بخشی از مقاله

چکیده

نقد در معماري از ضرورریات هر جامعه محسوب میشود. چرا که حضور آن از رکود معماري جلوگیري و باعث شکوفایی معمار، اثر معماري، مخاطب و بروز ارزش واقعی آثار معماري میگردد. اگر در حوزهي نقد از مقوله برخورد با معماري به مثابه یک موضوع ارتباطی میان معماري و مخاطب وارد شویم، نقد پدیدارشناسانه در بررسی آثار، با نگاهی جامع به انسان به عنوان عامل ادراك و دریافت به عنوان فرایند ادراك، قادر به آشکارسازي وجوه پیدا و پنهان امور است، لذا در این مقاله به تحلیل مجموعه فرهنگی ورزشی جانبازان و معلولین منطقه 20 تهران، طرح آرش مظفري، با تکیه بر آراء یوهاي پالاسما، معمار و نظریه پرداز معاصر در قلمرو پدیدار شناسی معماري، پرداخته میشود.

بدین منظور ابتدا وجوه عمدهي نظریههاي وي که مشارکت همه حواس در فرایند ادراك، مرکزیت تن در دریافت محیط و حرکت مندي را لازمه پدیدارشناسی میداند، معرفی و سپس میزان موفقیت بنا در القا ادراك چند حسی مخاطب و واداشتن وي به حرکت و کشف فضا بررسی میگردد.

اطلاعات مقاله بر اساس مطالعات اسنادي، مشاهدات میدانی و پیمایشی گردآوري و با روش تحقیق توصیفی-تحلیلی به نقد بنا پرداخته شده است. با توجه به نتایج بررسیها، معماري این بنا توانسته از طریق مقیاس انسانی، نحوه ارتباطات فضایی، استفاده از مصالح متناسب با فعالیت و عملکرد هر فضا و توجه به مسیر حرکتی در فضاها؛ در برانگیختن تمامی حواس مخاطب براي درك فضا، تقریبا موفق شود و مخاطب را از ناظر صرف بودن به کشف و حرکت در فضاها هدایت کند.

.1 مقدمه

توجه به نقد در معماري به عنوان یک هنر چند بعدي _هنري، فنی، فرهنگی، اجتماعی و کاربردي_ از ضروریات هرجامعه به حساب میآید چرا که اگر نقد در جامعه حضور نداشته باشد، ارزش واقعی آثار هنري مشخص نمیشود و اگر روند تحولات هنري در هر زمان بررسی نشود، به تدریج ادب و هنر گرفتار وقفه و رکود میشود. بنابراین توجه به نقد و اهمیت دادن به آن در جامعه، باعث رشد انسانهاي آن جامعه، هنرمندان و مخاطبان آثارمیشود. در حوزهي معماري نیز، نبود نقد معمارانه موجب محدود شدن پیشرفت معماري میگردد

در بازشناسی و نقد یک اثر معماري؛ معمار، معماري و مخاطب سه رکن آغازین و زمینه، رمزگان و نمود معماري سه رکن پایانی به شمار میآیند

ادراکی که از بنا به عنوان یک شی به منتقد منتقل میشود ناشی از موقعیتی است که از دیدگاه زیبایی شناسانه نمایش داده میشود و با توجه به نوشتههاي رودولف آرنهایم1، همه جنبههاي ادراکی یک بنا مرئی وقابل رویت نیستند؛ بعضی لمس کردنیاند، بعضی هم شنیدنی، بویایی یا گرماییاند

بنابراین معماري؛ به عنوان هنري کاربردي که ما در آن زندگی میکنیم و همواره با آن سروکار داریم، احتیاج به درك درستی از آن دارد. نتایج تحقیقات نشان میدهد که معماري از دیدگاه پدیدارشناسی به درك بهتري از آن منتهی میشود و این درك کاملاً کیفی است

در رویکرد پدیدارشناسانه؛مخاطب امر در کانون توجه قرار میگیرد و اصالت معنایی پیام، بر اساس دریافتها و ادراك مخاطب تأویل میشود؛ و لذت زیباییشناسانه ادراك اثر در مخاطب و برداشت او ملاك قضاوت اثر هنري خواهد بود

لذا تحلیل اثر از منظر پدیدارشناسی به عنوان یکی از پاردایمهاي فلسفی که در دوره پست مدرنیسم، در جهت بهبود بحران معنایی به وجود آمده در معماري وارد نظریههاي معماري شد و در عرصه نقد و عمل معماري، حضوري درخور توجه داشته است اهمیت مییابد. همچنین به منظور به کار گرفتن نظریات پدیدارشناختی در عمل معماري و تحلیل و خوانش محیط؛ یوهانی پالاسما، معمار و نظریه پرداز معاصر فنلاندي، چهرهاي موثر می باشد.

.2پیشینه پژوهش

.2-1پدیدارشناسی

اصطلاح پدیدار شناسی، نخستین بار توسط یوهان هانریش لامبرت2  که از معاصران کانت است مطرح شد و ادموند هوسرل3، نخستین کسی است که اصطلاح پدیدارشناسی را به معنی یک روش تحقیق و جامع تفکر به کاربرده است

پدیدارشناسی مکتب و روشی است که با هدف نظام بخشیدن به فلسفه وعلوم انسانی پایهگذاري شده است. این مکتب به دنبال پژوهش و آگاهی مستقیم نسبت به تجربیات و مشاهدات، یا به عبارت دیگر نسبت به پدیدارهایی است که بی-واسطه در تجربه ما ظاهر میشوند. به طریقی که با آن میتوان به درکی بی-پیش فرض و بیپیش داوري امید بست و از دام پیش انگاشتههاي علمی، مذهبی، متافیزیکی و روانشناختی گریخت

در طی پنجاه سال اخیر پدیدارشناسی از سوي نظریه پردازان و معماران مورد توجه ویژه اي قرار گرفته است. اما آنچه اهمیت می یابد، وارد کردن تفکرات فلسفی پدیدارشناسی به حوزه ي عمل و نظر معماري و همچنین به کار گرفتن آن جهت تحلیل آثار معماري و خوانش محیط می باشد. در سال 89 در مقاله "پدیدارشناسی در عمل" به این موضوع اشاره شده، و به بازخوانی تحلیل ویلا میرآ، اثر آلوار آلتو توسط یوهانی پالاسما4، جهت توجه به چگونگی کاربست نظریه پدیدارشناسی وي در تحلیل آثار می باشد.

.2-2یوهانی پالاسما

یوهانی پالاسما را باید یکی از تأثیرگذارترین چهرههایی دانست که آثار نظري و عملی او سهم به سزایی در بسط و گسترش گفتمان پدیدارشناسی در معماري ایفا نموده است

پالاسما بر پایهي مطالعه آثار ادموند هوسرل، مارتین هایدگر5و گاستون باشلار ، دیدگاهی پدیدارشناسانه دربارهي اتکاء تجربه به ادراك حسی، حافظه، تخیل و ناخودآگاه مطرح میکند. پالاسما مانند نوربرگ شولتس7 به از دست رفتن قدرت ارتباطی معماري در دوران معاصر معتقد است

پالاسما ضعف مدرنیسم در ناتوانی نفوذ به سطح سلیقه و ارزش هاي جامعه را در تفکر عقلانی تک بعدي و تاکید بصري مدرنیسم می داند که موجب می شود براي بدن و سایر ادراکات حسی در کنار خاطرات، تصورات و رویاها ماوایی وجود نداشته باشد. به عقیده وي، غیر انسانی بودن معماري و شهرسازي معاصر می تواند در نتیجه قصور در توجه به بدن و ادراکات حسی و عدم تعادل در سیستم احساسی ما باشد.

در واقع وي تجارب رو به رشد بیگانگی و جدایی و انفراد در دنیاي تکنولوژیک امروز را با آسیب شناسی ادراکات حسی مرتبط می داند. بنابراین به زعم او علم و عقل، ذهنیات محدودي همچون تجربه و کمینهگرایی متکی بر ادراك بینایی را ارائه کردهاند که در معماري پیامدهاي تأسف باري را به همراه داشته است. به تعبیر او معنا در معماري به توانایی آن در به نمایش در آوردن حضور انسانی و نیز به تجربه فضایی اثر متکی است و معماري، موردي فضایی- تجربی است و نه تصویر محور

ازنظر پالاسما نگرش پدیدارشناختی آن نگرش ژرفی است که ما را به گوهر چیزها نزدیک میکند و چیزي را در نزدیکی ما نگه میدارد. رویکرد پدیدار شناختی که نگاهی جامعتر و ژرفتر به انسان - به عنوان عامل ادراك - و دریافت - به عنوان فرایند ادراك - دارد؛ رویکردي وجودي است که قادر به آشکارسازي وجوه پیدا و پنهان امور و شرح در -جهان - هستن ماست. وي در اینباره مینویسد: از نظر من پدیدارشناسی هنر ظریف مواجهه با جهان است. از نظر وي معماري پایدار، معماري است که همزمان تمامی حس ها را هدایت کند و تصویر ما از خود را با تجربیاتمان از جهان پیرامون بیامیزد

می توان مشاهده کرد که نقد تفکر بصرمحور غربی، سلطه تصویر، استانداردگرایی مفرط، آوانگاردگرایی افراطی، مجازيگري، پسامدرنیسم صوري، و فلسفی گري سخت و بی بنیاد از یکسو، و تأکید بر ادراك چند-حسی، فضایی زیسته، ادراك کالبدي، تجربه فعلی و حرکتی، خاطره و خیال، زمانمندي، خانه و سکونت از سوي دیگر، مهمترین دغدغههاي پالاسما هستند که عمقی ویژه به گفتمان پدیدارشناسی معماري بخشیده اند

.3فرضیه

به نظر می رسد مجموعه ورزشی جانبازان و معلولین در کنار توجه به مسایل عملکردي، به مسایل روانی کاربران نیز توجه داشته و از طریق مقیاس انسانی و نحوه ارتباطات فضایی و استفاده از مصالح متناسب با فعالیت و عملکرد هر فضا از نظر بافت، رنگ و غیره، تمامی حواس مخاطب را براي درك فضا بر می انگیزد و او را از ناظر صرف بودن به حرکت در فضا هدایت می کند تا از طریق تمام حواس خود به تجربه فضا دست یابد.

.4روش تحقیق

جهت جمع آوري اطلاعات مقاله، بخش نظري بر اساس مطالعات اسنادي و بخش نظرسنجی از کاربران به صورت پیمایشی و بخش برداشت ویژگی هاي کالبدي بر اساس مشاهدات میدانی و مطالعات اسنادي گردآوري شده و با روش تحقیق توصیفی-تحلیلی به نقد بنا پرداخته می شود.

.5وجوه مشخصه پدیدارشناسی یوهانی پالاسما

.5-1معماري چند حسی

یکی از برجستهترین وجوه پدیدارشناسی یوهانی پالاسما، تصور "معماري چندحسی" است. وي به نقد تفوق دید وبینایی بر حواس دیگر در عرصه فلسفه و معماري غرب پرداخته و معتقد است که در تاریخ غرب همواره بینایی در فرایند ادراك نقش اول را ایفا نموده است، تا آنجا که ادراك منطبق بر ادراك بصري انگاشته شده است. این “سلطه بینایی” موجب گردیده تا ما ادراکی ناقص از محیط خویش داشته باشیم. اما واقعیت آن است که به زعم پالاسما »تجربه معماري موردي چند حسی است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید