بخشی از مقاله

چکیده

کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان جزو معاهدات الزام آوری است که تضمیناتی نیز برای آن در نظر گرفته شده است. از جمله این که بنا به ماده ی هیجدهم کنوانسیون، کمیته ی رفع تبعیض، برای نظارت بر حُسن اجرا، رفع موانع و توصیه ی اقدامات لازم در جهت فراگیر نمودن مفاد کنوانسیون در کشورهای عضو، ترتیب داده شده است. هر کشوری متعهد است که در اولین نوبت، یک سال پس از لازم الاجرا شدن کنوانسیون در حق او و پس از آن، حداقل هر چهار سال یک بار و، علاوه بر آن، هر زمانی که کمیته درخواست کند،گزارش های لازم را به کمیته ارسال نماید.

اندیشه تفاوت بین زن و مرد یکی از مسایلی است که همواره با بشر همراه بوده است، ازاین رو بررسی نقش جنسیت در قبول مسؤولیتها و ایفای نقش هر یک از جنسیتها در جامعه همیشه یکی از مسائل بحثبرانگیز در جامعه بوده است.جامعهشناسان تمایز مهمی میان »جنسSex « و »جنسیت« Gender قایلاند.آنان اصطلاح »جنس« را برتفاوتهای بیولوژیک میان زن و مرد اطلاق میکنند، حال آنکه اصطلاح »جنسیت« را ناظر بر ویژگیهای روانشناختی، اجتماعی و فرهنگی میدانند که جامعه آن را تعیین میکند و هویت زنانه یا مردانه افراد را در طول زندگی آنان شکل میدهد.

در ایران امروز شاهد تغییرات زیادی در رفتارهای وابسته به جنسیت هستیم، به ویژه از دو دهه پیش تاکنون که جامعه، شاهد حضور فراگیر زنان در موقعیتهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بوده است.حضور روزافزون زنان در دستگاههای اجرایی و بازار اشتغال و موفقیت چشمگیر آنان در آزمون دانشگاهها، تصویری متفاوت از جامعه ایران به دست داده است و به نظر میرسد روند تحولات اجتماعی همچنان به سمت توسعه نقش زنان پیش میرود.

در چنین شرایطی، توجه به تغییر جنسیت و اینکه مسیر ارزشها و نگرشهای اجتماعی، با گسترش حضور زنان در جامعه به کدام سو میرود و آیا حضور روزافزون زنان در عرصههای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی به مفهوم تغییر جدی در حوزه گرایشها و باورهای عمومی است، پرسشی کلیدی است. تحقیق حاضر با بهرهگیری از ابزار پرسشنامه و مصاحبه با رویکردی به مشارکت اقتصادی زنان در بازار کار و با هدف شناخت تأثیر اشتغال زنان بر حیطه وظایف و مناسبات درون خانواده به بررسی جامعه-پذیری و نقشهای جنسیتی و تفاوت جنسیت در انتساب نقشها میپردازد.به علاوه نظریههای موجود در این زمینه را بررسی میکند و در نهایت به تأثیر اشتغال زنان بر روابط و مناسبات با همسر، خصوصیات فرزندان و روحیات و ذهنیات خود می-پردازد.

مقدمه
با ظهور عصر تمدن و ترقی و به اصطلاح روشنگری در غرب - نیمه قرن هفده تا هیجده میلادی - و حاکمیت انسان مدارانه و تفکرحسی و حس گرایی متفکرانی مثل فرانسیس بیکن و جان لاک و دیگران، عقل تجربی را برایمان وحیانی برتری دادند تا انسان به عنوان محور جهان مادی بر مسند خدایی تکیه زند.از این زمان به بعد بود که تمامی ارزشهارنگ دنیوی و مادی به خود گرفت و انسان بریده از خدا و معنویت با تکیه بر نفس اماره خود، حاکمیتبلامنازع یافت و شروع به قانونگذاری نمود. این قانون گذاری برای تامین منافع بیشتر و برآوردن آمال و آرزوهای فردی، اقدام به تاسیس نهادهای دولتی و بین المللی نمود.

این تفکر انسان مدارانه از خدا بریده به خاطر برتری در دانش و فن آوری، خود راحاکم جهان به حساب می آورد، و در صددصدور فرهنگ خود برای سلطه به دیگرکشورهاست.و فرهنگ مادی خود را به عنوان پیام خوشبختی و سعادت و رفاه کشورها از راه صدور فن آوری به آنها معرفی نمود.امروزه تمامی اندیشمندان توسعه براین موضوعکه مهمترین پیش نیاز توسعه مشارکت همه انسانهاست، توافق نظر دارند.منظور از توسعه، تعالی انسانهاست و در تعالی انسانها همه ابعاد سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی ملحوظ شده استمطمئناً. جامعهای که میخواهد به توسعه دست یابد، به جای اینکهصرفاً به عوامل مادی متکی باشد باید در جهت تعالی انسانها و کاهش نابرابریها بکوشد؛ نابرابریهایی در همه ابعاد سیاسی، اقتصای، اجتماعی و نابرابریهایی که معیار آن جنسیت انسانهاست.

در کشور ما تجربه نیم قرن تجربه برنامهریزی و تحول در دیدگاهها و استراتژیهای توسعه نشان داده است که کاهش نابرابری-ها در درآمد و مصرف و کاهش نابرابریها در ابعاد سیاسی و اجتماعی با هدف افزایش مشارکت داوطلبانه همه انسانها چه زن و چه مرد یک ضرورت بوده و انگیزه نیرومندی در فرآیند توسعه محسوب میگردد.

ولی متأسفانه هنوز یکی از نابرابریهای تکان-دهنده در توسعه انسانی تفاوتها براساس جنسیت میباشد.اگرچه در کشورهای صنعتی، فاصله جنسها در زمینههای آموزش و بهداشت کاهش یافته است اما در اشتغال و دستمزدها کماکان باقی است.زنها سهم کمتری از درآمد ملی را به دست می-آورند.به این ترتیب با همه پیشرفتها هنوز فاصله زنان و مردان زیاد است.توده زنان در جامعه ایرانی طی سالهای متمادی در مناسبات اجتماعی و سیاسی در حاشیه نگهداشته شده و نقش آنان در عرصههای اقتصادی نادیده گرفته شده است.ولی با گسترش امکانات سوادآموزی برای زنان و ارتقاء سطح سواد آنان، پایگاه اجتماعی، اقتصادی زنان در چند دهه اخیر دچار تحولاتی شده و زنان با دست یافتن به خودباوری و توانمندیهای خود، سهم بیشتری را از مدیریت خانه و جامعه طلب کرده-اند.

امروزه با حضور بیشتر زنان در عرصههای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، ارزشهای اجتماعی و فرهنگی جامعه دگرگون شده و با ایجاد تحول در نگرش زنان نسبت به پایگاه و موقعیت خود در جامعه، انتظارات آنان نیز افزایش یافته است. در سالهای اخیر با ارتقای سطح آگاهی زنان و افزیش سهم مشارکت آنان در عرصههای مختلف اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، نظامهای ارزشی و رفتارهای اجتماعی متفاوتی در عرصههای فرهنگی جامعه ایجاد شده و تغییرات اجتماعی وسیعتری را نیز در آینده نوید می-دهد.

مبحث اول.جستاری بر کنوانسیون منع تبعیض علیه زنان 1981

یکی از ابزارهای حاکمیت برجهان، ایجاد وتقویت سازمانهای بین المللی است. حتی تشکیل سازمان ملل متحد هم از این قانون نمی تواند استثناء باشد.این سازمان دارای ارکان و تشکیلاتی است که مثل یک حکومت عمل می کند و ارکان آن همانند وزارتخانه ها وسازمانهای دولتی هستند.سازمان ملل علاوه بر ارکان خود، تعدادی سازمان و نهاد وصندوق و جمعیت در اختیار دارد.مثل سازمان علمی فرهنگی ملل متحد - یونسکو - و یکی دیگر از همین نهادهای تابع سازمان ملل، کمیته ای است به نام »کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان « که مجری سیاست های سازمان در سطح جهان است.این کنوانسیون مجموعه ای از مواد مربوطبه حقوق زنان است که در 27 آذرماه سال 1358 طی قطعنامه شماره 34/180 مجمع عمومی سازمان ملل متحد به تصویب رسیده و برای امضاء و الحاق کشورها مفتوح گردیده است.

این کنوانسیون مشتمل بر یک مقدمه مشروح و 30 ماده است که در شش بخش تنظیم گردیده و اجرای آن به عهده کمیته رفع کلیه اشکال تبعیض علیه زنان می باشدکه 23 کارشناس در این کمیته مشغول به کارهستند.دول عضو این کنوانسیون طبق بند 2 ماده 18 موظفند طبق خط مشی و رهنمودهای کمیته رفع تبعیض علیه زنان، هرچهار سال یکبار گزارشهای خود را تنظیم کرده و به کمیته مربوطه ارسال دارند.از ویژگی های دنیای امروز تغییرات و تحولات سریع اجتماعی است.این تغییرات در حوزه فکر و فرهنگ روندی پرشتاب داشته است.در عصر حاضر شاهد مسائل متعدد و متفاوتی در خصوص انسان امروز به طور عام و انسان با توجه به ویژگی های جنسیتی اش به طور خاص بوده است.

تحولات اواسط قرن نوزدهم، که به شکل گیری قواعد جدید نهاد فرهنگی در سطوح جهانی انجامید و با مفهوم عقلایی شدن فرآیند امور، به الگوهای یکپارچگی همچون نهادها و سازمان ها قوام بخشید، موجب شد مفاهیم جدیدی با کارکردهای جدید مانند ملت -دولت ، حق مشروعیت، حقوق زنان و نظایر آن بوجود آِید.عملکرد نهادها و سازمان ها در ابعاد جهانی سبب شد تا چارچوب مشترکی برای مباحث جهانی شکل گیرداگر. چه فرهنگ جهان عمیقاً در سنت اروپایی ریشه دارد و علم و فلسفه با عصر روشنفکری عمومی از سال 1648 میلادی آغاز می شود، با این حال، دوره معاصر چشم انداز تازه ای بر عصر روشنفکری عمومی گشوده است.

برگزاری نشست های بین المللی و شکل گیری جنبش های حامی جریانات فکری جهانی سبب شد تا مناسبات سیاسی جدیدی در جهان شکل گیردبعد. از جنگ جهانی دوم، چنین ساختاری کاملاً فراگیر شد، به طوری که بسیاری از دولت ها و افراد، همگام با این فرآیند ، اقدام به تأسیس نهادهایی با اهداف مشترک کردند.به این ترتیب، سازمان جدید متأثر از جریانات فکری معاصر شکل گرفتند. گروه های فمنیستی، جنبش های زیست محیطی و سایر تشکل های غیردولتی به حضور مقتدرانه یک سیاست واحد جهانی کمک کردند.در نظریه سیاست جهانی ، مباحثی همچون آزادی، عدالت ، برابری ، و حقوق زنان فراگیر شد تا جامعه جهانی به جامعه ای همگن تبدیل شود.چنین جامعه ای دارای مجموعه ای از قواعد و چارچوب های مورد توافق در ابعاد جهانی است تا حرکت های پراکنده را به سوی جنبش های متحد و یکپارچه رهنمون سازد.به این ترتیب، هویت ملی، ساختارها ، و زنان با سیاست های جهانی منطبق می شوند.

آثار جهانی شدن بر زنان پیچیده و اغلب متناقض است . گروهی از اقتصاددانان ، با تأکید بر ابعاد مثبت جهانی شدن، معتقدند که زنان عمدتاً منافع قابل توجهی از اصلاحات اقتصادی بدست آورده اند.از دیدگاه آنان جهانی شدن به طور فزاینده ای موجب افزایش درآمد زنان شده است. یکی از مهم ترین فرصت های حاصل از جهانی شدن برای زنان افزایش نرخ اشتغال است.در بسیاری از موارد نرخ مشارکت نیروی کار زنان همگام با مردان افزایش یافته است.

جهانی شدن با تسریع روند صنعتی شدن، موجب جذب بیشتر نیروی کار زنان به صنعت در کشورهای در حال توسعه شده است - رضوی، - 23 :2001 .همچنین موجب بروز پاره ای تغییرات در بازار کار و افزایش تقاضا برای نیروی کار زنان ، و افزایش آموزش و بهره وری و نیز کاهش موالید شده است - اورلف، - 1-2 :2002 همچنین جهانی شدن ، از طریق گسترش وسایل ارتباط جمعی و توسعه ارتباطات ، موجب افزایش سطح آگاهی زنان می شود تا آنان فرصت مناسب برای اثبات خود و نیز حق انتخاب بیشتری داشته باشند.

ولی از سوی دیگر، بکستر1 و مان2 ، با طرح بحث نادیده انگاشتن زنان3 در فرایند جهانی شدن، معتقدند که بخش بزرگی از نیروی کار زنان به عنوان نیروی غیررسمی در فرایند تولید به فراموشی سپرده می شود. همچنین ، تضعیف تعادل جنسیتی4 ، با اختصاص بیشترین حجم حمایت های بهداشتی و آموزشی و خدمات ترویجی به مردان در مقایسه با زنان، در فرایند جهانی شدن شدت می یابد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید