بخشی از مقاله
به تازگي شاهد افزايش پديده نه چندان جديد خشونت زنان عليه مردان مي باشيم. آن امر به صور مختلف آزار و اذيت در قالبهاي فيزيكي يا اجتماعي ميباشد.اين تحقيق در نظر داردعل وعوامل به وجود آمدن اين پديده ضد ارزش را به چه صورت فيزيكي مانند همسركشي آزار و اذيت در دوران عقد و يا بعد از آن طلاق و . مورد تجزيه و تحليل قرار داده و با مراجعه به روزنامه هاي كثير الانتشار مانند كيهان اطلاعت همشهري و جام جم موارد درج شده را باتوجه به نظريه كارشناسان و مقالات مربوطه مورد كنكاش قرار دهد و همچنين پيامدها و آثارسوئي را كه اين امر (خشونت) در جامعه بر جا مي گذاد را بررسي نمايد.
تاريخچه مطالعاتي
«يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثي و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوان اكرمكم عند الله اتقيكم آن الله عليم خبير»
هان اي مردم همانا شما ا زيك مرد وزن آفريديم و شما را به هيئت اقوام و قبائي در آورديم تا با يكديگر انس و آشناي يابيد بي گمان گرامي ترين شما د رنزد خداوند پرهيزگاران شماست به خداوند داناي آگاه است.
آئين مقدس اسلام به عنوان كاملترين دين وجامع ترين شريعت همواره بر اين نكته تأكيد ميكند كه جامعه انساني از زن و مرد تركيب يافته است و زن ومرد از يك گوهر خلق شده اند بر اساس تعاليم عاليه اسلامي هيچ يك از «مردبودن» و «زن بودن» مايه شرافت برتري ويا افتخار نيست و برتري نزد خداوند تنها بر اساس تقوا مي باشد.
اسلام خشونت عليه زنان را به هر شكل نمي پسندد ابعاد فقهي خشونت عليه زنان رابه غلط جزئي از فرهنگ اسلامي شد و آزار مربوطه به آن واقعاً نگران كننده است و متأسفانه آما رخشونت عليه زنان در جوامع سنتي بسيار شديدتر و محسوستر از دريافت ميشود.
در جوامع امروز شاهد پديده خشونت زنان عليه مردان مي باشيم كه با توجه به پايگاههاي اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي زنان در جامعه به صور مختلف قابل رويت مي باشد.
اولين خشونت در جامعه انساني را شايد كشته شدن هابيل به دست برادر خود قابيل دانست. و در طي عصرها و قرنها د ر تمدن ها گوناگون پديده خشونت با توجه به فرهنگها و شرايط زمان خاص آن زمان به صور مختلف ديده ميشود در مصر باستان شكنجه بردگان به وسيلة فراعنه و حمل و نقل سنگها وزين توسط بردگان در زير شلاقهاي سربازان فراعنه كه براي ساختن اهرام و قصرهاي آنان بكار مي رفت در چين قديم كشته شدن مردمي رابه عنوان كارگر براي ساختن ديوار چين به بيگاري كشيده شده بودند و تاريخ گواه اين مسئله است كه اجساد بسياري از آنان در لا به لاي ديوار
مدفون شده است ودر ايران باستان شكنجه و ضرب و شتم مردمان در سلسله هاي مختلف پادشاهي براي كامروايي پادشاهان و وابسته گان آنها نمونه هايي ماندگار در تاريخ ميباشد زنان با توجه به فيزيك جسماني و قدت بدن ضعيفي را دارا ميباشند دوچندان مورد ظلم و تعدي ظالمان قرار گرفته اند در جوامع امروزي نيز شاهد تنوع اين خشونتها عليه زنان مي باشيم يك از اين نمونه ها «خشونت خانگي ميباشد خانه را غالباً به عنوان پناهگاه امنيت و خوشبختي تصور ميشود
اما خشونت خانگي بخشي از تجربه بسياري از زنان است. خشونت خانگي بلاي اجتماعي جديدي نيست در سده هاي ميانه و اوايل صنعتي شدن خشونت نسبت به زنان يك جنبه متداول ازدواج بود تا اواخر قرن 19 هيچ قانوني در انگلستان وجود نداشت كه مانع از آن شود كه مرد همسرش را مورد آزار جنسي قرار دهد به استثناي آسيب جدي يا قتل. زنان اكنون از حمايت قانوني بيشتري برخورد دارند با اين همه هنوز اين گونه خشونت بسيار رايج است خشونت عليه زنان درخانه گاهي بسيار جزئي تصور ميشود اما شواهد و مدارك از پناهگاههاي زنان مضروب شد خلاف آن را نشان ميدهد.»
نمونه ديگري از اين مورد آزار جنسي است كه در محيط كار آسان تر اجرا مي گردد آزار جنسي در محل كار مي تواند به عنوان استفاده از اقتدار شغلي يا قدرت به منظور تحميل خواسته هاي جنسي تعريف ميشود.
اما خشونت فقط مختص به خشونت مردان عليه زنان نمي باشد بلكه عكس اين قضيه نيز در جوامع امروزي به وفور يافت ميشود. حميد رضا عزيزي در مقاله اي جرائم دخترانه (زنانه) را به 3 قسمت تقسيم ميكند: 1- زنان همه انواع بزهكاري را مرتكب ميشوند 2- احساس فشار و هراس از داغ «بزهكاري» براي زنان كاملاً جدي است 3- زنان 2 برابر منحرف تلقي ميشوند يكي بخاطر زير پا گذاشتن قوانين اجتماعي و ديگر به سبب «غيرزنانه» و «غيرطبيعي» بودن كاري كه انجام داده اند. زيرا برخلاف قواعد رفتار زنانه دست به عمل خلاف زده اند. بايد در مورد اين فرض كه خشونت
منحصرا از ويژگي هاي تبهكاران مرد است محتاط باشيم. زنان ممكن است خيلي كمتر از مردان در جرايم شركت كنند اما هميشه از شركت در ماجراهاي خشن بازداشته نميشوند. بنابراين چرا ميزان جرايم و خشونت هاي زنان كمتر از مردان است. بديهي است برخي از «جرايم زنانه»
بخصوص مانند فحشا وجود دارد كه به خاطر آن زنان محكوم ميشوند حال آن كه در بسياري نقاط دنيا مشتريان مرد آن محكوم نميشوند.در حالي كه خشونت عليه زنان به عنوان شرم آورترين مورد نقض حقوق بشر يك جرم بين المللي به شمار ميآيد هنوز بسياري از زنان قرباني آن ميشوند. در گيري هاي جنگ ها، تجاوزهاي جنسي، آبستن هاي اجباري به منظور پاكسازي نژادي و قومي، برخوردار نبودن از آموزش ، ترجيح فرزند پسر بر دختر، خشونت عليه عروسان جوان، ازدواج زودرس و بدتر از همه خشونت هاي فيزيكي، جسماني رواني، اجتماعي در نقاط مختلف جهان و … نمادها و ارگان هاي حقوق بشر را نگران كرده است. اين در حالي است كه مرتكبان اين خشونت ها از
پاسخگويي در امان هستند و هيچ محكمه اي آنان را به محاكمه نمي كشاند. از سوي ديگر نه تنها اين، نابرابري ها از زندگي زنان ما نيز رخت بر نبسته است بلكه آمارها و گزارش هاي تكان دهنده نشان از نقض حقوق آشكار آنان دارد. كافي است نگاهي به آمارهاي غيررسمي و گزارش هاي رسيده از ايلام و بلوچستان و جنوب و مشرق و … بيندازيم تا ببينيم در مناطق محروم كشور حتي شهرهاي بزرگ چه بر سر زنان كه از كم ترين حقوق خود بي خبرند ميآيد.
مردانه بودن جرايم مردان به علت تفاوت در اجتماعي شدن است. بيشتر فعاليت ها و اشتغالات مردان نسبت به زنان غير خانگي است. با اين كه روند مشاركت زنان در فعاليت هاي اجتماعي حضور آنها در عرصه عمومي، اشتغال زنان فعاليت هاي آموزشي و دانشگاهي و … روز به روز بيشتر ميشود و با اين حال اكثر آنها بخش بسيار زيادتر از زندگي خود را در محيط هاي خانوادگي مي گذرانند.
به گفته آنتونهي گيدنز اكنون كه به تدريج تقسيمات جنسي از گذشته كم رنگ تر ميشوند به سختي ميتوان با قاطعيت گفت كه آيا ميزان جرايم و الگوهاي جرايم زنان شبيه مردان ميشود يا نه.
شكليدي اسميت در سال 1978 در چارچوب نظريه «انگ زني» پژوهش هايي درباره جرايم و خشونتهاي زنانه انجام داد و از تحليل گزارش هاي دادگاهها دريافت كه دختران بيشتر به اين عنوان كه بايد سرپرستي و حمايت قرار گيرند به دادگاه كشانده ميشوند نه اين كه به جرمي متهم شده باشند يكي ديگر از يافته هاي او اين بو دكه دخترها ظاهراً يا سازگارند يا بسيار خلافكار او مي
گويد، والدين، معلمان و دختران ديگر هم صدا با هم به دختر خلافكار انگ مي زنند كه خلاف عرف زنانه عمل ميكند و رفتار او را بايد تقبيح كرد. اما انگ رفتار غير زنانه باعث مي شد كه اين دختران با رفتاري پرخاشجويانه واكنش نشان دهند و همچنان درميان همسالان خود محبوب مي ماند با اين حال دختران خلافكار با طردشدگي رو به رو بودند اين طرد شدگي به خاطر زير پا گذاشتن قانون و طرد زنانگي بود. دختران قانون شكن وقتي انگ مي خوردند، از همسالان عادي خود جدا مي
افتادند دختران ديگر ارتباط با دختران خلافكار منع مي شدند و همين دخترها را بيش از پيش به دارودسته هاي خلافكار وابسته مي كرد. انگ خوردن اين دختران سبب ميشد به سوي شكلهاي افراطي تر به بزهكاري كشيده شوند به گفته اسميت نتيجه نگرشهاي حمايتي ناظران مددكاران اجتماعي و يا ساير عاملان اجرايي نيز چيزي جز همان انگ زدن به رفتار تحت عنوان «هرجايي» يا «هرزه» نبود.
همچنين در زونامه جام جم در مورخه 12 مرداد 82 در مقاله اي تحت عنوان «طغيان عليه آرامش زنانه» علل افزايش خشونت در جامعه دختران و زنان را بررسي ميكند. دراين مقاله آمده است:
از نظر جامعه شناسي به رفتارهايي كه از هنجارهاي جامعه تبعيت نكنند و ميل به خشونت داشته باشند رفتارهاي پرخاشگرانه گفته ميشود. اين رفتارها ميتوانند خشونت هاي زبان و فيزيكي را در خود داشته باشند و جامعه را متحمل زيانهاي بسياري مي كنند. رفتارهاي خشونت آميزي كه امروز وقتي از دختران سر مي زند از سوي جامعه طرد ميشود از سوي پسران در نظر جامعه بسيار عادي و متناسب با خوي پسرانه است.
در اين مقاله از قول يك جامعه شناس اين چنين بيان ميكند: نقش كليدي رسانه ها در تغييررفتار افراد مهم مي باشد به طوري كه نوجوان بر آنچه در فيلمها مي بيند بسنده ميكند شايد هم اين فيلمها را در كنار خانواده ببيند و افراد خانواده ناخودآگاه دختري را كه در فيلم رفتارهاي پسرانه از خود بروز ميدهد تحسين كنند به همين دليل است كه چاقو و وسايل جنايي كه سالهاست در مدارس پيدا ميشوند اكنون در ميان دختران يافت ميشوند.
جامعه شناسان علاوه بر مسائل روانشناختي عوامل محيطي ساختاري و مديريتي را نيز در بروز رفتارهاي پرخاشگرانه مؤثر مي دانند. گذر از جامعه سنتي به سوي جامعه مدرن تضادهايي كه فرد در اين شرايط با آنها درگير ميشود ميتواند به عنوان دليل كلي روند رفتارهاي پرخاشگرانه و بسياري از آسيبهاي اجتماعي مطرح باشد دكتر توسلي در مقاله فوق مي افزايد: سن ازدواج دختر ايراني تقريبا شبيه اروپا شده است از سوي ديگر دختران تحصيلات خود را تا سطوح بالا ادامه مي دهند و مشكلات زندگي به گونه اي است كه ديگر فكر ازدواج را از سر بيرون مي كنند به اين ترتيب برخي مشكلات و مسائل كه مي توانست با شكل گيري خانواه خود به خود حل شود به بيرون پرتاب ميشود و اشكال تازه اي از واكنش و نافرماني ها را پديد ميآورد. او مي افزايد: در جوامع ديگر اگر ازدواج كمتر شده گره هايي روانشناختي افراد از راههاي ديگري باز ميشود ولي ما از يك طرف مي خواهيم در يك جامعه سنتي زندگي كنيم و از سوي ديگر زن را به مرحله پيشرفته اي از كار و زندگي اجتماعي سوق دهيم.
اين جامعه شناس ادامه ميدهد وقتي اين آزاديها از طريق فيلمها و رسانه ها به نسل جوان نشان داده ميشود و از سوي ديگر امكانات و وسايل گذران اوقات فراغت نسل جوان فراهم نميشود و چشم انداز شغلي و روشني براي آينده آ
نها وجود ندارد اين فشارها خود به خود منجر به بروز رفتارهاي پرخاشگرانه بخصوص در زنان ميشود.يكي ديگر از مواردي كه اينجانب لازم مي بينيم ذكر نمايم تحريك زنان توسط رفتار مردان در طي زندگي زناشويي است. ميرشريفي در طي تحقيقي كه در شماره 2284-17- تير روزنامه اطلاعات انجام داده بيان نمود كه مردان بيشترين تقصير را در بروز اختلافات زناشويي و كمترين علاقه را براي حل آن دارند بدين ترتيب مردان با رفتارهاي آزارده خود باعث بروز زمينه هاي خشونت در زنان شده و بدون اين كه بخواهند مشكل را حل نمايند به رفتارهاي ضد ارزش خود ادامه مي دهند.
بيان مسئله
بسياري از معضلات و آسيبهاي اجتماعي كه در عرف جامعه به تابو تبديل شده اند درصورت بازگو نشدن ميتوانند جامعه را درگير آسيبهاي عميق اما ناپيدا كنند بنابراين اين تابو بايدشكسته شود و جامعه بدون تعصب يا پرده پوشي و با بهره گيري ازنظر كارشناس و متخصصان به درمان و چاره انديشي منطقي اين معضلات بپردازد ريشه آسيبهاي اجتماعي و متزلزل شدن پايه هاي اخلاق در خانواده است و براي حل معضلات اجتماعي ابتدا بايد علت فروپاشي اخلاق را در نهاد خانواده ريشه يابي كرد.
مساله زن همواره با قدرت همراه بوده است زنان همواره در به قدرت رسيدن مردان و در تحكيم حكومت آنها نقش داشته اند. هر گونه تغيير در ساختار مناسبات خانواده ميتواند اريكه قدرت مردان را بر هم زند زنان در عين حال نمايندگان و نگهبانان هويت و خصائل ملي هم بوده اند و همينطور نشانگر ميزان پايبندي مردان به سنت ها و مذهب به عنوان يكي از پايه هاي اساسي سنت ظاهر و رفتار اجتماعي زنان تابلويي است كه با آن ارزشهاي مردانه نشان داده ميشود.
بررسي ديدگاههاي روشنفكران ايران يادآور اين واقعيت تلخ است كه مرد روشنفكر ايراني چه مذهبي و چه لائيك هيگچاه به درستي و جديت به طرح پرسشهاي اساسي درباره چگونگي وضعيت زنان و علل آن نپراخته اند و آن را موضوع انديشه قرار نداده اند. دليل آن هم عوامل مختلفي را در بر ميگيرد عللي كه ريشه در عميق ترين سنت هاي ما دارد.
توجه به حقوق زنان همواره در ميان شعارهاي اوليه همه گروههاي سياسي و فعالين اجتماعي بوده است اما اگر اين شعارها تحقق نيافته اند فقط به دليل شرايط سياسي نبوده است طرح شعارهاي سياسي هيچكدام منافع شخصي و خصوصي گروه طرح كنند را به خطر نمي اندازد. اما عرصه زنان عرصه باورهايي ارزش گذاري شده است و بدين جهت تير حمله نه فقط قوانين اجتماعي كه ذهنيات افراد را هم مورد تهاجم قرار ميدهد به طور مثال خشونت زدايي يكي از اركان جامعه مدني است ولي چگونه ميشود از خشونت زدايي در سطح اجتماعي حرف زد بي آنكه خشونت در خانواده را باديدي انتقادي نگاه نكرد و براي رفع آن تلاش ننمود. اين امر خود مستلزم روانكاوي دقيقي از مردان و زنان در اين كانون اس
ت و اين آغازي است كه با خوشبيني ميتوان گفت در نسل هاي دور به تغييراتي بينجامد.
گذر به جامعه مدني اخلاق مدني هم لازم دارد و در اين اخلاق مدني وقتي صحبت از عدالت است مراد عدالت در همه عرصه هاست. نمي توان از عدالت در سطح جامعه سخن گفت و عدالت در خانواده را ناديده گرفت كه نبود آن به خشونت در خانواده ميانجامد.
خشونت در خانواده به عنوان پديده اي نابهنجار نه تنها از منظر اخلاقي و ارزشهاي انساني مطرود است به سلامت جسمي و رواني خانواده را به طور مستقيم و غير مستقيم تهديد ميكند و نتايج ناخوشايندي را براي جامعه بهمراه دارد.
خشونت در همه جوامع شرقي و غربي وجود دارد. اما خشونت عليه مردان به تازگي گسترش زيادي پيدا نموده است. خشونت عواقب جدي بر قرباني خود دارد. از جمله استرس هاي رواني شديد، بي خوابي ، اضطراب، مصرف زياد داروهاي آرام بخش، مراجعه به بيمارستان ها براي درمان و حتي خروج از بازار كار به خاطر بستري شدن در بيمارستان از ديگر عواقب خشونت اين است كه اگر لازم باشد فرد براي پيگيري به مراكز قانون نظير پليس، دادگاهها، پزشكي قانوني، مشاورين و مددكاران مراجعه كند حجم اين كار مراكز زياد خواهد شد بنابراين پيامدهاي خشونت در درازمدت بسيار قابل تأمل است.
يكي از پيامدهاي بزرگ اجتماعي خشونت زنان عليه مردان استمرار بخشيدن به يك زندگي نابهنجار است وحتي دريك خانواده كه خشونت وجود دارد فرزندان آن مي آموزند و به نوبه خود و در آينده آن را تكرار مي كنند و اين پديده به چرخه خشونت معروف است. از عوارض مهم اجتماعي اين پديده فشارزياد روي دوش سازمانهاي دولتي است و بديهي است وقتي حجم كار زياد شود. خودبه خود كيفيت تنزل پيدا ميكند و ديگر اينكه آمار طلاق بالا مي رود و هر كدام از زوج ها مي خواهند زندگي مستقلي را آغاز كنند. آمار دقيقي در مورد اين كه چند درصد طلاقها به علت خشونت زنان عليه
مردان ميباشد در دست نيست ولي بدون شك خشونت يكي از عوامل مهم طلاق است. و فرزند طلاق محبت را در خيابانها جستجو ميكند. پرداختن به مسئله خشونت زنان عليه مردان كه نيمي از جمعيت را تشكيل مي دهند در حقيقت پژوهش علل و عوامل اين پديده را خواهان ميباشد چرا كه نپرداختن به ريشه يابي اين مسئله به غير از موارد ذكر شده ميتواند هويت يك جامعه را به خطر بياندازد.
سوالات تحقيق :
1. خشونت هاي زنان عليه مردان بررسي شده در روزنامه هاي كشور از مهر لغايت اسفند 82 كدامند؟
2. چه عواملي موجب افزايش فراواني خشونت زنان عليه مردان در سالهاي اخير شده است؟
3. پديده خشونت زنان عليه مردان چه پيامدهاي اجتماعي براي جامعه خواهد داشت؟
اهداف مطالعاتي
1. هدف از اين تحقيق اين است كه خشونتهاي زنان عليه مردان از مورخ مهر لغايت اسفند 82 را بررسي كند.
2. هدف از اين تحقيق اين است كه عواملي را كه باعث افزايش فراواني خشونت زنان عليه مردان در سالهاي اخير شده است را مورد توجه قرار دهد.
3. هدف از اين تحقيق اين است كه بررسي نمايد پديده خشونت زنان عليه مردان چه پيامدهاي اجتماعي را براي جامعه بهمراه خواهد داشت.
حدود مطالعاتي
درست است كه موضوع با بررسي و شناخت خشونتهاي زنان عليه مردان در سالهاي اخير با رويكردي به مسائل اجتماعي است ولي ناچاريم در تحقيق حاضر به مسائل خشونتهاي مردان عليه زنان، مسئله زنان در فرهنگهاي مختلف و ويژگي هاي سنتي و عرفي مناطق مورد اشاره گريزي داشته باشيم.
اهميت مطالعاتي
زنان به عنوان نيمي از پيكره جامعه كه وظايف مهم و اساسي نسل آينده را بر عهده دارند همواره در طول تاريخ مورد ظلم و تعدي به انواع مختلف قرار گرفته اند با توجه به گذر جوامع از سنتي به سوي پيشرفته مسائل زنان نيز دچار افت و خيزهايي شده است آنان با توجه به آگاهي هاي كه به طرق مختلف وتحصيلات بدست آورده اند براي احراز و حقوق و جايگاه خود بعضا دست به اعمال نه چندان درست زده اند البته اين امر در مورد عده اي از زنان صادق ميباشد.
پيشرفتهاي صنعتي و فرهنگي امروزه مي طلبد كه با ديدي درست تر به اين قشر آسيب پذير جامعه نگريسته ودر بدست آوردن حقوق طبيعي و انساني آنها آنان را ياري رسانيم.
هنگماي كه خشونت زنان عليه مردان در ابعاد وسيعتري مورد پژوهشي قرار گرفته شود متوجه مي شويم يكي ازدلايل خيزش زنان عليه مردان ناديده گرفتن حقوق طبيعي آنان باشد و يا سكون جامعه از لحاظ اجتماعي در همان مرحله سنتي با توجه به پيشرفتهاي صنعتي است كه زنگ خطري براي مهندسان اجتماع ميباشد كه همگام با پيشرفتهاي صنعتي، از لحاظ فرهنگي، اجتماعي نيز جامعه را متحول و به سوي جامعه فرا سنتي هدايت نمايند.
با توجه به اين مسئله كه طلاق به عنوان يكي از ابزارهاي خشونت زنان عليه مردان استفاده ميشود فرهنگ سازي درست در مورد اين مطلب به دختران و پسران و آشنايي آنان به مسائل قبل از ازدواج و انتخاب درست همسر مطالعه و كنكاش در خشونتهاي زنان ما را با يكي از آسيبهاي جدي خانواده و اجتماع هدايت ميكند.
تعريف اصطلاحات
خشونت : Violence ؛ جانسون: خشونت به مثابه عملي است كه عمدا يا من غيرعمد نامتجانس با رفتار ديگران است.
خشونت آن گونه كسي است كه عمدا يا تصادفا هماهنگي متقابل بين رفتارهاي اعضاي جامعه را دستخوش تغييرمي كند خشونت نوعي رفتار است كه :
1. سايرين قادر به هماهنگي با آن نيستند.
2. عمدا مانع ميشود تا افراد جامعه رفتار خود را با آن از پيش هماهنگ سازند و انتظاراتي با ثبات درباره آن در ذهن خويش مهيا كنده خشونت الزاما به معني قساوت، بي توجهي نيت و يا خشونت عبارت است از نوعي رفتار ضد اجمتاعي و در يك موقعيت سياسي خشونت مانند انقلاب. تنها در رابطه با نظم و انتظام جامعه كه در آن صورت مي پذيرد قابل درك است.
خشونت خانگي : Domestic Violence
رفتار خشني كه به وسيله يك عضو خانواده عليه عضو ديگر صورت ميگيرد شديدترين خشونت خانگي توسط مرد و اين عليه زنان انجام ميشود.