بخشی از مقاله
شيطان و ابليس در قرآن و جايگاه آنها در پيشگاه خدا
ممکن است که در قرآن مسائل مختلف، چندين بار و بصورت تکراري آمده اند و خواننده از اين بي ترتيبي گيج مي شود و مخصوصاً در مورد ابليس و شيطان .ابليس نه دفعه در نه سوره مختلف با اين نام ذکر مي شود. ولي در هفت سوره زير که درباره زمان بعد از آفرينش آدم است، قضايا کم يا بيش مانند يکديگر گزارش شده اند. اين هفت سوره به اين قرار هستند: 2:34 – 7:11 – 15:31 – 17:61 – 18:50 – 20:116 – و 38:74. سوره 30-34 :2 (يعني سوره البقره، آيه 30 تا 34) به اين
قرار است: 30) بياد آر وقتي که پروردگار فرشتگان را فرمود: من در زمين خليفه خواهم گماشت، گفتند: آيا کساني خواهي گماشت که فساد کنند و خونها بريزند و ما خود تسبيح و تقديس مي کنيم. خداوند (يعني الله) فرمود: من چيزي از اسرار خلقت بشر مي دانم که شما نمي دانيد. 31) و ياد داد به آدم همه اسماء را و آنگاه حقايق آن اسماء را در نظر فرشتگان پديد آورد و فرمود:
اسماء اينان را بيان کن اگر شما در دعوي خود صادقيد. 32) گفتند منزهي تو، ما نمي دانيم جز آنچه تو خود به ما تعليم فرمودي، توئي دانا و حکيم. 33) فرمود اي آدم آنها را آگاه ساز به حقايق اين اسماء، چون آگاه ساخت، خدا فرمود: اکنون دانستيد که من بر غيب آسمانها و زمين دانا و بر آنچه آشکار و پنهان داريد آگاهم. 34) و چون فرشتگان را فرمان داديم که بر آدم سجده کنيد همه
سجده کردند مگر شيطان (در متن اصلي عربي، ابليس خوانده شده است و شيطان ترجمه غلط فارسي است!) که اِبا کرد و تکبر ورزيد و از فرقه کافران گرديد. متن عربي 2:34 "و اذقلنا للملآئکة اسجد و الادم فسجدوآ الآ ابليس ابي و استکبر و کان من الکافرين." ((در ادامه همين سوره، يعني 2:35، 2:36، 2:37 و 2:38 شخصيت اصلي شيطان که در متن فارسي با همان ترجمه درستِ واژه « شيطان» آمده است فاش مي شود. 35) و گفتيم: اي آدم تو با جفت خود در بهشت جاي گزين و در آنجا از هر نعمت که بخواهيد برخوردار شويد ولي نزديک به اين درخت نشويد (يعني درخت
حيات و معرفت نيک و بد در وسط باغ بهشت) که از ستمگران خواهيد بود. 36) پس به لغزش افکند آنها را شيطان ("... فازلهما الشيطان...")، از آن درخت خوردند و بيرون آورد عصيان آنان را از آن مقام و گفتيم: فرود آييد که برخي از شما برخي را دشمنيد و شما را در زمين قرارگاه است تا روز مرگ. 37) پس آموخت آدم از خداي خود کلماتي که موجب پذيرفتن توبه او گرديد، زيرا خدا توبه پذير و مهربان است. 38) گفتيم همه از بهشت فرود آييد تا آنگاه که از جانب من راهنمائي براي شما آيد
و هر کس پيروي او کند هرگز بيمناک و اندوهگين نخواهد گشت. پس در اين سه-چهار سوره ديديم که شيطان آن است که موجب لغزش آدم و حوا گرديد.)) خوب، ديديم که فرشتگان از اين که خدا آدم را آفريد که از خون است و موجب به فساد مي شود تعجب کردند ولي به هر حال، به جز ابليس، به پيش حضرت آدم سجده کردند. ابليس، فرمان خدا را اطاعت نمي کند و به عنوان »استکبر« و »الکافرين« (2:34 و 38:71) و به قول معروف »اِبا ورزيد« يعني نافرماني کرد، در مي آيد (2:34، 15:31 و 20:116). بعد از اين مباحث نام ابليس حذف شده و بجاي آن از واژه
»الشيطان« (26:95 و 34:20) استفاده مي شود که در اينجا هم واژه »ابليس« دوباره به غلط »شيطان« ترجمه شده است. و حتي »من الجن« () معرفي مي گردد. معمولاً متخصصين و پژوهشگران علوم ديني اسلام به اين سه سوره توجه خاصي دارند: 7:12، 17:61 و 17:61. در 7:12 آمده است: "خدا فرمود: چه چيز تو را مانع از سجده ي آدم شد که چون امر کردم نافرماني کردي؟ گفت: من از او بهترم، که مرا از آتش آفريدي و او را از خاک." اين، يکي از مهمترين قسمتها ايست که متخصصين درآن طبيعت ابليس را مورد بحث قرار مي دهند، و مسئله آن است که که ابليس در اينجا نشان مي دهد که خود، طبيعت خدا را بيشتر از او مي داند، و اين مسئله گناه
اصلي ابليس بشمار مي آيد. طبيعتي را که در توضيحات سوره هاي 7:12 و 17:61 از ابليس مشاهده مي کنيم در سوره 18:50 به تکامل مي رسد: " اي رسول ياد آور وقتي را که به فرشتگان فرمان داديم که بر آدم همه سجده کنيد و آنها تمام سر به سجده فرود آوردند جز
شيطان (که در متن عربي باز هم ابليس است) که از جنس جن بود (لا ابليس کان من الجن) بدين جهت از طاعت خداي سر پيچيد." پس جمعاً در اين مباحث اينجا خداوند بوده که تصميم خود را از تعالي بودن عوض کرده و به آفرينش حضرت آدم (خليفه اي جديد بر زمين) مي پردازد. و اين مسئله باعث تعجب فرشتگان مي شود. اما رحمت به اين خداوند، که زندگي آسماني را مانند ابليس به زندگي زميني ترجيح نداد. – و گر نه انسان آفريده نمي شد. ابليس با واژه يوناني diabolos (يعني شکايت کننده) که گاهي با lucifer (يعني نور آورنده) هم تشبيه مي شود يکي است. بالاخه
مسئله اين است که اديان قبل از اسلام، از جمله دين مانوي، بودا و مسيحيت مي خواستند خلقت فقط در آسمان و در برابر خداوند وجود داشته باشد و از گناه جسمي زميني دور باشند و جهان را ترک کنند. اما با ادغام اديان يوناني در مسيحيت و بعد ها اسلام خدايي که از بنده هاي خود خواسته بود که زندگي زميني را ترک کنند حالا خواستار آفرينش خليفه ي جديدي در دنيا مي شد. نخستين مسيحيان فکر مي کردند رستاخيز و موعود نجات دهنده ي آنها تا چندي ديگر ظهور مي
کند ولي وقتي ظهور نکرد مسيحيت با ادغام خود با اديان يوناني به اين تفکر رسيد که مسيح هر سال هبوط مي کند و خود را فداي گناه هاي انسان مي کند مي ميرد و در بهار دوباره به دنيا مي آيد. و به همين دليل رستاخيز مسئله اي شد که هر سال با چرخش فصلها تعيين شد. دين اسلام شيعه هم قبل از ملي شدنش در ايران چنين ديدي را در نظر داشت که بعد از چندين امام،
رستاخيز بوجود مي آيد. بخاطر همين موضوع است که ما از فرقه هاي چهار امامي داريم تا هفت-هشت امامي. ولي رستاخيز نشد (البته براي آنها شد) و مجبور شديم اين مسئله را با امام دوازدهم که غايب است ولي يک روزي مي آيد و ما را نجات مي دهد حل کنيم. به صورت کلي دين اسلام و عبريان زندگي زميني را قبول کردند و رستاخيز و عاقبت را پديده اي دانستند که حالا حالا ها بوجود نمي آيد.
از موضوعاتى كه در قرآن به صورت گسترده مطرح شده است موضوع شيطان است و در اين كتاب مقدس مطالب بىنهايت مهمى پيرامون «شيطان» آمده است كه هر عاقلى را سخت تكان مىدهد و به تامل جدى وا مىدارد. شيطان نسبت به پروردگارش بسيار ناسپاس بود «و كان الشيطان لربه كفورا» (1)
شيطان نسبت به پروردگارش نافرمان بود «ان الشيطان كان للرحمن عصيا» (2) شيطان دشمن آشكار انسان است «ان الشيطان للانسان عدو مبين» (3)
شيطان بسيار شكست دهنده و خوار كننده است «و كان الشيطان للانسان خذو لا» (4)
«فاز لهما الشيطان فاخرجهما مما كان فيه» (5)
شيطان تصميم دارد بنى آدم را به سرنوشت پدر و مادرشان مبتلا كند پس بايد شديدا از فتنه او برحذر باشيد «يا بنى آدم لا يفتننكم الشيطان كما اخرج ابويكم من الجنه» (6)
آنچه ذكر شد نمونه بود از آنچه در قرآن مجيد راجع به شيطان آمده است و همين مقدار هم به وضوح ضرورت تحقيق از موضوع شيطان نشان مىدهد زيرا طبق آيات قرآن شيطان دشمن آشكار انسان است و شناخت دشمن به حكم عقل و شرع از ضروريات است.
شيطان به حقيقت مانع و سد تكامل انسان، به سوى تقرب خدا است. شيطان از خداوند، مهلت خواسته كه تا روز قيامت در انسانها القاى وسوسه كند. شيطان قسم ياد كرده كه همه انسانها را به جز مخلصين به گمراهى بكشاند. همه انسانها حتى اوليا و متقيان از شر او، ايمن و مصون نيستند و در قرآن كريم شيطان به عنوان مظهر فساد و منشا بدىها معرفى شده كه انسان را از روشنايى ايمان به تاريكى كفر و شرك دعوت مىكند و در احاديث، مبارزه با اين دشمن درونى كه همان نفس اماره مىباشد به عنوان جهاد اكبر، معرفى شده است. انسان داراى ابعاد وجودى
مختلفى است و يكى از ابعاد وجودى او، بعد منفى همان بعد شيطان صفتى او است و انسان اگر بخواهد، به هدف متعالى خويش كه همان تقرب به خدا است واصل شود بايد ابعاد وجودى مثبت و منفى خويش را بشناسد. پس مىتوان بيان كرد كه در واقع شيطانشناسي، يكى از ابعاد وجودى انسان است و در اهميت انسانشناسى همين بس كه در احاديث، مقدمه و زمينه معرفى شده است. در مورد مسئله شيطان در قرآن در كتابهاى زيادى به صورت پراكنده از موضوعات مختلف در اين زمينه بحث شده است از جمله كتب تفسيري، كتب روايي، صحيفه سجاديه، كتب اخلاقي، عرفاني، نهج البلاغه و در زمينه پرداختن به مبحث شيطان در قرآن توسط آقاى احمد زمرديان كتاب شيطان كيست و آيات شيطان چيست توسط آقاى كريم برزگر شيطانشناسى به نگارش در آمده است. براى نجات از شر اين دشمن خطرناك بايد «استعاذه» كرد.
خداوند متعال، به حبيبش مىفرمايد كه چون از شيطان رجيم به تو وسوسهاى رسيد از خداوند متعال پناه بخواه زيرا او شنواى داناست «اما نيز عنك من الشيطان نزع فاستعذ بالله سميع عليم» واژه شيطان در قرآن كريم به صورت مفرد هفتاد بار و به صورت جمله شياطين هجده بار استعمال شده است و شيطان اسم عام است براى هر موجود متمرد شرير و احيانا در روايات بر موجودات موذى و مضر هم اطلاق مىشود و اين كلمه در واقع وصف است نه اسم علم، اكثر لغت شناسان اصل كلمه شيطان را از «شطن يشطن» به معناى دور شده از خير مىدانند و در مورد عربى بودن با غير عربى بودن اين كلمه ميان لغتشناسان اختلاف وجود دارد ولى اكثريت لغت شناسان آن را
عربى و مشتق از ابليس مىدانند كه به معناى كسى است كه از رحمت خدا مايوس شده است و كلمه ابليس نيز يازده بار در قرآن كريم آمده است . (7) بعضى اين كلمه را عربى و مشتق از ابليس» مىدانند و بعضى مىگويند عجمى و جامد است كه از زبان ديگر وارد عربى شده است ولى راى اكثريت اين است كه مشتق از «ابليس» و به معناى كسى است كه از رحمت خدا مايوس شده است. قرآن كريم افعال و كارهايى را به شيطان نسبت داده است برخى از آنها عبارتند از: استكبار، كفر، حرص، حسد، تعصب، جهالت و شيطان در زمره عالمان نبوده و نيست بلكه اهل كشف و شهود محقق است كه اهل سفسطه و غلطاندازى است و محور كارش مغالطه و
وهماندازى است، القاى وسوسه، امر به فحشا، ايجاد نسيان از ذكر خدا، ايجاد دشمنى وى به مردم، تعليم سحر و در واقع مىتوان گفت كه محور همه افعال زشت شيطان است كه ايجاد وسوسه در دل انسانها مىكند و همچنين ابليس داراى ذريه است و گروهى ابليس را از جن و گروهى او را از ملائكه مىدانند ولى ابليس از جن است چون ابليس داراى اولاد و ذريه است كار شيطان وسوسه است و وسوسه شيطان به قدرى قوى است كه ابوين ما آدم و حوا (ع) تحت تاثير قرار گرفتند شيطان ما را به پيروى از امور غير قرآنى و شرعى و پيروى از افكار بد و سوءظن به مردم و به پيروى از گذشتگان كه خلاف احكام الهى عمل مىكرده و مىزيستهاند و به تعليم دروغ و ترسهاى واهى و بيهوده شدن و به تسليم شدن به وسوسههاى شيطان و پيروى از وحى باطل و به زيادهروى در كارها و زيادهروى در مال و سوء استفاده از صحت و سلامتى و شرابخوارى و
خوابيدن در اوقات اختصاصى نماز مخصوصا نماز صبح و دزدى و سرقت بويژه از نماز و خشمناك شدن و شوخى بىحد و حصر نمودن و درگوشى سخن گفتن در مجالس و غيبت و بدگويى ديگران در حضورشان و فراموشى ياد و ذكر خداوند متعال و ترسيدن از فقر و در نتيجه كارهاى خير و خوب را انجام ندادن و جدال و كشمكش و حرام كردن حلالهاى الهى و كاشتن نااميدىها و كوچك
شمردن مسلمانان و مردم و كوچك پنداشتن گناهان و مايوس و نااميد بودن از رحمتهاى الهى و اظهار نگرانى شديد درگرفتارىها و مصائب و جهل و غرور و كبر دعوت مىكند. شيطان در اين برنامهها از ابزار و شيوههايى مانند خطوات و همزات كه در واقع طرق و راههاى او به صورت تدريجى مىباشد استفاده مىكند. در اين برنامهها او به تنهايى عمل نمىكند، بلكه داراى نيروهايى از قبيل ذريه، حزب، اولياء و جنود مىباشد. راه مقابله با شيطان اين است كه به خداوند متعال پناه برد و استعاذه و توبه كرد و به او توكل نمود زيرا خداوند متعال شنوا و دانا است. پناه خواهى از
خداوند عالىترين مراحل پناهندگى و بزرگترين ضامن اجراى مقررات اخلاقى است. كسانى كه به خدا ايمان دارند و از روى حقيقت او را يگانه معبود شايسته پرستش مىدانند بر هواپرستى و مال پرستى و شهوتپرستى و نظائر اينها نمىگرايند.
خداوند شيطان را به سجده كردن در مقابل آدم امر كرد ولى شيطان با عدم اطاعت از فرمان خدا در واقع اولين گناه در عالم را انجام داد و در مقابل خداوند ادعاى بزرگى و تكبر كرد و به دليل استكبار و ادعاى استقلال ذاتى خويش از درگاه الهى رانده شد و مشمول لعنت الهى گرديد و از زمره كافران محسوب شد. ابليس بعد از آنكه بر اثر اباى استكبارى از سجده مورد رجم و لعن قرار
گرفت درخواست انظار كرد و از خداوند مهلت خواست تا روز قيامت، به منظور بقاء در دنيا و ايجاد انحراف و گمراهى در انسانها، خداوند تبارك و تعالى نيز با تقاضاى او موافقت كرد. برخى از مفسران معتقدند كه شيطان ابتدا مومن بوده ولى قبل از اعلان به فرمان خدا به سجده در مقابل آدم كافر گشته ولى اين صفت را كتمان كرد تا اينكه هنگام اعلان فرمان خدا اين صفت درونى را آشكار