بخشی از مقاله
هنر، همواره از مباحث چالش برانگیز بوده و از زوایاي مختلفی به آن نگریسته شده است. بسیاري از حکما و فلاسفه سخن از هنر را با زیبایی پیوند داده اند و هنر را کوششی براي خلق زیبایی تعریف کرده اند. زیبایی همواره جذاب و لذت بخش بوده و هنر نیز به واسطه همین ویژگی زیبایی همواره واجد ارزش بوده است. نظریات متعددي در باب فلسفه هنر و زیبایی مطرح شده است؛ برخی چون هیوم، استوارت میل، کانت و حتی گادامر به بحث لذت گرایی زیبایی شناسانه پرداخته و ارزش هنر را به لذتی که از آن حاصل می شود مرتبط دانسته اند. در تقابل این اندیشه پیوند میان هنر و اخلاق مطرح است که از افلاطون تا هیوم دلمشغولی شمار کثیري از اندیشمندان بوده است.
متفکرانی چون افلاطون، ارسطو، سقراط و متفکران قرون وسطی میان زیبایی و اخلاق رابطه اي مستحکم قائل بوده و هنر را از وسایل ارتباط انسان ها با یکدیگر و از موجبات ترقی آنها، یعنی پیشرفت به سوي کمال دانسته اند. لکن گروهی دیگر که به وجه لذت گرایی هنر تاکید کردند، زیبایی را از نیکی و اخلاق جدا می دانند، چنانچه کانت میان امر مطبوع، امر خیر و امر زیبا تفاوت قائل می شود و بدین شیوه میان هنر و اخلاق جدایی می افکند.
در این تحقیق به روش تاریخی، تطبیقی- تحلیلی، نگرش فلسفه اسلامی به لذت گرایی هنري از منظر اخلاقی بررسی شده و دیدگاه بزرگانی چون فارابی، ابن سینا، ملاصدرا و نیز متفکران معاصر مورد بررسی قرار گرقته است. اندیشمندان اسلامی، اخلاق عالیه انسانی را نیز در شمار زیبایی قرار داده و معتقدند که زیبایی هاي معقول نیز به مانند زیبایی هاي محسوس و حتی بیشتر از آن در انسان ایجاد لذت می کنند. در نهایت معیاري براي دستیابی به لذت در هنر اسلامی با توجه به مبانی مطرح شده تعیین گردیده است.
مقدمه:
نگاه به هنر از دیدگاهها و جوانب مختلفی امکان پذیر است. گستردگی تعاریف و حوزه هاي مطرح در فلسفه هنر به قدري است که می توان تعداد بیشماري مباحث را در زیر شاخه آن مورد بررسی قرار داد.پیوند اخلاق و هنر از جمله مباحث موجود است که از فلاسفه یونان تا کنون مورد توجه بوده است. تعریف انسان، اخلاق، غایت زندگی انسانی و به طور کل ایدئولوژي هر قوم و جامعه در تفسیر و تبیین چگونگی این ارتباط موثر است. دیدگاه فلسفه اسلام به عنوان یک مکتب جهانی و صاحب ایدئولوژي حقیقی و الهی براي زندگی انسان نیز، در این زمینه می بایست مطالعه شده و مطرح گردد. فیلسوفان متاخر چون ابن سینا و ملاصدرا و استادان امروز چون شهید مطهري و عالمه جعفري در این زمینه ایراد سخن کرده اند که قابل بررسی است. این نوشتار به قصد بررسی این موضوع گردآوري شده است.
1. مبانی نظري؛ تعاریف هنر و زیبایی:
1.1 هنر: هنر از بارزترین جلوه هاي فرهنگ و تمدن است که همواره بر حیات بشري سایه افکنده است. پاسخ به بسیاري از سوالات در باب هنر در ارتباط تنگاتنگ با تعریف هنر است، لکن تعریف هنر از دشوارترین مباحث فلسفی بوده است؛ چنانچه هگل می گوید: »تعریف هنر اگر غیرممکن نباشد بسیار دشوار است.« عده اي هنر را انعکاس تخیل و تصور هنرمند دانسته اند، برخی دیگر هنر را آفرینش زیبایی توسط نیروي دانایی تعریف می کنند. گروهی دیگر هنر را با گزارش و ترجمه اي از روح هنرمند مساوي می گیرند. و ده ها تعریف دیگر که توسط اصحاب هنر و یا اندیشمندان فلسفه هنر ارائه شده است.
هر یک از این تعاریف به جنبه خاصی از هنر توجه دارند لذا شاید صعوبت ارائه تعریفی جامع، مانع و قانع کننده از هنر در همین مسئله نهفته باشد. سالهاست که نزاع در موضوعات مختلف فلسفه هنر جریان دارد. عده اي براي هنر ارزش ذاتی قائل اند و مدعی اند که »هنر را براي هنر می خواهند« و هرگونه تلقی ابزارانگارانه از هنر را ظلم به آن محسوب می کنند. جنبه هاي زیبایی شناختی هنر براي این عده اهمیتی بی نظیر دارد. در این تلقی، هنر به مثابه هدف است و خلق زیبایی و تصویرگري احساسات و هیجانات درونی هنرمند اصالت دارد.
گروهی دیگر هنر را نه به مثابه هدفی مطلوب بالذات، بلکه ابزاري براي انتقال هوشمندانه مفاهیم می دانند. این گروه از هنر براي انتقال دغدغه ها، علاقمندي ها و اندیشه ها استفاده می کنند. تولستوي می گوید: »درك هنر شامل هرگونه فعالیت انسانی میشود که شخصی به وسیله نشانههاي بیرونی از خود بروز داده و احساساتی را که قبلا تجربه کرده نمایش میدهد.« از دیدگاه افلاطون ویژگی ذاتی در هنر تقلید i i است. مبسوط این نظریه در کتاب دهم جمهوري افلاطون آمده است. بندتوکروچه i i i، هنر شناس برجسته معتقد است، اصطلاحاتی همچون شهود، دید، تماشا، تخیل، وهم، تصور اشکال، تجسم و امثال آنها الفاظی تقریباً مترادف هستند، که همیشه در باره هنر بکار میرود و این مفاهیم که بیشتر جنبه ذوقی و زیبایی شناختی دارند، کاربرد ذوق، عاطفه و احساس را در آثار هنري آشکار می سازند.
2.1 زیبایی: از مفاهیم دیگري که همواره در راستاي مفهوم هنر به کار رفته است، زیبایی است. شاید بتوان گفت که نخستین بار آلکساندر باومگارتنi v در سال 1750کتابی را با نام زیبایی شناسیv بکار برد و به تدریج واژه زیبایی شناسی در قرن نوزدهم دلالتی وسیع تر یافت و به فلسفه ذوق، نظریه هنرهاي زیبا و علم زیبایی اطلاق گردید. در دوران اخیر هم زیبایی شناسی اغلب با فلسفه هنر برابر دانسته شده است. - شپرد - 7 :1382
پرسش از زیبایی از دیر باز میان فیلسوفان مطرح بوده و کوشش نموده اند تا به تعریف آن پرداخته و معناي آن را از معناي هنر تفکیک سازند به عنوان مثال، افلاطون در رساله مهمانی به توصیف زیبایی می پردازد و می گوید: " انسانی که عشق به زیبایی در دلش راه یافته است، از زیبایی جسم به زیبایی روح و سپس به زیبایی نهادها و قوانین و خود علوم و بالاخره به عشق به خود زیبایی می رسد" - بیردزلی - 11 :1376 ارسطو در تعریف زیبایی می گوید: "یک شی زیبا یا یک مخلوق زنده یا هر ساختار داراي اجزائی، نه تنها باید ترتیب منظمی از اجزاء داشته باشد، بلکه باید اندازه أي داشته باشد که عارضی نباشد." - همان -
هیوم در تعریف زیبایی معتقد است: "زیبایی کیفیتی در خود اشیاء نیست بلکه در ذهنی است که آن اشیاء را نظاره می کند". - آروین - 25 :1382 و یا کانت می گوید: " زیبا آن چنان چیزي است که بی مفهوم به تصور آید، مثل موقعی که انسان بدون کمک مفاهیم احساس شادي می کند، پس زیبا از سنخ همین حس کردنهاي بی واسطه و بدون کمک مفاهیم است اما مثل احکام منطقی داراي اصول و قواعد ابژکتیو نیست." - همان -
.2 ارزش هنر؛ تبیین لذت به مثابه معیار ارزش در هنر:
همانگونه که ذکر شد تعریف هنر در طول زمان با چالشهاي بسیاري روبه رو بوده است. از این رو در وجهی دیگر سعی شده است تا با طرح پرسش به گونه اي متفاوت که "ارزش هنر به چیست؟" به معناي آن نزدیک شد. گروهی با پیوند هنر و زیبایی به این معنا نزدیک شده و از مجراي وجود زیبایی در هنر ارزش آن را تعریف کرده اند. زیبایی همواره جذاب و لذت بخش بوده و هنر نیز به واسطه ویژگی زیبایی اش همیشه قابل ارزش بوده است.
این زیبایی ساده هنر، در مقام توصیف بسیار سخت رخ می نمایاند. به این جهت است که در فلسفه هنر وزیبایی شناسی فلسفی براي این پرسش، پاسخهاي متعددي وجود دارد. برخی فلاسفه و نظریه پردازان هنر سعی کردند با توسل به نظریه "لذت گرایی زیبایی شناسانه "vi درمقام پاسخ به این پرسش برآیند. چنانچه شیللر عنوان می کند: هدف هنر، زیبایی و منشأ زیبایی نیز لذت است بیآنکه هیچ گونه سود و پیشرفت علمی از آن ملحوظ باشد.