بخشی از مقاله
انقلاب مشروطيت در تبريز و بزرگان آن زمان
چكيده
در سلطنت ناصرالدين شاه به علت امتيازاتي كه به بيگانگان ميداد مردم بسيار خشمگين بودند دست به شورشهايي ميزدند. از جمله مهمترين امتيازاتي كه او به بيگانگان داد قرار داد توتون و تنبكو بود كه به مدت 50 سال بود اما با تلاشهاي روحانيان و مردم بيدار اين قرار داد لغو شد.
پس از سلطنت وي مظفرالدين شاه روي كارآمد، او باز هم سياستهاي نادرست ناصرالدين شاه را پيش گرفت و سبب شد كه مردم باز هم دست به شورشهاي متعدد بزنند و او را سخت در فشار قرار دهند. ناچار وي مجبور به امضاي فرمان مشروطيت شد اما در اين ميان كشورهاي مخالف با آزادي ايران نظير انگلستان و روسيه دست به اقداماتي زند تا ايران را از استقلال در آورند و بسياري از مجاهدان را اعلام كردند. ستارخان از جمله كساني بود كه در جنبش مشروطه تبريز تلاشهاي بسياري نمود. اما انگلستان و روسيه دست از كارهاي زشت خود بر نداشته و همچنان مجاهدان را مورد آزار و اذيت قرار ميدادند.
در اينجا ما با چگونگي اعدام و محاكمهي ثقه الاسلام و موارد ديگري آشنا شديم و همچنين چگونگي مقاومت ستارخان تنها با 38 نفر از ياران خود در برابر روسها مقاومت مردم تبريز، چگونگي آغاز مشروطيت، جنگهاي سختي كه در تبريز رخ داده تحقيق نمودهايم. اين مقاله گوشهاي از فداكاريها و جانبازيها پدران غيرتمند را منعكس ميسازد. در هر صفحهاي در تاريخ انقلاب بزرگ مشروطيت ايران نمونههاي بارزي از عاليترين و ظاهر ميهن پرستي و آزادي خواهي گذشتگان پر افتخار ما ضبط و ثبت شده است. اميد ميرود نسل جوان با آشنايي اين حقايق افتخار آميز، بيش از پيش به وظايف ملي خود توجه پيدا كنيم.
فهرست مطالب
1) تقديم رويدادهاي انقلاب مشروطيت
2) ستارخان
3) باقرخان
4) فروپاشي نظام سلطنتي
5) آغاز انقلاب
6) اعدام مجاهدين در باغ شاه
7) افتتاح مجلس شوراي ملي
8) قانون اساسي مشروطه
9) سلطنت احمدشاه
10) قرار دادهاي 1907، 1915، 1919
11) جنگ در تبريز چگونه آغاز يافت (آغاز جنگ و به هم خوردن انجمن)
12) آمدن بيوكخان و سختي جنگ و تاراج
13) پافشاري گرداني ستارخان
14) جنگهاي سخت
15) باز جنگهاي سخت
16) تلگرافهايي از اسلاميه نشينان
17) ساماني كه به كارها داده شد
18) جنگهاي سخت تر
19) فرداي آنروز
20) كشته شدن نايب محمد اهرايي
21) [ويرايش] اولتيماتوم روسيه تزاري
22) زندگي كودكان در دورههاي مشروطيت
23) مشروطه مشروعه
پيشگفتار
ما براي موضوع تحقيق تاريخ جست و جوهاي زيادي كرديم و با توجه به اينكه يكي از اعضاي گروه ستارخان بود و اطلاعاتي كم و بيش درمورد مشروطيت داشت تصميم گرفتيم اين موضوع را انتخاب كنيم. همچنين ما با انقلاب اسلامي ايران آشنايي داشتيم و دوست داشتيم گذشتهي تاريخي ايران عزيزمان را بهتر و بيشتر بشناسيم سپس به جمع آوري اطلاعات از منابع مختلفي كه در دست داشتيم پرداختيم. و به دنبال مطالب كامل كننده رفتيم. و تمام سعي و تلاشمان را براي بهتر شناساندن مشروطه كرديم. اين جنبش، جنبشي عظيم در تاريخ ايران است و به سادگي نميتوان از آن گذر كرد اما اميدواريم با تلاشها كه در اين زمينه كرديم توانسته باشيم مطالب خوب و مفيدي را در اختيار عزيزان علاقهمند گذاشته باشيم.
با تشكر
فصل اول (كليات تحقيق)
«مقدمه»
مشروطه حكومت مردم بر مردم است كه به وسيله نمايندگان مجلس قوانيني براي بهبود حال ملت و اداره امور كشور وضع ميشود در حكومت مشروطه بر خلاف حكومت استبدادي ملت در سرنوشت خود دخالت ميكند و شاه به عنوان يك فرد عالي رتبه غير سوال در كشور سلطنت ميكند.
انقلابها، شورشها، شكستها و پيروزيها عوامل سازندهي اجتماعات و تعيين كنندهي سرنوشت ملتهاست اين پديدههاي اجتناب ناپذير اجتماعي، كه گاه و بي گاه درراه رشد و پيشرفت ملل اتفاق ميافتد، هميشه با تحولاتي عظيم و دگرگوني بزرگ، در شئون تخلف ملتها همراه است. تاريخ چند هزار سالهي كشور ما، صفحات درخشاني، از جشنهاي ملي و مبارزات ميهني اجداد پر افتخار ما را ثبت و ضبط كرده، ولي مسلماً هيچ انقلابي تا آن زمان (به جز انقلاب اسلامي كه بعد از آن رخ داد) در اين كشور به اندازهي انقلاب بزرگ مشروطيت ايران
عمومي و همه جانبه نبوده است. هيچكدام از انقلابهاي ملت ايران، نه چنين عمقي داشت و نه چنين نتايجي را بار آورده است. اين انقلاب بزرگ رژيم سه هزار سالهي كشور را واژگون كرده، سيستم زندگي سياسي و اقتصادي اين ملت را تغيير داده و حتي عاملي است كه ميبايد مغزهاي اين مردم و تفكرات و انديشههاي ايشان را نيز دگرگون سازد ولي با اين همه اهميت و ارزشي كه ذكر شده، هنوز اكثريت ملت ايران در اين زمينه اطلاعات بسيار محدود كه باعث شده، مشروطيت در ايران نضبح نگيرد. و آشنايي با مردم با اهل جريان، ايشان را علاقه مند ميسازد تا در پيرامون علل پيدايش و عوامل پيروزي، يا موانع پيشرفت آن مطالعه كنند.
«بيان مسئله انگيزه از ديدگاه محقق»
1- جنبش مشروطه خواهي با پاكدليها آغازيد ولي با ناپاكدليها به پايان رسيد، و دستهايي، از درون و بيرون، به بيان آمد، آن را به هم زد و نا انجام گذاشت. و كار به آشفتگي كشور، و ناتواني دولت، و از هم گسيختن رشتهها انجاميد، و مردم ندانستند آن چگونه آمد و چگونه رفت، و انگيزه نا انجام ماندش چه بود. دانستن اين رازها اسان نميبود، و اگر هم كساني به گرد آوردن و استانها پرداختند به اين رازها كمتر پي بردند و گيج وار در ماندند.
2- مردم ايران كه گرفتار پراكندگي انديشهاند، و شما ده تن را داراي يك راه و يك انديشه نتوانيد يافت، پيش آمد مشروطه زمينه ديگري براي پراكنده انديشيها شده بود، و بارها در انجمنها گفتگو به بيان آمده و يك رشته سخنان خام و بي پايي از كساني شنيده ميشد. در يك جنبشي كه هزاران مردن ارجمند و پاك به كوشش برخاستند، و هزاران جوانان در راه آن باختند، بيفرداني از ناآگاهي اين را يك پيش آمد بسيار كوچكي وانمود و چنين ميگفتند «چيزي بود ديگران پيش آوردند و خودشان هم برداشتند» اينان را چندين درد و بيچارگي هم
آميخته : از يك سو ناآگاهي و ناداني، كه از داستان جنبش و رازهاي آن چيزي نميدانند، و از يك سورشك و خودخواهي، كه چشم ديدن و شنيدن نيكيهاي ديگران نميدارند، و از يك سو دشمني كه خودشان يا پدرانشان با جنبش آزادي نمودهاند، و با آن كه امروز از سود و نتيجهي مشروطه بهره مندند هنوز كينه از دل نزدودهاند، ايها دست به هم داده به چنان گفتههاي دست به هم داده به چنان گفتههاي دست و بي خردانهشان و اميد است، و چون داستان جنبش نوشته شده و كسي آگاهي درستي از آن نميداشت پاسخ گفته نميشد.
3- يكي از گرفتاريهاي ايرانيان است كه پيش آمدها را زرد فراموش ميكنند، و ما ميبينيم دستههاي انبوهي آن زمانهاي تيره گذشته را از ياد بردهاند، و از آسايشي كه امروز ميدارند خشنودي نمينمايند، و يك چيزي در بايد كه هميشه روزگار در هم و تيره گذشته را در پيش چشم اينان هويدا گرداند.
«اهداف تحقيق» (كلي و جزئي)
شناخت نهضت مشروطه، آشنايي با بزرگان و سران مشروطه، آشنايي با هدفهايي مشروطه طلبان و زغماي مشروطه در تبريز و شناخت و بررسي تاريخ مشروطه در ايران.
«اهميت و ضرورت تحقيق»
گر چه بيش از يك صد و يكسال از انقلاب مشروطيت نميگذرد با اين وجود چه انقلاب اسلامي هيچ واقعهاي مانند آن با جعل و تحريف و ابهام به و نبوده است. علت آن را در سيطرهي غرب زدگي بر فرهنگ و تفكر كشورمان دانست كه مشروطه زدگي وجهغالب سياسي آن است.
انقلاب مشروطيت يكي از درخشانترين صفحات تاريخ مبارزات در ايران است. در ميان همهي فرازهاي، جنبش انقلابي مشروطه خواهي جانبي ديگر و در ميان همه چهرههاي آن سيماي ستارخان جلائي ديگر دارد. همهي نويسندگان و مورخاني كه به نقل آن واقعه پرداختهاند از آن رو كه خود در سلك مشروطه خواهان بوده و يا تعلق فكري و سياسي به آن دوره داشتهاند به تعريف و تمجيد از مشروطه خواهان برخاسته و مخالفان آن را همگي در يك صف قرار داده و با چماق اتهام، آنها را مسئول همة پيامدهاي ناگوار مشروطيت دانستهاند، انقلاب مشروطيت در نتيجهي نظام و فشار روزن افزون شاه و شاهزادگان و حكام و مأموران دولتي به تودههاي محروم و نيز بر اثر مداخلات بيگانگان در همه امور كشور به وجود آمد.
«طرح سوال»
1- ستارخان كيست ؟
2- نهضت مشروطيت چيست؟
3- ايران زير سلطهي چه كشورهايي بود؟
فرضيه
1) حدس ميزنم كه ستارخان مجاهدي بوده است كه در تبريز جزء مشروطه خواهان بوده
2) فكر ميكنم اقدامات نادرست ناصرالدين شاه موجب نارضايتي مردم و خشم آنان از حكومت شد و در نتيجه در زمان مظفرالدين شاه فرمان مشروطيت به امضا رسيد.
3) به نظر ميرسد كه تبريز با مردمان غيورش از مهم ترين شهرهاي دوران مشروطيت بوده است.
4) حدس ميزنم ايران زير سلطهي كشورهاي استعمارگري نظير انگلستان و روسيه بوده است.
اصطلاحات و مفاهيم كه در اين تحقيق بيان شده داراي تعاريف بدين شرح است :
مشروطه : حكومت مشروطه نوعي حكومت كه در آن وضع قوانين به عهدهي مجلس يا مجلسين (شوري – سنا) باشد و دولت مجري آن قوانين محسوب ميگردد. مقابل استبداد (فرهنگ فارسي دكتر معين)
مشروطه – [ع] (م.ر.ط) مؤنث مشروط. در اصطلاح منطق : قضيهاي كه در آن شرط به كار رفته باشد. حكومتي كه مقيد به قانون باشد، مملكتي كه داراي پارلمان باشد و نمايندگان ملت در كارهاي دولت نظارت داشته باشد. (تأليف حسن عميد)
سلطنت : 1.صص [4] «سلطنه» (ش.ط) قدرت، توانايي، چيرگي، فرمانروايي (تأليف حسن عميد)
1) معيني، دكتر محمد، فرهنگ فارسي دكتر معين، مؤسسه انتشارات اميركبير، جلد سوم، سال چاپ 7، 1364.
2) عميد، حسن، فرهنگ فارسي عميد، انتشارات اميركبير، جلد دوم، چاپ سوم،سال 1374
فصل دوم
«پيشينه تحقيق»
ثقه الاسلام شهيد و مشروطيت
رحيم نيكبخت
درآمد
انقلاب مشروطيت از حوادث سرنوشت ساز تاريخ معاصر ايران است كه علي رغم گذشت چيزي نزديك به يك قرن از وقوع آن، بسياري از ابعادش ناگفته و بدون پژوهش باقي مانده؛ از آن جمله نقش شخصيتها و گروههاي دخيل در اين حادثه مهم است. از جمله موضوع بررسي نشده انقلاب مشروطيت آذربايجان، نقش علما و بررسي عملكرد ايشان در مقابل مشروطه خواهي است؛ چه بررسي مواضع تك تك علماي صاحب نام و چه نقش نهاد مرجعيت ديني و روحاني. طي پژوهشهايي كه صورت گرفته، مباحث اوليهاي هستند كه بيشتر به طرح مسأله موضوع مورد بحث مربوط ميشود. از موضوعات جالب توجه كه متأسفانه مورد غفلت قرار گرفته، نقش آيت الله ميرزا علي آقا ثقه الاسلام (ولادت 1277 ق. تبريز-شهادت روز عاشورا 1330 ق تبريز) در مشروطيت آذربايجان است؛ گر چه مرحوم نصرت الله فتحي آتشباك، با تدوين دو اثر، اطلاعات ذي قيمتي ارائه داده است.
با توجه به نقش و موقعيت ثقه الاسلام، ضرورت انجام پژوهشهاي بيش تري احساس مي شود. آن چه در اين سطور ارائه ميگردد، فقط به منظور طرح موضوع نگاشته شده تا پژوهش گران تاريخ معاصر ايران به بررسي بيشتر از منظري جديد بپردازند. اميد است مراكز دانشگاهي و حوزوي با امعان نظر به اين موضوعات، امكان تبيين مسائل تاريخي را با شيوه علمي فراهم كند.
علما كه يكي از اقشار مهم جامعه ايراني عصر قاجار بودند در تحولات سياسي و اجتماعي نقش مهمي داشتند كه در هر مقطع از تاريخ مشروطه قابل بحث و بررس است. پر واضح است كه بررسي نقش آنان در عصر مشروطه، مستلزم آن است كه به پيشينه روابط ميان نهاد مرجعيت و روحانيان شيعه و سلطنت نظر شود كه در اين مجال امكان پرداختن به آن نيست.
ثقه الاسلام و مشروطيت
در مقطع اوليه جنبش كه خواست عمومي جامعه صرفاً جنبه عدالت خواهي و عدالت جويي داشت، ثقه الاسلام تبريزي در كنار بزرگاني چون سيد ابوالحسن انگجي، ميرزا حسن آقا مجتهد تبريزي، ميرزا صادق آقا مجتهد تبريزي حضور هماهنگ و مؤثري داشت. علي رغم اين كه وي از طريق نياكان خود شيخي مسلك بود و با علماي ديگر آذربايجان به اين لحاظ اختلاف مسلك داشت، هيچ گونه در اين موضع متعصب نبود و مصالح و منافع امت اسلامي را در نظر ميگرفت. موقعي هم كه مظفرالدين شاه در تبريز وليعهد بود از نزديك با علماي شهر تبريز، از جمله وي آشنا بود. در جريان عدالت خواهي وقتي علماي تهران به قم مهاجرت كردند، نامهاي از سوي علماي آذربايجان به مظفرالدين شاه ارسال شد كه وي در جواب ايشان به محمد علي ميرزا نوشت :
وليعهد به جنابان مستطابان حاجي ميرزا آقا مجتهد، آقاي امام جمعه، آقاي حاج ميرزا محسن آقا، آقا ميرزا صادق آقا مجتهد و آقاي ثقه الاسلام، الطاف ما را برسانيد... به همه التفات داريم و همي است كه به شفاعت و توسط شما استدعاي علماي آذربايجان را در معاودت دادن علماي تهران قبول فرموده، مشيرالدوله، وزير امور خارجه را براي معاودت دادن آنها روانه كرديم...
اين جواب و قبول شفاعت مظفرالدين شاه در بازگرداندن علماي مهاجرت كبرا، از آشنايي اشاره شده و اهميت و موقعيت علماي آذربايجان حكايت ميكند.
هر چه حركت عدالت خواهي علما و مردم به پيش ميرفت، صف بنديها و اختلاف نظرهاي اساسي بين نيروهاي حاضر در صحنه بيشتر ميشد و اين تفكيك نيروها پيش از آنكه در تهران بروز كند، در تبريز و آذربايجان به منصه ظهور رسيد. البته قرائن و شواهدي هم ديده ميشود كه اختلافات بعدي بدون زمينه نبود؛ چنان كه در تاريخ گشايش مجلس اول ديده ميشود. پس از صدور فرمان مشروطيت (14 جمادي الثاني 1324 ق) برخي خواهان گشايش مجلس در غير از روز نيمعه شعبان بودند كه اين روز تحت الشعاع مراسم چشن ولادت امام زمان (ع) قرار نگيرد.
اختلافات مشروطه خواهان و علماي مشروطه خواه آذربايجان هم چون ثقه الاسلام، ريشهاي اساسي داشت، زيرا اين حركت در نظر علما و مردم اسلامي و مذهبي بود و بر اساس انديشه عدالت خواهي ديني شكل گرفته بود؛ در حالي كه از نظر مشروطه خواهان كه تحت تاثير انديشههاي سوسيال دمكراسي قفقازيه و روسيه بودند، مشروطيت با مذهب و به تبع آن متوليان مذهب تباين ذاتي داشت. از خلال نامههاي بر جاي مانده از ثقه الاسلام به نمونههاي متعددي از اين اختلاف اصولي ميتوان اشاره كرد؛ از آن جمله در نامهاي كه به تاريخ 13 رمضان 1324 به بردارش نوشته، عنوان ميكند :
روز 12 رمضان اعلان منحوسي از انجمن به ديوار چسباندهاند. حاصل اين كه تا كي در مذاهب قديمه خواهيد بود و حرفهاي كهنه خواهيد شنيد و تا كي به مجلس و مسجد علما خواهيد رفت ...