بخشی از مقاله

چکیده

مثنوی مولوی یکی از ارزشمندترین منابع ادبیات عرفانی به حساب می آید که تاثیر پذیری فراوان مولوی از قرآن را میتوان در همه جای آن دید .موضوع سالها عبادت و بندگی ابلیس به درگاه خداوند و پس از آن سرپیچی از فرمان خالق ، به علت غروری که منجر به سجده نکردن او بر آدم شد از جمله مباحث مجادله برانگیز در حوزه ی ادبیات عرفانی است ، بطوری که دسته ای از عرفا به جانبداری از ابلیس پرداخته و علت سجده نکردن او بر آدم را شدت حبّ و علاقه ی او به خدا می دانند و دسته ای دیگر به مخالفت با او پرداخته و علت سجده نکردنش بر آدم را غرور و تکبّر او می دانند که خود را از آدم برتر می دانسته است . این مقاله به تحلیل و بررسی علت رانده شدن ابلیس از بارگاه الهی بنا بر اشعار مثنوی پرداخته و با توجّه به اشعاری که به آنها استناد داده می شود علت طرد شدن او غرور ،تکبّر و خودبرتربینی او نسبت به آدم است .

مقدمه : ابلیس فرشته ای از مقربان دربار الهی که سالیان سال خالصانه خدا را عبادت کرد و از نزدیک ترین ها بود به خداوند . خلقت آدم توسط خداوند حکیم ، حادثه ای ویرانگر بود برای ابلیس . حادثه ای چنان شوم که او را مقام قرب الهی به مطرود دربار الهی تبدیل کرد . سپس از آنکه آدم از خاک و آب خلق شد خداوند به فرشتگان دستور سجده بر این موجود تازه خلق شده را دادوَ. قالَ» قُلنا لِلملائکهِ سجُدُوا لِادَمَ فَسَجُدوا« - اعراف - 7 ابلیس مقایسه ای کرد میان خود و آدم انجام داد و بر اساس دیدگاه سطحی و ظاهر بین خود به نتیجه ای نامعقول دست یافت. از دیدگاه او آدم از خاک پست و بی ارزش خلق شده بود و خودش از آتش . پس ماده خلقت او ارزشمندتر می نمود و حاضر به سجده بر آدم نشد .

او نه فقط سجده نکرد بلکه به بحث و مجادله با خداوند پرداخت ای ابلیس تو را چه مانع شد که موجودی که من با دو دست خود آفریدم سجده نمی کنی ؟ آیا تکبّر و نخوت کردی یا از فرشتگان بلند مرتبه عالم قدس اعلا بودی ؟« - ص - 75 شیطان در جواب به خدا گفت من از او بهترم که مرا از آتش و او را از خاک خلقت کرده ای« ص . 76 شیطان با این چون و چراها در درگاه الهی به بی ادبی می پردازد و خداوند هم به خاطر غرور و نافرمانی او را از درگاه خود بیرون می راندقالَ.» تاوان نافرمانی او هم رانده شدن از دربار الهی است و هم لعنت دائمی خداوند تا روز قیامت . او پس از رانده شدن از خداوند ، طلب مهلتی می کند نه برای استغفار بلکه برای گمراهی بشر ، که البته خداوند این فرصت را در اختیار او قرار داد نه به اجبار بلکه بر اساس یک حکمت . همانطوریکه رانده شدن او از درگاه حق هم از روی حکمتی بود.

وجود شیطان بر سر راه رشد و تکامل بشر ، شاید برای جمعیت فراوانی از نوع بشر خطری باشد برای ابتلا و گرفتاری در دامهایش ، اما برای فرد مومن هرگز این موجود خطرناک نیست بلکه بر عکس وسیله ای می شود برای رسیدن به کمال . آنگاه که مومن از باید و نبایدهای ابلیس چشم می پوشد و آنگاه که در میان تضادها و کشمکشهاست زودتر به کمال می رسد چرا که پیروزی زمانی مفهوم پیدا می کند که دشمنی باشد و جدالی . ماجرای نافرمانی شیطان و غرور و تکبر او و سرنوشت شوم او همواره در ادبیات اسلامی و عرفانی دیده می شود. امیر مؤمنان امام علی - ع - در خطبه 192 از کتاب گرانقدر نهج البلاغه به زیبایی می فرمایند : »عبرت بگیرید از آنچه خدای با شیطان کرد آن سان که کردار طولانی و جهد بسیارش را فرو افکند حالی که شش هزار سال از بندگان خدا بود و کس ندانست این زمان از سال دنیا بود یا عقبی اما با ساعتی تکبّر همه را نابود کرد . «

در ادبیات فارسی سرگذشت غم بار و عبرت آموز ابلیس مورد نظر شعرا بوده و باعث شده آنان علاوه بر عبرت گیری و عبرت آموزی از این داستان مخاطبان، خود را به دقت نظر بیشتری در اعمال و رفتار و نیّات خود فرا خوانند . جماعت صوفیان هم توجهی خاص به حفظ و تلاوت قرآن داشتند . »احاطه بر قرآن و همچنین حدیث نیز که مجالس این وعاظ را از قال االله و قال رسول االله مشحون می داشته است توجّه و ازدحام عام را به مجالس وعظ آنها سبب می شده است .

مولانا جلال الدین محمد بلخی ، خداوندگار عشق و عرفان ، قبل از اینکه یک شاعر باشد ، عارفی است وارسته که سوز و گدازی زیبا و جانکاهبه خاطر جدایی از نِیستان دارد . گوشه گوشه مثنوی او با کلام زیبای خداوند عجین شده و در هر جای مثنوی می توان اثری از کلام خدا را یافت . او هم یک واعظ سخنران بود که در کلاس و منبرش از آیات و روایات قرآنی در کلامش بهره می گرفت و هم شاعری توانا بود که آموخته های قرآنی اش را به خوبی در اشعارش هویدا می کرد . از جمله موضوعات قرآنی که به وضوح و اشکارا خود را در شعر مولوی می نمایاند ، همین ماجرای غرور ابلیس و رانده شدنش از بارگاه ربوبیّت است .

در این مقاله با ذکر مثالهایی از مثنوی مولوی به بیان علت رانده شدن ابلیس از درگاه الهی پرداخته می شود . با توجه به اختلاف نظری که بین عرفا وجود دارد و دسته ای موافق و دسته ای مخالف با این عمل ابلیس - سجده نکردن بر آدم – هستند ، مولوی هرگز محبت و دوستی ابلیس با خدا را بهنها ای قابل قبول برای تمرّد او از دستور الهی نمی داند و تنها دلیل سجده نکردن او را غرور و تکبر ابلیس معرّفی می کند . تاکید عمده در این مقاله بر این نکته است که از دیدگاه مولانای رومی علت رانده شدن ابلیس از دربار دوست ، تنها غرور و    تکبّر اوست . تاکنون پژوهشهای زیادی در ارتباط با ابلیس و جایگاه آن در ادبیات و خصوصا ادبیات عرفانی صورت گرفته است و مقالات زیادی در این باره نوشته شده است . از جمله خانم مریم دانشگر در سال 1385 مقاله ای با نام ابلیس در مثنوی نوشته و در تابستان همان سال آن را در مجله رشد آموزش و ادب فارسی به چاپ رسانده است .

در این مقاله نگرش مولوی و حضور تاویل گرانه تفکر او که در پس اندیشه های تشرّع مآبانه اش پنهان مانده مورد دقت قرار گرفته و در ادامه به بیان دفاعیات ابلیس پرداخته شده است .خانم مهناز قمر زاده هم در بهار 87 مقاله ای با نام ابلیس از نگاه مولانا نگاشته که در فصلنامه تخصصی زبان و ادبیات فارسی شماره 13 به چاپ رسیده است . در این مقاله هم ابتدا نظریات ابلیس شناسانه مولوی بیان شده و بعد به بیان دفاعیات ابلیس در مثنوی پرداخته و سپس به بیان جایگاه ابلیس از دیدگاه عرفایی چون سنایی و احمد غزالی و عین القضات می پردازد .

ابلیس

» ابلیس ظاهرا از کلمه ی یونانی - دیابلیس - است ، لغویون عرب آن را از ماده »ابلاس « به معنی نومید کردن یا کلمه ی کلمه اجنبی شمرده اندو آن مهتر دیوان است که پس از نفخ روح در جسد آدم ابوالبشر سر باز زد مطرود گشت و او تا روز رستاخیز زنده باشد و بندگان مخلص را اغوا تواند کرد ، 

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید