بخشی از مقاله

چکیده

زیست جهان ما از پدیدارها و واقعیت ها تشکیل شده است که شامل پدیدارهای محسوس و نامحسوس هستند که طبیعت از جمله پدیدارهای عینی و محسوس است که ارتباط تنگاتنگ و مستقیم با انسان و مکان زندگی اش دارد. انسان برای بودن و رهایی از گم شدن در جهان نیازمند به خلق مکان است و طبیعت را که یکی از عناصر ساختاری مکان است را به خدمت می گیرد تا به مکان زندگی اش معنا بخشد و به روح مکان نایل شود. معماری آن حقیقتی است که نیروهای موجود در طبیعت را گردآوری و در مکان انسان ساخت به عینیت تبدیل می کند تا به روح مکان دست یابد.

برای نیل به این هدف انسان نیازمند ادراک ، شناخت و فهم مکان های طبیعی بر اساس ویژگی های عناصر پایه ای - آسمان،زمین و نور - است و همچنین شناخت عناصر طبیعی سازنده مکان - گیاه،آب و سنگ - که پیوند آسمان و زمین را نیز سبب می شود. اما در این روند علاوه بر عینیات توجه به ذهنیات نیز لازم می باشد. در این پژوهش عناصر ساختاری مکان با تاکید بر طبیعت و محیط طبیعی و ارتباط بین طبیعت و مکان انسان ساخت از دیدگاه شولتز و در نهایت چگونگی عینیت بخشی به طبیعت و گردآوری نیروهای موجود در آن با نمادین سازی ، تکمیل سازی و نمایان سازی طبیعت در مکان انسان ساخت و چگونگی رسیدن به روح مکان با معنا بخشی از طریق جهت یابی و این همان سازی بررسی می شود. روش تحقیق از طریق مطالعات کتابخانه ای و ارائه نتیجه به صورت مدل و نمودار می باشد.

کلید واژه ها : معنا، طبیعت، مکان انسان ساخت، روح مکان، پدیدارشناسی

مقدمه
هنگامی که خدا به آدم گفت : » تو بر روی زمین تبعیدی و سرگشته خواهی بود« اصلی ترین مساله انسان را فرا رویش گذاشت :گذر از آستانه و بازیابی مکان از دست داده - شولتز،. - 40:1388 از دیدگاه هایدگر پدیدارشناسی فضا، رابطه آدمی با مکان ها و ازراه مکان ها با فضاها  و نحوه هست بودن اوست.  رابطه انسان با فضا،  چیزی جز باشیدن، به معنای گوهرین آن نیست. در پژوهش های شولتز پیرامون روح مکان 1980 تکیه او بر اندیشه هایدگر پیرامون هویت مکان در معماری منعکس است . هر مکان پدیده ای کیفی و کامل است و نمی توان آن را به هیچ یک از ویژگی هایش از جمله مناسبات فضایی تقلیل داد، مکان تمامیتی از چیزها ست - . - Norberg Schulz, 1980

شولتز اهمیت مکان در معماری را به جستجو در راه معماری با معنا نسبت می دهد : معماری چون اثر هنری اشیای مهمتر یا ارزش ها را برای ما تجسم می بخشد . فضا تنها زمانی در نظرمان زنده جلوه می کند که به منظومه ای از مکان های بامعنا بدل شود.شولتز پدیدارشناسی در معماری را به عنوان پدیدارشناسی محیطی معرفی می کند و موضوع آن را طبیعت و ساختار مکان در پیوند با زندگی می داند. او ذکر می کند که زمانی که چیزی رخ می دهد ما می گوییم برجا شد.این گفته بر این امر دلالت دارد که جا یا مکان به بخش درونی و ذاتی زیستBجهان شکل می دهد. انسان از ابتدا دریافته است که طبیعت از عناصر وابسته ای تشکیل یافته است که وجوه بنیادین بودن را بیان می کند.

چشم اندازی که در آن می زید جریان صرف پدیده ها نیست، بلکه دارای ساختار بوده و به معناها تجسد می بخشد. این ساختارها و معانی ،اسطوره شناسی - کیهان پژوهی و کیهان شناسی - را که باشیدن را بنیان نهاده، بوجود آورده است - پدیدارشناسی اساطیر،در دست چاپ - . در کل هر فهمی از محیط طبیعی ناشی از تجربه آغازین طبیعت به عنوان نیروهای زنده است - . - Frankfort,1949,12 بدینسان انسان در طبیعت ریشه دوانده و وابسته به نیروهای طبیعی بوده است. رشد قابلیت های ذهنی انسان از تحصیل چنین کیفیات پراکنده، تا تجارب منسجم تری که در آن اجزا و روابط متقابل در حالتی عام و کلی فهمیده می شود، تداوم می یابد - شولتز،. - 43:1388

در کل رابطه فهم پدیدارهای طبیعی چهار مقوله چیز، نظم، خصلت و نور معناها را پوشش می دهند . این مقولات به صورت سنتی به ترتیب با آسمان زمین و روان همبسته بوده اند. بدین سان است که آنها با آنچه که هایدگر »چهاریده« می نامد، مرتبط اند - . - Heidegger.151 باشیدن مبتنی بر حفاظت از چهارگانگی است که در کل به معنای نگهداری چهارگانگی در آن چیزی است که انسان ها در آن می مانند: در » چیزها. - Heidegger.149 - « گوهر یک چیز در گرد هم آوردن آن نهفته است. ساختن یک چیز یعنی در _اثرB نشاندن حقیقت. مکان چنین چیزی است، و خود واقعیتی است شاعرانه - شولتز،. - 240:1388

ما ساختن مکان ها را معماری می نامیم. انسان به واسطه بنا نهادن، به معناها حضور عینی می بخشد و بناها را گردهم می آورد تا شکل زندگی اش را به عنوان یک کلیت، عینیت داده و نمادینه سازد. بدین سان جهان روزانه ی او به خانه ای معنادار تبدیل می شود که می تواند در آن باشد - 1969 ،. - Rapportهدف از انجام این پژوهش به دلیل ارتباط ناگسستنی انسان و طبیعت، شناخت نیروهای موجود در طبیعت و معناهای نهفته موجود در آن و تاکید بر نقش بسزای آن در رسیدن به روح مکان معماری از دیدگاه پدیدارشناسی می باشد. این پژوهش در انتها سعی در ارایه مدل و نموداری است که روند رسیدن به روح مکان از طریق طبیعت با تکیه بر نظریه پردازان پدیدارشناسی را نشان می دهد.

-1  سوالات و فرضیه تحقیق

1-2 سوالات چگونه می توان نیروهای موجود در طبیعت را در مکان به عینیت تبدیل کرد؟

طبیعت از چه طریق با مکان انسان ساخت ارتباط برقرار می کند؟ چگونه طبیعت انسان را به روح مکان نائل می کند؟

2-2 فرضیه به نظر می رسد انسان با فهم نیروهای مکان های طبیعی و گردآوری آن ها، از طریق نمادین سازی، نمایان سازی و تکمیل سازی

می تواند طبیعت را در مکان انسان ساخت به عینیت تبدیل کند و همچنین طبیعت از طریق این همان سازی و جهت گیری با مکان انسان ساخت ارتباط برقرار می کند و به آن معنا می بخشد و می تواند از این طرق به روح مکان دست پیدا کند.

-2  روش تحقیق
روش تحقیق این پژوهش با بیانی تحلیلی توصیفی با تکیه بر رویکرد پدیدارشناسی و نظریه پردازان در حوزه پدیدارشناسی معماری از جمله شولتز می باشد و در انتها با ارایه مدل و نمودار حاصل از تحلیل ها خاتمه می یابد. لازم به ذکر است با توجه به روش تحقیق کیفی پدیدارشناسی نگارنده در پژوهشی دیگر سعی در بررسی موضوع ذکر شده در یک نمونه موردی می باشد تا نظریات و نتایج بدست آمده به عینیت تبدیل شده و به هدف خود نائل شود.

-3  روح مکان از دیدگاه شولتز

شولتز با نقد نظریه های مدرنیستی بیان می کند که این نظریه ها صرفا براساس داده های کمی شکل گرفته است و ارتباطات کیفی و معنا و واقعیات زندگی در آنها فراموش شده هستند و در نتیجه دچار بی مکانی شده اند و تحت این شرایط انسان بودن و هستی خود را در عالم از یاد برده است.در صورتیکه "در گذشته زندگی بشر صمیمانه با چیزها و مکان پیوند داشت. با وجود سختی زندگی و بی عدالتی اجتماعی ،انسان در مجموع احساس تعلق و هویت می کرد. جهان همچون عالمی از کیفیت ها و معانی تجربه می شد. بنابراین جهانی عمومی بود که مبنایی برای مشارکت و همراهی پدید می آورد" - شولتز،. - 30:1382

از نظر او عالم به عنوان تماییت چیزها ،مجموعه ی صرف عینیات نیست، بلکه ترکیبی زیبا و آرامش بخش از عین و ذهن است. هدف مکان آشکار کردن چیزها در عالم است. بدین معنا که مکان با برآورده کردن آن چیزی که محیط کم و به آن نیاز دارد علاوه بر اینکه محیط را کامل می کند، آن را دارای گستره و محدوده نیز می سازد و یا به مفهومی دیگر قلمرو به وجود می آورد و بدین ترتیب آن را قبل فهم و درک می سازد . که " اساس روان بشر فهم است که به عنوان چیزی در زیر و میان چیزهای با معنا قرار گرفته است.

زمانی که چیزها فهمیده شدند ، آنها نزدیک می شوند و عالم عالم می شود و بشر هویت و اصالتش را می یابد" - شولتز، - 80:1382 شولتز پس از تقسیم بندی حالات فهم انسان از محیط طبیعی، مکان های طبیعی را بر اساس ویژگی های عناصر پایه ای - همچون آسمان و زمین و نور آفتاب - به سه دسته، تقسیم کرده و بیان می کند که چشم اندازهای ذکر شده، الگوهای اولیه مکان های طبیعی اند که می توانند ما را در فهم روح مکان هر وضعیت عینی یاری رسانند و به عنوان گونه هایی مختلف، به ندرت به شکل ناب ظاهر می شوند و اغلب در ترکیب های متنوعی حضور دارند - شولتز،1388، - 71

1-4 طبیعت اولین حالت فهم طبیعی، نیروها را به عنوان آغازین خود برگرفته و آن را به عناصر طبیعی عینی یا »چیزها« مرتبط میکند

. - Schultz.1963 - اغلب کیهان پژوهی های باستانی بر این وجه متمرکز شده و شرح میدهند که چگونه »همه چیز « به وجود آمده است.معمولا آفرینش به صورت آمیزیش عرش و زمین ادراک میشود - . - Eliade, 1963, 239 آمیزش میان عرش و زمین ،آغازگاه تمایز های بیشتر میان چیزهاست K. Clark,1949 - - .اما انواع دیگری از چیزهای طبیعی وجود دارند که حامل معنایند.در »درخت« نیز عرش و زمین با هم یکی میشوند،نه تنها به مفهومی فضایی چرا که درخت از زمین به آسمان برافراشته میشودBبلکه بدین علت که رشد میکند و زنده است - . - Eliade,1963, 269 در کل گیاه تجلی واقیعت زنده و پویا است - . - G.Bachelard, 1964, 185 در

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید