بخشی از مقاله
خشونت و استبداد رضا خان و ستیز با مذهب
زندگانی خصوصی رضاشاه به قدری نظم داشت که حتی آب خوردن و سیگار کشیدن وی از روی ساعت و دقیقه بود. مثلاً هر وقت به ساعت خود نگاه میکرد، پیشخدمت میفهمید که در این دقیقه گیلاس آبخوری یا فنجان مخصوص چای را باید بیاورد.
او چهار ساعت بعد از نصف شب بیدار شده و لباس پوشیده آماده میشد قبل از سلطنت به وسیله اسب یا درشکه و بعد از سلطنت (که قدری پیر و شکسته شده بود) سوار اتومبیل شده و هر روز به یکی از سربازخانهها و مؤسسات ارتش سرکشی میکرد و آخرین مؤسسهای را که بازدید مینمود دانشکده افسری بود.
بعضی از اوقات سرزده وارد طویلههای ارتش شده و با دستمال خود به پشت اسبها کشیده اگر خوب تیمار و شستشو نشده بودند مهترها را با دست خود شلاق میزد.
وقتی از بازبینیهای نظامی فراغت حاصل میکرد ساعت پنج و نیم بعد از نصف شب بود آن وقت سینی ناشتائی و یک منقل پر از آتش در جلو او حاضر و پس از صرف صبحانه همانطور با لباس ساعتی استراحت مینمود.یپذیرفت و در همین ساعت بود که پایههای دیکتاتوری خود را قدری مستحکم تر مینمود.
گزارشهای جنایتکارانه در همین ساعت به عرض میرسید و اوامر سهمگین که احیاناً متضمن نابود ساختن عائلهها و افراد بیگناه بود در همین ساعت صادر میگردید.
من میگویم که منشاء آن اعمال خونین از همان گزارشها سرچشمه میگرفت دیگران میگویند که آن اعمال خود ناشی از (اوامری) بود که در همین ساعت صادر میگردید.
من میگویم گناهکار شهربانی بود مردم میگویند رضا شاه ـ ولی آینده نزدیک که تاریخ قضاوت عادلانه خود را آشکار خواهد ساخت گناهکار حقیقی به چنگ خواهد آمد.
ساعت هشت، آن ساعت شوم و سبعیت را پشت سر گذاشته، شاه در پش
ت میز خود قرار میگرفت در این ساعت رئیس ستادو سران لشگر بار مییافتند. در این ساعت یک سرباز خشک با زیردستان خود تماس یافته و هر روز یک دستور جدیدی برای تکمیل قدرت نظامی ایران صادر میشد…
ساعت نه یا هیئتوزرا و یا یکی دو نفر وزیر در دفتر شاه حضور مییافتند بیشتر از همه، وزیر دارائی و راه و پیشه و هنر و کشاورزی احضار و کمتر روزی میگذشت که یکی از این وزرا مورد عتاب و فحشکاری قرار نگیرند.
چه فرقی میکند… آن روز این وزراء کار نمیکردند و از شاه فحش میخوردند ولی امروز نیز کار نمیکنند و از ملت «جرائد» فحش تحویل میگیرند.
ساعت ده رئیس د فتر مخصوص شرفیاب و گزارشات و عریضههای واصله را به عرض میرسانید.
رئیسدفتر مخصوص نیز میدانست که از «یاسا» و قواعد مخصوصی که شاه برای جمیع امور وضع کرده است نباید تجاوز نماید.
او میدانست کدام یک از عریضههای واصله را باید تماماً به عرض رسانیده وکدام یک را به طور خلاصه گزارش داده و به مراجع مربوطه به امضاءخودش ارسال دارد.
بعضی از این مراسلات مایه خوشبختی یک خانواده شده و برخی از آنها دودمان یک عائله را به باد میداد ولی برای رئیس دفتر مخصوص تفاوتی نداشت او مثل یک ماشین بیروح وظیفه خود را با نهایت درستی و بینظری انجام میداد.
ساعت ۱۱ شاه به دفتر حسابداری املاک و اموال شخصی خود میرفت… وای به حال این دفتر اگر یک روز چکهائی به مبلغ کلان به عرض نرسانیده و در حساب مخصوص نمیگذاشت و وای به حال آن دفتر که اگر یک روزی کمتر از روز قبل چک تحویل میداد!
هیچ دفتر حسابداری بدین نظم و ترتیب و سادگی و کمخرجی در ایران وجود نداشت!
درآمد این دفتر کمتر از نصف مالیات ایران نبوده ولی عده اعضای آن تقریباً یک هزارم اعضا وزارت دارائی بود!
سرساعت دوازده که شاه به ساعت خود نگاه میکرد، سفره ناهار او که از هر فرد عادی سادهتر بود حاضر و شاه بلادرنگ در سر میز خود نشسته و تنها ناهار صرف کرده و پس از مختصر تفریح بعد از غذا و دو ساعت استراحت دوباره ساعت چهار بعد از ظهر در باغ قصر سلطنتی قدم زده و مشغول رتق و فتق امور کشور میگردید.
ساعت شش بعد از ظهر سه دست تخته نرد با سرلشکر نقدی بازی میکرد و به او متلک میگفت ساعت هشت شام میخورد و ساعت ۹ میخوابید.
در تمام دوره بیست ساله خداوندگاری رضاشاه زندگانی خصوصی وی بدون ذرهای تغییر و تبدیل بدین منوال گذشت.گویا از یگانه چیزی که این مرد تاریخی لذت میبرد کار و ثروت بود و بس.
سياست کشف حجاب
كشف حجاب ـ كه يك تهاجم بنيادي به فرهنگ اسلامي محسوب ميشود ـ طرحي استعماري بود كه رضاخان مجري آن بود. استعمار در پي يافتن راههاي تهاجم به فرهنگ غني و انسان ساز اسلام و مقابله با گسترش تعاليم مقدس اين آيين الهي, سياست شيطاني «اسلام زدايي» را در سه كشور افغانستان، تركيه و ايران به مورد اجرا گذاشت و مبارزه اي جدي و پي گير را با مظاهر اسلام و هرچه كه رنگ و صبغه دين و دين باوري داشت, آغاز کرد!! امان الله خان در افغانستان مأموريت يافت با فرهنگ اسلامي مبارزه و راه را براي ترويج و گسترش جلوههاي مبتذل فرهنگ غرب هموار کند. در تركيه اين ماموريت استعماري به مصطفي كمال پاشا ـ معروف به آتاتورك ـ
سپرده شد و او با عزمي جزم ضمن مقابله مستقيم با اسلام, كشورش را براساس الگوهاي از قبل تعيين شدة غربي اصلاح کرد و فساد هرزگي و لاقيدي را به بدترين وجه گسترش داد.
رضاخان نيز در ايران مأمور اسلام زدايي و آماده سازي زمينهها و شرايط ترويج و رونق فرهنگ مبتذل غرب شده. به دنبال طرح هاي از قبل پيش بيني شده, آتاتورك رئيس جمهور تركيه رسما از رضاخان دعوت به عمل آورد و رضاخان با مسافرت به تركيه بيش از پيش شيفته و فريفته فرهنگ و مظاهر
غربي گرديد و اقدامات آتاتورك به شدت در روح او تأثير نهاد و در همان جا تصميم گرفت كه پس از بازگشت به ايران، با شدّت هرچه تمام تر به تغيير و تحول در آداب و رسوم و لباس مردم ايران بپردازد و كشور را سرتاسر همه غربي كند. «رضا شاه با مطرح كردن تغيير لباس و كلاه، مبارزه آشكار و علني خود را با اسلام آغاز كرد! او پس از اجباري كردن استفاده از كلاه اروپايي (شاپو)، به مسئله تغيير لباس و كشف حجاب پرداخت .
با مطرح شدن كشف حجاب و از سر برداشتن چادر ـ كه نشانة عفاف و پاكي و وسيله صيانت و پاسداري از ناموس و شرف زن مسلمان محسوب ميشد ـ مخالفت مردم متدين آغاز شد. مخالفت ها و مبارزات مردم مسلمان با دستگيري روحانيون و كشتار مردم سركوب گرديد و بدين ترتيب
زمينههاي مناسب بر مطرح كردن علني و گستردة منع حجاب آماده شد. با اين وصف رضاخان و دار و دسته اش، تصميم ميگيرند ابتدا از دربار شروع كنند و باكشف حجاب خانوادة سلطنتي و وزيران، راه را براي گسترش بيحجابي و فحشاي عمومي هموار سازند. محمود جم نخست وزير مزدور و خاين وقت، در پاسخ به رضا شاه ـ كه ميپرسد: «چطور است اين تحول را از اندرون دربار شروع كنيم» گفت:
«اگر اجازه بفرماييد در روز افتتاح دانشسراي مقدماتي تهران علياحضرت ملكه و عليا حضرت شاهدختها به اتفاق اعلي حضرت در محل جشن حاضر شوند. ضمنا به همه بانوان وزرا و رجال نيز دستور خواهيم داد كه بدون حجاب در اين جشن حضور يابند».
رضاشاه اين طرح را پذيرفت و قرار شد كه آن را در هيأت دولت مطرح و به تصويب برسانند. او در جلسه هيأت دولت گفت: «شركت همسر و دختران من در جشن افتتاح دانشسراي مقدماتي، بايد سرمشقي براي همه زنان و دختران ايراني به خصوص خانم هاي شما وزراي مملكت ـ باشد. ممكن است ابتدا اين عمل سروصدا و جنجال زيادي به پا كند, ولي به هرحال كاري است كه بايد انجام بشود. ما با هوچي بازي و تعصّبهاي خشك نميتوانيم كاروان ترقّيات مملكت را عقب نگه داريم. زن بايد از اين چادر سياه آزاد بشود!»
روز موعود فرا رسيد. 17 دي ماه 1314 رضاشاه با همسرش و شمس و اشرف پهلوي ـ كه براي اولين بار حجاب از سر برداشته و با شكل جديد غربي در اجتماع ظاهر ميشدند ـ وارد دانشسراي مقدماتي گشتند. بانوان وزيران نيز براي اولين بار بدون پوشش در مراسم افتتاح دانشسراي مقدماتي شركت كردند.
پس از توزيع جوايز فارغ التحصيلان, رضاشاه به سخنراني پرداخت و در بخشي از سخنانش اعلام کرد: «بي نهايت مسرورم كه ميبينم خانم ها در نتيجه دانايي و معرفت، به وضعيت خود آشنا شده و پي به حقوق و مزاياي خود برده اند... شما خانم ها اين روز را يك روز بزرگ بدانيد و از فرصتهايي كه داريد، براي ترقي كشور استفاده کنيد! شما خواهران و دختران من: شما تربيت كننده نسلهاي آينده خواهيد بود و شما هستيد كه ميتوانيد آموزگاران خوبي باشيد و افراد خوبي از زير دست شما بيايند!»
بدين سان حجاب و نجابت زن ايراني به وسيلة رضاشاه هتك گرديد و به جاي دروازة تمدن, دروازه فساد، هرزگي و بي بندوباري بروي مردم ايران گشوده شد و غيرت و شرف مردان منكوب و ناموسشان در معرض ديد و تماشاي ديگران قرار گرفت!! اين آغاز كار و ابتداي راه بود. مراحل بعدي تأسيس عشرتكدهها, مراكز عيش و نوش و رقص و آواز و برهنگي و آزادي جنسي زنان و مردان بود و اين سوغات بزرگ تمدن غرب، چه زود فراگير شد و زنان و مردان ايراني با ولع و اشتياق تمام, حتي مشتاق تر از زنان و مردان دنياي متعفن غرب, در سراشيبي سقوط در منجلاب فساد و فحشا قرارگرفته و به ابتذال و بي هويتي و شهوت گرايي محض مأنوس شدند!!
در اين ميان تنها زنان و مردان با ايمان بودند كه از شرف و ناموس خويش در آن شرايط سخت و رنج زا صيانت و پاسداري کرده و تحت تأثير جاذبههاي فريبنده جنسي ـ كه كارگزاران استعمار به تبليغ و ترويج آن همت ميگماشتند ـ قرار نگرفتند و پرورش دهنده نسل هايي شدند كه امروز در اوج ايمان، صلابت و قدرت در مقابل همه دنياي كفر و الحاد ايستاده و هر روز جبهة جديدي فتح ميكنند.
رضاخان به روش «استعمار كهنه»؛ يعني، مقابله مستقيم و آشكار با فرهنگ اسلام به مبارزه پرداخت و چادر را از سر زنان برگرفت و فساد و بي بندوباري را گسترش داد و... . پس از وي
پسرش محمدرضا با روش «استعمار نو» يعني نه با حمله آشكار و علني به مقدسات و حجاب و عفاف زنان, كه استفاده از حجاب را آزاد گذاشت و در عين حال به طور مخفي و غيرمستقيم، با حجاب مبارزه كرد! بايد اذعان داشت كه اين روش بسيار مؤثّر و كارآمد و نتيجه بخش بود, به گونهاي كه در طول دوران مرموز روشنفكران غرب زده و با استفاده از حربة «هنر» (قصه، شعر، نقاشي، موسيقي، فيلم، مجله، كتاب و... حقايق آن سان بر مردم ايران مشتبه گرديد كه فساد جنسي،
بيغيرتي، فحشا و تن فروشي زنان و دختران, «ارزش» و «آزادي» و «تمدن» و «پيشرفت» نام گرفت و ابتذال و پوچي و بيهويتي و از خودبيگانگي فراگير شد!! ر.ک: روزنامه جمهوري، به نقل ازwww.eresaneh.com.
17 دی، کشف حجاب،رضاخان میرپنج و تجدد آمرانه
همیشه حکومتهای دیکتاتوری به محض روی کار آمدن یکی از اولین اقداماتشان ایجاد تغییرات سطحی و رویین بوده است تا بتوانند نشان دهند که از درایت و مدیریت بالای برخورداند روی کار آمدن حکوت کمونیستی در شوروی و رضا خان در ایران نماد بارز چنین حکومتهای است، در شوروی وقتی کمونیستها به قدرت رسیدند یکی از اولین کارهای فرهنگیشان این بود که مردان حق ندارند
ریش بگذارند وباید محاسن خود را بتراشند چون اعتقاد داشتند دلیل عقب ماندگی کشور این است که مردان ریشهای بلند دارند در ایران نیز رضا خان میرپنج به محض روی کار آمدن دست به تغییرات بسیاری در عرصه فرهنگ و روابط اجتماعی ایران زد، رضا خان که در 24 دی ماه 1304 در ایران به قدرت رسید و تا سال ۱۳۲۰نیز بر سر کار بود با انجام اصلاحاتی به نام "اصلاحات اجتماعی" دست به تغییرات پرشتاب و گوناگونی زد که هیچ حکومتی قبل و بعداز آن انجام نداده بود ......
رضاخان اصلاحاتی را برخلاف دین وآیین های اسلام شروع کرد که به آن عنوان «اصلاحات اجتماعي» داده بود به طور مثال در 2 تيرماه 1306 كلاه پهلوي اجباري ميشود. تفاوت اين كلاه با كلاههاي قديمي در اين است كه اين كلاه سايهبان دارداصلاحات اجتماعی مخالفتهاي شدید روحانيون را در بر داشت كه اين مخالفتها در نظام (سربازي) اجباري به اوج خود رسيد. علماي شيراز، اصفهان، قم و... برآشفتند؛ عدهي زيادي از علماي اصفهان و ساير شهرها به پيشوايي حاجآقا نورالله اصفهاني و آيتالله فشاركي در 18 آذر 1306 به قم مهاجرت كردند. در اكثر شهرها اعتصابات بالا گرفت و كسبه كار را تعطيل كردند
در ادامه این اصلاحات با همکاری مجلس شورای ملی قانون لباس متحدالشكل را در تاریخ 6 دی ماه 1307 به تصویب رساند که بر اساس آن تمام مردم مجبور بودند كه كت و شلوار و كلاه پهلوي بپوشندو تنها چند دسته ای از روحانيون از اين امر استثنا شدند كه برخي از آنها بايد از عهده امتحان حكومت برميآمدند(روحانیون درباری). عدم رعايت در پوشش اين لباس براي كارمندان
موجب اخراج آنها ميشد اما اوج اقدامات رضاخان تحت عنوان اصلاحات اجتماعی از سال 1314 و درست زمانی که 10 سال از حکومت پهلوی اول می گذشت صورت گرفت از اول فروردين 1314 تاريخ كشور از هجري قمري به شمسي تغيير كرد و به كار بردن ماههاي قمري ممنوع شد. از اول ارديبهشت همین سال نیز «فرهنگستان ايران» تأسيس گرديد تا به جاي لغات خارجي، مخصوصاً
لغات عربي، كلمات فارسي استعمال شود در خرداد1314كلاه مردم ايران از كلاه پهلوي به كلاه شاپو تغيير كرد ودر 9 مرداد 1314 دستور حذف كليهي القاب خان و بيك و ... صادر شد و جايگزين آنها جناب گرديد و در 30 مرداد تعيين نام خانوادگي براي عموم اجباري شد
رضا خان میرپنچ از اواخر تابستان اقدامات اولیه خود را برای کشف حجاب آغاز کرد وی در اولین قدم کانون بانوان ايران را در 22 مهر ماه 1314تاسیس کرد و سرانجام در 17 دي 1314 جشني در دانشسراهاي مختلف سراسر کشور برگزار ميگردد و رضاشاه به همراه همسر و فرزندانش در حالي كه حجاب نداشتند در یکی از این مراسم ظاهر ميگردد و كشف حجاب در ايران را اعلام ميكند. وزرا و وكلا نيز زنان خود را بدون حجاب به جشن آورده بودند. رضاشاه براي گسترش
بيحجابي در ايران دست به كارهاي زيادي زد. از برگزاري جشنها گرفته تا ارعاب و تهديد و حبس مردم. پاره كردن چادر و روسري رواج يافت و اصناف و مردم مجبور ميشدند تا با زنان بيحجاب خود در جشنها شركت كنند. حتي كار به آنجا رسيد كه از علما و روحانيون هم خواسته شد تا با زنان بيحجاب خود در مجالس عمومي شركت نمايند كه منجر به هجرت بعضي از علما از كشور گرديد
در تمام مدتی که رضاخان قصد داشت تا با این اقدامات سطحی به طور مثال جامعه ایرانی را رشد دهد اقشار مختلف مردم از گرسنگی در رنج بودند و سطح سواد در ایران بسیار پایین بود و رضا شاه به جای ژرداختن به کارهای زیر بنایی به کشف حجاب و تدوین قانون لباس متحد الشکل می پرداخت در این میان تنها گروهی که به صورت جدی با کارهای خلاف شرع وی مخالفت می کردند حمعی از رو حانیون معتقد و وارسته بودند
پ.ن:برای دیدن تصاویری از کشف حجاب در ایران
آغاز بي حجابي در ايران توسط رضا خان
اما شرط اول ، يعني زمينه فرهنگي و اجتماعي پذيرش لباس غربي راغربزده ها تأمين كردند.مسأله ، مسأله آزادي فرد و سليقه شخصي نيست ، بلكه هجوم يك فرهنگ خالي ازمعنويت است به همه فرهنگهاي معنوي و سنتي.
پرهيز از بدن نمايي و عرياني و ميل به حفظ حريم تن و داشتن احساس شرم و عفت ، صفت مشترك همه جوامعي بوده است كه به نحوي داري معنويت بوده و انسان رافقط جسم و تن دانسته اند ، درصورتي كه برهنگي همراه با فعاليت شديد غريزه جنسي از مختصات تمدن جديد غرب است . اين تمدن از بدو ظهور تاكنون ، مثل يك ابر تيره سعي داشته است تاآسمان سراسر جهان رابپوشاند و همه زمين را از آفتاب حقيقت محروم سازد و صد البته ممكلت مانيز از سايه شوم اين ابر زحمت درامان نمانده است .
يكي از ثمرات هجوم غرب به ايران تغيير لباس و رواج برهنگي درميان قشرهايي ازجامعه بوده است واز آن دررژيم طاغوت تحت عنوان ‹‹ كشف حجاب ›› ودراواخر ‹‹ رفع حجاب ›› ياد مي شد و درحقيقت چيزي جز مبارزه با پوشش اسلامي و ترويج لباس و مدهاي غربي نبود . اجراي اين برنامه محتاج دو شرايط بود :
نخست يك زمينه فرهنگي و اجتماعي براي پذيرش لباس غربي ، ودوم يك عامل اجرايي كه زور داشته باشد وبه اسلام ومفاهيم فرهنگي اسلام اعتقاد نداشته باشد .
عامل دوم رضا خان مير پنج ، مأ مور و سر سپرده دولت استعمارگر انگليس بود كه وظيفه داشت ‹‹ ايران راهرچه زودتر از خواري و ذلت به اوج عزت برساند و از گمراهي به شاهراه ترقي هدايت نمايد !.›› ودرپي اجراي همين مأموريت موظف بود به زور لباس مردان را متحد الشكل كند وبرسر همه آنها كلاه پهلوي بگذارد و چادر رانيز از سرزنان بردارد . اما شرط اول ، يعني زمينه فرهنگي و اجتماعي پذيرش لباس غربي راغربزده ها تأمين كردند . آنان اسلام را نمي شناختند وبه غرب خوشبيني مطلق داشتند .
بيگانه باخويش و چشم بسته ، دلبسته بيگانه بودند . درواقع اين قشر معدود ، همان قشري بودند كه قبل از فرورفتن درلباس غربي و قبل از به دست گرفتن پرچم فرهنگ غرب ، آن فرهنگ را پذيرفته بودند و تغيير لباس، آخرين وبيروني ترين پوسته اي بود كه دروجود آنها تغيير مي كرد . اين امر به ظاهر كم اهميت تنها درجامعه ما اتفاق نيفتاد ، درهمه مشرق زمين ، بسياري ازمردم به دنبال تسليم دربرابر فرهنگ غرب ، جامه غربي به تن كردند.
اگر پذيرش لباس غربي نتيجه سلطه فرهنگي غرب و خود باختگي شرق نيست ، چراتاكنون ديده نشده است كه حتي يك نمونه ازخصوصيات لباس شرقي در مغرب زمين پذيرفته شود ورواج يابد ؟
درجامعه ما درسالهاي قبل وبعد از 1314 ، آنها كه تغيير لباس راپذيرفتند ، همان كساني بودند كه فرهنگ غربي را پذيرفته بودند ، و آنها كه نپذيرفتند نيز دقيقا آنهايي بودند كه آن فرهنگ را نپذيرفته بودند و گول آن باصطلاح ‹‹ ترقي ›› ، ‹‹ آزادي ›› و ‹‹ تساوي حقوق ›› رانخورده بودند و همانها بودند كه در برابر آن همه زور و قلدري مقاومت كردند .
مسأله به ظاهر خيلي ساده بود ، رضاخان مي خواست زنان را از كيسه سياه چادر به درآورد و آنان را وارد دنياي پرنور و مترقي جديد كند ! اما اكثريت عظيم مردم ايران دربرابر اين پيشنهاد تاسرحد جان مقاومت كردند و حتي حاضر شدند جان خود رافداكنند و كفن بپوشنند ، اما لباس غربي نپوشند .
زنده ياد ‹‹ جلال آل احمد ›› در ‹‹ غربزدگي ›› بادلي پردرد اشاره به اين مطلب دارد : ‹‹ حقيقت زشتي راكه بايد به آن توجه نمود ، ظاهر سازي هايي درخود زمانه بوده ، يعني واقعيت راپوشاند به اين صورت كه لباس مردم را متحد الشكل مي كنند و كلاه نمدي را ازسر مردم برمي دارند و حجاب را از سرزنها باعنوان تحولات مترقيانه . در حقيقت چه كرده ايم به خيابانها و كوچه ها به خودنمايي وبي بند و باري واداشته ايم كه سرورو راصفابدهد و هرروز ريخت يك مد تازه رابه خود ببندد و ول بگردد .
دركارآزادي صوري زنان ، سالهاي سال پس از اين هيچ هدفي وغرضي جز افرودن به خيل مصرف كنندگان پودر وماتيك ، محصولات صنايع آرايشي غرب نداريم ، آدم غرب زده چشم به دست ودهان غرب دارد ، آدم غربزده حتي خودش را از زبان شرق شناسان غربي مي شناسد .
به آنچه غربيها مي بينند تكيه مي كند نه آنچه كه به خودش هست و احساس مي كن
د . اين زشت ترين نوع غربزدگي است كه خودت راهيچ بداني و هيچ بنگاري ، اعتماد نفس و به گوش و به ديد خود را ازدست بدهي و اختيار همه چيز را به دست قلم غريبهاي شرق شناس بدهي.››
جلال آل احمد با قلمي بسيار شيوا و باديدي بسيار نافذ درجايي ديگر از اين نوشتار به اين نكته زيبا و درعين حال بسيار تلخ اشاره مي كند: ‹‹ اكنون ماييم وتشبه به قوي بيگانه و به سنتي ناشناس و به فرهنگي كه نه در آب و هواي زمين ماريشه دارد ونه حتي شاخ وبرگي مي كند درزندگي روزانه درساست و فرهنگ ما .››
اما باهمه فشارها و سرسپردگي پهلوي اول دراجراي فرامين بيگانگان دفاع زنان ما از لباس و حجابشان درقضيه كشف حجاب رضاخاني، يك حماسه غرورانگيز در تاريخ ملت ماست .
ماجراي دردناك مسجدگوهرشاد مشهد و آن جمع كثيري كه درمخالفت با بي حجابي رضاخاني بادست خالي دربرابراسلحه ايستادند و كشته شدند ، سند افتخارملتي است كه تاپاي جان مي كوشد ازمعنويت وفرهنگ الهي خود دفاع كند .
چه بسيار زناني كه مأموران چادرشان رابرداشتند و آنها از شدت غصه و ناراحتي دق كردند ومردند و چه بسيار زناني كه از هول و اضطراب سقط جنين كردند و چه بسيار مادران و مادربزرگهاي ما كه درهمه آن سالهاي وحشت و ديكتاتوري از خانه بيرون نيامدند و سرانجام ديديم كه همان زنان كه اجازه نداده بودند رضا خان باتغيير لباسشان ، پرچم بيگانه رابرتن آنان بپوشاند ، همان زناني كه سالها مقاومت منفي كردند و درخانه ماندند ، چهل وچند سال بعد ، همراه با دختران و نوه هاي خود ، با همان چادرها ، يعني باهمان پرچمهاي مسلماني خود ، قيام كردند و دوش برادران خود ، دريك انقلاب خونين با برانداختن دودمان پهلوي ، به سلطه فرهنگ رضاخان نيز خاتمه دادند . خلاصه كلام اين است كه
مسأله ، مسأله آزادي فرد و سليقه شخصي نيست ، بلكه هجوم يك فرهنگ خالي ازمعنويت است به همه فرهنگهاي معنوي و سنتي . براي نمونه دركشور ژاپن هم كه اسلام دركار نبوده است، قبل از غربزدگي ، مردان وزنان لباسهاي بلند و گشاد مي پوشيده اند و به دنبال نفوذ غرب ، اكثريت مردم ژاپن لباسهاي سنتي خود ‹‹ كيمونو›› راكنار گذاشتند ولباس غربي پوشيدند .
پوشاندن تن و حفظ حريم آن ازدست ونظر همگان ، درميان همه اقوام غيرغربي عموميت داشته و تغيير لباس درايران نيز به زور ، به دستور وبه ميل و منفعت غرب ، صورت گرفته است .
سندي دردناك پيرامون جنايت رضاخان پهلوي در كشف حجاب زنان ايران
خبرگزاري فارس: جمعي از زنان يزد در نامه اي به مجلس شوراي ملي از ظلم و ستمي كه در دوره رضا خان در پي دستور الزامي شدن كشف حجاب، رفته است، گزارش داده اند. رضاخان براي مدرن كشور و غربي كردن ايران و ايراني متأثر از روشنفكران ايراني چون فروغي، علي اصغر حكمت و ديگران خواستار تلبس زنان و دختران ايراني به لباس زنان غربي مي شود.