بخشی از مقاله
چکیده
شعر نظامی آیینه تمام نمای اوضاع و احوال مردم و اجتماع روزگار خود است و هر کس درآن بنگرد تصویر فرهنگ و آداب و رسوم عصر نظامی را در آن میبیند.همین اشتراک اجتماعی و حالات معنوی خواننده و شنونده را عاشق آثار نظامی کرده است .
نظامی بزرگ سخنور بزم سرای زبان فارسی در رزم سرایی نیز مهارتی خاصّ و بی نظیر دارد و آلات رزم و بزم را همزمان به بهترین نحو یاد نموده است و صدای آلات رزم راچنان در اسکندر نامه به تصویر کشانده است که هرخواننده ای با خواندن آن بر سر ذوق میآید .از آنجا که نظامی یک هنرمند و آفرینشگر مضامین بزم است در اشعار حماسی نیز از هنر بزم به بهترین وجه استفاده برده است.
هدف اصلی این پژوهش شناسایی و بیان آلات رزم و بزم اعم از انواع سلاح و جنگ افزار، سازهای موسیقی رزمی و بزمی ، آشنایی بیشتر با ویژگیهای این ابزار و آلات ( جنس ، ساختمان ،شکل و ...) رده_ بندی و دسته بندی این ابزار بر اساس منابع معتبر و ذکر و شرح ابیاتی که نظامی در اسکندر نامه از این آلات رزمی و بزمی بهره برده است و بیان ابیات و عباراتی از شاعران برجستهی ادب فارسی که در نوشتههای خود از این آلات و ابزار استفاده نمودهاند از اهداف دیگر نگارنده پایان نامه است .
روش تحقیق به صورت نظری بوده و بر پایه کتابخانهای و فیش برداری صورت گرفته است و تصاویر این پایان نامه از سایتهای اینترنتی گرفته شده است.
نتیجه ای که از این پژوهش میتوان به دست آورد این است که هر چند حکیم گنجه سلاح و سازهای رزمی را در اسکندر نامه که یک مثنوی حماسی و فلسفی است به تصویر کشانده امّا این هنرمند قرن ششم در این اثر حماسی از آلات و اسباب و سازهای موسیقی بزمی به طور مکرّر بهره برده است وبرتری هنربزم وی بر رزم اومشهود و نمایان است .
واژگان کلیدی: نظامی،سازهای موسیقی رزمی ، سازهای موسیقی بزمی، اسلحه و جنگ ، اسباب و مقدّمات بزم
فصل اول
کلیّات پژوهش
بخش اوّل : مقدمه پژوهش
بخش دوم: طرح مسئله
بخش سوم:ضرورت و اهمیّت موضوع
بخش چهارم:پیشینهی پژوهش
بخش پنجم:اهداف
بخش ششم: سؤالات
بخش هفتم: فرضیه
بخش هشتم: روش تحقیق
1ـ1.مقدمه
بی شک اسکندر نامه یکی از آثار حماسی و فلسفی ادب فارسی است که نظامی در قسمت اوّل مثنوی یعنی در شرفنامه از فتوحات و جنگهای اسکندر در خشکیها و در اقبالنامه سیر و سفر اوکه در دریا بوده است سخن به میان آورده است .
نظامی در اسکندر نامه از جنگها و مبارزات پهلوانان سخن گفته و شاید هدف نظامی این بود که نشان دهد وی در سرودن حماسه نیز دستی توانا دارد.اگر اشعار رزمی نظامی رابه دقّت مطالعه کنیم رنگ بزمی را در میان آن اشعار مشاهده خواهیم کرد.
در ابیات زیر که از شرفنامه انتخاب شده است ، بیانگر این است که این شاعر توانا توانسته بزم و رزم را در هم بیامیزد و رنگ بزمی و هنررقص و موسیقی خود رادرعرصه گاه نبرد نیز نشان دهد .
زمــوزونی ضــرب هـای سـنان بــه رقص آمـده اسب زیر عنان
(شر،1353/66)
تبیره چنان شــد در آن خــرّمی که آید به رقص آسمان بر زمی
(همان،6032/215)
و یا در جنگ بزرگ اسکندر با قوم روس که بیشترین بخش شرفنامه را در بر میگیرد نظامی بت نقابدار چینی را به میدان جنگ میفرستند و صحنههایی میآراید که اسکندر و سرداران هر دوطرف انگشت به دهان میمانند و اینک در حالی که اجساد کشتهها از هر دو طرف در میدان نبرد افتادهاند و غنایم با شتر بارها به سوی خیمههای اسکندر روانه میشوند ، شاه جهانجو به بزم مینشیند و در شبی روشنتر از روز به یاد لب دوست،لب جام را حلقه در گوش میسازد و با دلی شاد از پیروزی، خیمه را از نامحرمان خالی میسازد و به پری پیکرنازک اندام دستور میدهد که چنگ را بنوازد و نغمه بسراید .
به عقیدهی نگارنده با توجه به قسمت ذکر شدهی بالا و دیگر آثار نظامی این حقیقت بر ما روشن است که نظامی آشنایی کامل با انواع سازهای بزمی ، رزمی و آلات جنگی داشته است و آثار حماسی پیش از خود را مطالعه نموده و از آنها بهرهی کافی را برده است .
نظامی در سرایش داستانهای بزمی مهارتی تام داشته و از آلات بزمی وموسیقی به نحو احسن استفاده
نموده است که ابیاتی جهت نمونه در این مورد ذکر میشود .
زرود خـــوش و بــادهی خــوشگـوار درآمـد بـه بخشـش چــو ابـر بـهار
(شر،6275/223)
وگـر زاهـــدی باشد از خــاره سنــگ درآرم به رقصش بـه یک بانگ چنگ
(همان،6402/227)
بزرگ سخنور بزم سرای زبان فارسی در رزم سرایی و استفاده از آلات رزمی دستی توانا دارد و حتّی بانگ و غوغای این آلات را به تصویر کشانده است .
ترنـگ کمان رفته در مغــــز کــوه فشافش کنـــان تیر بـر هر گــروه
(همان،6186/220)
سنــان در سپـــر کـوکب افـروخته سپـر در سپـــر کــوکبه دوخـــته
(همان،6192/220)
زفــریاد خـــرمـــهره و گــــاو دم علی الله بــر آمــد ز روییــنه خم
(همان،5960/213)
به نظر نگارنده و با استفاده از ابیات زیر میتوان ادّعا کرد که نظامی در به کارگیری سازهای همراه (سازهایی که به اهم نواخته میشوند) نیز مهارتی داشته است .
تبـــیره هــم آواز شـــد بــا درای چــو صــور قیــامت دمیدند نـای
(همان،5958/213)
بغـرّیــد کـــــوس از در شهریــار جهــان شـدز بانگ جرس بی قرار
(همان،1150/60)
امّا بی تردید شاهنامهی فردوسی در اسکندر نامهی نظامی اثر گذاشته و ابیاتی در اسکندر نامه به چشم می خوردکه رنگ تأثیر آن را در بعضی از ابیات میبینیم .
فردوسی در جنگ رستم و اشکبوس گفته :
بــزد بــر بـر و سینهی اشـکبـوس سپهر آن زمـان دست او داد بوس
(فردوسی، ج چهار،1966: 197)
و نظامی نیز سروده است :
به گردن در افتــــاد بدخــــواه را زمین بــوسـه داد آسمان شــاه را
(شر،6026/215)
و یا یک مصراع از ابیات فردوسی را در اشعار نظامی مییابیم .
نظامی سروده است :
بغرّید کــای شـــیر صید آزمـــای هـماوردت آمـــد مشو بـاز جـای
(شر،1377/67)
و فردوسی نیز مصراع دوم را در جنگ رستم و اشکبوس آورده بو
د
خروشید کـای مــرد رزم آزمــــای همــاوردت آمــد مشو بـاز جـای
(فردوسی،ج چهار،1966: 195)
هر چند نظامی در ابیات زیر بر فردوسی ایراد گرفته است :
بجــایـی کـــه نـاراستــی یـــافتم بــــر او زیــور راســتی بـــافتم
غلط گفته را تـازه کردم طــراز بدین عذر گفتم دگــر به اره بــاز
(شر،9-48/8)
امّا در نهایت از او حمایت کرده و او را دانای طوس و دانای پیر نامیده است .
سخنگوی پیشنه ی دانای طوس که آراست روی سخن چون عروس
همان پارسی گوی دانــای پیر چنین گفت و شد گفت او دلپذیر
(همان،8-117/8)
نظامی به دلیل سبک ادبی خاصّی که داشت مورد توجّه بسیاری قرار گرفته است.ازجمله شاعرانی که ازآثار نظامی تقلید کردهاند ،امیرخسرودهلوی ،وحشی ،عرفی،آذربیگدلی،جامی وهلالی جغتایی است که درحدّ خود قابل احترام هستند ،امّا
به پای سخن نظامی نمیرسند.
دراینجا به خمسه دو تن از شاعرانی که از نظامی تقلید نمودهاند اشاره مینماییم:
الف)جامی از شاعران قرن نهم که هفت اورنگ را دقیقاً دربرابر خمسه نظامی سرود که مثنویهای زیر را شامل میشود.
سلسله الذهب،سلامان وابسال،تحفه الاحرار،سبحه الابرار،یوسف و زلیخا ولیلی ومجنون.
ب)امیر خسرو نیز به تقلید از پنج گنج نظامی ،آثار زیر را سروده است که خمسهی وی تقریباً موفقتر از جامی است وشامل پنج کتاب زیر است:
مطلع انوار ،شیرین و خسرو،مجنون و لیلی ، آیینهی اسکندری و هشت بهشت.
1ـ2. طرح مسئله
حکیم نظامی از چه آلات رزمی و بزمی در توصیف میدانهای نبرد و صحنههای عیش و بزم در اسکندر نامه بهره برده است ؟
1ـ3.ضرورت و اهمّیّت موضوع
چون اسکندر نامه نظامی یک اثر حماسی ـ تاریخی ـ فلسفی و در نوع خود یک شاهکار ادبی است لذا با مطالعهی دقیق ابیات این اثر گران قدر آلات رزمـی و بزمی را شـناسایی و معرفی کرده تا منبع خوبی برای علاقمندان جهت آشنایی به آلات رزمی و بزمی در این منظومه باشد .
1ـ4. پیشینهی پژوهش
تا جایی که بنده اطّلاع دارم در زمینهی شناسایی و معرفی آلات رزم در شاهنامه فردوسی پایان نامهای تهیّه و تدوین شده است ، امّا در زمینه معرفی و بررسی آلات رزم و بزم در اسکندر نامه نظامی پایان نامه و تحقیقی تهیّه و تدوین نشده است وشاید این اوّلین پایان نامهای باشد که در این خصوص انجام گرفته است
1ـ5. اهداف
هدف اصلی نگارنده از ارائهی این پایان نامه شناسایی و بیان آلات رزم و بزم موجـود در اسکندر نامه، آشنایی با ویژگیهای این آلات رزم وبزم و بسامد هریک از آنها و همچنین رده بنـدی و دسته بندی این آلات بر اساس منابع معتبر و ذکر ابیاتی که نظامی در آنها این آلات رزمی و بزمی را به کار برده است .
1ـ6 . سوالات
پرسشهای اصلی رسالهی حاضر این است : 1- نظامی از چه آلات رزمی و بزمی در اسکندر نامه بهره برده است ؟ 2- آیا نظامی با موسیقیهای رزمی و بزمی و سازهای آن آشنایی کافی داشته است ؟ 3- آیا هنر بزم نظامی بر رزم او برتری دارد؟
1ـ7. فرضیه
نگارنده این فرضیه را مطرح میسازد که نظامی توانایی و قدرت آن را دارد که آلات و اسباب بزم را
در میادین رزم وارد کرده و هنر بزمی خود را حتّی در عرصه گاه نبرد نشان دهد .
1ـ8. روش تحقیق
پژوهش خود را با خواندن و مطالعه همه اسکندرنامه آغاز نمودم سپس با کتاب شناسی که در این پژوهش یاری گر ما بوده است به ژرف نگری بیشتر برای چگونگی نگارش برآمدیم و به طور کلّی روش تحقیق ما به صورت نظری و بر پایهی کتابخانهای و فیش برداری از منابعی که راجع به موضوع پایان نامه بوده ،صورت گرفته است.
درفصل اول به کلیَات پژوهش(مقدّمه ، طرح مسئله، اهمّیّت موضوع، اهداف ، سؤالات ، فرضیه و روش تحقیق ) پرداختهایم و در فصل دوم به شرح حال،زبان و سبک شعری نظامی و محتوای اسکندر نامه پرداخته و نظر اجمالی نگارنده در مورد اسکندر نامه ضبط شده است.
در فصول سوم تا هفتم چگونگی پیدایش موسیقی ،پیوند موسیقی و ادبیّات ، پیشینه موسیقی ، پیدایش انواع سلاحهای سرد و سازها ،چگونگی ترتیب و تشکیل سپاه در ادوار مختلف تاریخی کشور و غیره که پیش زمینهای برای ورود به بحث اصلی میباشند مطالب و سخنانی را با استفاده از منابع معتبر داخلی و ترجمههای آثار خارجی یاد آور شدهایم که امیدواریم مورد پسند مخاطبین و خوانندگان عزیز واقع شود .
مطالب و اهداف اساسی نگارندهی پژوهش در فصول هشتم ونهم آمده است بدین گونه که ابتدا بر بنیاد ساز شناسی،سازهای رزمی و بزمی اسکندر نامه را بعد از شناسایی به سه دستهی بادیها،کوبهای و سازهای زهی (سیمی) طبقه بندی کرده و ویژگی هر کدام از سازها را بازگو کردهایم و در فصل نهم نیز جنگ افزارها و سلاحها را بر اساس نظریهی نویسندهی زین ابزار به دو دستهی سلاحهای یورشی و حفاظتی ـ دفاعی تقسیم کرده و ویژگی هر دسته را شرح نمودهایم.
بعد از دسته بندی سازها و جنگ افزارها ابتدا نام ابزار رزمی یا بزمی را ذکر کرده و حتّی الامکان سعی بر آن شده که تصویر ساز و یا هر ابزار دیگر را نیز ثبت کرده و توضیحاتی در مورد آنها اعمّ از (جنس ،شکل ،ساختمان و . . .) داده شود و قصد بر آن بوده که نمونه بیت یا عبارتی از شاعران یا نویسندگان برجسته ادب فارسی را بیاورد که در کلام خود این آلات را به کار گرفتهاند .
بعد از این مراحل ، ابیاتی را که نظامی در آنها این ابزار آلات رزمی و بزمی را به کار گرفته شناسایی
کرده و در این قسمت پژوهش خود آوردهایم و نکات مبهم و معنا و مفهوم هر بیت را با استفاده از نظر مصحّحین و نظامی شناسان ذکر نمودهایم .و در پایان هر قسمت شماره تمامی بیتهایی که آلت مورد نظر در آنها استفاده شده است ، ثبت و ضبط کردهایم .
مأخذ و شمارهی ابیات منتخب اسکندرنامهی این پژوهش بر اسـاس شرفنامه و اقبالنامه ی دکتر برات زنجانی بوده است وعلامت (شر،اق عدد/عدد) «شر» معادل شرفنامه و« اق» معادل اقبالنامه است وعدد سمت راست شماره بیت و عدد سمت چپ شماره صفحهی آن بیت است: مثال(شر12/301)یعنی بیت 12صفحه ی301 شرفنامه میباشد.
در فصل پایانی ابیاتی را که در آنها آرایه ادبی وجود داشته و مرتبط با آلات رزمی یا بزمی باشد را آوردهایم.در پایان فصول هشتم تا دهم نیز با استفاده از نمودار به داوری در به اره ی انواع سازها و جنگ افزارهای اسکندرنامه پرداختهایم .
شیوه کار بر این اساس بوده که موارد یادداشت شده بالا هر ماه خدمت استاد بزرگوار جناب آقای دکتر ناصری ارائه میشد و ایشان نیز نکات ارزشمندی را برما یاد آور میشدند و سپس این یادداشتها توسط استاد محترم جناب آقای دکتربامدادی مورد بازبینی قرار میگرفت و از نظریّات سازنده استاد بهرهامند میشده ام،بی شکّ بدون راهنماییهای این دو عزیز تار و پود این پژوهش و رساله در هم تنیده نمیشد.
فصل دوم
حکیم نظامی و اسکندر نامه در یک نگاه
بخش اوّل : زندگی نامه ، زبان و سبک شعری نظامی
بخش دوم: مروری بر اسکندر نامه
بخش سوم : نظر اجمالی نگارنده درمورد اسکندر نامه
2ـ1. مروری بر زندگی نامه ، زبان و سبک شعری نظامی
«حکیم جمال الدین ابومحمد الیاس بن یوسف بن زکی بن مؤید نظامی گنجه یی از استادان بزرگ و از
ارکان شعر فارسی است . نام و نسب او را در کتب مآخذ قدیم مشوّش نوشتهاند .عـوفی او را « الحکیم ـ
نظامی الگنجه » نوشته و شرحی دیگر از اسم و نسب او ندادهاند .او خود نام و نسـب خویش را در بعضی
از ابیات آورده و بنابرآن اشارات نام او الیاس و اسم پدرش یوسف بن زکی بـن مؤید بوده است و امّا کنیه
ابومحمد را تذکره نویسان برای او نوشتهاند .
مولد شاعر را همه تذکره نویسان گنجه دانستهاند و او خود نیز در اشعار خویش نسبت خود را به گنجه
تصریح کرده است ولی بعضی از تذکره نویسان اصل او را از قهستان قم دانستهاند .
بهرحال نظامی از گنجه بیرون نرفته و همهی عمر را دراین شهر گذرانده است،مگر سفرکوتـاهی که به
دعوت قزل ارسلان با نهایت اعزاز و اکرام پذیرفته شد.تاریخ ولادت او معلوم نیسـت لیکن با دقّت دربعضی
بعضی از اشعار او میتوان آن را درحدود 530یا اندکی بعد از آن دانست.تاریخ وفات نظامی هم به صورتهای گوناگون ذکر شده است .با تحقیقی که در به اره ی سـال ختم اقبال نامه وتقدیم آن رادرآخرین
بار به ملک القاهرعزّالدین ابوالفتح مسعود بن نور الدین صاحب موصل(607- 615) در کتاب حماسه سرایی
در ایران کردهایم تاریخ 619 را برای سال فوت نظامی صحیحتر دانستهایم لیکن در اینجا با ولادت نظامی
حدود سال 530 و قبول 84 سال عمر برای او باید سال 614 را انتخاب کرد .
نظامی از شاعرانی است که بی شک باید او را در شمار ارکان شعر فارسی و از استادان مسلّم این زبان
دانست و وی از آن سخن گویانی است که مانند فردوسی و سعدی توانست به ایجاد یا تکمیل سبک وروش
خاصی توفیق یابد . اگر چه داستان سرایی در زبان فارسی بو سیله ی نظامی شروع نشده ، چنانکه دیدهایم
از آغاز ادب فارسی سابقه داشته است ، لیکن تنها شاعری که تا پایان قرن ششم توانست این نوع از شعر
یعنی شعر تمثیلی را در زبان فارسی به حد اعلای تکامل برساند نظامی است . وی درانتخاب الفاظ و کلمات
مناسب ، ایجادتر کیبات خاص تازه و ابداعی ، اختراع معانی و مضامین نو و دلپسنـد در هر مورد ، تصویر
جزئیات و نیروی تخیّل،دقت در وصف و ایجاد مناظر و ریزه کاری در توصیف طبیعت و اشخاص واحوال
و بکاربردن تشبیهات و استعارات مطبوع و نو در شمار کسانی است که بعد از خود نظیری نیافته است .
عیبی که بر سخن او میگیرند آن است که به خاطر یافتن معانی و مضامین جدید گاه چنان در اوهام و
خیالات غرق شده و یا برای ابداع ترکیبات جدید گاه چندان با کلمات بازی کرده است که خوانندهی آثار
او باید به زحمت و بااشکال بعضی از ابیات وی را که اتفاقاً عدهی آنها کم نیست ، درک کند . ضمناً بنابر
عادت اهل زمان از آوردن اصطلاحات علمی و لغات و ترکیبات عربی وافر و بسیاری از افکار فلاسفه و
اصول و مبانی فلسفه و علوم به هیچ روی کوتاهی نکرده و به همین سبب آثار او حکم دایرة المعارفی از
علوم و اطلاعات مختلف وی گرفته ودر بعضی از موارد چنان دشوار شده است که با شرح و توضیح قابل
فهم نیست . لیکن حق در آن است که بگوییم این شاعر سلیم الفطره ی دقیق النّظر در عین مبالغه در استفاده
از اطلاعات ادبی و علمی خود یا افراط در تخیّل و مبالغه در ایجادتر کیبات نو ملاحتی در سخن و لطافتی
در بیان علوی در معنی دارد که این نقص و نقایصی از آن قبیل را به کلی از نظر خواننده پنهان میسازد .
(صفا ،1371،ج دوم :تلخیص 809- 798)
2ـ2. مروری بر اسکندر نامه
2ـ2ـ1. اسکندر نامه
« پنجمین مثنوی از پنج گنج نظامی اسکندرنامه است . این کتاب مجمو عاً در10500بیت و شامل دو قسمت است که نظامی قسمت نخستین را « شرفنامه » و دومین را « اقبال نامه »نامیده است.کتاب شرفنامه را نظامی به نام نصرة الدین ابوبکربن محمّد جهان پهلوان از اتابکان آذر بایجان در آورده و بدو تقدیم کرده است .در بعضی از نسخ اسکندرنامه، قسمت اقبال نامه مصدّر است بنام الملک القاهرعزّالدین ابوالفتح مسعود پسر نور الدین ارسلان و بلا فاصله بعد از این ابیات نام یکی دیگر از امرا یعنی نصرة الدین ابوبکر بیشکین برادرزادهی قزل ارسلان که بعد از وفات او در سال 587 جای عمّ را در آذربایجان گرفته بود.
از این اسامی سه گانه چنین مستفاد میشود که اسکندر نامه دو سه بار به نام دوسه تن از امرا درآمده و این اسامی و ابیات درنسخ بعدی به هم مخلوط شده و مایهی اشتباه اسامی به یک دیگر گردیده است ودرپایان اقبال نامه ابیاتی هست که دلالت بر اهداء آن به عزّالدین مسعود میکند. (صفا، ج دوم،804:1371)
چو نام شهش فـال مسعود باد و زین داستان شـاه محمود بـاد »
(اق،3658/130)
«اسکندر نامه دربحر متقارب مثمّن ازاصل « فعولن» هشت بار سروده شده است که دردو وزن تقطیع میشود.
الف) بحر متقارب مثمن مقصور،بر وزن « فعولن فعو لن فعولن فعول »
خدایــا جهان پادشاهی تو راست ز ما خدمت آید خدایی تو راست
(شر،1/1)
ب) بحر متقارب مثمن محذوف ،بر وزن « فعولن فعو لن فعولن فعل »
پنـــاه بلنــدی و پســتی تـویی همــه نیستند هرچــه هستی تویی
(اق،1/1)
(ثروتیان ،1388 : 82)
2ـ2ـ2. محتوای شرفنامه ی خسروان
«موضوع شرفنامه تاریخ جنگهای افسانهای اسکندر مقـدونی است و میتوان گفت یک مـثنوی
خردمندانه و ضد حماسی است . یعنی اگر حماسه را داستانهای رزمی و پهلوا نی برای حفظ و حراست
از مرزها و آیینها و دین و حکو مت یک ملّت بدانیم در شرفنامه شاعر رمزگوی گنجه درست در جهت
عکس آن به جهان برادری و جهان برابری میاندیشد و اسکندر را به عنوان رهایی بخش ملتها از چنگ
حکومتهای خود کامه میستاید و او را با شخصیت ذوالقرنین در قرآن یکی دانسته بسیاری تفاسیر قرآنی
را در سفرهای اسکندر بی هیچ تغییری توضیح میدهد.
هدف اصلی نظامی از سرودن این مثنوی خردمندانه، در نظر اوّل شرح و گزارش افسانهای تاریخ
اسکندر مقدونی است و در نگاه دیگر شاعر رمزگو بهانهای ساخته است تا شرفنامه را در برابر شاهنامه
قرار بدهد و بجای کشوری محدود و معیّن از همهی جهان و مردم زندهی جهان سخن بگوید و این نظر
شاعر گنجه است که با سخـنی پـوشیـده به فـردوسی حماسه سرای جهان آوازهی ایران زمین میگوید:
به نام شاهان سکّه مزن که میشکنی .
چو بر سکهی شاه زر مــیزنی چنان زن که گر بشکند نشکنی
جهودی مسی را زر اندود کـرد جهان غارتیدن بدان سود کــرد
(شر،1-480/38)
نظامی خود بسیاری از طرحها و موضوعات داستانی را از استاد توس گرفته و لیکن ظاهراً فرصت دقّت
نظر و تأمّل در جنبههای ملّی و میهنی شاهنامه را نداشتـه و به عظمـت این اثر گران قدر جاودانه پی نبرده
است که وصف شاهان منظور نظر حکیم فردوسی نبـوده است بلکه او در صدد ضبط شناسنامهی تاریخی
ملّتی بوده است ،درهرحال نظامی دویست سال پس از فردوسی به جهان اسلام وبرابری اسلامی میاندیشد
و امّا از نظر هر پژوهش گری هر دو حکیم و شاعر، در زنده نگه داشتن فرهنگ و زبان ملّتی بزرگ سهمی
بیش از حدّ تصوّر داشتهاند و قدری گران دارند .
ز یک چشمه رویا شده دانهشـان دو چشمه شده آسیـا خانهشان
( شر،6770/235)
نظامی در شرفنامه میکوشد تا جغرافیای تاریخی جهان را در قرن سوم پیـش از میلاد با فرهنگهای
گوناگون آن اعصار واسطوره های باستانی به نظم بیاورد .طبیعی است که تاریخ و فرهنگ ایران زمین تا قرن
ششم هجری نیز درحد آگاهیهای شاعر حکیـم در ایـن اثر بدیع و راز ناک راه مییابد و ماندگار میگردد.
نظامی در پیگیری هدفهای خویش عجایب و غرایب جهان را آن چنان که شنیده و خوانده درجای ـ
جای کتاب شرف نامه بازگو کرده است و در این سیر و سفر به بهانهی جنگهای اسکندر این جهانگیر را
به آبادانیهای جهان میبرد لیکن در اقبال نامه ، اسکندر را به دشت و کوه هدایت کرده او را با صفت –
پیامبری معرفی میکند.» (صفا، ج دوم،:1371/4-173)
2ـ2ـ3.اقبال نامه
«در اقبال نامه اسکندر فرمان روایی است که نگاه فیلسوفانه ای به جهان هستی دارد و بیشتر عمرش را
به جهان گردی وسیاحت میگذراند و در مورد خرد و خرد نامههای فیلسوفان یونانـی تحقیقاتی انجام می ـ
دهد در این دوره اسکندر سعی دارد که به نشر دانش بـپردازد و به دانشمندان فرمان میدهد تمام متنهایی
راکه به زبانهای دیگر نوشته شده ترجمه نمایند . او مرتبهی دانـش و هنـر را برترین مرتـبه میداند . برای
بیشتر اهل یونان در آن دوره به علم و دانش وهنر روی آورده و بعدها درتمام نقاط جهان به دانش اندوزی مشهور گشتند .
کم کم اسکندر خلوت خانههایی برای عبادت و ذکر دعا ساخـت و خود نیز بیشتر اوقـاتش را به
اعتکاف میگذراند همین امر منجر شد که او دعوی پیغمبری نماید و به دعوت مردم درراه حقیقت بپردازد.
قبل از این که برای دعوت مردم به خدا تـمام جهان را زیر پا بگذارد پسرش اسکندرروس را ولیعهد خود
کرد و حکومت و تمام جاه و مقام و خود را در راه رسـالتی که به عـهدهی او گذاشته بودند وا گذار کرد.
در پایان ، نظامی از اسکندری سخن به میان میآورد که دیگر به فکر تسخیر سرزمیـنهای بیگانه و کشت
و کشتارهای بی اندازه نیست . اسکندر به مقام پیامبری دست مییابد و سختیهای سـفر را به جان میخرد
و به هدایت انسانها میپردازد . سر انجام به سر زمینی می رسدکه مردمش درصلـح و آرامش زندگی می ـ
کنند و هیچ دل به مادّیات و قید بندهای زندگی نسپرده اند . در واقع نظامی در پایـان داستان اسکندر نامه
مدینهی فاضله یی در پیش روی اسـکندر قرار میدهد تا بداند که ایـن همه جنگ و خونریزی و تصاحب
مال وجاه بی نتیجه خواهد بود، اگر انسان به چنین سرزمین ایده آل وخالی ازهر گونه ظلم و ستم دست یابد.» (یزدانی ،1380: 9-108)
3.2.نظر اجمالی نگارنده در مورد اسکندر نامه:
نظامی در بیشتر بیتها از تشبیه ، مجاز ، استعاره ، کنایه و رمز استفاده کرده است و مخاطبین و
خوانندگان را دریافتن معانی جدید به شکّ میاندازد و دچــار ابهـام مـیکند و از آنجا که وی در به کار
بردن لغات عربی اصطلاحات علمی و فلسفی بیشتر استفـاده مـیکند برای یافتن معانی دقیق آن به تفسیر
دقیق نیاز است و خودش معترف اسـت که در سـرودن آثـار خـود از زبـان رمز بیشتر بهره برده است بناـ
برین برای دریافت معنا و مفهوم ابیات نظامی باید بینـشی عـمیق داشـت تا از معـانی پـر نــغز آن بهره برد.
به نظر نگارنده حکیم گنجه دراسکندر نامه اثری جدّی ازمیهن گرایی وپرداختن به جنبههای ملّی،میهنی و تعصّبات کشـوری مثل فردوسـی در شـاهنامه نشـان نداده است و حتّی در شـرفنامه در جنگ ایران و روم به جای اینکه از دارا حمایت کند در بعضی ابیات به او و لشـکرش لقب (بیگانه) میدهد .
بـه ارمن در آمـــد چو دریـای تند صبا را شــد از گرد او پــای کند
علف در زمین گشت چون گنج گم زنعــل ستــوران بیگانــه ســم
( شر،5-134/185)
امّا هدف نظامی از سرودن اسکندر نامـه آن است که به جای کشور محدود از همهی جهان و مردم
زنده جهان سخن بگوید و دنیا آرمان شهری باشد که همه در آن به صلح و آرامش برسند و ما نیز امیدواریم
عاقبت زندگی بشردر مدینه فاضلهای باشد که هیچ کس دل به مادیّات و قید بنـدهای زندگی نبندند.این امر
ممکن نخواهد شد مگر با ظهور صاحب الزّمان(عج تعالی) .
فصل سوم
خاستگاه شعر و موسیقی
بخش اوّل : چگونگی پیدایش موسیقی
بخش دوم: خاستگاه شعر و موسیقی
بخش سوم: پیوند موسیقی و ادبیّات
3ـ1 . چگونگی پیدایش موسیقی
«پژوهشگران انسانهای پیش از تاریخ را به سه دورهی زندگی تقسیم کردهاند :
1- دورهی پارینهی سنگی 2-دورهی میانه سنگی 3-دورهی نوسنگی
الف- دورهی پارینهی سنگی (حدود 500000تا 12000سال پیش از میلاد )
دورانی را که انسان از سنگ به منزلهی وسیلهای دفاعی و کاری استفاده میکرده است،پارینهی سنگی
مینامند.انسان این دوره نه اندیشمند بود و حتّی احساس زیبا شناسانه ای داشت.بنابراین پیوسته برای تهیّه
غذا و پناهگاه تلاش میکرد و از آنجایی که به تنهایی قادر به تأمین نیازمندیهایش نبود ، به ناچار به شکل
گروهی میزیست . به همین سبب ، از ابتدای پیدایش و در مراحل رشد و تکامل خود ،موجودی اجتماعی
محسوب گردید . آنها در روند کار اجتماعی ، هما هنگی را یکی از مهمترین عوامل موفّقیّت خود یافتند؛
به طوری که تمام کارهایشان را با ریتم معیّنی انجام میدادند . مانند(شکار ،دویدن ،پارو زدن در آب و...)
بعد رفته رفته و در حین انجام کار ، بین اصواتی که از حنجـره و گلوی خود خارج میکردند ، همـاهنگی
برقرار ساختند و بدین سان ترانه یا آواز ابتدایی را به وجود آوردند که از آنها برای ترساندن حیوانات و یا
نشان دادن هیجانات استفاده میکردند و ریتم آنها را نیز با سرعت و کندی ضربات فعالیّت جسمی خود
تنظیم میساختند. لذا میتوان این آوازهای ریتمیک را آغازگر موسیقی در تاریخ بشریت فرض کرد.»
(شمس،1383 : 16-15) ب- دورهی میانه سنگی (حدود 12000 تا 6000 سال پیش از میلاد )
«دراین دوران انسان بامهارت بیشتری در کار دست یافت و به ابزار تولید شکل تکامل یافته تری داد.شاید
بتوان مهمترین اختراع انسان میانه سنگی راتیرو کمان دانست،چرا که آنها از این توان انعطاف پذیری چوب
برای شکار حیوانات و یا حتّی دور ماندن از خطرات حمله آنها استفاده میکردند . از ابزارالاتی که از آنها
توسط باستان شناسان کشف شده میتوان چنین نتیجه گرفـت که سازندگـان این ابزار، از فرهنگی بهرهامند
بودند که در اوقات فراغت ،در پی کشف زیباییهای پیرامون خود به سـر مـیبردند . آنان در این اوقات به
تزئین وسایل میپرداختند و گرایش بیشتری به آراستن خود نشان میدادنـد .چنانـکه انسانهای ایـن دوران
دستبند و گردنبند به خود آویخته و بدن را خالکوبی میکردند.در این دوره انسان موسیقی را به منظور زنده
ماندن،دوام آوردن،پیروزی در شکار به کار میگرفت.به نحوی که باضربه زدن به تـنهی خشک و پوسیدهی
درختان ، به تولید صدای آنان پی برد . انسـانهای این دوره از تنـهی درختان کاسهی بزرگی تراشیـدند و
پوست حیوانات را به روی آن انداختند و سازی شبیه به طبل امروزی را ابداع کردند . باید توجّـه داشت که
پایه واساس ساخت این سازها همان ابزارهایی بود که در کار و شکار استفاده میکردند.مثلاً از زه کمان ویا
دمیدن درشاخ حیوانات،سازهایی را پدید آوردندکه هریک برای رساندن پیامهای مختلف به کارمی رفت.»
(همان:17-16)
ج- دورهی نو سنگی (حدود6000تا 3000سال پیش از میلاد)
«انسانهای این دوره به کشف کشاورزی نایل آمده و از شکـار به کشـت وزراعت روی آوردنـد.آنها به
دلیل نیاز به عوامل طبیعی چون باد ، باران و خورشید ، باورهایشان را دگرگون ساختند . به طوری که برای
بدست آوردن فراوانی محصول، به جلب این نیروها پرداخته و برای هر یک از موارد فوق،رب النّوعی پدید
آوردند که جهت برآورده کردن نیازهایشان به آنها متوسّل میشدند.زمانی که انسان بذری رادر زمین کاشت،
برای رشد و رویش کاشتههایش آوازهایی را سر میداد توسط حرکات ریتمیک اجرا میگردید.
بر این اساس،میتوان این حرکات را زمینهی پیدایش رقص دانست که با آواز مذهبی همراه بود.بشر در
این دوره برای جلب نیروهای طبیعی ، شکلهای مختلف آن نیروها را انجام میداد ؛ مثلاً برای وزیـدن باد،
به تقلید صدای آن میپرداخت چرا که اومعتقد بود با این حرکت آنها راسریع تر به سوی خودجلب میکند
انسانهای این دوره ،به صورت دسته جمعی زندگی کرده و نوعی شهر نشینی را در میان خود رواج دادند. به همین سبب آوازهای مذهبی خود را به صورت گروهی و دسته جمـعی در مـکانهای مخصوص که برای
این کار ساخته شده بود اجرا میکردند.آنان با خدایان سخن گفته و از رقص و موسیقی برای جلب توجّه ـ
شان استفاده میکردند .از این دوره به بعد موسیقـی درخـدمت ادیان قرار گرفته و آوازهای مذهبـی شکل
گرفتند .ادیان اوّلیّه،به صورت توتم پرستی ،مانا و تابو پدیدار گشتند که خدایان اولیهی انسانهای نخستین
به شمار میروند .در این دوره موسیقی نه تنها در خدمت دین ، بلکه به مانند گذشته و از راهی غیرمستقیم
برداشت محصول نیز کمک میکرد.زیرا همه فعالیتهای کشاورزی انسان نوسنگی باموسیقی آوازی ورقص
همراه بود آنها بر این داور بودند که این تحرّکات ، طبیعت را بر سر شوق آورده و موجب رشد سریعتر
گیاهان میشود.موسیقی سازی نیزکه در دوران پارینه سنگی،در جهت ترساندن حیوانات درّنده و دردوره ی
میان سنگی،در خدمت رام کردن آنان بود ،در این دوره به منظور خشنود ساختن خدایان ودفع ارواح خبیثه
مورد استفاده قرار میگرفت.او با انعکاس صوتی که از تیر وکمان حاصل میشد،سازی ساخت که مـیتوان
مبدأ پیدایش (( چنگ )) دانست.و یا حتّی برای صدا زدن همنوع خود در فاصلههای دور ، از شاخ حیوانات
استفاده میکرد که این شاخ تو خالی آغاز گر پیدایش سازهای بادی به شمار میرود .
برای اثبات این مدّعا میتوان به کنده کاریهای درون غار ها با قدمتی 4000سال اشاره کرد کـه انسان
را در حال شادی ،دعا، اجرای موسیقی و رقص ، به همراه سازهایی نشان میدهد.البتّه تغییر و تحـوّل سازها
نه تنها بر رشد ابزار سازی انسان دلالت داردبلکه بیانگر رشد اندیشهی او نیزمی باشد که بنابرشرایط زندگی
آداب و رسوم و تمدن هر جامعهای در مسیرهای اندیشه گرایانه به تکامل گراییده است .»
(شمس، 1383: 19-17)
3ـ2 . خاستگاه شعر و موسیقی
بشر قبل از آنکه تکلّم وصوت را آموخته باشد باهنر موسیقی کم وبیش آشنا بود زیرا آهنگهایی که از حنجرهاش بر میآمد نخستین گامها در راه پیدایش موسیقی بود.امّا آلات موسیقی ابتدا از استخوان وسپس از روده حیوانات،تارهای گیاهان ودر نهایت از سیم ساخته شد.
اکنون ببینیم ویل دورانت دربارهی سر آغاز شعر چگونه داوری میکند.
«ادبیّات از آوازها و ترانههای دینـی و طلسـمهای سـحری سرچشمه میگیرد که معمولاً کاهنان آنها را
تلاوت میکرده اند و از دهنی به دهنی انتقال مییافـت . کلمـهی کارمینا (car mina ) ، که رومـیان قدیم
شعر را با آن مینامیدند ،در آن واحد ،به معنی شعر و ((سحـر))هر دو ،بـوده اسـت ؛((اود)) (ode) ،که در
یونانی یه معنی قصیده و سروده است ،در اصل ،به معنی طلسم سحری بوده است ؛همین گونه است حال در
دو کلمهی انگلیسی rune و layو کلمهی آلمانی lied. وزن و آهـنگ عروضی شـعر ، که شاید تقلیدی از
حرکات موزون طبیعت وبدن انسان بوده،در ابتدا به وسیلهی جادوگران وارد کار شده است تا به این ترتیب
حفظ شعر آسانتر و (( تأثیر سحری آن )) بیشتر شود . یـونانیـان اولین شعـری را که در بحر ده هجایی
گفته شده منسوب به کاهنان معبد دلفی میدانند و میگویند که این بحر را برای استفاده در تنظیم پیش گویی های خود اختراع کردهاند. (دورانت،1367: 94)
چنان که در یافته میشود ، دورانت پای کوبی را سر چشمه پیدایی شعر میداند . وی دربارهی موسیقـی
نیز به همین شیوه داوری میکند قطعی است که انسـان ، از زمـانهای بسیـار دور ، وشاید پیش از آنکـه
به فکر مجسّمه سازی و بنای مقبره بیفتـد ،از نغـمات لـذّت میبرده و از بانـگ و چهـچههی حیوانـات و
پیش از آن که به سخن در آید ،به آواز خواندن پرداخته باشد ؛و بعید نیست که فن رقصیدن درست معاصر
با آواز خوانده بوده باشد میتوان گفت که نواختن آلات موسیقی وهنر نمایش نیز از رقص تولید شده است
ظاهراً میل این که رقص آهنگ خاصی داشته باشد و در فواصل معین،اصوات اضافی با آن هم راهی کند و
اثرش را شدیدتر سازد سبب پیدایش آلات موسیقی شده است » (همان،1367: 7-106)
3ـ2ـ1.موسیقی و شعر
«موسیقی و شعر در بن پار (عنصر )سازندهی خود هم سان اند ؛ هر دو بر آوا (صوت ) بنیاد دارند و
آدمی برای دریافت این آواها از گوش یاری میگیرد . از این است که ما در برابر هنرهای دیداری ،واژهی
هنرهای شنیداری را پیش نهادیم تا آشکارگر این هم گونی باشد .
برآوردن هر آوایی در زمان انجام میپذیرد نه در جای و جایگاه (مکان )،از این روی میتوان هنرهای
شنیداری را هنرهای در زمانی ،نیز نامید همچنان که هنرهای دیداری را در مکانی ،میتوان گفت : در زمانی
بودن هنر و موسیقی و شعر سبب میشود که فراگیرندگی (کلیّت) اثر درخط زمان ، آهسته آهسته و اندک
اندک به گوش هنر خواه در آید نه چنان که در هنرهای دیداری هست ، یک به اره و بی گسست ،پس برای
پاس داشت فراگیرندگی (کلیّت )و برای آن که یگانگی اثر از میان نرود ،تکرار برجستهتر میگردد و گویی
پیوستگی ساختار را گوشزد میکند.
برای آن که شعر از زبان کاربردی و روز مرّه جداگردد ،وزن چاره گر میشود چنان که در موسیقی نیز
برای جدا سازی آواهای موسیقایی از ناموسیقایی، وزن چاره ساز است. پس میبینیم که افزون بر هم گونی
موسیقی وشعر ، ویژگیهای برون نمایی هر دو نیز یک سان است . سه ویژگی زمان ، وزن و تکرار ،قلمرو
هنری هر دو رانه تنها به هم میآمیزد که یک سویه و یک سان نیز میکند.ویژگیهای فراگیردیگر میتواند
از از این دست باشد : وابستگی به زمان ، ناگزیر ، بر آوردنده ی آوا را خواه موسیقی باشد خواه شـعر در
روی شنونده مینشاند ، هنر آفرینی در این گستره هر چند میتواند در تنهایی انجام پذیـرد اما هنـردوست
برای بهره مندی ناچار است در برابر هنر آفرین بنشیند ؛ پس از سویی هنر وابستگی بیشتری به آفرینندهی
تلاوت میکرده اند و از دهنی به دهنی انتقال مییافت .(تجبّر،1388: 26-24)
3ـ2ـ2.پیوند موسیقی و ادبیات
« در رویههای پیشین ،با بررسی خاستگاه موسیقی و شعر از هم گونیهای این دو هنر یاد کردیم و
پیوستگیهای بسیار این دورا ،در هم راهی جدایی ناپذیری که از آن برخوردار بودهاند ،بازنمودیم؛نخستین
نمود آن چه ما امروزه ادبیات میخوانیم ، بی گمان با شعر آغاز میگیرد و شعر ، بنیاد آغازین هنر ادبیات
است ؛ اما با گسترش فرهنگ ، ادبیات نیز گستردهتر و پر بارتر میگردد و دیگر ، شعر تنها بخشی از هنر
ادبی و ادبیات به شمار میرود ؛ این پیشرفت به سوی گستردگی و گونه گونی شیوههای ادبی ، هم سو با
پیشرفت زبان و توانا شدن آن برای باز گفت پیشتر پویه های درونی آدمی رخ داده است،از این رو کارکرد
زبان و تواناییهای آن را ،برای در آمدن به قلمرو و هنر ادبیات ، از یاد نباید برد .
ادبیاتی که ما از آن یاد کردیم اگر چه در معنا از ادبیاتی که میشناسیم جدا نیست امّا دیگر سانی
(تفاوت)هایی با آن دارد . خواست ما از ادبیات ،ادبیات پیش از پیدایی و روایی (رواج)زبان نگاره (خطّ)
است :ادبیات نانوشته .
هرچند این گونه مینماید که ادبیات نانوشته با دست رسی نداشتن به افزاری برای نگاه داری و
نگارش مابه سازهای خویش،یعنی با نبود درزبان نگاره،ناگزیر از بهره مندی از افزارهای دیـگر است امّا با
پیدایش زبان نگاره نیز گرایش چندانی برای پاس داشت خود با آن ، نشان نمیدهد. این ناگروی تنها از آن
رو نیست که زبان نگاره همچون افزاری برای برتری جویی و سروری گروهی بر گروهی دیگر ، ویژه و به
دور از دست همگان میماند،که میباید آن را یکی از قرارداد (سنّت)های این گونه ادبیّات برشمرد .
پرهیز از به نگارش در آوردن ادبیات با پشتوانههای مردمی وخواسته های همگانی دیگری نیز پی گیری
میشود.این ادبیات،در کنار لذّت بخشی و سرگرمی ،سر فرهنگ آموزی دارد،این فرهنگ آموزی اگر در گرو
آموزش میانجی دیگری چون زبان نگاره باشد ، خواه ناخواه دیر ترروی خواهد داد امّا اگر با زبان و گفتار
انجام گیرد ،از نخستین روزهای زندگی هر انسانی میتواند پیوسته در کنار او باشد ووی را در زودتر و به
هنگام تر ،نهادینه کردن ارزشهای اجتماعی یاری دهد. این گونه از ادبیات که از میان مردم سر بر میآورد،
ادبیات مردمی نام دارد.» (همان : 7-26)
نظر اجمالی نگارنده در مورد شعر و موسیقی اسکندرنامه نظامی :
آن چه میان شناخت شایسته موسیقی در اسکندرنامه وما جدایی می افکندجدایی ما از جهان هنر به ویژه
موسیقی است؛امّا برای محقّقین این اثر،موسیقی بخش جدایی ناپذیربوده که میباید بدان توجّه نمود.چنانکه
میدانیم هنر درکنار زندگی نیست،بلکه در درون زندگی است. موسیقی اسکندرنامه نیز از چنین ویژگی بر-
خوردار است وهیچ داستان رزمی وبزمی وجود ندارد که از آواز وساز های موسیقی خالی مانده باشد.از این
روست که دراسکندرنامه مجلس بزمی نیست که بی رود و می و صحنه رزمی بی کوس وشیپور باشد.
اصطلاحات و واژگان موسیقی می توانددر موسیقی اشعار و ابیات کارگرباشند و نظامی در بیتی که نام
ساز را میآورد از نواخته شدنش میگوید و با سود جستن از هم نشیـنی واژهها وحروف به پیـوند شعر و
موسیقی ابیات اسکندرنامه میافزاید.