بخشی از مقاله
موضوعيکه در اينجا ميخواهيم آن را بررسي کنيم،پديده ايست که در گذشته ها هم وجود داشته، ولي خيلي کم و محدود. اما متأسفانه امروز خيلي گسترش و توسعه يافته و سبب شده است جامعه دچار نگراني و اضطراب گردد و اين پديده که بنام خودکشي و يا خودسوزي شناخته مي شود. متأسفانه در شهر هرات تبديل به يک مد و روش ناپسند شده است و جان عده اي از خواهران ما را گرفته و علل و عوامل گوناگوني در بوجود آوردن اين پديده نقش مهمي دارند که تعدادي را به کام خود فرو برده است و مطالب اين مقاله سعي دارد که اين موضوع را مورد تحليل و بررسي قرار داده تا عوامل آن را دقيقاً شناخته و راه حل هاي ممکنه را يادآوري نمايد.
تعريف خودکشي:
در مورد خودکشي ، علما و روانشناسان و روانکاوان با تجربه تعاريف مختلفي را ارائه نموده اند و اين اختلافات درتعريف هم ناشي از اختلاف جوامع، فرهنگها و محيطهاي اجتماعي و معيشتي افراد مي باشد. چون مشکلات معضلات و نابسامانيها که علت اصلي خودکشي و انتحار مي باشد در جوامع متفاوت مي باشد، ولي نظر کلي که مي توان ارائه نمود و اکثريت آنرا نيز يادآوري نموده اند،بصورت فشرده عبارت از عملي مي دانند که ناشي از احساس قصور و حالت عناد با خود است که براي انسان دست مي دهد و آنرا بعنوان آخرين حربه با خود تعريف مي کنند و اين تعريف دانشمنداني همچون دکتر حسين آرزو و دکتر خواجه نوري از بزرگترين روانکاوان ايران و سنکا فيلسوف مشهور رومي مورد تأکيد قرار داده اند.
علل و عوامل خودکشي:
انديشه هاي مربوط به علل خودکشي به چند گروه اصلي تقسيم ميشوند و ابعاد مختلفي را احتوا مي کند که آنها عبارتند از:
1- بعد ديني: از همه مهمتر بعد ديني اين قضيه مي باشد آن اينکه متأسفانه اکثر کسانيکه دست به خودکشي مي زنند از ارزشهاي ديني بي خبرند. خودکشي به هر وسيله و بهانه اي که باشد از بين بردن نفسي است که خداوند به عنوان وديعه پيش او قرارداده و شخص حق ندارد نسبت به اين امانت بي توجه باشد، چه رسد به آنکه به آن خيانت وتجاوزنمايد و يا آنرا از بين ببرد. خداوند مي فرمايد:" خودتان را نکشيد همانا خداوند با شما مهربان است". نسا 22. اسلام مي خواهد يک انسان مسلمان ثابت قدم ،بااراده ، محکم ودر برابر مشکلات نيرومند باشد و اجازه نمي دهد در زندگي ترسو و ناتوان بوده از مشکلات فرار کند.
وقتي که به آرزوي خود نرسد دنيا را بر خود تنگ سازد و چاره اي جز خودکشي با آتش ويا وسايل ديگر نداشته باشد. انسان براي کوشش و تلاش و دفاع خلق شده، نه براي نشستن و فرا ر کردن و گريه و زاري نمودن، ايمان واخلاق اسلامي اجازه نمي دهد که مسلمان از ميدان زندگي بيرون رود و در مقابل مسئوليت ها شانه خالي کند، مسلمانان اسلحه اي در دست دارند که هيچ گاه از کار نمي افتد و آن ايمان مؤمن است. پس چطور مي شود کسي خود را بسوزاند و مومن هم باشد. آري فراموش شدن همين بعد اخلاقي و ايماني است که حادثه مي آفريند. انسانيکه وجودش از ارزشهاي ديني تهي گردد،ديگر هيچ نمي تواند خود را در مقابل مشکلات و مصائب مسلح سازد و فکر مي کند که زندگي به آخر رسيده است و خود را از پاي در مي آورد.
اما بايد ياداور شد که علاوه بر عوامل ذکر شده درباره خودسوزي ،عامل ديگري نيزهست که از همه مؤثر تر مي باشد و ان قرار گرفتن زنان بيگناه و مظلوم در چنگال مردان بي عاطفه است، انسانهاييکه پايبند به هيچ گونه ارزش انساني و اسلامي نيستند. اين گونه انسانهاي بيرحم زنان و فرزندان خود را تحت شديدترين فشارهاي جسمي و روحي قرار ميدهند و عرصه زندگي را براي خانواده هايشان چنان تنگ و ناممکن مي سازند که آنها هم به چيزي جز رهايي ياتن از چنگال آن مردان بي انصاف فکرنمي کنند و چون تمام راهها را در مقابل خود مسدود مي بينند فکر مي کنند که تنها راه نجات يافتن از اين زندگي انتحار است و براي هميشه تومار زندگي خود را درهم مي پيچند.
بناءً جرم و جنايت آنانيکه مسبب و محرک اين اعمال هستند کمتر از قتل نيست و آنان در پيشگاه خداوند مجرم اند و در آخرت بخاطر اعمالشان مجازات خواهند شد و در عذاب دردناک الهي خواهند سوخت. و در دنيا هم قانون وشريعت اسلامي براي کسانيکه محرک و مسبب انتحار اند نيز مجازاتهايي را تعيين نموده است که بايد از طرف مراجع مربوطه بخصوص حارنوالي مورد تعقيب قرار گرفته به سزاي اعمال خود برسند. چنانکه در کتب فقه وهمينطور در قانون جزايي فعلي افغانستان ماده 397 چنين تصريح شده است:
• شخصيکه ديگري را به انتحار تحريک نمايد و يا به نحوي از انحاء در انتحار وي کمک نمايد به جزاي حبس که از هفت سال بيشتر نباشد محکوم مي گردد.
• اگر بر اثر تحريک شروع به انتحار صورت گرفته محرک به حبس قصير محکوم مي گردد.
2- بعد اقتصادي: عامل ديگري که مي توان آنرا بعنوان يکي از دلايل انتحار در جامعه ذکر نمود مي توان معضل اقتصادي افراد دانست و شايد هم بزرگترين عامل افسردگي،انزوا،گوشه گيري وبالاخره پرخاش گري را فقر و يا مناسب نبودن وضعيت اقتصادي افراد که اينها نقش مهمي درکشاندن انسان بسوي نابودي دارند دانست. چون وقتيکه شخص نمي تواند لباس مناسب ،خوراک مناسب و بالاخره زندگي مناسب براي خود آماده سازد فکر مي کند که تمام افراد جامعه از وي دوري ميجويند و احساس حقارت مي کند. چون از تربيت والاي ديني هم برخوردار نيست،فکر مي کند بهترين راه نجات از اين همه بدبختي انتحار و خودکشي مي باشد.
ديگر اينکه در گذشته بيشترين جمعيت کشور درقريه ها زندگي ميکردند. ، جوانان شغل و زندگي يکساني داشتند ولي امروز جوانان جامعه ما به شهرها روي آورده اند شغل مناسبي ندارند واين خود بر فقر اقتصادي و عدم تعادل رواني و خشونت اخلاقي و خانوادگي اش مي افزايدو منجر به طلاق ويا خودسوزي مي شود. از همه مهمتر اينکه در گذشته نگاه مردم نسبت به زندگي سراسر از ايمان وعشق به خدا و زيبايي هاي طبيعي بود که امروز زندگي مادي نگاهها را از دلها به چشم ها برده ايمان و مقاومت فرد را گرفته و يأس و ناکامي را به او بخشيده است.
3 - بعد اجتماعي: يکي ديگر از عوامل اساسي خودکشي افراد معضله اجتماعي است که به اشکال مختلف تبارز مي کند. مثلاً يکي از پديده ها، ازدواج هاي اجباري و چند همسرداري است که در گذشته امري طبيعي بوده وامروز مورد نفرت مي باشد. بخصوص آن بخش از ازدواجهاي اجباري که مخالف با تمام نورمهاي انساني و اسلامي است که متأسفانه انسانهاي بي عاطفه دختران جوان را فداي خودخواهي ها و هوسبازيهاي خود مي سازند. دخترانيکه جبراً تن به چنين کاري ميدهند، بالاخره تنها راه نجات خويش را ازاين زندگي انتحار مي دانند. ديگر اينکه قبلاً خانواده هاي کوچک تحت امر خانواده هاي بزرگتر بودند،به دليل کمبودي تجربه زوجهاي جوان اختلافات شديدي به ميان آمده و منجر به طلاق و يا خودکشي مي شود.
مسئله ديگر اينست که قبلاً سر و کار مردم با دولت کم بود، اما امروزه بر اساس مشکلات زندگي شهري و وابستگي مردم به دولت افزايش يافته است ،عدم برخورد نيک،درخواست رشوه و نبودن عدالت اجتماعي برمشکلات رواني و خانوادگي و شخصي مي افزايد که عامل خشونت است و خشونت عامل انتحار. معضل مهم ديگر اجتماعي پديده اعتياد است که روز در روز به افزايش است و عامل بزرگ نابودي انسان و خانواده مي باشد. مشکل ديگر جامعه ما فلمهاي نامناسب و تقليد کورکورانه مردم از آنهاست که وارد خانواده ها شده و الگوهاي منفي را براي خانواده ها معرفي ميدارند. جوانان و بخصوص دختران جوان را به خيال پردازي وزندگي عاشقانه و رويايي سوق داده و در صورت براورده نشدن خواسته هاي شان دست به خودکشي مي زنند که بايد راه حل مناسبي را جستجو نمود.
4 - بعد رواني: موضوع ديگري که سبب از هم گسيخته شدن شالوده حيات انساني مي گردد، بيماري هاي روحي و رواني است که اکثراً افراد جامعه ما بدان مبتلا مي باشند و در بعضي افراد شديد وگسترده و در بعضي ديگر کمتر مشاهده مي شود که دست آورد بيش از دودهه جنگ، ويراني، مهاجرتهاي اجباري،تبعيض و توهين و بالاخره از دست دادن عزيزان شان مي باشد.