بخشی از مقاله

مفهوم بلوغ را بطور كلي به منزله دوره‌اي از حيات انساني تلقي مي‌كنند كه «مرحله‌ بي‌فراري و نابساماني» است. مرحله اي از زندگي فرد كه در آن، اين نابساماني‌ها و آشفتگي‌ها اجتناب ناپذير است. اما واقعيت اين است كه اينگونه انديشيدن در مورد بلوغ اندكي افراطي و غيرقابل قبول مي‌‌باشد. چرا كه وقتي، كودك از محيط سرشار از آرامش، امنيت و محبت يك خانواده به حيات خويش ادامه مي‌دهد اين دورة آشفته و نابسامان را هم به خوبي و بدون هيچگونه نظم و اختلالي سپري خواهد كرد و پا به عرصه مرحله بعدي زندگي يعني دورة بزرگسالي خواهد گذاشت.


اما، با وجود اين، تغيير و تحولات رواني و جسماني مهمي در شخص روي مي‌دهد كه خواه ناخواه وي را از دورة كودكي و دورة بزرگسالي جدا مي‌سازد و او را در دوره‌اي مابين اين دو، قرار مي‌دهد كه همان «مرحلة بلوغ» است.


عده‌اي از روان‌شناسان، دورة نوجواني و بلوغ را به اعتباري دوران آشوب، طغيان و سركشي نام نهاده‌اند. منظور از ذكر اين واژه‌ها در مورد بلوغ، اين تصورنيست كه نوجوانان افرادي سركش و آشوبگر هستند بلكه نظر آنها در اين مورد به انقلاب دروني دوران بلوغ متوجه است و نه جنبه‌ ظاهري و خارجي آن. چرا كه در اين مرحله تغييرات فيزيولوژيكي با تغييراتي در رفتار توام بودن و نوجوانان در تطابق و سازش خويش با محيط دچار اشكال مي‌شود.

سن بلوغ
در اين كه سن بلوغ در چه زماني آغاز و در چه سني پايان مي‌گيرد اتفاق نظر وجود ندارد و بسيار دشوار است كه سن معيني براي شروع و پايان مرحلة بلوغ تعيين نمائيم، چرا كه در مرتبه اول علائم بلوغ گوناگون و متنوع است وديگر اينكه آغاز بلوغ به حسب ساختمان جسماني و وضعيت روحي و رواني افراد، متفاوت است.

مسئله ديگري كه از اهميت خاصي برخوردار مي‌باشد اين تحقيقات دانشمندان اروپا و امريكا مويد اين نظر است كه سن بلوغ نوجوان امروز نسبت به زمان نوجواني پدران و مادران ما اندكي متفاوت است. بعبارت ديگر نسل كنوني زودتر از نسل‌هاي گذشته به مرحلة بلوغ مي‌رسد و اين زودرسي بلوغ، در شهرها، بويژه شهرهاي صنعتي و پرآشوب بارزتر به چشم مي‌خورد.

علت اين امر شايد وضعيت خاص زندگي شهرنشيني جديد و محيط پرورشي نويني است كه نوجوانان نيز از آن بي‌بهره‌ نيستند. اين عوامل موثر عبارتند از: سينما، رسانه‌هاي گروهي شامل راديو، تلويزيون، مطبوعات، كتاب‌‌هاي ويژه كودكان و نوجوانان، بهبودي وضع تعليم و تربيت در بيشتر خانواده‌ها، وضع تغذيه‌ و بهداشت فردي و رواني مناسب‌تر نسبت به نسل‌هاي گذشته. كه تمام اين عوامل در اين زودرسي نسبت به گذشته بي‌تأثير نيستند.


تحولات فيزيكي (بدني)
شورع مرحله بلوغ در پسر و دختر با يك سري تغييرات بيولوژيك همراه است و يك تا دوسال قبل از آغاز دورة بلوغ، رشد عمومي بدن دچار تغييرات و دگرگونيهايي مي‌شود كه اين تحولات، مقدمات بلوغ را فراهم مي‌آورند كه اين مرحله «دوره پيش از بلوغ» ناميده مي‌شود.


پس از‌ آن طرح عمومي بدن در پسران و دختران دستخوش تحول ناگهاني مي‌شود كه اين تغييرات در پسرها بين سنين 15 – 11 سالگي و در دخترها بين سنين 12 – 9 سالگي ظهور مي‌نمايد. در پسرها، شانه‌ها پهن‌تر مي‌گردد، چربي اضافي دستها و پاها بتدريج ظهور مي‌يابد. رويش مو در پشت لبها‌ آغاز شده و بتدريج چانه و گونه‌ها را نيز دربرمي‌گيرد كه معمولا در سن 18 سالگي صورت نوجوان پسر كامل شده و به يك مرد جوان شبيه مي‌شود، در عين حال رويش مو در سينه و ديگر اندام نيز آغاز مي‌شود. صداي پسران نيز تغير مي‌:ند كه در آغاز اين تغيير، صدا دورگه شده و سپس بم مي‌‌گردد و تن صداي مردانه را به خود مي‌گيرد.


اما آنچه كه در اين رشد سريع جسماني قابل توجه مي باشد رشد استخوانهاي دستها و پاها است. حداكثر سرعت رشد استخواني در پسرها حدود سن 15 – 14 سالگي است و در اين هنگام، بويژه استخوانهاي پاها رشد بسيار سريع و چشمگيري دارند و پاها كشيده‌تر مي‌شوند و در نتيجه به نوجوان يك ظاهر ناموزون مي‌ بخشد، كه در اين حالت معمولا تمام نوجوانان در كارهايشان به گونه‌اي دچار عدم تعادل و بي‌مهارتي مي شوند. و همانگونه كه اشاره شد علت اين امر، رشد بيش از حد استخوانهاي بلند است كه در نتيجه دستها و پاها قدرت تطبيقي خود را از دست مي دهند.


در دخترها، بطور طبيعي، مرحله‌ بلوغ يك تا دوسال زودتر از جنس مخلفشان آغاز مي‌شود. در مرحله بلوغ دختران، آنچه در وهله نخست جلب توجه مي‌كند بزرگ شدن باسن، شكل گرفتن و كامل شدن پستان ها و سپس رويش مو در اعضاء مختلف آغاز مي‌گردد. صداي دخترها نيز اندكي دورگه مي‌شود ولي بم بودن صدا كه در پسرها ديده‌مي‌ شود در آنها به چشم نمي‌خورد و در نهايت، بتدريج شكل ظاهر دخترها يك هيأت زنانه به خود مي‌گيرد.


از نظر پزشكي، فعاليت عدد اندكرين‌(عدد داخلي) در اين مرحله بيش از دوران ديگر رشد مي‌شود و همين امر موجب تحولات ناگهاني در اندام نوجوانمي‌شود و مخصوصا اين فعاليت در غدد جنسي بارزتر ديده مي‌شود بطوري كه در اين هنگام ظهور نخستين علائم عادت ماهانه در دخترها و اولين احتلام شبانه در پسرها و رود بدون ترديد آنها به دوره حساس و پيچيده بلوغ اس. در ضمن بايد توجه داشت

كه در بدن دخترها مقدار اندكي هورمون مردانه و در بدن پسرها مقداري هورمون زنانه توليد مي‌شود. هورمون مردانه‌ (تستوسترون) باعث مي شود كه بر روي پوست صورت اكثر دختران و پسران در دوره بلوغ، بثورات (جوش) جلدي ظاهر شود كه اصطلاحاً آنرا «جوش غرور» مي‌گويند.
از نظر رشد بدني لازم است بدانيم كه رشد جسماني در پسرها از سن 12سالگي آغاز و در سن 19 – 18 سالگي پايان مي گيرد و در دخترها رشد بدني از سن 9 سالگي شروع و در سن 17 – 16 سالگي خاتمه مي‌يابد.


نكته مهم اينكه قبل از آغاز مرحله بلوغ، پسرها از لحاظ رشد جسماني جلوتر از دخترها هستند. اما از هنگام شروع بلوغ، دخترها از نظر رشد بدني از پسرها جلوتر مي‌باشند و اين حالت رشد تا سن 14 سالگي در آنها ادامه مي‌يابد كه مجددا پسرها برتري رشد بدني خود را برجنس مخالف بدست آورده و تاپايان مرحله بلوغ، اين برتري را حفظ مي‌نمايند.
جالب است بدانيم كه بطور نسبي حداكثر سرعت رشد جسماني در پسرها 15 سالگي و در دخترها 12 سالگي است.


تحولات رواني دوره بلوغ
تعدادي از روانشناسان كه براين اعتقادند دوره بلوغ از سن 12 سالگي شروع و در سن 18 سالگي پايان مي‌گيرد. اين دوره را به سه مرحله تقسيم نموده‌اند و براي هريك از اين مراحل سه گانه ويژگيهاي نيز برشمرده‌اند:
الف- (14 – 12 ): از خصوصيت مهم اين مرحله ، ظهور روح اجتماعي، استقلال طلبي و گرايش به زندگي گروهي در نوجوانان است.


ب – (15 – 14سالگي): ويژگي‌ اختصاصي اين مرحله گرايش به جنس مخالف است.
ج – (18 – 15سالگي): در اين مرحله، تمايل به ايده‌آل پرستي و احساس عشق كامل نسبت به جنس مخالف بروز مي‌‌نمايد.


مي بينيم كه بلوغ، با مراحل قبلي رشد تفاوت اساسي و قابل توجهي دارد و بطور كلي، رشد رواني در دوره بلوغ در وهلة نخست رنگ جنسي و تناسلي دارد و در وهله دوم به شكل يك «بحران» نمايان مي‌شود و سرانجام به صورت يك دوره شكل گيري و ساخته شدن شخصيت درمي‌آيد.
نخستين اثري كه حاكي از تغيير و تحول روحيه نوجوان است بيداري عواطف و احساسات جنسي وي نسبت به جنس مخالف است كه در حدود 16 سالگي در پسرها و درخترها اندكي زودتر بوجود مي‌آيد.


در اين مرحله از رشد اين گرايش بتدريج روبه فزوني است، چرا كه فعاليت غدد تناسلي آغاز شده و نوجوان، بخوبي دريافته است كه با دوران قبلي حيات خود تفاوت فاحشي يافته است و به سبب بيداري اين احساس، تخيلات و رويا‌پردازي‌هاي مربوط به امور جنسي درمرحله بلوغ بسيار آشكار و بارز است.


ناگفته نماند كه در اوايل بلوغ، بين پسرها و دخترها جدايي خاصي محسوس است كه اين جدايي در پسرها بارزتر است، بدين علت كه آنها علاقمندي بيشتري به تشكيل گروه همسان نشان مي‌دهند. و در اين زمان است كه دخترها و پسرها، هر يك عقيده‌اي خاص درباره جنس مخالف خويش دارند. دخترها مي‌گويند: پسرها، خشن، بي‌ادب، مضحك و غيرقابل تحمل هستند. حال آنكه پسرها، دختران را لوس و ترسو توصيف مي‌كنند.


حالت رواني ديگري كه در نوجوان پديد مي‌آمد، عصيان و پرخاشگري است كه نسبت به اطرافيان و بويژه والدين خويش بروز مي‌دهد. در اينجاست كه والدين باشگفتي بسيار از درك كودك خود اظهار عجز و ناتواني مي‌كنند:
- نمي‌دانم چه شده، دختر خوب و آرامي بود ولي حدود يكسال است كه خيلي عصباني است و …
- چه شده،! پسرم بسيار خوب و سربراه بود، احترام پدر و مادرش را داشت ولي حالا نسبت به همه چيز لاقيد و بي‌تفاوت شده است و ….
- تا دو سال قبل مشكلي نداشتيم ولي كم‌كم خيلي زود عصباني مي‌شود و فرياد مي‌كشد ….
- نمي‌توانم با دخترم كوچكترين حرفي بزنم، خيلي زود عصباني مي‌شود و با من و پدرش جر و بحث مي‌كند و …


در اين حال، نوجوان تمايل دارد كه «خودش» باشد، كسي به او امر و نهي نكند. اينك خود را كودك قلمداد نمي‌كند، به تصورش، او «بزرگسال» است، همچون پدر و مادرش. پس مي‌انديشد: «من با ديگر بزرگسالان تفاوتي ندارم پس مي‌توانم خود، فكر كنم و تصميم‌بگيرم.» و همين موضوع سرآغاز كشمكش و تضاد شديدي بين او و والدين اوست.
از سوي ديگر، خود نوجوان هم از اين تغيير ناگهاني اخلاق و رفتار خويش در تعجب است، بطوري كه گاه، سردرگم است و نمي‌داند از اين رهگذر به دنبال چه چيزي است اما يك امر مسلم را مي‌داند كه مخالف تمام ايده‌ها و ارزش‌هايي است كه تاكنون خود و پدر و مادرش بدان اصول پاي‌بند بوده‌اند.


دراينجا، نوجوان پسر كه همانندي با پدر را تا امروز پذيرفته بود و وي را ايده‌آل مي‌دانست اكنون ديگر از همسان بودن با وي چشم پوشي مي‌:ند و مي‌‌خواهد روشي ديگر براي ساخت و شكل گيري شخصيت خويش برگزيند.
همچنين است دختر كه نسبت به مادر عصيان مي‌ورزد و بنظر مي‌رسد كه نوجواني كه پا به مرحله بلوغ مي‌گذارد، ديگر والدين خويش را پذيرا نيست و در همين زمان است كه نوجوان پسر، مبادرت به كشيدن سيگار مي‌كند و شبها ديرتر به منزل مي‌آيد و اين حالتها ناشي از حس استقلال طلبي و عدم وابستگي اوست. اما ناگفته نماند تربيتي و فرهنگي تقريبا يكسان و مشابهي است كه در تمام جوامع بشري اعم از جوامع ابتدائي، پيشرفته و صنعتي وجود دارد و آن، اينكه از پسرها، انتظار مي‌رود جسور، بي‌باك، فعال، اجتماعي و تا حدودي نيز خشن باشند. اما دخترها بايد با وقار، متين، آرام و جدي باشند.


به نظر مي‌رسد كه نوجوان از اين عصيانگري در پي هدفي است، اينكه در جستجوي «خويشتن سازي» است و مي‌خواهد براي خود شخصيت والا و برتري بسازد. و مايل نيست هيچكس، حتي پدر و مادر او در اين امر مهم را به اتمام برساند.
اما بهرحال شخصي را كه برتر تصور مي‌كند الگوي شخصيتي خويش قرار مي‌دهد، اين فرد چه كسي است؟ قهرمانان ادبي، هنري، سينمايي، سياسي و … در اينجاست كه بعد ديگري از تحول رواني اين دوره مشاهده مي‌شود: قهرمان‌گرايي.


نوجوان در دوره بلوغ در تلاش است تا شخصيت خويش را به نحو ارزشمندي تكميل و برجسته نمايد و براي دستيابي به اين هدف لاجرم الگويي براي خويش بر مي‌گزيند، او در پي هويت‌يابي خويش است و دبينسان مي‌كوشد تا با تقليد از قهرمانان ايده‌آل خود،خويشتن را چون او قلمداد و تصور كند و موفقيت‌ها، كاميابي‌ها و شكست‌هاي قهرمان مورد علاقة خويش را نيز از آنان خود مي‌پندارد.
مسئله حائز اهميتي كه در اينجا مشهود است،

اين كه دخترها بيشتر قهرمانان و شخصيت‌هاي برجسته ن را الگو قرار مي‌دهند و پسرها، قهرمانان مرد را به عنوان الگوي تكميل كنندة شخصيت خويش برمي‌گزينند. چرا؟ واضح است كه هيچ مردي نمي‌خواهد الگوي شخصيتي خود قرار دهد. بنابراين از خصوصيت بارز دورة بلوغ حس ستايش و احترامي است كه نسبت به ديگران ابراز مي‌شود و نيز نوجوان مايل است مورد احترام و ستايش قرار گيرد. و گاه مي بينمي كه نوجوان از قهرمان وشخصيت انتخابي خويش به وگونه‌اي مبالغه آميز ستايش مي :ند كه به مرحله «عشق» نسبت به آن قهرمان مي‌رسد. و اين ، بدان مفهوم است كه نوجوان عاشق يك هنر پيشة سينما ويا يك قهرمان ورزشي مي‌شود كه شايد در تمام دوران زندگيش او را نديده و شايد هم هرگز وي را نبيند. اما در هر صورت اين عشق چنان شديد است كه نوجوان در تصور و خيال خويش او را به حد پرستش دوس داد و درواقع او قهرمان ايد‌ه‌آل نوجوان است.
از ديگر مشخصات مرحله بلوغ، تمايل به زندگي گروهي در ميان همسالان است. گرچه نوجوان از سويي در محيط خانوده پرخاشگر است و عصيان مي‌‌كند ولي از سوي ديگر ميل باطني شديدي نسبت به همسالان خود مي‌يابد و علاقمند اسد در گروه همسن خود مقامي را كسب نمايد و مسوليتي را در گروه برعهده داشته باشد. جالت توجه آنكه در اين هنگام يك حالت وفادراي نسبت به گروه در او پيدا مي‌شود چرا كه خود را متعلق به آن مي‌داند و به گروه خويش علاقه‌اي وافر دارد و به آن عشق مي‌ورزد.


از ديگر ويژگي رواني مرحلة بلوغ، انديشيدن و استدلال كردن منطقي است، بدين معني كه نوجوان، علاقه‌ شديدي به استدلال كردن امور و مسائل پيچيده دارد، بعبارت بهتر نوجوان، تمايل دارد كه همه چيز را با مدرك و دليل كافي و قانع كننده بپذيرد. كنجكاوي او تحريك شده و گرايش به حل مسائل در او زياد مي‌شود ديگر مايل نيست هر چيزي را بدون چون و چرا قبول كند.

در اين هنگام است كه نوجوان از بحث و جدل و گفتگوهايش لذت مي‌برد و با سرسختي از ايده‌ اعتقادي كه برگزيده است به دفاع مي‌پردازد. اما نكته حائز اهميت اين است كه اينگونه بحث و استدلال كردن در نوجوان بيشتر جنبة تفريح به خود مي‌گيرد تا كشف واقعيت‌ها، چرا كه مشاهده مي‌شود نوجوان، وقتي بطور گروهي در مناظره‌اي حركت مي‌‌كند از عقيده‌اي بسيار سخت دفاع مي‌كند ولي روز ديگر در موقعيتي جديدي آن اعتقاد را بدست فراموشي سپرده و ايده‌اي ديگر را مورد دفاع قرار مي‌دهد.


حادثه جوئي نيز يكي ديگر از خصيصه‌هاي دورة بلوغ است و بروز اين ويژگي‌ بدين سبب است كه نوجوان دائم در جستجوي آزمايش هاي نويني است تا خود را بروز دهد. وي هيچ توجهي به دشواريها و مشكلات ناشي از اين تجربيات جديد را ندارد. در اين هنگام او، خود به استقبال خطر مي‌رود وسعي برفائق آمدن برآن را دارد. نمونه اينگونه تلاش در كارها و مسوليت‌هايي كه نوجوان برعهده مي‌گيرد ويا در گردش‌‌ها و فعاليتهاي گروهي نوجوانان آشكار است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید