بخشی از مقاله
چکیده
دولت صفویه یکی از دولتهای مهم در تاریخ ایران بوده است
به بخشی از تاریخ در غرب ایران و چگونگی اداره کرمانشاهان در عصر صفویه و رفتار حکومت صفویه با کرد ها مخصوصاً دوایل معتبر کلهر و زنگنه می پردازیم .
ایل کلهر پیش از روی کار آمدن صفویان تا ابتدای حکومت شاه تهماسب اول (984 ه ق ) دارای موقعیت تقریباً مستقل یا خود مختار بوده است. که بعدها با دربار صفوی ارتباط پیدا کرده و 500 نفر افراد به عنوان« یا ساقی » را آماده خدمت در ارتش صفوی کرده است ایل کلهر از سال (998ه ق ) تحت حکومت عثمانی قرار داشت تا اینکه در سال (1012 ه ق ) شاه عباس اول الله وردی خان حاکم فارس را مامور اخراج عثمانی ها از خاک کلهر و تصرف بغداد کرد .همینکه حکومت مرکزی ایران در روزگار شاه اسماعیل صفوی صاحب قدرت و عظمت گردید. اقوام کرد از جمله عشایر زنگنه که از دیرباز انتظار چنین موقعی را داشتند به همدردی با دولت ایران قد علم کردند و در برابر تجاوزات همسایه غربی همه جا مردانه از حقوق خود و ایران دفاع کردند .
این طایفه در زمان شاه اسماعیل صفوی به مراتب عالی رسید و محسود اقران گردید . چون از امراء ایشان کسی نماند، فرقه فرقه به خدمت امراء قزلباشیه مبادرت نموده و در عراق و خراسان استخدام گردیدند و بعضی در زمره قورچیان عظام منخرط گشتند .
دولت صفویه مذهب تشیع را که سالها آرزوی شیعیان بود در ایران رسمیت بخشید و ایران را که قبلاً به صورت ملوک الطوایفی اداره می شد به صورت دولتی واحد و یک پارچه درآورد و این نقطه عطفی در تاریخ ایران بود .
هدف از این تحقیق شناساندن منطقه غرب ایران در دوره صفویه بود
بنابر این کرمانشاهان و کلهر در دوره صفویه اعتبار ویژه ای پیدا کرده بودند که در روزگار صفوی بیشتر در رابطه با سرزمین مسکونی کردها و عشایر کلهربدان اشاره شده است و از یک ساختار منسجم و قوی برخوردار بود
مقدمه
ميل و علاقه به دانستن اين كه پيش از اين چه اتفاق افتاده از خصلتهاي بشري است. انسانها كنجكاو وتيزبين هستند و در پي يافتن علت و معلولي رويدادهاي گذشته، دائم در تلاشند. در اين پژوهش به بخشي از اين تاريخ در غرب ايران در دوره صفويه ميپردازيم ، زيرا عصر صفوي مرحلهاي مهم از حيات فرهنگي مردم ايران را منعكس ميسازد درمدتي حدود دويستوسيسال از عمر اين سلسله آثار متعددي پديد آمده است اما كمترپژوهشي جامع و بدور از قضاوت ارزشي در اين مورد صورت گرفته است. ثبت وقايع و رويدادها يك سويه و تنها ازجانب كاتبان دولتي به رشته تحرير در آمده است. در نتيجه تاريخ واقعي از رويدادها كه ميراث داران واقعي آن تودههاي زحمتكش ميباشند بازگو نشده است در اين پژوهش تا آنجا كه امكان داشته تاريخ مدون دو طرف را بررسي و با مقايسه آنها صاحبنظران اين بخش از تاريخ ايران را در جريان آن رويدادهاي آن دوره قرار مي دهيم
در پايان از اساتيد
گرانقدر و فاضل جناب آقاي دكتر بهرامنژاد استاد راهنما كه علاوه بر كسب علم درس تقوا و انسانيت در محضرشان كسب كردم و جناب آقاي دكتر سخا استاد مشاور خوبم ، استاد داور و مدير گروه و استادان بزرگواري كه بر حقير سمت استادي داشته و از محضرشان كسب فيض كرده ام و از پشتيباني مادي و معنوي برادران بزرگوار و خوبم آقايان محمد باقر پرويز آيت الله پرويز و اسدالله پرويز و جناب آقاي دكتر رحمت الله علائي با در اختيار گذاشتن و ترجمه بخشي از فرمانروايان كرد به من كمك شاياني نمودهاند و خانمهاآذر سرخاني و سحر طهماسبي تايپيست كتابخانه مجلس شوراي اسلامي كه بنده را در اين پايان نامهياري نموده اند نهايت سپاسگزاري را داشته. آرزوي سربلندي روز افزون براي بزرگواران دارم.
فرحناز پرويز
كليات
الف: بيان مسئله و علل انتخاب موضوع پژوهش:
علم تاريخ،موضوع و روش
تعريف تاريخ
تاريخ و شناخت
در تعريف تاريخ گفتهاند:«تاريخ علمي است كه درآن ازحوادثزمانگذشتهبشربحث ميشود.اين دانش ازاهم دانشهايي است كه انسان بدان نيازمنداست زيرا باشناخت امورهمنوعان خود رانيزميشناسد. »
ياپيرنه درتعريفتاريخ گويدكه:«تاريخ عبارت استازداستان رفتار و كردار و دستاوردهايانسانها كهدر جوامع زندگي ميكنند »
رشيد ياسمي در كتاب آيين نگارش تاريخ درتعريف تاريخ چنين اظهار نظر ميكند:«تاريخ را از دوحيث ميتوان مورد بحث قرار داد:يا از اين جهت كه علم حوادث گذشتهحيات بشري است يا ازاين لحاظ كه علم قوانين اين حوادث است،يعني قوانيني كه مدبّرگذشته و حال وآينده بشرميباشند.در مورد اول،تاريخ به معناي اخص نام دارد و درمورد دوم،فلسفه تاريخ يا علم الاجتماع خوانده ميشود
بنابراين ميتوان گفت:تاريخ،پژوهشي علمي است باروش و فن خاص خود،كه به بررسي احوال اجتماعات گذشته تطور و نمو وشكوفايي و انحطاط و سقوط آن ميپردازد.باكسب چنين ديدگاهي،مورخان،تاريخ را بردو نوع تقسيم ميكردهاند.
1-تاريخ سياسي: كه به بررسي و پژوهش در حوادث سياسي،همانند جنگها و اخبار شاهان و حاكمانو سلسلهها و دودمانها و هرجنبهاي از امور سياسي و حكومتي،ميپردازد..
2- تاريخ تمدني: كه به بررسي تطور نظامها و نهضتهاي اجتماعي و اقتصادي و فكري و ديني ميپردازد.
ب- اهيمت پژوهش
علمي بودن تاريخ
تاريخ علم است ولي همانند نجوم از رؤيت و معاينه مستقيم و نه همانند شيمي از طريق آزمايش و تجربه،بلكه از راه نقد و تحقيق حاصل ميشود.بعبارت ديگر قطعيت موضوعآن با آنچه به فيزيك يا رياضيات مربوط ميشودقابل مقايسه نميباشد.بنابراين تاريخ نميتواند جامعه انساني را به عنوان يك پديده ثابت وبيحركت مطالعه كند،ميبايست آن را درطي حركت و تحولش نيز بررسي كند.در اين خصوص بايد به اين امر اشاره كرد كه فرق عمده تاريخ با اكثر علوم مربوط به انسان ظاهراً اين است كه تاريخ انسان را به عنوان يك كل، به عنوان يك موجود متفكر و خود آگاه، بررسي ميكند در صورتي كه جز معدودي از ساير علوم به اين جنبه وجود او نظر ندارند
در تاريخ مانند ساير علوم انساني ديگر شناخت نظري محض آنگونه شناخت است كه مبتني بر مفاهيم كلي يعني آنچه از تصور عليت ناشي باشد. لذا كار يك پژوهشگر تاريخ در هر نهضت و در جريان هر رويداد عبارت از يافتن روابط علت و معلولي آن است در مسأله عليت، پژوهشگر تاريخ را وارد قلمروي ميكند كه منطق تاريخ يا علم شناخت تاريخ است در قلمرو تاريخ تقريباً هر پديدهاي كه هست جنبه نفساني و وجداني دارد- هم از طريق پژوهشگر تاريخ و هم از جهت اشخاص وقايع پس قضاوت و ارزشي كردن در يك زمينه تاريخي بستگي تام به سطح آگاهي، تيزبيني و تسلط بر موضوع پژوهشي پژوهشگر دارد.
ما معتقديم كه تاريخ تنها با پديدههاي رواني سرو كار ندارد بلكه گاه با طبيعت و حوادث آن نيز سر وكار پيدا ميكند ما در اين مسأله از اين جنبه يعني حتي ميدان نبرد و شرايط جوي غفلت نكردهايم.
نقد و ارزيابي تحقيق موضوع مورد پژوهش
در كار تاريخ، شناخت روش و هدف، اهميت خاص دارد تاريخ گردآوري روايات يا مقايسه آنها و شناخت واقعيت حوادث و نيز نظر به توصيه و تفسير اين واقعيات است كه بين جزئيات آن رابطه برقرار ميكند و آنها را به يكديگر پيوند ميدهد ما در تحقيق خود سعي كرده ايم كه به اين نكات توجه لازم داشته باشيم.
در تبيين رويدادهاي تحقيق مورد نظر تلاش نمودهايم كه به سوالات مربوط به چرايي، چگونگي و چيستي آن دوره در حد وسع و آگاهي خود به آن جواب بدهيم. از ديدگاه خود بعنوان يك دانشجو در پايان هر بخش از رويدادها تبيين و علت يابي و نتيجهگيري داشته باشيم. ما در اين تحقيق سعي نمودهايم كه تبيين عقلاني با توجه به ذهنيت خود از وقايع آن دوره (عصر صفوي) در ذهن بپرورانيم و آنرا با توجه به برآورده ساختن اهداف تحقيق خود به كار ببريم.
اهداف تحقيق تاريخي
ازاهداف مورد نظر ما در اين تحقيق
1-آشنايي با روال زندگي نياكانم در اين خطه از سرزمين بزرگ ايران بالاخص با توجه به داشتن ساختار عشايري آن زمان، نظام اداري بوده است.
2-انجام يك پاياننامه شايسته در دوره كارشناسي ارشد رشته تاريخ
3-مطالعه تطبيقي و مقايسهاي وقايع تاريخي بخشي از دوره صفويه از كتب و اسناد دولتي و كتب تاريخي
4-مطالعه در عليت وقايع گذشته از ديدگاه مورخين
ت:
روشهاي دستيابي به سوابق و ادبيات تحقيق
در اين تحقيق ما براي بيان و دستيابي به ادبيات مسأله از اطلاعات مكتوب دست اول و كتب و مقالات و اسناد كتابخانه هاي ملي و مجلس و ملك و دانشگاه تهران بهره جستهايم. و از آن منابع فهرست برداري و سپس مطالعه و فيش برداري و مجلات تاريخي را هم در حد دسترسي به آن اطلاعات مطالعه و نكات لازم و مهم آن را يادداشت و فيشبرداري كرده و در جاي مناسب تحقيق گنجاندهايم علاوه بر اين از كتابشناسيها، نمايهها كتابخانهها و فهرست تحقيقات انجام شده قبل سود برده و تنها در حد ضروري بكار بردهايم. آنچه شايان توجه است در اين تحقيق پايان نامهاي به دليل وسعت منابع بيشتر از منابع اصيل و مبنايي
استفاده نمودهايم از كتابخانه مجلس شوراي اسلامي ايران نقشه دوران حاكميت شاه عباس اول را در پايان نامه ضميمه و حدود و مشخصات و شهرهاي مناطق غرب آن زمان را مشخص و شناساندهايم تا حد امكان مدارك و شواهد مورد نياز را كامل نموده و در بين آنها ارتباط منطقي برقرار نمودهايم. تلاش وافر نمودهايم كه از دخالت دادن نظريات شخصي و تعبير و تفيسرهاي غير منطقي خودداري نمائيم و با استفاده از شيوه مقايسه مدارك و شواهد و تحليل منطقي آنها گسستگي هاي اسناد را برطرف نمائيم.
پيشينه يا سوابق تحقيق
با مراجعه به كتابخانه ملي ايران در تهران و دانشگاه آزاد اسلامي واحد مركز و دانشگاه تهران به نظر ميرسد پژوهشهايي در خصوص نظام اداري دوره صفويه در مناطق غرب كشور بالاخص ايل كلهر در دوره صفويه به عمل نيامده، اما پايان نامههايي كه جسته و گريخته اشارهاي به نظام اداري صفويه آنهم در رشته حسابداري و نيز بررسي تشكيلات اداري و ساختار مديريتي در عهد صفويه و يا روش مديريت در وصول ماليات در آن دوره به انجام رسيده است كه جوابگوئي اهداف ما نميتوانست باشد.
البته گاهي براي رسيدن به نتايج اصولي احتمالات را در نتيجهگيري جنگ چالداران بكار بستهايم. از پايان نامههاي ديگران صرفاً بمنظور آشنايي با چارجوب تحقيق تاريخي و نه استفاده و كپي برداري از آن بهره گرفتهايم.
محدوديتهاي پژوهش
دشوا ري هاي كار
1-بدست آوردن اسناد پراكنده از گوشه و كنار شهرهاي بزرگ از جمله تهران
2-مسافرتهاي طولاني و نداشتن محل امن و به زحمت افتادن اقوام
3-درك گذشتهاي دور با اطلاعات مكتسبه از لابلاي كتب دانشگاهي
4-عدم دسترسي به كتابخانههاي معتبر و نداشتن كارت عضويت براي هر يك از كتابخانهها
5-زمان و هزينه انجام اين تحقيق آنچنان كه تمايل قلبي ام بود ميسر نشد.
تسهيلاتي كه در انجام اين تحقيق در اختيارم بوده است
1-كتابفروشيها و كتابهاي كتابخانههاي شهرستان ابهر
2-طي چند مسافرت از كتابخانههاي ملي ايران واقع در بزرگراه حقاني تهران، دانشگاه تهران و كتابخانه ملك و كتابخانه مجلس استفاده نمودهام
3-گزارشها، مجلههاي علمي، فهرستهاي كتب و انتشارات و فرهنگها
4-راهنمايي يكي از همزبانهاي خود كه اطلاعات جامع و مفيدي در اختيار من گذاشتند.
فصل اول
محدوده جغرافيايي تاريخي منطقه كرمانشاهان
جغرافياي تاريخي منطقه: كرمانشاه
كرمانشاه تاتهران 588 كيلومتر فاصله دارد
، از شمال به سنندج از شرق به همدان از جنوب به لرستان و از مغرب به اسلام آباد محدود است داراي 34 درجه و 19 درجه عرض شمالي و 47 درجه و 7 دقيقه طول شرقي است، كرمانشاه در جلگه واقع شده و ارتفاع آن از سطح دريا 4410 متر است اين منطقه از مناطق باستاني ايران است و در ادوار مختلف به علت موقعيت مهمي كه داشته تغييرات زيادي در وضعيت سياسي آن پيدا شده است در زماني كه اين ولايت مرز آشور و عيلام و بابل و ماد بود و قبايل آرين هنوز تشكيل دولت واحدي توفيق پيدا نكرده بودند به صورت ملكوك الطوايفي زندگي ميكردند. قسمت شمالي اين ولايت مامبري، قسمت شرقي خارخار، قسمت
مركزي (پليبي)، قسمت جنوبي عيلام و قسمت غربي آن را كوسي مي ناميدند. سلسله كاسيتها كه سدهها در كلده سلطنت داشتهاند از سكنه ناحيه كوسي بودهاند محتملا سلطنت مادها در اين منطقه ريشه و پايه گرفته است و نيز ايالت كمبادنه پارتيان كه اينرو خاراكسي از آن نام برده در آنجا بوده است، در كتيبه بيستون به صورت كان پادا ذكر شده است، برخي ديگر از نويسندگان، مركز اين ولايت را با او تانيا باغستانا گفتهاند. دردوره استيلاي اسكندر مقدوني مورخين ازاسامي شهرهاي اين منطقه از جمله كالا يا زگري پل (سر پل ذهاب) و كارينا (كرند) و كنگوبا (كنگاور) نام بردهاند.
داريوش كبير به واسطه اهميت اقتصادي و سوق الجيشي كرمانشاه علاوه بر اينكه آثار تاريخي بيستون را به يادگار گذاشته جادهاي ساخته است كه از بابل به نينوا و سارد اتصال داشته و كرمانشاه را به همدان متصل ميكرده است و با اين اقدام بزرگ ولايت داخلي ايران را با كشورهاي ديگر مربوط نموده و وسايل تسهيل عبور و مرور را ازنقطه نظر لشكر كشي و بازرگاني فراهم ساخته است.
اصطخري و ابن حوقل كه در قرن چهارم هجري به وصف اين آثار پرداخته آن كوه را بيستون ناميدهاند.
ابن حوقل درباره كرمانشاه ميگويد كه شهري زيباست و در ميان اشجار و آبهاي روان واقع گرديده ميوهاش ارزان است و وسايل آسايش فراوان
قرميسين شهري است ميان همدان و حلوان در سر راه حاج. [ابن فقيه گويد] قبادبن فيروز به سبب خوبي آب و هواي كرمانشاهان در آنجا مسكن نموده بود و قصر در آنجا بنا نهاده بود موسوم به( قصر اللصوص) جهانگرد ديگر ابن مهلهل است كه در قرن چهارم از كرمانشاه ديدن كرده و از آثار تاريخي طاق بستان ياد كرده است.
مقدسي اولين نويسندهاي است كه در كتاب خود به جاي نوشتن قرميسين نام فارسي آن يعني كرمانشاه را نوشته و مينويسد مسجد جامع شهر در بازار واقع شده و عضدالدوله ديلمي در آنجا قصري نيكو بنا نهاده بود
ابن مهلهل سياح در قرن چهارم شهر زور را به دليل اينكه بين راه مدائن و دو آتشكده بزرگ ساسانيان واقع بودند و نزد ايران به شهر نيم راه موسوم است ، زماني كه ابن مهلهل آن ناحيه را ديده افراد آنجا به جمعيت هزار خانوار ميرسيد.
ياقوت كه هر دو اسم را ذكر ميكند تفصيلي دربارهي شهر نميدهد و فقط به شرح كتيبهها و خرابههاي واقع در كوه مجاور دهستان ميپردازد.
مستوفي قزويني در قرن هفتم قرميسين را نام ميبرد و ميگويد نزديك كرمانشاهان است چنانكه گويي هر دو يك شهر هستند.
قزويني در قرن هشتم آن را وستام ناميده و اكنون به طاقبستان معروف است از جمله حجاريها تصوير داريوش است در حالي كه پادشاهان خراجگزار خود را به حضور پذيرفته به كتبيهاي به خط ميخي و به سه زبان مختلف.
محدوده كرمانشاهان در عصر صفويه
كرمانشاه در اين دوره محدود است به كوههاي كه فاصله بين رود دياله و گاما سياب ميباشد و از مشرق به كوههاي كنگاور و از جنوب به كوههاي كلهر و از مغرب به خاك عراق و شامل دو ناحيه متمايز است: اول ناحيه كوهستاني كه نقاط آن همه جا يكسان، دوم ناحيه جلگه كه به كلي نواحي آن مختلف است. چين خوردگيهاي اين قسمت منظمتر از كردستان و امتدادشان از شمال به جنوب شرقي و مانند ديواري قرار گرفته.
اراضي آن داراي جنگلهاي وسيع معادن بسياري و به استثناي قسمت سفلاي ذهاب و ماهيدشت و حوالي بيستون در تمام نقاط ديگر آن درخت بسيار است و مناظر مصفايي تشكيل ميدهد در اين قسمت جلگههاي مرتفع، درختان تبريزي و چنار و بيد و درختان ميوه فراوان، باغهاي وسيع آن كه به خوبي آبياري ميشود مانند جنگل به نظر ميآيد. در قسمت هاي كوهستاني بلوط و نارون وانواع سرو ميرويند و از سر پل به بعد درخت خرما ميتوان يافت. كه با درختان مركبات و انجير و انار مخلوط است و بواسطه همين حاصلخيزي فراوان و درختان مختلف سلاطين ساساني آن را مقر سلطنت خود قرار داده بودند. خشكبار آن فراوان و قسمت مهمي را به خارج حمل ميكنند. در قسمت كوهستاني گندم، جو، ذرت،كرچك و توتون به عمل ميآيد. ودر قسمتهاي گرم پنبه و برنج و نيل و غلات كشت مي شود ولي برنج آن چندان خوب نيست و زراعت آن در سنوات اخير بسيار ترقي كرده.
شكار در كوههاي كرمانشاه زياد و خرس و روباه و شغال در همه نقاط آن يافت ميشود.
شهرهاي و بلاد آن
1-كرمانشاه و حومه 2- سنقر كليايي 3- ميان در بند و بالا دربند و زير بند 4- دينور 5- كنگاور 6- ماهيدشت و هارون آباد و فيروز آباد 7- صحنه 8- كرند 9- ذهاب و قصر 10- هرسين
شهر كرمانشاه در 19/34 درجه عرض شمالي و 7/47 درجه طولي شرقي جاري و از شمال شرقي شهر ميگذرد. شهر كرمانشاه چندان قديم نيست و ظاهراً در زمان ساسانيان بنا شده و اهميت آن از قرن نهم هجري در زمان صفويه شروع ميشود. و از زمان صفويه به بعد دولت عثماني عراق را متصرف كرد كرمانشاه چون در نزديك سر حد واقع شده بود مهمتر گرديد و به همين نظر براي شهر استحكاماتي بنا گرديد عمده آنرا شاه اسماعيل ساخت. عثمانيها چندين مرتبه آن را متصرف شدند ولي بالاخره قشون ايران آنها را خارج كرد واز زمان نادرشاه به بعد اهميت آن زيادتر و نفوس آن روبه فزوني نهاد.
از كنگاور به صحنه و از صحنه به پل شاه (كه پل سنگي بزرگي در آنجا بنا شده است) مي رسد از پل شاه به ماهيدشت و از ماهيدشت به هارون و از هارون آباد به خانقين از خانقين به قصر شيرين ميرسد. از قصر شيرين به ينكي خانقين و از ينكي خانقين به كسرو
از كسرو به شهروان و از شهروان به بوروص و از بوروص به بغداد ميروند. بعضيها هم عوض عبور از كنگاور راه همدان را پيش ميگيرند كه يكي از معتبرترين شهرهاي ايران است. اما راه دور تر ميشود همدان طرف شمال شرقي واقع ميشود ميان صحنه و پل شاه تنها كوه مرتفعي كه در اين راه وجود دارد سمت شمال مييافتند كه بايد طول آن را عبور كرد. اين پل كوه مثل ديوار است و پرتگاه خطرناكي است و تا اندازهاي كه چشم كار ميكند در بالاي آن صورتهاي متعدد و بزرگ از اشخاصي كه با لباس كشيش ملبس و مجمرهاي بخوران در دست دارند بدون اينكه شخص بتواند دربارهي آن فكر كند يا اهالي آنجا بتوانند بگويند چه طور و چرا آن صورتها در آنجا حجاري شدهاند ديده ميشود. از زير آن كوه رودخانهاي عبور ميكند كه يك پل سنگي روي آن بسته شده است.
در يك روز فاصله از آن كوه، شهر كوچك... واقع شده كه از حيث موقعيت و مكان و آبهاي گوارا و ميوههاي اعلي خصوصاً شرايطهاي خوب براي توصيف خلي مطبوع و دلپذير است و عقيده ايدهال ايرانيها اين است كه اسكندر بعد از مراجعت از هندوستان در اين شهر مرده است اگر چه برخي ميل دارند كه او در بابل مرده باشد.
چگونگي اداره اين منطقه
كرمانشاهان و كلهر: از سرزميني كه بين ايالات كردستان، لرستان و همدان واقع است و كرمانشاهان ناميده ميشود. به ندرت در مآخذ ما ذكري به ميان ميآيد. از ابتداي دوره سلطنت شاه طهماسب اول (984-930=1576-1524 م.) واقعنامهها بر حسب موقع از حاكم كردهاي كلهر سخن ميگويند كه عشاير كلهر بين كرمانشاهان و مرز ايران ساكن بود گويا در ابتداي امر نفوذ ايران در آنها اندك بوده است. ضمن وقايع سال 950(44-1543 م) كه گروهي براي تنبيه عشاير كلهر همواره ياغي بودند فرستاده شد ما فقط در زمان اسماعيل دوم (985-984) است كه به وضوح به نام حاكم كرمانشاهان بر ميخوريم. در اين مورد خاص مانند ادوار بعد از كرمانشاهان اغلب به نام سنقر و دينور ياد ميشود.