بخشی از مقاله

چکیده

قانون اساسی به عنوان مهمترین سند حقوقی در نظامهای حقوق اساسی جدید دارای اهمیت بسیار زیادی است. در همه کشورها اسناد و تاریخچههای مهمی وجود دارد که به تکوین قانون اساسی منجر شده است. در ایران نخستین بار در انقلاب مشروطیت ایرانیان صاحب یک قانون اساسی شدند عموماً در کتب حقوقی این قانون به عنوان اولین قانون اساسی ایرانیان نام برده میشود. در این مقاله کوشش شده است نشان داده شود که ایرانیان قبل از انقلاب مشروطه تجربههای مهمی در خصوص قانون اساسی داشتند که میتوان آنها را به سه دسته ترجمه قوانین اساسی دنیا، طرحهای پیشنهادی متفکرین جامعه در خصوص قانون اساسی و طرحهای تصویب شده توسط حکومت وقت تقسیم نمود. با مطالعه و بررسی این اسناد میتوان گفت که قانون اساسی مشوطیت حادثهای جدید نبود و از دههها قبل ایرانیان تلاشهای ارزندهای در خصوص قانون اساسی انجام دادند که آن قانون اساسی نتیجه آن کوششها بود.

مقدمه

قانون اساسی مفهومی جدید است که سندی بنیادین برای تأسیس یک حکومت است و به گفته توماس پین بر حکومت مقدم است. این سند به عنوان متنی مکتوب محصول انقلابهای دموکراتیک سده هجدهم است که هم تنظیم و تقسیم قدرت و هم بیان حقوق شهروندان است، - تانسی،1386، - 269-70 و رابطه نهادها با هم و با شهروندان را تعریف میکند. - Yardley 1974: P2 - قانون اساسی بنیادیترین سند حقوقی هر کشور است که مبنای سایر قوانین بوده و هیچ تصمیم و قانونی نباید خلاف آن باشد. این سندعموماً شامل دو دسته از اصول است: نخست اصول ساختاری که به کارکرد و وظایف قوای سیاسی میپردازد و دوم اصولی که به حقوق فردی و تضمین آنها میپردازد. - پروین،1375، - 88 قانون اساسی در بیشتر موارد نوشته و بالاترین هنجار یک کشور محسوب میشود - - LARRY , 1998: 1 به این ترتیب قانون اساسی هم نقشه تقسیم قدرت و هم محدود کردن قدرت و نیز تضمین آزادیهای بنیادین میباشد. البته قانون اساسی به دو نوع نوشته و نانوشته تقسیم میشود و در خصوص انواع آن اهداف و وظایفش نظریات گوناگونی وجود دارد. - برای دیدن تعاریف و اهداف قانون اساسی رک: مرادخانی 1396، - 209-198 قانون اساسی برای محدود کردن قدرت حاکم و تنظیم روابط قدرت در چارچوبهای حقوقی مبتنی برسنتهای ملی است که کوشش میکند حقوق بنیادین مردم را نیز اعلام و حراست کند. همچنین به عنوان سند بنیادین هر کشور، مبنایی برای اعمال سایر نهادی موجود در آن کشور است و میتوان آن را نقطهای مرکزی در حاکمیت قانون نیز دانست.
تدوین قانون اساسی و تأسیس آن یکی از مراحل مهم در مشروطیت هر کشور است که با توجه به تجربه متفاوت کشورها، میتواند صورتهای متفاوتی داشته باشد چنانکه در برخی از کشورها به صورت مدون و در برخی به صورت نامدون است و در برخی از کشورها یک متن واحد و در برخی دیگر مجموعهای از اسناد است. اگرچه قانون اساسی در انقلاب مشروطه ایران وارد ذهن و زبان ایرانیان گردید و نخستین بار در 1285 ایرانیان صاحب متن و سندی به نام قانون اساسی شدند؛ اما آشنایی ایرانیان با این مفهوم و تلاشهای آنها برای تدوین قانون اساسی به قبل از این انقلاب بر میگردد و قانون اساسی مشروطه متأثر از این کوششهای پیشینی است کهعموماً ریشه در تحولات عصر ناصری دارند. در این مقاله با بررسی رسالهها و نوشتههای قبل از پیروزی انقلاب مشروطیت به دنبال آن هستیم که ببینیم آیا ایرانیان قبل از انقلاب مشروطه تجربههایی در خصوص قانون اساسی داشتهاند؟ و اینکه این تلاشها تا چه حد توانستهاند ایرانیان را با این مفهوم آشنا سازند.

-1  قانون اساسی در نوشتههای روشنفکران پیش از مشروطه

روشنفکران و رساله نویسان عصر ناصری نخستین کسانی بودند که ایرانیان را با مفاهیم مدرن آشنا کردند. یکی از اولین نوشتههایی که در ایران به قانون اساسی اشاره کرده است رسالهای است که از نویسندهای ناشناس که به احتمال زیاد میرزا یعقوب خان پدر ملکم خان بوده است. این عریضه برای او مشکلاتی به وجود آورد واحتمالاً یکی از دلایلی بود که به خاطر آن مجبور به جلای وطن گردید. این متناحتمالاً در سالهای 1270 به رشته تحریر درآمده است و نشان از تکوین مفاهیمی جدید در اندیشه ایرانیان میدهد. - متن در حقدار 1395، - 22-8 اصلاحات امیرکبیر و تلاشهای او برای تنظیم قدرت در ایران خاطره خوبی در ذهن مصلحین گذاشته بود و قتل او باعث دلسردی بسیاری از آنها شد. به نظر میرسد این رساله نیز در این حال و هوا نگاشته شده باشد. او در این عریضه، شاه را به نظم دادن بر ایران فرا میخواند و در عبارت بسیار مهمی میگوید که "در ایران هرگز بساط دولت نبوده است" و تنها یک "سلطنت بیمعنی" وجود داشته است. - حقدار 1395، - 8 او به تغییر زمانه و مزاج دهر آگاه است و به شاه توصیه میکند که شیوه حکمرانی خود را تغییر دهد، زیرا در این زمانه "حسن قوانین و قواعد مسالمت" مهم است نه قتل و زور. یکی از مهمترین کارها برای رسیدن به این مهم را قانون میداند و از این رو به لزوم تدوین قانون تأکید میکند و در عبارتی بسیار مهم و نو میگوید "قانون مثل مرگ باید بر همه کسی مبتلا باشد" و مخالفت آن حتی بر شخص شاه هم حرام باشد. - حقدار 1395، - 9 این سخنان در فضای ایران که شاه، عین قانون بود سخنی نو به حساب میآمد که خطراتی نیز برای نویسنده به ارمغان میآورد. او به این مساله بسنده نمیکند و در گامی فراتر به حق نافرمانی مدنی توسط مردم اشاره میکند و میگوید اگر دولت در حفظ حقوق شرعیه رعیت؛ اهمال و غفلت کند از رعیت نیز نباید انتظار اطاعت و فدویت داشته باشد. از دیگر نکات جالب رساله میرزا یعقوب اشاره ناتمامی به مسأله نمایندگی است. به گفته او استقرار قانون باید بر وفق صلاح و اتفاق رأی هر کس باشد،

اما چون این امر ناممکن است"لاجرم به اندازه جمعیت و به رضای خلق هر شهر و بلوک محدودی از میان معتمدین و معتبرین به وکالت عامه منتخب میشوند" و در ادامه مینویسد بر خلاف اروپا، در ایران به انتخابات نیاز نیست و مجتهد هر شهر که مردم مقلد او هستند در مجلس حضور یابد. البته با نقلی از حاجی صفا مینویسد که این کار یک مشکل هم دارد زیرا علمای ایران از جهان بیخبرند. - حقدار 1395، - 13 او در عبارتی بسیار مهم مینویسد این عهدی نیست که به شریعت خالص"بتوان ملکی را مأمون داشت" و دستگاه عرف در این عصر مهم شده است. - حقدار 1395، . - 15 میرزا یعقوب در رساله خود به "کنسسطیطوسیون" که همان قانون اساسی است اشاره میکند که شاید از اولین اشارات ایرانیان به این واژه است. به گفته او دولتی که کنسطیطوسیون ندارد" مثل زمین کم آبی است که هر چه درخت در آن بکاری ثمری نخواهد داد" - حقدار 1395، - 15 به اعتقاد او"خیر شاهنشاه از اساس کنسطیطوسیون بیش از خیرو صلاح ملت است و بدون اساسِ مذکور اتحاد دولت و ملت ممکن نیست". او بین قانون اساسی و دولت نسبتی بر قرار میکند و میگوید" چون دولت داری همه چیز داری و چون دولت نداری هیچ چیز نداری" - حقدار 1395، - 12 و لازمه دولت را قانون اساسی میداند. به باور نویسنده "استقرار کنسطیطوسیون" لازمه مملکت داری و رعیت پروری است که بدون آن "جمیع اهتمام و مساعی جمیله دولت و ملت به هدر خواهد رفت" - حقدار 1395، . - 15 در این رساله برای نخستین بار به ماجرایی از امیرکبیر اشاره میشود که به نویسنده گفته بود "مجالم ندادند والا خیال کنسطیطوسیون داشتم" - حقدار 1395، - 20 آنچه در رساله میرزا یعقوب قابل توجه است اشاره او به اهمیت قانون اساسی برای دولت است و او به تعریف قانون اساسی، نقش آن و چگونگی تنظیم آن هیچ اشارهای نکرده است و این مهم توسط نسل بعد از او که به منورالفکران معروف شدند صورت گرفت.

روشنفکران عصر مشروطه به قانون اساسی به عنوان یک مفهوم مدرن اشاراتی کردهاند که نوشتهها و اشارات میرزا عبدالرحیم خان طالبوف در دقت نظر، حائز اهمیت است. در میان همه روشنفکران عصر مشروطه او تنها کسی بود که به مساله قانون اساسی و مفهوم آن توجه خاصی داشته است و در جای جای آثارش به اهمیت قانون اساسی اشاره میکند و سخنانی میگوید که از منظر دانش حقوق اساسی درست میباشند. طالبوف مهمترین اهمیت این بنای مقدس یعنی مشروطه و قانون اساسی را "مشروط نمودن قدرت سلاطین" میدانست. به گفته او اکنون هیجده سلطنت با قانون اساسی اداره میشوند که همگی بر روی بنای محکمِ تحدید حدود ساخته شدهاند. - طالبوف،2536، - 190 و به قانون اساسی انگلستان، فرانسه، آلمان و ایتالیا اشاره میکند - طالبوف،2536، - 191 و در عبارت ژرفی میگوید "قانون اساسی در یک مملکت تولید اعتبار کبیری میکند که چندین کرور نفوس را با هم اتحاد روحانی میدهد و تهذیب اخلاق میکند و دون از اینکه هیچکس مظلوم نمیشود ظالم را قدرت ظلم کردن نمیماند" - طالبوف،2536، - 192 طالبوف همچنین به درستی میگوید که در مشروطیت حدود اختیار سلطان محدود است و حق پادشاهصرفاً تعیین اعضای مجلس سنا، دادن مناصب لشکری، تعیین وزرا و امضای جمیع قوانین مملکتی است که به حسب اقتضا تألیف یافتهاند.

او در تعریف قانون اساسی مینویسد "قانونی است که در آن حقوق پادشاه و تبعه واضح و معین باشند". - طالبوف، - 2536 او بعد از انقلاب نیز از تأمل در خصوص قانون اساسی دست بر نداشت و در نامههایی هم به مفهوم دقیق قانون اساسی اشاره کرد و هم ایراداتی بر متن قانون اساسی ایران وارد کرد - رک مرادخانی 1396، 224-221 طالبوف،1357، - 134-132 او علاوه بر تعریف قانون اساسی و جایگاه آن و تفاوت آن با قانون عادی؛ به گفته خودش بیش از بیست قانون اساسی را مطالعه کرده بود و به ترجمه قانون اساسی ژاپن هم دست زد که متاسفانه مصحح کتاب احمد آنرا از ضمیمه کتاب احمد حذف کرده است. - پاورقی مصحح در طالبوف،2536، - 190 او در مسائل الحیات در خصوص قانون اساسی ژاپن مینویسد حقوق مهمی را که این قانون برای امپراطور شناخته است، دیگر روسای کشورهای مشروطه ندارند و نباید داشته باشند و این کار به دو دلیل است:اولاً پادشاه ژاپن خودش با اختیار و طوع این حقوق را اعطا کرده است. ثیاًان به خاطر اقتضای حالت و عقیده مردم ژاپن این اختیارات به او داده شده است. - طالبوف،2536، - 190 طالبوف در سفینه طالبی نیز به نوزده کشور اروپایی وقانون اساسی آنها اشاره میکند - طالبوف، 1312، - 110 -90 و فصل آخر کتاب ایضاحات در خصوص آزادی نیز به قانون اساسی اختصاص یافته است. - طالبوف، - 1324 دیگر روشنفکران عصر مشروطه نیز به قانون اساسی اشارات کوتاهی کردهاند که البته اشارات طالبوف هم قبل از پیروزی انقلاب و هم بعد ازتصویب قانون اساسی از همه مهمتر است. - برای دیدن نظرات دیگر روشنفکران رک مرادخانی، 1396، - 227-221

-2  ترجمه قوانین اساسی

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید