بخشی از مقاله
تاثیر اشتغال مادران بر رشد کودکان
رابطه اشتغال مادران و تحول كودك
در تجربه مادري و مراقبت از كودك متغيرهاي متعدد و پيوستاري از تجربيات وجود دارد. در يك سوي اين پيوستار، غايت مطلوب، مادري است كه به مراقبت از فرزند ميپردازد و در سوي ديگر، محروميت كامل از داشتن مادر، اما واقعيت اغلب بين اين دو انتهاست.
نگراني از وضع احتمالي نامساعد فرزندان مادراني كه شاغل هستند، به بازنگري وسيع پژوهشي در سال 1982 به وسيله آكادمي علوم آمريكا منجر شد. نتايج اين بررسي نشان داد اشتغال مادران نميتواند اثرات يكساني به عنوان مجموعهاي واحد بر كودكان داشته باشد زيرا مادران به دلايل گوناگوني كار ميكنند.
همچنين برخي از مادران هنگامي كه كودكان آنها در سطوح مختلف تحول هستند، آغاز به كار كرده يا اينكه كار را ترك ميكنند. از سوي ديگر، اشتغال آنها در زمينههاي خانوادگي و اجتماعي متفاوتي صورت ميگيرد كه در برخي موارد اين نقشهاي چندگانه مورد حمايت است و در موارد ديگر، از اشتغال مادران حمايت نميشود.
لوييسهافمن به بازنگري پژوهشهاي پنجاه ساله مربوط به اشتغال مادران پرداخت، اكثر اين پژوهشها بر مبناي اين فرضيه قرار داشت كه اشتغال مادران بر رشد كودك اثرات منفي دارد. ارزيابي هافمن نشان داد كه دختران مادران شاغل، در مقايسه با دختران مادران غير شاغل، اعتماد به نفس بيشتر، نمرات درسي بهتر و آينده شغلي روشنتري دارند.
اين محقق همچنين اشاره كرد كه اشتغال مادر ميتواند از رهگذر افزايش درآمد خانواده موجب عزت نفس بالاتر مادر، تمايز اندك بين نقشهاي زن و مرد و ايجاد يك الگوي مثبت به سود پسران و دخترانشان در زندگي آينده آنها باشد. نتايج تحقيقات نشان ميدهد در بين خانوادههايي كه كودك پيشدبستاني دارند، از
نظر وقتي كه پدران صرف مراقبت از كودك يا كارهاي مربوط به منزل ميكنند، ميان خانوادههايي كه در آن زن و شوهر هر دو شاغل هستند، با خانوادههايي كه فقط مرد شاغل است، اختلاف معناداري وجود ندارد. در واقع مادران شاغل نيز ساعات كار مربوط به وظايف خانهداريشان را كاهش ميدهند، ولي از مراقبت از كودك نميكاهند، از اين رو هنگامي كه پدر و مادر كودك پيشدبستاني شاغلاند، هر دو تقريباً به اندازه خانوادههايي كه در آنها تنها پدر شاغل است وقت صرف
تعامل مستقيم با فرزندشان ميكنند.
روانشناسان بيشتر علاقهمندند كه مطالعات و پژوهشهاي خود را بر چگونگي روابط مادر و فرزندي و تأثيري كه شغل مادر بر زندگي خانوادگي ميگذارد، متمركز كنند.
هافمن با مروري بر تاريخچه اين زمينه پژوهشي دريافت كه مادران شاغل در مقايسه با مادران خانهدار، وقت كمتري را به مراقبت از كودكان خود و بچهداري اختصاص ميدهند. مدت زماني كه مادران شاغل فارغالتحصيل از دانشگاه به مراقبت از فرزندانشان اختصاص ميدهند، حدود يك سوم مدت زماني است كه يك مادر خانهدار صرف اين كار ميكند، همچنين مادران شاغل وقت كمتري را به تماشاي تلويزيون ميگذرانند يا ميخوابند.
از يافتههاي پژوهشي خود و بررسي سوابق پژوهشي در زمينه تأثير اشتغال مادران بر سازگاري اجتماعي فرزندان و پيشرفت تحصيلي آنان، اينگونه نتيجهگيري ميكند كه اشتغال مادران زماني كه با ساير متغيرهاي اجتماعي - اقتصادي نظير جنس، سن، طبقه، نوع شغل مادر (خدماتي، فرهنگي و كارمندي) و ميزان رضايت يا تنش شغلي همراه ميشود، پيامدهاي متفاوتي ايجاد ميكند.
براساس اين پژوهش، اشتغال مادران برسازگاري اجتماعي و پيشرفت تحصيلي فرزندان، اثرات يكساني بر دو جنس داشته است. يافتههاي پژوهش حاضر، در مورد اثر اشتغال مادر بر فرزندان در سنين خردسالي و قبل از دبستان، نشان ميدهد اشتغال مادر براي كودكاني كه در سالهاي بالاتر تحصيلي (پايههاي چهارم و پنجم) هستند، باعث سازگاري اجتماعي و پيشرفت تحصيلي بيشتر شده است.
همچنين يافتهها تأكيد دارند كه در طبقات بالاي اقتصادي - اجتماعي، زنان شاغل از اعتماد به نفس، استقلال فكري و خود بسندگي بيشتري برخوردار هستند كه اين عوامل ميتواند در تعيين سازگاري فرزندان آنها بسيار مؤثر باشد.
تأثير نوع شغل مادر بر سازگاري اجتماعي و پيشرفت تحصيلي فرزندان به خوبي نشان ميدهد، دانشآموزاني كه مادران آنها درمشاغل ردهپايين (خدماتي) مشغول فعاليت بودند، كمترين سازگاري اجتماعي و پيشرفت تحصيلي و فرزندان مادراني كه در مشاغل ردهبالا (فرهنگي - مديريتي) فعاليت ميكردند، بهترين عملكرد تحصيلي و رفتاري را در خانه و مدرسه از خود نشان دادهاند. افزون بر اين، بيشترين رضايت شغلي در زناني كه در مشاغل ردهبالا فعاليت ميكردند،
وجود داشت. بين رضايت مادران از شغل خويش و عملكرد آموزشي و رفتاري فرزندان آنها همبستگي مثبت و معناداري وجود دارد، بدين صورت كه اشتغال مادران اگر همراه با رضايتخاطر آنها از انجام شغل باشد، ميتواند اثرات مثبت و مطلوبي را بر فرزندان به جاي گذارد.
نقش تربیتی والدین:
روش های تربیتی کودک در جوامع مختلف و زمان های متفاوت از تنوع بسیاری برخوردار است. والدین می توانند برای کودک خود نقش بهترین معلم و الگو را به عهده داشته باشند. «کوپر اسمیت»، نتیجه مطالعه و تحقیق خود را این گونه بیان کرده است: «پسرانی که از عزت نفس بالایی برخوردارند، معمولاً دارای والدینی هستند که اعتماد به نفس، ثبات هیجانی و اتکای به خود از ویژگی های شخصیتی آنان به شمار می رود و در اعمال پرورش و تربیت فرزندان، بین آنها و فرزندانشان توافق کاملی مشاهده می شود».
مکتب انسان ساز اسلام از دیرباز بر روابط سالم و مهرآمیز والدین با یکدیگر تأکید داشته، در روایات فراوانی نیز رفتار صحیح و مناسب پدر و مادر با کودک بسیار با اهمیت دانسته شده است. قلمرو وسیع این طرز تلقی حتی دوران قبل از تولد را نیز در بر می گیرد. برخی روایات به اهمیت محبت والدین نسبت به فرزندان، و دسته ای به برخورد کودکانه با کودک و بازی با او تأکید می کنند و برخی نیز والدین را به اتخاذ موضعی عادلانه با فرزندان امر می کنند. پدر نه فقط در تأمین
امکانات اقتصادی و اجتماعی خانواده، نقشی اساسی ایفا می کند، بلکه وجود او در تعلیم و تربیت کودکان نیز اهمیت والایی دارد. تحقیقات اخیر نشان داده است که تماس با پدر در سال های اولیه زندگی، در روابط آینده پسران با همسالانشان تأثیر فراوانی دارد و به این علت، غیبت یا فقدان پدر، قبل از چهار سالگی آثار بدی بر فرزندان به ویژه پسران باقی می گذارد. قابل ذکر است که تأثیر فقدان پدر در پسرها بیشتر از دخترهاست. زندگی کودک با ارتباط زیستی میان او و مادرش آغاز می شود. این ارتباط نه فقط در رفع نیازهای کودک مؤثر است، بلکه بر حالات روانی و عاطفی وی نیز تأثیر می گذارد و نخستین عامل رشد و تکامل وی به شمار می رود. کندی در سخن گفتن، پایین آمدن بهره هوشی ، کاهش میزان جنب و جوش، اختلال حواس و ... می تواند از آثار ناگوار محرومیت از مادر به حساب آید. حضرت امام زین العابدین (ع)، ضمن بیان گوشه ای از زحمات طاقت فرسای مادر در مسیر رشد و تربیت فرزند، می فرمایند:
هرگز کسی را به تنهایی یارای سپاس و تقدیر از مادر نیست، مگر این که از خداوند مدد جوید و از او توفیق انجام دادن این وظیفه را بطلبد.
درباره این سؤال که آیا اشتغال مادران در خارج از خانه سازنده است یا زیان آور، جواب قطعی و روشنی نمی توان داد. میزان تأثیر اشتغال مادران شاغل بر فرزندان، رابطه نزدیکی با ویژگی ها، نگرش های اجتماعی، شرایط موجود در خانه و اجتماع، جنس و سن کودک، و نیز علت اشتغال مادر دارد. در مجموع می توان گفت اشتغال تمام وقت مادران، به طور قطع تأثیرات نامطلوبی در رشد کودک به ویژه رشد عاطفی او برجای می گذارد. خانه داری مادران نیز هنگامی می
تواند روش تضمین شده ای برای تربیت سالم و شایسته کودک به حساب آید که مادران در محیط خانه رابطه خویش را با کودک حفظ کنند و نسبت به امور تربیتی آنها اهتمام ورزند. این که برخی از روایات بافندگی را به عنوان بهترین شغل و سرگرمی برای زنان معرفی کرده اند، شاید به این دلیل باشد که بافندگی
شغلی آرام و کم دردسر و متناسب با روحیه زندگی است و معمولاً انجام دادن آن در محیط خانه و در کنار فرزندان میسر است.خواهر و برادر بعد از والدین در شخصیت و رفتار های اجتماعی یکدیگر بیشترین تأثیر را دارند، بخصوص اگر در سنین 2 تا 10 سالگی باشند. در روابط خواهر و برادر احتمال یادگیری کودک از
الگوهای رفتاری چون وفاداری، حمایت، اختلاف، تسلط جویی و رقابت زیاد است. در روایات اسلامی در مواردی خواهران و برادران عامل زداینده غم و اندوه یکدیگر دانسته شده و در مواردی هنگام اندوه و بلا، یاور و پشتیبان هم و به هنگام خوشی و آسایش، زینت یکدیگر معرفی شده اند. قابل ذکر است که در بیشتر موارد برادر نسبت به برادر و خواهر نسبت به خواهر روابط دوستانه تری دارد تا برادر نسبت به خواهر یا بالعکس.
اثر اشتغال مادر بر رشد روانشناختي كودك
همه روزه ودرهمه جاي دنيا به تعداد مادراني كه به كاردرخارج ازخانه روي ميآورند، اضافه ميشود.اين امر آنان را با احساسات متناقض مثبت و منفي مواجه ميسازد، ولي فراتر از همه اينها ، دغدغه اصلي چنين مادراني آن است كه فرزندان كوچك خود را در اين مدت به چه كسي بسپارند تا خيالشان راحت باشد. اكثر اين مادران هنگام كار، كودكان پيشدبستاني خود را به مهد كودك ميفرستند و عدهاي نيز آنها را به يكي از خويشاوندان خود يا پرستاري خانگي
ميسپارند. مسائل مربوط به فرزندان بزرگتركه احتمالاً ساعاتي از روز را بايد تنها در خانه بگذرانند، نيزجاي خود را دارد. واقعيت آن است كه فرزندان، صرفنظرازدختريا پسر بودن، حداقل تا دوره نوجواني، به شدت نيازمند نگاه محبتآميز و درعين حال حساس، تيزبين، و پيگير والدين، مخصوصاً مادر هستند.
در تمام نظريههاي رشد، ازمادربعنوان تأثيرگذارترين فرد بركودك نام برده شدهاست. به خصوص از دو يا سه ماهگي كه كودك فراتراز نيازهاي زيستي خود، چهره
مادر را ميشناسد و نوعي رابطه عاطفي و منحصربه فرد با او برقرار ميكند. رابطهاي كه كودك به شدت به آن نياز دارد. از اين زمان به بعد كودك به شدت نيازمند تعلق خاطر به فرد يا افرادي است كه او را بيقيد و شرط غرق در عاطفه و محبت ميكنند و هر زمان كه به آنها نياز پيدا كند، حاضر باشند تا به نوعي وابستگي ايمن كه رشد او را در تمام زندگي تضمين ميكند ،دست يابد.