نهي كننده بداند كه شخص بر گناهش باقي است پس اگر دانست كه وي گناهش را ترك نموده و آن را تكرار نخواهد كرد، امر به معروف و نهي از منكر بر او واجب نيست.


4 . برخورد با گنهكار ضرر و مفسده اي براي امرونهي كننده يا خويشان و برادران ديني اش نداشته باشد؛ مگر معروف و منكر از اموري باشند كه شارع مقدس اهتمام ويژه اي نسبت به آن ها دارد؛ مانند حفظ اسلام و شعائر آن و امنيت جان و ناموس مسلمانان، بنابراين اگر شعائر اسلامي يا جان عده اي از مسلمانان در معرض خطر و نابودي شد، بايد اصل اهم و مهم مورد توجه قرار گيرد و صرف ضررديدن موجب سقوط وظيفه نمي شود.[6]


اقسام امر به معروف و نهي از منكر
امر به معروف و نهي از منكر به دو قسم واجب و مستحب تقسيم مي شود كه عبارتند از:
1 . آنچه انجام آن از نظر عقل يا شرع لازم و واجب و يا ارتكابش از نظر آن دو، زشت و قبيح باشد، امر و نهي در موردشان واجب مي گردد.
2 . هر كاري كه انجامش از نظر عقل يا شرع خوب و مستحب يا ارتكابش از ديدگاه آن دو، پسنديده نيست، امر و نهيش مستحب است.
گفتني است امر به معروف و نهي از منكر از واجبات توصلي است يعني قصد قربت در آن شرط نيست؛ هر چند با داشتن قصد قربت از پاداش الهي نيز برخوردار خواهد شد.
مراتب امر به معروف و نهي از منكر


نخستين و مؤثرترين روش براي دعوت ديگران به نيكي ها و بازداشتن از منكرات، آراستگي خود انسان به تقوي و اخلاق حسنه است. صاحب جواهر از فقهاي شيعه در اين باره مي نويسد:
آري، از بزرگ ترين افراد امربه معروف و نهي ازمنكر و والاترين و مؤثرترين آن ها، خصوصاً نسبت به زعيمان ديني اين است كه جامه كار نيك بپوشند و در كارهاي خير از واجب و مستحب پيشقدم باشند و جامه زشت كاري را از اندام خود دور كنند و نفس خويش را به اخلاق عالي تكميل و از اخلاق زشت پاك سازند كه اين خود سبب مؤثر و كاملي است تا مردم، به معروف گرايش پيدا كرده و از منكر دوري گزينند... .[7]


در فقه اسلامي سه مرحله براي اين وظيفه مهم در نظر گرفته شده است. هر مرحله نيز خود داراي مراتب و درجاتي است و در صورت مؤثر بودن يك مرحله يا يك مرتبه، اقدام به مرحله يا مرتبه بعدي جايز نيست. آن سه مرحله عبارتند از:


الف) اظهار تنفر قلبي: امرونهي كننده ناراحتي قلبي خود را از منكر واقع شده آشكار كند و به طرف بفهماند كه منظورش از اين كار، اين است كه وي معروف را انجام داده و يا منكر را ترك نمايد. براي اين كار چند درجه است از قبيل روي هم فشردن پلك هاي چشم و روي ترش كردن، روگرداندن، پشت كردن، ترك رفت و آمد و امثال اين ها.
گفتني است تنفر قلبي از گناه لازمه ايمان بوده و بر همگان واجب عيني است، گرچه توان هيچ گونه امر به معروف و نهي از منكر نداشته باشند و آنچه به عنوان امر به معروف و نهي از منكر بايد انجام گيرد، اظهار تنفر قلبي از گناه است.[8]


ب) امر و نهي گفتاري: امام خميني (قدس سره الشريف) در اين زمينه مي نويسد:
اگر بداند كه از مرتبه اول امربه معروف و نهي ازمنكر نتيجه نمي گيرد، واجب است از مرتبه دوم استفاده كند، در صورتي كه احتمال تأثير بدهد و اگر احتمال دهد كه با موعظه و زبان نرم، نتيجه حاصل مي شود، نبايد به مراحل بعدي تجاوز نمايد. اگر بداند كه مرحله قلبي اثر ندارد و بايستي با لحن آمرانه امر و نهي كند، بايد همين كار را بكند در عين حال بايد درجات تندي در گفتار را رعايت نمايد.[9]


ج) استفاده از زور و قدرت: اگر دو مرحله قبلي كارآيي نداشته باشند؛ بايد از زور و قدرت استفاده گردد، بدين معنا كه با اِعمال فشار جلوي انجام گناهان گرفته شود و بين شخص و گناه مورد نظرش فاصله ايجاد گردد. در اين مرحله نيز بايد از مراتب سبك تر شروع كرد؛ اما در فرضي كه بازداري از گناه متوقف بر كتك كاري و ايجاد جراحت و امثال آن باشد، بايد با اذن فقيه جامع الشرايط انجام گيرد[10] و در شرايط فعلي كه نهادهاي قانوني جمهوري اسلامي شكل گرفته، چنين كاري بايد با اجازه نهادهاي مربوط باشد.


گفتني است آنجا كه از فرد كاري ساخته نيست، بايد امربه معروف و نهي ازمنكر به شكل جمعي و گروهي انجام گيرد. همچنين از تدابير عملي نبايد غفلت كرد يعني بايد ديد چه طرح و رفتاري، مردم را نسبت به كار نيك تشويق مي كند و يا از كار زشت باز مي دارد و اين به معناي دخالت دادن عقل و منطق، در اجراي قانون امربه معروف و نهي ازمنكر است؛ چرا كه اسلام در شيوه هاي اجرايي اين اصل مهم، آن را به عقل و تدبير انسان وانهاده است تا از هر راه ممكن و مفيد، ريشه منكرات را از جامعه بركند. برخلاف واجبات عبادي همانند نماز كه شكل انجام آن نيز بايد با تعبد به دستور شرع صورت پذيرد.[11]


نتيجه اين كه امر به معروف و نهي از منكر همچون خون در پيكره دين جريان دارد و ضامن حيات اسلام است. خيزش و قيام مصلحان در جامعه‌ اسلامي نيز، بازتابي از عمل به اين فريضه مي باشد و اگر مصلحان بزرگي همچون امام حسين ـ عليه السلام ـ نمي بودند، ارزش هاي انساني و الهي از بين رفته و اسلام قرن ها پيش توسط تبهكاران دفن شده بود، انقلاب اسلامي ايران، خود يكي از ثمرات و نتايج با ارزش اين اصل در جنبه هاي سياسي و حكومتي است كه توسط مصلح بزرگ، امام خميني(رحمة الله عليه) رهبري شده و به پيروزي رسيد و هم اكنون به زعامت رهبر معظم انقلاب اسلامي به راه خود ادامه مي دهد.


تولي و تبرّي
قرآن كريم براي تنظيم روابط اجتماعي وسياسي پيروان خود، ‌اصلي را به عنوان «تولّي و تبرّي» مشخص كرده و از آنان خواسته تا آن را پايه و محور تلاش ها و روابط خود با ديگران قرار دهند. به موجب اين اصل هر فرد مسلمان بايد در برابر صالحان و تبهكاران و در مقابل جريان هاي سياسي، موضع گيري مناسبي اتخاذ نمايد.
همچنين موضع گيري حكومت اسلامي در برابر جريانات داخلي و ملت هاي ديگر، مي بايست بر اصل تولي و تبري استوار باشد. پس اصل ياد شده جهت حركت مسلمانان را مشخص مي سازد و چراغ راه آنان در كوران هاي سياسي و اخلاقي است.


پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ مي فرمايد:
«... اَوْثَقُ عُرَي الايمانِ الْحُبُّ في اللهِ وَ البُغْضُ فِي اللهِ وَ‌ تَوالي اَوْلياءِ اللهِ وَ التَّبَرّي مِنْ اَعْداءِ اللهِ»[1]
محكم ترين دستاويز ايمان، دوستي و دشمني براي خدا و پيوستن به اولياي خداوند و دوري گزيدن از دشمنان خداوند است.
در زير، به اختصار درباره دو اصل مهم سخن خواهيم گفت:


1. تبرّي: قرآن كريم مسلمانان را از دوستي و پذيرش سرپرستي غيرمسلمان سخت برحذر مي دارد و از آنان مي خواهد كه به كافران به عنوان اجنبي و بيگانه بنگرند و آنان را از خود ندانند. در اين زمينه مي فرمايد:
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ كَفَرُوا بِما جاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ»[2]
اي كساني كه ايمان آورده ايد دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگيريد! شما نسبت به آنان اظهار محبت مي كنيد، در حالي كه آن ها به آنچه از حق براي شما آفريده كافر شده اند.
و در آيه بعد از آن مي فرمايد:
اگر آن ها بر شما مسلط شوند، دشمانتان خواهند بود و دست و زبان خود را به بدي كردن نسبت به شما مي گشايند و دوست دارند شما به كفر بازگرديد.[3]
اين آيه لزوم پرهيز از بيگانگان را به اين دليل مي داند كه آنان دوست دارند مسلمانان به كيش و آيين آنان درآيند، و براي اين هدف، تلاش و جديت هم مي كنند.
گفتني است قرآن كريم، طرفدار دشمني مسلمانان با همه كافران نيست؛ چرا كه در آيه اي ديگر مي فرمايد:
خداوند باز نمي دارد شما را از كساني كه با شما در دين مقاتله و جنگ نكرده اند و شما را از خانه هاتان بيرون نرانده اند كه نسبت به آنان نيكي و دادگري كنيد. همانا خداوند دادگران را دوست دارد.[4]


بنابراين قرآن كريم يك اصل كلي و اساسي در چگونگي رابطه مسلمانان با غير مسلمين ارائه مي دهد كه در همه اعصار كاربرد دارد و آن اين كه مسلمانان موظفند در برابر هر گروه و جمعيّت و هر كشوري كه موضع خصمانه با آن ها داشته باشند و بر ضد اسلام قيام كنند و يا دشمنان اسلام را ياري دهند، سرسختانه بايستند و هر گونه پيوند محبت و دوستي را با آن ها قطع كنند. اما اگر آن ها در عين كافر بودن نسبت به اسلام و مسلمين بي طرف بمانند يا تمايل نشان دهند، مسلمين مي توانند با آن ها رابطه دوستانه برقرار سازند، البته نه در آن حد كه با برادران مسلمان دارند و نه به آن حدّ كه موجب نفوذ آن ها در ميان مسلمين گردد.[5]
2 . تولّي؛ اسلام از مسلمانان مي خواهد همديگر را دوست بدارند و به ولايت و سرپرستي خدا و پيامبرش و جانشينان وي گردن نهاده و رشته محبتشان را در دل داشته باشند. پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ مي فرمايد:


داستان اهل ايمان در پيوند مهرباني و در عواطف ميان خودشان، داستان پيكري است كه اگر عضوي به درد آيد، ساير اعضا با تب و بي خوابي با او همراهي مي كنند.[6]
قرآن كريم نيز خطاب به مسلمانان مي فرمايد:


سرپرست و ولي شما تنها خداست و پيامبر او و آنان كه ايمان آورده اند؛ همان ها كه نماز را برپا مي دارند و در حال ركوع، زكات مي دهند.[7]
در اين آيه از مسلمانان خواسته شده ولاي رهبري و سرپرستي خدا و پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و اهل بيتش ـ عليهم السّلام ـ [8]را بپذيرند و در عصرغيبت به مقتضاي ضرورت تشكيل حكومت بر پايه قوانين الهي، وظيفه همگان بر تولي و پذيرش سرپرستي حاكميت فقيه عادل بر جامعه و طرد رهبران تبهكار است.
ابعاد تولّي و تبرّي


از آنچه گفته شد روشن گرديد كه تولي و تبري ابعاد گسترده اي دارد كه عبارتند از:
الف) بُعد عقيدتي؛ به اين معنا كه يك مؤمن بايد از نظر عقيده خود را به خداي يكتا وابسته بداند و خود را تحت ولايت و تدبير او قرار دهد و از همه‌ مظاهر دورغين و سست چون شيطان و طاغوت تبرّي جويد.


ب) بُعد سياسي؛ انسان با ايمان از نظر شؤون اجتماعي ـ سياسي نيز بايد زير نظر بندگان صالح و شايسته خدا باشد و از حاكمان فاسد و تبهكار پرهيز نمايد.
ج) بُعد اخلاقي؛ در روابط اجتماعي نمي توان با دوست و دشمن، با كافر و مسلمان و پرهيزكار و گنهكار يكسان برخورد كرد، بلكه بايد علاوه بر اجتناب از بيگانگان، با نوعي برخورد منفي، گنهكاران مسلمان را نيز نهي از منكر نموده و با دوستي افراد شايسته، به آنان نزديك شد.
مواردي از تبري


در فقه اسلامي احكامي وجود دارد كه مي توان آن ها را مواردي از تبرّي برشمرد. برخي از آن ها عبارتند از:
1 . ممنوعيت فروش اسلحه به كافران، بلكه ممنوعيت هر معامله اي كه بازتاب منفي براي جامعه اسلامي داشته باشد يا موجب تقويت بنيه دشمن گردد.[9]
2 . محدوديت فرهنگي؛ ممنوع و محدود بودن چاپ، نشر و خريد و فروش نشريات گمراه كننده دشمنان اسلام، براي عدم نفوذ فرهنگ بيگانه به درون جامعه[10] اسلامي.
گفتني است تبادل علوم و فنوني كه در تقويت پايه هاي علمي جوامع اسلامي نقش داشته و بازتاب منفي ندارند، از اين مسأله مستثنا است.


3 . لزوم پرهيز از ياري ستمگران؛ در اسلام كمك نمودن به ستمگر در ستمگري و يا كمك به انجام دهنده هركار حرام ديگر ـ گرچه مرتكب شونده مسلمان باشد ـ به شدت ممنوع گرديده و از مؤمنان خواسته شده با پرهيز از هرگونه اعتماد به ستمگران، از آنان فاصله بگيرند.[11]
امر به معروف ونهي از منكر


باسمه المعروف امر به معروف و نهی از منکر از دریچه ای دیگر آن‏قدر موضوع بديهى و روشن بود كه احساس مى كرديم بيشتر كليشه‏اى است تا جذاب و نو. ولى قدرى تأمل در اوضاع نابهنجار اطراف جامعه , مدرسه و بعضا دانشگاه كافى بود تا يادآورى كند كه گرچه به تعداد موهاى سر اين بحث را شنيده‏ايم چيزى در عمل عايدمان نشده و در عمل عمدتا سردرگم و شايد هم ترسو ظاهر شده‏ايم. كجاى كار اشكال دارد؟ در مورد مفهوم و ريشه‏هاى بنيادى امر به معروف و نهى از منكر، آيات متعددى در قرآن كريم و روايات زيادى از ائمه معصومين

موجود است و به همين جهت در اين مورد با فقر مفهومى مواجه نيستيم، بالعكس با غناى مفهومى مواجه‏ايم. براي انسان‌ها افتخاري از اين بالاتر نيست كه پيروان واقعي مكتب اهل بيت (ع) باشند و از هدايت‌هاي الاهي بهره‌مند شوند. شيعه بودن شرايطي دارد و كساني كه خود را شيعه واقعي مي‌دانند، بايد به آن شرايط پايبند باشند. شيعه بايد مايه آبرومندي اهل بيت (ع) و اسلام باشد به شكلي كه وقتي انساني، شيعه‌اي را مشاهده كرد او را تابلويي از معارف دين بداند. امتي كه حلال و حرام خدا را رعايت نكند، موسيقي مبتذل را

گسترش دهد و احكام و معارف الاهي را رعايت نكند، رستگار و محترم نخواهد شد. آگاه باشیم , جوامعي كه از احكام و معارف الاهي فاصله گرفته‌اند محكوم به فنا هستند. انتظار ائمه (ع) و پيامبر اعظم (ص) از جامعه اسلامي، اجراي مقاصد و برنامه‌هاي ديني است حراست از شعاير اسلامي، حفظ احكام خداوند و امر به معروف و نهي از منكر يكي از وظايف موءمنین است و كساني كه در اين راه گام بردارند، از نيروهاي خدا و امام عصر (عج ) بشمار می آیند . مشکل از کجا آب می خورد ؟ از سوى ديگر اگر امت و جامعه خودمان را در نظر بگيريم

چندان نشانه‌ها‌يى از خير امه نمى‏بينيم. آيا اين نشان از آن دارد كه امر به معروف و نهى از منكر به درستى در جامعه ما اتفاق نمى‏افتد. اگر چنين است و احتمالا اين امر حقيقت دارد مشكل‏ از كجاست؟ آيا مفهوم اين موضوع را نفهميده‏ايم و يا اين كه در پياده سازى آن دچار معضل شده‏ايم، و يا شايد مشكل ديگرى در كار است كه تحقيق اين آموزه دينى را ناموفق كرده است . آيات امر به معروف و نهی از منکر فراوانند و اينها پيكره بنيادى آن را مى‏سازند. در مسائل فقهى ما و تمام فرق اسلامى هم فقها، يك كتاب مستقل به اين موضوع اختصاص

داده‏اند. درباره امربه معروف و نهى از منكر همگى متفق القول آن را از واجبات اسلام دانسته و شرايط و دقايق آن را ذكر كرده‏اند. با توجه به تعدد فرق و علماى بسيار در فقه آنهم در طول تاريخ , بعيد و حتى غيرممكن است كه اين آموزه اشتباه استنباط شده باشد , چراکه راه به صورت تخصصى طى شده و اشتباهى در استنباط رخ نداده است . پس در شناسايى مفهوم اشكالى نيست ! پس چه باعث مى‏شود آموزه دينى كاركرد اصلى خود را در جامعه پيدا نكند. چرا سازمانى شكل مى‏گيرد تا امربه معروف و نهى از منكر كند، ولى نتيجه خيرى

در كارهايش حاصل نمى‏شود ؟ علل عدم نتیجه گیری الف - مفهوم آموزه که البته گفتیم درست استنباط شده و احتمال خطا در آن بسيار كم است . ب – کاهش ظرفیت زمان و جامعه برای پذیرش خوب اين آموزه دينى بر فرض کوچک بودن ظرفیت جامعه , که نباید آموزه را ترک کرد ! با فرض اینکه اگر مردم را به نكته‏اى دعوت كنى، سريع موضع مخالف مى‏گيرند و اگر ايرادى از ايشان را نمايان كنى به خصومت برمى‏خيزند , . عقل سليم به ترک آن رای نمی دهد و بلكه حتى محكوم‏كردن ظرفيت جامعه را هم كار درستى نمى‏داند . از طرفی اعمال

فشار ظاهرى براى جبران كمبود ظرفيت جامعه امرى غلط است و نه تنها موجب به جريان افتادن آموزه‏هاى اسلامى نمى‏شود ، بلكه فشار بر ظرفيت جامعه، خود نوعی بى‏ارزش تلقى كردن آموزه‏هاى اسلامى است و موجب تمسخر افراد تحت فشار می گردد . ج – روشهای نادرست پیاده سازی آموزه مربوطه خوب است بدانيم كه تاكنون توسط علماى اسلامى به اين مطلب به صورت يك علم تئوريزه شده پرداخته‏اند. ولی متاسفانه بايد بگويم نظريه و تئورى‏هايى كه بتواند ابزار امر به معروف و نهى از منكر را به ما بدهد ، وجود ندارد و اين مباحث در حد همان مباحث فقهى باقى مانده است . كليات و وضعيت‏ها بلحاظ بایدها بيان شده، اما از جنبه‏ى چيستى و چگونگى آن‏ها بحثى به ميان نيامده است . امر به معروف هيچ زمانى به

عنوان يك امر تحميلى و اجبارى و دستورى، نتيجه‏اى نداشته است . الزام و تحميل در بحث امر به معروف كه تنها با اراده‏ى مثبت و ايجابى خود ميسر مى‏شود كاملا اشتباه است. ما نمى‏توانيم و نبايد افراد را مجبور به انجام فعل نيك كنيم، خود فرد بايد در مورد آن با ميل و رغبت در مورد آن اراده كند. با اين گزاره معلوم مى‏شود كه اگر كسى نماز نمى‏خواند، نمى‏توانيم با اجبار نمازخوانش كنيم. ولى در نهى از منكر اينگونه نيست. مثلا اگر يك شخصى مرتكب فسق و فجورى شد، ما مى‏توانيم با الزام جلوى وى را بگيريم و نگذاريم كه منكر حاصل شود.

پس فقط نهى از منكر( نه خود منكر بلكه ابزارهايى كه مى‏تواند منجر به منكر شود ) است كه مى‏تواند با الزام و اجبار تحقق پيدا كند . اهمیت رتبه بندی آموزه های اسلامی آيا همه‏ى منكرات در يك درجه و رتبه‏اند؟ آيا ما بين يك رفتار نامناسبى كه خلاف موازين شرعى است ولى در حوزه‏ى رفتار فردى مسلمان مى‏گنجد ؛ و رفتارى كه جنبه‏هاى گسترده‏ى اجتماعى دارد و تأثيرات آن واضح‏تر است و براى قشر وسيعى تعيين تكليف مى‏كند ؛ تفاوتى قائل نيستيم و در صورت انجام منكر به يك صورت عمل مى‏كنيم ؟ مثلاً منكر تراشيدن ريش به نظر عموم فقهاى مشهور شيعه، به احتياط واجب جايز نيست و فتواى آن از سنخ فتواى احتياطى است ولی جاسوسى براى بيگانگان منكرى است بديهى كه اصلا نياز به فتوا ندارد. حضرت

امام(ره) در يك نگاه فلسفى، كلامى، فقهى در دوره‏ى انقلاب اسلامى به آن پرداختند در حالیکه قبلا در فتاوى فقها به صورت جدى به چشم نمى‏خورد .امام(ره) در كتاب امر به معروف و نهى از منكر خود اينگونه آورده‏اند كه اين امر اقدامى است متناسب با ارزش خود موضوع. در دوران رهبرى ايشان بعضا خبر مى‏آوردند كه معاون فلان وزير، ريش خود را مى‏تراشد، چه برخوردى با او بكنيم. امام توجيه مى‏آوردند و مى‏گفتند كه خوب است مسائل فقها به ايشان گفته مى‏شود ولى شايد ايشان از شخصى تقليد مى‏كنند كه اين امر را غير مجاز ندانسته.

گويى كه امام از آن شخص دفاع مى‏كنند . ايشان در تحريرالوسيله اينگونه آورده‏اند: « زمانى كه تسلط كفار برمسلمين حاصل شود، مسلمانان بايد اين سلطه را بردارند و نهى از منكر كنند و جلوى ايشان بايستند«و لو بلغ ما بلغ» به هر جايى كه مى‏خواهد كشيده شود و حتى اگر قرار است همه‏ى آدم‏ها کشته شوند.» يعنى در مقابل يك مسئله، امام حاضر است خون‏هاى بسيارى فدا شود؛ در مقابل در مسئله‏اى ديگر امام حتى حاضر نيستند كه زخم زبانى به شخص منتقل شود كه او ناراحت شود ! بدحجابی داریم تا بدحجابی ! ؟ ما دو نوع

بدحجابى داريم، بدحجابى اهمال‏گرايانه و بدحجابى سكولار و دين ستيزانه , که بايد بررسى شود و از طرفی سريع نیز قابل تشخيص نيست . بدحجابى اهمال گرايانه ناشى از تراكم انسانها در زندگى جديد و شلوغى و مقتضاى كار و آمد و شد خانمها در عرصه كار و . . . است. خانمها براساس موازين دينى استاندارد , لباسى براى خود تهيه مى‏كنند و از صبح تا شب هم مشغول كارهستند و به طور طبيعى در اين شدت كار , با جابجايى و حرکت لباس دچار بدحجابى مى‏شوند ! اينگونه افراد با استاندارد لب مرز خود را آماده می کنند واگر حجابى در نظر گرفته اند با كمترين حركت در اتوبوس و مينى بوس و تاكسى , مى‏تواند جابجا شود ! البته اين بدحجابى يك ايراد دارد , كه شما چرا لباستان را بهتر , محكم‏تر و مرتب‏تر

انتخاب نمى‏كنيد تا با اندک جابجايى دچار گناه نشويد ؟چرا استاندارد انتخابی شما با قدرى روزمرگى مشكل پيدا می کند ؟ اما با اینحال او به آموزه دينى معتقد است ولی بدلیل محکم نبودن این اعتقادات , ظاهرا دچار يك لغزش‌ها‌يى مى‏شود براى مثال اولا آنها هميشه منكرند كه بدحجابند، مدعى اند كه اين بدحجابى يك امر دائمى نبوده و ديگر هم اتفاق نمى‏افتد. ایشان با اصل بدحجابى مخالفند ! ثانيا هميشه سعى مى‏كنند با يك استانداردهايى ولو ضعيف خود را تنظيم كنند ! ثالثا در حوزه‏هاى رفتارى ديگر به نوعى هم بستگى‏هاى خودشان را

با موازين دينى حفظ مى‏كنند . مثلا هيچ زمان مرتكب شرب خمر نمى‏شود، نمازش و يا روزه‏اش فوت نمى‏گردد. حتى در پرداخت خمس و زكات هم ملتزم است . و اين يك درجه از منكر است ! اما در دسته دوم , گاهی آدمی از ابتدا برنامه‏اى را در طول زندگى خود ريخته كه فضاى اجتماعى را آلوده كند و به عنوان يك دهن كجى به آموزه‏هاى دينى رفتار کند و اين آموزه دينى را زير پا بگذارد و اين بسیار متفاوت می باشد ! و معلوم است كه اين دو در يك رتبه نيستند ! پس باید برای هر کدام روشی نو برگزید و انتخابی جدید کرد تا به معروف مشتاقشان کنیم و از زشتی و پلیدی برهانیمشان !

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید