بخشی از مقاله
بيوگرافي
جلال آل احمد يازدهم آذر 1302 در پاچنار تهران در خانواده اي مذهبي اهل شمال به دنيا آمد. پدر و برادر بزرگ او روحاني بودند. بعد از پايان دبستان ، پدرش او را از درس خواندن منع كرد و به او گفت كه : (( برو بازار كار كن )). چنين شد كه روزها كار مي كرد ، ساعت سازي ، سيم كشي برق ، چرم فروشي و از اين قبيل ، و شبها در كلاسهاي شبانة دارالفنون شركت مي كرد. دوره متوسطه دارالفنون را در سال 1322 به پايان برد ، در اين سال پدرش او را به نجف در عراق فرستاد تا طلبه شود ، اما آل احمد در آنجا چند ماهي بيشتر نماند ، به ايران بازگشت و وارد دانشسراي عالي شد. پس از اينكه با چند تن از دوستانش در كوچة انتظام اميريه « انجمن اصلاح » را پايه گذاري كرد كه كارش بررسي افكار و عقايد احزاب مختلف بود ، در اوايل سال 1323 به اتفاق دوستانش به « حزب توده ايران » پيوستند.
در سال 1324چاپ نخستين داستان كوتاه او با نام «زيارت» در مجلة «سخن» موجبات آشنايي او را با صادق هدايت فراهم ساخت. در سال 1325 دوره دانشكده ادبيات دانشگاه تهران ( دانشسراي عالي ) را به پايان رساند و نيز به مديريت چاپخانة حزب توده رسيد. در همين سال با نيما يوشيج آشنا شد كه منجر به دفاع سرسختانة آل احمد از نيما در مجلة « ايران ما » گرديد. او سپس در دانشگاه تهران براي خواندن دورة دكتراي ادبيات فارسي نامنويسي كرد اما در سال 1330 پيش از آنكه از رسالة دكتراي خود تحت عنوان «قصه هزار و يك شب» دفاع كند آنجا را ترك گفت . از سال 1326 در مدارس تهران به تدريس پرداخت و در آذرماه همين سال همراه ده نفر ديگر و به رهبري خليل ملكي ، به دليل اختلاف با رهبران حزب كه در دنباله روي از سياست استاليني سرسختي نشان مي دادند، از حزب توده انشعاب كردند و «حزب سوسياليست توده ايران» را تأسيس نمودند كه دوام چنداني نياورد و منحل شد.
در همين سال كتاب « محمد و آخرالزمان » را از فرانسوي به تشويق احسان طبري ترجمه و چاپ نمود كه به طرد و تكفيرش منجر گشت كه با وساطت دوستان و آشنايان پدرش از اين ماجرا جان سالم بدر برد. در سال 1329 همراه با دكتر مظفر بقايي و خليل ملكي «حزب زحمتكشان ملت ايران» را تأسيس نمودند و در همين سال با سيمين دانشور ازدواج كرد. در سال 1331 آل احمد در جريان منازعات دكتر بقايي و عوامل حكومتي با دكتر مصدق ، همراه خليل ملكي جانب دكتر مصدق را گرفتند كه به اخراج آنها از حزب زحمتكشان ملت ايران و تأسيس «نيروي سوم» انجاميد. در سال 1332 در جريان فعاليتهاي سياسي دستگير و بازداشت شد و با نوشتن جملة معروف خود : (( من از ارديبهشت 1332 ، سياست را بوسيدم و گذاشتم كنار.)) كه فرداي آن ، با تيتر بزرگ در روزنامه هاي كيهان و اطلاعات به چاپ رسيد ، به ظاهر از سياست و نيروي سوم كناره گيري نمود.
درست از همين زمان است كه با انجام يك سري پژوهشهاي فرهنگي ـ اجتماعي به نقطة عطف كار خود يعني «غربزدگي» رسيد. انتشار تك نگاريهاي «اورازان» در سال 1333، «تات نشين هاي بلوك زهرا» در سال 1334 ، كتابهاي «سرگذشت كندوها» در سال 1337 و «نون والقلم» در سال 1340، و مجموعه مقالاتي همچون «سه مقالة ديگر» و «كارنامة سه ساله» در سال 1341 همه مقدمه اي بودند بر تز اصلي او يعني «غربزدگي» ، كه در واقع گزارشي بود كه براي «شوراي هدف فرهنگ ايران» در وزارت آموزش و پرورش در سال 1340 تهيه شده بود كه به علت انتقاد آشكار از رژيم شاه توسط آن شورا منتشر نشد .
آل احمد اوايل سال 1341 سرپرستي «كتاب ماه» كيهان را پذيرفت كه به علت چاپ فصل اول غربزدگي توقيف شد. در مهر 1341 ، آل احمد غربزدگي را بطور مستقل در هزار نسخه براي اولين بار انتشار داد. در سال 1342 ، «سنگي بر گوري» را كه داستاني دربارة زندگي شخصي و خانوادگي اش بود ، نوشت كه 12 سال بعد از مرگ او در سال 1360 چاپ شد و در زمره آثار جنجالي آل احمد قرار گرفت. در فروردين سال 1343 به جهت انجام مراسم حج به عربستان رفت كه حاصلش سفرنامة «خسي در ميقات» بود كه در سال 1345 انتشار يافت. در تابستان 1343 به مدت 31 روز به دعوت خانة «وكس» ( انجمن فرهنگي ايران و شوروي ) از روسيه ديدن كرد كه دست نوشته هاي او را در اين سفر ، برادرش بعد از مرگش با عنوان «سفر روس» در سال 1369 منتشر ساخت. همچنين «در خدمت و خيانت روشنفكران» را نوشت كه بعد از مرگش در سال 1356 به چاپ رسيد. در تابستان سال 1344 به دعوت «سمينار بين المللي ادبي ـ سياسي دانشگاه هاروارد» به امريكا رفت. در سال 1346 در سفر به تبريز با «صمد بهرنگي» ديدار كرد. در ارديبهشت سال 1347 به تشكيل و پايه گذاري «كانون نويسندگان ايران» مبادرت كرد كه در واقع حاصل واكنش نويسندگان متعهد به خواست دولت وقت در تشكيل «كنگرة شعرا و نويسندگان و مترجمان ايران » بود. ( لازم به ذكر است كه دولت وقت در مقابل اعتراض نويسندگان از تشكيل آن چشم پوشيد.) البته كانون نويسندگان چندي بعد از مرگ آل احمد از هم پاشيد.
در همين سال در سفري به مشهد با «دكتر علي شريعتي» آشنا شد ، كه اين آشنايي با مرگ جلال ديري نپاييد. در همين سال آل احمد زير فشارها وتهديدهاي مداوم و بيش از گذشتة ساواك قرار گرفت كه سرانجام منجر به تبعيد خود خواستة او به اسالم گيلان شد. در تيرماه 1348، دوست ، يار و شخصيت محبوب آل احمد ، خليل ملكي ، درگذشت كه او را سخت متأثر كرد و سرانجام دو ماه بعد در ساعت چهار بعد از ظهر 17 شهريور در كلبه اي واقع در اسالم بدرود حيات گفت ، كه برادرش ، شمس آل احمد ، ساواك را مسؤول مرگ جلال مي داند.
آثار :
الف) نوشته ها
1. ديد و بازديد عيد (1324)
گزارشهايي از وضع دبيرستانهاي تهران (1325) .2
از رنجي كه مي بريم (1326) .3
حزب توده سر دو راه (1326) ( همراه با دكتر اپريم ) .4
سه تار (1327) . 5
زن زيادي (1331) .6
اورازان (1333) . 7
هفت مقاله (1334).8
سرگذشت كندوها (1337) .9
مدير مدرسه (1337) . 10
تات نشينهاي بلوك زهرا (1337) .11
جزيرة خارك ، دُرّ يتيم خليج (1339) .12
نون و القلم (1340) .13
سه مقالة ديگر (1341) . 14
كارنامة سه ساله (1341) .15
غربزدگي (1341) .16
ارزيابي شتابزده (1341) .17
سفر به ولايت عزراييل (1341) (چاپ اول : 1363) .18
سنگي بر گوري (1342) (چاپ اول: 1360) .19
در خدمت و خيانت روشنفكران (1343) (چاپ اول: 1356) .20
يك چاه و دو چاله (1343) ( چاپ اول : 1356) .21
خسي در ميقات (1345) .22
سفر روس (1345) ( چاپ اول: 1370) .23
نفرين زمين (1346) . 24
پنچ داستان ( چاپ اول: 1350) .25
ب) ترجمه ها
عزاداريهاي نامشروع ، حجت الاسلام سيد محسن عاملي (1322) .1
محمد و آخرالزمان ، پل كازانوا (1326) .2
3. قمار باز ، داستايوسكي (1327)
بيگانه ، آلبر كامو (1328) ( با اصغر خبره زاده ) .4
سوء تفاهم ، آلبر كامو (1329) .5
دستهاي آلوده ، ژان پل سارتر (1331) .6
بازگشت از شوروي ، آندره ژيد (1333) .7
مائده هاي زميني ، آندره ژيد (1334) ( با پرويز داريوش ) .8
كرگدن ، اوژن يونسكو (1345) .9
عبور از خط ، ارنست يونگر (1346) ( با دكتر محمود هومن ) .10
تشنگي و گشنگي ، اوژن يونسكو (چاپ اول: 1351) (با منوچهر هزارخاني ) .11
چهل طوطي (چاپ اول: 1351) (با سيمين دانشور) .12
ج) چاپ نشده ها
سفر فرنگ.1
فر امريكا .2
مقالات سياسي .3
مكاتبات .4
5. يادداشتهاي روزانه
جلال آل احمد يا « آقا جلال » به تعبير دوستانش ، « جلال آل قلم » به تعبير دوستارانش ، مؤثرترين روشنفكر دهة 40 شمسي در اين مملكت بود. او روشنفكري بود كه به نظر خیلی ها مظهر استقلال و آزادي روشنفكران شد. او در حالي كه مي رفت مقامهاي بالايي را در حزب « توده » بدست آورد به همراه جمعي از دوستانش از آن حزب كناره گيري كردند ( كاري را كه در فرانسه افرادي همچون سارتر ، كامو و آندره ژيد انجام دادند و وعده هاي دروغين كمونيستها را باور نكردند ) و پس از آن هيچ پايگاهي حزبي براي خود نيافت ، گرچه تلاشهايي در اين زمينه نمود اما در جايي آرام نگرفت « غربزدگي »، مهمترين و معروف ترين اثرش ، كه به تعبير خود او نوعي نقطه عطف در كارش بود، را در سال 1340 چاپ نمود. اما بايد به خاطر داشت كه آل احمد در سال 1340 با نوشتن كتاب « نون و القلم » راه خويش را به سوي غربزدگي هموار نمود. او در اين كتاب با پناه بردن به زبان استعاره و سبك قصه گويي شرقي از سانسور حكومت گذشت و دلايل شكست نهضتهاي چپ معاصر را در آن بررسي كرد.
(( من اهل صراحتم. گاهي وقتا آدم پناه مي برد به اين قر و اطفار نويسندگي يعني تكنيك و از اين حقه بازيها ... توي نون و القلم فرار كرده ام به همچه استعاره اي. چون چاره نداشتم . نميتونستم حرفام رو صريح بزنم )) ( ارزيابي شتابزده ، ص 102) .