بخشی از مقاله

چکیده
جهان معاصر به ویژه در دهه آخر قرن بیستم وآغاز قرن جدید،شاهد هنجارهای اساسی وبی اعتنایی آشکار به بدیهی ترین ارزش های انسانی بوده است.بی شک در میان جرائم بین المللی،شنیع ترین جرم، نسل کشی - ژنوساید - است زیرا جنایتی که در نسل کشی اتفاق می افتد،جنایت علیه فرد خاصی نیست بلکه علیه یک گروه از مردم،به دلیل تعلقات قومی، ملی،مذهبی یانژادی آنهاست؛همین نیت سوء است که نسل کشی را به شدیدترین جنایت بین المللی"ام الجرائم"تبدیل کرده است.در این راستا به منظور مقابله با این جرم با تلاش مجامع بین المللی،کنوانسیون جلوگیری از نسل کشی و مجازات آن درسال 1948 به تصویب رسید.علی رغم آمار تکان دهنده جنایات در کشورهای بحرین ، یمن ، میانمار و.. همچنان ناکارآمدی و سیاسی کاری این نهاد دربرابر نسل کشی قابل تامل است.دردهه های اخیر، سازمان بین المللی رویکردهای جدیدی اتخاذ نموده وازفرهنگ پیشگیری به فرهنگ پیش بینی روی آورده است.

مسئولیت برای حمایت از مردم در برابر نسل کشی،ایجاد مشاور ویژهدبیرکلّ در امور پیشگیری از نسل کشی وکمیته ویژه در امور پیشگیری از نسل کشی از جمله این تحولات است.کارآمدی سیاست جنایی سازمان ملل برای مبارزه با نسل کشی نیازمند اصلاحات در ساختار سازمان به ویژه شورای امنیت و انسجام با ابعاد تقنینی،قضایی و مشارکتی است.باتوجه موارد ذکر شده،این سوال به ذهن خواننده متبادر می شود که آیا سیاست های بین المللی موجود در زمینه ی نسل کشی، به اندازه ی کافی توانسته مثمر ثمر باشد؟چه راهکارهای نوینی جهت بهبود فجیع ترین و شنیع ترین جرم جهانی می توان اتخاذ نمود ؟در این پژوهش با توجه به اهداف سازمان ملل متحد و تحولات اخیر در منطقه خاورمیانه،ضمن پاسخگویی به شبهات موجود،با نگاهی نقادانه به عملکرد سازمان ملل در خصوص نسل کشی پرداخته ایم،همچنین کارهای انجام شده ،نشان از اهتمام جدی جامعه ی جهانی در مبارزه قاطع با این گونه جنایات بین المللی دارد.

واژه های کلیدی: جنایت ،حقوق بین الملل،حقوق بشر ، مسئولیت بین المللی، نسل کشی

.1مقدمه

نسل کشی ترجمه ای از واژه ژنوساید - - Genocide است که از دو کلمه - Genos - به معنای نژاد و نسل و - Cide - به معنای کشتن ترکیب یافته است.[1]ژنوساید توسط مؤلفان ایرانی به معنای مختلفی چون نسل کشی ، نسل زدایی، کشتار جمعی، کشتار گروهی و قوم کشی ترجمه شده است. پیشنهاد جرم محسوب شدن نسل کشی ابتدا در سال 1933 میلادی از سوی یک حقوقدان لهستانی به نام "رافائل لمکین" داده شده است. وی که مبتکر واژه نسل کشی نیز هست در جریان "پنجمین کنفرانس بین المللی یکنواخت سازی حقوق جزا " ، پیشنهاد کرد که نابودسازی گروه های نژادی، مذهبی یا اجتماعی از لحاظ حقوق ملل جرم محسوب می شود. اصطلاح نسل کشی در سال 1945 میلادی توسط دادستان ها در دادگاه نظامی بین المللی نورنبرگ به کار گرفته شد. دادستان دادگاه نورنبرگ، جنایتکاران جنگی نازی را به چیزی تحت عنوان" ژنوساید " متهم کرد اما این اصطلاح در مقررات اساسنامه دادگاه به کار گرفته نشده بود و لذا دادگاه، آنها را به دلیل سبعیت های ارتکابی علیه یهودیان اروپا به " جنایت علیه بشریت" محکوم کرد.

در واقع نسل کشی، در منشور محکمه نظامی نورنبرگ برای قتل عمد، نابودسازی، برده کردن، اخراج و سایر اعمال غیرانسانی که قبل یا در حین جنگ علیه یک جمعیت غیرنظامی ارتکاب می یابد یا اعمال اذیت و آزار بنا به دلایل سیاسی، نژادی یا مذهبی در اجرا یا در رابطه با هر جرمی که رسیدگی به آن در صلاحیت محکمه قرار دارد،اعم از اینکه این اعمال نقض قانون کشور محل ارتکاب محسوب گردند یا خیر.پس از آن سازمان ملل متحد در اولین سال فعالیت خود، قطع نامه شماره 196 را در دسامبر 1946 میلادی تصویبنمود و به موجب آن صراحتاً تأیید کرد که: نسل کشی جرمی به موجب حقوق بین الملل است و جهان متمدن آن را تقبیح می کند.نسل کشی دو مرحله دارد: اول انهدام الگوی ملی گروه سرکوب شونده و دیگری جایگزین کردن الگوی ملی سرکوب کننده. تعریف" لمکین" از جرم نسل کشی تعریف دقیق و مبنای کنوانسیون منع و مجازات نسل کشی نیز قرار گرفته است.

نسل کشی تنها با کشتار دسته جمعی یک گروه معین صورت نمی پذیرد،اگرچه این یکی از مهم ترین موارد نسل کشی است، همان گونه که بند 1 ماده 2 کنوانسیون منع نسل کشی تنها به کشتن به عنوان یکی از مصادیق نسل کشی اشاره کرده است که به نظر لزوما در هر نسل کشی وجود ندارد.اما" لمکین" در مرحله دوم این تعریف است که به نظر لزوما در هر نسل کشی وجود ندارد.اما لمکین تحت شرایطی این نظر را ارائه می دهد که نازی های آلمانی در لهستان می خواستند علاوه بر حذف نژاد اسلاو و یهودی ها،نژاد آریایی را که نژاد برتر می دانستند جایگزین کنند و به همین دلیل به یک سری اقدامات بهم پیوسته برای نیل به هدف خود دست زده بودند.اما باید دانست که این امر در همه موارد نسل کشی رخ نمی دهد. برای مثال در نسل کشی غزه که هم اکنون در جریان است قصد رژیم اسرائیل از نسل کشی مردم فلسطین جایگزین جمعیت نیست،بلکه هدف امحاء کامل آن مردم است.[2]

.2ارکان اصلی نسل کشی

برای تحقق جرم نسلکشی بایستی یکی از اقدامات 5 گانهای که در ماده 2 کنوانسیون نسلکشی آمده، ارتکاب یابد. اقدامات مذکور، عنصر یا رکن مادی جرم نسلکشی است، یعنیحتماً باید یکی از آن اقدامات 5گانه انجام شود. منتهی این نوع اقدامات در سایر جرائم هم اتفاق میافتد، پس آن چیزی که بیش از همه باعث شناعت این جرم میشود، عنصر روانی آن است. در نسلکشی، هدف مرتکب، یک یا چند فرد نیستند، بلکه در واقع مرتکب به این دلیل به فردی حمله کرده و این اقدامات را علیه او انجام میدهد که او بخشی از یک گروه قومی، ملی، نژادی یا مذهبی است.

اگر به ماهیت این گروهها توجه کنیم، گروههایی هستند که عضویت در آنها اجباری بوده و اختیاری نیست. تعلق فرد به این گروهها، به دلیل انتخاب خودش نبوده است. آنچه بر زشتی عمل اضافه میکند، این است که با افرادی به عنوان اعضای یک گروه به خاطر تعلقاتی که خودشان آن را انتخاب نکردهاند، برخورد می شود،مثلاً گروههای سیاسی، اجتماعی و از این قبیل، نمیتوانند قربانیان نسل کشی باشند، در مورد آنها اگر اقدامی انجام شود، ممکن است جرم سبکتری مثل جنایت علیه بشریت اتفاق بیفتد. دلیلش این است که تعلق افراد به آن گروهها، اجباری نیست و افراد بنا به اختیار خودشان به آن گروه ها میپیوندند.

درباره عنصر روانی جرم، لازم به توضیح است که باید بین »نیت - intent - « و »انگیزه - motive - « تفاوت قائل شد. نیت، عبارت است از قصد بلاواسطه از ارتکاب جرم، در حالی که انگیزه، به اهداف بعدی اشاره دارد. آنچه که برای احراز مسوولیت بر اساس کنوانسیون نسلکشی لازم است، آن است که مرتکب عمداً» و از روی قصد و اراده« اعمالی را علیه یک گروه ملی، قومی، نژادی یا مذهبی انجام دهد که آن اعمال به طور بالقوه این اثر را داشته باشند که بتوانند موجب نابودی آن گروه شوند. انگیزه مرتکب از ارتکاب عمل در حقوق جزای بینالملل نیز مثل حقوق جزای داخلی در احراز یا عدم احراز مسوولیت کیفری وی تأثیری ندارد. بنابراین، اگر چه احتمال دارد که قتلعام مسلمانان توسط صربها، ارامنه توسط ترکها، کردها توسط صدام و نظایر آنها به انگیزههای امنیتی، اقتصادی و غیره صورت گرفته باشد، لیکن وجود این »انگیزه«ها به معنی فقدان قصدِ«» ارتکاب جرم نسلکشی به گونهای که در کنوانسیون بیان شده، نیست و بنابراین اعمال مذکور را میتوان تحت عنوان نسلکشی مورد تعقیب قرار داد.[3]

.3وجه تمایز جنایت علیه بشریت و نسل کشی

عمده وجه تمایز جنایت علیه بشریت و نسلکشی، به سوء نیت یعنی عنصر روانی برمیگردد. البته در عنصر مادی هم تفاوتهایی بین این دو جرم وجود دارد، اما عنصر اصلی که موجب تفاوت این دو جرم است و باعث میشود که نسلکشی، از لحاظ رویه قضایی و اسناد بینالمللی، جنایت سنگینتری محسوب شود، همان سوءنیت خاصی است که در نسلکشی وجود دارد و آن، قصد از بین بردن همه یا بخشی از یک گروه قومی، ملی، نژادی یا مذهبی است. در جنایت علیه بشریت، چنین چیزی لازم نیست و بسیاری از موارد است که می تواند جنایت علیه بشریت به حساب آید مثل قتل، ایراد ضرب و جرح، ناپدید سازی اجباری، شکنجه، خشونتهای جنسی، اذیت و آزار و از این قبیل که در این اعمال، نیاز به اثبات قصد خاصی نیست و این اعمال میتوانند جنایت علیه بشریت باشند. البته تفاوت دیگر این است که در رابطه با جنایت علیه بشریت، بر اساس آنچه که در اسناد بینالمللی آمده، باید آن اقدامات در راستای یک حمله گسترده یا سازمان یافته انجام شده باشد که آن حمله گسترده یا سازمان یافته هم باید ناشی از سیاستهای یک دولت یا یک سازمان باشد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید