بخشی از مقاله
خانواده و انواع آن
تعريف خانواده
صاحبنظران معتقدند: «خانواده از نخستين نظامهاي نهادي عمومي و جهاني است كه براي رفع نيازمنديهاي حياتي و عاطفي انسان و بقاي جامعه ضرورت تام دارد و از همة نهادهاي اجتماعي، طبيعيتر و خوديتر است.»
تيپهاي خانواده
خانوادهها را از حيث كيفيت روابط دروني و ميزان استحكام آنها ميتوان به سه تيپ تقسيم نمود كه هر يك ويژگيها و مفاهيم خاص خود را داراست. اين تيپها عبارتند از:
الف ـ خانوادة متزلزل
ب ـ خانوادة متعادل
ج ـ خانوادة متكامل
از الگوهاي خانوادگي مذكور، ابتدا، خانوادة متزلزل را به لحاظ آسيبپذيري و آسيبزدايي آن مورد بحث و بررسي قرار ميدهيم و ويژگيهاي آن را ارائه ميكنيم.
الف ـ خانوادة متزلزل
1ـ خانوادة متزلزل، از هدف اصلي خويش بازمانده، آرمانش را از دست داده است.
2ـ خانوادة متزلزل، از درون تهي گشته، با هر ضربه، بيشتر ميريزد.
3ـ خانوادة متزلزل، از روابط خصمانه و غيردوستانه آكنده است.
4ـ در خانوادة متزلزل، مسئوليتها به كنار رفته، «وانهادگي» بر آنها حاكم است.
5ـ در خانوادة متزلزل، مديريت، تجزيه شده، تصميمگيري در آن به غايت دشوار است.
6ـ در خانوادة متزلزل، جاذبهاي مكفي براي پايبندي اعضاي آن به ميثاق زندگي مشترك، وجود ندارد.
7ـ در خانوادة متزلزل، جاذبهاي مكفي براي پايبندي اعضاي آن به ميثاق زندگي مشترك، وجود ندارد.
8ـ در خانوادة متزلزل، انتقادها به شكلي ظالمانه، مستقيم و مستمر توسط اعضاي آن از يكديگر به عمل ميآيد.
معني و مفهوم اعتدال
بدون شك، همة افراد در پي دست يافتن به الگوي خانوادة متعادل هستند و با اين انگيزه به ازدواج روي ميآورند، ليكن ابتدا بايد معلوم نمود كه خانوادة متعادل هستند و با اين انگيزه به ازدواج روي ميآورند، ليكن ابتدا بايد معلوم نمود كه خانوادة متعادل چيست و شيوة تحقق آن كدام است؟ تا براساس آن ضابطه، بتوان داوري نمود و اختلافها را از ميان برد.
براي پي بردن به مفهوم خانوادة متعادل، ابتدا واژة «اعتدال» را مورد بررسي قرار ميدهيم. پديد يا شيء را زماني داراي اعتدال و توازن ميدانيم كه حداقل برخي از ويژگيهاي ذيل را دارا باشد:
ـ (نقطه) مركز ثقل آن، مشخص و معلوم است.
ـ تساوي كششها و جاذبهها، در پديدة متوازن، محرز است.
ـ شيء متعادل، پس از مختصر حركت و يا ضربة وارده، واژگون نميشود و مجدداً به تعادل پايدار خود برميگردد.
ـ در پديدة متعادل، هر جرئي از اجزاء در موقعيت و جايگاه خويش، قرار گرفته است.
ـ توازن و تعادل، زيبايي ميآفريند، شيء متعادل، موزون و جذاب است.
درسي كه از طبيعت ميآموزيم.
«طبيعت، در عمليات خود آشفته نميشود، بلكه در سير خويش به پيش از يك نكته به نكتة ديگر گام برميدارد.» كومينوس
طبيعت، براي صاحبان بصيرت، درسآموز است و خود يك مكتب الهامبخش و برانگيزاننده ميباشد. درختان و در بستر طبيعت، براسا اعتدال، عمل ميكنند؛ به گونهاي كه از نزديكترين شاخهها و برگها به منبع تغذية درخت گرفته تا دورترين آنها، يكسان و عادلانه از ريشه، غذا دريافت ميكنند و هرگز نديدهايم كه درختي، به برگها و شاخههاي نزديكش، غذا برساند و از آنها كه دورترند، غافل بماند.
ويژگيهاي فرد متعادل
برخي از خصوصيات بارز افراد متعادل، نرمال و بهنجار، عبارتند از:
1ـ فرد متعادل از تواناييهاي خود، آگاهي دارد.
2ـ ميان خواستهها و داشتههاي فرد متعادل، نوعي تناسب و تلازم منطقي برقرار است. به اين مفهوم كه شعاع خواستهها و انتظارات فرد از خويش، براساس تواناييهايش حد ميخورد و تنظيم ميشود.
3ـ فدر متعادل، روابط خود را با ديگران، براساس توازن و تعادل، برقرار مينمايد و از افراط و تفريط در مناسباتش به دور است.
4ـ نوعي هماهنگي و همخواني در كلية رفتارها و عناصر شخصيتي فرد متعادل، مشاهده ميشود. يعني نه تنها رابطة منطقي ميان گفتار و كردار وي وجود دارد بلكه اجزاي گفتار وي از يك نوع وحدت و هماهنگي آكنده است و در عملكردهايش نيز تضاد وجود ندارد.
ب ـ معني و مفهوم خانوادة متعادل
تصوير واقعبينانه از خانوادة متعادل، نوعي بصيرت و اعتماد به نفس در انسان ميآفريند. منظور از خانواده متعادل، سازمان فاقد عيب و نقص نميباشد، بلكه اين مفهوم به شبكهاي از روابط متقابل اطلاق ميشود كه اعضاي آن درگيري با مشكلات و موانع احتمالي بوده و ضعفهاي كم و بيش قابل اعتنايي نيز دارند، ليكن در مقابله با موارد مذكور، شيوة منطقي اتخاذ ميكنند و براي مسايل، اهميتي در خور آنها قائل ميشوند (تناسب بين كنش و واكنش) و در برابر موقعيتهاي دشوار كه ناگزير از انتخاب باشند، تصميم به موقع و مقتضي اتخاذ ميكنند.
به طور خلاصه، خانوادة متعادل، به مجموعهاي اطلاق ميشود كه علاوه بر حفظ موقعيت و جايگاه هر يك از اعضاي آن، داراي ويژگيهايي باشد كه در درسهاي همين كتاب دوازده مورد از آنها را شرح خواهيم داد.
ج ـ خانوادة متكامل (بالنده)
آيا خانوادة متعادل، منظور نهايي ما را محقق خواهد نمود؟
و آيا در وراي دستيابي به خانوادة متعادل، ميتوان تصويري از خانوادهاي برتر در بستر زندگي پويا و متحول، ترسيم نمود؟
و بالاخره آيا آرمانها و هدفهاي زوجين، پس از نيل به زندگي متعادل، از باروري و حركت باز خواهند ايستاد و زندگي عقيم و را كد باقي خواهد ماند؟
روانشناسان مكتب كمال معتقدند كه خانواده پس از حصول تعادل، به تكامل و بالندگي ميرسد و آن زماني است كه حداكثر قابليتها و تواناييهاي وجودي اعضاي آن (خانواده)، كشف شود و مورد پرورش و توسعه و گسترش قرار گيرد.
در چنين صورتي، اعضاي خانوادة متكامل، نه تنها خود مشكلي ندارند و از تعادل لازم برخوردارند، بلكه «مشكلزدا» نيز هستند رفع آسيبهاي رواني و اجتماعي سايرين و خانوادههاي وابسته، گام برميدارند.
اعضاي خانوادة متكامل، هدفهايي فراتر از منافع شخصي در سر ميپرورانند و علاوه بر آن، مستقل از اظهار نظرها و داوريهاي مردم عمل ميكنند؛ هم به لحاظ درستي عملشان و هم از جنبة اتكا به معيارهاي مطمئن و دقيقي كه در ارزيابي هر رفتار، از آن برخوردارند.
نكتههايي كه از بهار ميآموزيم
بهار، درسهايي آموزنده و زندگيساز دارد. از نكتههاي درسآموز بهار، ذيلاً بمواردي اشاره مينماييم كه مطابقت آنها با خانوادة متعادل، الهامبخش زوجين ميباشد:
1ـ تنوع
در بهار، تنوع خاصي در رنگها و جلوههاي طبيعت، درختان، گياهان و گلها مشاهده ميشود. زندگي متعادل نيز بايد برخوردار از تنوع ويژهاي باشد. كار، استراحت، اوقات فراغت، مطالعه، ورزش، ارتباط با خدا و... همگي عناصري از يك زندگي متنوع بوده و در جاي خود، مهم و با ارزش تلقي ميشوند.
2ـ شادابي
بهار، آكنده از شادابي و طراوت است، بگونهاي كه معرف تحول و دگرگوني در تمامي طبيعت ميباشد. زندگي متعادل، نيز برخوردار از شادابي و سرزندگي است. بايد زوجين در زندگي مشترك خويش، مشوق روح شادماني و مسرت باطني باشند و هريك بر ديگري در اين امر، سبقت جويند.
3ـ تعادل
از زيباييهاي بهار، تعادل در هواست؛ نه آنچنان سرد است كه گزنده و نه آن اندازه گرم كه سوزنده باشد. هواي ملايم و نسيم فرحبخش بهار، جانها را گرمي ميبخشد.
زوجين در زندگي متعادل، با الهام از مكتب بهار، در روابط متقابل خويش به دور از هرگونه افراط و تفريط، مناسباتي گرم و ثمربخش را پيريزي ميكنند. روابط نه آنسان افراطي است كه به وابستگي و اتكاي بيش از حد، بينجامد و نه سرد و قهرآميز است كه بذرهاي محبت و عاطفه را از قلوب آنان بركند.
4ـ تحول
طبيعت، پس از دورة افسردگي و خمودي خزان، در طراوت بهار به وجد ميآيد و دگرگونيهايي را در خود پذيرا ميشود. اندام خشكندة گياهان و درختان در گذر از ركود و رخوت زمستان به شور و جذبة بهار، جوانههاي حيات را بر خود ظاهر ميسازد. چنين تغيير و تحولي در طبيعت، اين پيام را براي هر فردي دربر دارد: «حال كه طبيعت، متحول شد، تنها انسانها كه برتر از طبيعتند و اشرف مخلوقات، بايد در اين دگرگونيها بر طبيعت، سبقت جويند».
اعضاي هر خانواده، نيك بينديشند كه هريك نسبت به از دست دادن سرماية عمر و سپري نمودن بهترين سالهاي زندگي، چه حاصلي اندوختهاند و با چنين سرمايهاي، دست به چه معاملهاي زدهاند؟ چنين انديشهاي، بارور و زاينده است و انسان را فراتر از پوچي و ابتذال، به رشد و تعالي ميخواند. از كلمات ارزشمند امام سجاد عليهالسلام در دعاي مكارمالاخلاق، قسمتي را در ذيل نقل ميكنيم:
«...و عمرني ماكان عمري بذله في طاعتك، فاذا كان عمري مرتعاً للشيطان فاقبضني اليك.»
«خدايا به من عمر طولاني عطا فرما تا زماني كه عمرم در راه اطاعت و بندگيات صرف شود و اگر روزي برسد كه سالهاي زندگيام چراگاه شيطان گردد، مرا فرصت مده.»
5ـ حياتآفريني
بهار، حيات است و حيات آفرين. آنگونه كه نسيم بهاري بر روحها و جانها ميوزد، حياتي دوباره در كالبدها ميدمد و به عبارتي، بهار علاوه بر ويژگي سرزندگي، زندگيساز نيز هست.
گفت پيغمبر به اصحاب كبار تن مپوشانيد از باد بهار
آنچه با برگ درختان ميكند با تن و جان شما آن ميكند
در زندگي متعادل، اين موضوع كه هريك از زوجين علاوه بر درك زندگي، زندگيساز باشند، يك ضرورت است. طرح اين پرسش مهم، پاسخي را از عمق وجدان آدمي ميطلبد و آن عبارت است از اينكه: «تا چه ميزان، در ساختن و ترميم زندگي ديگران، نقش ايفا ميكنيم؟» و به عبارتي آيا شخصيت ما آن توان را دارد كه علاوه بر مشكلزدايي از زندگي شخصي و خانوادگي، از زندگي ديگران نيز مشكلات را بزدايد؟
ويژگيهاي خانوادة متعادل
«بعد از اسلام كه بالاترين نعمتهاست، همسر خوب و شايسته بزرگترين نعمت زندگي است.» رسول اكرم (ص)
جنبههاي ممتاز و برجستة خانوادة متعادل كدام است؟ و اصولاً بيان آنها چه اثراتي را دربر دارد؟ خصوصيات خانوادة متعادل را ميتوان در دو بعد، مورد بررسي قرار داد:
ـ در زمينة ارتباط با همسر
ـ در زمينة ارتباط با فرزند
ضمن بيان ويژگيهاي مذكور بطور جداگانه و تفصيلي، اجمالاً اشاره ميكنيم كه اولين و مهمترين تأثير بيان خصوصيات مذكور، ارائة ضوابط روشن و متقن به منظور ارزيابي هر خانواده از ميزان تعادل و استحكام روابط دروني خويش ميباشد.
«مناسبات با همسر» در خانوادة متعادل
الگوهاي حاكم بر مناسبات با همسر، برچه مباني و قواعدي استوار است؟ بررسي و تحليل تجارب موفق و كندوكاو در روابط متقابل مرد و زن، عناوين ذيل را پيش روي ما قرار ميدهد:
1ـ بينش تكاپويي در برابر بينش جزمي (دگماتيك)
بينش را اگر به منزلة طرز تلقّي بخصوص، نحوة خاص برخورد با مسايل و نوع ويژهاي از نگريستن به موضوعات در نظر بگيريم، تعيينكنندة شيوهها و خطمشيهاي زندگي ما ميباشد. بينشها، روشها را ميآفرينند و تنظيمكننده روابط ما با جهان درون و جهان بيرون هستند.
در خانواده متعادل، زن و مرد از بينش تكاملي و تحولي برخوردارند. اين ويژگي، فرد را برميانگيزد تا نقطهنظر ثابت و غيرقابل تغييري نسبت به زندگي و همسر خود اتخاذ ننمايد؛ به عنوان مثال، نگرش تحولي، روابط زندگي را پديدهاي بسته، جبري و گريزناپذير، نميپندارد. بلكه آن را همچون جريان
سيال و انعطافپذيري تلقي ميكند و براي دگرگوني آن، در خود، جسارت و جرأت اقدام ميبيند.
بينش تكاپوي فرد نسبت به همسر، او را وا ميدارد تا عليرغم پارهاي ضعفها و نپختگيها از ناحية همسر، شخصيت وي را همچنان با ارزش تلقي نموده و علاوه بر حفظ جايگاه و موقعيتش، امكان تحول را ناديده نينگارد و شخصيت انسان را، پديدهاي رو به رشد و قابل توسعه در نظر آورد كه پيوسته فرصتهايي جهت شكوفايي آن وجود دارد و همسر وي نيز از اين قاعده، مستثنا نيست
.
به طور خلاصه شخص رشيد و متعادل نسبت به همسر خويش، نگرش متكي بر سه عنصر دارد:
ـ او را به عنوان فردي با ارزش و برخوردار از كرامت انساني، ميپذيردو
ـ او را فردي مستعد كمال و تحول ميپندارد.
ـ علاقهمند به پيشرفت و ترقي او ميباشد.
چنين بينشي، در شخصيت انسان عرصة زندگي را بر روي نوآوريها، ميگشايد و كانون خانواده را از زوال و فرسايش تدريجي مصون ميسازد.
آنتروپي و زندگي
آنتروپي (Entropy) را به كهولت و مرحلة نهايي تحليل ماده و نيروي پديده، مرحلة ركود و از بين رفتن شكل و كيفيت پديده، تعبير نمودهاند. مطابق اصل دوم ترموديناميك، انرژي دروني يك پديده، به مرور زمان تبديل و تغيير ميپذيرد و به تدريج در آن نوعي استحاله و استهلاك به وجود ميآيد.
زندگي، نيز به سان يك پديده، مشمول چنين قاعدهاي ميباشد. بينشهاي ايستا و راكد، يعني بينشهايي كه به تحول شخصيت و امكان دگرگوني آن با ديدة ترديد مينگرند، آنتروپي زندگي را تسريع مينمايد.
براي مقابله با اين پديده، بايد زندگي را از درون و بيرون تقويت نمود؛ از درون بايد به زيباييهاي باطني مانند لذت تفكر، لحظههاي اوج عارفانه و خلوتهاي شخصي پرداخت و اين زمينهها را پرورش داد. در نتيجه، فردي كه به لذتهاي باطني و تجربههاي ارزشمند دست يابد، شخصيت خود را بر عليه
هرگونه پوچي، احساس بيهودگي و ابتذال، حفظ خواهد نمود. در بعد دوم شخصيت، بايد با اخذ تجارب اجتماعي، فرهنگي و اخلاقي، به مبارزه عليه آنتروپي، اقدام نمود. اين كيفيت كه تحت عنوان ضد آنتروپي (Neg-Entropy) موسوم است. اين امكان را به افراد ميدهد تا با توسعة روابط اجتماعي سالم، بتوانند زندگي خود را از آسيبپذيري و در معرض آنتروپي قرار گرفتن، حفظ كنند.
2ـ تبادل عاطفي در برابر انجماد عاطفي
«همدردي، سرآغاز توانيي است.»
حضرت مسيح(ع)
گوهر مخزن اسرار همانست كه بود
حقه مهر بدان مهر و نشانست كه بود
عاشقان زمرة ارباب امانت باشند
لاجرم چشم گهربار همانست كه بود
از صبا پرس كه ما را همه شب تا دم صبح
بوي زلف تو همان مونس جانست كه بود
طالب لعل و گهر نيست وگرنه خورشيد
همچنان در عمل معدن و كانست كه بود
از بهترين و پرشكوهترين تجليات زندگي متعادل، سرمايهگذاري انساني يا داد و ستد عاطفي بين زوجين است. در هيچ مرحلهاي از مراحل زندگي، نميتوان احساس بينيازي از عواف نمود. داد و ستد عاطفي در دو زمينه قابل بررسي و مطالعه است:
ـ تبادل عاطفي در ابتداي زندگي
ـ تبادل عاطفي در ادامه زندگي
مشي عاطفي در آغاز ازدواج، با شور و حرارت خاصي، حضور وافر و موثري دارد، ليكن پس از مدتي، به لحاظ عدم آگاهي و غفلت يكي از زوجين يا هر دو، نبض زندگي كند ميشود و عواطف سرشار و با حرارت، فروكش ميكند و لحظههاي ملال از راه ميرسد و گلهها و شكوهها، هر آن به پيكرة زندگي، تازيانه ميزند و زن و شوهر، مستأصل و درمانده، متحيرند كه چرا زندگي به اين مرحله تنزل نموده است. آنها از اين حقيقت غافلند كه عاطفه به همان اندازه كه براي يك شروع خوب ضروري است، براي ادامة زندگي خوب نيز لازم است.
اگر دهة اول زندگي مشترك را به منزلة شروع تبادلات عاطفي و همحسي زوجين تلقي كنيم و آن را فرصتي براي درك روحيات هر يك به حساب آوريم، در دهههاي بعد داد و ستد عاطفي، نياز به جلوة بيشتر و مساعدتري خواهد داشت؛ به ويژه در سالهاي مياني و پاياني زندگي مشترك كه احساس تنهايي و از دست رفتن جواني به مشكلات زوجين دامن ميزند، تلاش آنها براي اثبات عواطف صادقانه و صميمانهشان، ضرورتي بيش از گذشته مييابد و دوام استحكام زندگيشان را تضمين خواهد نمود.
شيوههاي داد و ستد عاطفي
عليرغم آنكه تمامي خانوادهها با انگيزة برپايي يك زندگي متعادل، در اين وادي گام مينهند، ليكن در پارهاي از مواررد، اين تلاشها به بنبست منجز ميشود. علت اين امر را بايد در ناكامي زوجين در دستيابي آنها به شيوههاي موثر داد و ستد عاطفي جستجو نمود. آگاهي از شيوههاي صحيح مبادلات عاطفي، افقهاي روشني را فراروي زوجهاي جوان، قرار ميدهد. اين شيوهها را در ذيل سه عنوان، ميتوان مورد بررسي قرار داد.
ـ شيوة قلبي
ـ شيوة كلامي
ـ شيوة عملي
شيوة قلبي
اولين و ابتداييترين مرحلة داد و ستد عاطفي، شيوة قلبي و باطني آن است. به اين ترتيب كه قلب خاستگاه و رويشگاه تمامي ارتباطات و مناسبات انساني است. آنچه كه بر زبان جاري ميشود و يا از اعضا و جوارح آدمي صادر ميشود، از نهانگاه دل و قلب برميخيزد. قلب سرچشمة فياض احساسات و تمايلات است. از اين رو هرگز نبايد به احساسات و عواطف منفي اجازه داد كه به زواياي قلب آدمي نفوذ كنند و آن را تحت تاثير قرار دهند. چه، در اين موقعيت، عواطف نامطلوب نسبت به يك فرد، به تدريج رشد نموده به نفرت و خصومت عليه وي مبدل ميگردند. اگر انسان در كشتزار قلب خود بذر نفرت كاشت، طوفان درو خواهد كرد.
صورت ديگر قضيه اين است كه زمينه را براي پرورش احساسات مثبت و عواطف سازنده نسبت به همسر فراهم نموده قلب را بستر رويش حالاتي اين گونه قرار دهيم و به عبارتي، قلب را ترتيب كنيم و همان دسه احساسات و عواطفي را كه مايليم ديگران (به ويژه همسر و فرزند) نسبت به ما ابراز نمايند، ما در كانون درون (قلب)، نسبت به آنها پرورش دهيم. تداوم اين امر چشمههاي فياضي را در نهاد انسان به وجود ميآورد و آثار شكوهمند آن بر روابط او با ديگران، تجلي خواهد نمود.
شيوة كلامي
«كسي كه به همسرش بگويد: ”تو را دوست دارم“، اين جمله هرگز از دل او خارج نخواهد شد.»
رسول اكرم
يكي از تواناييهاي روحي و جاذبههاي شخصيتي آدمي، ابراز محبت او نسبت به همسر و شريك زندگياش ميباشد. چه بسا كساني كه در دل، همهگونه محبت نسبت به همسرشان دارند، ولي توانايي ابراز آن را ندارند و در نتيجه اطمينان خاطر در خود و همسر نميآفرينند و ابرهاي سياه ترديد و ناامني بر زندگيشان، سايه ميافكند و ناآگاهانه شكست خود را در زندگي به سرنوشت، بخت و اقبال بد، نسبت ميدهند.
موانعي كه در مسير ابراز محبت، راه را سد ميكنند عبارتند از: عدم معرفت، غرور بيجا و حجب و حياي افراطي.
آموزش مسايل زندگي به دختران و پسراني كه در آستانة ازدواج قرار دارند، معرفتي كارآمد و مطلوب ميآفريند و آنها را با وظايف و مسئوليتهايشان از جمله شيوههاي ابراز محبت آشنا نموده، بخشي از مخاطراتي را كه يك زندگي جوان و نوپا را تهديد ميكند، دفع مينمايد.
غرور، آفت ديگري است كه راه را بر تبادل عاطفي ميبندد. برخي از همسران جوان، به ويژه مردها، در اظهار محبت نسبت به همسرشان نوعي خست عاطفي به خرج ميدهند و لازمة مردانگي را پرهيز از اينگونه اظهارات و توجهات ميدانند. در حالي كه مردان بزرگ و با ضخيت در بذل عواطف
خالصانه و صميمانه نسبت به همسر، كوچكترين ترديدي به خود راه نميدهند. نمونههاي زندة چنين مناسباتي را در سيرة نبياكرم(ص) و زندگي داخلي ايشان ميتوان مشاهده نمود.
مانع سوم كه احتمالاً از جانب زنان بيش از مردان در تبادل عاطفي مشكل ميآفريند، نوعي حجب و حياي افراطي است كه نشأت گرفته از تربيت سختگيرانه والدين، فقدان الگوي مناسب در اين زمينه و برخي پيشداوريهايي است كه در ذهن زوج
هاي جوان شكل گرفته است و متأثر از القائات منفي پارهاي از والدين ناآگاهي ميباشد.
به هر حال، گفتن جملاتي كه حاكي از محبت زوجين، نسبت به يكديگر است، نه تنها در رفع بسياري از سوءتفاهمها، سوءظنها و ترديدها موثر و كارساز است بلكه بر ميزان و شدت محبت آنها ميافزايند و شيرين كامي زندگي را تضمين ميكند.
شيوة عملي
شيوة عملي در سرمايهگذاري انساني، سومين روش داد و ستد عاطفي است. در اين طريق، پايههاي زندگي كه قبلاً از راههاي قلبي و كلامي ابراز محبت، استوار شده بود، با انجام دادن خدمتي براي همسر استحكام بيشتري مييابد و احساس ارزش شخصي هر يك، فزوني ميگيرد. در اين مرحله، هر يك از زوجين با شناسايي دقيق روحية همسر، مساعي خود را در جهت ارائه يك خدمت به كار ميگيرند و با اين عمل، نه تنها باري از دوش او برميگيرند و مشكلات كاهش مييابد، بلكه اين احساس را در شريك زندگي خود برميانگيزند كه وي، فرد باارزشي است، زريا ديگران مترصد خدمت به او ميباشند. پيوسته در پشت هر لطفي كه از ديگران ميبينيم، يك احساس ارزش شخصي، براي ما نهفته است.
3ـ مثبتگرايي در برابر منفيگرايي
در دم از يارست و درمان نيز هم
دل فداي او شد و جان نيز هم
اينكه ميگويند آن خوشتر ز حسن
يار ما اين دارد و آن نيز هم
هر دو عالم يك فروغ روي اوست
گفتمت پيدا و پنهان نيز هم
از مهمترين ويژگيهاي خانوادة متعادل، توانايي برخورد مثبت و سازنده با جهان پيرامون و يا به عبارتي «مثبتگرايي» است. افراد و يا خانوادههاي واجد اين خصيصه، شايستگي آن را دارند كه در مواجهه با مسايل انساني و پديدهها، جنبههاي مثبت، آموزنده و الهامبخش آن را مورد توجه قرار دهند و جنبههاي منفي، حتيالمقدور، مورد اغماض قرار گيرد.
چنين حالتي، متأثر از كيفيت روحي و نفساني فرد است و تبلور باطني زيبا، سيرتي دوستداشتني و غناي دروني شخص ميباشد. شخصي كه داراي سيرتي زيبا شد، پيوسته در همسرش آنچه را كه زيباست، مشاهده ميكند و حتي برخي معايب او را حسن ميبيند.
مثبتگرايي را ميتوان، «هنر خوب ديدن» ناميد، كه خود «هنر چگونه ديدن» است، و زماني قابليت آن را مييابيم خوب ببينيم كه چشمهايمان را اين گونه تربيت كنيم. شخصيتهاي بزرگوار و كريمالنفس، آنچنان بر تمامي اعضا و جوارح خود تسلط دارند كه آنطور كه بخواهند و اراده كنند، ميبينند. از اين رو مقدمه «مثبتگرايي»، «مثبتنگري» است؛ ابتدا بايد، خوبيها و مثبتها را ديد و سپس بدانها گراييد.
تربيت نمودن چشمها از جنبة ديگري نيز قابل توجه است و آن «هنر چه ديدن» ميباشد. منظور از اين عنوان، «هنر حلال ديدن» است؛ يعني آنچه را كه خدا به ما امر فرموده ببينيم و چشمها را از آنچه خدا نهي فرموده بازداريم و بپوشانيم و از اين طريق بر مصونيت اخلاقي خود و خانوادهمان بيفزاييم.
اينك از كلام ارزشمند امام سجاد(ع) قسمتي را كه تحت عنوان «حق چشم» بيان شده است، نقل مينماييم: حق چش اين است كه:
«آن را از نگاههاي آلوده حفظ كني و خوار و بيمقدار قرار ندهي، طوري نباشد كه به آن به ديدهاي نامناسب بپردازي، بلكه آن را براي ديدن آنچه موجب دانش عميق تو ميگردد و ميتوان از آن عبرت گرفت به كار بري. زيرا چشم دروازهاي است براي ديدن و نتيجهگيريهاي مفيد از آنچه ميتوان ديد.»