بخشی از مقاله

بحث بنيادهاي نقاشي

چينگ زاي تانگ
لوچاي گويد:
در ميان آناني كه به نقاشي مي‌پردازند. برخي در پي كار استادانه اند و برخي سادگي را ترجيح مي‌دهند. نه پيچيدگي به خودي خود ونه سادگي هيچكدام كافي نيستند.
برخي مي‌خواهند چست و چالاك باشند و برخي دقت حاصل از كوشش بسيار را ارج مي نهند نه چستي و چالاكي و نه دقت و وسواس هيچكدام كافي نيستند.


برخي براي روش ارزش بسيار قائلند، در حالي كه ديگران مباهات مي‌كنند كه به روش تن نمي‌دهند. بي‌روش بودن اسف انگيز است اما وابستگي كامل به روش هم بد است.
اول بايد آموخت كه در قواعد وفادارانه نظر كرد پس از اين، قواعد را بنابر انديشه و توانايي خود تغيري داد نهايت همه روشها اين است كه به نظر آيد هيچ روشي نداري.


اين امر در ميان استادان متفاوت بود. (كاي-جي) انگ كانگ رنگ را كم و افشان مي‌زد و به نظر مي‌آمد كه گلها و علفها از دستان او مي‌رويند. هان گان كه تابلوي اسب زرد او يگانه است عادت داشت پيش از نقاشي عبادت كند و قلم موي او سرشار از الهام بود بنابراين در مرحلة بعدي، فرد مي تواند استفاده از روش را برگزيند يا چنان نقاشي كند كه گويي روشي ندارد.
اما نخست بايد سخت كار كرد قلم مو را بارها و بارها در مركب فرو برد و سنگ مركب را خرد و ريز كرده ده روز را صرف نقاشي يك نهر و پنج روز را صرف نقاشي يك صخره كرد. بعد از اين ممكن است تلاش كني كه منظره‌اي را در جيالنگ نقاشي كني. لي سو سيون ماهها به نقاشي آن منظره پرداخت، اما وو دائو-زه در يك غروب آن را نقاشي كرد. بنابراين، در مرحلة بعدي شايد فرد آرام و دقيق حرك/ت كند يا چست و چابك باشد.


اما نخست بايد آموخت كه پنج قله را در تفكرات خود در نظر داشت بر كل يك ورزامتمركز نشو هزاران جلد را مطالعه كن و مسافتهاي بسيار را طي كن. سدها و موانعي را كه دورنگ و جيو طرح كرده اند بشناس و مستقيم به سراغ عمارتهاي گو و جنگ برو. از نقاشي ني يون – لين به سبك يو چنگ پيروي كن: زماني كه او نقاشي مي كرد كوهها سربلند مي‌كردند و چشمه‌ها مي‌جوشيدند آبهاي زلال روان مي شدند و جنگلها گسترده و تنها مي شدند شبيه گوشو سيان باش كه با يك ضربه قلم بابادكي را با ريسماني چند صد متري نقش مي زد و كوچك و بزرگ را به سهولت يكسان نقاشي مي كرد- برجها و ساختمانهاي چند طبقه را به همان آساني نقاشي مي كرد كه موي ورزاها و نخ كرم ابريشم را بدين سال در مرتبه اي بالاتر هم كار استادانه پذيرفتني است و هم كار ساده.


اگر مي خواهي در قيد روش نباشي، روش را بياموز. اگر مي خواهي آسوده باشي. به سختي كار كن اگر در جست‌و جوي سادگي هستي، در پيچيدگي استاد شو.
در نهايت شش ا صل وجود دارد، شش اساس، شش ويژگي، سه عيب و دورازده چيز كه بايد از آنها اجتناب كرد چگونه مي توان به آنها بي‌اعتنا بود؟
يادداشتي در باب هجده بنيان، معيار و قاعده


شش اصل(لوفا)
سيه هو در دورة چي جنوبي (479-501) گفته است:
جريان چي (دم، روح، نيروي حياتي آسمان) حركت زندگي را ايجاد مي كند.
قلم مو ساختار را خلق مي كند.
متناظر باشيء صورت آن را طراحي كن.
متناظر با ماهي شي رنگ را باه كار ببر.
تركيب بندي را با استفاده از عناصر در مكان حقيقي‌شان سامان ده.
در كپي برداري سعي كن تا ذات قلم گيري و روشهاي استاد را منتقل سازي.


(لوچاي به نقل از يكي از مكاتب فكري مي‌افزايد:)
همه اين اصول به جز اصل اول را مي توان تا رسيدن به كمال حقيقي آموخت و تمرين كرد. [اما] (براي توانايي بر آشكار ساختن وجوه) چي در سير و دگرگوني دائمي اش فرد بايد با موهبت اين توانايي زاده شود.
شش اساس (لويائو) و شش ويژگي (لوچانگ)
ليودائو- چون در دوره سونگ گفته است:
اساس نخست: عمل چي و اثر قدرتمند قلم مو دست در دست هم دارند.
اساس دوم: طرح اصلي بايد مطابق با سنت باشسد.
اساس سوم: ابداع و تازگي نبايد باعث غفلت از لي (بنيادها يا ذات) اشياء شود.


اساس چهارم: اگر رنگ به كار برده مي‌شود بايد پرمايه باشد.
اساس پنجم: قلم‌مو را بايد زه ژان (خودانگيخته) كنترل كرد.
اساس ششم: از استادان بياموز اما از خطاهايشان اجتناب كن.

ويژگي اول: نمايش قدرت ضربه قلم به همراه كنترل خوب قلم.
ويژگي دوم: بهره داشتن از سلامت و سادگي به همراه فرهيختگي و ظرافت در ذوق.
ويژگي سوم: بهره داشتن از لطافت در مهارت به همراه دقت در اجرا.
ويژگي چهارم: نشان دادن اصالت و ابداع حتي تا درجه غرابت، بدون تخلف از لي اشياء،
ويژگي پنجم: ترسيم فضا بدون آنكه كاغذ يا ابريشم را لمس كني و در عين حال توانايي بر انتقال تغييرات كوچك رنگ،


ويژگي ششم: به دست دادن عمق و فضا در سطح صاف تصوير.
سه عيب (سان بينگ)
كوجو سيو در دورة سونگ گفته است:
سه عيب وجود دارد كه همه مرتبط به نحوة حركت دادن قلم مو هستند.
عيب نخست را «تخت بودن» (پان) گويند كه اشاره دارد به خشكي يك مچ ضعيف و كندي قلم مو، اشكال اشياء يكنواخت ولاغر مي شوند فاقد بعد و سختي‌اند.
عيب دوم را «خميده بودن» (كو) گويند و اشاره دارد به حركت سنگين قلم مو كه ناشي از ترديد است. قلب و دست با هم هماهنگي ندارد. در طراحي قلم در دست راحت نيست.
عيب سوم را «گره دار بودن» (جيه) گويند كه اشاره دارد به گره داراي قلم مو هنگامي كه به نظر مي آيد قلم مو در جايي بسته شده و قادر به حركت آزادانه نيست قلم مو فاقد انعطاف است.


دوازده چيزي كه بايد از انها اجتناب كرد (شي ئرجي)
ژائو زه ژان در دوره يوان گفته است.
نخستين چيزي كه بايد از ان اجتناب كرد تركيب بندي شلوغ و بد چينش است.
دوم اين است كه دور و نزديك به وضوح متمايز نشده باشند.
سوم، (كشيدن) كوهها بدون چي، ضربان حيات، است.
چهارم، (كشيدن) آب بدون مشخص ساختن منشا آن.


پنچم، (كشيدن) صحنه‌ها بدون اماكني كه طبيعت دسترسي به آنها را ناممكن كرده باشد.
ششم، (كشيدن راهها بدون اشاره به آغاز و انجام آنها.
هفتم، (كشيدن) سنگها و صخره‌ها با يك رو.
هشتم، (كشيدن) درختان با كمتر از چهار شاخة اصلي.
نهم، چهره‌هايي كه به نحو غير طبيعي بدجلوه‌اند.
دهم، ساختمانها و عمارتهايي كه در جاي نامناسب واقع شده اند.


يازدهم، كشيدن جو و فضايي كه درآن تاثيرات مه و هواي صاف اعمال نشده باشد.
دوازدهم، به كار بردن ناروشمند رنگ،
سه طبقه (سان پين)
سيا ون- ين مي گويد:
چي يون شنگ تانك (جريان چي حركت زندگي را ايجاد مي كند [اصل اول]) اصل آسمان است وقتي اين اصل از طريق نقاش اعمال مي شود نتيجة حاصله در نقاشي او غير قابل وصف است و نقاش را مي توان به طبقة شن (الوهي ) متعلق دانست.


زماني كه اثر قلمي داراي نظمي عالي است رنگها مناسبند و بيان روشن و هماهنگ است نقاش در طبقه ميائو (شگفت و عميق) جاي دارد.
زماني كه اثر قلمي داراي ظمي عالي است. رنگها مناسبند و بيان روشن و هماهنگ است نقاش در طبقه ميائو (شگفت وعميق ) جاي دارد.
زمانيكه صورت محقق و قواعد به كار بسته شده اند نقاش جزو طبقة ننگ (توانا و كامل) است.
لوچاي مي افزايد:


مطالب بالا خلاصة اين طبقه بندي است اما جوجينگ جن (ملقب به جينگ يوآن) در دورة تان طبقه ي (خودانگيخته و فوق االعاده) را بالاي اين سه طبقه قرار دارد. فو هم اين منطقه را بالاي طبقات شن و ميائو جاي داد. اين نظم مبتني بر طبقه يندي جانگ ين- يوآن بود كه مي گفت: «اگر نقشي فاقده زه ژان (خودانگيختگي و تماماً طبيعي بودن)» باشد به طبقه شن فرو مي افتد و اگر نقشي در طبقه ميائو قرار نگيرد. در ميان آثاري جاي داد كه به نحو آگاهانه اجرا شده اند.


سخنان جانگ يقيناً غريبند. هنگامي كه نقشي در طبقة شن يا ميائو جاي مي گيرد يقيناً در نهايت خويش است زيرا چگونه ممكن است اين نقش فاقد زه ژان يعني كيفيت خودانگيختگي يا طبيعي بودن باشد. يقيناً طبقة يي را بايد جداي از سه طبقه قرار دارد. اما بدون احتساب توانايي و آگاهي چگونه مي توان از ارزشهاي طبقات ميائو و ننگ سخن گفت؟ مي توان چنان در گير جزئيات شد كه نقشد حقيقي از ميان برود صرفا سخن پردازي در ميان بماند افزون بر اين نقاشان و نقشها به غلط طبقه بندي شوند مثلا خ ود من در هيچ كدام از اين طبقات جاي ندارم.


تقسيم مكاتب
تقسيم آيين بودا به مكاتب شمال و جنوب در دوره تانگ آعاز شد. تقسيم مشابهي در نقاشي هم در اين دوره اتفاق ا فتاد البته نقاشاني كه نمايندگاني اين دو هستند از شمال و جنوب نمي آمدند و اين طبقه بندي جغرافيايي نبود.
بنيان گذار مكتب شمال لي سو- سيون و پسرش بودند سبك آنها توسط اين افراد پيروي و منتقل شد. جائوگان، جائو بو-جيو، و (جائو) بو- سو در دورة سونگ و بعداً مايوان و سيا (گوي) ين-جي.
آغاز گر مكتب جنوب وانگ (وي) موجيه بود كه آب مركب روشن به كار مي برد و روش گوجه (خطوط شكسته) را ابداع كرد. جيو –ژان و مي ها ، پدر و پسر، تا چهار استاد بزرگ دوره يوآن از اين روش پيروي مي كردند و آن را انتقال دادند.


اين موقعيت در نقاشي مشابه با وضع آيين بودا پس از زمان ششمين رهبر (هويي-ننگ 637-713) بود. يعني زمان ما جو و يون- من (كه شاخه‌هاي مكتب جنوب ذن بوديسم شكوفا شدند و مكتب شمال زوال يافت.)
رجال معتبر
بنابر اسناد، از زمانهاي باستان، مرداني بوده اند كه همواره حاميان ممتاز هنر نقاشي محسوب مي شدند. هيچ نسلي نبوده كه فاقد چنين اشخاصي باشد نه تنها تصاويري كه اين افراد جمع كرده اند شكفت است بلكه خود اي ا شخاص نيز چنين اند.

در واقع تصاوير آنها آدمي را به فكر فرو مي برد كه اين اشخاص چه افرادي بودند در دوره دودمان هان جانگ هنگ و تساي يونگ بودند در دورة وي، يانگ سيو بود. در زمان سه پادشاهان جوكو ليانگ وجود داشت او مجموعه اي از تصاوير به سبك مكتب جنهوب را حمع آوري كرد كه چنين تغييرات مهمي را ايجاد نمود در دوره جين، جي كانگ، جي و وانگ يي بودند همه ايشان نويسندهع و نقاش طبقه يي (خودانگيخته) و صاحب منصب بودند

پس از ايشان وانگ سيه- جي و ون جيائو آمدند. در دورة سونگ يوان گونگ بود كه نقاشي منظره مشهوري به نام جيانگ هو آيي را در تملكداشت در طي دودمان را از امپراطور و وچنگ هديه گرفت در دوره تانگ لو هونگ بود صاحب نقاشي كلبه چمنزار و در دوره سونگ سوما گوانگ جو سي و سوشي بودند اين نامهمه رجال معتبر است .


استادان بزرگ
بعد از دوره تانگ، جينگ، گوان، دونگ و جو بودند كه همه در خلال دوره سونگ كار مي كردند البته آنها در دودمانهاي متفاوت بودند و به يك اندازه مشهورند ايشان چهار استاد برگ آن دوره اند بعد از آنها لي تانگ ليو سونگ – نيان، ما يوان و سياگوي آمدند.
جائومنگ – فو، وو جن،هوانگ گونگ –وانگ ووانگ منگ چهار استاد بزرگ مكتب جنوب و دوره يوانند. گائوين- جينگ، ني يو آن – جن (يون - لي) وفانگ هو از طبقه يي و از استادان بزرگ بودند.


در ذكر نام اين استادان بزرگ لازم نيست كه آنها را طبقه بندي كنيم اگرچه در ميان آنان تفاوتهايي در سبك و علو وجود دارد. مثلاً لي تانگ به شيوة (لي) سوسيون نقاشي مي كرد. (هوانگ) گونگ- وانگ به شيوة دونگ يوان نقاشي مي كرد و (گائو)بن جينگ به سبك آب مركب سونگ جنوبي نقاشي مي كرد. (وو) جن، از دورة يوان، بالاتر از همة هم عصران خود قرار مي گيرد. به دشواري مي توان به معيار والايي كه اين استادان نماينده آنند، رسيد. امروزه نام بردن وارثان آنها آسان نيست.


تغييرات مهم
در نقاشي اشخاص (ژن وو) تغيير مهم درمابين دوره گو (كاي – جي)، لو (دان- وي)، جان (زه – چيان) و جنگ (فا –شي) و دوره (جانگ) سنگ – يو و دائو – يوان (وو دائوزه) روي داد.
در نقاشي منظره تغيير مهمي به واسطة اثر لي ها (لي سوسيون و پسرش جائو- دائو) به وجود آمد. تغيير ديگر را جينگ (هائو)، گوآن (تونگ)، دونگ (يوان) و جو (ژان) شكل دادند و تغيير ديگر توسط لي چنگ و فان كوان ايجاد شد. ليو (سونگ نيان)، لي (گونگ – لين)، ما (يوان) و سيا (گوي) تغيير ديگري را باعث شدند و دا- جي (هوانگ گونگ – وانگ) و هوانگ هو(وانگ منگ) موجب تغيير ديگر شدند.


جائو (منگ –فو) زه آنگ، به دوره دودمان يوان تعلق داشت. اما در آثارش به دقت از آثار استادان دوره سونگ پيروي مي كرد. شن (جو) جي – تان در دورة منگ مي زيست اما كاملاً به شيوه (دورة) يوان نقاشي مي كرد. وانگ چيا، از دورة تانگ، گويي كه ظهور مي في و پسرش يو-ژن را از پيش دريافته باشد، روش پومو (مركب افشاني) را ابداع كرد. او از ضربه هاي حجيم و كامل بدون خطوط كناره نما استفاده مي كرد و به سبك سونگ جنوبي نقاشي مي نمود. وانگ (وي) مو- جيه پيشتر از وانگ منگ، روش سيوان دان(آب مركب روشن) را كشف كرد.


برخي ابداع مي كردند و برخي پيروي مي نمودند. يا متقدمان مي ترسيدند كه ديگراني كه پس از آنها خواهند آمد، قابليت ايجاد تغييرات را نداشته باشند و خود تغييرات را ايجاد مي كردند. يا آنهايي كه پس از ايشان بودند مي ترسيدند كه ديگراني كه پس از آنها مي آيند قادر به حفظ سنت نخواهند بود و بنابراين خود بر آن پابرجا ماندند، آناني كه تغييرات را به وجود آوردند هم جسارت داشتند و هم معرفت.


فهرست عام ضربه قلم هايي كه براي پيكرنمايي (تسون) به كار مي روند
فردي كه نقاشي مي آموزد، نخست بايد راه آرام كردن قلبش را بياموزد، براي اين كار بايد فهم خود را روشن و واضح سازد و حكمتش را افزايش دهد. پس از اين او بايد مطالعة فن ضربه قلم يكي از مكاتب را آغاز كند.
او بايد مطمئن باشد كه آنچه برنامة آموختنش را دارد، مي آموزد و قلب و دست را هماهنگ سازد. پس از اين، شايد نوآموز تلاش كند كه ضربه قلم هاي متنوع ديگر مكاتب را بياموزد و آنگونه كه دلخواه اوست آنها را به كار گيرد. آنگاه او در مرتبه اي خواهد بود كه خود معيارها را بسنجد و به همه نوع ضربه قلم از هر مكتب و به هر ميزان بپردازد. (به اين ترتيب)، او خود استاد و بنيان گذار يك مكتب خواهد شد. دراين مرتبه خوب است كه طبقه بنديها را فراموش كند و تركيب خاص خود از ضربه قلم ها را بيافريند. اما در آغاز نبايد ضربه قلم هاي متفاوت را در هم آميخت.


در اينجا به طور خلاصه فهرست عامي از ضربه قلم ها كه براي پيكرنمايي به كار مي روند آمده است:
پي ماتسون ضربه قلم هايي نظير الياف كنف گسترده
لوآن ماتسون ضربه قلم هايي نظير الياف كنف به هم پيوسته
جي ماتسون ضربه قلم هايي نظير دانه هاي كنجد
دافوپي تسون ضربه قلم هايي نظير برشهاي بزرگ تبر
سيائوفو پي تسون ضربه قلم هايي نظير برشهاي كوچك تبر
يون تو تسون ضربه قلم هايي نظير پيشاني ابرها و تندرها
يوديان تسون ضربه قلم هايي نظير قطرات باران


تان و تسون ضربه قلم هايي نظير گردابها يا گردبادها
هو يه تسون ضربه قلم هايي نظير رگه هاي برگ نيلوفر
فان تو تسون ضربه قلم هايي نظير تكه هاي زاج
كولو تسون ضربه قلم هايي نظير استخوانهاي جمجمه
گويي پي تسون ضربه قلم هايي نظير چينهاي چهرة شيطان
جيه سوتسون ضربه قلم هايي نظير طناب گره دار


لوان چاي تسون ضربه قلم هايي نظير بوته زار
نيو مائوتسون ضربه قلم هايي نظير موي گاو
ماياتسون ضربه قلم هايي نظير دندان اسب
همچنين تركيبي از ضربه قلم ها وجود دارد: پي ماتسون (ضربه قلم هاي نظير الياف كنف گسترده) با يوديان (ضربه قلم هايي نظير قطرات باران) و هويه (ضربه قلم هاي نظير رگه هاي برگ نيلوفر) با فوپي (ضربه قلم هاي برش تبر مانند) تركيب مي شوند. در باب اينكه كدام نقاش كدام سبك ضربه قلمي را ابداع كرده يا كدام نقاش آن ها را از ديگري گرفته است، اطلاعاتي در كتابهاي مربوط به نقاشي منظره (كتاب درختان و صخره ها) داده ام.


توضيح اصطلاحات
به كار بردن قلم مو با مركب روشن (رقيق) در هر طرف و پي در پي راووا (چرخاندن) گويند. استفاده از نوك قلم مو به طور مورب راتسون نامند (ضربه قلم هايي كه براي پيكرنمايي ‹‹چين›› به كار مي رود).
به كار بردن سه يا چهار آب مركب رقيق راسيوان (آب مركب) گويند. به آب مركبي كه كل نقاشي را با آن خيس مي كنند هوا (شستن) مي گويند. نگه داشتن قلم مو به طور عمودي براي ضربه هاي افقي يا عمودي سو (محكم گرفتن) ناميده مي شود و نگه داشتن قلم مو به طور عمودي و به كار بردن نوك تيز قلم مو را جو (نگه داشتن) گويند.
به كارگيري نوك قلم موديان (نقطه گذاري) خوانده مي شود. اين كار براي نقاشي ژن-وو (اشخاص و اشياء) و براي نقاشي خزه ها و برگها به كار مي رود. طراحي ساختمانها و برجها و براي طراحي برگهاي سوزني كاج و صنوبر به كار مي برند.


به كار بردن آب مركب رقيق بر روي رنگ طبيعي ابريشم براي نشان دادن مه هابي آنكه رد ضربه قلم باقي بماند، ژان (نقاشي آب مركب يا آب مركب كاري) ناميده مي شود. نشان دادن رد قلم مو را در نقاشي ابرها يا آبهاي مواج زه (پر كردن) گويند. در نقاشي آبشارها، نقاشي بر روي رنگ طبيعي ابريشم با قلم خشك و مركب رقيق رافن (تقسيم كردن يا متمايز ساختن) نامند.
به كار بردن مركب رقيق (روشن) براي مشخص ساختن شكافها و گوديهاي كوهها و تركهاي تنة درختان، به منظور نشان دادن خصلت و ذات (چي) آنها، چن (آسترزدن وتقويت كردن) ناميده مي شود.
شوون مي گفت كه نقاشي يا طراحي (هوا) مشخص كردن مرز يا خطوط كناري اشكال است به همان نحو كه حصار دور يك زمين مرز آن را مشخص مي كند. شي سينگ مي گفت ممكن است نقاشيها زينتگر باشند و از اين رو با رنگها و اشكال تصاوير زينت شوند.
به زبان فني به كوههاي نوك تيز فنگ، به كوههاي نوك پهن و صاف دينگ و به كوههاي گرد لوان گويند. سلسله اي از كوهها را كه به يكديگر مرتبط باشند را لينگ مي خوانند. وقتي غار در كوه وجود داشته باشد به آن سيو گويند. دامنه هاي پرشيب را ياي (پرتگاه) مي خوانند. چنين شيبهايي راين (كمره) نيز مي گويند.


به گذرگاههاي ميان كوهها گو (تنگ ها) مي گويند. به گذرگاه بين دوكوه يو (دره) گفته مي شود. اگر در دره ها و تنگها آب باشد به آن چي (نهر) مي گويند. اگر آب با فشار در بين دو كوه جريان يابد آن را جين (سيلاب) نامند.


به آبگير نزديك پايه كوه لاي (پارياب) مي گويند. به آنجا كه كوه با زمين هم سطح مي شود فان (دامنه) گفته مي شود.به سنگ خشني كه از آب سر بر مي آورد جي (صخره) گويند. به كوه يا تپه اي كه گرداگرش آب باشد دائو(جزيره) مي گويند. اين ها اصطلاحاتي هستند كه در بحث از نقاشي منظره بسيار به كار مي روند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید