بخشی از مقاله
بررسي و شناخت علل و عوامل مرتبط با پيري اجتماعي جانبازان جنگ تحميلي در شهر تهران
چكيده
تحقيق حاضر با عنوان بررسي و شناخت علل و عوامل مرتبط با پيري اجتماعي جانبازان جنگ تحميلي در شهر تهران، سال (84-1383) با هدف شناسايي بهتر و رفع مشكل يا دگرگوني در ارزش هاي حاكم مردم و مسئولين در قبال جانبازان شكل گرفته است.
پيري اجتماعي مترادف واژه هايي نظير: طرد اجتماعي، از كارافتادگي، انزواطلبي و يا عدم توجه و حمايت خانواده، مسئولين وساير افراد جامعه نسبت به فرد و يا گروه خاصي از اجتماع ميباشد. در اين تحقيق بيشتر مفهوم طرد اجتماعي مدنظربوده است ، كه رابطه آن با متغيرهايي از قبيل: سن، وضعيت تأهل، درصد جانبازي، تعداد سالهاي خدمت در جبهه و … سنجيده شده است. در اين راستا سوالات تحقيق نيز عمدتاً مربوط به نوع يا ميزان رابطه اين مفاهيم با ميزان و سطح طرد شدگي اجتماعي جانبازان از صحنههاي سياسي- اجتماعي مي باشد.
جمعيت نمونه اين تحقيق حدود 150 نفر از جانبازاني است كه از نواحي مختلف شهر تهران با روش نمونهگيري تصادفي ساده و سيستماتيك به طور تلفيقي انتخاب شده اند.
روش پژوهش با توجه به معيارهاي كلي از نوع مقطعي، توصيفي و در برخي محورها بصورت تبييني بوده و در چارچوب ابزارهاي غالب از روش اسنادي وپيمايشي به صورت همزمان، بهره گرفته هم چنين فن پرسشنامه تؤام با مصاحبه عمقي به عنوان ابزار تكميلي استفاده شده است. پرسشنامه شامل 30 سؤال باز و 2 سوال بسته در دو بخش شناسايي و طيفي (ليكرت) تدوين گرديده است. پس از جمعآوري اطلاعات با بهرهگيري از روشهاي آمار توصيفي و استنباطي همراه با آزمونهاي كاي اسكوئر ، وي كرامرز . ديسامرز و رواسپيرمن ، يافتهها در قالب 17 جدول يكبعدي و 16 جدول دو بعدي ارائه شده است. نتايج اين پژوهش نشان ميدهد كه 60 درصد جمعيت نمونه داراي پيري اجتماعي زيادي بوده است. جالب توجه آنكه موضوع مورد بررسي با متغيرهايي نظير: ميزان مزايا، امكانات هنگام جنگ يا قبل از آن، ميزان ساعات تنهايي و قضاوت جامعه، رابطه معنادار و مستقيمي داشته است. يعني با كاهش يا افزايش متغيرهاي مذكور، پيري اجتماعي نيزهم جهت با آنها تغيير مي يابد.
مقدمه
پيري پديده اي است جسماني اما عوامل اجتماعي مي تواند در تسريع آن موثر افتد. بدين معني كه چيزي از خارج بر فرد تحميل شده و ناراحتي هاي جسماني و رواني را براي شخص در پي دارد. بدين ترتيب مي توان اذعان نمود كه پيري امري نسبي بوده و در آن علاوه بر شاخص جسماني، عوامل رواني و اجتماعي نيز، موثر مي باشند.
چنانچه پيري را مسامحتا با ديد اجتماعي بررسي نمائيم، در اينصورت دريچه اي فراخناك به پهناي تاريخ زندگاني انسان بر روي كره زمين در پيش روي هر محققي گشوده خواهد شد.
با توجه به وسعت مفهوم پيري در نظرگاه اجتماعي، اين پديده ميتواند گربيان گر اقشار كثيري از جامعه گردد. يكي از گروههايي كه اين پديده در مورد آنها به وقوع پيوسته، قشر جانباز مي باشد. با عنايت به اينكه، جانبازان در كشورما گروهي هستند كه به منظور دفاع از مرز و بوم كشور بذل جان نموده و در عين از دست دادن بخشي از سلامت جسماني خود، از لحاظ ويژگي هاي روحي و رواني نيز دستخوش تغييراتي گشته اند، لذا در پژوهش حاضر اين قشر ايثارگر كه در معرض آسيب بيشتري بوده اند مورد توجه قرار گرفته اند. بنابراين با توجه به مفهوم پيري اجتماعي مي توان گفت: اين پديده در قشر جانبازان، افرادي را شامل مي شود كه علي رغم از خودگذشتگي شان در دفاع و يا ارتقا كشور،جامعه آنها را به وادي فراموشي سپرده و مورد بي مهري قرار داده است كه از عوارض آن : انزوا، گوشه نشيني، احساس تنهايي مي باشد.
براين اساس به پيرامون اهداف تحقيق، اهميت موضوع، فرضيات و محدوه مطالعه پژوهش پرداخته شده از آنجا كه پژوهش حاضر، تجربه اي دو سويه است ،اميدواريم براي خوانندگان نيز متقابلا رضايت بخش باشد.
توجيه علمي مسئله
موضوع: پيرانشناسي اجتماعي
عنوان: بررسي و شناخت علل و عوامل مرتبط با پيري اجتماعي بين قشر جانبازان جنگ تحميلي در شهر تهران، سال (84-1383).
توجه به يك مسئله اجتماعي از آگاهي جامعه، پيرامون وجود آن موضوع در نظام اجتماعي سرچشمه ميگيرد، از اينرو كلام آغازين مادر طرح مسئله تحقيق از رابطه فرد و جمع و جداييهاي آنها شروع ميشود و به ما اجازه ميدهد كه حداقل طرح كلي يك مشكل نظري اساسي را مشخص كنيم. بر اين اساس پرسشي كه به عنوان سوال پايه مدنظر ميباشد عبارت است از اينكه: پيري اجتماعي چيست؟
پيري اجتماعي، اگر اين تعبير درست باشد در زمانهاي قديم مشكل تلقي نميشد يا وجود نداشت بلكه از فراوردههاي عصر حاضر است. به طوري كه ميدانيم واژه پيري تداعي كننده مفاهيم متعددي از قبيل پيري جسمي، پيري قانوني، پيري رياضي وغيره است همينطور فاكتورهاي معيني من جمله ناتوانيجسمي، كاهش يادگيري و تغييرات فيزيولوژيك و مانند آن را به همراه دارد. به نظر ميرسد امروزه واژه پيري وسعت، عمق و پيچيدگي بيشتري پيدا كرده است. به تبع آن مفهوم نويني مطرح ميشود كه بايد به عنوان يك پديده اجتماعي ساختاري و بالاتر از آن مسئله اجتماعي مورد توجه قرار گيرد چرا كه از يك طرف فرد تا زماني وجود دارد و مطرح است كه براي نظام اجتماعي كاركردي داشته باشد؛ در غير اينصورت جامعه او را كنار ميزند. از سوي ديگر اين نگاه كه با كاهش تواناييهاي فرد، پيران را از صحنه اجتماع حذف ميكنند، در حد تواناييهاي بدني و ذهنيشان در زندگي روزانه، اجتماعي و اقتصادي
شركت نميدهند، فرصتهاي آنان را براي فعاليت در اجتماع كاهش مي دهد. در عين حال گوبريوم نيز معتقد است كه يكي ديگر از عوامل تاثير گذار بر رفتار فرد در طول زندگي، عوامل محيطي، اعم از پشتيباني و حمايت اجتماعي نظير عضويت در گروه، تشكيل خانواده و … ميباشد كه موجبات پيوستگي و وابستگي به محيط را فراهم ميآورد. فردي كه به واسطه موانع موجود در اجتماع از داشتن پيوستگي با ديگران محروم ميماند در برابر اين موانع و محدوديتها تسليم شده و كنارهگيري از اجتماع را به مبارزه با آن ترجيح ميدهد و در اثر گذشت زمان احساس تنهايي بر وي غلبه كرده به عنوان يك پير اجتماع محسوب ميگردد. پس همانطوري كه اجتماع فرد را به انزوا ميكشاند فرد نيز از مداخله در اجتماع دوري ميكند و اين امر به يك رابطه متقابل تبديل مي شود.
سوال ديگري كه در اينجا مطرح است اين ميباشد كه آيا قشر جانبازان نيز در دسته پيروان اجتماعي قرار ميگيرند؟
شايد اگر امروزه فقط از دوران جنگ صحبت كنيم جوانان آن را افسانه و شخصيتهاي آن را اسطوره فرض كنند اما واقعيت جنگ فراتر از افسانه و … بود. حقايق و اتفاقاتي در جنگ رخ داد كه تمام دنيا را متعجب و شگفتزده كرد اما در داخل از جانب برخي از مردم و مسئولين شاهد تعلل و سستي در جهت پاسداري از اين ارزشها بوديم. بنابراين لزوم پرداخت به شخصيت جانباز به عنوان پير اجتماع ضروري به نظر مي رسد!
در فرهنگ واژهها، جانباز به معناي جان باختن است. جان باختن در راه هدف معين و تعيين شدهاي كه مورد اعتماد جانباز است. اما در فرهنگ معنويات، اين كلمه آغاز يك راه است، راهي كه انتهاي آن تكامل انسان است. جادهي عشق و ايثاري كه پر از مشكلات و سختيهاست. در اين راه، جانباز نشانهايست از ايثار و حماسه و دليري و شجاعت و در پايان- مبارزه بي امان با سختيها و مشكلات عظيمي است كه تا پايان عمر با صبر و اراده و قاطعيت آنان ادامه خواهد يافت. جامعه كوچك مورد بحث ما زير مجموعهاي است از جامعه بزرگ اسلامي و اجتماعي كه درك مصائب و مشكلات اين جامعه در راه رسيدن به هدف والايش، براي افراد ديگر جوامع تا حدودي قابل بحث است.
از آن جا كه محيط برخورد و زندگي جانبازان، كوچك و محدود است در عصر حاضر اين محيط محدود بر زندگي جانبازان تأثير گذاشته و خواهد گذاشت و مسائل و مشكلاتي را براي آنان فراهم مي آورد.
در رابطه با مسائل و مشكلات پيري اجتماعي در جانبازان متغيرهاي زيادي مطرح است اعم از: خصوصيات زمينه اي، وضعيت اقتصادي، حالات فكري و روانشناختي و اجتماعي.
در رابطه با بعد اجتماعي و پيري چنين ميتوان بيان داشت كه: نگرش هاي سياسي ، ديدگاه هاي مردمي و برخوردهاي اجتماعي با جانبازان بسيار حائز اهميت ميباشد. بطوريكه قضاوت ارزشي جامعه در بعضي موارد، شكل منطقي و انساني نداشته و غالباً در دو حد افراط و تفريط، دلسوزيهاي ناخواسته، ترحم ، طرد، عدم پذيرش اجتماعي و بيتوجهي به حقوق فردي آنان قرار ميگيرد. و امكان برقراري ارتباطات اجتماعي را كاهش ميدهد. در حاليكه ارتباط اجتماعي نه تنها براي فرد جانباز بلكه براي هر انساني مهم ميباشد، هر انساني
دوست دارد در محيط باز و فضاي گستردهاي با آرامش خاطر زندگي كند، با جامعه بيشتر در ارتباط باشد تا بتواند نياز اجتماعي خويش را اغنا نمايد. يا ميل دارد با همه كس به گفتگو نشيند. بنابراين تمام اين نيازها و تمايلات در مورد جانبازان نيز صدق پيدا كرده و بايد گفت شوق و شور ايشان چندبرابر انسان سالم ديگري است. در حاليكه اگر جانبازي با تمام وجود، احتياج به تحقيق و شناخت و بررسي داشته باشد و بخواهد به دنبال آنها برود همهي راهها را بر خويش بسته ميبيند. اگر هنري داشته باشد و بخواهد به معرض ديد افراد جامعه قرار بدهد موانعي پيشپاي او قرار ميگيرد همينطور نميتواند به نقاط دور سفر كند و با ديگر مردم جامعه، تماس حاصل نمايد. افرادي كه به عللي دچار ضعف اين برقراري ارتباط ميشوند طبعاً نا اميد و خسته بر جاي ميمانند. بدامان دردها و غمهاي خويش باز ميگردند و غرق در دنياي تفكرات بيسرانجام ميشوند. بدين ترتيب قضاوت ارزشي جامعه موجبات كاهش يا افزايش ارتباطات اجتماعي را فراهم ميآورد و هر چه ارتباطات فرد با محيط تقليل يابد بر پيري اجتماعي فرد افزون خواهد شد.
در عين حال عوامل بسياري موجب از هم گسستگي پيوند اين گروه با جامعه ميشود و در نهايت تعامل اجتماعي و منطقي، چسب اجتماعي و ادغام آنها را در جامعه با مشكل مواجه ميسازد. از طرفي اگر كسي در درياي پرتلاطم و سهمگين درد افتاده باشد، براي ما كه در ساحل امن ايستادهايم و واقعيت را نظارهگريم، دردي كه بر غريق عارض شده، قابل درك و احساس نيست و تنها خود را شاهد وناظر جريان يك تراژدي مييابيم، كه در نهايت، قوة دلسوزي ما را تحريك كرده و بدنبال راه نجاتي براي او ميگرديم. جانبازان در حال حاضر شرايط
بسيار بدي را ميگذرانند به طوري كه حتي براي تأمين دارو و ساير نيازهاي درماني خود نيز با مشكلات بسياري روبرو هستند. از آنجا كه شخصيت جانباز در چهارچوب اعتقادات اسلامي و جانبازيهايي كه اينان براي حفظ و حراست ناموس ملي داشتهاند شايستة احترام وافر ميباشد، به نظر ميرسد جامعه وظيفة خود را در باب شناخت و شناسايي ابعاد اخلاقي و عملي جانبازان انجام نداده و دور نيست كه مشكلات ناشناختهاي آشكار شده و رخ بنماياند. و اثرات سوء بر عملكرد كلي فرد داشته باشد. چنانچه در بعد روانشناختي ابعاد گوناگون اين تأثيرگذاري مشخص ميباشد، به عنوان مثال بعد از اتمام جنگ تحميلي و وجود معلوليتهاي ناشي از آن امكان افزايش مسائل و مشكلات رواني در رابطه با جانبازان به طور روشني وجود دارد. اين در حالي است كه جامعه سبب شده نقص بدني در تصوير ذهني جانباز اثر منفي بگذارد و بالنتيجه ادارك وي را از خويش دستخوش دگرگوني مينمايد.
در اين رابطه توجه به ، بهبود وضعيت رواني اين انسانهاي مظلوم كه حتي نزديكترين افراد به آنها نيز، قادر به درك درستي از آنان نميباشند، لازم مي نمايد.. ولي چنانچه مشاهده ميشود جانبازان به عنوان جمعيت قابل توجهي از افراد جامعه از رسيدگي دولت و مردم به نيازهايشان محروم ماندهاند.
با توجه به مطالب ذكر شده سعي بر آن است كه به بسط مفهوم پيري اجتماعي در روند كار بپردازيم.
اهداف پژوهش
براي روشنتر ساختن مسير حركت مطالعه و درك اسلوب حاكم بر ساير مراحل پژوهش، آگاهي از اهداف اصلي و فرعي لازم مينمايد. به بيان ديگر سخن گفتن از مقصود تحقيق در ابعاد كلان و خرد، روشنيبخش طريق جريان مطالعه ميباشد:
هدف كلي:
بررسي و شناخت علل و عوامل مرتبط با پيري اجتماعي و دلايل بوجود آمدن آن به منظور شناسايي بهتر و رفع مشكلات ناشي از پيري اجتماعي جانبازان و از سوي ديگر دگرگوني ارزشهاي حاكم مردم و مسئولين در قبال جانبازان.
با دستيابي به اين هدف، امكان طرح و توجه به اهداف ريزتري كه در ذيل آمده است فراهم مي گردد.
اهداف جزئي:
الف: بررسي وشناخت رابطة برخي از خصوصيات زمينهاي از قبيل: سن، سطح تحصيلات، تعداد فرزند، وضعيت تأهل، تعدادسالهاي خدمت در جبهه و درصد جانبازي با پيري اجتماعي جانبازان.
ب: بررسي وشناخت رابطة برخي از خصوصيات فكري و روان شناختي از قبيل: ساعات تنهايي و اعتقادات مذهبي با پيري اجتماعي جانبازان.
ج: بررسي وشناخت رابطة برخي از خصوصيات اقتصادي از قبيل: درآمد، وضعيت مسكن، وضعيت شغلي، اشتغال به كار همسر، امتيازات و مزايا، دريافت كمك مالي و امكانات قبل يا هنگام جنگ با پيري اجتماعي جانبازان.
د: بررسي وشناخت رابطة برخي از خصوصيات اجتماعي از قبيل: مقبوليت از طرف مردم، قضاوت از طرف جامعه، مشاركت سياسي و حزبي، ارزشهاي جبهه و جنگ، نوع حضور در جبهه و آشنايي با افراد ذينفوذ در سازمان ها و ارگان هاي مختلف با پيري اجتماعي جانبازان.
با اين وصف مشاهده ميشود كه روند پژوهش در قالبي كل نگرانه به سوي فهم و دريافت اطلاعات خردتري است كه درون آن چار چوب كلي نهفته است. در واقع فراهم آوري دادههايي كه پاسخگويي اهداف فرعي تحقيق باشند راه وصول اساسي را هموار مينمايد.
ضرورت واهميت پژوهش
در بين مسائلي كه جامعه به آن دچار است بايد انتخاب و تلاش، براي بررسي موضوعاتي صورت پذيرد كه از درجه اهميت بالاتري برخوردار هستند. به عبارتي ديگر « … بايد به اهميت مسئله مورد نظر توجه داشت، تا اگر واجد ارزش و اهميت كافي نيست براي آن انرژي و وقت و بودجة انساني بدون جهت تلف نگردد.» (نبوي،(1371)/ ص: 66)
ضرورت و اهميت هر تحقيقي به فوايد نظري و عملي آن بر ميگردد يعني بايد از يك طرف به غنا و پيشرفت تفكر مربوط باشد و از طرف ديگر به شناخت واقعيتها و بهبود وضع موجود كمك كند.
الف- ضرورت نظري پژوهش:
در پاسخيابي پيرامون اهميت موضوع تحقيق حاضر بايد توجه داشت كه از دوران قديم نيز بسياري از افراد سعي در برقراري رابطه انسان و جامعه داشتهاند اين امر در دنياي امروز ضرورت بيشتري يافته است زيرا پيشرفتهاي بسيار سريع ابزارهاي زندگي انساني بدون در نظر گرفتن عواقب آن موجب شخصي شدن هر چه بيشتر زندگي انسانها شده و انسانها را از هم دور كرده است.
اين مسئله در كشورهاي جهان سوم نظير جامعة ايران به نحو بارزي خود را نشان داده است چرا كه جامعه ايراني از يك سو درگير سنتهاي انعطافناپذير و از طرف ديگر گرايش به پيشرفت دارد. مشكل مذكور به راحتي ميتواند انگيزة تنهايي، طرد وحاشيه شدن اعضاي جامعه را فراهم آورد. از آن جايي كه هر فرد يك جزء از نظام اجتماعي است و همانطور كه اگر در بخشي از ارگانيسم يك فرد بيماري پديد آيد سراسر ارگانيسم را بيماري فرا ميگيرد و نه تنها همان قسمت را، بنابراين اگر يك فرد كه جزئي از نظام اجتماعي ميباشد و براي برقراري اين نظام تلاش كرده و در اين راه دچار مشكل جسمي شده است، ناچار به كنارهگيري از جامعه خويش گردد احتمال وقوع اين امر براي سايرين نيز ميرود.