بخشی از مقاله

انسان و روح


خواص و حالات روح در ظاهر و باطن انسان
١ - سوال : تفاوت خواص باطنی يا معنوی انسان با ديگر حيوانات چيست ؟
جواب : حيا و خجالت دو عامل خاص انسانست که در حالات معين و اماکن خاصه به پيش آمدهای دوست دارترين خود از حيا نمی بيند و می پرهيزد، که در اين مختصر، حقيقت اين کيفيت به خوبی نشايد قابل فهم باشد.
٢ - سوال : انسان کيست ؟


جواب : انسان موجودی که دارای صفاييت ظاهری و باطنی عالی است و از جمله خجالت و حيا نيز يکی از خواص معنوی عالی انسان بوده و در حال اقدام به کدام کار ممنوع از قوانين مدنی يا شرعی يا فاميلی، هرگاه تحت غرايز جنسی و نفس قرار گيرد و کسيکه بر امتناع آن قانون وارد باشد، بروی رسد و او را ببيند از خجالت، بدون مخالفت، خود را باطناً به نا آرامی شديد مواجه می بيند.


٣ - سوا ل : انسان کيست ؟
جواب : انسان موجودی که اگر از نگاه نفس يا روح تکامل کرده باشد باطناً بيست تا سی تا صد يا بالاتر مثل خود بزرگتر معلوم می شود (اما به ديدهء نيکان بشر، فرشتگان و شياطين) – مولانا بلخی گويد: تن ز جان و جان ز تن مستور نيست
ليک کس را ديد جان دستور نيست


٤ - سوال : انسان کيست ؟
جواب : يگانه موجودی که قسمتی از ديد و واديدهای نظری و معنوی خود را در خواب عيناً به کيف و شان کامل می بيند بعداً همه و يا پارهء از آن را پس از بيداری در بين موجوات روی زمين بازگو کرده می تواند، چرا و اين چه کيفيت است که رخ ميدهد چرا غور نمی نمايد؟ آری! ثابت کنندهء حقيقت ماهيت روح نامکمل شده بشريت باشد.
٥ - سوال : اساساً انسان داری چه نيروی نامرئی است ؟


جواب : انسان موجودی است بين دو دستگاه نشراتی خير و شر، که بی اراده و با اراده همواره مشغول خود و ماحول خويش است، تا کدامين غالب آيد و وی را بدانسو کشد.
٦ - سوال : پس به چه صورت انسان به مقام اعلی رسيده و به چه کوايف پست می شود؟
جواب : هرگاه به پيروی از نفس، به حضيض ذلت و انتهای دنائت گرايد، ظاهراً انسان اما باطناً حيوان درنده، بسيار نيرنگ باز و دغل پيشه است که به استفاده از مقام انسانيت بهره کشی های سوء می نمايد، زيرا قوای روحانيش به مرتبهء روح حيوانی رسيده باشد. اما اينقدر تفاوت دارد که به همچو اشخاص بازهم با همين حالت، بازگشت به سوی خدا جل جلاله ميسر است که اگر بکوشد دارای مقام و يا رتبهء کامل حقيقت انسانی گردد و نيز برعکس تا زمانيکه روح او مستشعر مقام جان نشود و نفسش به مطمئنه مبدل نگردد احتمال فيصد (٢٥ تا ٣٠) لغزش او ممکن باشد.


٧ - سوال : انسان کيست ؟
جواب : انسان موجودی که کلانی باطنی او را اکثراً نه او بيند و نه ديگران، خواه از نگاه نفس باشد يا از صفائيت روح، اما کلانی ظاهری او را به کدام تصرفی که يافت از قبيل علم، ثروت يا قدرت يا شهرت های صادق و کاذب که بی بقاست، هر کس ديده تواند.
٨ - سوال : ديگر از صفات معنوی عالی انسانی چيست ؟


جواب : اکثراً در حال حمله به دفاع قوای بالمثل، مانند ديگر حيوانات بنابر عقل سليم پاسخ نمی دهد و می سنجد مگر که قدرت جانب بر او از کدام نگاه فزونی داشته و حياتش به خطر باشد در صورتيکه خود را در مقابلش لاشی و بی قدرت بيند اينجاست که به الحاح يا وسيلهء ديگر دفاع معنوی پرداخته بدين ترتيب رقت قلب او را به خود متوجه می سازد.
٩ - سوال : اگر روشنی بيشتر اندازند ؟


جواب : بلی انسان های سليم علاوه از احساس آلام جسم يا روح ديگران حمله را بر مال و شرف نيز بد می بينند که در چنين موارد پختگان شان به تأمل و عاجل طبيعتان شان بدون درنگ پاسخ داده دفاع می کنند.
١٠ - سوال : انسان کيست ؟


حواب :انسان موجودی که به حکم استيلای حب رياست، بر جانداران ديگر که از خود ضعيف تر بيند و يا در مقام تصرف، خود را بر او غالب يابد بر وی حمله نکند و آزار ندهد و اگر برعکس او را رقيب خود يافت می کوشد تا به هر نوع شود وی را از پا بياندازد و به مقام تسليم آرد.
١١ - سوال : انسان کيست ؟


جواب : انسان موجودی دارای استعداد خدا داد که به هر پيمانه بخواهد می تواند در کار های نيک و بد به شکل نهائی از آن بهره گيری کرده و کارروائی کند.
١٢ - سوال : انسان کيست ؟
جواب : انسان موجودی است که به وضاحت تمام خورسندی خود را به خنده و غم و اندوه خويش را به گريه تمثيل می کند.
١٣ - سوال : اين مهارت و تصرفش چه امتيازی را به وی ثابت می کند ؟
جواب : فقط نموداری و تثبيت لياقت و کفايت عالی خدا داد خود را که از همه موجودات اضافه تر وکاملتر دارد نشان داده روشن می نمايد.
١٤ - سوال : چرا همه موجودات را غير انسان افقی خلق کردند؟


جواب : برای اينکه تا هرچه زودتر سر شان جانب زمين برای اکل و نوش برابر باشد لذا از عروج معنوی بی بهره گرديده اند.
٥ - سوال : چرا انسان را برعکس عمودی در بين همه جانداران روی زمين آفريدند ؟
جواب : برای درک اين راز، اگر قوای روحانی او اوج گرفت مستقيماً به اعلی عليين و اگر نفس برعکس بر او چيره گشت به اسفل السافلين فرو رود.
١٦ - سوال : اين عروج و نزول زادهء چه کيفيت است ؟


جواب : چون روح از حضور ذات کبريا جل جلاله بوده و مظهرش حيات در بدن، وعلم که نمايندهء آن عقل در جسم است اين هر دو را از عالم قدس به وديعت در بادی انسان گذاشته اند و هکذا نفس که جوهر عالم خبث يا جهان سفلی يا ارض ماست نيز در آن مستقر گرديده است ازينرو هر واحد می کوشد تا به جانب اصل خود متوصل گردد يعنی اگر روح قوی شد شخص مستقيماً به اعلی عليين عروج نمايد واگر نفس غالب گشت انسان را به اسفل السافلين فرو برد.


١٧ - سوال : اگر حالت روح و نفس در انسان مساوی شد پس جايگاه همچو اشخاص در کجا خواهد بود ؟
جواب : اصل مطلب در همه اين صحنه ها، امتحان دادن و در نتيجه معرفت به او تعالی جل جلاله يافتن ودرک عظمت، جلال و کمال خالق زمين و آسمان را کردن و ديگر اشيا عيان و نهان را به ايمان کامل دال بر کمال و جمال يکتای او جل جلاله دانستن و بی ضد و بی مانند شمردن، قسمتی از طرق ارتباط به وی جل شانه بوده، علامتش اينست که مالکان اين دولت در هر جا و هر وقت برای خوشنودی او تعالی جل جلاله بدون کدام نظرداشت به خلق الله خوبی و نيکوييها کنند.


به روی اين معيار چون خدای متعال جل جلاله همه اکرام، احسان، انعام، لطف و مهربانی که از ابتداء خلقت به ما روا داشته و او جلت عظمته به داشتن ذره يی ايمان شخص نافرمان (عاصی) را اگر به شفاعت کدام صالخ از بندگان او نجات نيافت در دوزخ عذاب را تا مدت معين چشيده، سپس بروی اصل ايمان که با او بوده از آنجا کشيده به جايگاه وی به يکی از جنت ها يا برزخ قرارش دهند.


١٨ - سوال : آيا اين شفاعت تنها از نيکان بشر در باره عاصيان پذيرفته می شود؟
جواب : نه خير، اگر دل کدام بنده يا غيره جانداران را در حاليکه به کدام مصيبت گرفتار بوده به جای آورده و حاجتش را شخص روا کرد، به واسطه دعای نيک آن موجود نيز نجات يابد و هکذا اگر کدام حيوان يا جاندار کوچک مثل مور و غيره که مضر نباشد اگر به کدام احسان يا نيکی که به نجات او نموده بود درين صورت نيز به شفاعت چنين جاندار ضعيف مورد عفو خدای عظيم و رحيم جل جلاله قرار گيرد.


١٩ - سوال : انسان کيست ؟
جواب : انسان موجودی که دار و ندار ظاهری خود را اگر برای رضای خدا جل جلاله و صانع يکتای خويش به غرض آرامی خلق الله در پرتو خدا پرستی صرف نمايد بی شک عالم بقا را کمايی نموده و در اولاد بشر هم نام نيک به دست خواهد آورد. و اين دولت زادهء تقويه بطری ايمان وقوای روحانی باشد و اگر برای ايفای هوا و هوس و فسق و فجور صرف نمود بدا به حالش که مأخوذ به حضور آن منعم اين همه انعام و اولاد مظلوم انسان گردد.
1- پیشگفتار
2- ایده روح از کجا آمده است؟
3- بررسی علمی و فلسفی روح
3.1- تاریخچه مختصری از روح و تعاریف آن.
3.2- تناقضات در تعریف روح.


3.3- آیا حیات انسان به روح وابسته است؟
3.4- آیا هوشیاری انسان به روح وابسته است؟
4- پیامبر اسلام و قرآن و نظرات اسلامی پیرامون روح
5- بررسی دلایل رایج برای باور به روح
5.1- احضار روح
5.2- دژاوو
5.3- رویا دیدن در هنگام خواب


5.4- رویاهای صادقه
6- نتیجه گیری
7- توضیحات

1- پیشگفتار
مسئله وجود روح از مسائل بسیار اساسی در میان باورهای دینی و همچنین از کهن ترین باورهای انسانی است که در میان بسیاری از ملل رایج بوده و هنوز هم رایج است. بسیاری از دین خویان اعتقاد دارند حیات آنها تنها محدود به جسم آنها نمیشود و هر انسانی علاوه بر وجود مادی خود وجودی فرا مادی نیز دارد که به آن روح گفته میشود. بر اساس باورهای اسلامی این روح در هنگامی که انسان خلق میشود به بدن او وارد میشود و بعد از مرگ او از بدن خارج میشود. این در حالی است که انقلاب علمی که در تاریخ بشر شکل گرفت تمام مفاهیم ماوراء طبیعی را از دنیای علم بیرون انداخت و به همین دلیل چیزی به نام روح در هیچ یک از رشته های علمی امروز به رسمیت شناخته نمیشود. از آنجا که زیر سوال رفتن روح باعث به زیر سوال رفتن بسیاری از باورهای دینی میشود و از آنجا که وجود روح باعث میشود افراد زیادی به وجود "دنیایی فراتر" (1) از دنیای حقیقی که روبروی ما است میشود و از آنجا که مسئله وجود روح همواره از خداناباوران و خردگرایان پرسش میشود، شایسته است که پیرامون آن توضیحاتی داده شود.


وجود روح توسط بسیاری از خداناباوران و خردگرایان انکار میشود. اثبات عدم وجود پدیده ای مثل روح بسیار دشوار است. تصور کنید عده ای به موجودی نامرئی و غیر مادی به نام "گوراگورا" اعتقاد داشته باشند و ادعا کنند گوراگورا موجودی است که در هنگام عطسه کردن نزد انسانها می آید و انسانها را میبوسد. و بوسه او سبب عطسه انسانها میشود. هیچ کس نمیتواند گوراگورا را ببیند و یا او را لمس کند. حال آیا کسی میتواند اثبات کند که گوراگورا وجود ندارد؟ این باورمندان به گوراگورا ممکن است به شما بگویند هر گاه او شما را ببوسد شما عطسه کرده اید و هر گاه شما را نبوسد عطسه نخواهید کرد، و اگر شما این باور آنها را انکار کنید، آنها از شما خواهند پرسید، پس انسان برای چه عطسه میکند؟ اگر دلیلی

علمی برای عطسه پیدا کنید و به آنها بگویید که عطسه کردن به این دلیل و به آن دلیل علمی است که اتفاق می افتد، ممکن است معتقدان به گوراگورا به شما بگویند "خوب ما نیز منکر این دلایل علمی نیستیم، اما گوراگورا هم همزمان با آن دلایل علمی شما را میبوسد، و اگر گوراگورا وجود نداشته باشد و شما را نبوسد شما هرگز عطسه نخواهید کرد."


قضیه روح هم بسیار شباهت به مسئله گوراگورا دارد. روح از نظر گروهی از کسانیکه به وجود آن اعتقاد دارند دلیل اصلی و جوهر حیات است یعنی حیات وقتی آغاز میشود که روح به بدن وارد میشود و وقتی پایان میگیرد که روح از بدن خارج میشود، و از آنجا که روح پدیده ای طبیعی (Natural) نیست در حوزه بررسی علمی قرار نمیگیرد، و از نظر کسانیکه به ماوراء طبیعت (Supernatural) (فراطبیعت گرایی، سوپر ناچورالیسم چیست؟) اعتقاد ندارند چون مدارک و دلایلی برای اعتقاد به چنین موضوعی وجود ندارد، همین ماوراء طبیعی بودن روح دلیل خوبی است برای انکار وجود آن. اما اگر وجود ماوراء طبیعت را ممکن فرض کنیم، نمیتوان اثبات کرد که روح وجود ندارد، مگر اینکه در وجود و تعریف روح تناقضی با خود آن و یا با سایر اصول استوار یافت شود و از اصل محال بودن اجماع نقیضین (تناقض چیست؟) اثبات کرد که وجود روح محال است. اما این نوشتار به یافتن و بحث کردن پیرامون چنین تناقضاتی نخواهد پرداخت، این نوشتار بیشتر تحلیلی علمی، تاریخی و فلسفی است از پدیده روح و همچنین تلاشی است برای پاسخ دادن به پرسشهای رایج در این زمینه و رد دلایل رایج غلطی که معمولاً برای اثبات وجود روح از

انسان و روح


خواص و حالات روح در ظاهر و باطن انسان
١ - سوال : تفاوت خواص باطنی يا معنوی انسان با ديگر حيوانات چيست ؟
جواب : حيا و خجالت دو عامل خاص انسانست که در حالات معين و اماکن خاصه به پيش آمدهای دوست دارترين خود از حيا نمی بيند و می پرهيزد، که در اين مختصر، حقيقت اين کيفيت به خوبی نشايد قابل فهم باشد.
٢ - سوال : انسان کيست ؟
جواب : انسان موجودی که دارای صفاييت ظاهری و باطنی عالی است و از جمله خجالت و حيا نيز يکی از خواص معنوی عالی انسان بوده و در حال اقدام به کدام کار ممنوع از قوانين مدنی يا شرعی يا فاميلی، هرگاه تحت غرايز جنسی و نفس قرار گيرد و کسيکه بر امتناع آن قانون وارد باشد، بروی رسد و او را ببيند از خجالت، بدون مخالفت، خود را باطناً به نا آرامی شديد مواجه می بيند.
٣ - سوا ل : انسان کيست ؟
جواب : انسان موجودی که اگر از نگاه نفس يا روح تکامل کرده باشد باطناً بيست تا سی تا صد يا بالاتر مثل خود بزرگتر معلوم می شود (اما به ديدهء نيکان بشر، فرشتگان و شياطين) – مولانا بلخی گويد: تن ز جان و جان ز تن مستور نيست
ليک کس را ديد جان دستور نيست


٤ - سوال : انسان کيست ؟
جواب : يگانه موجودی که قسمتی از ديد و واديدهای نظری و معنوی خود را در خواب عيناً به کيف و شان کامل می بيند بعداً همه و يا پارهء از آن را پس از بيداری در بين موجوات روی زمين بازگو کرده می تواند، چرا و اين چه کيفيت است که رخ ميدهد چرا غور نمی نمايد؟ آری! ثابت کنندهء حقيقت ماهيت روح نامکمل شده بشريت باشد.
٥ - سوال : اساساً انسان داری چه نيروی نامرئی است ؟


جواب : انسان موجودی است بين دو دستگاه نشراتی خير و شر، که بی اراده و با اراده همواره مشغول خود و ماحول خويش است، تا کدامين غالب آيد و وی را بدانسو کشد.
٦ - سوال : پس به چه صورت انسان به مقام اعلی رسيده و به چه کوايف پست می شود؟


جواب : هرگاه به پيروی از نفس، به حضيض ذلت و انتهای دنائت گرايد، ظاهراً انسان اما باطناً حيوان درنده، بسيار نيرنگ باز و دغل پيشه است که به استفاده از مقام انسانيت بهره کشی های سوء می نمايد، زيرا قوای روحانيش به مرتبهء روح حيوانی رسيده باشد. اما اينقدر تفاوت دارد که به همچو اشخاص بازهم با همين حالت، بازگشت به سوی خدا جل جلاله ميسر است که اگر بکوشد دارای مقام و يا رتبهء کامل حقيقت انسانی گردد و نيز برعکس تا زمانيکه روح او مستشعر مقام جان نشود و نفسش به مطمئنه مبدل نگردد احتمال فيصد (٢٥ تا ٣٠) لغزش او ممکن باشد.


٧ - سوال : انسان کيست ؟
جواب : انسان موجودی که کلانی باطنی او را اکثراً نه او بيند و نه ديگران، خواه از نگاه نفس باشد يا از صفائيت روح، اما کلانی ظاهری او را به کدام تصرفی که يافت از قبيل علم، ثروت يا قدرت يا شهرت های صادق و کاذب که بی بقاست، هر کس ديده تواند.
٨ - سوال : ديگر از صفات معنوی عالی انسانی چيست ؟


جواب : اکثراً در حال حمله به دفاع قوای بالمثل، مانند ديگر حيوانات بنابر عقل سليم پاسخ نمی دهد و می سنجد مگر که قدرت جانب بر او از کدام نگاه فزونی داشته و حياتش به خطر باشد در صورتيکه خود را در مقابلش لاشی و بی قدرت بيند اينجاست که به الحاح يا وسيلهء ديگر دفاع معنوی پرداخته بدين ترتيب رقت قلب او را به خود متوجه می سازد.
٩ - سوال : اگر روشنی بيشتر اندازند ؟


جواب : بلی انسان های سليم علاوه از احساس آلام جسم يا روح ديگران حمله را بر مال و شرف نيز بد می بينند که در چنين موارد پختگان شان به تأمل و عاجل طبيعتان شان بدون درنگ پاسخ داده دفاع می کنند.
١٠ - سوال : انسان کيست ؟
حواب :انسان موجودی که به حکم استيلای حب رياست، بر جانداران ديگر که از خود ضعيف تر بيند و يا در مقام تصرف، خود را بر او غالب يابد بر وی حمله نکند و آزار ندهد و اگر برعکس او را رقيب خود يافت می کوشد تا به هر نوع شود وی را از پا بياندازد و به مقام تسليم آرد.
١١ - سوال : انسان کيست ؟


جواب : انسان موجودی دارای استعداد خدا داد که به هر پيمانه بخواهد می تواند در کار های نيک و بد به شکل نهائی از آن بهره گيری کرده و کارروائی کند.
١٢ - سوال : انسان کيست ؟
جواب : انسان موجودی است که به وضاحت تمام خورسندی خود را به خنده و غم و اندوه خويش را به گريه تمثيل می کند.
١٣ - سوال : اين مهارت و تصرفش چه امتيازی را به وی ثابت می کند ؟
جواب : فقط نموداری و تثبيت لياقت و کفايت عالی خدا داد خود را که از همه موجودات اضافه تر وکاملتر دارد نشان داده روشن می نمايد.
١٤ - سوال : چرا همه موجودات را غير انسان افقی خلق کردند؟


جواب : برای اينکه تا هرچه زودتر سر شان جانب زمين برای اکل و نوش برابر باشد لذا از عروج معنوی بی بهره گرديده اند.
٥ - سوال : چرا انسان را برعکس عمودی در بين همه جانداران روی زمين آفريدند ؟
جواب : برای درک اين راز، اگر قوای روحانی او اوج گرفت مستقيماً به اعلی عليين و اگر نفس برعکس بر او چيره گشت به اسفل السافلين فرو رود.
١٦ - سوال : اين عروج و نزول زادهء چه کيفيت است ؟


جواب : چون روح از حضور ذات کبريا جل جلاله بوده و مظهرش حيات در بدن، وعلم که نمايندهء آن عقل در جسم است اين هر دو را از عالم قدس به وديعت در بادی انسان گذاشته اند و هکذا نفس که جوهر عالم خبث يا جهان سفلی يا ارض ماست نيز در آن مستقر گرديده است ازينرو هر واحد می کوشد تا به جانب اصل خود متوصل گردد يعنی اگر روح قوی شد شخص مستقيماً به اعلی عليين عروج نمايد واگر نفس غالب گشت انسان را به اسفل السافلين فرو برد.


١٧ - سوال : اگر حالت روح و نفس در انسان مساوی شد پس جايگاه همچو اشخاص در کجا خواهد بود ؟
جواب : اصل مطلب در همه اين صحنه ها، امتحان دادن و در نتيجه معرفت به او تعالی جل جلاله يافتن ودرک عظمت، جلال و کمال خالق زمين و آسمان را کردن و ديگر اشيا عيان و نهان را به ايمان کامل دال بر کمال و جمال يکتای او جل جلاله دانستن و بی ضد و بی مانند شمردن، قسمتی از طرق ارتباط به وی جل شانه بوده، علامتش اينست که مالکان اين دولت در هر جا و هر وقت برای خوشنودی او تعالی جل جلاله بدون کدام نظرداشت به خلق الله خوبی و نيکوييها کنند.
به روی اين معيار چون خدای متعال جل جلاله همه اکرام، احسان، انعام، لطف و مهربانی که از ابتداء خلقت به ما روا داشته و او جلت عظمته به داشتن ذره يی ايمان شخص نافرمان (عاصی) را اگر به شفاعت کدام صالخ از بندگان او نجات نيافت در دوزخ عذاب را تا مدت معين چشيده، سپس بروی اصل ايمان که با او بوده از آنجا کشيده به جايگاه وی به يکی از جنت ها يا برزخ قرارش دهند.


١٨ - سوال : آيا اين شفاعت تنها از نيکان بشر در باره عاصيان پذيرفته می شود؟
جواب : نه خير، اگر دل کدام بنده يا غيره جانداران را در حاليکه به کدام مصيبت گرفتار بوده به جای آورده و حاجتش را شخص روا کرد، به واسطه دعای نيک آن موجود نيز نجات يابد و هکذا اگر کدام حيوان يا جاندار کوچک مثل مور و غيره که مضر نباشد اگر به کدام احسان يا نيکی که به نجات او نموده بود درين صورت نيز به شفاعت چنين جاندار ضعيف مورد عفو خدای عظيم و رحيم جل جلاله قرار گيرد.


١٩ - سوال : انسان کيست ؟
جواب : انسان موجودی که دار و ندار ظاهری خود را اگر برای رضای خدا جل جلاله و صانع يکتای خويش به غرض آرامی خلق الله در پرتو خدا پرستی صرف نمايد بی شک عالم بقا را کمايی نموده و در اولاد بشر هم نام نيک به دست خواهد آورد. و اين دولت زادهء تقويه بطری ايمان وقوای روحانی باشد و اگر برای ايفای هوا و هوس و فسق و فجور صرف نمود بدا به حالش که مأخوذ به حضور آن منعم اين همه انعام و اولاد مظلوم انسان گردد.
1- پیشگفتار
2- ایده روح از کجا آمده است؟
3- بررسی علمی و فلسفی روح
3.1- تاریخچه مختصری از روح و تعاریف آن.
3.2- تناقضات در تعریف روح.


3.3- آیا حیات انسان به روح وابسته است؟
3.4- آیا هوشیاری انسان به روح وابسته است؟
4- پیامبر اسلام و قرآن و نظرات اسلامی پیرامون روح
5- بررسی دلایل رایج برای باور به روح


5.1- احضار روح
5.2- دژاوو
5.3- رویا دیدن در هنگام خواب
5.4- رویاهای صادقه
6- نتیجه گیری
7- توضیحات

1- پیشگفتار
مسئله وجود روح از مسائل بسیار اساسی در میان باورهای دینی و همچنین از کهن ترین باورهای انسانی است که در میان بسیاری از ملل رایج بوده و هنوز هم رایج است. بسیاری از دین خویان اعتقاد دارند حیات آنها تنها محدود به جسم آنها نمیشود و هر انسانی علاوه بر وجود مادی خود وجودی فرا مادی نیز دارد که به آن روح گفته میشود. بر اساس باورهای اسلامی این روح در هنگامی که انسان خلق میشود به بدن او وارد میشود و بعد از مرگ او از بدن خارج میشود. این در حالی است که انقلاب علمی که در تاریخ بشر شکل گرفت تمام مفاهیم ماوراء طبیعی را از دنیای علم بیرون انداخت و به همین دلیل چیزی به نام روح در هیچ یک از رشته های علمی امروز به رسمیت شناخته نمیشود. از آنجا که زیر سوال رفتن روح باعث به زیر سوال رفتن بسیاری از باورهای دینی میشود و از آنجا که وجود روح باعث میشود افراد زیادی به وجود "دنیایی فراتر" (1) از دنیای حقیقی که روبروی ما است میشود و از آنجا که مسئله وجود روح همواره از خداناباوران و خردگرایان پرسش میشود، شایسته است که پیرامون آن توضیحاتی داده شود.


وجود روح توسط بسیاری از خداناباوران و خردگرایان انکار میشود. اثبات عدم وجود پدیده ای مثل روح بسیار دشوار است. تصور کنید عده ای به موجودی نامرئی و غیر مادی به نام "گوراگورا" اعتقاد داشته باشند و ادعا کنند گوراگورا موجودی است که در هنگام عطسه کردن نزد انسانها می آید و انسانها را میبوسد. و بوسه او سبب عطسه انسانها میشود. هیچ کس نمیتواند گوراگورا را ببیند و یا او را لمس کند. حال آیا کسی میتواند اثبات کند که گوراگورا وجود ندارد؟ این باورمندان به گوراگورا ممکن است به شما بگویند هر گاه او شما را ببوسد شما عطسه کرده اید و هر گاه شما را نبوسد عطسه نخواهید کرد، و اگر شما این باور آنها را انکار کنید، آنها از شما خواهند پرسید، پس انسان برای چه عطسه میکند؟ اگر دلیلی

علمی برای عطسه پیدا کنید و به آنها بگویید که عطسه کردن به این دلیل و به آن دلیل علمی است که اتفاق می افتد، ممکن است معتقدان به گوراگورا به شما بگویند "خوب ما نیز منکر این دلایل علمی نیستیم، اما گوراگورا هم همزمان با آن دلایل علمی شما را میبوسد، و اگر گوراگورا وجود نداشته باشد و شما را نبوسد شما هرگز عطسه نخواهید کرد."


قضیه روح هم بسیار شباهت به مسئله گوراگورا دارد. روح از نظر گروهی از کسانیکه به وجود آن اعتقاد دارند دلیل اصلی و جوهر حیات است یعنی حیات وقتی آغاز میشود که روح به بدن وارد میشود و وقتی پایان میگیرد که روح از بدن خارج میشود، و از آنجا که روح پدیده ای طبیعی (Natural) نیست در حوزه بررسی علمی قرار نمیگیرد، و از نظر کسانیکه به ماوراء طبیعت (Supernatural) (فراطبیعت گرایی، سوپر ناچورالیسم چیست؟) اعتقاد ندارند چون مدارک و دلایلی برای اعتقاد به چنین موضوعی وجود ندارد، همین ماوراء طبیعی بودن روح دلیل خوبی است برای انکار وجود آن. اما اگر وجود ماوراء طبیعت را ممکن فرض کنیم، نمیتوان اثبات کرد که روح وجود ندارد، مگر اینکه در وجود و تعریف روح تناقضی با خود آن و یا با سایر اصول استوار یافت شود و از اصل محال بودن اجماع نقیضین (تناقض چیست؟) اثبات کرد که وجود روح محال است. اما این نوشتار به یافتن و بحث کردن پیرامون چنین تناقضاتی نخواهد

پرداخت، این نوشتار بیشتر تحلیلی علمی، تاریخی و فلسفی است از پدیده روح و همچنین تلاشی است برای پاسخ دادن به پرسشهای رایج در این زمینه و رد دلایل رایج غلطی که معمولاً برای اثبات وجود روح از آنها استفاده میشود.
زیرا همانگونه که در مورد گوراگورا یک انسان خردگرا (خردگرایی چیست؟) میتواند به دلیل اینکه مدارک علمی معتبر یا دلایل صحیح فلسفی برای اثبات وجود آن وجود نداشته باشد و در نتیجه به دلیل اینکه ایده وجود گوراگورا از فیلتر خرد عبور نمیکند منکر وجود گوراگورا شود، در مورد روح نیز دقیقاً مسئله به همین صورت است. در این نوشتار این واقعیت را که آنچه باورمندان به وجود روح معمولاً به عنوان دلایل خود برای اعتقاد به وجود روح بیان میکنند دلایل درستی نیستند نشان خواهیم داد، و نتیجه آن خواهد بود که در خواهیم یافت دلایل معتبری برای اعتقاد به روح وجود ندارد. بنابر این وجود روح را میتوان تنها به دلیل اینکه دلایل معتبری برای اعتقاد به آن وجود ندارد انکار کرد و نشان داد که این اعتقاد برخواسته از نادانی قدما بویژه افلاطون است که وارد باورهای دینی شده است. لذا خردمندانه ترین جایگاه نسبت به قضیه روح، جایگاه انکار است، مگر اینکه دلایل معتبری برای نفی وجود آن انکار شود.

2- ایده روح از کجا آمده است؟
نخستین چیزی که باعث شد انسانها به روح روی بیاورند مسئله حیات بود. انسانها همواره بدنبال این بوده اند که ببینند حیات چیست و از کجا آمده است و پاسخ این پرسش خود را در یافتن فرق انسان زنده و انسان مرده جستجو میکردند تا اینکه بتوانند حیات را توضیح دهند و درک کنند. باورهای دینی اکثراً برخواسته از تلاش انسانهای بدوی و اولیه هستند، برای توضیح دادن چیزهایی که امروز علم به توضیح آنها میپردازد. بشر اولیه همواره در تلاش برای توضیح این مسئله و پاسخ به سایر پرسشهای اساسی اش دست به خلقت موجوداتی تخیلی و غیر طبیعی زده است که ارواح یکی از آن چیزها هستند.


در نظر انسانهای اولیه ابتدائی ترین و آشکار ترین تفاوتی که بین موجودی زنده و موجودی غیر زنده دیده میشود این است که انسان زنده نفس میکشد و انسان مرده نفس نمیکشد. لذا این تنفس در نظر بسیاری از انسانهای اولیه بعنوان جوهر اصلی حیات مطرح شد، یعنی هرآنچه نفس بکشد از نظر ایشان زنده مینمود و هر آنچه زنده نبود نفس نمیکشید. برای همین است که روح همواره بطور مستقیم یا بطور غیر مستقیم در کتابهای دینی با تنفس در ارتباط است. در تورات روح با کلمه نشاما (נפשׁ) توصیف شده است، این کلمه دقیقاً همان کلمه ای است که برای نفس نیز استفاده میشود. در انجیل نیز که اصل آن به زبان یونانی نوشته شده است برای روح از کلمه سوکی (ψυχή) استفاده شده است و این کلمه دقیقاً به معنی نفس و نفس کشیدن است. این کلمات هم در تورات و هم در انجیل بارها با معانی و مفاهیم دیگر همچون تنفس و حیات نیز استفاده شده اند. کلمه (Spirit) در زبان انگلیسی نیز خویشاوند با تنفس در زبان لاتین است. مصریان باستان نیز کلمه "کا" را برای توصیف ارواح استفاده میکردند که این کلمه نیز به معنی "تنفس" است، حتی در آیین هندو و همچنین در آیین بودایی نیز روح را (Ātman) میخوانند که برابر با تنفس است. روح حتی در قرآن نیز با نفس کشیدن درآمیخته است. الله بر اساس قرآن روح خود را درون کالبد انسان می دمد، یا بعبارت دیگر "فوت" میکند.
سوره سجده آیه 9
ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِن رُّوحِهِ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَّا تَشْكُرُونَ.
آنگاه بالای او راست ، کرد و از روح خود در آن بدميد و برايتان گوش و چشمها و دلها آفريد چه اندک شکر می گوييد.

آنها استفاده میشود.
زیرا همانگونه که در مورد گوراگورا یک انسان خردگرا (خردگرایی چیست؟) میتواند به دلیل اینکه مدارک علمی معتبر یا دلایل صحیح فلسفی برای اثبات وجود آن وجود نداشته باشد و در نتیجه به دلیل اینکه ایده وجود گوراگورا از فیلتر خرد عبور نمیکند منکر وجود گوراگورا شود، در مورد روح نیز دقیقاً مسئله به همین صورت است. در این نوشتار این واقعیت را که آنچه باورمندان به وجود روح معمولاً به عنوان دلایل خود برای اعتقاد به وجود روح بیان میکنند دلایل درستی نیستند نشان خواهیم داد، و نتیجه آن خواهد بود که در خواهیم یافت دلایل معتبری برای اعتقاد به روح وجود ندارد. بنابر این وجود روح را میتوان تنها به دلیل اینکه دلایل معتبری برای اعتقاد به آن وجود ندارد انکار کرد و نشان داد که این اعتقاد برخواسته از نادانی قدما بویژه افلاطون است که وارد باورهای دینی شده است. لذا خردمندانه ترین جایگاه نسبت به قضیه روح، جایگاه انکار است، مگر اینکه دلایل معتبری برای نفی وجود آن انکار شود.

2- ایده روح از کجا آمده است؟
نخستین چیزی که باعث شد انسانها به روح روی بیاورند مسئله حیات بود. انسانها همواره بدنبال این بوده اند که ببینند حیات چیست و از کجا آمده است و پاسخ این پرسش خود را در یافتن فرق انسان زنده و انسان مرده جستجو میکردند تا اینکه بتوانند حیات را توضیح دهند و درک کنند. باورهای دینی اکثراً برخواسته از تلاش انسانهای بدوی و اولیه هستند، برای توضیح دادن چیزهایی که امروز علم به توضیح آنها میپردازد. بشر اولیه همواره در تلاش برای توضیح این مسئله و پاسخ به سایر پرسشهای اساسی اش دست به خلقت موجوداتی تخیلی و غیر طبیعی زده است که ارواح یکی از آن چیزها هستند.


در نظر انسانهای اولیه ابتدائی ترین و آشکار ترین تفاوتی که بین موجودی زنده و موجودی غیر زنده دیده میشود این است که انسان زنده نفس میکشد و انسان مرده نفس نمیکشد. لذا این تنفس در نظر بسیاری از انسانهای اولیه بعنوان جوهر اصلی حیات مطرح شد، یعنی هرآنچه نفس بکشد از نظر ایشان زنده مینمود و هر آنچه زنده نبود نفس نمیکشید. برای همین است که روح همواره بطور مستقیم یا بطور غیر مستقیم در کتابهای دینی با تنفس در ارتباط است. در تورات روح با کلمه نشاما (נפשׁ) توصیف شده است، این کلمه دقیقاً همان کلمه ای است که برای نفس نیز استفاده میشود. در انجیل نیز که اصل آن به زبان یونانی نوشته شده است برای روح از کلمه سوکی (ψυχή) استفاده شده است و این کلمه دقیقاً به معنی نفس و نفس کشیدن است. این کلمات هم در تورات و هم در انجیل بارها با معانی و مفاهیم دیگر همچون تنفس و حیات نیز استفاده شده اند. کلمه (Spirit) در زبان انگلیسی نیز خویشاوند با تنفس در زبان لاتین است. مصریان باستان نیز کلمه "کا" را برای توصیف ارواح استفاده میکردند که این کلمه نیز به معنی "تنفس" است، حتی در آیین هندو و همچنین در آیین بودایی نیز روح را (Ātman) میخوانند که برابر با تنفس است. روح حتی در قرآن نیز با نفس کشیدن درآمیخته است. الله بر اساس قرآن روح خود را درون کالبد انسان می دمد، یا بعبارت دیگر "فوت" میکند.
سوره سجده آیه 9
ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِن رُّوحِهِ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَّا تَشْكُرُونَ.
آنگاه بالای او راست ، کرد و از روح خود در آن بدميد و برايتان گوش و چشمها و دلها آفريد چه اندک شکر می گوييد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید