بخشی از مقاله
سفال و کاشی
در شش هزار سال پیش ازمیلاد اولین نشانه پیدایش کوره پخت، درصنعت سفال دیده می شود و در سه هزار و پانصد سال پیش از میلاد چرخ سفالگری ساده ای که با دست حرکت می کرد ساخته شد. پیدایش چرخ سفالگری تحوّل بزرگی را در ین صنعت بوجود آورد.
الف) سفالگـری پـیش از اسلام
در شش هزار سال پیش ازمیلاد اولین نشانه پیدایش کوره پخت، درصنعت سفال دیده می شود و در سه هزار و پانصد سال پیش از میلاد چرخ سفالگری ساده ای که با دست حرکت می کرد ساخته شد. پیدایش چرخ سفالگری تحوّل بزرگی را در ین صنعت بوجود آورد.
از آغاز نیمه سده گـذشته باستان شناسان تعـداد زیادی ظروف سفالی و اشیاء دیگـر در منطقه ای از مشرق ایران تا عراق و از قـفـقاز با دره سند را از زیر خاک بـیـرون آوردند. سفالهـای پـیش از تاریخ که در این مـنطقه وسیع یافت شده در شیوه و سبک ساختـن تـقـریـبا با مخـتصر تـغـیـیر یکـنواخت و در سطح فـنی بطرز اعـجاب انگـیزی پـیـشرفـته است. نخستین نمونه های آن از شوش در ایلام که اولین سکونت گـاه ایرانیان در پای فلات ایران بود بـدست آمد. سـفالهـای شوش نه تـنهـا مربوط به
خود شوش است بلکه سفالینه هـایی که از تـپه موسیان در ۱۶۰ کیلومتری شوش و از سومر و تـل حلف در عراق و از شمال غربی هـندوستان و بلوچستان، یا از فلات ایران در تـپه گـیان و تـپه حصار و تورنگ تـپه و سیلک، یا در قسمت شرق تا آنائـو که امروز در تـرکستان روسیه است جزو طبقه سفالهای شوش نامیده می شود. سفالهـایی که بـنام شوش اول معـروف است مـتعـلق به زمانی است که از ۳۵۰۰ تا در حدود ۲۵۰۰ پـیش از میلاد مسیح می باشد. در اینجا باید متـذکـر شد که مردمانی با تـمدن نوسنگـی نیز در ایالت کانسوی چـین پـیدا شدند و ظروف سفالی آنهـا ویـژگـیهـایی هـمانـند ظروف سفالی شوش از لحاظ روش و فن تولید دارد.
▪ سفال نقاشی شده سیالک
کهـنـترین ظرفی که در ایران یافت شده است، ظرف سیاه دود آلودیست که هـمانـند قـدیمی تـرین ظروف سفالی است کهن در جاهـای دیگـر پـیـدا شده است. نخـستیـن ظرفـهـای سفالی که با روش کربن ۱۴ تاریخ آن بـدست آمده و متعـلق به هـزارهً چـهـارم پـیش از میـلاد مسیح است در بـین النهـرین یافت شده است. کهـنـتـرین سفالی که در ایران یافت شده مـتعـلق به هـمان دوره است. این ظرف دست ساز نسبتـاً ابتدایی به دنـبال خود ظرفی سرخ با لکـه های سـیـاه نـاشی از پـخـت ناقـص داشـت. پـیـشرفت فـنی در حرفه کوزه گری سبب بوجود آمدن سبک جـدیـدی شد، این سبک با تـغـیـیرات و وقـفـه هایی که داشت بـیش از ۲۰۰۰ سال در بعـضی از مناطق فلات ایران دوام کرد.
▪ معـروفـتـرین پـیـشرفـتهای فـنی در رشته سفالینه سازی از این قـرار است
۱) بـدنه ای از خاک رس ظریف که بدون تـردید آبـدیـده شده است. این ظرف در کوره پـخـته می شد و رنگ آن لیموئی، کرم، زرد، صورتی یا گـاهـی اوقات سرخ تـیـره بود. تـیـغـه های کـرم یا لیمویی رنگ که پـیـدا شده است نشان می دهـد که پـخـت آن در اتـمسفـر احـیا کـنـنده ای انجام شده است.
۲) تمام ظروف دارای ضخامت یکـنواخت است، آنهـایی که بـلنـدیـشان بـیش از ۱۰ سانـتـیمتر بود ۰.۳ سانـتیمتر ضخامت داشتـند و بزرگـترین آنها که پـیـدا شده است ۳۰ سانتی متر ارتـفاع و ۰.۹۵ سانتی متر ضخامت داشت.
۳) گـردی کامل و بعـضی عـلاماتی که در موقع چرخ دادن آن بـدست آمده نشان می دهـد که لااقـل در آنروز چرخ کوزه گـری با سرعـت کم که پـیـش درآمد چرخـهـای فعـلی کوزه گـری است به کار برده می شده است.
۴) تمام ظروف پـیدا شده در دوغ آب خاک رس بـسـیار نـرمی فـرو برده شده بود که سطح آنهـا را اینـقـدر صاف کرده است.
۵) یک ماده رنگی که از گـرد اسید آهـن آبـدار و اکسید منگـنـز ساخته شده بود درآمیخـتهً فوق به کـار بـرده می شد. در پـخـت دوم این رنگـهـا سیاه و قهـوه ای سیر می شد.
۶) پـیش از پـایان هـزاره چـهـارم قـبـل از میـلاد چرخ کـندر و کوزه گـری بصورت چرخ تـند امروزی درآمد. لااقـل این موضوع در مورد سفالهـایی که سیلک در مرکـز ایران تـپـه حصار در شمال شرقی ایران پـیدا شده است، صدق می کـند.
۷) تـقـریـباً در هـمان زمان نوعـی از کوره در ایران بوجود آمد که آتـشخـانه آن در زیر محـل سفالهـا بود و یک در آجری آنهـا را از هـم جـدا می کرد، کوره ها باید از این نوع باشـند. تا نظارت و بـررسی اتـمسفـر لازم برای تولید رنگـهـای کرم و نخودی عـملی باشد. این نوع کوره هـا هـنوز در سراسر کـشور از طرف کوزه گـران و آجرپـزان به کار برده می شود و هـنوز هـم رنگ نخودی را برای آجر تـرجـیح می دهـند.
۸) سفالهـای قالبی در تـپه حصار و تـل باکـون در جـنوب ایران پـیـدا شده است. در قـسمتهـای مخـتـلف کشور قالبهـای گـلی پخـته شده برای تولید زیاد مجسمه های متعـلق به سالهـای ۲۵۰۰ تا ۱۷۵۰ قـبل از مسیح بدست آمده است.
۹) سفالینه های خاکستری رنگ با لعـاب سیاه درخشان ابـتـدا در حدود ۲۰۰۰ پـیش از مسیح در تـپـه حصار و در سیلک بوجود آمد. این سفالهـا که در کورهً احیا کـنـنده پـخـته شده اند، اولین نوع سفالسازی لعـابی است که از آن اطلاع داریم. اینجا بجاست یادآور شویم که لعـابکـاری سفال در قرون وسطی در کاشان مـتـداول گـردید، و کاشان تـنـها چـند کیلومتر دورتر از سیلک است.
تـمام این پـیـشرفـتهـای فـنی در مـدت کـوتاهـی سفالسازی را یکی از حـرفـه های سامان یافـته کـرد. و از آن تاریخ تا کـنون به هـمین نحـو باقـی مانده است. اما مهـارت و استادی کوزه گـران باستان تـنـهـا از نظر فـنی نبوده است، زیـبایی این فراورده هـا فوق العـاده است. به کار بردن رنگـیزه های اکسیدی با قـلم مـو با حرکات متـوالی کاملا مشهـود است. تـزئینات نقـش حـیوانات و نباتات را تـقـریـبا با طرح هـندسی دقیق نشان می دهـد.
ب) سفالگـری بعـد از اسلام
تازیان در زمان کوتاهـی سراسر خاک ایران را گـشودند، اشغـال ایران از طرف تازیان ابـتـدا اثـری در کار سفالسازی نـداشت، اما وقـتی که در سال ۷۵۰ میلادی خانواده ایرانی ابوالعـباس بر تخـت خلافت بغـداد تـکـیه زد، فعـالیت فرهـنگی ایرانیـان بار دگـر آغاز گـردید. اسلام بکار بردن ظرفـهـای گـران قـیمت فـلزی به ویـژه زر و سیم را غـدغـن کرده است. از اینرو بار دگـر طبقه حاکمه خریدار ظرفـهـای سفالی شدند و آماده شدند که سفالهـایی که بـسیار خوب آراسته شده و از لحـاظ
هـنری در سطح والایی قـرار داشت بخـرند. رفـته رفـته پـیـشیـنه سفالگـری در بـسیاری از مراکز سفالسازی ایران بـنـیاد گـرفت و صاحبان این کارگـاهـها استادان فـن را بکـار گـرفـتـند. نوشته ای که در سنگ محـراب امامزاده یحیی ورامین در نزدیکی تهـران هـست، افـتخـار ساختـن محـراب را به سه کس یعـنی سفالساز، طراح نقـشه و خوش نویس می دهـد.
▪ از لحاظ تاریخـی دروه اسلامی به سه بخش تـقـسیم می گردد:
۱) دوره اولیه اسلامی تا آغاز سده یازده میلادی
۲) دوره میانه اسلامی شامل پادشاهـی سلجوقـیان و مغـولهـا
۳) دوره متاخر اسلامی از زمان صفویه تا به امروز
۱) دوره اولیه اسلام
در دوره اولیه اسلام، سفالساز افـتاده و مـتواضع ایرانی در هـمان زمینه پارتـهـا و ساسانـیان کار می کـرد. ظرفـهـای وی بی لعـاب بود و در قـالب فشاری هـا آن را آراسته کرده، تـزیـین می داد و یا ظرفـهایی از لعـاب آبی یا فـیـروزه ای می ساخت. اینگونه قالبهـای فشاری از خاک رس بی لعـاب ساخـته می شد و پـیش از پـخـتـن آن را برای آرایش ظرف کنده کاری می کردند.
در دوره اولیه سفالگـری ظرفـهـای چـیـنی که از چـین آورده شد سبب تـشویق و تحـریک ایرانیان در توسعـهً صنعـت سفالسازی شد. ثـعالبی و بـیـرونی دو نفـر از مورخین مشهـور دربارهً انواع سفالهـایی که از چـین آورده شد شرحی نگـاشته و مرغوبـیت آن را ستوده اند.
محـمد بن الحسین می نویسد که فرماندار خراسان در سال ۱۰۵۹ میلادی بـیست تـکه ظروف چـینی از کشور چـین دریافت کرد و آن را به بارگـاه خـلیفهً بغـداد فـرستاد؛ و سفالسازان داخلی را تـشویق به ساخـتن سفالهـایی شبـیه به آن کـرد. در حقـیـقـت در اثـر تـشویق فرمانداران و حـکام محـلی، نوآوری هـا و اخـتراعـات زیادی در فـن بـدل چـینیسازی و تـقـلـید چـیـنیهای دوره تانگ در ایران بوجود آمد. سفالسازان ایرانی در تـقـلـید از چیـنـیهای سبک تانگ در ایران بوجود آمد.
سفالسازان ایرانی در تـقـلـید از چـیـنـیهای سبک تانگ آنقـدر استاد بودند؛ که در نظر اول هـمه مصنوع آنهـا را بجای چـینی اصل می گـرفـتـند.
کوششی که سفالسازان ایرانی در تـقـلید چـیـنـیهای کشور چـین در دوره های اولیهً اسلام کرده اند سبب کشف مجـدد لعـاب مینایی قـلع گـردید. در سدهً هـشتم پـیش از میلاد مسیح آشوریهـا اکسید روی را در لعـابهـای سربی خود برای بدست آوردن رنگ سفـید کـدر به کار برده اند. چون آخرین کار برای این فن در خاور نزدیک را می توان از آجرهای لعـابی که در شوش و تخت جمشید در سدهً پـنجم ساخته شده است ثابت کرد؛ بنابراین وقتی می گوئیم بعـد از ۱۵۰۰ سال دوباره آن را
بازیافـتـند بی دلیل نیست. این لعـاب جـدید که سطح کاملا سفـید درست می کرد، کاربرد گـل و رس سفـید را از بـین برد و از ایران به سرعـت به تمام کشورهای اسلامی تا اسپانیا گسترش یافت. در آنجا پایه و اساس سفالسازی اسپانیایی - آفریقایی گردید که در جزیرهً اسپانیایی مایورکا ساخـته می شد؛ از آنجا به نام ماجولیکا به ایتالیا آمد و طولی نکشید که ایتالیا نیز آن را تولید کرد. از ایتالیا به آلمان و هـلـند و انگـلستان رفت. در هـلـند و انگـلستان به نام چـینی آلات دلـفـت معـروف گردید.
یکی دیگر از اختراعات ایرانیان در صنعـت سفالسازی رنگهـای مینایی بود که قبلا در سال ۸۸۳ میلادی آغاز گـردیده بود. اشیائی که رنگ مینایی بر آنهـا زده شده است - سفالسازان چـینی هـیچگـاه این رنگ را به کار نبرده اند - در کارگاه هـهای کوزه گـری فوسطاط نزدیک قاهـره و در عـراق پـیدا شده است. ولی بـیـشـتر دانشمندان امروزه بر این باورند که رنگ مینایی یک اختراع ایرانی است. رنگ مینایی در اسپانیای افـریقا در کارگاه هـای کوزه گـری معـروف پاتـرنا و والنسیا به کار برده می شد، و در سال ر۱۵۰۰ میلادی به ایتالیا رسید.
▪ سه نوع رنگ مینایی وجود دارد
۱) رنگ مینایی طلایی ساده روی زمینه سفـید.
۲) رنگ مینایی جگـری در زمینه سفـید یا مخـلوط با سایر رنگـهـا.
۳) رنگ مینایی چـند رنگ با درخشندگی فلز مس یا نـقره، یا اگـر روکش آن بسیار نازک باشد، رنگ مینایی زرد، قهـوه ای یا زیـتونی بر زمینه سفید.رنگ مینایی در زمان سلاطین سلجوق و مغـول در کاشان به اوج تـکامل خود رسید.
۲) دوره میانی اسلام
در زمان سلجوقـیان ( ۱۰۳۷ - ۱۱۴۷ میلادی ) جهـش چشمگـیری در تـمام هـنرهـا، صنایع و عـلوم پـدید آمد. با اینکه سلجوقیان در اصل ترک بودند ولی خود را با روش زندگی ایرانیان تطبـیق دادند. در مورد سفالسازی این دوره باید گـفت "عصر طلایی چـینی سازیست"؛ در این دوره تمام روشهـای فـنی شناخته شده به کار برده می شد: حـکاکی، برجسته کاری، شبکه سازی، قـلمزنی رنگ زیر یا روی لعـاب، مطلا کاری و میناکاری. چـنین بنظر می آید که در آن دوره نقاشان و طراحان استاد سفالساز را یاوری میکردند و این امری عادی بوده است.
کوشش مستمر سفالسازان ایرانی برای اینکه بـتوانـند با چـینیهـا و لعـابهای ساخت کشور باستانی چین برابری کـنـند موجب بوجود آمدن دو اخـتراع در ایران گـردید، اولین اختراع ترکیب خمیر نرم با آمیخته زیادی از دُر کوهـی و دیگر کشف مجدد لعـاب قلیانی که برای آخرین بار در مصر باستان بکار می رفت. دانه های دُر کوهـی و خمیر شیشه ای لعـاب قـلیایی را به خاک رس اضافه میکردند، پس از پخـتن رویهً نیمه شفاف و سخت و به هـم چسبـیده ای بدست می آمد، و این هـمانند ماده و خمیری بود که در سدهً هـجدهـم در اروپا به عـنوان خمیر نرم چـینی شناخته شده بود. برای بدست آوردن لعـاب شفاف با اکسید قلع کار می کردند. تـنهً ظرف را اغلب کنده کاری کرده و با لعـاب یکـدست می پوشانـدند، این فـن را لقابی می گـفـتـند.
متداول شدن لعـابهـای قلیایی سبب شد که فـن رنگ آمیزی جدید بوجود آمد. آمیخـته مس در لعـاب سرب معـمولا رنگ فـیروزه ای تـیره یا سبز زنده بوجود می آوردند؛ ولی هـمین مس در لعـاب قـلیایی رنگ نیلی سیر درست می کرد. لاجورد کاشی (کوبالت) در لعـاب قـلیایی رنگ آبی مشکی (لاجوردی) می ساخت. در نزدیکی قـم و کاشان معـادن لاجورد کاشی (کوبالت) هست و احتمال دارد که استـفاده از کوبالت از هـمانجا آغاز گـردیده باشد. از جمله لعـابهـای دیگری که عـموماً در لعـاب های قلیایی به کار میرفت عـبارتـنداز: فیروزه ای روشن، سبز روشن، یشمی، سرخ ارغوانی و زرد ملایم که اغـلب آرایه زر هـم به آن افزوده می شد. ترکیب طلا در لعـاب یا به صورت زر گـداخـته و یا به حالت سریشی بود.
با استـفاده از این زرورق، کوزه گـر ایرانی دو شیوه تازه لعـابسازی پـیدا کرد که به نام مینایی و هـفت رنگ شناخـته می شد. برای ساخـتن لعـاب مینایی کوزه گر، خمیر شیشهً قلیایی و رنگیزه ها را در کوره می گـداخت و به صورت لعـاب مورد نیازدر می آورد. پس از خنک شدن آن را گـرد می کردند و هـنگـامی که این لعـاب روی ظرف داده شده و به کـوره برده می شد رنگـش تـغـیـیـر نمی کرد و نقاش و تـزیـینـکار قـبل از وقت می دانست که لعـاب پس از پخـته شدن، چه رنگی خواهـد داشت و هـمین امر سبب شد که دامنهً تعـداد رنگـهـا را گـسترش دهـد.
هنگامی كه شاه اسمعیل در سال ۱۵۰۱ پس از ۸۵۰ سال فرمانروایی بیگانگان بر تخت نشست و نخستین شاه دودمان صفویه گردید بزرگی و عظمت ایران آغاز گردید و تا دویست سال ادامه داشت .
هنگامی كه شاه اسمعیل در سال ۱۵۰۱ پس از ۸۵۰ سال فرمانروایی بیگانگان بر تخت نشست و نخستین شاه دودمان صفویه گردید بزرگی و عظمت ایران آغاز گردید و تا دویست سال ادامه داشت . در زمان شاه عباس بزرگ این عظمت به اوج خود رسید (۱۵۸۷ ۱۶۲۰ . م) آوازهٔ شكوه و جلال دربار شاهنشاهی او به دربارهای اروپا رسید ، و سفیرانی از بسیاری از كشورهای اروپا به پایتخت وی یعنی اصفهان آمدند.
شاه عباس خود صنعتكار و بازرگانی باهوش بود . استادان فن را از امپراتوری پهناور خود جمع كرد و در اصفهان یا پیرامون آن جای داد و كارگاههای صنعتی شاهی بیشماری بنیاد نهاد . به پیشه وران جزء و صنایع خصوصی نیز كمك می كرد . هنگامی كه از بازرگانان و نمایندگان كمپانی هند شرقی هلند كه دژی در جزیره هرمز در خلیج فارس داشتند شنید كه آنها مشغول تجارت ظروف چینی كشور چین هستند از بازرگانان چینی دعوت كرد كه چینی های زیبای خود را از راه خشكی برای صادرات به اروپا به كشور وی بفرستند و بدین ترتیب كمپانی هلندی را از میدان خارج كرد . خود شاه گردآورندهٔ تعداد زیادی ظروف زیبای چینی بود ، مجموعهٔ چینیهای وی هنوز در آرامگاه خانوادهٔ شیخ صفی در اردبیل وجود دارد .
این امر نفوذ صنعت چین را دوباره برگرداند و سفالسازان ایرانی باردگر در كار چینی سازی كوشیدند و شیوهٔ كار كاشان را كامل كردند و كائولین سفید نرمی را كه در نایین و علی آباد پیدا شده بود به كار بردند و با لعاب خمیر شیشه قلیایی كه قبلاً گفتیم در هم آمیختند . چون سفالهای ایرانی بدل چینی بود شاه عباس ۳۰۰ كوزه گر چینی را به ایران دعوت كرد تا سفالسازان ایرانی در صنعت چینی سازی آموزش دهند . رهبر این عده مردی بود كه در افسانه های ایرانی را به نام من او هر (man-oo-har) شناخته شده است . جهانگردان اروپایی كه در آن زمان به ایران مسافرت كرده اند مرغوبیت و جنس اعلای فرآورده های داخلی را تحسین كرده اند .
با تجدید نفوذ چین ظرفهایی متداول گردید كه رنگ زیر لعاب آن آبی بود زیرا ایران معادن زیادی از لاجورد داشت . قطعاتی از چینی پیدا شده كه مربوط به سالهای ۱۵۲۳ ، ۱۵۶۳ ، ۱۵۹۲ است . یكی از استادان آن زمان حاجی محمد (نقاش) بود كه در آغاز سدهٔ شانزدهم در تبریز كار می كرد . از چینیهای معروف سلادون (رنگ سبز بیدی) در آن موقع تقلید شد ، و برای ساختن آن لعاب بسیار صاف سبز ، خاكستری به كار می رفت ولی طرح آن ایرانی اصل بود.
در سدهٔ هفدهم این نوع ظرف بسیار معروف گردید . ظاهراً تحت سرپرستی استادان چینی فن جدید ظرفهای حكاكی شدهٔ یكرنگ كه با لعاب سبز مات خربزه ای پوشیده می شد در كاشان توسعه یافت . با وجود كوشش فراوانی كه در ساختن بدل چینی می كردند از سایر شیوه ها از قبیل مینای چند رنگ و ظرفهای سیاه نیز غفلت نكردند . در اینجا از ظرفهای بدل چینی حكاكی شدهٔ لعالی كه در نایین تولید می شد باید نام ببریم . این ظروف را در بندر گامبرون (بندرعباس) به بازرگانان اروپایی می فروختند ، و در سدهٔ هفدهم به نام ظرف گامبرون در هند و اروپا به ویژه انگلستان متداول گردید .
در زمان صفویه شیوهٔ كاشیهای بریده یا كاشی معرق به آخرین درجهٔ تكامل خود رسید و كاشی پیچیده و گران قیمت مینا را كاملاً از میدان بدر برد . در سده های بعد كاشیهای هفت رنگ به جای كاشیهای بریده شده به كار می رفت زیرا ساخت كاشیهای هفت رنگ ارزانتر بود . در سدهٔ هجدهم در شیوهٔ ساخت كاشیهای هفت رنگ پیشرفت شایانی شد .
در سدهٔ هجدهم و نوزدهم كه شاهان و فرمانروایان ایران ضعیف بودند سقوط كلی در بیشتر صنایع و حرفه ها پدید آمد ولی سفالسازان به ساخت ظرفهای زیبای خود ادامه دادند به طوری كه در دورهٔ شروع نوسازی ایران ، زمان رضاشاه (۱۹۲۵ ۱۹۴۱ میلادی) توانستند بیشتر كاشیهایی كه از سردرها و گنبدهای مسجدها و امامزاده های قدیمی ریخته بود با كاشیهایی به مرغوبیت كاشیهای قرون وسطی تعمیر كنند .
در سال ۱۹۶۳ نمونهٔ مواد خامی را كه سفالسازان كنونی نطنز برای ساختن ظرفهای بدل چینـی و مقره های الكتریكی به كار می برند از كوه كركس به دست آمد . تجزیهٔ این نمونه ها نشان داد كه : در ساختن بدل چینی دو مادهٔ خام به كار می رود : یكی سنگ چینی كه عبارت از در كوهی كائولین دار است كه تركیب شیمیائی آن خیلی نزدیك به كائولینیت معروف كرن وال ( Cornwall ) است كه خمیر مایهٔ صنایع چینیسازی انگلیس است .
این سنگ با سنگ چمخاخ كه سنگی است با دانه های یكدست كوارتزیت و دانه های آن چون تاروپودی بهم تنیده شده است مخلوط می گردد . ظاهراً طرز ساختمان این سنگ طوری است كه ضمن پخت به خوبی به تری دیمیت (Tridymite) تبدیل می شود .
باید دانست كه مرغوبیت و كیفیت فرآوردهٔ سفالی بستگی به درجهٔ تبدیل این سنگ به تری دیمیت دارد . خبرگان و كارشناسان چینی اروپایی اغلب این عقیده را اظهار داشته اند كه كوزه گر ایرانی با اینكه در سایر شیوه های سفالسازی استاد بود در این رشته فقط توانسته است حداكثر خمیر چینی نرمی كه در حرارت كم پخته می شد بیابد . این انتقاد را نمی توان قبول كرد زیرا مواد خام مناسب برای ساختن چینی در ایران نبود و گرنه ایرانیان در كار ساختن چینیهای اصیل هم موفق می شدند . اولمر نمونه های مواد خام فلدسپات را كه در آن زمان سفالسازان نایینی به كار می بردند در سال ۱۹۰۸ شرح می دهد.
از اینكه آیا ایرانیان توانسته اند در آن دوره چینی اصل به دست آورند یا نه چیزی نمی دانیم . یكی دیگر از دلایلی كه می گویند سفالسازان ایرانی نمی توانستند چینی بسازند اینست كه آنها كوره های بلند چون كوره های چینی نداشتند ، این دلیل بر اساس این فرض بنا شده است كه كوره های ایرانی نمی توانست حرارت زیادی برای پختن چینی فراهم كند . ولی ما شواهدی بر این ادعا نداریم ، بلكه به عكس مواد خام چینی كه قبلاً صحبت كردیم در كوره های محلی خوب گداخته می شد .
هنر سفالگرى در استان يزد -بهويژه در شهر ميبد- داراى طرحهاى ويژهاى است و از حال و هواى کوير نشأت گرفته است. در اصطلاح محلى به توليدات سفال کواره مىگويند. سفال و سراميک ميبد با نقشهاى اصيل خورشيد خانم و مرغ و ماهي شهرت فراوان دارد. خورشيد سمبل آفتابِ درخشاان کوير، مرغ نماد گونهاى از گنجشکان نواحى کويرى و ماهي کنايه از کمآبى اين سرزمين
است. طرح سراميک ميبد با نقش خورشيد، مرغ و ماهى در نمايشگاه بينالمللى مونيخ در سال ۱۹۷۱ ميلادى (۱۳۵۰ هـ.ش) برندهٔ مدال طلا شد و در ساير نمايشگاهها با استقبال بازديدکنندگان و تأييد صاحبنظران روبرو گرديد. کوزهها و کاسههاى ساخت استان يزد، بهويژه ساختههاى شهر ميبد از ظرافت و زيبايى خاصى برخوردارند و نمونههاى آن در سفالهاى ساير نقاط ايران به چشم نمىخورد. کوارههاى ساخت ميبد عبارتند از: سفال سادۀ بىلعاب، سفال لعابدار، اشياى کاشى و سراميک.
سفال يزد
- کاشىسازى
کاشىسازى عبارت از بکارگيرى کاشىهاى زيبا و گوناگون سنتى در معمارى بناها است. اين هنر در استان يزد قدمتى هفتصد ساله دارد. هنرمندان ابتدا اشکال دلخواه کاشى را تهيه و سپس روى آنها را نقاشى مىکنند و بعد آنها را لعاب داده و پخت مىکنند. انواع کاشى اين استان عبارتند از: کاشى يزدي، کاشى کمک، کاشى شبکه، کاشى ششگوش، کاشى حاشيه، کاشى اکمند، کاشى هفترنگ و کاشى جوک.
بتدا خاکرس را مىکوبند و الک مىکنند. سپس آن را با آب مىآميزند و مىشويند و ناخالصىها را با تهنشين شدن از آن جدا مىکنند. سپس گل را بهحال خود رها مىکنند تا به صورت يکدستى در آيد. سپس آن را به اطاق خميرگيرى مىبرند و خوب با دست يا پا و يا با کمک ماشين خميرگيرى ورز مىدهند. اکنون خمير آماده فرمگيرى است. چرخ سفالگرى روى سطح زمين يا داخل گودالى قرار مىگيرد. چرخهاى ابتدايي، پايى هستند که عبارتند از دو تخته گيرد که با چوبى بهم مصتل مىشوند. تخته تحتانى با پاى کوزهگر مىچرخد و تخته فوقانى را مىگرداند. سفالگر خمير را روى تخته فوقانى مىگذارد و با انگشتان دست شروع به فرم دادن آن مىکند. همچنين از ابزارها و
تيغههايى کمک مىگيرد. پس از فرم دادن به خمير گل و تبديل آن بهشکل دلخواه آنرا به محل خشک و گرم منتقل مىکنند تا خشک شود. سپس به کوره مىبرند تا پخته شود. مرحله پخت نيز، شکلهاى گوناگونى دارد. در پخت در يک مرحله حرارت کم مىدهند تا آب سفالها تبخير شود.
سپس به آن حرارت زياد مىدهند و نهايتاً بهتدريج حرارت را کم مىکنند. اين کوره مىتواند در زمين در گودالى باشد يا روى زمين قرار گيرد. در بعضى مناطق از کورههاى روباز استفاده مىشود.
روش مفتول کارى نيز در سفالگرى بکار مىرود. در اين روش خميرهاى گل را لوله کرده و به شکل مفتول در مىآورند و سپس به شکل و فرم دلخواه روى هم مىچينند تا کامل شود. روش ديگر قالبگيرى است. گل را با غلظت کم در قالب گچى مىريزند تا شکل بگيرد و بعد آن را بيرون آورده و در کوره مىپزند.
سراميک جويبار، مازندران
مادهٔ اصلى لعاب، سيليس (کواتز يا سنگ چمخاق) است که در اثر حرارت ذوب مىشود و به شکل مادهاى شفاف در مىآيد. علاوه بر سيليس که در طبيعت به وفور يافت مىشود، مواد چسبندهاى بنام فلاکس به آن اضافه مىکنند. اين مواد از جارى شدن سيليس روى ظروف جلوگيرى مىکند. ماده ديگرى که در لعابکارى استفاده مىشود، براکس است که به آن تنهکار يا پاشوره نيز مىگويند.
سفالهاى دوره صفويه عبارتند از: سفالهايى خاص با تزئينات مشابه با مينياتور و نقش قالىها و منسوجات صفوي، سفالينههاى وارداتى يا ساخته شده به تقليد از ظروف چيني.
در اواخر قرن دهم چينىسازان صفوى موفق شدند بدنه بسيار سفيد و نيمه شفافى مشابه خميره چينى بهوجود آورند که نسبت به کارهاى چينى برترى چشمگيرى داشت. در قرن دهم هجرى تزئين ظروف به روش چينيان انجام مىشد. تصاوير اين ظروف مناظر طبيعي، لکلک،
طرحهاى ترنجى آبى و قهوهاى و تصوير حيوانات و پرندگان و ابر و گياهان است. ساخت ظروف سفالي، بدلچينى و کاشى دوره صفويه در نيمه دوم قرن دهم و نيمه اول قرن يازدهم هجرى از لحاظ تنوع مشابه آثار گذشته بود. در اواخر قرن دهم توليد و ساخت ظروف سفيد و نيمهشفاف در يزد آغاز شد. ظروفى نيز با نقاشى زيرلعاب و با رنگ زرد متمايل به سبز و آبى و قرمز متداول بود که در کرمان ساخته مىشد.
در ميان سفالينههاى دورهٔ صفوى ظروفى با طرح تزئينى جلددار وجود دارد که در زمان شاهعباس بهوسيله سفالگران اصفهانى ساخته شده و عبارتند از بطرىهاى گلابىشکل با گردن باريک و جامها و گلدانها و فنجانهاى کوچک جلادار با رنگهاى مختلف طلايي، قهوهاي، مسى روى زمينه سفيد، آبى تيره، آبى روشن و زرد.
اسلوب کاشى دوره صفويه در زمان شاهعباس عبارت از کاشىهاى مربع لعابدارى بود که در کنار کاشى نوع موزائيک دوره ايلخانى و تيمورى در مساجد و مدارس بهکار گرفته مىشد.
پس از پايان سلسله صفويه صنعت سفالگرى رو به انحطاط نهاد و علت آن ورود آثار فراوانى در سبکهاى اروپايى به ايران بود. در زمينه سفال و چيني، نفوذ طرحها، رنگها و اندامهاى اين کالاها، ظروف ايرانى را دستخوش هنرهاى صادراتى قرار داد.
دقت و ظرافتى که در دوران صفويه نسبت به تهيهٔ ظروف سفالين بهکار مىرفت، در اين دوره ديگر رعايت نشد و در نتيجه ظروف وارداتى به هنر ظروف سفالين اصيل ايرانى لطمه وارد ساخت. با توسعه و گسترش روابط تجارى ممالک اروپايى با ايران و نفوذ اقتصادى در بازار ايران، روز به روز صنعت سفال لعابدار و کاشى رو به رکود پيش رفت. تنها شهرهاى ايران که در آن زمان
کارگاههاى سفالگرى داشتند عبارت بودند از کرمان، نطنز، ساوه، کاشان، قم، خراسان و بعضى شهرهاى آذربايجان که بعضاً سفال لعابدار و کاشى مىساختند و تا پايان دورهٔ قاجار دوام آوردند، اما بعد بهدليل عدم توانايى در رقابت با کالاهاى وارداتى تعطيل شدند. ظرف قرن دوازدهم و سيزدهم هجرى قمرى ايران را از نقطه طرح، اندام و تزئينات و لعاب به دو دسته مىتوان تقسيم کرد: ظروفِ ساخت چين يا تقليد شده از ساختههاى چين و ظروف با نقش و طرحهاى دوران صفوي.
سفالينه هاى دوره قاجاريه
بعضى از ظروف که با طرحهاى اصيل ايرانى تزئين شدهاند، از نقوش توليدات و سفالينههاى زرينفام دورانهاى گذشته تقليد کردهاند، اما رنگ و طرح آنها نتوانسته است با آثار متعالى گذشته برابرى کند.
گروه ديگرى از ظروف با لعاب فيروزهاى و قلم سياه نقش شدهاند؛ اين نقشها عبارتند از طرح اسليمى و شاخ و برگ درختان به سياق نقوش دوران صفويه و نيز نقش خورشيد خانم که از جمله طرحهايى است که بر روى بيشتر ظروف دوران قاجاريه تصوير شده است.
اما رفته رفته تکنيک و شيوەهاى هنر سفالگرى متعالى و کهن از ياد و خاطرهٔ سفالگران زدوده شد، تا جايىکه سفالگران، کورههاى سفالگرى را بيشتر در جهت ساخت آثار يوميه از قبيل کوزههاى ساده حلقههاى چاه بدون لعاب آتش کردند و بهجز چند نمونهٔ تقليدى و شناختهشده سفال لعابدار و چينى و کاشىهاى هنرمندانه از خود بر جاى ننهادند. از همگسستگى اين صنعت همچنان تا دوران معاصر ادامه يافت و از آن همه شکوه و جلال سفالگرى تمدن اسلامى تنها کورههايى ابتدايى و ويران برجاى ماند.
امروزه براى پخت محصولات چيني، سراميک و سفال انواعى از کورهها وارد ايران شده که با اسامى کوره، فرن، بريز، تنور-شاخوره، دش و دم و داشت مشهور هستند. روش پخت چينى و سفال پيشرفت زيادى کرده و کورههاى جديد بيشتر با کمپرسور و فشار، سوخت را که معمولاً نفت يا گاز است منتقل مىکنند. کوزههاى جديد برقى نيز وارد شده که داراى تنظيمکننده بوده و به کليد قطع و وصل و اتوماتيک مجهز هستند.
امروزه کورهها دائمى هستند و در هر نوبت پخت بهطور مکرر طرف و مصنوعات سفالى و چينى را مىپزند. شکل کورهها چهارگوش و به مقتضاى نوع محصول داراى طاقچه و امثال آن است.
لالجين ده بزرگى از بخش بهار همدان است که در هيجده کيلومترى شمال آن واقع شده است و پيشهٔ مردمان آن عموماً سفالگرى است. امروز در لالجين بيش از ششصد کارگاه سفالگرى داير است و سوخت اغلب اين کارگاهها نفت يا نفت گاز است. روش تهيه لعاب در کارگاههاى سفالگرى لالجين به طريق سستى صورت مىگيرد.
با تشکيل ادارهٔ هنرهاى زيباى کشور و سپس تأسيس وزارت فرهنگ و هنر در سال ۱۳۴۳، کوشش بسيارى بهعمل آمد تا سفالگرى و کاشىسازى ايران کهن احيا شود. ابتدا آزمايشگاه کاشى و چينىسازى با وسايل و ابزار مدرن بهوجود آمد تا مواد اوليه، ترکيبات شيميايى مواد، چگونگى عمل آنها در حرارتهاى مختلف، طرز ساختن بدنه و لعاب درجات انقباض و انبساط در برابر حرارت، درصد جذب آب و ساير مسائل دقيقاً شناسايى شوند. حدود ۳۵ نوع خاک نقاط مختلف کشور آزمايش شد و آزمايشگاه روى لعابها شروع به پژوهش کرد. مراحل ديگر شامل سفالسازي، گلکاري،
شکلپذيري، ورز دادن و ... نيز بررسى شد. و بالاخره يکى از کارهاى اصلى ساختن لعاب و عمل آوردن آن بود که لعابى براق و شيشهاى را از آميزش چند نوع مواد معدنى بهدست آورد.
در اغلب شهرهاى ايران کارگاههاى سفالگرى وجود دارد که تعدادى از آنها مختص سفالهايى است که مورد مصرف محلى دارند. اما در بعضى ديگر از مناطق سفالهايى ساخته مىشود که به شهرهاى بزرگ منتقل شده و در فروشگاهها به عموم عرضه مىشود. اين سفالها وجه مشخصهاى داشته و از يکديگر متمايز مىباشند. اين تمايز بهعلت ويژگىهاى خاص بومى و نقوش محلى هر ناحيه است.