بخشی از مقاله
بررسی اثرات سرمايه گذاری مستقيم خارجی بر ترازپرداختهای ایران
چکيده
جريان سرمايه در دهة آخر قرن بيستم يكي از عوامل اساسي ادغام گسترة اقتصاد جهاني بود.در همین راستا، بسیاری از کشورهای در حال توسعه سیاستهایی را اتخاذ کرده اند که بتوانند این سرمایه های مستقیم خارجی را جذب کنند. بنابراين با توجه به اهميت موضوع، در اين مقاله اثرات نرخ ارز ، جريان سرمايه گذاری مستقيم خارجی و برخی عوامل ديگر بر شاخص تراز تجاری ايران در قالب یک مدل اقتصادسنجی و با استفاده از نرم افزار Eviews مورد بررسی قرار گرفت. نتايج به دست آمده نشان می دهد که اثرات ورود سرمايه گذاری مستقيم خارجی و نرخ ارز بر شاخص تراز تجاری مثبت ولی اندک است.همچنين اثر اين متغيرها بر صادرات غير نفتی نيز مثبت است.
کليد واژه: نرخ ارز، سرمايه گذاری مستقيم خارجی، شاخص تراز تجاری ايران، صادرات غير نفتی
1)مقدمه
جريان سرمايه در دهة آخر قرن بيستم يكي از عوامل اساسي ادغام گسترة اقتصاد جهاني بود. نوع سرمايهگذاري مستقيم خارجي در بين ساير جريانها نقش مهمتري در اين فرآيند داشته است. نقش و اثر سرمايهگذاري مستقيم خارجي بر متغيرهاي كلان اقتصادي كشورهاي در حال توسعه موضوع بحث اكثر مطالعات بوده است. سؤال اساسي عمده اين مطالعات اين است كه آيا جريان سرمايهگذاري مستقيم خارجي، تجارت بينالمللي يا ساير متغيرهاي يك كشور را افزايش ميدهد يا آنها را محدود ميكند؟ آيا FDI جايگزين صادرات ميشود يا آنرا افزايش ميدهد؟ در حاليكه در مباحث تئوريكي دلايلي مبني بر اثرات جانشيني و مكمليFDI ذكر ميشود. اما كارهاي تجربي تقريباً نشان ميدهند كه رابطة مكملي بين صادرات و سرمايهگذاري وجود دارد.
در ايران نيز با توجه به وجود مناطق آزاد تجاري و ويژة اقتصادي ورودFDI سالهاست كه شروع شده است (حداقل از سال 1372 به بعد اين جريانات مثبت شده است). هر چند كه ميزان آن هنوز به اندازة كشورهاي ديگري چون كشورهاي شرق آسيا نرسيده است. ولي اين مسأله براي اقتصادي ايران قابل بررسي است بطور كلي، از آنجا كهFDI يكي از منابع اساسي تأمين مالي پروژهها ميباشد لذا بررسي اثر آن بر ساير متغيرهاي كلان اقتصادي از جمله تجارت خارجي بسيار حائز اهميت ميباشد.
بنابر اين در اين مطالعه بدنبال پاسخ به اين سؤالات هستيم كه:
اولا:اثرات ورود سرمايهگذاري مستقيم خارجي(FDI) بر شاخص تراز تجاري ايران به چه صورت است؟
ثانيا، آيا اثراتFDI بر صادرات غيرنفتي مثبت است؟
ثالثا، ساير متغيرها چون نرخ ارز GDI چه تأثيري بر صادرات و شاخص تراز تجاري ايران داشته است؟
در راستای سوالات فوق عمده ترين فرضية اين تحقيق آن است که اثرFDI بر شاخص تراز تجاري و صادرات غيرنفتي ايران مثبت است.
شايان ذکر است که در راستای هدف اين مقاله می توان گفت که با چنين مطالعاتي در واقع نقش و اثرFDI بر تجارت بينالمللي ايران روشن ميشود. در واقع اين نكته روشن خواهد شد كه اثرپذيري صادرات از مزاياي ورودFDI مثل تكنولوژي به چه صورت ميباشد.
3) پيشينة تحقيق
ارصلان رزمی (2006) در مقالة خود تحت عنوان « اثرات سرمایه گذاری مستقیم خارجی(باسیاست صادرات محور) بر ترازپرداختها در کشورهای در حال توسعه» بعد از برآورد مدل ، ضمن بیان اینکه اثرات چنین سیاستهایی چندان در کشورهای در حال توسعه مورد توجه قرار نگرفته، نتیجه گیری می کند که اثرات کوتاه مدت سیاستهای جذب FDI بر تراز پرداختها منفی باشد و این ممکن است به دلیل ماهیت سرمایه گذاری و نوع سیاستها باشد.
گريفين در اوايل دهة 1970 طي تحقيقاتي به اين موضوع اشاره دارد كه سرمايههاي خارجي به جاي ايجاد افزايش منابع داخلي كه از آن طريق كمك به رشد و توسعه اقتصادي نمايد، در حقيقت به كاهش پسانداز داخلي منجر گشته و اثر منفي بر رشد اقتصادي كشورها دارد.
دان،برونشير و رابينسون با استفاده از روش مقطعي فيمابين كشورها جهت برآورد تأثير سرمايهگذاري خارجي و كمكهاي بلاعوض خارجي و رشد اقتصادي به اين نتيجه رسيدند كه چنين انتقالاتي از سرمايههاي خارجي، در ضمن ايجاد عدم برابري اقتصادي در درون كشور منجر به افزايش رشد نسبي كشورها ميشود اما اين نتيجه فقط در كوتاهمدت به وجود ميآيد و در بلندمدت اين كشورها با كاهش نسبي رشد مواجه ميشوند. البته اين مسئله تا حد زيادي بستگي به سطح توسعهيافتگي كشور جذبكننده دارد.
جان هاتزيس (2000)، در بررسي خود تحت عنوان " سرمايهگذاري مستقيم خارجي و عامل كشش تقاضا" استدلال ميكند كه آزادسازي سرمايهگذاري مستقيم خارجي هزينه نيروي كار را براي سرمايهگذاري داخلي مهمتر ساخته است و تقاضاي نيروي كار را بلندمدت نموده است و اين نظر را با دادههاي انگلستان و آلمان تصريح ميكند. ابتدا با افزايش هر واحد نيروي كار منجر به خروج سرمايهگذاري مستقيم خارجي ميشود و كاهش آن منجر به ورود سرمايهگذاري مستقيم خارجي ميشود. همچنين فاطمه نظيفي (1995) در تحقيق خود با عنوان "اثر سرمايهگذاري مستقيم خارجي بر رشد كشورهاي در حال توسعه" نتيجه ميگيرد كه سرمايهگذاري مستقيم خارجي با رشد اقتصادي سرمايهگذاري داخلي و سطح سرمايه انساني رابطه مستقيمي دارد.
4) بررسی روند سرمايه گذاری مستقيم خارجی در ايران
همانگونه که نمودار(1) نشان می دهد طی سالهای 88- 1381 معادل 1290ميليون دلار سرمايه خارجی درمناطق آزاد کشور جذب شده است که 804 ميليون دلار آن (62 درصد) مربوط به سال های 88 – 1387 بوده است. از اين ميزان درحدود 2/49 درصد درمنطقه آزاد قشم، 7/49 درصد درمنطقه آزاد کيش و 92/0 درصد درچابهار سرمايه گذاری شده است.(جدول شماره 1). آمار حکايت از اين واقعيت دارد که سازمان های مناطق آزاد نتوانسته اند درحدظرفيت های موجود اقدام به جذب سرمايه
گذاری خارجی نمايند، که عمدتاً نشات گرفته از عدم وجود زيربناها و امکانات اوليه جهت جذب سرمايه های خارجی بوده است. البته انتظار می رود با افزايش يا تکميل زيرساخت های لازم و همچنين اقدامات انجام گرفته درجهت رفع خلاء های قانونی درمناطق آزاد ازجمله تصويب قانون پولی و بانکی مناطق آزاد و قانون جلب و تشويق سرمايه گذاری خارجی، اين روند درسال های آتی بهبود يابد.
جدول(1): ميزان جذب سرمايه گذاری خارجی درمناطق آزاد طی سال های 88-1386 (ميليون دلار)
مناطق آزاد 1386 1387 1388 جمع
کيش 315 302 300 917
قشم 143 217 100 460
چابهار 3/0 2/1 5/53 55
جمع ساليانه 3/458 2/520 5/453 1423
5) معرفي مدل:
براي بررسي اثرات متغيرهايي چون سرمايهگذاري مستقيم خارجي(FDI)، توليد ،GDP، نرخ ارز و رابطة مبادله بر شاخص تراز تجاري ايران از مدل لگاريتمي زير استفاده شده است:
(1)
كه در معادلة فوق متغيرهاي مستقل عبارتند از:
توليد ناخالص داخلي
سرمايهگذاري مستقيم خارجي
نرخ ارز اسمي(غيررسمي)
نسبت قيمتهاي صادرات به قيمتهاي واردات
براساس مباحث تئوريك كلان اقتصادي انتظار ميرود توليد ناخالص داخلي اثر مثبت بر روي شاخص تراز تجاري داشته باشد. همچنين سرمايهگذاري مستقيم خارجي براساس مباحث تئوريكي كه در بحثهاي قبلي بدانها اشاره شد انتظار بر آن است كه شاخص تراز تجاري را بهبود ببخشد. نرخ ارز براساس مباحث نظري باعث افزايش صادرات(در صورت كششپذيربودن) و كاهش واردات ميگردد لذا انتظار قبلي بر مثبتبودن اثرات تغييرات آن ميباشد.
همچنين در يك مدل جداگانه واردات را خارج كرديم تا اثرات همان متغيرها را بر صادرات غيرنفتي نيز مشخص كنيم. لذا در مدل دوم بجاش شاخص تراز تجاري، متغير وابسته فقط صادرات غيرنفتي ايران ميباشد كه بشرح زير تصريح شده است:
(2)
در مدل فوق و همچنين در مدل قبلي بيانگر درآمد خارجيان ميباشد كه در مباحث نظري از آن به عنوان متغير مهم و تأثيرگذار بر صادرات ياد ميشود. در اين مدلها نيز ، توليد ناخالص كشور كرةجنوبي را نشان ميدهد. اين انتخاب بدان دليل ميباشد كه در سالهاي اخير كشور كرةجنوبي يكي از بزرگترين شركاي تجاري ايران بوده است. همچنين يكي از ساختارهاي مشابه ساختار اقتصاد ايران را در دهههاي گذشته داشته و روابط تجاري آن كشور با ايران در چند سال اخير گسترش يافته است.
گام نخست در تحليل الگوها، بررسي پايايي متغيرها ميباشد كه در ادامه به آن ميپردازيم.
5-1) پايايي متغيرها:
از آزمون ديكي-فولر تعميميافته براي بررسي پايايي متغيرها استفاده كردهايم كه نتيجة اين بررسي در جدول شمارة(2) خلاصه و گزارش شده است.
بطور کلی بر اساس آزمون ديکی فولر تمام متغيرهای الگو در سطح ناپايا هستند. بنابراين در راستاي پاياكردن متغيرها از تفاضلگيري استفاده ميشود. لذا ما از تفاضل مرتبة اول متغيرها استفاده كردهايم كه نتيجة آن در جدول شمارة(2) گزارش شده است:
جدول(2): بررسي پايايي متغيرها در تفاضل مرتبة اول آنها
نام متغير عرض از مبدأ وقفة بهينه آمارةADE محاسبهشده مقادير بحراني
1% 5% 10%
DLTRADE ندارد صفر 32/2- 75/2- 96/1- 62/1-
D LERAN دارد يك 01/3- 068/4- 122/3- 704/2-
D LGDP دارد يك 4/5- 068/4- 122/3- 7/2-
D LPXPD ندارد يك 22/5- 77/2- 96/1- 62/1-
D LyF دارد صفر 27/3- 01/4- 10/3- 69/2-
D LFDIR ندارد يك 63/1- 77/2- 96/1- 62/1-
مأخذ: براساس نرمافزارEviews و يافتههاي تحقيق، تخمين، خلاصه و گزارش شده است.
جدول فوق نشان ميدهد كه تمام متغيرهاي الگوها در تفاضل اول پايا شدهاند. به عبارت ديگر در تفاضل مرتبة اول فرضية مبني بر وجود ريشه واحد رد ميشود. به عنوان مثال DLTRADE در وقفة بهينه صفر و با آمارةADF،32/2- در سطح اطمينان 95% پايا شده است زيرا مقدار آمارةADF محاسبهشده در سطح بحراني1% و از 5% به بعد نيز بزرگتر از مقادير بحراني(به لحاظ قدرمطلق) ميباشد كه بيانگر پاياشدن متغير ميباشد. چنين توضيحي در مورد ساير متغيرها بسته به وقفة بهينة آنها و همچنين مقادير آمارةADF آنها قابل بيان ميباشد.
5-2) تخمين مدل:
جهت تخمين اثرات متغيرهاي مستقل مدل بر متغير وابسته(شاخص تراز تجاري) از روشOLS استفاده كردهايم كه نتيجة آن بصورت زير قابل بيان ميباشد.
(3)
در مدل فوق اثراتGDP با يك دوره تأخير بر شاخص تراز تجاري ايران مثبت است. همچنين سرمايهگذاري مستقيم خارجي اثر مثبت و معنيداري بر شاخص تجاري ايران گذاشته است هر چند اين اثر كمتر از 1% ميباشد. چون مقدار وروديFDI به كشور چندان قابل توجه نميباشد. شايد بخاطر همين قضيه اثرات چنداني بر ساير متغيرهاي كلان اقتصادي ايران نميگذارد ولي اثرگذاري مثبت آن بيانگر اين است كه كشور بايستي در جهت جذب سرمايههاي خارجي بصورت اصولي گامهاي اساسي بردارد. انتظار ميرود با افزايش حجم ورودFDI به كشور سرمايهگذاري آن بر متغيرهاي كلان اقتصادي قابلتوجهتر شود. اثر نرخ ارز بر شاخص تراز تجاري ايران مثبت است اما به لحاظ آماري ضعيفتر از دو متغير قبلي معنيدار ميباشد. همچنين ضريب79/0 اين متغير بيانگر آنست كه حساسيت صادرات و واردات ايران و يا نسبت اين دو هنوز چندان به نرخ ارز حساس نيست و يا به عبارت بهتر كششپذير نيست و يا دلالت ضمني بر آن دارد كه هنوز شرط مارشال-لرنول كشش صادرات+كشش واردات بزرگتر از يك در اقتصاد بينالملل(تجارت خارجي) ايران برقرار نيست.
اثر رابطة مبادله بر شاخص تراز تجاري منفي، ولي از نظر آماري بيمعني ميباشد. همچنين اثر درآمد خارجيان با يك دوره وقفه بر شاخص تراز منفي ميباشد و اين در واقع بيانگر منفيبودن تراز تجاري ايران با كشور كرة جنوبي ميباشد كه بيشتر واردكنندة كالاها از اين كشور بودهايم تا صادركننده. متغير دامي در واقع بيانگر عدد يك براي سالهايي است كه سياستهاي تعديل و آزادسازي نرخ ارز در آنها صورت گرفته براي بقية سالها ميباشد.
بطور كلي، اثرات متغيرهاي مستقل، بر متغير وابسته مدل تقريباً براساس مباحث تئوريك و انتظارات قبلي ميباشد. به عبارت ديگر عدم حساسيت شاخص تراز تجاري برابر متغير نرخ ارز و همچنين اثرگذاري مثبتFDI بر شاخص تراز تجاري از نكات بارز نتيجه تخمين مدل ميباشند. براي بررسي بهتر تأثير متغيرها، روي متغير وابسته مدل دوم كه براي تخمين انتخابشده، اثر متغيرهاي مستقل را روي متغير صادرات غيرنفتي مطالعه ميكند. به عبارت ديگر مدل در نظر گرفته شده عبارت خواهد بود از:
(4)
كه در مدل فوق متغيرLEXPNO ، صادرات غيرنفتي را نشان ميدهد و ساير متغيرها همان تعريف قبلي، در اين مدل نيز وارد شدهاند.
بعد از تخمين مدل، ضرايب بدستآمده بصورت زير قابل گزارش است:
(5)